مقدمه
اشرف پهلوی خواهر همزاد محمدرضاشاه پهلوی بود. نام وی در زمان تولد «زهرا» بود که بعدها به «اشرف الملوک» و «اشرف» تغییر یافت.
زندگینامه
وی در سال ۱۲۹۸ ه.ش همزمان با برادرش محمدرضا از بطن تاجالملوک آیرملو به دنیا آمد. او پس اتمام تحصیلات رایج آن زمان و رسیدن به سن رشد، بنا به توصیه پدرش رضا شاه پهلوی با علی قوام پسر قوام الملک شیرازی ازدواج کرد که بعد از ۲۰ شهریور این امر به طلاق انجامید. ثمره آن هم پسری بنام شهرام پهلوی نیا بود .
وقتی رضا شاه مجبور به ترک ایران شد، اشرف در آخرین دیدار با پدر مأموریت یافت تا یاور و همدم برادرش محمد رضا شاه باشد.
دومین ازدواج او با احمد شفیق، خواهر زاده ملک فاروق پادشاه مصر بود که ثمره آن هم دو فرزند بنامهای شهریار شفیق و آزاده شفیق بود.
وی در دوران نخست وزیری مصدق بخاطر دخالت در سیاست و حمایت از مخالفان دولت از کشور تبعید شد و به فرانسه رفت. قبل از کودتای ۲۸ مرداد با نام «بانو شفیق» وارد تهران شد که این مسافرت طولی نکشید و قصد او فقط رساندن پیام نمایندگان انگلیس و آمریکا به محمدرضا شاه و تشویق او به همراهی با کودتا بود. بعد از مدتی ازدواج او با شفیق به طلاق انجامید (احمد شفیق مدتی رئیس کل شرکت هواپیمائی کشور میشود و بعدها به تجارت میپردازد و مدتی بعد بر اثر سرطان فوت میشود). اشرف بعد از سال ۴۰ با جوان تحصیل کردهای به نام مهدی بوشهری پور در پاریس ازدواج میکند .
اشرف پهلوی نماینده ایران در چند سازمانهای بینالمللی بود و در طول حکومت برادرش با بسیاری از سیاستمداران از جمله بوتو - جواهر لعل نهرو - گاندی - استالین - مارشال تیتو - هایلا سلاسی - جان اف کندی - چائوشسکو و سوهارتو دیدار داشت.
اشرف بخاطر شخصیت قوی و دخالتش در سیاست ایران و دست داشتن در معاملات مشکوک مالی و اقتصادی و نیز زندگی خصوصی جنجالبرانگیزش مورد مخالفت شدید مخالفان جکومت پهلوی و انتقاد شدید دکتر محمد مصدق قرار داشت و از مصادیق فساد اخلاقی و مالی این رژیم شناخته میشد. نقش وی در کودتای ۲۸ مرداد بسیار کلیدی بود.
فرزندان اشرف پهلوی
شهرام پهلوینیا (قوام) که تحصیلات خود را در آمریکا به پایان برد و به تجارت پرداخت و با نیلوفر افشار ازدواج میکند .
شهریار پهلوینیا (شفیق) بعد از گذراندن تحصیلات نظامی در امریکا فرمانده یگان هاورگراف در بندرعباس میشود و با مریم اقبال (دختر دکتر منوچهر اقبال) ازدواج میکند. در اواخر بهمن ۵۷ در حالی که نیروهای سپاه پاسداران وی تعقیب میکردند با یک قایق موتوری خود را به امارات رسانید و عازم پاریس شد و در دی ۱۳۵۸ در حالی که رو به سوی خانه بود توسط دو موتورسوار مسلح ترور و فوت شد .
نقش اشرف در دوره دوم پهلوی
اشتغال اشرف به مسائل سیاسی و حضور محسوس او در امور کشوری، شایعه دخالت او را در تمامی زمینهها و مسائل سیاسی از حوادث کماهمیت گرفته تا قتل کارمندان عالیمرتبه دولت گسترش داد. این شایعات آنقدر ادامه پیدا کرد که بالاخره از مرزهای کشور هم خارج شد و طولی نکشید که روزنامههای اروپا اشرف را قدرت پشت صحنه سلطنت و یا پلنگ سیاه نامیدندهژیر یکی از دوستان اشرف بود که ازهمینطریق به قدرت رسید. اشرف همهجا از او حمایت مینمود و سیاستورزی او را میستود؛ تا بدانجاکه در پارهای موارد هژیر را آماج حسد سیاستمداران دیگر قرار میداد. نفوذ هژیر در دربار، موضوع ساده و پیشپا افتادهای نبود؛ زیرا شخص شاه به هژیر اعتماد خاصی داشت. او از جانب اشرف پهلوی تایید میشد و به خود حق میداد هر کاری که دلش میخواهد، انجام دهد؛ کمااینکه یکبار در مجلس شورای ملی چند تن از وکلا تصمیم گرفتند کابینه هژیر را استیضاح کنند، اما اشرف که به وسیله یکی از دوستان خود از جریان مطلع شده بود، با دعوت وکلای مخالف به یک مهمانی در منزل خود، از آنان خواست تا در تصمیم خود تجدیدنظر کنند .
اشرف و رزمآرا
بهقدرترسیدن هژیر، آنهم از طریق دوستی با اشرف، بسیاری از جوانان آرزومند و مشتاق کسب مقام را به تکاپو انداخت. از جمله این افراد حاجعلی رزمآرا، یکی از افسران ارتش، بود. او یکی از وزنههای پرقدرت در ارتش به حساب میآمد. او که از موفقیت هژیر در برقراری ارتباط با دربار، ناراضی بود، این توفیق را شایسته خود میدانست. رزمآرا با ترفندهای خاصی، علاوه بر نشاندادن نواقص دولت، خود را حامی دربار و سلطنت معرفی مینمود. بیشک این مساله از چشم شاه و اشرف بهدور نماند. بهتدریج دقت و هوش سرشار رزمآرا توجه اشرف را جلب کرد، بهطوریکه یکبار وقتیکه میان هژیر و رزمآرا اختلاف درگرفت، اشرف هر دو را به منزل خود دعوت کرد و ترتیبی داد که رفع کدورت شود. بههرصورت شخصیت قوی رزمآرا که فردی بینهایت قدرتطلب بود، بعد از ترور هژیر مورد توجه اشرف قرار گرفت. رزمآرا برای کسب مقامات بالاتر به حمایت یک مهره قوی نیاز داشت. ارتباط اشرف و رزمآرا بهتدریج شکل گرفت و حتی تا سطح ابراز علاقه متقابل پیش رفت.
سیاست اشرف در ایجاد موازنه میان قدرت امریکا و روسیه در ایران، در سالهای بعد پس از ملاقاتهای او و برادرش از امریکا، سرانجام به وابستگی ایران به امریکا انجامید، تاحدیکه خود اشرف و عناصر حکومت پهلوی به عوامل دستنشانده امریکا در ایران تبدیل شدند.
فساد جنسی اشرف
اشرف در فساد جنسی گوی سبقت را از تمام درباریان ربوده بود. اشرف بسیار بیپرده به بیمبالاتی خود اعتراف میکند و از مهدی بوشهری به این علت که «در پاریس این فرصت را به او داد که جوان و شاد و بیبند و بار باشد»، اظهار رضایت میکند.
معروف بود که اشرف از همان دوران قبل از ازدواج با «علی شاه مهتر و مربی اسبهای سلطنتی» مراوده برقرار کرد. رضا شاه به موضوع پی برد و «علی شاه جوان را در زیر ضربات سهمگین شلاق سیاه کرد.» بعد از آن اشرف به دستور پدرش با علی قوام ازدواج کرد، ولی این ازدواج دوام نیاورد و از او جدا شد. اشرف در مصر با یک رانندهی تاکسی به نام احمد شفیق آشنا شد و عاشق او شد و سپس با وی ازدواج کرد و از او صاحب یک دختر و یک پسر به نام شهریار و آزاده شد. اشرف هنوز در عقد رسمی شفیق بود که در پاریس عاشق مهدی بوشهری شد و با مهدی بوشهری از پاریس به ایران آمدند. اشرف این بازگشت را چنین یاد میکند:
تهران با پاریس بسیار تفاوت داشت ما مجبور بودیم خیلی محتاطانه رفتار کنیم و فقط در میهمانیهای بزرگ و اجتماعات خانوادگی که شوهرم حضور نداشت یکدیگر را ملاقات کنیم و با هم درد دل کنیم.