جشن سده واژه سده : بیشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد می دانند.
ابوریحان بیرونی می نویسد: “سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته اند که هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، میان آن و پایان سال عدد صد بدست می آید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند” و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید .” نظر دیگر اینکه سده معروف، صدمین روز زمستان از تقویم کهن است، زمستان در تقویم کهن 150 روزه و تابستان 210 روزه بوده است و برخی گفته اند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است.
زنده یاد استاد مهرداد بهار معتقد است که واژه سده از فارسی کهن به معنی پیدایش و آشکار شدن آمده و آن را برگزاری مراسمی به مناسبت چهلمین روز تولد خورشید (یلدا) دانسته و می نویسد: … جشن سده سپری شدن چهل روز از زمستان و دقیقا در پایان چله بزرگ قرار دارد.
البته به جشنی دیگر که در دهم دی ماه برگزار می شده و کمابیش مانند جشن سده بوده هم باید توجه کنیم که در آن نیز آتش ها می افروختند.
اگر نخستین روز زمستان را پس از شب یلدا – تولد دیگری برای خورشید بدانیم، می توان آنرا هماهنگ با جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز تولد، آیین کهن و زنده ایرانی دانست.
(در همه استان های کشور و سرزمین های ایرانی نشین، دهم و چهلم کودک را جشن می گیرند) و این واژه “sada”(اسم مونث) که به معنی پیدایی و آشکار شدن است ، در ایران باستان sadok و در فارسی میانه sadag بوده و واژه عربی سذق و نوسذق (معرب نوسده) از آن آمده است.
پیشینه اسطوره ای پیدایش آیین و جشن سده: از اسطوره های جشن سده تنها یکی به پیدایش آتش اشاره دارد.
فردوسی می گوید: هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت می دهند، روزی در دامنه کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد.
اما از برخورد سنگها جرقه ای زد و آتش پدیدار شد.
هم در کتاب “التفهیم” و هم “آثارالباقیه” ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آنرا افروختن آتش بر بامها می داند که به دستور فریدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده است که : “آفریدون … همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای می آورند.” نوشتههای رضا مرادی غیاث آبادی در زمینه فرهنگ ایران باستان و اخترباستانشناسیچه عاملی مانع گسترش جشن سده در ایران است؟
یکی از ویژگیهای مهم جشن های ایرانی در این است که برخلاف بسیاری از ملل گوناگون، برگرفته از دستورهای دینی و مذهبی نبوده و بیشتر از پدیدههای اقلیمی، اجتماعی و کیهانی تأثیر پذیرفتهاند.
اما همواره و در طول زمان، پیروان برخی ادیان کوشش کردهاند تا جشنهای مهم و گسترده را به هر شکل ممکن به دین دوستداشته خود پیوند زنند، به آن رنگ و بوی مذهبی بدهند و جامهای تازه بر تن آن بپوشانند.
یکی از تازهترین چنین تغییرات و تحریفهایی، انتساب جشن سده به سنت دینی زرتشتیان است.
پیش از این در مقاله «جشن سده» به این نکته پرداختم که این آیین یکی از کهنترین جشنهای شناختهشده و ملی ایران است که متعلق به همه مردم و منحصر به هیچیک از اقوام و ادیان نیست.
از این جشن در هیچیک از متون زرتشتی نامی برده نشده و تا چند سال اخیر توسط آنان برگزار نمیشده است.
از همین روی دانسته میشود که جشن سده بر خلاف خواست موبدان زرتشتی عصر ساسانی و دورههای پس از آن بوده است.
اما در دوران معاصر و همزمان با توجه و علاقه روزافزون جوانان ایران به آیینها و فرهنگ ملی، خوشبختانه زرتشتیان نیز تصمیم گرفتند تا این جشن را مانند بسیاری از دیگر مردمان ایرانی برگزار کنند.
متأسفانه این تصمیم نیکو بگونه نامناسبی به اجرا در آمد: نخست اینکه اینان کوشش کردند به همگان بباورانند که جشن سده سنت دینی آنان بوده، از دیرباز آنرا برگزار کرده و تنها آنان هستند که این جشن را برگزار میکنند.
دوم اینکه در برگزاری مراسم، به شیوههای کهن و مردمی آن بیتوجهی نشان دادند و اجرای آنرا در انحصار موبدان قرار داده و دیگران را موظف کردند تا تنها تماشاگر مراسم باشند.
سوم اینکه با اجرای دعاخوانی و سخنرانیهای مقامات سیاسی، جایگاه این مردمیترین جشن ایرانی را به مراسمی مذهبی و سیاسی که اجرای آن در اختیار گروهی خاص است، تنزل دادند.
چهارم اینکه تمامی سنتهای مردمی، ترانهها، سرودها، بازیهای گروهی، نمایشهای همگانی و دیگر آیینهای آنرا به کنار گزاردند و به دعا و موعظه پرداختند.
چنین شیوهای علاوه بر تحریف تاریخ و فرهنگ، موجب شده است که جوان جستجوگر و دوستدار فرهنگ کهن که آگاهی کمتری از مناسبتهای ملی و شیوههای برگزاری آن در نواحی گوناگون دارد، چنین بپندارد که برای گرامیداشت آیین نیاکان، تنها راه ممکن شرکت در چنین مراسمی است.
اینان که نمیدانند شیوه اصیل و کهن برگزاری سده، نه در گرد آمدن بر حلقه مراسم ساختگی روحانیان، که در فراوانی شمار آتشها در هر کوی و برزن، و بر فراز هر کوه و بام است؛ با شور بسیار به چنین مراسمی میشتابند و آنگاه است که وقتی با دربان و کارت شناسایی و مزاحمتها روبرو میشوند، خسته و ناامید باز میگردند و خود را سرزنش میکنند که نتوانستهاند آیین نیاکان را پاس دارند.
از سوی دیگر، چنین تبلیغی که «این مراسم خاص زرتشتیان است و دیگران حق ورود ندارند»، موجب شده تا عدهای دیگر که تصور میکنند شکل درست برگزاری مراسم به همین گونه است و قصد برگزاری مستقل آنرا دارند، آنگاه که برای اجرای مراسم و دریافت «مجوز» به مقامات مسئول مراجعه میکنند، با پاسخ «شما زرتشتی نیستید» روبرو میشوند.
در واقع بهانهای نیز بدست «اعطا کنندگان مجوز» افتاده است.
باز از سوی دیگر، متأسفانه عدهای عجولانه و بدون بررسی کافی چنین گفته و نوشتهاند که چون از جشن سده در هیچیک از متون زرتشتی نامی برده نشده است، پس این جشن اصلاً آیینی ایرانی نیست و از کشورهای دیگر به ایران آمده است.
به گمان این نگارنده، اینکه هممیهنان زرتشتی تصمیم گرفتهاند جشن سده را به مانند دیگر مردمان کرمان و خراسان و لرستان و کردستان و نواحی دیگر، برگزار کنند، تصمیمی بسیار شایسته و نیکوست.
اما دینی جلوه دادن این جشن، برگزاری آن به شیوهای ساختگی، دخالت دادن موبدان و شخصیتهای سیاسی در آن و انحصار برگزاری آن تنها در یک مکان، از موانع جدی گسترش این جشن ملی و کهن ایران است و جا دارد جوانان و دوستداران باورهای نیاکان به این نکته توجه داشته باشند که همه جشنها و مناسبتهای ایرانی، در ذات خود دارای چنین ویژگیای هستند که «برای برگزاری آنها نیازی به روحانی و نیازی به اجازه و کسب تکلیف از هیچ شخصی نیست».
دهمین روز بهمن را جشن سده می نامند و در توجیه این نامگذاری روایات متفاوتی نقل می شود: 1-معروفترین روایت که فردوسی هم بر آن صحه گذاشته است ، پدید آمدن آتش است : روزی هوشنگ با یکصد تن از یاران به کوه رفت.
ماری عظیم الجثه به سوی او و یارانش رفت، هوشنگ سنگی به سوی مار پرتاب کرد.
سنگ بر سنگ آمد و از برخورد آنها آتش پدید آمد و مار سوخت ، آنها پدید آمدن آتش را جشن گرفتند و آن را سده نامیدند.
فردوسی در شاهنامه چنین سروده: برآمد به سنگ گران سنگ خرد هم آن و هم این سنگ گردید خرد فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آنگاه قبیله نهاد 2-از جشن سده تا نوروز 50 روز و 50 شب است که روی هم صد می شود.
3-از نظر نجومی نیاکان ما در روزگار بسیار کهن ، سال را به دو فصل تقسیم می کردند.
تابستان که هفت ماه به درازا می کشید ، از اول فروردین آغاز و در آخرین روز مهرماه پایان می یافت.
زمستان از ابتدای آبان ماه شروع می شد و تا آخر اسفند طول می کشید و جشن سده را در صدمین روز از آغاز زمستان جشن می گرفتند.
4-ایرانیان قدیم صبح فردای شب یلدا را روز تولد خورشید می دانستند و از آنجا در بین ایرانیان جشن گرفتن دهمین و چهلمین روز تولد رسم است جشن سده را نیز به عنوان چهلمین روز تولد خورشید جشن می گیرند.
5-چون کیومرث را یکصد فرزند آمد و ایشان به خورشید رسیدند جشنی برپا شد که آن را سده نامیدند .
برخی این داستان را به حضرت آدم نسبت دادند.
6-چون جمع مشی و مشیانه و فرزندان آنها به صد رسید آن واقعه را جشن گرفتند و آن را سده نامیدند.
7-یادگار پیروزی زوتهماسب بر افراسیاب سده جشنی است که به روایت تاریخ تا قبل از صفویان نه تنها بین مردم عادی بلکه میان پادشاهان و حاکمان نیز برگزار می شده است اما از آن زمان به بعد تنها به جمع کوچک زرتشتیان محدود شد.
البته از ذکر این نکته نباید غافل ماند که با توجه به اینکه نه در اوستا و نه در نوشته های پهلوی ذکری از نام این جشن نشده و هیچ اشارتی به آن نشده است ، احتمالا این جشن نوعی جشن بومی غیردینی محسوب میشده است اما به هرحا ماندگاری سده در فرهنگ ایرانی مرهون اقلیت کوچک زرتشتی است.
آنها با جمعیتی اندک، بسیاری از آیین ها و رسوم ایرانی(حتی اگر این جشنها ارتباطی با دین زرتشتی هم نداشته اند) را از گزند روزگار برحذر داشته اند.
از آن جا که کرمان از قدیم بیشترین تعداد زرتشتیان را در خود جای داده است ، همه ساله باشکوه ترین جشن نیز در آنجا برگزار می گردد اما بعد از انقلاب و با مهاجرت زرتشتیان به تهران و افزایش تعداد آنان هر ساله این جشن در کوشک ورجاوند واقع در کیلومتر 16 جاده مخصوص تهران کرج برگزار می گردد.
عکسهای جشن سده پارسال را می توانید اینجا مشاهده کنید.
در ضمن الهه مهر عزیز مطلبی در این زمینه دارد که شما را به خواندن آن دعوت می کنم.
جشن سده جشن سده جشن پیدایش آتش است.
صد روز از پایان تابستان گذشته و یا صد شب و روز به نوروز مانده است و کهن بودن آن به پایه جشنهای نوروز و مهرگان میرسد.
از دیدگاه نجومی نیاکان ما در روزگاران بسیار کهن، سال را به دو پاره بخش میکردند.
تابستان که هفت ماه به درازا میکشید در نخستین روز فروردین ماه آغاز و آخرین روز مهر ماه پایان مییافت.
زمستان از آغاز آبان ماه میآغازید و تا پایان اسفند به طول میانجامید.جشن سده، سومین روز از آغاز زمستان و یا سد روز و شب (پنجاه روز و پنجاه شب) به آغاز تابستان بود.
در تاریخ نسبت این جشن به هوشنگ شاه داده شده است.
در شاهنامه آمده است که روزی هوشنگ شاه با همراهانش در کوهی میرفتند ناگهان چیزی دراز، تیره تن، و سیاه رنگ دید که ماری بود و هوشنگ باهوش و هنگ، سنگی گرفت و سوی مار پرتاب کرد که آن را به کشد.
سنگ به سنگ دیگری برخورد کرد و چون هر دو سنگ چخماق بودند، فروغ (جرقهای) پدیدار شد، به بوته گرفت و مار فرار کرد.
از این رویداد هوشنگ شاه شادمان شد و خداوند را نیایش کرد که راز آتش را به او آشکار کرده است.
شادمان و پیروز، هوشنگ شاه آتش را از همان هنگام قبله قرار داد، آن روز را جشن اعلام کرد و این سنت تا امروز برجاست، به گفته فردوسی: برآمد به سنگ گران سنگ خرد هم آن و هم این سنگ گردید خرد فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آنگاه قبیله نهاد یکی جشن کرد آنشب و باده خورد "سده" نام آن جشن فرخنده کرد آیین جشن سده حکیم عمر خیام در کتاب نورزنامه مینویسد: "هرسال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای میآوردند، بعد از آن به امرور، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را برپا میداشتند." هر چند نوشته شده است که مردآویج زیاری به سال 323 هجری (سده دهم میلادی) این جشن را در اصفهان با شکوه برگزار کرد.
همچنین در زمان غزنویان این جشن دوباره رونق گرفت و عنصری شاعر نامدار ایران در یکی از جشنهای سده در برابر سلطان محمود قصیدهای درباره سده خواند که آغاز این است : سده جشن ملوک نامدار است زافریدون و از جم یادگار است در ایران باستان، و در میان زرتشتیان ایران، این جشن نزدیک غروب آفتاب، با آتش افروزی آغاز میشد و امروز هم با همان سنت کوههایی از بوته و خار و هیزم در بیرون شهر فراهم شده، در حالی که موبدان لاله به دست بخشی از اوستا که معمولن آتش نیایش میباشد را میسرایند، بوتهها را روشن کرده و مردمی که در ان جا جمع شدهاند نماز آتش نیایش خوانده، و سپس دست یکدیگر را گرفته به دور آتش میچرخند، شادی و پایکوبی میکنند.
این مراسم بوسیله انجمن زرتشتیان کرمان سدههاست که بیرون از شهر انجام شده و همه مردم زن و مرد، زرتشتی و مسلمان، کلیمی در ان جا گرد آمده و در شادی شرکت میکنند.
در تهران نیز این جشن بیست و پنج سال با شکوه بوسیله سازمان فروهر در باغ ورجاوند برگزار شده است.
آندسته از دوستان که مایل به شرکت در این جشن در شهر تهران میباشند بایسته است که با انجمن زرتشتیان تهران با شماره 6704369 و 6707740 و نیز با سازمان فروهر جوانان زرتشتی با شماره 8809665 -021 از پیش هماهنگی لازم را انجام دهند.
(بنا بگفت یکی از دوستان) جشن سده در اصفهان در زمان مرداویج یکى از سردارانى که بر قسمت بزرگى از ایران حاکم شد، مرداویج بود.
که در زمان خلفاى عباسى (المقتدر) مىزیست.
از خصوصیات او احیاى آداب و سنن ایران قبل از اسلام بود و از جمله به برگزارى باشکوه «جشن سده» مىپرداخت، مسکویه در خصوص چگونگى برگزارى این جشن در اصفهان مىنویسد: «زمانى که شب آتش افروزى جشن سده فرا رسید، مرداویج از مدتى قبل از این دستور داده بود، از کوهها و نواحى دور دست هیزم گردآورند و به اطراف رودخانه زاینده رود حمل کنند، همچنین فرمان داد نفت اندازان و آتش افروزان و کسانى که در افروختن آتش مهارت داشتند و مىتوانستند وسائل آتشبازى را فراهم سازند در اصفهان جمع شوند.
در اطراف اصفهان کوهى و تلى باقى نماند که در آن هیزم و بوته هاى خار تعبیه نکرده باشند، تعداد زیادى کلاغ و مرغان دیگر به چنگ آورده و به منقار و پاهاى آنها گردوهائى که از نفت و مواد سوزان انباشته شده بود مىبستند...
مقصود از چنین کارهائى، این بود که در یک زمان، آتش، از قله کوهها و بالاى بلندیها و در صحرا و در مجلس جشن که خود مرداویج در آن حضور مىیافت، بوسیله مرغانى که رها مىساختند، زبانه کشد.
سده، پیشگام نوروز در کهن روزگاران، سال درایران دو بخش داشت : تابستان و زمستان.
تابستان ازنُخُستین روز آبان یا ماه آبها آغازمی شد و سده، سد روز پس از آغاز زمستان بزرگ بود.نیاکانمان برین باور بودندکه در آن زمان، زمستان سخت پایان یافته یا به گفته ای "کمرسرماشکسته می شد." آنها، به شادی پایان یافتن سختی زمستان، جشن برپا می کردندو آن را "جشن سده " می خواندند.
پدران و مادرانمان، در درازای سال ، جشن های گوناگون برگزار می کردندکه بزرگترین و پرارزش ترین آنها نوروز و مهرگان بود.
آنان باور داشتندکه: پروردگار جهان، گیتی و همه ی بودنی هایش را در شش زمان و در یک سال پدید آورد که آفرینش مردمان، واپسین و سرآمد کار آفرینش است و به بزرگداشت این رویداد بزرگ بود که نوروز را باشکوهی بی پایان برگزارمی کردند.
گروهی برین اندیشه و باورند که پیشینیان ما با برگزاری "جشن سده" به گونهای با شکوه به پیشباز نوروز رفته اند.
زیرا، در زمان برگزاری "جشن سده" سد شب و روز به نوروز مانده است.
منوچهری از این گروه بوده و گفته است : وینک بیامدست به پنجاه روز پیش جشن سده، طلایه ی نوروز و نوبهار جشن سده واژه سده: بیشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد می دانند.
ابوریحان بیرونی می نویسد: “سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته اند که هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد بدست می آید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند” و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید .” نظر دیگر اینکه سده معروف، صدمین روز زمستان از تقویم کهن است، زمستان در تقویم کهن 150 روزه و تابستان 210 روزه بوده است و برخی گفته اند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است.
(در همه استان های کشور و سرزمین های ایرانی نشین، دهم و چهلم کودک را جشن می گیرند) و این واژه “sada” (اسم مونث) که به معنی پیدایی و آشکار شدن است ، در ایران باستان sadok و در فارسی میانه sadag بوده و واژه عربی سذق و نوسذق (معرب نوسده) از آن آمده است.
هم در کتاب “التفهیم” و هم “آثارالباقیه” ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آنرا افروختن آتش بر بامها می داند که به دستور فریدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده است که : “آفریدون … همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای می آورند.” برگزاری جشن سده: الف) تا دوره ساسانی: فردوسی آنرا به هوشنگ نسبت می دهد و ابوریحان بیرونی و نوروزنامه آنرا از فریدون می دانند و همچنین رسمی شدن جشن سده به زمان اردشیر بابکان منسوب گردیده است، اما در هیچکدام به شیوه برگزاری آن اشاره ای نشده است.
ب) بعد از ساسانیان: مورخان و نویسندگانی چون بیرونی، بیهقی، گردیزی، مسکویه و … از شیوه برگزاری جشن سده در دوران غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آل زیار و … تا دوره مغول بسیار نوشته اند.
از آیین های عامه مردم سندی نداریم اما در حضور شاهان، رسم شعرخوانی بود و نیز پرندگان و جانورانی به آتش انداخته می شدند و گیاه خوشبو تبخیر می کردند تا مضرات آن را برطرف کنند.
ج) در عصر حاضر: در مازندران، کردستان، لرستان، و سیستان و بلوچستان؛ روستاییان و کشاورزان و چوپانان و چادرنشینان نزدیک غروب یکی از روزهای زمستان (آغاز نیمه یا پایان زمستان) روی پشت بام، دامنه کوه، نزدیک زیارتگاه، کنار چراگاه و یا کشتزار آتشی افروخته و بنا بر سنتی کهن پیرامون آن گرد می آیند بدون آنکه نام جشن سده بر آن نهند.
ولی در کرمان جشن سده یا سده سوزی در بین تمامی اقشار مردم کرمان، مسلمان، زرتشتی، کلیمی … رواج دارد که همه ساله در دهم بهمن ماه برگزار می شود.
در بین چادرنشینان بافت و سیرجان سده سوزی چوپانی برگزار می شود که شب دهم بهمن آتش بزرگی بنام آتش جشن سده، با چهل شاخه از درختان هرس شده که نشان چهل روز “چله بزرگ” است در میدان ده برمی افروزند و می خوانند: سده سده دهقانی/ چهل کنده سوزانی/ هنوز گویی زمستانی.
چنانکه از کتاب ها و اسناد تاریخی برمی آید جشن سده جنبه دینی نداشته و تمام داستان های مربوط به آن غیردینی است و بیشتر جشنی کهن و ملی به شمار می آید و وارث حقیقی جشن سده نه فقط زرتشتیان، بلکه همه ایرانیان اند، میراثی که به بسیاری از کشورهای همسایه نیز راه یافت.
سده همان سدمین است- درحاشیه مقاله محمد دادفر پرداختن به جشن های آب و آتش ایرانی کار پسندیده ای است و برگزاری این جشن ها در سرزمین ما کاری شایسته .برگزاری جشن های سده و مهرگان و یلدا و ...
نماد باستان گرایی یا کهنه پرستی و کهنه ستایی نیست بلکه احترام به مردم این سرزمین و نیاکان آنهاست .
شکست سرما، پیدایی آتش ، آغاز بارش و یا زنده و سبز شدن زمین چیزهایی نیست که به دین خاصی بسته باشد و یا موهومات خرافی باشد.هرکه در ایران زندگی می کند می داند با آبان سرما و بارندگی سر می رسد و از نیمه بهمن کمر سرما شروع به شکستن می کند و در نوروز شکوفه ها و سبزه ها می رسند و " جهان جوان می شود" .
مسلمانان عزیز در کشور های عربی جشن مهرگان ایرانیان را گرفته اند و به هر بهانه ای "مهرجان" برگزار می کنند و رادیو تلویزین ما هم از برگزاری آن ها خبر می دهد در حالی که هنوز در ایران تلاش می کنند نوروز و سده و مهرگان را به خرافات پیوند بزنند و از تقویم بزدایند.
به امید روزی که به جای همه سوگ ها سور بنشیند و میهن ما بهاران در بهاران باشد.
به گمان من بهترین تعریف سده ، همان سدمین روز زمستان باید باشد.
مشکلی که در تعریف این جشن و جود دارد این است که دریافت "سدمین" روز زمستان در همه جای سرزمین ایران قابل درک و دریافت نیست .
اولین کسانی که جشن سده را پایه گذاشته اند در نواحی مرکزی ایران و تقریبا فارس و اصفهان کنونی زندگی می کرده اند.
در این نواحی و به ویژه فارس و تخت جمشید و پاسارگاد زمستان ١٥٠ روزه – اول آبان تا آخر اسفند- و تابستان ٢١٠ روزه – از نوروز تا پایان مهر - مفهوم پیدا می کند.شرایط اقلیمی تهران امروز یا خراسان و خوزستان متفاوت از آن نواحی است .
اغلب کسانی که به تعریف سده پرداخته اند به شرایط اقلیمی نگاه نداشته اند و همین سبب شده به اجتهاد بپردازند و تعاریف و معانی گوناگون بیافرینند.
اگر به آن سامان بروید متوجه می شوید - مثلا در شیراز- از دهم بهمن که به اصطلاح محلی ها سهیل می زند و "تک" سرما می شکند ، چقدر تغییر هوا به سمت اعتدال مشهود است.
سرمازدگان عهد قدیم که کار و کشت را کنار گذاشته و در بیداد سرما می سوخته اند، شکست سرما را باید جشن می گرفته اند .
آن ها که مثل امروز از نعمت نفت و گاز و برق برخوردار نبوده اند و ماشین هایشان هم بخاری نداشته و آبگرمکن هم نداشته اند تا مداوم با آب گرم خود را بشویند، بنا براین سرما را دیوی می پنداشته اند که بر زندگی آنها سایه افکنده و شکست او بازگشت زندگی دوباره است.
البته بدانیم که در همان زمان سرما در بسیاری نقاط دیگر تازه جان گرفته و به بیداد مشغول است.مثلا در آذربایجان یا کردستان ، شکست سرما در این زمان معنی ندارد و پایان سرما در نوروز است و طبیعی است اگر بدون در نظر گرفتن شرایط اقلیمی ، جشن سده تعریف شود شکستن سرما در پایان چله دوم مصداق پیدا نکند.
از نظر دینی، این جشن به یاد آورنده اهمیت نور، آتش و انرژی است.
نوری که از خداوند جداست و از خدواند جدا هم نیست.
قبله ای که در همه جا هست، درونی دل و جان همه نشانههایی از فروغ اهورامزدا هستند، بهشت دراوستا به نام روشنایی بیپایان خوانده شده است.
کاوشی در سدهدر میان عناصر چهارگانه یعنى آتش و آب و خاک و باد؛ آتش از دیر باز در میان آریائیان از اعتبار دیگرى برخوردار بوده است.
در اوستا آتش فرزند اهورامزدا و سپندارمذ نامیده شده است.
از این رو ایرانیان باستان آن را همیشه فروزان مى داشتند و نشانه اهورایى اش مى دانستند و شعله اش را نماد فروغ ازلى مى شمردند و آتشکده هاى همیشه روشن به منزله محراب مزدیسنا بود.
آنان بر این باور بودند که هستى با وجود آتش ادامه یافته است.
با مطالعه و ژرف نگرى در فرهنگ کهن ده هزار ساله ایرانى در مى یابیم با وجود عیدها و جشنهاى فراوان میان ایرانیان باستان، در گذشته ایام سوگ و ماتم و شیون و مویه در این سرزمین وجود نداشته است.
براساس مبانى آموزه هاى زرتشت، نیک اندیشى پایه زندگى انسانى درست بوده و لازمه آن اندیشه نیک، تن و روان سالم و کارآمد است.
جشن و تعطیلات از دیدگاه من درینجا باید کمی نیز بمفهوم «جشن» و تفاوت آن با «تعطیلات» پرداخته شود تا هدف از برگزاری آنها نیز مشخص شود.
ایرانیان براساس آموزه هاى اشو زرتشت و با پیروی از نهاده ی «امر نیک» بر این نکته پایبند بودند که شادى از بخشش هاى الهى است و موجب آرامش تن و آسایش روان می باشد.
بر همین اساس همواره شادى و جشن به عنوان جزعى از آداب و «مراسم دینى» نزد ایرانیان بسیار گرامى داشته مى شد.
چنین بود که ایرانیان در طول سال ، ۲۴ جشن برگزار مى کردند.
برای درک بهتر از مفهوم گاهشمار ایران باستان، بهترست بدانید که در آن «هفته» وجود نداشت و «ماه» سى روزه بود و هر یک از روزها نامى ویژه داشت.
پس در هر ماه، روزى که همنام همان ماه بود، به جشن و شادمانى برگزار مى شد و ایرانیان آن روز را به نیایش پروردگار یکتا مى پرداختند.
براى نمونه، آذر-روز در آذر-ماه جشن آذرگان ، آبان-روز از آبان-ماه، جشن آبانگان و...الخ اما درمیان جشن هاى پرتعداد ایرانیان، سه جشن از همه مهمتر بود، یکى نوروز ، مهرگان و دیگری سده.
در عوض، تنها روز عزا، روز شهادت اشو زرتشت میباشد.
همانگونه که گفتم جشن و تعطیلات دو مورد جداگانه هستند و هریک مفهوم و منش خود را دارد.
جشن، همواره برای ایجاد شادی و شاد-باش برگزار می شود و برای برگزاری آن نیاز به «تعطیل»ی نیز نیست.
جشن، همچون هر برنامه ی دیگری در زندگی ، وقت خود را در روز هر شخصی دارد و البته آداب و مراسم خود را نیز داراست.
اما روز تعطیل در برگزاری روشمند یکسری اداب یا آیین، متعهد نیست و کلا، هدفی جز «استراحت از کار» را دنبال نمی کند.
باید گفته شود که تعطیلات با این سبک (=پایان هفته ها و نیز تعطیلات مذهبی و غیر مذهبی) برای ما که رو بسوی صنعتی شدن پیش می رویم، روشی نوین و تجربه ای تازه است که آنهم باید بنوع خود از سوی توده ی ما آزموده شود و روش درست از آن بنیاد شود.
اما در مورد «تعطیلات آخر هفته» نیز بهترست به این نکته اشاره کنم که اینگونه تعطیلات (=شش روز کار و استراحت در روز هفتم) ریشه در اندیشه ای سامی دارد.
از دیدگاه اسطوره ای این قوم؛ کار و تکاپو، نشان مطرودیت از بهشت و جشن و رنج در تبعید است.
استراحت و اسودن نیز نشانه و وعده ایست از بهشت و تمام خوشی های آن.
در تورات (=سفر پیدایش) چنین میآید که: «آسمان ها و زمین و همه لشکر آن ها تمام شد و در روز هفتم، خدا از همه کار خود که ساخته بود، فارغ شد و آرام گرفت زیرا که در آن آرام گرفت از همه کارخود که خدا آفرید و ساخت..».
درینجا باید به این نکته ی باریک دقت شود که این تعطیلی روز هفتم ، ماهیت و مفهوم جشنی ندارد و بهیچ گونه «نشان-دار کردن زمان» نیست بلکه تنها دمی آسودن از ادامه ی کار و تکاپوست و بس.
درین دیدگاه؛ آدم اب البشر، هنگامی گه از باغ بهشت رانده شد، و از بهشت بخاک پست نزول کرد، آنگاه باید کار و تکاپو کند چراکه کار، مربوط به «زمین» و «دنیای خاکی و پست» است.
درصورتیکه دیدگاه ایرانیانی که پیرو عقاید نیک پیشینیان خود هستند چنین نیست و کار و تکاپو و شادی را خوار نمیشمارند.
آنها پیوسته کارهای خود را با جشن و شادی می آغازند چنانچه اهورامزدا در بندهشن ، با «یزشن» و همراهی «رپیتهورین» نوازنده ، یا به عبارت دیگر با جشن ، «آفرینش گیتی» را آغاز میکند .
از این رو ، هر کار و اقدام بزرگی باید با جشن آغاز گردد و آن کار باید بفال نیک گرفته شود.
در باور ایرانیان باستان، «ایرانویج» و کل جهان دارای چهارگوشه بوده است.
گوشه شرق را «خراسان» نام گذاشته بودند که واژه ای پهلوىست و البته هم اکنون نیز در پارسى معاصر بکار مى رود.
در زبان پارسى، خراسان همان «خرایان» است و به معنى «جای برآمدن خورشید» میباشد.
به محل فرو نشستن و غروب خورشید نیز «خروان» گفته مى شده.
شمال دنیا سیبرى بود که به نام «اپاختر» شناخته مى شد.
آنها سیبرى را جایگاه دیوان مى دانستند که دارای زمستان طولانى ست.
شاید دلیل منفور بودن سیبرى نزد ایرانیان، وحشى بودن اهالى آنجا و همچنین ربط دادن دیو سرما به آن منطقه باشد.
بهر روی ایرانیان آنجا را جزیى از خود به حساب نمى آوردند.» گوشه جنوبى را نیز به نام «رپیدوین» (=رپیتهورین) مى شناختند که به معنى «گرماى کل جهان» بوده است.
حتا در کیش زرتشتى نماز رپیدوین (نیم روز) یکى از معروف ترین نمازهاى پنج گانه در روز بوده است: «نیاکان ما اعتقاد داشتند که رپیدوین هفت ماه روى زمین است و از ابتداى آبان که هوا سرد مى شود، به زیرزمین مى رود.
آنها مى گفتند که گرماى زمین در آبان ماه به زیر زمین مى رود تا باعث رشد گیاهان و گرم شدن آب چشمه ساران شود.
این یک اصل پذیرفته شده علمى است که ریشه گیاه در گرماى درون زمین و در هنگامه سرماى بیرون در فصل سرما رشد مى کند و شاخه در گرماى تابستان.
بر همین اساس، رپیدوین باز هم طبق یک اصل علمى از روز دهم بهمن از زمین بیرون مى آید.» ایرانیان در این روز جشن و پایکوبى مى کردند تا رپیدوین، سرماى زندگى را از آنها دور کند و سبزى به آنها ببخشد: «استقبال ایرانیان از رپیدوین بوسیله آتش بود.
آنها با گرما به استقبال گرما مى رفتند.» پیدایش سده ابوریحان بیرونى واژه سده را برگرفته از عدد سد (=۱۰۰) یا زادگان کیومرث مى داند و مى گوید: «...
سده گویند یعنى صد و آن یادگار اردشیر، پسر پاپکان است.
و درعلت و سبب این جشن گفته اند که هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند تا نوروز؛ سد شبانه روز به دست آید و برخى گفته اند در این روز زادگان کیومرث؛ پدر نخستین؛ درست سد (=صد) تن شدند و یکى از خود را به همه پادشاه گردانیدند» .
(التفهیم؛ نشر انجمن آثار ملى؛ صفحه ۲۵۷) «دکتر مهرداد بهار» در مورد «سده» بر این باور است که واژه سده (= SADA) به معناى پیدایى و آشکار شدن است که در پارسى باستان به تلفظ سدک (=SADAK) و در فارسى میانه با تلفظ سدگ (SADAG) بوده است و واژه عربى «سذق» و «نوسذق» از آن آمده.
وى مى افزاید «بنا بر باور ایرانیان باستان خورشید در شب یلدا تولد دوباره اى را مى آغازد و به همین مناسبت ایرانیان روز دهم بهمن ماه (= سده) را که این نوزاد چهل روزه مى شود، جشن مى گیرند، چنانکه آنان در دهم دى ماه هم- یعنى دهمین روز تولد خورشید- جشنى کم و بیش مشابه با سده داشته اند که اکنون منسوخ شده است.
و اصلاً در میان ایرانیان رسم بوده که براى نوزاد ده روزه و نوزاد چهل روزه جشن بگیرند و هنوز هم در بسیارى از شهر هاى ایران این رسم را ادامه مى دهند.
البته تا آنجا که از اساطیر و متون ایران باستان بر مى آید، «سده» از جمله آیینى هائى نبوده که در ایران باستان رسمیتى داشته باشد، در اوستا و نوشته هاى پهلوى نیز ذکرى از آن نرفته، ولى مى توان باور کرد که خود آیینى بس کهن است».
(جستارى چند در فرهنگ ایران؛ انتشارات فکر روز).
جاوید-نام «فردوسی» نیز دیدگاهی کهن را از چگونگی پیدایش این جشن ارائه میکند.
در باور وی ایرانیان، نخستین بار آتش را در «تکاپو برای زندگى» یافته اند: فردوسی در شاهنامه «جشن سده» را روزی معرفی میکند که هوشنگ-شاه ؛ از قانونگذاران نخستین؛ به همراهی یاران خود به کوه میرود و در راه به مار تنومدی برخورد میکند.
وی با سنگ بزرگی به دفع او میشتابد و سنگ را به سوی مار پرتاب میکند.
در این هنگام، سنگ به سنگ دیگری برخورد کرده و جرقه ای میجهد و خار و خاشاک اطراف آن آتش میگیرد و آتش فروزان پدیدار میشود و از آن زمان به بعد «جشن سده» بشاد-باش این کشف بزرگ برگزار میشود.
در این اسطوره، باز هم دو عامل متضاد روبروى هم قرار مى گیرند؛ «اهریمن»، مار را که مظهر و هم-ریشه مرگ است، پدید مى آورد و «اهورا مزدا» در برابر آن آتش مقدس را مى آفریند.
«هوشنگ» در اینجا نه یک فرد که سمبل یک دوره ی تاریخی میتواند باشد؛ دوران خانه سازى.
واژه ی «هوشنگ» به معنى «خانه نیکو» است که از دو بخش «هوو و شینگه» تشکیل شده است.
«هوو» به معنى نیک است و که در زبان پهلوى به «هو» تبدیل شده، همچون «هومن» به معنى مرد نیک.
بخش دوم، «شینگه» به معنى خانه است که در پهلوى به «شن» تبدیل شده است.
همچون واژه «گلشن» .
هووشنگ میتواند نمادی از اندیشه بشری باشد که از نیاکان ما بشمار است.
همچنین میتواند زمان و یک دوره ی گذر از سختی باشد.
بهر روی ، این اسطوره باید در میان ما همواره به احترام یاد شود و در یادها بپاس این کشف بزرگ در دانش بشری گرامی داشته شود.
ابن قطیبه ها: «ابن قطیبه» حکمران عرب پس از اشغال ورارود (ماورالنهر)، دستور کشتار اندیشمندان و تاریخ دانان و نابودى کتابهاى علمى و دینى ایران را داد و در سراسر ایران بزرگ تا دو سده هیچ کس اجازه برپایى مراسم ملى و «سخن گفتن فارسى» را نداشت.
ایرانیان براى رهایى از نوع فرهنگ ضعیف و ناآشنای عربى و احیاى فرهنگ ایرانى، نهضت «شعوبیه» را تشکیل دادند.
بعدها با قدرت گیرى سلسله ایرانى «زیاریان»، مرداویز زیارى (که اعراب او را مرادویج مى نامیدند) براى احیاى فرهنگ ملى نیاکانمان دستور داد تا هیچ فردى در قلمرو ایران جز فارسى سخن نگوید و پس از اعلام اصفهان به عنوان پایتخت رسمى ایران، دستور داد جشنهاى ملى ایران از جمله نوروز، مهرگان و سده با نهایت شکوه احیا شود که در راستاى همین هدف به دستور مرداویز پس از سالها مراسم جشن سده زمستان ۳۲۳ ه.ق در اصفهان با شکوه تمام به انجام رسید.
این مراسم تاریخى با برافروختن آتش انبوه در دوسوى زاینده رود صورت گرفته و به قدرى گسترده بود که آتش آن از هفت فرسنگى دیده شده است.
گاهی نیز در مراسم شاهان از سوزاندن پرندگان و حیوانات برای تفریح و جزعی از مراسم جشن سخن رفته و به هیچ روى مطابق با دستورات دین زرتشتى و آموزه های زرتشت نبوده و نیست، چرا که آتش نزد زرتشت بسیار گرامى است و در همه کتاب هاى زردشتی در مورد پاکیزه نگاهداشتن و نیالودن آتش به زرتشتیان سفارش شده است.
در گاتها آمده است: « ...
اى مزدا!
نفرین تو به کسانى باد که با آموزش خود مردم را از کردار نیک رویگردان مى سازند و به کسانى که جانوران را با فریاد شادمانه «قربانى» مى نمایند ».
فراموش نکنیم که در زمان سلطه خلفای جبار بر سرزمین های ایرانی ، روشن کردن آتش جشن سده بر بام خانه ها ، نوعی «مبارزه مدنی» و تظاهر به آیین های ایرانی و به ریشخند گرفتن فرمان های حکومتی بود که فلسفه برگزاری این آیین های پر معنی را نمی فهمیدند و همواره بنام مبارزه با سنت مجوسان و آتش پرستی ، با آنها مبارزه می کردند.
چنین برخوردهای اهریمنی با دیدگاههای یک ملت نیز میتواند باعث ایجاد تحولات فکری در جامعه ی تحت فشار گردد و آیینی همچون سده را از نو زنده کند.
اجراى مراسم سده برگزارى جشن سده را مى توان به سه دوره تاریخى تقسیم کرد: ۱- دوره پیش از اسلام ۲- دوره بعد از اسلام ۳- دوره کنونى اجراى مراسم سده بدین صورت است که پس از غروب آفتاب دهم بهمن ماه، سه تن از موبدان که لباسى سفید برتن دارند، به سوى توده اى از هیزم خشک که از روز قبل تهیه شده حرکت و گروهى از جوانان سفیدپوش هم با مشعل هاى روشن، موبدان را همراهى مى کنند.
موبدان بخشى از اوستا را که مربوط به اهمیت آتش است مى سرایند، موبد بزرگ با آتش موجود در آتشدان و جوانان سپیدپوش با یارى شعله هاى مشعل، هیزم را آتش مى زنند و بدینسان ایرانیان، با شادى پیروزى شعله ور شدن آتش ، سده را جشن مى گیرند به امید اینکه تا جشن سال دیگر روشنایى و گرمى در دلهایشان باشد به خانه بازمى گردند.
جشن سده با توجه به اهمیت و قداستى که داشته امروزه نیز در میان زرتشتیان ایرانى باشکوه و جلال گذشته، برپا مى شود و در برخى شهرها، نظیر یزد و کرمان حتى بسیارى از ایرانیان غیرزرتشتى نیز در مراسم آن شرکت مى کنند.
آتش نزد ایرانیان سمبلى از وجود خداوند است که همواره پاک مى کند و آلوده نمى شود و جنبش همیشگى و حرکت رو به بالاى آن الهام دهنده انسان براى لزوم حرکت وتکاپوى به سوى خداى یگانه است.
جشن سده یا سده سوزى به صورت پراکنده در برخی شهرها و روستاهاى ایران در دهم بهمن ماه برگزار مى شود.
اما در کرمان و بیشتر شهرهاى آن استان جشن سده یا سده سوزى بگونه ی «اگاهانه» و «روش-مند» و با شکوه تمام برگزار مى شود.
سده سوزى در کرمان جشن و آیین سده سوزى فقط در کرمان است که رسمى عمومى است.
همگانى بودن این آیین در میان همه قشر هاى اجتماعى کرمان و دلبستگى و توجه صمیمانه همه آنان در شرکت در این آئین نشانگر پیشینه کهنسال و دیرپاى آن است در این روز همه مردم شهر، اعم از زردشتى، یهودى، مسیحى و مسلمان، ثروتمند و فقیر، کارمند و کاسب در آن شرکت مى کنند و در واقع مى توان آن را جشن کرمان نامید.
در قدیم محل جشن در یک فرسنگى شمال شهر کرمان، بعد از ویرانه هاى محله قدیم زردشتیان، معروف به «محله گبرى» در زمین هاى کشاورزى بود.
در این محل تنها یک باغ معروف به باغچه «بداق آباد» با دیوار هاى بلند و دو دستگاه ساختمان وجود داشت که مراسم سده سوزى روبروى در ِ این باغ، در زمین هاى کشاورزى برگزار مى گردید، مالکان از اینکه سده سوزى روى زمین هاى کشاورزى آنان انجام مى گرفت، استقبال مى کردند، زیرا نه تنها آن را زیان آور نمى دانستند، بلکه خاکسترى را که از آن بجا مى ماند، براى کشاورزى مفید مى شمردند.
امروزه «باغچه بداق آباد» و زمین هاى کشاورزى اطراف آن به خانه و دکان تبدیل شده و تنها قطعه زمین بزرگى باقى مانده که براى سده سوزى از آن استفاده مى شود.
خیابان کنار این زمین نیز به همین عنوان موسوم است.
سده سوزى در کرمان غروب روز دهم بهمن ماه برگزار مى شود اما کرمانى ها از چند روز قبل در تدارک آن هستند.
از اول بهمن عموم باغداران و مالکان- هر یک به قدر همت و به نسبت ثروت خود- چند بار هیزم را که از بیابان ها و کوهپایه هاى اطراف فراهم شده، به محل جشن مى آورند.
دست فروشان نیز تا روز نهم بهمن محل گستردن بساط خود را معین مى کنند.
پیش تر ها که سده سوزى در فضاى باز انجام مى شد، مردم از بعد از ظهر در اطراف محل افروختن آتش به صورت گروهى فرش مى انداختند و تا فرارسیدن ساعت موعود خود را با گفتگو و دیدار یکدیگر و نوشیدن چاى و خوردن آجیل سرگرم مى کردند، اما این روز ها فقط چند ساعت پیش از سده سوزى، در خیابان سده اجتماع مى کنند.
روز دهم بهمن ماه چهره شهر عوض مى شود.
مغازه ها زودتر بسته مى شود.
چند ساعت قبل از افروختن آتش زنان زردشتى در آشپز خانه بزرگ باغ «بداق آباد» آش و سیرو (۳) مى پزند.
گرد همایى خانواده ها در ایوان باغ و خوردن اش و سیرو و آجیل بخشى از مراسم جشن است.
فروشندگان دوره گرد در کنار میوه و آشامیدنى در بساط خود، حتماً باید آجیل (تخمه، پسته، مغز بادام و فندق) را هم داشته باشند.
افزون بر مردم شهر، مردم دیگر هم از حومه و شهر هاى نزدیک براى شرکت در سده سوزى مى آیند.
برزگران هنگام شرکت در مراسم حتا اگر یک شاخه هیزم هم شده براى خرمن سده مى آورند تا با رضاى خاطر مشتى از خاکستر سده را به همراه ببرند و براى شگون و برکت در کشتزار خود بپاشند.
(نیک است درینجا به دیدگاه «دکتر عباس احمدی» نیز اشاره شود.
ایشان این حرکت کشاورزان و دهقانان را نوعی تمایل به جذب برکت می دانند.
ایشان معتقدند این حرکت( خاکستر پاشی)، نوعی آیین جادویی برای باروری هرچه بیشتر کشتزارهاست.) سده خرمن بزرگى است به قطر ۱۴ متر و به بلندى ۵ تا ۶ متر که در جلوى در ِ باغ بداق آباد از قبل آماده شده.
نزدیک غروب دو موبد لاله به دست با لباس سفید، که پوشاک رسمى روحانیان زردشتى به هنگام اجراى آیین هاى دینى است- ظاهر مى شوند.
زمزمه کنان به خرمن سده نزدیک مى گردند و از سمت راست سه بار گرد آن مى گردند سپس این خرمن هیزم را با شعله لاله ها- که روشنى آنها از آتشى است که از آتشکده آورده شده- از چهار سو آتش مى زنند.
شعله هاى آتش، فروزان و سر کش به آسمان کشیده مى شود و همراه آن هلهله و شادمانى مردم در فضا مى پیچد و همه جا سر شار از شور و هیجان مى گردد..
پس از ساعت ها که شعله ها فرو کش مى کند، مردم بویژه جوان تر ها از روى بوته هاى آتش مى پرند.
در قدیم اسب سواران زودتر از مردم خود را به آب و آتش مى زدند و هنر نمایى مى کردند.
در آخرین ساعت پایانى جشن که آتش به خاکستر مى نشیند، مردم پس از گذراندن یک بعد از ظهر شور انگیز و درخشان به خانه هاى خود باز مى گردند.
رسم است که کشاورزان مقدارى از خاکستر سده را به نشانه پایان گرفتن سرماى زمستان به کشتزارهاى خود مى برند و مى گویند که در این شب ستاره گرما به زمین درود مى فرستد.
صادق هدایت که در بازشناسی فرهنگ باستانی ما زحمت بسیار نیز کشیده در کتاب نیرنگستان مى گوید: «..سده جشنى است که هنوز زردشتیان کرمان به یادگار جمشید و عادات ایرانیان باستان مى گیرند و براى این کار موقوفاتى در کرمان اختصاص داده اند.
پنجاه روز پیش از جشن نوروز خروار ها بته و هیزم (درمنه) در گبر محله (باغچه بوداغ آباد) گرد مى آورند.
جنب این باغچه خانه اى است مسجد مانند و موبدان موبد از اعیان شهر و حتا از خارجه ها دعوت شایانى مى کند.
در این مجلس شراب و شیرینى و میوه زیادى چیده مى شود و اول غروب آفتاب دو نفر موبد دو لاله روشن مى کنند و بته ها را با آن آتش مى زنند و سرود مخصوصى مى خوانند.
هنگامى که آتش شعله مى زند، همه مهمانان که بیش از چندین هزار نفر مى شوند با فریاد هاى شادى دور آتش مى گردند و این را مى خوانند: صد به سده، سى به گله پنجاه به نوروز، ها بله شراب مى نوشند و میان هلهله شادى جشن تمام مى شود.
در کرمان همه مردم منتظر سده سوزى هستند و اهمیت فلاحتى برایشان دارد چون بعد از آن اول بذر افشانى و کشت و کار برزگران است.
این عادت در بعضى از شهر هاى خراسان هم هنوز وجود دارد.» (نیرنگستان، صفحه ۱۲۰ و ۱۲۱) سخن پایانی، ملی شدن سده جشن سده، جشن بزرگداشت کشف و استفاده از آتش است.
زرتشتیان در هر گوشه جهان، خود را میراث دار این مراسم فرهنگى و شادى آفرین مى دانند.
این افتخارى است که زرتشتیان و دیگر ایرانیان توانسته اند در درازنای تاریخ، پاسدار و نگهدارنده آئین ها و مراسم زیبای سرزمین اهورایى ایران باشند.
بی شک جشن سده، جشن شناخت فروغ ایزدى و آغاز تمدن ایران می تواند باشد و توانایی و ظرفیت قرار داشتن در لیست «جشنهای ملی» ایرانیان را دارد.
زنده-یاد دکتر وفادارى با اشاره به برخى محدودیت هاى موجود براى ملى خواندن جشن سده گفته بودند: «براى ملى کردن جشن سده دو راه داریم.
یا دولت، برگزارى جشن سده را به شکل کنونى تعطیل کند و خودش با فراهم آوردن آتش و توزیع غذا و...
به فراگیر کردن آن اقدام نماید.
مانند آویزان کردن چراغ یا پخش غذا در جشن هاى دینى مسلمانان.
راه دوم این است که جشن هایى مثل سده، گاهشمارى ایران باستان و همزیستى انسان با طبیعت از طریق تلویزیون آموزش داده شود.
آن موقع است که مردم، جشن را خودشان برگزار خواهند کرد».
در پایان گفتار، سخنی از سعید تقوى رئیس پیشین اداره امور اقلیت هاى دینى وزارت فرهنگ و ارشاد را درباره ی برگزاری آزاد و روشمند جشن سده ضمیمه میکنم.
سعید تقوى رئیس اداره امور اقلیت هاى دینى وزارتخانه در پاسخ گفت: «تلاش ما این است که جشن هایى مثل سده در کمال امنیت و آرامش برگزار شود.
ما دوست داریم که زرتشتیان مطابق با آداب و رسوم و عقاید خود، سده را جشن بگیرند.
اما اگر بخواهیم غیرزرتشتیان در این جشن ها شرکت کنند، آیا فضاى کافى و جاى مناسب وجود خواهد داشت؟
علاوه بر مشکل قبل، ممکن است با دشوارى هاى دیگرى روبه رو شویم.
به عنوان نمونه در جشن کریسمس، تدارک دیده شده است که هموطنان مسیحى به رقص، آواز و پایکوبى بپردازند و پوشش رسمى نظام را نداشته باشند.
حالا فرض کنید که شرکت غیرمسیحیان در جشن هاى کریسمس آزاد باشد.
به همین دلیل و با توجه به توافقات انجام گرفته با مسئولان ذیربط و بزرگان زرتشتى، شرط برگزارى جشن ها بر طبق آداب و رسوم و عقاید زرتشتیان، جلوگیرى از حضور غیرزرتشتیان در جشن هاى آنان است.
البته حضور خبرنگاران، محققین و اساتید دانشگاهى که در رابطه با زرتشتیان به تحقیق مى پردازند آزاد است.
نماینده وزارت ارشاد در مراسم بزرگداشت جشن سده افزود: «اعلام جشن سده به عنوان جشن ملى ایرانیان، زود به نظر مى رسد.
هر چند که ما هم قبول داریم که سده، یکى از جشن هاى بزرگ ایرانیان بوده است.
اما براى ملى کردن جشن سده، وزارت ارشاد تصمیم گیرنده نیست.»