زندگینامه تیمور گورکان{807 -771 ق / 1405- 1369 م } تیمور در خانوادهاى از قبایل ترک ماوراءالنهر و در شهر " کش " - از توابع سمرقند در ترکستان ( آسیای مرکزی فعلی )- در 736 ق / 1335 م دیده به جهان گشود و خیلی زود در سوارکاری و تیر اندازی مهارت یافت..
پدرش تراغاى، از جنگجویان ایل برلاس بود که طایفهاش در این نواحى از قدرت و نفوذ محلى برخوردار بودند.
در 761 ق / 1360 م، فردى به نام تغلق تیمور، از نوادگان جغتاى ، از ترکستان به ماوراءالنهر لشکر کشید.
حاجى برلاس که دفاع از شهر کش - بعدها شهر سبز خوانده شد - را در مقابل این مهاجم دشوار یافت ، دفاع از ولایت را به پسر تراغاى - تیمور گورکان - سپرد.
تیمور که در چنین آشوبى قدم به صحنه حوادث گذاشت در آن هنگام 25 سال داشت.
تیمور توانست با زیرکى و سیاست، از همان آغاز کار، و با اظهار طاعت نسبت به مهاجمان، شهر کش را از قتل و غارت نجات دهد.
سپس با امیر حسین - نواده قزغن در کابل - بناى دوستى گذاشت و بالاخره خواهر او - اولجاى ترکان - را به عقد ازدواج خود درآورد .
تیمور به سبب همین خویشاوندى، در خانواده امیر حسین به گورکان - داماد - مشهور شد.
لیکن، دوستى تیمور با امیر حسین دیرى نپایید و با مرگ اولجاى ترکان، جنگ بین این دو امیر اجتناب ناپذیر شد.
در آخرین نبرد، قلعه هندوان نزدیک بلخ، به محاصره سپاه تیمور درآمد و امیر حسین مغلوب و مقتول شد.
با این پیروزى تیمور در بلخ به فرمانروایى مستقل رسید(رمضان 771 ق / آوریل 1370 م) و خود را صاحبقران خواند.
چهار تن از زنان امیر حسین را نیز به ازدواج خود درآورد و باقى را به سرداران بخشید.
پس از آن به ماوراءالنهر رفت و سمرقند را پایتخت خویش ساخت.
در جنگ با والی سیستان نیز چند زخم برداشت، دو انگشت دست راستش قطع شد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر میلنگید و به این دلیل به «تیمور لنگ» شهرت یافت.
بعد از قدرت یافتنش و یا شاید در زمان جانشینانش ، نسب او را به سردار و خویشاوند نزدیک- و شاید افسانه ای- چنگیز خان مغول می رساندند .
این بدان جهت بود که می خواستند خود را جانشینان چنگیز قلمداد کنند .
لشگر کشی های تیمور تیمور که در عین سلحشوری و بی باکی, فردی هوشیار و فرصت طلب بود, توانست به زودی با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود, بلخ را تسخیر به این ترتیب و حکومت مستقلی را تشکیل دهد «رمضان 771 ق/ آوریل 1370 م» او سپس خود را صاحبقران خواند.
پس از آن تیمور طی پنج سال از 772 تا 777 ق/ 1370 تا 1375 م, سه بار به خوارزم و پنج بار به قلمرو خانان جَثَه در آن سوی سیحون لشکر کشید.
با این وجود فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آنجا را ویران کرد .
تیمور دشت قفچاق و مغولستان را فتح نمود و در سال 783 هجری فرزند ده ساله خود، میرانشاه، را با سپاهی، مامور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آنها پیوست.
تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم مناره ها ساخت.
سپس مازندران را که تا سال 750 هجری در تصرف ملوک باوند بود، تسخیر کرد.
حمله سه ساله در یورشی سه ساله که از 788 تا 790 طول کشید آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال 793 مردم خوارزم را قتل عام کرد.
حمله پنج ساله حملهی پنج ساله وی بین سالهای 794 تا 798 صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد.
سپس مسکو را فتح کرد و عازم هندوستان شد.
در سال 801 آنجا را تصرف کرد و صد هزار نفر را به قتل رساند.
پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرف شده، به سمرقند بازگشت.
حمله هفت ساله لشگرکشی وی به ایروان از سال 802 تا 807 هجری طول کشید که آن را یورش هفت ساله مینامند.
در سال 803 با عثمانیان جنگید و چندین شهر را گرفت.
در همین هنگام سفیرهایی به مصر فرستاد، ولی چون نتیجه نگرفت، مصمم شد به مصر حمله کند، و در طول این لشکرکشی، حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف نمود.
در سال 804 با یزید سلطان عثمانی را مغلوب و اسیر کرد.
بعد از آن قصد فتح چین کرد و عازم آنجا شد.
او با سپاهیانش تا کنار رود سیحون نیز رفت ولی در اترا بیمار شد و در رمضان سال 807 / فوریه 1405 میلادی ، در 71 سالگی درگذشت.
تیمور از 778 ق / 1377م تا هنگام مرگش در 807 ق / 1405 م، به مدت 29 سال، جهانى را با تهاجمات و یورشهاى مکرر خود و با خشونتى وصف ناپذیر، در هم کوبید و بنیان امپراتورى را گذاشت که بالافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیه آن آغاز شد.
بدین ترتیب فتوحات تیمور که به قیمت خونریزیهاى دهشتبار و ویرانیهاى بسیار به دست آمد، دیرى نپایید.
قلمرو تیمور با ظهور دو طایفه ترکمان - قرا قویونلو و آق قویونلو - تجزیه و بعدها توسط دولت صفوى یکپارچه و متمرکز شد.
نگاهی دیگر به تیمور یکی از شگفت انگیز ترین ویژگی های تیمور ، فتوحات او در سنین بالای اوست .
تیمور از ابتدای جوانی ، هیچ نقش جدی و مهمی در تاریخ تحولات منطقه خودش ندارد .
گویی تنها نظاره گر حوادث است و منتظر .
بسیاری رخدادها در منطقه او بوجود آمد اما او هیچ واکنشی نشان نداد .
خصوصا شواهد بسیار فراوانی وجود دارد که به دقت به تحولات داخلی ایران می نگریست و مواظب اختلافات موجود میان شاهان و سردستگان ایرانی و مغول بود .
او منتظر فرصت مناسب بود و به دقت برنامه هایش را تنظیم نموده بود تنها در سنین حدود پنجاه سالگی است که ناگاه این چشمه خروشان به جوشش در می آید و بخش بزرگی از دنیای آن زمان را فتح می کند و به خاک و خون می کشد .
تیمور جهان گیر است و نه جهان دار !
تیمور فاتح خیلی خوبی است .
یعنی تقریبا هیچ گاه در دوره فتوحاتش شکست نمی خورد .
همه جهان پیرامونش را فتح می کند .
چنانچه شهر مسکو ، با وجود فاصله بسیار طولانی ای که با منطقه ایران و ماوراء النهر دارد ، بازهم از هجوم به آنجا باز نمی ماند .
هند و بخش هایی از سوریه و مناطق شرقی ترکیه فعلی ، فاصله هایی بسیار طولانی هستند .و همه می دانیم که تدارکات برای یک لشگر کشی اهمیتی بسیار زیاد دارد و حتی چنانچه بدرستی برنامه ریزی نشود ، بعد از هجوم اولیه ، در اثر محاصره شدن ، لشگر حمله کننده نابود خواهد شد .
اما هیچ یک از این موارد از حمله ها و تصرفات تیمور گزارش نشده است و این قدرت برنامه ریزی نظامی بسیار زیاد و درخشانی را می طلبد .
اما تقریبا هیچ یک از مناطق فتح شده ، در اختیار و تصرف جانشینانش باقی نمی ماند .
امپراطوری او ، به سرعت و پس از مرگ او فرو می پاشد و تنها به منطقه خراسان محدود می گردد .
البته خراسان بزرگ یعنی تمامی ماوراء النهر و حتی بخش بزرگی از افغانستان فعلی و تمامی خراسان امروزی و بخشی از سیستان .
این جهان گیری و نه جهان داری ، بسیار ما را به تأمل فرا می خواند که چه عواملی سبب می شود تا یک سلسله براستی شکل بگیرد و باقی بماند و کدامین عوامل در عملکر تیمور نبوده است و چنین شده است .توانایی بسیار در فتح کردن و عدم توانایی بازماندگان در ادامه آن ، به همین شکل در نادرشاه نیز مشاهده می شود و جای بررسی بیشتر و کاملتر دارد .
رفتار تیمور با شکست خوردگان تیمور بسیار خشن بود و موارد بسیار زیادی از قتل عام و خشونت هایش آورده شده است .
اما تیمور علاوه بر آن ، بسیاری از هنرمندان و دانشمندان شهرهای فتح شده را به پایتخت خود یعنی سمرقند می آورد .
مواردی زیادی از نقاشان برجسته و استادان معماری ، فقها و نظائر آن وجود داشته است که توسط تیمور به سمرقند آورده شده است .
این موارد نقش فراوانی در تحولات بزرگ هنری و فرهنگی در عصر پس از تیمور داشته است .
جانشینان تیمور شاهرخ میرزا فرزند تیمور که پس از او به حکومت رسید ، درست نقطه مقابل پدرش بود .
فردی فرهنگ دوست ، با رفتاری غیر نظامی و به شدت ترویج کننده هنر و معماری و فرهنگ .
همین ویژگی ها در پاره ای از جانشینان شاهرخ نیز ، ادامه یافت و حتی کسانی همچون الغ بیک خود از هنرمندان و دانشمندان عصر خود محسوب می شدند .
عصر پس از تیمور همه این عوامل و خصوصا تجمع ثروتی که تیمور فراهم آورده بود و میزان بالایی از هنرمندان که در مناطقی نظیر سمرقند گرد آمده بودند ، سبب شد تا با حمایت کسانی همچون شاهرخ تیموری و همسرش گوهرشاد آثار درخشانی از هنر و معماری و نقاشی و خطاطی پدید بیاید .
گویی بازی روزگار کار را با تیمور و فرزندان و جانشینانش به آخر برده است که از پدری تا آن درجه خونخوار و زورگو ، فرزندانی چنین هنرپرور و فرهنگ دوست به وجود بیاید چنانچه حتی علم و دانش نیز در این دوره درخششی کوتاه مدت داشته است و رصدخانه الغ بیگی که با حمایت الغ بیک تیموری و با نظارت دانشمند بزرگ عصر یعنی غیاث الدین جمشید کاشانی بنا شد ، نمونه ای از این موارد است .
عصر درخشان هنرها پاره ای از زیباترین نقاشی ها ، ریشه در مکتب هرات دارند که بطور کامل با حمایت شاهزاده های تیموری در شهر هرات شکل گرفت و استاد بزرگ نقاشی یعنی کمال الدین بهزاد برخاسته از چنین مکتبی است .
خطوط زیبای فارسی نظیر خط نستعلیق در دوره جانشینان تیمور شکل گرفت و آخرین مراحل تکاملی اش را در این دوره طی نمود .
پاره ای از زیباترین آثار معماری ایرانی در این دوره به وجود آمد که از آن جمله می توان به مسجد گوهرشاد در شهر مشهد و در کنار بارگاه امام رضا علیهالسلام اشاره نمود .
این مسجد که با حمایت گوهرشاد همسر شاهرخ تیموری ساخته شده است ، یکی از درخشان ترین آثار معماری ایرانی است .
در گوشه ای کتیبه های این مسجد و در سمت ایوان مقصوره آن ، کتیبه ای از بایسنقر میرزا از شاهزادگان تیموری وجود دارد که خود از خطاطان بزرگ عصر خویش بود .
میراث تیموریان در اختیار صفویه : معماری صفوی و یا نقاشی و خطاطی آنها ، کاملا ادامه میراثی است که از تیموریان برجای ماند .
خصوصا که صفویه با حمایت گسترده خویش ، این میراث را درخشان تر نموده ، باعث رشد و گسترش آن گشتند .
معماری صفوی و یا نقاشی و خطاطی آنها ، کاملا ادامه میراثی است که از تیموریان برجای ماند .
گورکانیان هند بعدها و مقارن زمان برخاستن صفویه یکی از نوادگان تیمور که در منطقه ماوراء النهر حکومت می کرد یعنی بابر، با لشگری به هند حمله کرد و آنجا را فتح کرد و بر خلاف جدش ، در همانجا ساکن شد و سلسله درخشان مغولان کبیر هند یا گورکانیان هند را بنیان نهاد .
سلسله ای که برخی از درخشان ترین آثار هنری و معماری نظیر بنای تاج محل در دوره ایشان بنا شده است .
یورش تیمور به خوارزم {«781- 772 ق/ 1379- 1370 م » } تیمور در رمضان 771 ق/ آوریل 1370 م در بلخ حکومتی مستقل بنا نهاد.
پس از آن، از بلخ به ماوراءالنهر رفت و سمرقند را مرکز حکومت خویش ساخت.
آرامش ماوراءالنهر و استقرار حکومتش در آن دیار، تنها به دفع خانان جَثه در ترکستان ( آسیای مرکزی فعلی ) و مقابله با خانان خوارزم بستگی داشت که دائماً به نواحی او تاخت و تاز می کردند.
حمله های ناموفق تیمور به خوارزم و ترکستان تیمور طی پنج سال از 772 تا 777 ق/ 1370 تا 1375، سه بار به خوارزم و پنج بار نیز به قلمرو خانان جثه در آن سوی سیحون لشکر کشید.
تثبیت قدرت در عین حال در سمرقند به بسط آبادی و تحکیم قدرت پرداخت.
به دنبال فتح جند و کاشغر و قسمتی از خوارزم، از مجموع بقایای حکومتهای محلی حاکم بر ماوراء النهر، دولت واحدی به وجود آورد.
مشروعیت ظاهری سپس آنگونه که در آن ایام معمول بود ، یکی از نوادگان چنگیز را بصورت ظاهری و برای توجیه مشروعیت حکومتش به اسم خان به فرمانروایی برداشت، این کس سیورغتمش نام داشت و از اعقاب گمنام چنگیز از اولوس جغتای بود .
تیمور خود به نام او ، زمام امور را در دست گرفت.
فتح نهایی خوارزم با این حال فتح نهایی تمام خوارزم، ده سال بعد از آغاز سلطنت تیمور ممکن شد .
او پس از فتح و غارت آن منطقه «781ق/ 1379 م، علما؛ و حافظان قرآن، صنعتگران و پیشه وران خوارزم را به شهر "کش " کوچ داد و به این ترتیب خوارزم را به دست ویرانی و پریشانی سپرد.
این سیاست بعدی تیمور در مورد اکثر مناطقی بود که فتح می نمود .
چنانچه نقاشان و خطاطان و معماران بنامی را از مناطق داخلی ایران را پایتخت خود یعنی سمرقند کوچ داد .
حمله به منطقه افغانستان کنونی پس از آن برای خاتمه دادن به تاخت و تازهای آل کرت در ماوراءالنهر، که از عهد امیر قزغن و ملک معزالدین آغاز شده بود، لشکرکشی به نواحی هرات را لازم دید.
با آنکه در این ایام ظاهراً ملوک کرت از در طاعت درآمده بودند، با این وجود ، تصرف آن نواحی را برای تحکیم موضع خود در ماوراء النهر امری ضروری می دید.
به این ترتیب به بادغیس و هرات لشکر کشید و تمام آن نواحی را به تصرف خود درآورد «782 ق/1380 م».
در هرات نیز، پس از ویران کردن حصار شهر، عده ای از بزرگان ولایت را به سمرقند کوچ داد .
بطوریکه حتی دروازه های قدیم شهر را که به نقل میرخواند مورخ آن سرزمین : «مفرق به آهن و مزین به نقوش و کنایه بود» به شهر "کش" فرستاد.
لشکرکشی اول تیمور به خراسان «787- 782 ق/ 1385- 1380 م» با فتح (هرات))، دروازه خراسان بر روی تیمور گشوده شد.
وی از آغاز فرمانروایی، الحاق آن سرزمین پهناور را به قلمرو خویش در ضروری می دید .
هدف او این بود که تا تمامی قلمرو چنگیز را به دست آورد و این رویایی بود که هرگز او را رها نکرد.
او چهل ساله بود که برای حمله به خاک خراسان از جیحون گذشت و بعد از آن بطور مکرر، در آن سرزمین به تاخت و تاز پرداخت.
در واقع طی سه سال و نیم «از 782 تا 785 ق/ 1380 تا 1383 م» او چهار بار از سمرقند به خراسان لشکرکشی کرد .
همراهی رهبر سربداران با تیمور ، خواجه علی شویه، سرکرده سربداران سبزوار به تیمور پیوست و نسبت به وی اظهار طاعت و فرمانبرداری کرد.
خواجه در رکاب تیمور با شور و هیجانی که ویژه سربداران بود، با او همراهی کرد .
تبعیت ملوک آل کرت با تیمور از این رو ملک غیاث الدین آل کرت خواه ناخواه نسبت به او اظهار تبعیت نمود تا اینکه تیمور سرخس را تسخیر کرد .
در تایباد و ملاقات با شیخ زین الدین تایبادی از او همت و دعا خواست .
شورش هرات در این ایام، با آن که پسرش میرانشاه در رفع مدعیان سعی کوشش بسیار کرد، امّا شورش هرات همچنان حضور خود تیمور را می طلبید.
از این رو، فتح نواحی دیگر را نیمه تمام گذاشت و بدآنجا شتافت.
ادامه فتوحات تیمور امیرگورکان طی لشکرکشی های بعدی، قندهار و بلخ را تصرف کرد.
و اسفراین با خاک یکسان شد، بعلاوه سیستان نیز عرضه غارت قرارگرفت.
تیمور در تمام این مدت، به هر دیاری که می رفت، به دنبال لشگر خود، جویی از خون جاری می ساخت.
فاجعه مغولان و چنگیز تکرار می شد: این بار، برخلاف عهد هجوم تاتار، فاتح ویرانگر و خونخوار دیگر یک کافر بت پرست نبود، بلکه فرمانروایی مسلمان بود که به صوفیه واهل زهد نیز علاقه نشان می داد.
در جریان این لشکرکشیها، نیشابور و ترشیز را متصرف شد.
سپس از آنجا به دفع امیرولی- فرمانروای ترکمان جرجان- شتافت که او را نیز به اظهار طاعت واداشت.
__حمله مجدد تیمور به خراسان از طرفی بار دیگر که لشکر به خراسان لشکر کشید، اهل هرات را هم که بر سپاهش شوریده بودند، سخت تنبیه کرد «785ق/ 1383 م» و در آنجا بود که طرح اختراع کله منارها از خاطرش گذشت .
کله منارها !
بطوریکه تیمور از سرهای یاغیان، مناره های بلند ساخت، بناهایی مخوف که در ساختمان آنها، چنانکه کلاویخو سفیر اسپانیا در دربار او وصف می کند: یک ردیف جمجمه انسانی در بین دو ردیف گل و خاک واقع می شد.
حمله تیمور به مازندران چندی بعد در مازندران، استقلال محلی خاندان سادات مرعشی را از میان برداشت.
بعلاوه سید کمال الدین مرعشی، وارث و جانشین میر قوام الدین را که در آن نواحی داعیه استقلال داشت، وادار به اظهار طاعت کرد.
حمله به نواحی زنجان سلطانیه را نیز از دست اولاد سلطان احمد جلایر بیرون آورد «786 ق/ 1384 م» .
حمله به نواحی ماوراء النهر در فاصله این یورش چهارساله که طی آن بطور دایم بین خراسان و ماوراءالنهر در حرکت بود، در نواحی کاشغر و دشت قبچاق هم تاخت و تازهایی کرد .
هدف این تاخت و تازها ، برطرف کردن هرگونه تهدید احتمالی از قلمرو خود در ماوراءالنهر بود.
او امیرقمرالدین دغلات، فرمانروای کاشغر ، را از آنجا به دشت قبچاق به عقب راند .
سپس، سرزمینهایی را که بین دریای خوارزم یا همان دریاچه آرالو دریای خزر واقع بود به دست فردی به نام توقتمش، که خان زاده ای مغول از خاندان باتو بود را در آنجا به امارت نشاند و خود به ماوراءالنهر بازگشت.
یورش سه ساله «790- 788 ق/ 1388- 1386» امیر گورکان در 788هجری، دومین یورش خود را آغاز کرد که مدت سه سال به طول انجامید.
در این یورش تیمور، بار دیگر، در همه جا دست به کشتار و ویرانی زد.
او در طی اولین یورش قبلی خود، با ایجاد رعب و وحشت، و بنای کله مناره های دهشت بارش، روحیه مقاومت مخالفان خود را به شدت تضعیف کرد ، بطوریکه با این عمل راه گسترش فتوحات آینده را برای خود هموار ساخت.
حمله به مازندران در دومین یورشش، از خراسان به ری و مازندران تاخت که در بین راه، خواجه علی سربدار و سید کمال الدین مرعشی نیز به لشگر او پیوستند .
به این ترتیب او برای بیرون آوردن بغداد از دست سلطان احمد جلایری، سعی و کوشش زیادی نمود.
حمله به لرستان نخست به لرستان کشید و ملک عزالدین سر را در حمله ای که به خرم آباد انجام داد، مغلوب کرد؛ هر چند که سردار و متحدش خواجه علی سربدار در این جنگ هلاک شد «788 ق/ 1386 م» به این ترتیب او ملک عزالدین را به اسارت گرفت، و خرم آباد و بروجرد را به دست کشتار و ویرانی سپرد .
حمله به آذربایجان سپس از لرستان ، آهنگ آذربایجان کرد.
• آذربایجان در آن زمان شامل استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و اردبیل و همچنین جمهوی آذربایجان و جمهوی ارمنستان و بخش هایی از ترکیه فعلی نیز بود .
گذشته از آن سلطانیه و تبریز را نیز از دست سلطان جلایر بیرون آورد.
بعلاوه گرجستان و ارمنستان را تقریباً بی هیچ مشقتی تسخیر کرد.
سپس قارص، تفلیس، و آن اخلاط را تسخیر کرد.
حمله به دیاربکر(شرق ترکیه فعلی) در این هنگام قرا یوسف ترکمان، متحد سلطان احمد جلایر در دیار بکر با وی به مخالفت برخاست، اما چون نتوانست در برابر سپاهش مقاومتی از خود نشان دهد ، گریخت و با فرار او در دیار بکر، غارت و کشتار و ویرانی برپاشد .
حمله به فارس رابطه با آل مظفر تیمور از آنجا به قصد تنبیه زین العابدین آل مظفر که از قبول طاعت اش سرپیچی کرده بود، عازم فارس شد.
با توجه به اینکه شاه شجاع آل مظفر، در پایان عمر، طی نامه ای که به تیمور نوشت، زین العابدین را به او سپرده بود.
در آغاز یورش دوم، تیمور فرستاده ای به شیراز روانه کرد که در پی آن از زین العابدین خواست تا بر طبق وصیت پدر به خدمت وی بشتابد.
امّا زین العابدین نه تنها به این پیام هیچ توجهی نکرد بلکه به فرستاده تیمور نیز اجازه بازگشت نداد.
تیمور که از این رفتار زین العابدین به خشم آمده بود تنبیه او را لازم دید.
حمله به اصفهان او در عزیمت به فارس از طریق همدان به اصفهان تاخت.
حکمران اصفهان نیز از درِطاعت در آمد با این وجود فاتح بی گذشت، مالیات سنگینی از مردم برای لشکرش مطالبه کرد.
چون لشکر در کار وصول مالیات، خشونت از خود به خرج داد و به تجاوزات و غارت پرداخت ، اهل اصفهان سر به شورش برداشتند «ذی الحجه 789 ق/دسامبر 1387 م بطوریکه تعدادی از سربازان تیمور در این شورش کشته شدند.
سرکوب شورش اصفهان انتقام تیمور وحشیانه بود؛ هنگامیکه امیر گورگان، دستور قتل عام را صادر کرد بالغ هفتاد هزار تن و به روایتی دویست هزار نفر در آن واقعه کشته شدند.
از آن گذشته نزدیک به پنجاه کله منار هم در اطراف حصار شهر به وجود آورد که پیش از سه هزار جمجمه انسانی مصالح بنای آنها شد.
شورش اصفهان، که از یک آشوب کوچک به یک آشوب عام تبدیل شد، در واقع تیمور را غافلگیر و به شدت «دستپاچه» کرد.
بطوریکه، صاحبقران، در فرونشاندن آن از هیچ گونه خشونت و رذالتی خودداری نکرد.
مقاومت مردم اصفهان از طرفی یک ماجراجوی روستایی، به نام علی کج پا، مردم را به خودداری از پرداخت باج تشویق کرد.
به همین خاطر جمعیت انبوهی گرد او جمع آمدند .
در مقابل لشکر فاتح نیز برای متفرق کردن مردم، بی رحمی های بسیاری از خود نشان داد و مقاومت عامه مردم تعدادی تلفات از لشگر تیمور نیز بهمراه داشت.
دستور تیمور بر قتل عام در این جریان که خشم و وحشت تیمور را دیوانه کرده بود، فرمان داد تا دسته ای «ده هزاره»، «هزاره» و «صده» ازمجموع سپاهیانش تشکیل شود تا هر یک به تعداد افراد جوخه خود، سرهای بریده را به «محسبان صاحبقرانیه» ( یعنی مأمورین حساب و کتاب دربار تیمور ) تحویل دهد.
ماموران نیز در اجرای حکم فاتح حداکثر شدت عمل را از خود نشان دادند بعلاوه سربازان دست به کشتار مردم اعم از پیر و جوان و زن و مرد کودک زدند.
حکایت وحشتناک سرگشتگی در این بیان سربازانی بودند که توان اجرای اینهمه وحشیگری را نداشتند.
به همین خاطر به روایت میرخواند، از مورخان آن عهد، سرهای بریده را از مأمورین قبلی می خریدند و به محاسبان تسلیم می کردند.
چنانکه در آن هنگامه و غوغا، خرید و فروشی مهیب به راه افتاد؛ به قول میر خواند در اوایل روز هر سر بریده به بیست دینار معامله می شد ولی در پایان روز چون هردسته ای که سهمی را برعهده داشت که به خزانه سلطان سپرده بود، بهای سر آدمی به نیم دینار تنزل می کرد و دیگر خریداری برای آن پیدا نمی شد.
با اینحال کشتار همچنان ادامه داشت بطوریکه ترکان سمرقند هر که را می یافتند، سر می بریدند.
تسلیم شدن شیراز در برابر تیمور با این قتل و عام وحشیانه، که تیمور، کله منارهای اصفهان را بعنوان مقدمه سپاه خویش بکار برده بود ، وحشت ترکان سمرقندی در تمام دلها جا می گرفت.
به همین خاطر شیراز، مقصد اصلی تیمور، تسلیم شد و زین العابدین به جانب بغداد و به درگاه سلطان احمد جلایر گریخت، اما در میان راه در حوالی شوشتر، به دست پسر عموی خود شاه منصور گرفتار شد که او زین العابدین را در قلعه سلاسل زندانی کرد.
در این میان چون سلطان احمد فرمانروای کرمان و پسر عموی دیگر یعنی شاه یحیی.
فرمانروای یزد- با تیمور از در طاعت در آمدند، شیراز وحشت زده بدون هیچ مقاومتی تسلیم شد «789 ق/ 1387 م».
فرار شیراز از قتل عام اهل شیراز، بهای سپاه فاتح را پذیرفتند.
و بدون هیچ گونه تعللی نیز پرداخت کردند .
بدینگونه اهالی شیراز از ویرانی و کشار جان سالم به در بردند.
به این ترتیب اگر آنگونه که از روایت افسانه آمیز دولتشاه سمرقندی بر می آید صحت داشته باشد ملاقات تیمور با حافظ شیرازی باید در همین ایام اتفاق افتاده باشد.
بازگشت به ماوراءالنهر در هر صورت لشکرکشی به فارس ناتمام ماند.
با آنکه شیراز به دست تیمور افتاد، اما زین العابدین از چنگش گریخت.
در این هنگام، خبر شورش هایی که در خوارزم و دشت قبچاق روی داده بود، تیمور را وادار کرد تا با شتاب فارس را به قصد ماوراءالنهر ترک گوید.
به همین خاطر فارس را بین سلطان احمد و سلطان یحیی تقسیم کرد و خود بی تأمل به سمرقند بازگشت.
نافرمانی در ماوراءالنهر ولی در این بین توقتمش خان، فرمانروای دشت قبچاق- که تیمور خود، او را در آنجا امیر کرده بود، به تحریک دوغلات- فرمانروای سابق آن دیار- برضد تیمور سر به شورش برداشت.
دو غلات از سمت فرغانه و توقتمش از جانب بخارا، ماوراءالنهر را معرض هجوم سپاه خویش قرار داده بودند .
در بی آن اهل خوارزم نیز سر به شورش برداشتند که به این ترتیب تمام ماوراءالنهر دچار نوعی آشوب شد.
سرکوب شورش ها رفع این شورشها و دفع تمام این مدعیان مدت چهار سال و نیم «از 789 تا 794 ق/ 1387 تا 1392» برای تیمور طول کشید عاقبت در طی این جنگهای مکرر، خوارزم فتح شد و توقتمش شکست خورد و گریخت.
اینبار تیمور پس از فتح خوارزم فرمان داد تا تمام اهالی این شهر را به سمرقند کوچ دهند و سپس خوارزم را به کلی ویران و تبدیل به بیابان کرد.
در پایان این لشکرکشیها، بار دیگر به سمرقند بازگشت و چنانکه رسمش بود به تجدید قوا پرداخت و چندی به عیش و عشرت مشغول شد.
یورش پنج ساله تیمور به ایران «798- 794 ق/ 1396- 1392» وقتی تیمور سومین یورش خود را به ایران در794 ق/ 1392 م آغاز کرد، پنجاه و هشت سال از عمر خود را پشت سر گذاشت که البته نیمی از آن را بر پشت اسب و در میدان جنگ و گریز گذرانده بود.
سومین یورش تیمور نزدیک پنج سال به طول انجامید بطوریکه مورخانش آن را یورش پنج ساله خوانده اند .
از طرفی پسرانش عمر شیخ و میرانشاه و نواده اش پیرمحمد، پسر جهانگیر نیز در طی این جنگ حضور داشته و در تأمین پیروزیهای او سعی و اهتمام بسیار عالی از خود نشان دادند علت این حمله های پنج ساله : این بار محرک او از این لشکرکشی، دفع شورشهای مازندران، تنبیه مظفریان فارس ، و تسخیر بغداد بود.
چون سید کمال الدین مرعشی در مازندران مجدداً داعیه استقلال کرده بود و تیمور براو غلبه کرد سپس او را با کشتی به خوارزم ویران شده فرستاد.
امّا خود تیمور در مازندران ماند بطوریکه در سرکوب مخالفانش ، در شهر آمل کشتار فجیع به راه انداخت.
تنبیه آل مظفر و جلایریان پس از آن برای تنبیه آل مظفر، از طریق ری به بروجرد و از آنجا به دزفول و شوشتر رفت .
این اتفاقات در «صفر 795 ق/ اواخر دسامبر 139 یا اوایل ژانویه 1393 م» صورت پذیرفت جنگ با شاه منصور مظفری از طرفی، شاه منصور آل مظفر را که در مخالفت با او پافشاری می کرد و حکام مظفری را دائم برضد وی تحریک می نمود ، مورد تعقیب قرار داد.
به این ترتیب شاه منصور، با اندک سپاهی که در اختیار داشت، در مقابله با وی رشادت و جسارت فوق العاده از خود نشان داد.
سرانجام در جنگی که روی داد، شاه منصور ، تیمور را مضروب کرد، و خودش نیز مجروح شد تا اینکه به دست سپاه تیمور دستگیر و عاقبت کشته شد.
قتل عام آل مظفر تیمور سایر شاهزادگاه آل مظفر را هم که نسبت به وی اظهار طاعت کردند، بلافاصله دستگیر و به قتل رساند «رجب 795 ق/ مه 1393م.
او سپس فارس را به پسر خود عمر شیخ واگذار کرد سرکوب جلایریان و فتح بغداد تیمور بعد از فتح فارس ، برای مقابله با سلطان احمد جلایری حرکت کرد .
قرایوسف ترکمان، سرکرده طوایف قراقویونلو نیز به سلطان احمد جلایری ، پیوسته بود.
تیمور از راه اصفهان عازم بغداد شد «شوال 795 ق/ اوت 1393 م.
تیمور پایتخت سال های پیشین عباسیان را تقریباً بدون هیچگونه برخورد یا مقاومتی، فتح کرد.
به همین خاطر سلطان احمد زن و فرزند خود را در آنجا در دست دشمن رها کرد و خود به شام و مصر گریخت که در این فرار ، قرا یوسف ترکمان هم با او همراه شد.
ایجاد نظم و امنیت در بغداد توقف در بغداد تیمور مدتی را که در بغداد توقف کرد، به ایجاد نظم و امنیت پرداخت .
از آن گذشته این توقف برای قشلاق سپاه و همچنین تدارک لوازم مورد نیاز برای حمله بسوی شام و مصر برایش ضروری بود.
در این بین عمر شیخ که از فارس به دیدار پدر می آمد، در نزدیک بغداد به یاغیان محلی کشته شد «ربیع الاول 796 ق/ ژانویه 1394 م.
تیمور که از این واقعه به شدت متاثر شده بود، حکومت فارس را به نواده خود پیرمحمد جهانگیر واگذاشت .
سرکوب یاغیان شمال عراق کنونی تیمور خود برای سرکوبی یاغیان از بغداد عازم نواحی شمال بین النهرین شد.
نخست قلعه آمد و موصل را تسخیر کرد و سپس در سرزمین اکراد به تاخت و تاز پرداخت.
از طرفی در تکریت که پناهگاه راهزنان کرد و عرب بود، کله منارها برپا ساخت .
حمله به قفقاز و روسیه تیمور در سرزمین های ارمنستان و گرجستان فتوحاتی انجام داد ولی چون از لشکر کشی مجدد توقتمش خان به نواحی اران و دربند آگاه شد، برای دفع او به آنجا لشکرکشی کرد.
سرانجام در قفقاز شکست سختی به او داد، تا اینکه در تعقیبش از ولایت چرکس و قزاق عبور کرد و در کنار رود ولگا بار دیگر او را مغلوب و متواری ساخت.
حمله به مسکو به این ترتیب از آنجا به داخل روسیه به تاخت و تاز پرداخت ، چنانکه شهر مسکو را فتح کرد و در آنجا به کشتار و غارت و ویرانی پرداخت .
او شهرهای سرای و هشترخان را هم که تختگاه ایران قبچاق بود طعمه آتش قرار داد.
بازگشت به سمرقند سرانجام تیمور بعد از پنج سال جنگهای خونین، بار دیگر به ماوراءالنهر بازگشت.
چنانکه در بازگشت خود آذربایجان و ولایات غربی ایران را به پسرش میرانشاه «799 ق / 1379 م» داد .
آذربایجان در آن زمان شامل استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و اردبیل و همچنین جمهوی آذربایجان و جمهوی ارمنستان و بخش هایی از ترکیه فعلی نیز بود .
تیمور خراسان و نواحی شرقی را به پسر دیگرش شاهرخ واگذاشت «800 ق/ 1398 م»