تحقیق بررسی ابیات مثنوی ازدیدگاه صاحب نظران

Word 758 KB 34090 188
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدّمه

    بشنو این نی چون شکایت می کند       

                  از جدایی‌ها حکایت می کند

    می‌خواهیم سخن درباره انسانی بگوییم که چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و باید گفت که از جرگه انسانهای عادی خارج است. انسان والایی که حکایت های دقیق عرفانی را آن‌چنان زیبا در ذائقه ما می ریزد که شهد آن روح ما را تازه می سازد. حکایت‌هایی که با داستانی به ظاهر ساده شروع می‌شود و مفاهیم بلند و عمیق عرفانی از آن نتیجه می شود انسانی که برای فهمیدن سخنان او باید اهل دل بود تا لطف سخنان او را احساس کرد ولی افسوس که ما خاکیان در بند این دنیای مجازی لطف سخنان او را در نمی یابیم و از دریای لطف معانی او که به کنایه ابراز می شود بی نصیبیم. اگر گاهی درک مفاهیم برای ما ثقیل می شود به خاطر آن است که جر جرار سخن مولانا را به عالمی فراتر از این عالم می کشاند.

    دیگر در این قسمت مولانا سخن نمی گوید بلکه بارقه‌ای از لطف الهی‌است که بر زبان مولانا جاری می شود مولانا بعد از مدتی که دراین دریای لطف الهی غوطه‌ور است بار دیگر به خود می آید و مطلب را به صورتی زیبا ادامه می دهد.

    در این جا باید بگوییم خداوند به همه انسان‌ها چشم لطف دارد و به اولیای خود نظری دیگر؛ به این معنا که با جرقه‌ای شمع وجود آنها را شعله ور می سازد طوری که خود می سوزند و دنیایی را روشن می کنند.

    چون به سرچشمه این تحولات روحی نظری اندازیم این مطلب را بهتر درک می‌کنیم ما در این جا به صحت و سقم حکایتهایی که برای عارفان نقل شده است کاری نداریم. بلکه مفهوم آن مورد نظر است همچنان که خود مولانا گفته است.

    ای برادر قصه چون پیمانه است                  

                  معنی اندروی به سان دانه است

    دانه معنی بگیرد مرد عقل                         

                   ننگرد پیمانه را گرگشت نقل

                                                                                                                «مولوی»

    نمونه‌هایی برای تفهیم مطلب ذکر می کنیم.

    الف:برای تغییر حال سنایی باید برخوردی با فردی به نام «لای خوار »وجود داشته باشد تا شوری بر روح بی قرار سنایی زده شود.

    ب:برای دگرگونی روح ناصر خسرو بایستی او خوابی ببیند تا از خواب دوشین چهل ساله بیدار شود.

    ج: برای تغییر وضع عطار باید درویشی باشد تا جلو او بمیرد و او تحول یابد.

    د: در تغییر وضع مولانا درویش ژولیده چرکین قبایی، شمس، باید که با مولانا برخوردی سؤال گونه داشته باشد تا مولانای متعبد را متحول سازد؛ مولانایی که آتشی به وجود انسان‌های خاکی می اندازد طوری که دوست و دشمن او را بستایند و هنگام مرگ او شهری گریه کند و دنیایی در ماتم او بسوزد.

    مولانا در پاسخ درخواست حسام الدین چلبی از گوشه دستارش 18 بیت آغازین مثنوی را بیرون می کشد. ابیاتی که از جدایی انسان از آن منبع لایزال الهی صحبت می کند.

    بشنو این نی چون شکایت می کند                     

                   از جدایی ها حکایت می کند.

    وقتی که به داوری درمورد این ابیات می نشینیم

     می بینیم چه زیبا مولانا دنیای خیالی ما را تصویر کرده است. دنیای که ما روح انسانی را در آن حبس کرده و فقط به لذات ظاهری آن توجه می کنیم ولی دریغا که درک این مفاهیم برای ما خاکیان که بسته ظواهر این دنیاییم غیر ممکن است خود مولانا هم که باطن انسان‌ها را می شناسد و می داند که ما نوشنده این مطالب نیستیم چنین می‌فرماید:

    در نیابد حال پخته هیچ خام                                

                    پس سخن کوتاه باید والسلام

                                                                                                                            «مولوی»

    سخن درباره مولانا زیاد است و باید گفت هر بیتی از ابیات او دریایی است که هر که به این دریا رود غرق شود و به عمق آن نرسد و شاهد براین ادعای من شرح‌های مختلفی است که در مورد مثنوی نوشته شده است.

    از آن جایی که جایی ندیدم که به مقایسه ابیات از دیدگاه صاحبنظران بپردازد بر آن شدم که هر چند ناقص به این امر مهم بپردازم هر چند که قبول دارم در این مورد ناتوانم.

    برای نمونه ابیات 3100-2900 دفتر سوم را برگزیدم که به این صورت مورد بررسی قرار گرفته است؛ نخست بیتی از مثنوی با تصحیح نیکلسون آورده‌ام سپس به دیدگاه‌های صاحب نظرانی چون زمانی – استعلامی – جعفری و شهیدی پرداخته‌ام. در مورد هر بیتی نسخه بدل آن هم مورد دقت واقع شده است و در پایان نتیجه گیری از دیدگاه‌ها بیان شده است.

    همین جا باید گفت (زمانی) در مورد معنای کلمه تمام معانی آن را آورده است و این ما هستیم که معنی صحیح را باید برگزینیم (جعفری) به مسائل حاشیه‌ای پرداخته است و (شهیدی) نیز تنها به معنای ظاهری کلمه توجه نموده است.

    بنابراین باید نظر (استعلامی) را صحیح تر و دقیق تر قبول کنیم.

    در پایان باید گفت کاری که انجام شده هر چند کاری ناقص به نظر می رسد ولی امیدواریم که روزنه‌ای برای ورود به اندیشه های مولانا باز شده باشد که نکات مورد نظر مولانا از آن گرفته شود و این کار الگویی برای آیندگان باشد.

     

    زندگی نامه مولانا

    نوشتن سرگذشت مردی چون مولانا جلال الدین، کار آسانی نیست مردی که مریدان و دوست‌دارانش به او یک سیمای فوق انسانی می دهند.

    مولانا روز ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری مطابق با سی ام سپتامبر 1207 میلادی در بلخ به دنیا آمد.

    پدرش واعظ سرشناس شهر بهاء الدین محمد معروف به بهاء ولد بود. در منابعی که پس از مولانا نوشته شده بهاء ولد را فقیه بزرگ، صاحب فتوی، از مشایخ فرقه کبروی (پیروان شیخ نجم الدین کبری) و دارای لقب سلطان العلماء می بینم.

    از خود بهاء ولد نقل شده که لقب سلطان العلما را پیامبر در خواب به او عطا کرده‌است.

    (زرین‌کوب : سرنی – 71)

    آفریننده مثنوی مردی است به نام محمد با لقب جلال الدین ؛ دوست داران و یاران او، از او به لفظ مولانا یاد کرده‌اند، و افلاکی در مناقب العارفین از قاضی نجم الدین طشتی نقل می کند که پیش از مولانا، نام مثنوی و لقب مولانا به صورت عام به کار می رفته اما چون به حضرت مولانا ، منصوب شد، خاص گشت ، چون نام مثنوی گویند، مثنوی مولانا و چون نام مولانا گویند، حضرت او مفهوم می شود.

    ( افلاکی مناقب العارفین . ص 597)

    به دلیل شخصیت ممتاز، مولانا را خداوندگار نیز خطاب می کردند و افلاکی می‌گوید که این خطاب را نخست پدر برای او به زبان آورده است.

                                                             شرح احوال مولانا استاد فروزان فر  3

    در آن روزگار لقب، خداوندگار مانند خواجه برای کسانی به کار می رفت که حرمت معنوی و اجتماعی داشتند.

    افلاکی  در مناقب العارفین، مولانا را سرالله الاعظم نیز گفته است.

                                                                                   نگ:همان جا       4

    تخلص مولانا را دو مطلب می دانند یک خاموش و دیگری شمس که وجود تخلص خاموش با توجه به تکرار در پایان بسیاری از غزلیات دیوان شمس می باشد که نمی تواند صحیح باشد.

    از مولانا، با عنوان رومی و مولانای رومی هم یاد می شود زیرا که او در روم در آسیای صغیر قدیم و ترکیه امروز می‌زیسته و آرامگاه پدر و  خود و خاند‌انش نیز در شهر قونیه است، اما در مغرب زمین همه او را به نام (رومی) می شناسند. از میان تمام این نام ها مشهورترین همان مولاناست.

    روایاتی که جای تردید دارد آن است که نسبت بهاء الد را از سوی پدر به ابوبکر صدیق، نخستین خلیفه پیامبر، و از سوی مادر به خانه‌ان خوازمشاهان منسوب می‌دارد.

    در این مسأله تردیدی وجود ندارد که به دلیل حمایت محمد خوارزمشاه از فقها و تحریکاتی که در مجلس بهاء ولد بر ضد او انجام می گیرد بهاء ولد از بلخ مهاجرت می نماید که آغاز مسافرت طولانی بهاء ولد و مولانا باید در سال 616 یا 617 همزمان با گسترش یورش مغولان باشد. در راه‏‏ِ خود، پدر و پسر به نیشابور می‌رسند در حالی که پسر نوجوانی سیزده ساله است. در این شهر پیر بازار عطاران شیفته مولانا گشته و اسرار نامه خود را به او هدیه می کند و می‌گوید: فرزندش به زودی آتش در سوختگان  عالم می‌زند .

                                                                                           نگ : همان جا   17

    پدر و پسر سپس از نیشابور به عزم کعبه حرکت کرده و سه روز در بغداد می‌مانند از آن جا به حجاز و شام رهسپار می‌شوند.

    مادر مولانا مومنه خاتون در لارنده که هفت سال مولانا در این شهر زندگی کرده در گذشته و قبر او در آن جاست و مولانا در همان شهر با گوهر خاتون که مادر سلطان ولد بوده، پیوند همسری یافته است.

    «زرین‌کوب -  سرنی – 90»

    به هر حال از جزئیات سفر اطلاعی نداریم فقط باید گفت مولانا و پدرش پس از طی راهی طولانی از خراسان و بغداد و حجاز و شام سراز قونیه در آورده اند.

    در آن سال‌های دشوار، در آسیای صغیر مردی فرهنگ دوست از خاندان سلجوقی به نام علاء الدین کیقباد فرمانروایی می‌کند که عارفان را گرامی می دارد و بهاء ولد هم یکی از فرزانگان آواره است امیر او را پناه داده و برای او و یارانش مقرری و انعام فرستاده است احتمالاً ورودی بهاء ولد به قونیه سال 626 ه.ق برابر با 1229 میلادی می باشد در این شهر بهاء ولد روز هژدهم ربیع الثانی سال 628 ه. ق معادل با 1231 میلادی چشم از جهان فرو می بندد و مریدان فرزند شایسته او را که بارها پدر خداوندگار جلال  الدین محمد می گفته به عنوان پیر خود بر  می‌گزینند در پشت این سیمای فقیهانه آتش عشق شعله وری پنهان است تا این که برهان الدین محقق ترمذی این آتش را فروزان می سازد.

    سید برهان الدین محقق از سادات شهر ترمذ خراسان در بلخ شاگرد بهاء الدین ولد بود قبل از مهاجرت بهاء ولد گوشه انزوارا برگزیده ولی به شوق مراد خود بی درنگ رهسپار سفر روم شد اما یک سال پس از درگذشت بهاء ولد به قونیه رسید.

                                                                                    شرح احوال مولانا 35

    مولانا پس از این سفر چند ساله شام به عنوان دانشمندی سرشناس به قونیه باز می گردد و به تقاضای برهان چله‌نشینی می کند و پس از سه چله دلش آرام می‌گیرد در حالی که دیگر در مولانا رعونت و خودبینی دیده نمی شود.

    برهان الدین را از روزگار جوانی «سید سردان» می گفتند و او سِری را که می داند به مولانا می سپرد تا این که در 638 هجری قمری دارافانی را وداع می گوید.

    مولانا در حجره او نوشته‌هایی  پراکنده می یابد که بعدها با سخنان دیگر برهان همراه و تدوین شده و نام معارف برهان محقق را به خود می گیرد.

                                                                                           «همان جا  198»

    در پشت «دستار و ردای فراخ آستین» مولانا عاشقی شیدا و شوریده قرار دارد که مستعد آتش زنه‌ای است و سرانجام آن آتش زنه که «شمس الدین ملک داد. تبریزی» است از راه می رسد و مولانا را به آتش می کشد طوری که مولانا در آتش، خود خاکستر شده و برسرکوی و برزن می رقصد و نور می‌افشاند.

    دوشنبه بیست و ششم جمادی الثانی سال 642 هجری، شمس تبریز در قونیه طلوع می کند. مردی حدوداً شصت ساله که غمگین است و نگاهی پر از خشم و دلسوزی دارد مردی که از خطاطی سخن می گوید به این مضمون:

    {خطاطی سه گونه خط می نوشته است یکی از آن ها را خود او و دیگران می‌توانسته‌اند بخوانند، دومی را فقط خود او می خواند و سوی را نه خطاط می‌توانسته بخواند و نه دیگران و شمس می گوید این خط سوم منم}.

                                                              خط سوم دکتر صاحب الزمانی آغاز کتاب

    و این خط سوم با خواندن روایات و تذکره ها شناخته نمی شود بلکه آن چه گره‌گشای این پژوهش است، سخنان و اندیشه‌های شمس است.

    این چنین شخصی با سئوالی که از مولانا می کند او را بی هوش می نماید سوال این است چرا اگر محمد(ص) برتر است بایزید می گوید سبحانی ما اعظم شانی مرا بستائید یا ستایش مرا که مقام من چه بزرگ است ولی محمد (ص) می گوید: ما عرفناک حق معرفتک: چنان که باید تو را نشناختیم مریدان جان سخن را در نمی‌یابند به شمس حمله ور شده تا او را به جرم کفر از بین ببرند ولی مولانا که مستعد شعله ور شدن است آن‌ها را باز می دارد و مجذوب شمس می شود.

    مریدان بی خبر و غافل که مولای خود را از دست یافته می بینند به آزار و اذیت شمس پرداخته تا این که در روز بیست و یکم شوال 643 هجری شمس پس از شانزده ماه ماندن در قونیه شهر را رها کرد و بی خبر از آن جا رفت مولانای عاشق در به در دنبال مراد خود می گردد تا این که خبر او را در شام می شنود مشتاقانه فرزند خود سلطان ولد را با چندین تن از یاران به دمشق می فرستد و شمس در ذی الحجه سال 644 هجری به قونیه باز می گردد.

    شمس به ماندن در قونیه رضا داده و با زنی به نام کیمیا پیوند همسری می بندد.

                                                                               زرین کوب - سرنی 106

    دوری از شمس که نزدیک چهارده ماه به طول می انجامد مولانا را خوب پخته و سوخته کرده است بار دیگر کینه شمس در دل‌ها زنده می شود تا این که شمس به گفته سلطان ولد در آشوب سال 645 هجری برای همیشه ناپدید می شود.

    مولانا برای یافن شمس خود به دمشق رفته ول کاری از پیش نمی برد.

    چهارمین سفر مولانا به شام این گونه به پایان می رسد سفر اول در کنار پدر سفر دوم به هدایت برهان الدین محقق و در سفر سوم در جستجوی شمس و سرانجام بازگشتی نومیدانه و آفرینش امید هایی نو و تازه.

    نخستین راهنمای مولانا بعد از شمس صلاح الدین زرکوب بود مردی عامی . ولی مولانا خلوص و صفای او را دوست داشت. مریدان نسبت به صلاح الدین حسادت نموده و حتی کمر به قتل او بستند. صلاح الدین شنید و گفت مگر نمی‌دانند هیچ کاری بدون امر حق انجام نمی پذیرد. مریدان دل شکسته و پشیمان به عذر خواهی آمدند. فاطمه دختر صلاح الدین به همسری سلطان ولد در آمد و مولانا عروس خود را به شاگردی نیز پذیرفت و به او نوشتن و قرآن خواندن آموخت. بعد از ده سال روز اول محرم سال 657 هجری صلاح الدین جان به جانان سپرد.

    مرگ صلاح الدین مدتی مولانا را به غم فرو برد. مولانا دنبال مرادی بود که او را اقناع نماید و او کسی نبود جز حسام الدین چلبی که مولانا در مقدمه دفتر  اول مثنوی او را «ابویزید الوقت و جنید الزمان» می خواند.

    تاثیر حسام الدین در مولانا بسیار زیاد است اما بالاتر از آن نقشی است که او در آفرینش مثنوی دارد.

    شبی حسام الدین در خلوت به مولانا پیشنهاد کرد که خود اثری ازنوع الهی نامه سنایی (حدیقه الحقیقه) پدید آورد و راویان می نویسند که همان دم مولانا از گوشه دستارش کاغذی بیرون کشید که نی‌نامه سرآغاز مثنوی یعنی همان هژده شعر بیت آغاز مثنوی بود و بدین‌گونه سرودن مثنوی آغاز شد.

    بشنو این نی چون شکایت می کند                     

                     از جدایی‌ها حکایت می کند

    آفرینش مثنوی، چندی پس از درگذشت صلاح الدین زرکوب آغاز شد، اواخر سال 657یا اوایل 658 هجری و پایان آن پس از سال 668 نباید باشد. زیرا کهن‌ترین نسخه موجود در قاهره سال 668 هجری می باشد.

    میان سال 660 و 662 به دلیل درگذشت همسر حسام‌الدین و بیماری خود او در کار سرودن آن وقفه‌ای پیش می‌آمد. دفترهای دوم تا ششم مثنوی  در سال های 662 تا 668 هجری آفریده شد. نسخه‌ای که امروز بر مزار مولاناست پنج سال پس از درگذشت او، روی یکی از دستنویس‌های مورد تأیید او تحریر و باز نویسی شده‌است.

    خود مولانا و بار ازدواج کرده است نخست در لارنده گوهر خاتون دختر شرف الدین سمر قند  را به همسری در آورده از او دو فرزند دارد بهاء الدین محمد و علاء الدین محمد که بنا به روایات با شمس دشمن بوده و در جوانی به سال 660 هجری در گذشته است همسر دوم مولانا گراخاتون  اهل قونیه بوده و مولانا از او هم دو فرزند دارد پسری به نام مظفر الدین چهار سال بعد از مرگ مولانا درگذشته و دختری به نام ملکه خاتون که تا سال 703 هجری زندگی کرده است.

    بیش از همه مولانا با فرزند اول معین بهاء الدین محمد معروف به سلطان ولد حشر و نشر داشته است و پس از درگذشت مولانا ظاهراً عنوان سلطان ولد را مریدان به رسم حرمت برای او به کار برده‌اند.

    سلطان ولد چهار پسر داشت جلال الدین فریدون معروف به عارف چلبی، عابد چلبی، واجد چلبی وزاهد چلبی. در دوران خلافت عارف چلبی که مدت هفت سال به طول می انجامد افلاکی مرید او کتاب مناقب العارفین را به دستور او نوشت.

    نیم قرن سفر کردن، خواندن و آموختن مولانا را فرسوده و افسرده جسمی نموده بود و هنگامی که دفتر ششم مثنوی پایان می گرفت. خود مولانا هم تمایل به خاموشی داشت تا این که در روز یکشنبه پنجم جمادی الثانی سال 672 هجری برابر با 17 دسامبر 1273 میلادی مولانا با بیت زیر که در آخرین لحظات عمر خود برای تسکین سلطان ولد خوانده بود برای میشه دیده از جهان فرو بست و شهر که نه دنیایی را در فراق خود به ماتم نشانه آن بیت این بود.

    در خواب، دوش، پیری در کوی عشق دیدم

                با دست اشارتم کرد که، عزم سوی ما کن

    برجنازه مولانا صدرالدین قونوی نماز خواند و آن گاه قاضی سراج الدین ارموی  از آن ضایعه دردناک با تأسف و حرمت یاد کرد. بزرگان شهر خویک به مناسبتی سخن گفتند و علم الدین قیصر که از بزرگان عصر بود سی هزار درم داد معین‌الدین سلیمان پروانه کارگذار مقتدر دستگاه سلجوقی روم صد و سی هزار درم هدیه کرد چندی پس از آن قبه خضرا که بر سر در آن عبارت یا حضرت مولانا دیده می شود. ساخته شد. در زیر قبه خضرا علاوه بر بهاء ولد و مولانا دهها تن از خاندان و یاران مولانا مدفون اند و گویا با نام مولانا نام قدیم این مکان «رارم باغچه» از بین رفته است.

                                        (رک مثنوی استعلامی دفتر اول صفحات پنجاه و پنجاه و یک)

    امروز پس از هفتصد و اندی سال می بینیم که او با ما و شما در گفتگوست و سرشار از زندگی و طراوات روح و جان ما را در اختیار دارد و با ما سخن می‌گوید.

  • فهرست:

          مقدّمه                                    3  

             

           زندگی نامه مولانا                     7 

     

           آثار مولانا                              15 

     

         تاثیرمثنوی مولانا درادبیات            23 

              جهان ومیان دانشمندان    

     

              بررسی ابیات                       25 

     

              تعلیقات                            422 

     

               مآخذ                               230    

     

                     

    منبع:

    امثال حکم                                                       

    علی اکبر دهخدا ، امیر کبیر ، سال 1341 ه . ش

    2- بحار الانوار                                     

    محمد باقر مجلسی – مؤسسه الوفاء – بیروت ، لبنان – 1983 م- سال 1304 ه . ق

    3- پلّه پلّه تا ملاقات خُدا

     دکتر عبدالحسین زرّین کوب – تهران – انتشارات علمی – چاپ نهم - تابستان 1375

    4- تذکره الاولیا                                               

    شیخ ابی حامد محمد بن ابی بکر ابراهیم فرید الدین عطار نیشابوری . با مقدمه میرزا محمد خان قزوینی – چاپ پنجم

    5- تفسیر مجمع البیان

    شیخ ابو علی فضل بن حسن طبرسی ، با تصحیح سید هاشم رسولی و سید فضل الله طباطبایی یزدی ، شرکه المعارف الاسلامیه ، سال 1379 ه. ق 1339 ه . ش     

    6- تفسیر ابوالفتوح رازی                                 

    شیخ جمال الدین ابوالفتوح حسین بن علی بن محمد بن احمد بن حسین بن احمد خزاعی رازی . به تصحیح و حواشی محمد الهی قمشه‌ای ،کتاب فروشی و چاپ‌خانه محمد حسن علمی . سال 1334

    7- تفسیر الکشاف                              

    امام جار الله محمود بن عمر زمخشری – نشر ادب الحوزه

    8- التفسیر الکبیر                               

                امام فخر رازی – دار الکتب العلمیه ،طهران

    9- جواهر الاسرار و زواهر الانوار          

                کمال الدین حسین خوارزمی – لکهنو – چاپ سنگی

    10- الجامع الصغیر                    

                            سیوطی به کوشش محمد محی الدین عبد الحمید . قاهره . 1325 ق      

    11- حدیقه الحقیقه                  

    ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی – با تصحیح و تحشیه مدرس رضوی – دانشگاه تهران – سال 1359 ش 

    12- خفی علایی                      

                سید اسماعیل جرجانی ، به تصحیح علی اکبر ولایتی و محمود نجم آبادی

    13- دستور زبان فارسی                        دکتر وحیدیان کامیار   

    14- سفرنامه ناصرخسرو                       

                دکتر محمد دبیر سیاقی ، زوار ، تهران

    15- سیاحت نامه ابراهیم بیگ  

                زین العابدین مراغه‌ای – انتشارات سپیده - تهران

    16- سرنی (2 جلد)                              

                عبدالحسین زرین کوب . چاپ اول . انتشارات علمی – سال 1364 ش

    17- شرح منازل السائرین        

                عبد الرزاق کاشانی ‌کتابخانه حامدی

    18- شرح مثنوی                      

                            ولی محمد اکبر آبادی . لکهنو ، چاپ سنگی

    19- شرح کبیر انقروی              

    اسماعیل انقرودی . ترجمه دکتر عصمت ستارزاده .

     انتشارات کتابفروشی دهخدا                           

    20- شرح مثنوی زمانی – استعلامی – جعفری و شهیدی

    21- غیاث اللغات                                             

    محمد بن جلال الدین رامپوری – به کوشش محمد دبیر سیاقی

           - کانون معرفت

    22- فیه ما فیه                                    

    مولانا جلال الدین محمد بلخی – با تصحیح و حواشی بدیع الزمان فروزانفر، امیر کبیر ، سال 1348ش

    23- قصص الانبیا         

                            ابراهیم خلف نیشابوری – به کوشش حبیب یغمایی – تهران  

    24- قصص قرآن در ادب فارسی ( 3 ) – پیامبر از آب برگرفته " موسی "

                  دکتر رضا انزابی نژاد – مقاله – مشهد – نشریه دانشکده ادبیات  

     

    25- کلیات شمس یا دیوان کبیر          

    مولانا جلال الدین محمد مولوی . با تصحیحات و حواشی بدیع الزمان فروزان فر ، امیر کبیر ، چاپ دوم ، سال 1355 ش

    26- کشاف اصطلاحات الفنون  

                محمد علی الفاروق التهانوی – کلکته . سال 1862 . م

    27- کشف المحجوب                           

    علی بن عثمان هجویری ، به تصحیح و النتین ژوکوفکسی ، لنینگراد 1926{افست ، تهران ، امیر کبیر 1336}

    28- گلستان سعدی                            

                تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی – انتشارات خوارزمی

    29- لغت نامه              

                علی اکبر دهخدا ، زیر نظر دکتر محمد معین ، دکتر سید جعفر شهیدی

    30- لیلی و مجنون                               

                نظامی . به تصحیح وحید دستگردی ، مؤسسه مطبوعاتی علمی

    31- المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی    

    به اهتمام و تنظیم عده‌ای از خاور شناسان ، کتابخانه بریل لندن سال 1936م

    32- معجم مفردات الفاظ القرآن                      

                راغب اصفهانی – با تحقیق ندیم مرعش لی ، مطبعه التقدم العربی

    33- منهج الصادقین                                                    

    34- مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی                  

                بدیع الزمان فروزان فر . امیر کبیر . چاپ سوم . سال 1362 ش

    35- مختصر صحیح مسلم                                

    حافظ المنذری – با تحقیق محمد ناصر الدین الالبانی . احیاء التراث الاسلامی – الدار الکویتیه – للطباعه و النشر . سال 1969 م

    36-مناقب العارفین

    شمس الدین افلاکی-به کوشش تحسین یازیجی – دنیای کتاب

جلال الدين بن بهاء‌الدين سلطان العلماء ولد بن حسين بن احمد خطيبي، مشهور به مولانا، شاعر ايراني وموسس طريقت درويشان مولويه( که نامش را از مولانا گرفته است) در تاريخ ربيع الاول 604/30 سپتامبر 1207 م در بلخ به دنيا آمد، در پنجم جمادي الاخر سال 672 /127

به نام خداوند جان و خرد مقدمه :‌ شک ،‌ گمان و يقين ؛ از جمله مسائل مربوط به حوزه معرفتند که بشر پيوسته در زندگي با آن روبه روست . شکل حاصل اشتراک ميان معلومات و مجهولات است . گمان به قول مولانا همچون شيشه زرد و

مقدمه عده ای از شاعران پارسی گوی از بازماندگان دوران قبل از حمله مغول هستند و یا از کسانی که در دوره مغول می زیستند. دسته دیگر در دوران مغول در دستگاه امارتهای کوچک یا خاندانهای بزرگ زندگی می کردند و یا در خانقاههای متصوفه زیر دست مشایخ بزرگ ایران و خارج ایارن بودند. آخرین دسته کسانی هستند که در بین حکومت ایلخانان و حمله تیمور در خدمت ملوک الطوائف ایران و نواحی مجاور بودند. ...

مقدّمه بشنو اين ني چون شکايت مي کند از جدايي‌ها حکايت مي کند مي‌خواهيم سخن درباره انساني بگوييم که چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و بايد گفت که از جرگه انسانهاي عادي خارج است. انسان والايي که حکايت هاي دقيق عرفاني را آن‌

نگاهي به بديع در جلد سوم مثنوي ديباچه مثنوي ، کتابي است تعليمي و درسي در زمينه عرفان و اصول تصوف و اخلاق و معارف و … و مولانا بيشتر به خاطر همين کتاب شريف ، معروف شده است . مثنوي ، درياي ژرفي است که در آن مي توان در آن غواصي کرد و به انواع لآلي و اق

چکیده این رساله، با عنوان «آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر» در یک مقدمه و چهار بخش تنظیم شده است. مقدمه مشتمل است بر اشاره‌ای به جایگاه رفیع مثنوی در میان آثار ادب فارسی و عظمت اندیشه‌های ژرف مولانا جلال الدین محمد مشهور به مولوی. همچنین شرح مختصر زندگینامه به آن بزرگ از آغاز حیات تا واپسین دم حیات. بخش اول اختصاص دارد به بررسی تعلیم و تربیت از ...

شيخ بهاء الدين ، محمدبن حسين عاملي معروف به شيخ بهايي دانشمند بنام دوره صفويه است. اصل وي از جبل عامل شام بود. بهاء الدين محمد ده ساله بود که پدرش عزالدين حسين عاملي از بزرگان علماي شام بسوي ايران رهسپار گرديد و چون به قزوين رسيدند و آن شهر را مرکز

شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید. مرگ این عارف بزرگ و دانشمند ...

« مولانا جلال الدين محمد مولوي » 6ربيع الاول سال 604هجري قمري:« مولانا جلال الدين محمد مولوي» عارف ، متفکر و شاعر پرآوازه ايراني متولد شد. او از اهالي بلخ بود اما همراه پدر به قونيه رفت و ساليان متمادي در اين شهر زندگي کرد. مولانا درحلب و دمشق ، م

مولانا روز ششم ربيع الاول سال 604 ه ق / سي ام سپتامبر 1207 ميلادي در بلخ به دنيا آمد . پدرش واعظ سر شناس شهر ، بهاءالدين محمد معروف به بهاء ولد بود . در منابعي که پس از شهرت مولانا نوشته شده بهاء ولد را از مشايخ صوفيان کبروي و داراي لقب سلطان العلما

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول