محمد حسین شهریار
محمد حسین بهجت تبریزی معروف به شهریار ، شاعر ایرانی فرزند آقا سید اسماعیل موسوی معروف به حاج میر آقا خشکنابی در سال 1325 هجری قمری ( شهریور ماه 1286 هجری شمسی ) در بازارچه میرزا نصرالله تبریزی واقع در چای کنار چشم به حهان گشود . در سال 1328 هجری قمری که تبریز آبستن حوادث خونین وقایع مشروطیت بود پدرش او را به روستای قیش قورشان و خشکناب منتقل نمود . دوره کودکی استاد در آغوش طبیعت و روستا سپری شد که منظومه حیدر بابا مولود آن خاطراتست . در سال 1331 هجری قمری پدرش او را برای ادامه تحصیل به تبریز باز آورد و او را در نزد پدر شروع به فراگیری مقدمات ادبیات عرب نمود و در سال 1332 هجری قمری جهت تحصیل اصول جدید به مدرسه متحده وارد گردید و در همین سال اولین شعر رسمی خود را سرود و سپس به آموختن زبان فرانسه و علوم دینی نیز پرداخته و از فراگیزی خوشنویسی نیز دریغ نمی کرد که بعد ها کتابت قرآن ، ثمره همین تجربه می باشد .
در سیزده سالگی اشعار شهریار با تخلص بهجت در مجله ادب به چاپ می رسد .
در بهمن ماه 1299 خورشیدی برای اولین بار به تهران مسافرت کرده ، و در سال 1300 توسط لقمان الملک جراح در دارالفنون به تحصیل می پردازد . شهریار در تهران تخلص بهجت را نپسندیده و تخلص شهریار را پس از دو رکعت نماز و تفال از حافظ می گیرد .
غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم
روم به شهر خود و شهریارخود باشم
شهریار از بدو ورود به تهران با استاد ابوالحسن صبا آشنا شده و نواختن سه تار و مشق ردیف های سازی موسیقی ایرانی را از او فرا می کیرد . او همزمان با تحصیل در دارالفنون به ادامه تحصیلات علوم دینی می پرداخت و در مسجد سپهسالار در حوزه درس سید حسن مدرس حاضر می شد .
در سال 1303 وارد مدرسه طب می شود و از این پس زندگی شور انگیز و پرفراز و نشیب او آغاز می شود . در سال 1313 و زمانی که شهریار در خراسان بود . پدرش حاج میر آقا خشکنابی فوت می کند . او سپس در سال 1314 به تهران بازگشته و از این پس آوازه شهرت او از مرزها فراتر می رود .
شهریار شعر فارسی و ترکی آذزبایجانی را با مهارت تمام می سراید و در سال های 1329 تا 1330 اثر مشهور خود حیدر بابا سلام را می سراید . گفته می شود که منظومه « حیدر بابا» در شوروی به 90 در صد زبان های جمهوری های آن ترجمه و منتشر شده است .
در تیر ماه 1331 مادرش در می گذرد . در مرداد 1332 به تبریزآمده و با یکی از بستگان خود به نام خانم عزیزه عمیده خالقی ازدواج می کند که حتصل این ازدواج سه فرزند به نام های شهرزاد و مریم و هادی هستند .
در حدود سال های 1346 آغاز به نوشتن قرآن ، به خط نسخ نموده که یک ثلث آن را به اتمام رسانده و دیوان اشعار فارسی استاد نیز چندین بار چاپ و بلافاصله نایاب شده است . در مدت اقامت در تبریز سهندیه را می سراید . در سال 1350 مجدداً به تهران مسافرت نموده و تجلیل های متعددی از شهریار به عمل می آید ولی در سال 1354 داغ دیگری از فوت همسر به دلش می نشیند .
در سال 1357 شهریار با حرکت انقلاب هم صدا شد . در اردیبهشت ماه سال 1363 تجلیل با شکوهی از استاد در تبریز به عمل آمد . شهریار به لحاظ اشتهار در سزودن اشعار کم نظیر در مدح امیر مومنان و ائمه اطهار به شاعر اهل بیت شهرت یافته است .
شهریار در سالهای آخر عمر در تهران اقامت داشت . دوست داشت به شیراز برود و در آرامگاه حافظ باشد ولی بعد از این فکر منصرف شد و به تبریز رفت . او آخرین روزهای عمرش در بیمارستان مهر تهران بستری شد و در 27 شهریور ماه 1367 در همان بیمارستان او پس از یک دوره بیماری در گذشت و بنابر وصیتش او را در مقبره الشعرا به خاک تبریز سپردند .
زندگی نامه استاد حسین شهریار
یکی از شاعران با اصل و نصب که به زبان آذری شعر می سراید استاد محمد حسین شهریار است . شهریار مانند دیگر شاعران در شعر خود لغت و خیز هایی دارد و در زندگی شخصی خود هم با فراز و نشیب هایی روبرو بوده است شهریار در روستای خشگناب در بخش قره چمن آذربایجان متولد شده است ولی در جوانی برای گذراندن دوران تحصیلی خود به تهران آمد . شهریار در سالهای آخر تحصیل خود در رشته پزشکی بود که دچار یک درد عشقی شد که این نافرجامی عشق یکی از موهبت های خدا بود .
این نافرجامی باعث دیدی جدید در شعر و ادب شهریار شد و شعرهایش چهره جدیدی پیدا کردند . او در شعر خود توصیعه و عرفان را پیش گرفت و شعر هایی در این راستا گفت که بیشتر در وصف و مدح ائمه اطهار و پروردگار و .... است . مانند شعر های هدیه کربلا ، صدای خدا ، قیام محمد ( ص) و مولا علس و شریح قاضی و ......
شهریار در سزودن شعرهای خود دو زبان را ملاک قرار داد :
1- زبان دری 2- زبان آذری
وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با شعر هایی چون شرف قبول و مقام رهبری سخنان و نظرات خود را مطرح کرد .
در حدود سال 1301 استاد شهریار و آقای پروفسور زاهدی در مدرسه دارالفنون همکلای بودند . شهریار زیاد شعر می گفت و در هر مهمانی و مجلسی شعری می سرود و همانجا می گذاشت و این اشعار بر حسب حوادث از بین می رفت .
شهریار در خانه اغلب روی قوطی سیگار و یا ورق باطله شعر می نوشت و این اشعار کم کم از بین می رفت و در این مواقع پرفسور زاهدی آنها را از گوشه و کنار ها جمع آوری می کرد و دسته بندی می کرد .
شهریار می گوید : اگر آقای دکتر زاهدی به این گونه اشعار را جمع نمی کرد من هیچ رغبتی برای جمع آوری آثارم نداشتم .
شرح حال و خاطرات شهریار در شعرها و نوشته های او پیداست و او با هنرمندی زندگی خود را به مردم نشان می داد . شهریار یک عشق اولی داشت که به آن بسیار عشق می ورزید و به آن عشق مجاز می گوید . غالب غزلهای سوزناک او که بسیار زیبا و دلنشین است یادگار این دوره از زندگی است .
این عشق مجازی کم کم به یک عشق عرفانی تبدیل شد و بعد از عشق اول شهریار با همان دل سوخته و دم آتشین رو به سوی طبیعت آورد . خواندن شعر شهریار طرز مخصوصی دارد و در موقع خواندن اشعار در قافیه و ژست و آهنگ و با موضوع مورد نظر تغییر می کند و در هنگام خواندن شعرهای پر سوز چشم او پر از اشک می شد .
شهریار قلبی با گذشت داشت ولی با مختصر لغزش متاثر و عصبی می شد وحتی با دشمنان خود با قلبی گشاده برخورد می کرد و از انحراف آنان متاثر می شد . در قلب او هیچ کینه ای نبود و معرفت و خداشناسی شهریار در بین غزلهای او کاملاً نمایان است .
شهریار چندین مرتبه از مرگ حتمی نجات پیدا کرد یکبار در زمان انقاض سلسله قاجار که در آن زمان 17 ساله بود که به وضع جامعه در بین بازاریان اعتراض می کند و بازاریان بر علیه او معترض می شوند و او را بع قصد کشت می زنند .
شهریار تحصیلات خود را در مدرسه متحره و فیوضات و متوسطه تبریز و دارالفنون تهران سپری کرد و در پزشکی چیره دست شد .
شهریار در سالهای آخر عمرش در تهران اقامت داشت ولی دوست داشت به شیراز برود و در آرامگاه حافظ باشد ولی بعد از این قکر منصرف شد و به تبریز رفت . او آخرین روزهای عمرش در بیمارستان مهر تهران بستری شد و در تاریخ 27/6/1367 در همان بیمارستان جهان را بدرود گفت و بنابر وصیتش او را در مقبره الشعرا به خاک سپردند .