شعر چیست ؟
« شعر چیزی جز به موسیقی رسیدن کلام نیست »1 شعر زیبای آفرینی با زبان است2 زبان شعر زبان خبر نیست زبان برای شاعر هدف است نه وسیله و شاعر به یاری آن احساسات خود را – که معمولاً احساسات همه انسانها نیز هست نسبت به واقعیات مسائل حیات زیبا نشان می دهد و زبان زیبای شعر که تجسم بخش عواطف سرشار شاعر درلحظات شور و جذبه و ناخود آگاهی است در خواننده و شنونده همان شور و حال شاعر را بر می انگیزد و در عواطف او نفوذ می کند.
شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است در زبان .
ساختار گرایان شعریت شعر را در خود ساخت زبان جستجو می کنند و معتقدند زبان شعر زبانی است نا متعارف و غریب همان که « آشنایی زدای » اصلاح شده است .
کار اصلی ادبیات آشنایی زدایی در زبان یا به قولی تهاجم سازمان یافته ، هنرمندانه و محصول خلاقیّت شاعر و ادیب علیه زبان خبر و بدیع و شگفت انگیز ساختن زبان است .
با آشنایی زدایی واژه ها و قواعد زبان جانی تازه میگیرند.
بدیهی است که زیبایی زبان هم در شعر است و هم در نثر اما ترفندهای ادبی در شعر بیشتر از نثر بکار می روند و همین ترفندها و آرایه های ادبی است که زبان را به شعر تبدیل می کنند .
این آرایه ها ابتدا همه بدیع نامیده می شوند بعدها بخشی از آنها که به بررسی شیوه های خیال انگیز (تشبیه ، استعاره ، مجاز ، کنایه ) می پرداخت از بدیع جدا شد و در علم دیگری به نام بیان جای گرفت .
بخشی دیگر که در سخن گفتن به مقتضای حال برای دخالت در نفوس و عقول از آنها استفاده می شد در علم معانی مورد بررسی قرار گرفت و دیگر فنون شاعری منحصر به علم بدیع گردید.
واژه بدیع در لغت به ((معنی نو آیین))، ((نو پدید)) و ((نو آورده)) است 1 و در زبان سخندانان دانش آرایه های سخن است .
و معتقدند که زیبایی علم بدیع آرایشی و عرضی است .
جناب دکتر وحیدیان معتقدند این نظر درست نیست زیرا همه آرایه های بدیعی جنبه آرایشی ندارند و ارزشهای آنها یکسان نیست و آنها را به چند دسته طبقه بندی نموده اند .
1- آنها که زیبایی ذاتی دارند مثل تضاد ، غلو و … 2- آنها که زیبایی آرایشی دارند مثل جناس و سجع و عکس و … 3- آنها که بدون آرایه ها و ترفند های زیبایی آفرین ، زیبا نیستند مثل سوال و جواب ، حسن مطلع ، حسن مقطع و … 4- بعضی از ترفند ها که گرچه زیبایی دارند زیبایی آنها مشخص نمی شوند مگر تصادفی مثل ذو بحرین « در میان مباحثی که در تمدن اسلامی نام علوم بلاغت به خود گرفته است .
شامل سه علم معانی ، بیان و بدیع است علم اخیر یعنی بدیع بیشتر از آن دو شاخه دیگر همواره دستخوش تحّول بوده است و از نخستین ادوار شکل گیری این فن در میان مسلمانان تا روزگار ما ، شماره نامهایی که برای صنایع بدیعی عرضه شده از 12-10 شروع می شود و به حدود 220 صفت می رسد » به هر حال در کتب بدیع از گذشته تا حال در زمینه علم بدیع همه ، کوشیده از تعریفی ظاهری از هر صنعت بیاورند ، همراه با چند مثال .
که البته برخی از این صنعتها و آرایه های بدیعی بر مبنای زیبایی آفرینی و اصول زیبایی شناسی تعریف نشده اند و بیشتر از جنبه علمی به آنها نگریسته شده است .
اساس شعر و هر هنر دیگری زیبایی است و کار ترفندها ( صنعتها ) ی بدیعی این است که زبان را زیبا می سازند لذا طبقه بندی آنها باید بر پایه اصول زیبا شناختی استوار باشد و هر ترفند ، باید مورد بررسی قرا گرفته ، تحلیل شود و میزان کاربرد و بدیعی بودن ( نو بودن ) که باعث ارزشمند شدن آن می گردد ، بحث شود .
در این رساله همانگونه که در بخش اول ذکر شده ، اساس کار بر پایه کتاب (( کتاب بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی )) دکتر تقی وحیدیان کامیار است که آن را بر پایه اصول زیبا شناختی تدوین نموده اند و طبقه بندی صرفاً بر اساس زیبایی شناختی است و هر صنعت ( ترفند ) در طبقه مناسب خود منظور شده است و در نهایت همه ترفندهای ادبی بر اساس شش عامل زیبایی آفرین « تکرار ، تناسب ، غیر متنظره بودن ، بزرگ نمایی ، چند بعدی بودن ، استدلال » طبقه بندی شده اند.
و ما هم به تبع از روش این کتاب همین شیوه تقسیم را برگزیدیم و شعر فخر الدین عراقی مانند دیگر شعرا از صنعت پردازی بدور است و بافت سخن عروی ساختگی و قرار دادی نیست بلکه لطیف و پیرایه است و اگر زیبایی هم هست در زبان فصیح و ساده و عاری از ابهام و تعقید اوست که صنایع لفظی و معنوی در شعر آن ، شده باعث قوام و جلای بیشتر شعرش است ولی این صنایع ( ترفندها ) ، آن قدر طبیعی و بی تکلّف در سخن او جا افتاده که ایجاد تقعید نمی کند ، بلکه بر شیوایی سخنش می افزاید به همین جهت در این رساله و بر اساس طبقه بندی کتاب بدیع دکتر وحیدیان ناچار شدیم که برخی از این ترفندها و آرایه های بدیعی را چشم بپوشیم چون نمونه های آن را در دیوان عراقی نیافتیم.
فصل اول : تکرار : «روشی است در بدیع لفظی که موسیقی کلام را بوجود می آورد یا افزون می کند » 1 تکرار که یکی از شگردهای زیبایی آفرین در کلام است و از ارکان بنیادی در شعر بودن شعر به شمار می آید گونه های بسیار دارد ولی به طور کلی به دو نوع است : 2 1- طبیعی 2- موسیقایی که هر یک نیز به انواع دیگری قابل تقسیم هستند ؛ از قبیل : 1- نشان دهنده کثرت و تأکید 2- شعر پژواکی 3-رابطه طبیعی حروف و اژه ها با مضمون شعر از دیدگاه زبان شناختی تأثیرهای برخاسته از کنش و ذات زبان ، اگر با احساس ابراز شده تطبیق کنند ، تأثیر های طبیعی خوانده می شوند پس احساس با ذات زبان مطابقت دارد2 « سوختم سوختم در آتش شوق بیخودم کن دمی به باده ذوق » مثنوی عشاق نامه تکرار واژه سوختم در این شعر شدت سوختن را طبیعی و زبیا نشان می دهد با حذف تکرار رابطه طبیعی لفظ و معنی از میان می رود و شعر فاقد این زیبایی می گردد.
تنگ آمدم از وجود خود تنگ ای مرگ به سوی من کن آهنگ رباعیات 221 در بیت فوق نیز تکرار واژه تنگ مطابقت احساس دقیق شاعر را با ذات زبان و لفظی که برگزیده ، می توان دید و بنابر این رابطه طبیعی واژه با مضمون و همیچنین تأکیدی که در بیت داشته است منظور دقیق شاعر را به سهولت به خواننده می رساند تکرار موسیقایی : به مجموعه عواملی که زبان شعر از زبان محاوره و روزمره ، به اعتبار بخشیدنِ آهنگ و توازن ، اعتبار می بخشد ، گروه موسیقایی نامیده اند به عبارت دیگر کل موسیقی شعر را مرهون تکرار می دانند .1 تکرار موسیقایی خود نیز بر دو گونه است 1- آزاد 2- منظم تکرار آزاد تابع نظمی نیست و بسیاری از آرایه ها (ترفند ها ) بر پایه آن بوجود آمده و انواعی دارد الف) تکرار حرف (واج ) تکرار حرف گرچه منظم نباشد در کلام عاطفی و زیبایی آفرین ، زیباست به شرط آنکه فاصله میان حروف در حدی باشد که ذهن تکرار را دریابد البته تکرار بعضی حروف محسوس تر از دیگر حروف است یا بعضی حروف خوشتر و گوش نواز تر از بر خی حروف دیگرند و البته زیبایی تکرار حروف در شعر بر اساس اصل وحدت در کثرت است و تکرار هر حرفی می تواند زیبایی آفرین باشد تکرار می تواند تکرار صامت یا مصوت در چندین کلمه باشد .
نگاهی تازه به بدیع ، دکتر شمیسا ص 57 بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی ، دکتر وحیدیان کامیار 23 مجله رشد ( آموزش زبان و ادب فارسی ) شماره 50 ، بهار 1378 ، ص 32 بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی ص 27 .
تکرار صامت – تکرار مصوت بگوش جان عرا قی رسید آن زاری از آن زکوی تو زار و نرار می گذرد ص 177 ص 2107 تکرار صامت «ز» با بسامد بالادر جمله در این بیت تکرار حرف «ز» از همه برجسته تر است و تأثیر موسیقایی آن صرف نظر از معانی کلمات و مفهوم شعر که حالت زار و نزار بودن را به وضوح در خواننده یا شنونده منعکس می کند .
آوای هجاهای بلند و هماهنگی آنها با هم و همچنین وزن دل پذیر شعر به شنونده لذتی می بخشد که به ظاهر با التذاذا ادبی آن ارتباطی ندارد این لذت شنیداری است نه دیداری .
در بیت زیر : چو بگذری به تعجب تو ماهروی براه چو ماه ، ماهرخان دست بر دهان دارند ص 195 تکرار «هـ» به زیبایی موسیقی شعر افزوده است همچنین تکرار مصوت «ا» موسیقی شعر را دلنشین تر ساخته است .
در مکیده چون او باش ، میخواره شو و قلاش می میخور و خوش می باش ، مخروش و دلم مخراش جان همچو عراقی پاش ، گر طالب جانانی مثلث ص 108 8 بار تکرار صامت «ش» و قافیه میانی ، آهنگ شعر را زیبا ساخته است .
حتی حرف «خ» با وجود آنکه به تنهایی نا خوش است ، اما با تکرار به زیبایی موسیقی شعر افزوده است .
همچنین در این ابیات : بگذار که بگذرم ز کویت یکدم ز سگان کویم انگار ص 205 حال آشفته بر رخش فاش است شعله و نار پرتو نور است ص 153 در مکیده با حریف قلاش بنشین و شراب نوش و خوش باش ص 133 صامت «ش» با موسیقی زیبایی حس سر خوشی و شادمانی را در شنونده بیدار می کند.
موسیقی دلنشین بیت را به علت تکرار صامت «ح» و مصوت بلند «ا» در بیت زیر ببینید : روح ها داد روح را زان راح بصوحی اربعین صباح عشاق نامه ص 327 بیشتر واژه ها به دلیل وجود مصوتها واجد نوعی موسیقی هستند ولی شاعر با توجه به نوع شعر و هدفی که از بیان آن دارد واژگان مناسب با مقصود خود را بر می گزیند بیت زیر تکرار «ک» و «گ» و آوردن کلمات با هجاهای بلند و کشیده لحن گفتار را سنلین می کند که به نوعی ، موسیقی و زیبایی آفرینی ایجاد کرده است .
گشته ام سر گشته از وصف کمال کبریات ای کمال تو یقین را در گمان انداخته ص 92 ای یار بساز تا بسوزم یابا ، سوزم بساز و بنواز ص 212 تکرار «س»و «ز» و همچنین تکرار مصوت بلند «ا» و «و» درکلمات ( هم حروفی و هم صدایی)ارزش موسیقایی کلام را به اوج رسانده است .
در بیت زیر : تا سر زلف تو پریشان بدید شیفته شد ، شور شعب می کند ص 195 زنگ و طنینی که از تکرار صامت «ش» حاصل میشود راه مناسبی برای بیان شور و شادمانی و در نهایت ارزش موسیقایی در بیت بالاست .
ز خواب نرگش مست تو سرگردان بر خاست خروش و ولوله از جان عاشقان بر خاست ص 150 تکرار «س» و نشاندن آن در کنار مصوت «و» و «ا» و تلفیق و ترکیب سایر واژه ها با هجاهای بلند موسیقی خاصی در کلام ایجاد میکند که در القای معانی اهمیت فراوان دارد.
تکرار مصوت « ِ» «e» در شعر فارسی تتابع اضافات نامیده میشود و مستحسن و مقبول است و در این بیت نیز وجود دارد و باعث افزون شدن ارزش موسیقایی کلام گردیده است .
جناس روش تجنیس یا جناس یا همجنس سازی یکی دیگر از روشهایی است که در سطح کلمات هماهنگی و موسیقی به وجود می آورد یا موسیقی کلام را افزون میکند .
بسیارند الفاظی که هر یک معانی لغوی واحدی دارند ولی در محاوره یا کتابت به ویژه در شعر معنای دیگری به خود میگیرند و شاعری که از میان انبوه الفاظ ، آنهایی را بر می گزیند احساس موسیقی را در شنونده بیدار می کند ناخود آگاه علاوه بر شعر یک قطعه موسیقی آفریده ، که فی نفسه زیباست 1روش تجنیس مبتنی بر نزد یکی هر چه ببیشتر واژگان است به طوری که کلمات همجنس به نظر آیند یا همجنس بودن آنها به ذهن متبادر شود .1 تقسیم بندی های گوناگو.نی از جناس صورت گرفته است بر اساس طبقه بندی آقای دکتر وحیدیان کامیار در کتاب « بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی » انواع جناس به دو دسته کلی « تام و غیر تام » تقسیم شده است و برای جناس غیر تام زیر مجموعه هایی قائل شده اند .
دیگر علمای بلاغت نیز گاه تقسیم یندی هایی نظیر همین ، ارائه نموده اند از جمله آقای آهنی ، جناس را به دو دسته کلی مجزا نموده اند (جناس تام و ناقص ) و سپس این تقسیم را ، بصورت جزئی تری بیان نموده اند که شامل جناس : مستوفی ، ترکیب ، محرق ، مویل ، مضارع ولاحق ، قلب ، مزدوج ، خط و اشتقاق ، شبه اشتقاق و جناس اشاره و رد العجر علی الصدر می باشد .
2 مرحوم همایی انواع جناس را بدین صورت بر شمرده اند : 1- جناس تام 2- ناقص 3- زاید 4-مرکب (مقرون و مفروق) 5- مطرف 6- مضارع ولاحق 7- خط یا مصحف 8- لفظ یا لفظی 9- مکرر یا مزدوج و مردد.3 لازم به ذکر است که مرحوم همایی در بر شمردن انواع جناس توجهی به تقسیم بندی کلی که آقای آهنی نیز بدان پرداخته است ، دارند منتها ایشان قلب و اشتقاق را که آقای آهنی در شمار جناس آورده اند ، جدا نموده و جناس محسوب نکرده اند.1 جناس تام برای این نوع جناس تعاریف زیادی ذکر شده است اما از مجموعه همه آنها می توان چنین نتیجه گرفت که الفاظ (مجموعه صامت ها و مصوت ها) یکی هستند و معنی ، مختلف است یعنی اتحاد در واژگان و اختلاف در معنی است ؛ و فرق معنایی از جمله یعنی فحوای کلام فهمیده می شود .
2 در جناس تام واژگان هم جنس لفظاً همگون هستند و در عین حال با هم اختلاف دارند و این وحدت لفظی در کلمات که البتّه ، اختلاف معنایی دارند وقتی کشف شود و ابهام آن بر طرف گردد شگفت انگیز و شادی بخش خواهد بود .
به این مثال از دیوان عراقی توجه کنید : عشق شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوته سودا نهاد کلیات دیوان ص 163 جناس تام در کلمات نهاد و نهاد است چنانچه می بینید در مصراع اول ، یکی از دور کن متجانس به معنی « وجود » و دیگری در معنای کاملاًمتفاوت و در واقع در معنای فعلی این کلمه ذکر شده است .
این جناس از نظر جایگاه و هنر آفرینی ، ویژه است چرا که نا خودآگاه در بیت قرار گرفته است و نه اینکه نقشی خنثی را در بیت با خود دارد ، بلکه کاملاً موثر بوده و سبب معنا بخشیدن به بیت و نیز تصویر آفرینی در آن شده است دورکن جناس تام در بیت فوق دو واژه کلیدی بیت هستند که مفهوم سایر الفاظ را کامل می کنند.
جامی از مکیده روان کردند در پیش صد روان ، روان برخاست ص 150 در بیت فوق نیز میان دو واژه روان و روان در مصراع دوم جناس تام بر قرار است اولی به معنای « جان و روح » و روان دوم به معنی « راحت و آسان » است از لحاظ زیبایی شناسی باید گفت : دو واژه فوق به دلیل نزدیکی وجه جامع خود پایگاه خوبی در پهنه عقل دارند .
علاوه بر اینها در این بیت در واقع سه رکن جناس موجود است زیرا روان در مصراع اول نیز با دو رکن دیگر در مصراع دوم می تواند جناس داشته یاشد و زیباتر اینکه روان مصراع اول به معنی روانه کردن است ، این بیت را می توان از بهترین نمونه های جناس تام در شعر عراقی محسوب کرد .
به نمونه دیگری جناس تام توجه کنید : شدم صد بار بر درگاه وصلش ندادم بار ، یک بارای دریغا ص 142 در این بیت نیز میان دو واژه بار و بار جناس تام بر قرار است و به هیچ زاید و زایل کننده بیت نمی باشد در این جا نیز مانند مثال قبل ، واژه بار سه مرتبه تکرار شده است و بر زیبایی بیت افزوده است و این تکرار واج آرایی زیبایی (تکرار واژه) را بوجود آورده است .
بار اول به معنی « اجازه » و دیگری به معنی « نوبت و مرحله و مرتبه » است .
به مثال دیگری توجه کنید : چو نیست در دل تو، ذره ای مسلمانی چگونه رحم کند بر دل مسلمانی ؟
ص291 ب 4235 در این نمونه زیبا نیز واژه مسلمانی در مصراع اول و دوم دورکن جناس را بوجود آورده اند که اولی در معنی مصدری بکار رفته و در مصراع دوم همراه با «ی» نکره آمده است و چنین زیابیی در بیت بوجود آورده است.
جناس که یکی از زیباترین آرایه ها ( ترفندهای) لفظی است و زمانی باعث دلنشین شدن کلام می گردد که تصنّعی نباشد و دو واژه به گونه ای به هم نزدیک باشند که یکی دیگری را تداعی کند وگرنه ذهن نمی تواند میان دو واژه ، رابطه بر قرار سازد علاوه بر این اگر واژه های متجانس در دو مصراع یا دو جمله قرینه هم باشند بر جسته تر و زیباتر خواهد بود .
به این مثال : من نیک بدم ، تو نیکویی کن ای نیک ، بدم به نیک بردار ص 205 ب 2611 جناس میان واژه نیک در دو مصراع که اولی کاربرد قیدی دارد به معنی « بسیار » و در مصراع دوم صفت جانشین اسم و در معنی « خوب » ، آمده و خطاب به دوست از او می خواهد که بدی را با نیکی پاسخ گوید شاعر با بهره گیری از لفظ به معنا نیز رسیده است و زیبایی و دلنشینی سخن خویش را به کمال رسانده است .
به نمونه های دیگری از صنعت جناس در دیوان عراقی توجه کنید : رویش به کدام چشم بینیم وصلش به چه روی ، چشم داریم ص 245 چشم در مصراع اول ((چشم سر)) و در مصرع دوم به معنی ((امید)) به کار رفته است دلبری بود در کنار مرا کرد از من کنار، میگریم ص 246 کنار در مصرع اول (( آغوش)) و در مصرع بعد ((کنار گیری و دوری )) است روان کرد جویی ز بهر روان که دارد همی ز آب کوثر اثر ص 79 ب 289 ((روانه ساختن)) و ((جاری)) معانی مختلف دو رکن جناس در مصرع اول است .
خود را به کنار در کشیدم آنگاه که او کنار بگشود ص 133 ب1236 کنار در مصراع اول ((کنج و گوشه)) و در مصراع دوم ((آغوش)) است .
در بیت زیر نیز جناس میان دو واژه کف در دو مصراع مشهود است .
ذات او گوهر است و ملک صدف از کف جود اوست کان چون کف مثنوی عشاق نامه ص 334 کاربرد جناس تام در دیوان عراقی بسیارکم است ، که برخی آگاهانه و از روی عمد ذکر شده و ابیاتی نیز وجود دارد که شاعر سهواً در آنها ایجاد جناس تام نموده است و آنچنان زیبا و هنرمندانه به کار رفته ند که گویی شاعر مدت زمان بسیاری را صرف تأمل در آن نموده است و به قول عبدالقاهر جرجانی اینگونه تجنیس که بدون آمادگی قبلی در جلب و آوردن آن ، یا بدون کوشش در طلب آن ایراد گردد ، بهترین نوع تجنیس است .1