تحقیق بخارا در ماوراءالنهر

Word 571 KB 34177 137
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • واحه ی کهن

    «اریستوبولیس رودی را که از سغدیانا می گذرد پولی تیمتوس ( گرانبها از همه ) می نامد و این نام را مقدونیها وضع کرده اند .»

    «بخارا از بلاد شرقی قبه ی اسلام است ودر میان آن نواحی به مثابت مدینه السلام ،‌سواد آن به بیاض نور علما و فقها آراسته ،‌و اطراف آن به طرف معالی پیراسته ،‌و از قدیم باز در هر قرنی مجمع نحاریر علماء هر دین آن روزگار بوده است ؛ و اشتقاق بخارا از بخار است که به لغت مغان مجمع علم باشد و این لفظ به لغت بت پرستان ایغور وختای نزدیک است که معابد ایشان که موضع بتان است بخار گویند و در وقت وضع نام شهر بمجکث بوده است .»جوینی مورخ ایرانی در حدود سال 1260(657ه ق)، سالها بعد از آنکه مغولها بخارا را فتح وغارت کرده بوده چنین می نوشت .عصر طلایی شهر سپری شده بود اما بخارا هرگز اهمیت خود را حتی تاپایان امپراتوری تزاری در 1918 میلادی نیز از دست نداد .

    آسیای مرکزی همواره برای غربیان دارای جاذبه بوده ،‌و شهرهای سمرقند و بخارا درآن سرزمین واحه ها وبیابانها چون یک جفت گوهر می درخشیدند .قومی که در سرزمینهای پر آب پوشیده از جنگل زیست می کنند از اعجاب و حقشناسی کسانی که از ریگزارها بهشت کوچکی به وجود آورده اند و زندگیی سپنجی بر قطعه زمین مشروبی ایجاد کرده اند و همواره در برابر طبیعت حالت دفاع به خود گرفته اند ،‌چیزی نمی دانند. زیرا در آسیای مرکزی خط فاصل میان استپ و زمین مزروع همان لب آب حیات بخش است ،‌و واحه ها در نظر اقوام بیابانگر در مقایسه با بیابانهای نامهربان باید بهشت جلوه کرده باشد .

    مردم آسیا ،‌چنانچه از تحقیقات باستانشناسی برمی آید،‌در ادوار اولیه ی زندگی خویش ،‌ظاهراً‌ از تپه ها به دره های حاصلخیز رودخانه ها سرازیر شده اند. در همان تپه ها بود که آنان زراعت و ساختن خانه و مسکن را آموخته بودند. یکی از این دره ها در آسیای مرکزی دره ی رود زرافشان بود که از فلات پامیر ،‌مشهور به «بام دنیا» ، به سوی ریگزارهای بیابان قزل قوم جاری می شود .

    در واحه ی کنونی بخارا مساکن متعلق به عصر حجر قدیم کشف نشده است .از این امر نباید چنین نتیجه گرفت که این سرزمین در آن عصر مسکون نبوده است ،‌ بلکه فقط باید چنین نتیجه گیری کرد که تا کنون از آن آثاری به دست نیامده است . چون بسیاری از لایه های مساکن در واحه های مشروب و مزروع هموار فراهم آمده اند فقط با حفریات عمیق می توان امیدوار بود که آثاری از ادوار ما قبل تاریخ به دست آید. چون در این ناحیه نیز مثل نقاط دیگر آسیای مرکزی ابزاری از عصر حجر قدیم کشف شده ،‌بنابراین می توان پذیرفت که مساکن باستانی نیز در واحه ی بخارا وجود دارد . وجود اشیاء چندی از عصر مفرغ دلیل بروجود مساکنی از هزاره ی دوم پیش از میلاد است ‌، اما هنوز پژوهش و کاوش کافی که تصویری از دوران ماقبل تاریخ بخارا به دست دهد ،‌به عمل نیامده است . بنابراین باید به تاریخ اخیر این سرزمین اکتفا کنیم و تاریخ قدیمتر آن را ره محققین ادوار ما قبل تاریخ واگذاریم .

    آسیای مرکزی از هنگامی وارد صحنه ی تاریخ گردید که کورش کبیر امپراطوری پهناور هخامنشی را تأسیس کرد . معهذا نام واحه ی بخارا نه در کتیبه ی بیستون داریوش آمده و نه هرودوت آن را جزء ساتراپ نشینهای تابع امپراتوری ایران ذکر کرده است . در اوستا ،‌کتاب دینی زرتشتیان ،‌نیز ذکری از ناحیه ی بخارا به میان نیامده و لذا می توان چنین فرض کرد که بخارا در آن زمان جزء ساتراپ نشین  سغدایانا ،‌ که نامش در همه ی مآخذ فوق الذکر آمده ،‌محسوب می شده است . مورخین دوره ی اسکندر کبیر نیزاطلاعاتی دراین باب نمی دهند. تنها مطلبی که آرین و کوینتوس کورتیوس ذکر کرده اند آن است که بر ساحل سفلای رود پولی تیمتوس . یا زرافشان ،‌پیش از آنکه این رود در ریگزارهای فرو رود ،‌یا،‌ ظاهراً‌ در دوره ای ،وارد دریاچه ای گردد که بطلمیوس دریاچه ی آمویه نامیده ،‌مساکن بسیاری وجود داشته است . مدارک باستانشناسی نیز ،‌با وجود غیر مکفی بودنشان ،‌وجود مجاری آبیاری و مساکنی را که مربوط به دوره ای بسیار قدیمتر از آمدن اسکندر کبیر است در واحه ی بخارا تأیید می کند ،‌ متأسفانه هیچ گونه مآخذ ادبی مربوط به این دوره ی پیش به دست ما نرسیده است .

    گرچه مدرکی در دست نداریم ،‌ظاهراً محتمل به نظر می رسد که واحه ی بخارا به دولت یونانی باکتریا که توسط مهاجرین یونانی و پادگانهای اسکندر و نخستین پادشاهان سلوکی در شرق ایران تأسیس گردید ،‌منضم شد . در عین حال که شاهانی چون یوثیدموس ،دمتریوس ،‌و دیگران ظاهراً‌ بر تمام سرزمین سغدیانا نظارت مستقیم داشتند ، احتمال کلی می رود که واحه های چندی در آسیای مرکزی خود مختاری خود را حتی در دوره ی دولت اسماً یونانی باکتریا نیز حفظ کردند .کشف سکه های یونانی باکتریایی درآسیای مرکزی دلیل بر حکومت مستقیم نمی تواند باشد .از طرف دیگر شکی نیست که نفوذ فرهنگ هلنیستی بسیار شدید بود . مجسمه ها و نقاشیهایی که در محلهایی چون ایرتام نزدیک ترمذ، بنجیک ،‌ و ورخشه (یا فرخشه )‌ به دست آمده گواه نفوذ عظیم هنر یونانی در آسیای مرکزی در طول دو قرن پیش از میلاد است .ظاهراً‌ فرهنگ یونانی به موازات نفوذ در آسیای مرکزی در شمالغرب هند نیز نفوذ می یافت ، و همین امر بود که منجر به تشکیل مکتب قندهاری هنر بودایی گردید.

    در قرن دوم پیش از میلاد طوایف بیابانگرد شرق اقصی سرزمینهای واقع میان آمودریا (جیحون) و سیر دریا(سیحون)‌ را مورد تاخت و تاز قرار دادند ،‌و ظاهراً‌ در واحه ی بخارا سکنی گزیدند و جمعیت بومی آن را تحت انقیاد خویش در آوردند. برای  اولین بار در منابع چینی به مطابی در باب آسیای مرکزی بر می خوریم . در حدود سال 129 قبل از میلاد یک فرستاده ی چینی به نام چانگ چی ئن از آسیای مرکزی دیدن کرد و به این نکته پی برد که قومی که  در مآخذ چینی یوئه –چی نامیده شده اند قبلاً‌ قسمت عمده ی کناره های رود جیحون را تسخیر کردند و یکی از قبایل آن قوم ،‌سلطنتی تشکیل داد که در تاریخ به نام همین قبیله به امپراتوری کوشان معروف است . امپراتوری کوشان از قرن اول تا قرن چهارم میلادی قدرت فرهنگی و سیاسی حاکم در افغانستان و آسیای مرکزی بود .

    در دوره ی امپراتوری کوشان ،‌دین بودایی در آسیای مرکزی و چین اشاعه یافت . اکنون که کتیبه هایی به زبان کوشان (از سرخ کتل افغنستان و نقاط دیگر ) کشف و قسمتی از آن قرائت گردیده ،‌بهتر می توان نقش مهم این جانشینان یونانیان را در آسیای مرکزی ارزیابی کرد . احتمالا در دوره ی سلطنت شاه بزرگ کوشان کانیشکا(‌که دوران سلطنتش به درستی معلوم نیست و احتمالا می توان گفت که رونقش در آغاز قرن دوم میلادی بوده است )‌زبان کوشانها به الفبایی مأخوذ از یونانی نوشته شده است . زیرا روی سکه های اولیه ی کانیشکا هم نوشته ی یونانی دیده می شود و هم نوشته ی کوشانی ،‌در صورتی که در سکه های اواخر سلطنت وی اثری از نوشته ی یونانی نیست . کوشانها در دوره ی کانیشکا نوشته های بودایی را به زبان کوشانی و سپس به زبانهای سغدی و چینی ترجمه کردند،‌و شاید بتوان گفت که نقش آنان در این امر مهمتر از پیشرفتهای فرهنگی دیگر بود. می توان پذیرفت که بسیاری از مدارک بودایی سغدی و چینی که در ترکستان چین به دست آمده هر دو از اصل کوشانی ترجمه شده بودند ،‌زیرا اصطلاحات مشترک بودایی از قبیل سمصاره (تناسخ)، تثاگته (پس اندرآی )و کلسه (ناپاکی)‌،در ترجمه های چینی و سغدی دال بر وجود مأخذ مشترک ثالثی است که احتمال می رود مکتبی از مکتبهای مترجمین کوشانی بوده باشد . نیز احتمال می رود که در دوره ی کوشانها دین بودایی به سرزمینهای واقع میان رودهای جیحون و سیحون آمده باشد .

    اهمیت تاریخی کوشانها چنانچه شاید و باید مورد توجه واقع نشده و هر چه بر اثر کشفیات جدید باستانشناسی اطلاعات ما در باب آنان بیشتر شود نقش این قوم به عنوان واسطه ی فرهنگی میان چین و هند و خاور نزدیک بارزتر می گردد. انتشار سفالینه های دوره ی کوشانها در خاکریزهای دستی واحه ی بخارا دال بر رونق اقتصادی آن دوره است . محتملا قدیمترین مدارکی که درباره ی سکونت انسان در محل شهر حالیه ی بخارا می توان نشان گرفت مربوط به همین دوره است .

    در کاوشهایی که در یکی از قدیمترین مساجد بخارای حالیه یعنی مسجد مغاک عطار توسط باستانشناس شوروی و. ا . ششکین به عمل می آمد در عمق دوازده متری سفالینه هایی کشف شده که احتمالا متعلق به سالهای اول میلادی می باشند . مسجد مغاک عطار ظاهراً همان مسجد قرون وسطایی ماخ است که مؤلفین اسلامی از آن نام برده و نوشته اند که در محل یکی از آتشکده های سابق بناشده بود . چون بسیاری از امکنه ی مقدس حتی بعد از تبدیل مذهب جنبه ی تقدس خود را حفظ می کنند‌ ،‌و تبدیل معابد بت پرستان به کلیساها و کلیساها به مساجد گواه این امر است ،‌ بنابراین بعید به نظر نمی رسد که محل مسجد مغاک عطار که اکنون در مرکز شهر قرار دارد ،‌همان نقطه ای باشد که پیش از آن یک دیر بودایی در آن بر پا بوده است .به این ترتیب مسجدی بر روی آتشکده ای که مخصوص مراسم مذهبی محلی بوده بنا گردیده و همین آتشکده نیز به نوبه ی خود بر روی یک وهاره ی (بهار) بودایی ساخته شده است . این سه لایه ی مذهبی را می توان به طور کلی به ادوار تسلط مسلمانان ،هفتالیان ،وکوشانها بر بخارا مربوط دانست .

    نشانه ی دیگری که فرضیات فوق را به ظاهر منطقی جلوه می دهد موضوع نامهای بخاراست .در بسیاری از مآخذ اسلامی نام اصلی بخارا بمجکث آمده ،‌و از مطالعه نقشهای اسلامی دوران قرون وسطی چنین بر می آید که بمجکث به ارک اطلاق می شده ،‌ و کانال یا نهری آن را از جایگاه ماخ که بعدها مغاک عطار نامیده شد،‌جدا می کرده است . بنابراین بخارا یعنی مساکنی که در اطراف معبد ماخ بوده با بمجکث فرق داشته و آن دو بعدها یکی شده است .در اینجا نمی توان به سراغ دلایل اثبات این فرض رفت ،‌ اما همین فرض به روشن شدن اطلاعاتی که در مآخذ موجود و مخصوصاً در آثار جغرافیا نویسان در باب بخارا آمده کمک خواهد کرد.

    این نکته جالب است که شهری به نام بخار در ایالت بهار هند و جود دارد و ریشه هر دو اسم را وهاره گفته اند که بر دیرهای بودایی اطلاق می شود . احتمال بیشتری می رود که نام بخارا (‌در ترکی بقار) مشتق از وهاره باشد ،‌زیرا موارد بسیاری هست که نام بنای مشهوری به تمام ناحیه ای که این بنا در آن واقع بوده اطلاق گردیده است . به علاوه خوارزمی از نویسندگان دوره سامانیان می نویسد البهار نام بتکده ای است در هند . اما نام « بخارا »‌ در زمانهای نسبتاً متأخری در مآخذ آمده است . قدیمترین مأخذ تاریخ داری که در آن نام بخارا آمده سفرنامه زایر بودایی مذهب چینی هسیوآن تسانگ در حدود سال 630 بعد از میلاد است . می توان قبول کرد که سکه های فرمانروایان بخارا ،‌که در آنها نام بخارا آمده ،‌مربوط به دوره ای قدیمترند ،‌اما این سکه ها فاقد تاریخ می باشند .

    این سکه ها عین سکه های سیمین بهرام پنجم ساسانی (بهرام گور)است که در حدود سالهای 421 تا 439 میلادی در ایران سلطنت و احتمالا در آسیای مرکزی فتوحاتی کرد . قدیمترین سکه های بخارا از نوعی که گفته شد نوشته ای به فارسی میانه دارند که از سکه های بهرام پنجم سواد برداری شده است و به علاوه دارای نوشته ای به زبان محلی بخارا هستند . این نوشته اخیر الذکر عبارت «شاه بخارا »‌ است که بعد از آن اسم علم کانا یا لقب کو (کی ) به معنی « دلیر و مقتدر» که صورت محلی نام فرمانروایان اساطیری و حماسی پیش از زرتشت و معاصر اوست،ذکر می شود. پس ،‌نوشته سکه « شاهنشاه بخارا»‌ تواند بود . اما نرشخی مورخ بخارایی قرون وسطی ،‌از یکی از فرمانروایان بخارا به نام کانا یاد می کند و بجرأت می توان گفت که این نام نتیجه خیالپروی یا حاصل قرائت نادرست خطوط سکه نیست ،‌چون در سکه های بعدی الف آخر کلمه حذف شده است .انواع سکه های پیش از اسلام آسیای مرکزی محتاج تحقیق و مطالعه بیشتری هستند ،‌اما به نظر من حاصلی که باز از این مطالعه و تحقیق نتیجه خواهد شد نشان خواهد داد که سلسله های محلی اخیر نیز اصلا از کوشانها بوده اند.

    می توان گفت که آغاز رونق بخارا به عنوان یک شهر مهم احتمالا از اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن ششم میلادی ،یعنی از هنگامی است که هفتالیان بر قسمت اعظم آسیای مرکزی حکومت می کردند. بعد از شکست هفتالیان از بهرام ،‌محتملا نفوذ ایرانی در آسیای مرکزی افزایش یافت،‌همچنانکه تقلید از سکه های بهرام در آسیای مرکزی دلیلی بر این امر است . به عقیده باستانشناسان در همین دوره بود که بر روی دیوار بزرگ دور واحه بخارا بنای عظیمی ساخته شده است .

    دیوار بزرگ اطراف بخارا،‌ که آن را به طنز کنپیرک «پیرزن» نامیده اند، درآسیای مرکزی منحصر به فرد نبود.به قول استرابو،‌آنتیوخوس اول (281-261ق م) دیواری به دور واحه مرو بنانهاد،‌در حالی که سمرقند، چاچ (نزدیک – تاشکند )، و واحه های دیگر نیز دیواری بزرگ بخارا که به طول دویست و پنجاه کیلو متر به دور واحه کشیده شده بود،‌حتی مربوط به قبل از میلاد باشد ،‌اما مدارک باستانشناسی در این مورد فاقد قطعیت اند . این دیوار طویل قسمتی از واحه را که آبیاری می شد محصور می ساخت و شکی نیست که حصاری در مقابل پیشروی شنهای بیابان ونیز وسیله دفاعی در مقابل دست اندازی طوایف بیابانگرد به شمار می رفت . حتی امروز نیز قسمتهایی از دیوار مذکور ،‌مخصوصاً‌ در مناطق شرقی و جنوب شرقی واحه بخارا ،‌باقی است .

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

سيماي رودکي از زبان اشعارش در پايان روزگار دراز عمر ، تصويري که رودکي از سيماي خويش در طي يک قصيده زيبا ترسيم مي کند . اين استاد شاعران کهن را پيرمردي نشان مي دهد خسته و فرسوده ، با دندانهاي فروريخته موهايي از غبار ايام سفيد و بالايي از فشار بار زن

واحه ی کهن «اریستوبولیس رودی را که از سغدیانا می گذرد پولی تیمتوس ( گرانبها از همه ) می نامد و این نام را مقدونیها وضع کرده اند .» «بخارا از بلاد شرقی قبه ی اسلام است ودر میان آن نواحی به مثابت مدینه السلام ،‌سواد آن به بیاض نور علما و فقها آراسته ،‌و اطراف آن به طرف معالی پیراسته ،‌و از قدیم باز در هر قرنی مجمع نحاریر علماء هر دین آن روزگار بوده است ؛ و اشتقاق بخارا از بخار است ...

سمرقند و بخارا، دو شهر بزرگ ماوراءالنهر بودند. سرزمین ماوراءالنهر که میان رودهای جیحون و سیحون قرار داشت در نقشه جغرافیای سیاسی امروز، آسیای مرکزی خوانده می‌شود. این دو شهر در تقسیم‌بندی جغرافیایی، بخشی از ایالت سغد به شمار می‌آمدند. ایالت سغد (سغدیانای باستانی)، سرزمینی خرم و حاصل‌خیز میان آن دو رود و مهم‌ترین ایالت ماوراءالنهر بود و به باور بسیاری از جغرافی‌دانان، از جنّات ...

معماري دوره ساماني بقعه اسماعيل ساماني مقدمه در تاريخ هر کشوري، با گذشت زمان و برخوردار با آداب و رسوم، فرهنگها و هنرهاي گوناگون همواره سبکهاي خاصي از هنر و بخصوص معماري بوجود مي آيند که مطالعه هر کدام از اين طريق، خود نشانگر ذوق، سليقه، استعد

سامانیان منسوبند به سامان که نام قریه ای بوده است از آبادیهای نزدیک سمرقند و ایشان که در اصل زرتشتی و از امرای محلی ایرانی بوده اند در این قریه به ارث امارت می کرده اند و به همین جهت هر یک از ایشان را سامان خداه یعنی بزرگ وصاحب قریه سامان می خواندند . به گفته اکثر مورخین ، سامانیان از فرزندان بهرام چوبینه سردار معروف هرمز چهارم وخسرو پرویزند لیکن این انتساب هم مانند سایر ...

(‌مقدمه ) تعریف ادبیات گذشته : مجموعه آثار مکتوب و بر جامانده حال : شعر و نثر داستانی و نمایشی و نوشته های ادبی و شاعرانه تعریف مکتب یا سبک ادبی : ابتکار در زبان و معانی و شیوه ی بیان تعریف ادبیات مردمی فارسی : ادبیات عرفانی که با زندگی و فرهنگ مردم پیوند دارد . درس اول خط تصویری : کشیدن تصویر چیزها به دور از ظرافت برای انتقال مفهوم مراحل خط ... خط تصویری .... علامت نویسی .... ...

ازبکان اُزبکان می‌تواند در موارد زیر بکار رود:ازبکان، یک قوم ترک تبار ساکن در ازبکستان و شمال افغانستان است. ازبکان، در تاریخ ایران به دولت ازبکان یا شیبانیان به سرکردگى محمد شیبانی گفته می‌شود. روابط ایرانیان و ازبکان در دوره شاه طهماسب صفوی بحث در عوامل رویارویی‌ مرگ شاه اسماعیل اول و جوان بودن طهماسب و نزاعهای سران قزلباش در دربارفرصتی فراهم ساخت تا بلا انقطاع خوانین اوزبک بر ...

شهر بخارا، واقع در جاده ابريشم بيش از 2000 سال قدمت دارد . بخارا با بافت شهري خاصي که عمدتاً دست نخورده باقي مانده است، يکي از کامل ترين نمونه هاي شهرهاي قرون وسطي در آسياي مرکزي به شمار مي رود. از بناهاي تاريخي اين شهر، آرامگاه مشهور اسماعيل ساماني

در اين تحقيق به شرح زندگاني ميرزا عبدالقادر بيدل دهلوي شاعر گمنام و پارسي گوي هند مي پردازيم که شامل عرفان و ويژگي هاي سبکي او و نوع سبک او سفرها و آثار او و تحليل شعر و گزيده اي از اشعار وي مي باشد و علل گمنامي و پيچيدگي شعرش مي باشد. اميد است اين

نادرشاه افشار، رئيس طايفه افشار و بنيانگذار دودمان افشاريه بود که يازده سال بر ايران حکومت کرد. پايتخت وي شهر مشهد بود سلطنت نادر نادر شاه افشار در سال ???? در ايل افشار در کبهان ايران به دنيا آمد. [1] اسم اصلي او نادرقلي بود و هنوز به ?? سالگي

مهر ۱۳۸۴ تا جایی که خاطره تاریخ یاری می‌کند، همواره بسیاری از دانشمندان، هنرمندان، رجال سیاسی و... گاه از خوف شقاوت و گاه به شوق سعادت، ترک دیار کرده‌اند. آنان که از سر خوف گریخته‌اند، غالباً مورد غضب امیران بوده‌اند و از تعصب و تعذیب آنان به مأمنی پناه می‌برده‌اند تا ضمن تأمین امنیت، زمینه عرضه توانایی‌های آنان فراهم شود؛ اما آنان که به شوق می‌رفته‌اند طالب فرصت،‌ حرمت،‌ ثروت و ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول