تصوف یا صوفی گری راهی است به طرف حقیقت با پای عشق و سرچشمه آن حکمت خسروانی ایرانی است و معمولا فرقهای اسلامی محسوب میشود.
صوفیان آفریننده هستی را دارای هیچیک از صفاتی که ما میشناسیم نمیدانند و او را بالاتر از هر پندار و توصیفی میدانند.
ریشه ی لغت تصوف احتمالا از سوفیای یونانی و یا صوف به معنای پشم است.به خاطر لباس پشمینه ای که صوفیان می پوشیده اند.
شکل گیری و گسترش شکل گیری جنبش صوفیگری و دراویش تقویت و گسترش شاخه غیر مسلحانه از مبارزات طولانی مردم ایران علیه سلطه گران عرب بود، که بر مزار جنبشهای شکست خورده سه قرن پیشین بنا نهاده شد.
این جنبش که بیشتر عرفانی و مقاومت منفی بود از حلاج و شبلی و دیگران آغاز و تا دوره سلطان سهاک بنیانگزار نوشتاری مکتب و دین اهل حق یارسان در قرن هفتم و هشتم هجری قمری ادامه داشت.
حلاج دقیقا در ایامی ظهور نمود و شعار انا الحق سر داد که دین و دولت با تبانی همدیگر، در برابر مردم ایستاده بودند.
حلاج به عقل انسان ارزش و اعتبار میدهد و تاکید میکند: “آنچه میگویم با دیده عقل بنگر...“ از تأثیرگذارترین صوفیان ایرانی و اسلامی میتوان به بایزید بسطامی، ابوسعید ابوالخیر، جنید بغدادی، مولوی، سعدی، عطار نیشابوری، جامی و شاه نعمت الله ولی اشاره کرد.در مورد تصوف و اینکه از چه کلمهای مشتق شدهاست مطالب بسیاری نگاشتهاند که از جمله از صوف به معنی پشم یا از صوفیای یونانی به معنی حکمت و فلسفه و...
گرفته شدهاست.
اما خود صوفیان معمولاً گرفتار این بحث در لغات و کلمات نیستند و هدف صوفیه تزکیهٔ درون و طی مراحل سلوک تا رسیدن به خداوند و خالق هستی است.درک این نکته که همهٔ موجودات یک حقیقت واحد دارندو برای درک این موضوع و بینش آن باید مراحل سلوک را مرحله به مرحله طی کنند تا از خودی خود فانی شده و به مرحلهٔ لقا برسند.
در نظر صوفیه و عرفا عشق مفهوم وسیعی دارد.
آنها عشق را امانت بزرگ و ناموس الهی میدانند و بر این اعتقادند که خداوند انسان را از عشق خلق کرد و او اولین عاشق و اولین معشوق است.
به قول مولوی: کرد فضل عشق انسان را فضول زین فزون جویی ظلوم است و جهول همچنانکه هر مذهب و دینی فرقه های مختلفی دارد صوفیه نیز دارای انشعبات زیادی شدهاست و علت آن هم این است که بعدها که تصوف رونق گرفت و مفاهیم زیبا و عمیق آن بین عوام پخش شد عدهای برای اینکه خود را از خوان آن بهره مند کنند به تصوف رو آوردند بدون اینکه درک درستی از آن داشته باشند.
تعریف تصوف از دیدگاه شیخ بهایی صوفیان در سماع «ابولفضائل» شیخ بهایی در کتاب کشکول مینویسد: تصوف علمی است که در آن از ذات احدیّه و أسماء و صفاتش از آن حیث که رساننده مظاهر منسوباتش به ذات اویند، بحث میکند.مسائل تصوف، نحوه صدور کثرت از ذات احدی و نحوه رجوع کثرت به ذات و بیان مظاهر اسمای الهی و نعوت رباّنی و کیفیّت رجوع اهل الله و نحوه سلوک و مجاهدات و ریاضاتشان و بیان نتیجه هر یک از اعمال و اذکار در دنیا و آخرت بر وجه ثابت در نفس الامر است.
مبادی تصوف شناخت حدّ و تعریف و غایت آن و اصطلاحات قوم را در این علم دانستن است.
تاریخچه در قرن پنجم هجری خزشهای بزرگ اقوام ترک به سوی ایران آغاز گردید و امپراتوری ترکان سلجوقی تشکیل شد که دامنههایش از یکسو تا دمشق و از سوی دیگر تا اواسط آسیای میانه امتداد داشت.
این خزش با یورش مغولان به اوج رسید، و چنانکه میدانیم مغولها ایران و عراق را تسخیر کردند و سلطهشان بر ایران قرنها استمرار داشت.
ت در قرن پنجم هجری خزشهای بزرگ اقوام ترک به سوی ایران آغاز گردید و امپراتوری ترکان سلجوقی تشکیل شد که دامنههایش از یکسو تا دمشق و از سوی دیگر تا اواسط آسیای میانه امتداد داشت.
ترکها مجموعهای از سنتهای دینی کهن را با خودشان میکشیدند که اساسش بر نیاپرستی و توتم پرستی نهاده شده بود.
اینها وقتی مسلمان شدند سنتهای دینی خودشان را به عنوان بخشی از اسلام وارد جامعه کردند، و اسلام پنجمی[۱] را در ایران و عراق و آسیای صغیر ساختند که سنتهای کهن دینیشان را بازتاب میداد.
اینها البته توتمهای سابق قبیلهای خودشان را رها کردند، ولی رهبران مسلمان مورد قبولشان را به جای این توتمها نهادند و آنها را دارای قدرت خارقالعاده برای تصرف در امور کائنات پنداشتند.
این بود که دینی که اینها از قرن ششم به بعد شکل دادند بصورت پیرپرستی نمود یافت، و آنچه تصوف نامیده میشد را با پیرایههای نوینی عرضه داشت که اساسش بر تقدس پیر طریقت و ولایت مطلقهٔ او، و تقدس خانقاه و خانقاهداران بود.[ تاریخ تصوف (قرن اوّل تا قرن ششم هجری ـ قرن هفتم تا قرن دوازدهم میلادی درطیّ قرون متمادی نفوذ عرفان توسعه یافت.
در قرن هشتم میلادی عارف عالیقدر شقیق بلخی(متوفّی۱۷۴ یا ۱۹۵هـ.ق/ ٧۸٩ یا ۸۱۰م) بعنوان دانشمند در علوم فیزیک و متافیزیک شهرت داشت.۲ شیخ ابوتراب نخشبی (متوفّی ۲۴۵هـ.ق/ ۸۵۹م) به جهت معجزات خود معروف بود.تصوّف از یک قدمت ١٤٠٠ ساله برخوردار است.
در طیّ دو قرن اولیّه پس از رحلت حضرت محمّد(ص) پیامبر مکرّم اسلام، بسیاری از عرفا بعنوان اهل باطن و اهل سرّ معروف بودند.
از جمله ابراهیم ادهم (متوفی ۱۶۱هـ.ق/ ۷۷۷م) که یک شاهزاده بود که تاج و تخت پادشاهی وخویشان خود را رها کرد و به جستجوی اسرار عرفانیِ اهل باطن شتافت.
یکی دیگر از عارفان آن دوره یک زن بنام رابعۀ عَدویّه (متوفی ۱۳۵هـ.ق/ ۷۵۲م) بود که نحوه زندگی و تعالیم او نمونه بارزی از عشق پاک الهی و خلوص باطنی اوست.۱ در طول دوران تاریک اروپا، علوم و ادبیات اسلامی در اوج شکوفائی خود بوده است و عرفای دانشپژوه مشغول تحقیقات عالی خود و کشفیّات نوین در زمینه علوم و ریاضیات بودهاند در حالیکه در همان دوران دانشمندان اروپائی که در صدد تحقیق در علوم برمیآمدند بعنوان کفر و ارتداد به محاکمه کشیده شدند.
در زمانیکه غنیرین کتابخانهای صومعهای مسیحی حداکثر ٣٠٠ تا ٤٠٠ جلد کتاب داشتند، دانشگاه اسلامی در گرانادا دارای ١٠٥٠٠٠ جلد کتاب;بود.
ارتباط و تماس مابین دانشمندان یهودی و مسیحی و مسلمان بطور وسیعی رایج بود و بخصوص در اسپانیا که از سال ٧١١ تا ١٤٩٢ میلادی تحت سلطۀ اسلام بود، آزادی دین را حتّی در زمان جنگهای صلیبی ارج نهادند.
تعالیم عرفان از طریق اسپانیا به دنیای غرب شناسانده شد و پایهای دروننگری و جهات باطنی (mysticism) در مسیحیّت را بنیان نهاد.
در نتیجه، قرن ١١ میلادی شاهد نمونۀ افرادی از قبیل تریسا و کاترین مقدس، میسر اکهارت، ریچارد رُل و سایر افراد روشنضمیر بوده است.
درطیّ قرون متمادی نفوذ عرفان توسعه یافت.
در قرن هشتم میلادی عارف عالیقدر شقیق بلخی(متوفّی۱۷۴ یا ۱۹۵هـ.ق/ ٧۸٩ یا ۸۱۰م) بعنوان دانشمند در علوم فیزیک و متافیزیک شهرت داشت.۲ شیخ ابوتراب نخشبی (متوفّی ۲۴۵هـ.ق/ ۸۵۹م) به جهت معجزات خود معروف بود.
در قرن نهم چندین عارف معروف در قید حیات بودند از جمله ذوالنّون در مصر، محاسبی در عراق و بایزید بسطامی اهل ایران که شهرت آثار و اشعار آنان فراگیر بود.
همچنین کرخی اهل بغداد که معتقد بود عشق آموختنی نیست بلکه موهبتی است الهی از جانب خداوند.
در طیّ قرون، بسیاری از عرفا بوسیله مرتجعین به شهادت رسیدند، از جمله منصور حلّاج( مقتول ٩٢١م) که گفت"اناالحق" و به جرم کفر اعدام گردید.
شهادت حلاّج بر یگانگی حق، در اصل جوهرۀ تعالیم اسلام میباشد ولیکن حتّی متشرّعین مسلمان نیز تا به امروز معنی حقیقی آن را درک ننموداند.
برخی از عرفا در غرب کاملاً شناخته شده بودند از قبیل ابن رشد ( متوفّی ۵۹۵هـ.ق/ ١١٩٨م) که بنام Averroes شهرت داشت.
او پزشک دربار و همچنین یک فیلسوف بزرگ بود.
عارف دیگر ابن عربی است.
بنابرعقیده پالاسیوس (Palacios) "کمدی الهی دانته" در اصل بر اساس آثار ابن عربی (۶۳۸ - ۵۶۰هـ.ق/ ۱۲۴۰- ۱۱۶۵م) نوشته شده است.
ابن عربی تحت تأثیر تعالیم دو زن صوفی از جمله فاطمه قُرطبی قرار داشت و بیش از ٢٥٠ جلد اثر از خود باقی گذاشت.
عارف دیگر غزّالی (۵۰۵ - ۴۵۰هـ.ق/ ١١١١- ١٠٥٨م) با رژیم حاکم وقت همکاری مینمود ولی در همان دوران صوفی دیگری بنام انصاری تحت محاکمه و ظلم دستگاه حاکم وقت بود.
غزّالی بعلّت سختی و شتم رایج، تحمّل خود را از دست داد و تدریس را ترک کرده و زندگی روحانی در خلوت را پیشه نمود.
غزّالی در تعالیم خود جهات درونی و تصوّف را با شریعت و قوانین آن درآمیخت و در نتیجه بعنوان یکی از متنفّذترین متخصّصین الهیات، تأثیر بسزائی بر روی افکار و اندیشههای مسیحیّت داشت.۳ در قرن دوازدهم، شیخ روزبهان (۶۰۶ - ۵۲۲هـ.ق/ ١٢٠٩- ١١٢٧م) بیش از ١٠٠ اثر از خود باقی گذاشت.۴ عارف عالیقدر شیخ نجمالدّین کبری (۶۱۸ - ۵۴۰هـ.ق/ ١٢٢٠- ١١٤٥م)، شاگردان برجستهای همانند عطّار و شیخ علی لالا غزنوی، سیفالدّین باخرزی و چهاردهتن دیگر از مشاهیرآن زمان عرضه نمود.
قابل توجّه است که مولانا جلالالدین رومی شاگرد دست چهارم اوست.۵ شیخ نجمالدّین کبری و آثار او به سبب تجارب و دریافتهای باطنی و مقامات سیر و سلوکش از ارزش بسیاری برخوردار میباشند.
آن ماری شیمل در کتاب "جهات باطنی اسلام" میگوید: هیچگونه شکّی نیست که شیخ نجمالدّین کبری در سیر باطنی خود به اعماق هستی سفر نموده و مقامات باطنی را مشاهده و دریافت نموده است.
او با سایر عرفا همعقیده میباشد که انسان بعنوان یک موجود کوچک یا بعبارتی عالم صغیـــــر (microcosm) ، هرآنچه را که در هستی یا در عالم اکبر (macrocosmos) هست را در باطن خود دارا میباشد