دانلود تحقیق اخلاق مسلمان

Word 168 KB 34215 15
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه دوست داریم زندگى‏هایمان، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد.

    حریم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هایمان نشات‏گرفته از «فرهنگ قرآنى‏» و تعالیم مکتب باشد.

    و این، یعنى «زندگى مکتبى‏».

    پایدارى و استحکام رابطه‏هاى مردمى، در سایه رعایت نکاتى است که‏برگرفته از «حقوق متقابل‏» افراد جامعه باشد.

    در اینکه «چگونه باید زیست‏» و چه سان با دیگران باید رابطه داشت، نکته‏اى‏است که در بحث «آداب معاشرت‏» مى‏گنجد.

    بر خلاف فرهنگ غربى، روح و محتواى فرهنگ دینى ما بر پایه «ارتباط‏»،«صمیمیت‏»، «تعاون‏»، «همدردى‏» و «عاطفه‏» استوار است.

    جلوه‏هاى این فرهنگ‏بالنده نیز در دستورالعملهاى اخلاقى اسلام دیده مى‏شود.

    «زندگى مکتبى‏»، در سایه شناخت این رهنمودها و به کار بستن آنها درصحنه‏هاى مختلف زندگى است، نه با شعار و ادعا.

    به هر میزان که معیشت ومعاشرت ما با اینگونه هدایتهاى دینى در مقوله رفتار، هماهنگ باشد، به همان‏اندازه زندگیهایمان «مکتبى‏» است.

    مسلمان باید به‏گونه‏اى در چارچوب اصول وسنن فرهنگ دینى خودش زندگى کند که با شهامت و افتخار، بتواند «امضاى دین‏»را پاى همه رفتارش بگذارد و زندگیش «برچسب اسلام‏» داشته باشد و الگوى‏اسلامى را بر زندگى خویش در خانه و جامعه، سایه‏افکن سازد.

    «آداب برخورد»، «دید و بازدید»، «رفت و آمد»هاى خانوادگى و دوستانه،نحوه «گفتار» و «رفتار» با اقشار مختلف، «دوستى‏» و حد و حدود آن، مراعات‏«حقوق دیگران‏»، «ادب و سپاس و احترام‏»، از جلوه‏هاى بارز اخلاق معاشرت‏است.

    این‏گونه رابطه‏هاى اجتماعى، با عنوانهاى مختلف و در شرایط گوناگون‏انجام مى‏گیرد.

    گاهى به صورت «صله‏رحم‏» است; در ارتباط با اقوام و بستگان.گاهى نام «عیادت‏» به خود مى‏گیرد; در مورد بیماران.

    گاهى نسبت‏به برادران وخواهران دینى، عنوان «زیارت‏» مى‏یابد، گاهى با همسایگان است، گاهى بامستمندان.

    گاهى هم بر محور اطعام است و گاهى به شکل مسافرتهاى دور ونزدیک و بردن هدیه و آوردن «سوغات سفر».

    گاهى هم براى شرکت در مجلس عقدو عروسى یا مشارکت در مراسم سوگ و تسلیت‏گویى است.

    به هر حال، همه اینها نوعى «رابطه‏» و «معاشرت‏» است و نشان‏دهنده منش‏انسانى و فرهنگ اخلاقى هر فرد.

    اسلام نیز در این باره‏ها بسیار سخن گفته و رهنمودداده است که در این کتاب، گوشه‏اى از معارف و آموزشهاى دین در این زمینه‏ها رامرور مى‏کنیم.

    باشد که «فرهنگ خودى‏» و «هویت دینى‏» را پاس بداریم و با افتخار وسربلندى و رها از سلطه فرهنگى بیگانه و با تکیه بر رهاورد مکتب و وحى، زندگى وروابط خویش را بر پایه ارزشهاى برگرفته از قرآن و اهل بیت (علیهم‏السلام)،سامان بخشیم و براى نسلهاى آینده هم «ادب و اخلاق‏» را میراث بگذاریم.

    آداب مهمانى و ضیافت از برجسته‏ترین خصلتهاى نیکمردان و آزادگان، کرم و سخاوت‏است.

    و همین آزادگى از تعلقات و خوى بذل و بخشش است که‏دیگران را اسیر محبت و احسان مى‏کند.

    «ضیافت‏» و داشتن دستى باز و سفره‏اى گشوده و عطایى پیوسته ومهمان‏دارى و مهمان‏نوازى، از نشانه‏ها و جلوه‏هاى این روحیه فتوت وجوانمردى است.

    معاشرتها، دید و بازدیدها و رفت و آمدها، گاهى به صورت‏«مهمانى‏» است.

    از این رو آشنایى با آداب ضیافت و رسوم دینى مهمانى،در محدوده «اخلاق‏» معاشرت مى‏گنجد.

    این موضوع، دو جنبه و دوطرف دارد: یکى کسى که مهمان مى‏کند، دیگرى آن که مهمان مى‏شود.و هر کدام را آداب و روش و حد و حدودى است، قابل بحث.

    مهمان، برکت‏خانه بعضى، از مهمان گریزانند.

    برخى هم مهمان‏دوستند.

    هر کدام هم‏نشان‏دهنده خصلت درونى افراد است.

    حضرت على(ع) را اندوهگین‏دیدند.

    پرسیدند: یا على!

    سبب اندوه شما چیست؟

    فرمود: «یک هفته‏است که مهمانى برایم نیامده است!...» (1) .

    این کجا؟

    و آن که آمدن مهمان را نزول بلا مى‏شمارد و کوه غم بردلش مى‏افتد و عزا مى‏گیرد، کجا؟

    برکت‏خانه، در آمد و شد مهمان‏است.

    مهمان رحمت الهى است و پذیرایى از مهمان، توفیقى ارجمنداست که نصیب هر کس نمى‏شود.

    مهمان حبیب خداست.

    درضرب‏المثلهاى ایرانى است که: «مهمان، روزى خود را مى‏آورد.» (2) البته این‏ضرب‏المثل، از احادیث اسلامى گرفته شده و ریشه‏اى دینى دارد.

    ازحضرت رسول(ص) روایت است که: «الضیف ینزل برزقه ...»; (3) مهمان،روزى خود را نازل مى‏کند.

    البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه ومیزبان را هم مى‏زداید و این برکتى شگفت است.

    باز هم در این زمینه‏حدیثى از امام صادق(ع) بشنویم که به یکى از یارانش به نام «حسین بن‏نعیم‏» فرمود: - آیا برادران دینى‏ات را دوست دارى؟

    - آرى.

    - آیا به تهیدستان آنان سود مى‏رسانى؟

    - سزاوار است که دوستداران خدا را دوست‏بدارى.

    به خداسوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمى‏رسد، مگر آنکه دوستشان بدارى.راستى، آیا آنان را به خانه خودت دعوت مى‏کنى؟

    هرگز غذا نمى‏خورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر وبیشتر از برادران هستند.

    حضرت فرمود: - آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برترى تو بر آنان است!

    (راوى که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید - فدایت‏شوم!

    من به آنان طعام مى‏دهم، مرکب خویش را دراختیارشان مى‏گذارم، با این حال آنان برتر از منند؟

    - آرى!

    چون وقتى آنان به خانه تو وارد مى‏شوند، همراه خود،آمرزش تو و خانواده‏ات را همراه مى‏آورند و چون مى‏روند، گناهان توو خانواده‏ات را با خویش مى‏برند.

    (4) .

    کسى که خانه‏اى وسیع، امکاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد،شکرانه نعمتهاى الهى را گاهى باید با انفاق و صدقه، گاهى با اطعام ومهمانى، هدیه، دستگیرى از بینوایان، کمک به محرومان و ...

    ادا کند، وگرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

    ولیمه‏ ، یک سنت دینى در باره اینکه کى باید سور و اطعام داد، و به چه کسانى و چگونه،در دستورهاى دینى، آداب و نکات فراوانى آمده است که به بعضى‏اشاره مى‏شود.

    موارد مهمانى از توصیه‏هاى حضرت رسول به امیرالمؤمنین(ع) یکى هم این‏بود: «یا على!

    لا ولیمه الا فى خمس: فى عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز»; (5) .

    یا على!

    جز در این پنج مورد، ولیمه‏اى (اطعام و مهمانى‏دادن)نیست: ازدواج و عروسى، تولد نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یاخریدن خانه، بازگشت از سفر حج.

    در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت،سفره‏اى بگسترد، ذبحى کند و مؤمنان را به مهمانى دعوت کند.

    در حدیث دیگرى از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هر کس‏مسجدى ساخت، گوسفند چاقى را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان‏بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شر سرکشان جن و انس وشیطانها را از او دور کند.

    (6) .

    مهمانى براى هر یک از موارد یاد شده، سنتى اسلامى است که دلهارا به هم مهربانتر و صفا و صمیمیت میان جامعه را بیشتر مى‏کند و اقوام‏و دوستان، یکدیگر را مى‏بینند و آشناتر مى‏شوند، روحها شاداب‏تر وزندگیها بانشاطتر مى‏شود.

    در زندگى اولیاء دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونه‏هاى فراوانى ازاین گونه ضیافتها دیده مى‏شود.

    از جمله به این نمونه دقت کنید: امام‏هفتم، حضرت کاظم(ع) براى تولد یکى از فرزندانش ولیمه و اطعام‏داد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچه‏ها، در ظرفهایى به مردم‏«فالوده‏» داده شد.

    برخى پشت‏سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند.وقتى امام کاظم شنید، در پاسخ آن عیبجویى، به سنت انبیا و روش‏پیامبر اکرم(ص) استناد نمود.

    (7) .

    مهمان‏نوازى گرچه بادیه‏نشینان عرب به مهمان‏نوازى معروفند، همچنین‏عشایر خودمان در ایران، ولى در بسیارى از شهرها و مناطق، باجلوه‏هاى زیباى مهمان‏دوستى مواجه مى‏شوید.

    شاید شما هم نام‏برخى از شهرها و مناطق را به عنوان مهمان‏نواز و مهمان‏دوست‏شنیده‏اید که در این خصلت، مشهورند و زبانزد خاص و عام.

    این نیزریشه در فرهنگ دینى و باورهاى مذهبى دارد و تعلیمى است که ازقرآن و دین فرا گرفته‏اند.

    اساسا دین ما، یکى از مؤثرترین عوامل‏شکل‏دهنده به «فرهنگ عمومى‏» در جامعه ایرانى و اسلامى است.

    در روایات اسلامى، حتى فصلى به عنوان «باب اقراء الضیف واکرامه‏» (8) وجود دارد که به تکریم و گرامى داشتن و احترام و پذیرایى ازمهمان سفارش مى‏کند و مهمان‏دوستى را خوش مى‏دارد و خوشحال‏شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو مى‏شمارد و خانه بى‏مهمان را دور ازفرشتگان مى‏داند.

    امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر(ص) فرموده‏است: «اذا دخل الرجل بلده فهو ضیف على من بها من اهل دینه، حتى یرحل‏عنهم ...»; (9) .

    هرگاه کسى وارد شهرى شد، او مهمان همدینان خودش در آن‏شهر است، تا آنکه آنجا را ترک کند.

    وقتى تازه‏واردى به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود وآنان وظیفه اکرام و مهمان‏نوازى دارند، ورود مهمان به خانه شخصى‏یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایى بیشترى را داراست.

    از همین‏جاست که اگر شهرى پذیراى مهمانهاى خارجى، سیلزدگان، آوارگان‏جنگ، آسیب‏دیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشورهمسایه باشد، به حکم وظیفه انسانى و به دستور اخلاقى اسلام، وظیفه‏آن شهروندان است که با آغوشى باز و گرم و برخوردى کریمانه وبزرگوارانه، مهمان‏نوازى کنند.

    از پیامبر اکرم(ص) روایت‏شده است که‏فرمود: «اکرموا الضیوف و اقروا الضیوف‏» (10) ، مهمانها را اکرام و پذیرایى کنید.

    پرهیز از اسراف و ریا هر عمل خیر و شایسته‏اى، گاهى دچار برخى آفتها مى‏شود.

    با همه‏ستایشى که از پذیرایى شایسته از مهمان شده، اگر جنبه تعادل رعایت‏نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایى برسد که اغلب، روى چشم وهم‏چشمى است، یا ریشه در خودنمایى و تفاخر دارد، ناپسند است وهمین کار مقدس و خداپسند، از قداست و محبوبیت نزد خدا مى‏افتد.

    اطعام، با همه ارزشى که دارد، آنجاست که «فى‏الله‏» و «لله‏» باشد و به‏قصد سیر کردن شکمى گرسنه یا شاد کردن برادرى مؤمن یا تقویت‏رابطه‏هاى خویشاوندى و صله رحم باشد.

    درست است که از نعمت الهى باید بهره گرفت، اما با حفظ حد ومرز ارزشى آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به‏صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف‏پذیر!

    روزى حضرت امیر(ع) به «علاء بن زیاد» که خانه‏اى وسیع و مجلل‏براى خود ساخته بود، فرمود: با این خانه بزرگ، در این دنیا مى‏خواهى‏چه کنى؟

    تو در آخرت، به چنین منزل وسیعى بیش از دنیا نیاز دارى;مگر آنکه بخواهى از همین خانه وسیع دنیوى، به آخرت برسى، مثل‏اینکه در این خانه از مهمان پذیرایى کنى، صله رحم نمایى، به بستگانت‏برسى، حقوقى را که از این خانه بر گردن دوست تو ادا کنى.

    در این‏صورت، از همین خانه به آخرت مى‏رسى!

    ...

    (11) .

    گاهى اصل مهمانى‏دادن، ریاکارى است.

    گاهى نوع غذا و محل‏اطعام و کیفیت‏سفره‏چیدن، تظاهر و خودنمایى است.

    گاهى مهمانهاى‏خاص و مدعوین، شایسته اطعام نیستند، یا با انگیزه‏هاى ریاکارانه وحسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت مى‏شوند.

    همه اینها نارواست و هدر دادن نعمتهاى الهى.

    پیامبر خدا(ص)فرمود: هرکس طعامى را از روى ریا و خودنمایى اطعام کند و مهمانى‏دهد، در روز قیامت، همانند آن را خداوند از طعامهاى دوزخى به اومى‏خوراند.

    (12) .

    و امام باقر(ع) فرمود: «ولیمه‏»، در حد یکى دو روز، کرامت وبزرگوارى است، بیشتر از آن، ریا و سمعه است: «الولیمه یوم او یومین مکرمه و مازاد ریاء و سمعه .» (13) .

    البته اینها در سوردادنها و مهمانیهاى رایج و مرسوم به مناسبتهاى‏یاد شده است.

    اما اصل مهمان‏دوستى و کرم و اطعام به محرومان،سخاوتى است که هرچه بیشتر و مستمرتر باشد، بهتر و زیبنده‏تر است.

    «هاشم‏»، جد بزرگ رسول خدا، همیشه سفره‏اى باز داشت و غذاى‏آماده او و خانه مهیایش براى عامه مردم، او را به سیادت و آقایى قریش‏رسانده بود.

    «حاتم طایى‏»، سخاوتمند معروف عرب، خانه‏اى داشت که ملجامردم و محل امید بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.

    امام حسن مجتبى(ع) مهمانخانه‏اى در منزل داشت که به طورمعمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بى‏خانه و بینوا ومسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهره‏مند مى‏شدند.

    براى کریمان بلندهمت، «اطعام‏» لذتى بیش از طعام خوردن دارد وحظ روحى آنان از این رهگذر است.

    چه زیباست این کلام مولا على(ع) که فرمود: «قوت الاجساد الطعام، و قوت الارواح الاطعام‏»; (14) .

    قوت و غذاى جسم، غذا خوردن است، ولى غذاى روح، اطعام وغذا دادن.

    کسى مى‏گفت: بزرگترین لذت روحى من وقتى است که عده‏اى‏نیازمند و تهیدست را به مهمانى دعوت کنم و آنها سر سفره نشسته ومشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذت ببرم!

    در «قابوسنامه‏» چنین توصیه مى‏کند: «چون میهمان کنى، از خوبى و بدى خوردنیها عذر مخواه، که این طبع‏بازاریان باشد، هر ساعت مگوى که فلان چیز بخور، خوب است!

    یا چرانمى‏خورى؟

    یا من نتوانستم سزاى تو کنم، که اینها سخن کسانى است که یک بارمیهمانى کنند.» (15) .

    آداب مهمانى ضیافت و مهمانى دو طرف دارد: یکى مهمان مى‏شود، دیگرى میزبان است.

    یکى بر سر سفره دیگرى مى‏نشیند و طعام مى‏خورد، دیگرى‏سفره مى‏گسترد و اطعام مى‏کند.

    لذت یکى در غذا خوردن است، ودیگرى در طعام دادن.

    اصل مهمانى و ضیافت و مواردى را که در اسلام، توصیه به‏مهمانى دادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم.

    اینک‏سخن با مهمان است و آداب مهمانى رفتن.

    ضیافت و مهمانى دو طرف دارد: یکى مهمان مى‏شود، دیگرى میزبان است.

    مهمان یا دردسر؟

    در فرهنگ دینى ما، مهمان حبیب خدا و مایه برکت است، هدیه‏اى‏از سوى پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان‏صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است.

    اینها همه بجا و درست،چرا که فرموده معصومین و تعالیم مکتب است.

    اما در همین جا «هزارنکته باریکتر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانى رفتن ما سبب زحمت ورنجش صاحبخانه شود و او را به درد سر بیندازد، آن وقت چه؟

    باز هم‏رحمت است؟!

    البته همه یکسان نیستند و روحیه‏ها متفاوت است.

    بعضیها آمادگى‏پذیرش مهمان ندارند.

    برخى از وضع مالى مناسبى براى مهمان‏نوازى وخرج ضیافت‏برخوردار نیستند.

    بعضى از نظر جا و منزل و امکانات‏پذیرایى آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند.

    بعضیها اشتغالاتى‏دارند که مهمانى مزاحم وقت و یا کارشان خواهد شد.

    اینجاست که‏خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته‏باشد، بى‏خبر و بى‏دعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب‏منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند (البته فرودهاى‏اضطرارى مستثنى است!...).

    سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان در باره ادب مهمان شدن درخانه پیامبر(ص) چنین است: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید!

    بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانه پیامبر نشوید، و هر گاه دعوت شدید، داخل شوید، و چون غذا خوردید، پخش شوید (و بروید) و براى حرف زدن (و گپ زدن)ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت مى‏کشد، ولى‏خداوند از گفتن حق، حیا نمى‏کند!» (16) .

    در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، دیگر مهمان،اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایه برکت و سبب‏خوشحالى خواهد بود و از همین جاست که به مساله «تکلف‏»برمى‏خوریم که پیامدهاى بدى دارد و مایه تلخکامیهایى در زندگى‏است.

    «تکلف‏» یا «ماحضر»؟

    در مثلهاى زیباى فارسى است که: «رسیده، رسیده خورد»، یا اینکه: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد».

    (17) .

    چیزى به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیت‏»، براى برخى چنان تکلف‏آور ومشقت‏بار است که براى آن خود را به زحمتهاى بسیار دچار مى‏کنند وبه هر قیمتى شده از مهمان پذیرایى مى‏کنند، مبادا که آبرویشان برود.البته توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در این مساله دخالت دارد.

    این گونه مهمان که میزبان را به «تکلف‏» و زحمت مى‏افکند، نه تنهارحمت نیست که شوم است.

    اگر میان مردم و خویشاوندان صفا وصداقت و صمیمیت‏باشد و مهمانى از راه برسد و دیروقت‏یا نابهنگام‏باشد، باید به هر چه که «هست‏» قناعت کرد.

    نه مهمان توقع زیادى داشته‏باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بیفکند.

    در این صورت، دوستیهاو رفت و آمدها تداوم مى‏یابد.

    اما رفت و آمدهاى هزینه‏ساز و خرج‏تراش و تکلف‏آور، سبب‏کاهش دید و بازدیدها و مهمانیها و موجب قطع رابطه‏ها یا کاهش وسردى آن مى‏گردد.

    درسى از امیر مؤمنان(ع) بیاموزیم: مردى حضرت على(ع) را به خانه دعوت کرد.

    حضرت فرمود: به‏سه شرط مى‏آیم.

    آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟

    امام پاسخ داد: یکى اینکه از بیرون خانه چیزى برایم تهیه نکنى.

    دوم آنکه آنچه را در خانه دارى، پنهان و ذخیره نسازى (هر چه‏دارى بیاورى).

    سوم آنکه به خانواده‏ات اجحاف و فشار وارد نیاورى.

    مرد گفت: باشد، مى‏پذیرم.

    حضرت قبول کرد و مهمان خانه او شد.

    (18) .

    این حدیث، درسهاى عظیم و نکات ظریفى را بیان مى‏کند.

    بعضیهابه خانواده و همسر خویش زحمت‏بسیار مى‏دهند و تهیه بساط و موادیک سفره و پخت و پز را به او تحمیل مى‏کنند تا یک مهمانى آبرومند برپا شود.

    زحمتش را خانم مى‏کشد، ولى پزش را آقا مى‏دهد.

    این نوعى‏ستم به خانواده است و روا نیست که از سوى مرد انجام گیرد.

    در مهمانى رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که براى او چنین وچنان کنند و به «ماحضر» - هر چه که موجود است - قانع باشد، و هم‏صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عیال، تحمیل نکند.

    رسول خدا(ص) فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایى‏قرار مى‏گیرد.

    اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او از اهل خانه محسوب‏مى‏شود، هر چه که بود، مى‏خورد.

    (19) .

    نیز از آن حضرت روایت است: به خانه دیگرى چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزى نداشته‏باشند تا خرج و انفاق کنند.

    (20) این براى حفظ آبرو و عزت صاحبخانه‏است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود.

    در ضرب‏المثلهاى‏فارسى است که: «مهمان دیروقت (یا: ناخوانده) خرجش به پاى خودش است‏».

    سلمان و مسلمانى روش مسلمانى را باید از حضرت «سلمان‏» آموخت که اهل قناعت‏و ساده‏زیستى بود و پرهیز از تکلف و تجمل.

    از این‏رو سلمان فارسى‏در فضیلتها و ارزشها از «اهل‏بیت‏» به شمار مى‏آمد.

    (سلمان منااهل‏البیت).

    بارى، نقل خاطره‏اى از سلمان مناسب این بحث است: یکى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل‏» مى‏گوید: من به اتفاق‏دوستم به خانه سلمان فارسى رفتیم و مدتى نشستیم.

    هنگام غذا فرارسید.

    سلمان گفت: اگر نبود آنکه رسول خدا(ص) از تکلف وخویشتن را به زحمت افکندن نهى کرده است، برایتان غذاى خوبترى‏فراهم مى‏کردم.

    سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمک آورد وجلوى مهمانان گذاشت.

    رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقدارى‏سعتر (مرزه و آویشن) بود!

    سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو»نهاد و کمى مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد.

    وقتى غذا خوردیم،دوستم گفت: خدا را شکر که به روزى خدا قانعیم!

    سلمان گفت: اگر به‏رزق خدا قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود!...

    (21) .

    سلمان اهل تکلف نبود.

    ولى وقتى مهمان، خواسته‏اى را بر زبان‏آورد و تمناى غذا و طعامى داشت، سلمان ناچار شد که براى رضاى‏خاطر مهمان آن را تامین کند، هر چند با «رهن‏» گذاشتن وسیله زندگى!

    بسیارى اوقات، نه تنها در مهمانیها، بلکه در مجموعه رفت وآمدها و روابط، توقعات بیجاى افراد از یکدیگر، بار سنگینى را به‏دوش دیگران مى‏گذارد و این هیچ پسندیده و اسلامى نیست!

    مهمان‏خوب کسى است که وقتى به خانه کسى مى‏رود، بخصوص اگر بدون‏اطلاع دادن قبلى باشد، همان جا که کفشهایش را از پا در مى‏آورد، توقع‏و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تاجاى‏هیچ گله‏اى نباشد.

    وقتى بارى بر دوش میزبان سنگینى نکند، این گونه‏مهمانى بى‏زحمت و رنج است و اگر خدا کمک کند و همراه مهمان،روزى او را هم بفرستد که چه بهتر.

    در حدیث است: «لا تکلفوا للضیف‏» یا «لا یتکلفن احد لضیفه ما لایقدر»; (22) براى پذیرایى از مهمان، خود را بیش از حد توان به زحمت ومشقت نیندازید.

    مى‏بینید که مساله، ظریف است و مرزها گاهى آشفته مى‏شود.

    هم‏دعوت به پذیرایى از مهمان کرده‏اند، هم نهى از تکلف!

    هم مهمان راموهبت الهى شمرده‏اند و مایه رزق و برکت‏خانه دانسته‏اند، هم ایجاداذیت و سختى براى میزبان را نهى کرده‏اند.

    شناخت تکلیف صحیح،هم براى مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت مى‏طلبد.

    مهمان ناخوانده روابط مودت‏آمیز در جامعه اسلامى و میان برادران دینى وخانواده‏ها، باید در سطحى باشد که رفت و آمدها گرم، و مهمانى‏دادنهاصمیمى، مهمانى‏رفتنها بى‏تکلف، و پذیراییها خودمانى و بى‏گله باشد.این مطلوب نهایى است، ولى رعایت آدابى خاص، بویژه آنجا که‏محبتها و صمیمیتها در حدى نیست که «هیچ آدابى و القابى مجوى‏»، ضرورى است.

    یکى از این نکات، بى‏دعوت به مهمانى نرفتن است،یکى هم همراه دعوت شده را با خود نبردن!

    گرچه میزبانان معمولامى‏گویند: «خوب، چه مى‏شد مهمانتان را هم مى‏آورید، غریبه که نیستید،مى‏آورید و دور هم بودیم و ...

    .» اما توصیه اسلام به پرهیز از این مساله است.

    حتى همراه بردن‏کودکان به مهمانى، اگر دعوت نشده‏اند، گاهى اشکال شرعى هم‏پیدا مى‏کند، بویژه اگر در دعوتنامه قید شده باشد که: «لطفا از آوردن‏بچه ...

    .» امام صادق(ع) از رسول خدا نقل مى‏کند که فرمود: «هر گاه یکى ازشما به مهمانى و طعامى دعوت شدید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید،کارى ناروا و غاصبانه کرده‏اید.» (23) این همان عادت ناپسند «طفیلى‏» و «قفیلى‏»بردن همراه است.

    و ...

    سومى را هم که صاحبخانه مى‏شناسد!

    در حدیث دیگرى پیامبر اسلام به حضرت على(ع) در ضمن‏وصایایى فرمود: «یا على!

    هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش‏کنند، نه دیگرى را.

    یکى از آنان کسى است که به مهمانى‏اى که دعوت نشده برود وبر سر سفره ناخوانده بنشیند: «الذاهب الى مائده لم یدع الیها ...

    .» (24) .

    گله نداشتن مشهور است که: «سفره نینداخته یک عیب دارد.

    سفره انداخته هزارعیب!» این مثل همان کلام دیگر است که مى‏گویند: دیکته نوشته نشده،غلط ندارد!

    وقتى کسانى مهمانى مى‏دهند، بخصوص به صورت دسته‏جمعى‏و عمومى، چیزى به نام «گلایه‏» مطرح مى‏شود.

    البته ما نباید اهل گله‏باشیم که چرا مثلا ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم‏و ...

    .

    از طرف دیگر هم میزبان باید خود را براى گلایه‏هاى احتمالى‏آماده کند.

    اما آنچه براى دیگران بسیار کارساز است، «عدم توقع‏» است.

    نتیجه‏این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است.

    اگر کسى از دوستان،بستگان، همسایگان و همکاران، سورى داد و ما جزو مدعوین نبودیم،چه جاى گلایه؟

    ..

    مگر به ما بدهکار بوده است؟

    شاید دسترسى‏نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتاده‏ایم، شاید از نظر جاو غذا، امکانات و ظرفیت نبوده، و ...

    یا به هر دلیل دیگرى به ما نگفته‏است.

    چرا به ما بر بخورد و غبار کدورت بر آینه دوستیهایمان بنشیند؟!حیف است که حریم و مرز دوستیها و خویشاوندیها با این گونه‏مسایل، آشفته گردد.

    زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده‏مى‏کند، هم نشانه کم‏ظرفیتى و دون‏همتى و حقارت نفس گله کننده‏است.

    مناعت طبع، گوهرى است که نباید آن را با سنگ «توقعهاى کوچک‏»شکست!

    اگر به مهمانى هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل وانتظارمان نبود، باز هم عیب‏جویى و شکوه، مناسب نیست; زیراگلایه‏هاى بعدى، نه عیوب و کاستیهاى گذشته را اصلاح مى‏کند، نه‏چیزى عاید ما مى‏شود.

    تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ‏خویش را با این کار، نشان داده‏ایم.

    ایثار و گذشت و بلندنظرى و والاهمتى، مخصوص همین‏جاهاست!

    پس همت‏بلند دار ...

    مبادا صفاى دوستى و خویشاوندى باچنین توقعهایى به کدورت مبدل شود.

    حیف است!

    سلام و مصافحه پیوندهاى اجتماعى، نیازمند «تحکیم‏» است.

    استوارسازى این رشته‏ها با کلى‏گویى به دست نمى‏آید.

    بایدنمونه‏هاى عملى و مصداقهاى خاص و روشن ارائه شود، تا مرزهاى‏دوستى و پیوندهاى عاطفى استوارتر گردد و پایدار بماند.

    «سلام‏» ودست دادن یکى از این امور است.

    سلام، چراغ سبز آشنایى است.

    وقتى دو نفر به هم مى‏رسند، نگاهها که به هم مى‏افتد، چهره‏ها که‏رو در رو قرار مى‏گیرد، نخستین علامت صداقت و مودت و برادرى،«سلام دادن‏» است و در پى آن، دست دادن و «مصافحه‏».

    دو نفر را تصور کنید که به یکدیگر مى‏رسند، آشنا و دوست هم‏هستند.

    در این برخورد، بهتر است نخستین کلامشان چه باشد؟

    آیامناسب‏تر از «سلام‏» چیزى سراغ دارید؟

    مفهوم سلام سلام، اطمینان دادن به طرف مقابل است که: هم سلامتى وتندرستى تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن، که‏گزندى به تو نخواهد رسید.

    من خیرخواه تو هستم، نه بدخواه وکینه‏ورز و دشمن.

    نیز نوعى درود و تحیت اسلامى است که دو مسلمان‏به هم مى‏گویند.

    این معناى شعار اسلامى سلام است.

    دست دادن و دست هم را صادقانه به گرمى فشردن، نشان دیگرى‏از محبت و صمیمیت و خیرخواهى است.

    دلها را به هم نزدیکتر ومحبتها را بیشتر مى‏سازد.

    تماس دو دست، قلبها را نیز به هم نزدیکترمى‏کند، اگر منافقانه و دروغ و فریب نباشد!

    «دست در دست، چو پیوند دو قلب.

    گرمتر مى‏گردد، دل آزرده دوست، نرمتر مى‏گردد ...» بارى ...

    سلام، نام خداست و تحیت الهى.

    سفارش پیامبر است وامامان.

    تا آنجا که فرموده‏اند: اگر کسى پیش از سلام، شروع به سخن‏کرد، جواب ندهید: «من بدء بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه.» (1) .

    در حدیث دیگرى امام صادق(ع) از قول خداوند نقل مى‏کند که:بخیل، کسى است که از سلام دادن به دیگرى بخل ورزد: «البخیل من بخل بالسلام.» (2) .

    راستى ...

    سلام دادن به دیگرى نه تنها چیزى از قدر و جایگاه‏انسان نمى‏کاهد و هیچ گونه ضرر و زیان مادى، پولى، آبرویى‏و ...

    ندارد، بلکه محبت‏آور و صفابخش است و خداپسند و سیره‏رسول خدا(ص) و روش و منش اولیاء الهى است.

    به علاوه، نشانه‏اى ازتواضع و فروتنى و نداشتن کبر است.

    انسانهاى متواضع، نه تنها زیان‏نمى‏بینند، بلکه عزت و محبوبیت هم پیدا مى‏کنند.

    امام صادق(ع)فرمود: «من التواضع ان تسلم على من لقیت‏»; (3) .

    از نشانه‏هاى فروتنى این است که به هر کس برخوردى، سلام‏دهى.

    پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود: «اذا تلاقیتم، فتلاقوا بالتسلیم و التصافح‏»; (4) .

    هرگاه یکدیگر را دیدار کردید، با «سلام‏» و «دست دادن‏» با هم دیدارکنید.

    ادب و آداب سلام سیره رفتارى پیامبر خدا آن بود که به هر که مى‏رسید - حتى کودکان- ابتدا به او سلام مى‏کرد، بخصوص در مورد سلام کردن به کودکان‏مى‏فرمود: پنج صفت است که تا زنده‏ام، آنها را رها نخواهم کرد، یکى‏هم سلام دادن به کودکان است، تا پس از من «سنت‏» گردد.

    (5) .

    این خصلت‏خجسته، از اخلاق حسنه و روحیه پاک و تواضع اوسرچشمه مى‏گرفت.

    اینها درست; ولى ادب اقتضا مى‏کند که‏کوچکترها به بزرگترها سلام کنند.

    در حدیث آمده است که پیامبراکرم(ص) فرمود: کوچک به بزرگ سلام کند، یک نفر به دو نفر، و جمعیت کم به جمعیت فراوان، و سواره بر پیاده، و رهگذر، بر کسى که ایستاده است.

    و ایستاده بر کسى که نشسته است.

    و البته که اگر جز این باشد، نشان تواضع نخواهد بود!

    سلام را باید آشکارا، بلند و با صداى رسا ادا کرد.

    احادیث فراوانى‏با عنوان «الجهر بالسلام‏» و «افشاء سلام‏» آمده که سفارش اکید دارد که‏سلامها، رسا و بلند باشد، نه زیر لب و آهسته و نامفهوم و ناقص.

    جواب‏سلام نیز باید همین گونه باشد، یعنى بلند و واضح، تا طرف بشنود.

    اگر در برخورد با دیگران یا ورود به جلسه و جمعى، یا رسیدن به‏خانه و محل کار، سلام بگویید، ولى آهسته، شاید سلامتان را نشنوند.

    بااینکه شما سلام داده‏اید، ولى به دلیل سر و صدا یا جمع نبودن حواس یاهر عامل دیگر، سلامتان را نشنوند، شما را بى‏ادب و بى‏اعتنا خواهندشمرد و متکبر خواهند پنداشت.

    یا اگر سلام دیگرى را جواب دهید; اما آهسته و زیر لب، به گونه‏اى‏که نفهمد و نشنود، شاید پیش خود فکر کند مساله‏اى، خصومتى و ...پیش آمده، یا شما سرسنگین و متکبر شده‏اید که حتى جواب سلامش‏را هم نمى‏دهید یا با دشوارى و بى‏علاقگى جواب مى‏دهید.

    راه جلوگیرى از این سوءتفاهمها و بدگمانیها، رعایت همان‏دستور دینى در معاشرتها است، یعنى آشکارا سلام کردن.

    امام صادق(ع) مى‏فرماید: «هرگاه یکى از شما سلام مى‏دهد، سلامش را آشکارا بگوید.

    نگوید که «سلام‏دادم، ولى جوابم ندادند»، شاید سلام داده ولى آنان نشنیده باشند!

    و هرگاه یکى ازشما جواب سلام مى‏دهد، جواب را آشکارا و بلند بگوید، تا آن مسلمان دیگرنگوید که «سلام کردم ولى جوابم را ندادند!» (7) .

    اگر سلام مستحب است، جوابش واجب است.

    البته بیشترین‏ثواب نیز از آن کسى است که شروع به سلام کند.

    آن که سلام مى‏دهد، پاسخش را باید گرمتر و بیشتر داد، چرا که‏سلام نوعى تحیت و هدیه از سوى یک مؤمن است و هدیه را بایدپاسخى بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسى باشد.

    و این تعلیم قرآن کریم‏است که تحیت دیگران را به گونه‏اى بهتر پاسخ دهید: «...

    فحیوا باحسن‏منها» (8) ، یا مثل همان را بازگردانید.

    دست دادن گفتیم که «مصافحه‏» هم، «دوستى‏آور»، «کدورت‏زدا» و «محبت‏آفرین‏»است.

    ما علاقه خود و صمیمیت را با دست دادن ابراز مى‏کنیم.برعکس، اگر با کسى کدورت و دشمنى داشته باشیم، از دست دادن با اوپرهیز مى‏کنیم.

    به همین خاطر، این دستور مقدس و پربرکت اسلامى،در تحکیم رابطه‏هاى دوستى و اخوت، ثمربخش است.

    امام باقر(ع) فرمود: هر دو نفر مؤمنى که با هم دست‏بدهند، دست‏خدا میان دست آنان است و دست محبت الهى بیشتر با کسى است که‏طرف مقابل را بیشتر دوست‏بدارد.

    (9) .

    و نیز امام صادق(ع) فرمود: هنگامى که دو برادر دینى به هم مى‏رسند و با هم دست مى‏دهند،خداوند با نظر رحمت‏به آنان مى‏نگردد و گناهانشان، آن سان که برگ‏درختان مى‏ریزد، فرو مى‏ریزد، تا آنکه آن دو از هم جدا شوند.

    (10) .

    شیوه مصافحه دست دادن نیز، همچون سلام، ادب و آدابى دارد.

    یکى از آنهاپیوستگى و تکرار است.

    در یک سفر و همراهى و دیدار، حتى چند باردست دادن نیز مطلوب است.

    ابوعبیده نقل مى‏کند: همراه امام باقر(ع) بودم.

    اول من سوارمى‏شدم، سپس آن حضرت.

    چون بر مرکب خویش استوار مى‏شدیم،سلام مى‏داد و احوالپرسى مى‏کرد، چنان که گویى قبلا یکدیگر راندیده‏ایم.

    آنگاه مصافحه مى‏کرد.

    هرگاه هم از مرکب فرود مى‏آمدیم وروى زمین قرار مى‏گرفتیم، باز هم به همان صورت، سلام مى‏کرد ودست مى‏داد و احوالپرسى مى‏کرد و مى‏فرمود: «با دست دادن دو مؤمن،گناهانشان همچون برگ درختان فرو مى‏ریزد و نظر لطف الهى با آنان است، تا از هم‏جدا شوند.» (11) .

    از آداب دیگر مصافحه، فشردن دست، از روى محبت و علاقه‏است، اما نه در حدى که سبب رنجش و درد گردد.

    جابر بن‏عبدالله مى‏گوید: در دیدار با رسول خدا(ص) بر آن‏حضرت سلام کردم.

    آن‏حضرت دست مرا فشار داد و فرمود: دست‏فشردن، همچون بوسیدن برادر دینى است.

    (13) .

    همچنین هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن‏از آداب دیگر این سنت اسلامى است.

    در مصافحه، پاداش کسى بیشتراست که دستش را بیشتر نگه دارد.

    (14) .

    پیامبر اسلام(ص) نیز این سنت نیکو را داشت که چون با کسى‏دست مى‏داد، آن قدر دست‏خود را نگه مى‏داشت، تا طرف مقابل دست‏خود را سست کند و عقب بکشد.

    (15) .

    بارى ...

    محبت قلبى را باید آشکار ساخت.

    علاقه، گنجى نهفته در درون است که باید آن را استخراج و آشکارکرد، تا از برکاتش بهره برد.

    روشنترین خیر و برکتش، تقویت دوستیهاو تحکیم آشناییها و رابطه‏ها است.

    به دستور اسلام، هرگاه مؤمنى راملاقات مى‏کنید، مصافحه کنید، خوشرویى و چهره گشاده و بشاش وخندان به هم نشان دهید.

    (16) .

    از آثار دیگر مصافحه، «کینه‏زدایى‏» است.

    پیامبر خدا(ص) فرمود: «تصافحوا، فان التصافح یذهب السخیمه‏» (17) و «تصافحوا فانه یذهب بالغل‏».

    (18) مصافحه کنید و دست دهید، چرا که آن، کینه و کدورت را مى‏زداید.

    دست دادن با زنان.

    بر اساس «مکتبى‏» بودن مرز دوستیها و رابطه‏ها و معاشرتها، دست‏دادن با نامحرم، حرام است و صرف دوستى و رفاقت و آشنایى وهمکار بودن یا ملاحظات سیاسى و دیپلماسى در سفرهاى خارجى ودیدارهاى رسمى، دلیل نمى‏شود که کسى با نامحرم و اجنبى، مصافحه‏کند.

    روشنفکر مآبى در این مساله جایى ندارد.

    رسول خدا فرمود: بازنان دست نمى‏دهم (19) (البته زنان نامحرم).

    و در حدیث نبوى دیگرى‏آمده است: «اگر زنى بخواهد با مرد نامحرم دست‏بدهد (که نباید دست دهد) و ناچارباشد، یا بخواهد با او «بیعت‏» کند، از پشت لباس (و با وجود حایل و پوشش دست،دستکش) مانعى ندارد.» (20) .

    البته معیار عمل، فتواى مجتهدى است که از او تقلید مى‏کنید و هرمسلمان متعهد، باید براى عمل خود ملاک و حجت‏شرعى داشته باشد.

    ادب از قیمتى‏ترین سرمایه‏ها و میراثهاى حیات آدمى «ادب‏» است،حتى بالاتر از ثروت و سرمایه است (ادب مرد، به ز دولت اوست).

    در برخوردها چیزى به زیبایى و جذابیت ادب نمى‏رسد.

    باید آن‏را آموخت، به کار بست تا روابطى سالم و احترام‏آمیز و پایدار میان‏افراد، حاکم شود.

    اما همین واژه متداول و مشهور، گاهى تعریفى‏ناشناخته و حد و مرزى مبهم دارد.

    از این‏رو مناسب است که بر مفهوم وجایگاه و شرایط آن، تاملى مجدد داشته باشیم و بدانیم که براستى «ادب‏چیست؟».

  • فهرست:

    1.آداب مهمانى و ضیافت -------------------------------------------------------------------- 4

    2.مهمان، برکت‏خانه

    3.موارد مهمانى

    4.مهمان‏نوازى

    5.پرهیز از اسراف و ریا

    6.آداب مهمانى

    7.مهمان یا دردسر؟

    8.سلمان و مسلمانى

    9.مهمان ناخوانده

    10. سلام و مصافحه ----------------------------------------------------------------------- 10

    11.مفهوم سلام

    12.ادب و آداب سلام

    13.دست دادن

    14.شیوه مصافحه

    15.ادب    13

    16.ادب چیست؟

    17.ادب از که آموزیم؟

    18.از ادب پیامبر(ص)

    19.نقدپذیرى ------------------------------------------------------------------------------- 16

    20.نقد و تذکر

    21.شیوه صحیح نقد

    22.نقدپذیرى

     

     

     

    منبع:

    ندارد.

دوست داريم زندگى‏هايمان، سرشار از صميميت و خونگرمى و صفا باشد. حريم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هايمان نشات‏گرفته از «فرهنگ قرآنى‏» و تعاليم مکتب باشد. و اين، يعنى «زندگى مکتبى‏». پايدارى و استحکام رابطه‏هاى مردمى، در سايه رعايت نک

دوست داريم زندگى هايمان، سرشار از صميميت و خونگرمى و صفا باشد. حريم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت هايمان نشات گرفته از «فرهنگ قرآنى » و تعاليم مکتب باشد. و اين، يعنى «زندگى مکتبى ». پايدارى و استحکام رابطه هاى مردمى، در سايه رعايت نکاتى

مقدمه دوست داریم زندگى‏هایمان، سرشار از صمیمیت و خون گرمى و صفا باشد. حریم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هایمان نشات‏گرفته از «فرهنگ قرآنى‏» و تعالیم مکتب باشد. و این، یعنى «زندگى مکتبى‏». پایدارى و استحکام رابطه‏هاى مردمى، در سایه رعایت نکاتى است که‏برگرفته از «حقوق متقابل‏» افراد جامعه باشد. در اینکه «چگونه باید زیست‏» و چه سان با دیگران باید رابطه داشت، ...

دوست داريم زندگى هايمان ، سرشار از صميميت و خونگرمى و صفا باشد. حريم انسانها و حرمت همگان ، محفوظ بماند و معاشرت هايمان نشاءت گرفته از فرهنگ قرآنى و تعاليم مکتب باشد. و اين ، يعنى زندگى مکتبى پايدارى و استحکام رابطه هاى مردمى ، در سايه رعايت نکاتى

رابطه مفهوم شرعي «گناه» و مفهوم حقوقي «جرم» و نسبت «تحريم» و «تجريم» چکيده در سياست‌ جنايي تقنيني جمهوري اسلامي ايران علاوه بر اعمال و رفتارهاي جرم‌انگاري‌شده توسط قوه قانون‌گذاري، محرّمات شرعي نيز قابل تعقيب و کيفر دانسته شده‌‌اند. چنين قولي

• اصلاحات، اصلى که ريشه در فطرت کمال جويى و کمال خواهى انسان دارد و رسالت بلند انبياى الهى هم اصلاح مادى و معنوى زندگى بشر بوده است. اسلام دين ناظر به فطرت آدمى و مکمل اديان آسمانى گذشته، اصلاحات واقعى را در انجام دستورهاى خالق هستى و تحقق عدالت و ع

در آستانه‌ي صدمين سالگرد مشروطيت که با بيست و هفتمين سال انقلاب اسلامي ايران مصادف است، جاي دارد که ميان ايده‌ها، عقايد و ادبياتي که به مشروطيت منجر شد با آن افکار و ادياتي که انقلاب سال 1357 را شکل داد، مقايسه يي اساسي صورت بگيرد. از آن جايي که،

آداب و رسوم خراسان چهارشنبه سوري نوروز آبستني و زايمان ختنه‌سوران عروسي مرگ و عزا شب چله چهارشنبه سورى بخت‌گشائي شب چهارشنبه? آخر سال، يکى از شب‌هاى بسيار دلپذير و شيرين ايرانى است. در

در آستانه‌ي صدمين سالگرد مشروطيت که با بيست و هفتمين سال انقلاب اسلامي ايران مصادف است، جاي دارد که ميان ايده‌ها، عقايد و ادبياتي که به مشروطيت منجر شد با آن افکار و ادياتي که انقلاب سال 1357 را شکل داد، مقايسه يي اساسي صورت بگيرد. از آن جايي که، اک

بیش از ربع قرن از پیروزی انقلاب و استقرار نظام اسلامی ‌می‌گذرد؛ انقلابی که به تعبیر بزرگان، بیش از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی بود. در این مدت، تمامی‌ رسانه‌های ارتباط جمعی مروج اسلام و مبلغ ارزش‌های اسلامی ‌بوده و هستند. افزون بر آن نیز چندین نهاد، سازمان و ارگان رسمی‌ و غیررسمی، ‌متولی آموزش، تربیت و ترویج سنن و آداب مذهبی بوده و هستند. سازمان عریض و طویل تبلیغات اسلامی، ‌با ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول