«مقدمه»
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست
گر بیفروزیش
رقص شعله اش از هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
« نماز به تو آتش ، ای بزرگترین آفرید : آهورا مزدا و سزاوار ستایش »[1]
گرد زمان و تاراج و چپاول ، افکار و دیدگان و دلهایمان را پوشانده و مات و مبهوت چشم به زبانه های فروزان و گرمابخشی دوخته ایم که در آیینه چشمانمان
انعکاس یافته. بی اختیار دستها دراز می کنیم و بالای سرش قرار می دهیم و از آرامش حاصل از گرما و حرارتی که زیر پوستمان دویده آیینه چشمانمان بسته می شود.
مدتی در هیمن حالت سپری می شود و دو مرتبه دستها را از روی زبانه های آتش به سوی چهره مه ی بریم و با کشیدن دستها به صورت گرمائی را که دستهایمان از آتش هدیه گرفته به چهره تقسیم می کنیم.
شاید باز هم بایستیم و از گرما لذت ببریم ، شاید هم برویم و به دنبال حل مشکلاتی که مجل لذت بردن بیشتر را به ما نمی دهند بدون اینکه لحظه ای بیاندیشیم چرا و از روی کدامین حس و غریزه و عادت دست به صورت کشیدیم ؟
چرا ؟
علت این « چرا » چیزی است که باید آن را با زدودن گرد و غباری که بر چهرۀ فرهنگ کهنمان نشسته به صورت آوریم.
آتش در فارسی امروزه فارسی نو و لحجه های گوناگون به زبان می آید.
آتش ، آتیش ، آذیش ، آذر ، آگِر ، آیر و ...
در زبان اوستایی این واژه براب ر با آترش بوده و همچنین آذر بازمانده آتور یا آدور پهلوی است. آتیش که تلفظ آمیانه امروزی آتش است ، در پهلوی آدیش و در فارسی دری نیز آذیش تلفظ می شده.
به نام بندهش آتش هفتمین آفریننده هرمزد ، هنگام آفرینش جهان مادی بود.
هرمزد آتش را از بهترین و بالاترین ویژگی خود آفریده است . در بندهش آمده :
« آتش برترین آفریده مادی او و نور بخش و روشنایی دهنده جهانیان است. فروغ و نور آتش از روشنایی بی پایان یعنه ی جاگیاه هرمزد مایه می گیرد. لاین فروغ ذره است که نور جاویدان و پایان ناپذیر پاک خداوندی ، پس آفریده شدن آتش ، فروغ و روشنایی بیکران ایزدی به او پیوست»
همان گونه که اهورا مزدا با نیروی ناتوان انسانها و موجودات مادی قابل لمس نیست و ما فقط می توانیم وجودش را به وسیله آنچه به وجود آورده احساس کنیم، آتش را هم نمی توانیم لمس کنیم بلکه به واسطه گرما و روشنایی که پدید می آورد احساسش
می کنیم نمی توانیم دست را درون آتش کنیم و لمسش کنیم زیرا فروغ و ذره ایزدی که پروردگار در آن قرار داده دستمان را خواهد سوزاند. مگر آنکه سیاوشی باشیم پاک و راست و مظلوم آنقدر که وقتی پا درون آتشی بزرگ نهادیم قلعه هاظی سوزان به احترام آن راه را باز کنند.
« ای خدای هستی بخش، دانای بی همتا ، ما در برابر این دو که پرتو از انوار توست به نماز و نیایش تو می پردازیم»[2]
کسی که از سوی اهورا پاک شایستۀ کشف و پی بردن به این عنصر دربردارندۀ فروغ ایزدی گشت بنابه گفته فردوسی در شاهنامه هوشنگ پیشدادی است .
روزی هوشنگ به همراه گروهی از افرادش برای گردش به کوه فت ، ناچار ماری سیاه رنگ و تیره ای دید. سنگی برداشت و به سویش پرتاب کرد . سنگ به مار نخورد و با سنگ دیگری برخورد کرد.
« فروغی پدید آمداز هر دو سنگ دل سنگ گشت از گروه آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن زراز ازین طبع سنگ آتش آمد فراز »[3]
هوشنگ شادان از پی بردن به وجود وجودی فروزنده به شکرگزاری و بزرگداشت نیایش کرده و جشنی برپا می کند:
« جهان دار بیش جهان آفرید نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد همان آتش آنگاه قبله نهاد
شب آمد و برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروه »
در فرهنگ و افکار و اساطیر ما آتش هدیه ای است از جانب پروردگار و هوشنگ با کشف آن افتخار بیک بودن از جانب هر مزد نصیبش می شود.
اما در اساطیر یونان و رم اینگونه نیست. پرومته که آتش را به نوع شب هدیه می کند و راز آن را برای مردم می گشاید به جرم این کارش از جانب زئوس در کوههای قفقاز به زنجیر کشیده می شود و یکی از قلل سلسله جبال البرز زندانی می شود و تا قرن ها عقابی گوشتخوار جگرش را می خورد تا اینکه بلاخره هرکول او را نجات می دهد.
اهورا آتش اهورا آتش را به ما ارزانی کرد. اما زئوس راز آتش را از دستش در رفت و برملا شد مسلماً رفتار و دید و ارزش آتش باید برای مردمی که هر یک صاحب این اسطوره ها هستند تفاوت داشته باشیم. آیا ما با آتش چون یک هدیه گرانبها رفتار می کنیم؟
هرمزد برای نگهبانه ی آتش در جهان جسمانی و مینوی نگهبانانی گمارد. نگاهبانان آتش در جهان مادی و جسمانی آسرونان هستند. سرونان روحانیون و پیشوایان آیین مزدیستا هستند . این کلمه (آسرون) از ریشه آسرا است که یک واژه گهن مادی می باشد . در زبانهاظی فارسی کهن حررف س به ذ تبدیل پذیر بوده است. در نتیجه آسر قابل تبدیل به آذر ، و آسرون قابل تبدیل به آذرون است که آتش را پاسبانی می کند.
بهدینان (زرتشتیان) بر این عقیده اند که هر یک از آنان در زمین خود نگهبانان آتش هستند اظیزد( فرشته ) آذر از نگهبان مینوی آتش است و همچنین اردیبهشت هم نگهبان تمام آتش های روی زمین است.
[1] - خرده اوستا – آتش نیایش
[2] - هفتن شیت – کردۀ یکم
[3] شاهنامه فردوسی چاپ مسکو