اول
کمی تأمل ! انتخاب همسر،مسابقه دو نیست آهسته گام بردارید.
(( روزی شخصی در خدمت درویشی گفت : در این راه ، در هر قدمی هزار چاه است . درویش گفت : راه نرفته ، نشان راه مده که چاه درکنار راه است نه در میان راه ، هر که از راه به در رود در میان چاه افتد ))1
می خواهم از رخدادی با شما صحبت کنم که اکثریت قریب به اتفاق ما انسانها بالاخره یک روزی با آن روبرو می شویم ، بله . ازدواج ؛ پدیده ای بسیار عمومی امّا بسیار مهم : از این جنبه که تغییرات زیادی را در زندگی ایجاد می کند و تبعات زیادی بر این پدیده مترتب است .
ابتدا از شما سؤالی می کنم ، ازدواج خوب است یا بد ؟ اگر درست حدس زده باشم خواهید گفت : (( بستگی دارد با چه کسی ازدواج کنید )) خیلی ها عیناً پاسخ شما را می دهند ، به اعتقاد اکثر مردم خوبی و بدی ازدواج تا حد زیادی بستگی به این دارد که با چه کسی ازدواج کنید ، البته اعتقاد من کمی فرق می کند ، معتقدم ازدواج ذاتاً خوب است اما این انتخابها هستند که مناسب یا نامناسبند و پس از انتخاب همسر ، رفتارهای پس از ازدواج هستند که مناسب یا نامناسبند . اما ما در این کتاب فقط دربارهء موضوع اول صحبت می کنیم . (( انتخاب )) البته در باره فلسفه، ضرورت و پیامدهای ازدواج در فصل آینده بحثهای مختصری با هم خواهیم داشت اما مدار اصلی بحث ما در این کتاب (( انتخاب )) است . یعنی با چه کسی ازدواج کنید تا اینکه یک زندگی خوب ، با صفا و آرامی را شروع کنید.
در اطراف ما زنان و مردان زیادی هستند که زندگی تلخی را می گذرانند به این دلیل که همسر نامناسبی دارند ، همسرشان کسی نیست که به وی احترام بگذارد ، نیازهای او را درک کند ، خوش خلق و خوش رفتار باشد ، ازدواجی که می توانست برای اینها فرصتی برای رشد و بالندگی باشد همچون جهنم نقدی شده که در آن می سوزند و می سازند که یا از ترس آبرو یا بخاطر فرزندان و یا … آن را تحمل می کنند اما قلباً تعلق خاطری به پیوندشان ندارند و تنها از سر درماندگی و ناچاری به ادامه این وضعیت رقت بار و تأسف آور تن می دهند .
همسر گزینی دری از بهشت یا جهنم دنیا را برای انسان باز می کند .
(( زنی 45 ساله هستم ، سی سال قبل ازدواج کرده ام همسرم 50 سال دارد آنقدر که در این 30 سال سختی کشیده ام که متأسفانه دچار ضعف اعصاب شده ام . مهمترین مشکل و ناراحتی من مربوط به همسرم است . او در طول زندگی مشترکمان اصلاً به زندگی اهمیت نمی داد و مشکل اخلاقی داشت من با وجود تمام این مشکلات هیچ گاه گله و شکایتی از او نکرده ام . به طوریکه اقوام تصور می کنند او بهترین مرد دنیا ست . لطفاً بگویید او را چگونه متوجه اشتباهات گذشته اش بکنم ؟ )) 2
این قبیل افراد یا به خاطر ساده دلی و خوش بینی ، یا بخاطر اجبار ، یا به دلیل کمی غفلت و یا به هر دلیل دیگر در این دام مهلک افتاده اند لذا زندگی زناشویی را بدون هیچ نقطه روشن و امید بهبودی می گذرانند و یا هم ممکن است کارشان به طلاق و جدایی ختم شود .
حضرت علی (علیه السلام) :
(( صاحب السوء قطعه من النار )) 3
رفیق بد ، پاره ای از آتش است .
(( از همان روزی که من بدبخت و بینوا با این مرد ازدواج کردم مرگ آرزوهایم را احساس کردم ، این مرد که اسیر نفس و منیت و خودپرستی بود ، با رفتارش زندگی را به کام من تلخ کرد ، همسرم رضا مرد زندگی نبود ، هر وقت که خشم بر تنش شلاق می کشید مانند دیوانه ها به طرفم حمله می کرد و مرا به شدت کتک می زد ، سه سال فشارهای روحی را تحمل کردم و عاقبت با کوله باری از غم و رنج از او جدا شدم و به خانه پدر برگشتم . )) 4
از اینگونه اتفاقات در پیرامون ما زیاد رخ می دهد و یک سؤال در ذهن ایجاد می شود که واقعاً چرا باید اینگونه مسائل و مشکلات باشد ، آیا این اتفاقات ، پدیده های گریز ناپذیری هستند که نمی توان از آنها گریخت و جزء قضا و قدرهای حتمی هستند یا اینکه می توان از آنها اجتناب کرد و می توان با تأمل و روشن بینی جلوی وقوع آنها را گرفت .
اگر تمامی مردان بد خلق یا فاسد گرفتار زنانی همچون خود می شدند و یا اگر تمامی زنان عفیف و نجیب و مهربان یار مردان همسان خویش می شدند آن وقت نه تلخی زندگی گروه اول مایه ناراحتی بود و نه سرخوشی و شادکامی گروه دوم مایه حسرت و حسادت ، چرا که هر کسی نصیب همان کسی شده که هم سنخ وی بوده است ، اما عکس حالتهای فوق بسیار اتفاق افتاده است و همین نکته است که هم مایه ناراحتی انسان است و هم هشدار دهنده و ایجاد کننده یک سؤال مهم که چرا و چگونه این وصلتها صورت می گیرد .
گرفتار شدن در بند همسر نامناسب همیشه نتیجه گناهان فرد نیست که بگوئیم (( نوشش باد )) ، چه بسا یک غفلت او را به آن سیه روزی دچار کرده باشد ، چه بسا واسطه ای که شاید نیت خیر هم داشته است سهواً او را در آن آتش انداخته باشد ، چه بسا پدر و مادر مقصر باشند و … بنابراین اولین مطلبی که می توان به افراد به هنگام انتخاب همسر گفت این است که :
(( مواظب باشید )) .
اما چه کار می توان کرد که ازدواج ، مایه شور و نشاط باشد نه مایه رنج و عذاب و چگونه می توان کسی را برگزید که انس با وی مایه لذت باشد نه باعث محنت .
انتخاب همسر یعنی انتخاب یک فرد از میان هزاران نفر ، این سخن دو پیام دارد ، اولاً : گستره انتخاب ما بسیار وسیع است ، ثانیاً : انتخاب کردن هم مشکل است و هم آسان ، به چه دلیل ؟ به همان دلیل اول ، چرا که نمونه های فراوانی از انسانها در پیش چشم ما وجود دارند و ما در انتخاب آنها مختاریم و تنها یک چیز ، آن هم (( دقت نظر داشتن )) می تواند این انتخاب مشکل را آسان کند .
برای اینکه بتوانید یک انتخاب خوب داشته باشید حداقل باید به این 4 اصل زیر اعتقاد داشته باشید .
1 خودتان ، زندگی تان و آینده تان ، برایتان مهم باشد و ازدواج را نیزمهم بدانید :
غالباً انسانها به هنگام انتخاب همسر ، آنرا (( انتخابی یکبار و برای همیشه )) در نظر می گیرند . این مسئله اهمیت انتخاب را صد چندان می کند چرا که تبعات آن بر شما و بر کیفیت زندگی و آینده تان تأثیر شگرفی دارد ، تا زمانی که وجود خودتان و زندگیتان ، برایتان مهم نبود و تا وقتی به ارزش وجودی خودتان قائل نبودید ، آن وقت شما چه دقت نظری خواهید داشت تا دریابید که این وجود وقف چه کسی خواهد شد و از انس با وی چه بهره ای نصیب خواهد شد ، و تا وقتی که بجز فکر امروز یا افکار روزمره گی ، فردایی را برای خود تصور نکنید و برنامه ای نداشته باشید چگونه می توان صحبت از تناسبات و الزامات کرد و تا وقتی ازدواج و اهمیت انتخاب برایتان جلوه أی نداشته باشد چگونه می توان از ملاک و معیار سخن به میان آورد .
مشکل برخی از جوانهای ما این است که ازدواج را یک امر سطحی می گیرند ، زیاد در باره آن فکر نمی کنند ، طغیان شهوت و نیاز به همسر ، فزونی احساسات ، رؤیاها ، بلند پروازیها ، تصورات غیر واقعی از ازدواج و … پیچیدگی این انتخاب را افزونتر می کند ، از اینرو به مقدار کافی ، دقت ، تامل و آخربینی را ملاک انتخاب خویش قرار نمی دهند و احساسات بیشتر بر آنها حکمفرمایی می کند تا عقل و منطق ، نتیجتاً پای سندی را امضاء می کنند که چندان تصور روشنی از عاقبت آن ندارند و خود را برای آن آماده نکرده اند .