پول آن قدر عادی و مسلم تلقی می شود، که به ندرت از خود می پرسیم چرا پول می خواهیم وپول چه می تواند بکند.
همه می دانیم، پول در زندگی شخصی ما، کارهای مهمی می تواند انجام دهد، اما سوال مهمتر این است : پول در کل اقتصاد ملی چه می کند؟
نه تنها لازم است بدانیم پول چگونه کار می کند ، که لازم است بدانیم چگونه می تواند بدکار کند، زیرا کار کرد نادرست پول موجد فاجعه های اقتصادی بوده ، وحتی کشورها وامپراتوری ها را به نابودی کشانده است.
نقش پول به نظر می رسد همه پول می خواهند، اما در زمانهای خاصی در بعض کشورها هیچ کس پول نمی خواسته است، زیرا پول را بی ارزش تلقی می کرده اند.در واقع ، اینکه هیچ کس پول را قبول نمی کرد، آنرا بی ارزش می ساخت .
وقتی نمی توانید با پول چیزی بخرید ، پول به تکه های کاغذ یا قطعات فلز بی فائده تبدیل می شود.در دهه 1790 ، دولت فرانسه مایوسانه قانونی را به تصویب رساندکه تصریح می داشت هر کس از فروش در ازای پول امتناع ورزد، به مرگ محکوم خواهد شد.
این نکته حاکی از آن است که صرف چاپ پول از طرف دولت ، برای آنکه به عنوان پول عمل کند، کافی نیست .
بنابراین ، اگر می خواهیم به نقطه کارکرد بد پول نرسیم ، نحوه کارکرد خوب پول را درک کنیم.
در گذشته دور ، بسیاری از اقتصاد ها بدون پول عمل می کردند؛ بدین منظور ، مردم را وامی داشتند محصولات وکارشان رابه صورت تهاتری با یکدیگر مبادله کنند.
اما این اقتصادها معمولا" کوچک وساده بودند، وچیزهای نسبتا" کمی برای دادوستد داشتند،زیر اغلب مردم باراسا" غذا ، سرپناه وپوشاک خود را تامین می کردند، اما برای طیف محدودی از وسائل رفاهی یا تجملی با یکدیگر معامله م یکردند.
تهاتر دست وپاگیر است .
اگر شما صندلی را با یک صندلی را با یک سیب مبادله کنید، واحتمالا" به آن تعداد سیب که معادل ارزش یک صندلی باشد، نیازی ندارید.
اما اگر بتوان سیب وصندلی را در ازای چیزی مبادله کرد که مقادیر بسیار کوچک قابل تقسیم باشد، در آن صورت ، می توان مبادله بیشتر ی انجام داد ، که هم برای صندی ساز وپرورش دهنده سیب وهم برای هر کس دیگر ، نفع داشته باشد.
تنها کاری که آن مردم باید بکنندتوافق بر روی چیزی است که به عنوان وسیله واسطه مبادله به کار خواهد رفت، وآن وسیله مبادله پول است.
بعضی جوامع صدف دریایی را به عنوان پول به کار برده اند، برخی از طلا یا نقره، و بعض دیگر نیز از تکه های خاص کاغذ چاپ شده توسط دولت ، استفاده کرده اند.
چیزی که از همه آنها پول می سازد آن است که مردم آنها را به عنوان بهای کالاها وخدماتی که در حقیقت ثروتی واقعی است، می پذیرند.
پول برای هر فرد معادل ثروت است ، تنها بدان دلیل که دیگر افراد با این پول کالا ها و خدماتی واقعی مورد نیاز او را تامین می نمایند.
اما از دیدگاه کل اقتصاد ملی ، پول ثروت نیست.
پول تنها روشی است برای انتقال ثروت یا برای انگیزش مردم به تولید ثروت.
تورم همان طور ملاحظه کردیم ، دو برابر کردن عرضه پول یک کشور ثروت آنرا دوبرابر نخواهد کرد، اما به احتمال بیشتر منجر به بالا رفتن قیمت همه چیز خواهد شد.قیمت ها عموما به همان دلیلی افزلایش می یابد که قیمت کالا ها و خدمات خاصی افزایش می یابد .یعنی ، وجود تقاضای بیشتر از عرضه به قیمتی معین .وقتی مردم پول بیشتری دارند تمایل دارندئ که بیشتر خرج کنند بدون افزایش متناسب در حجم تولید ، قیمت تولیدات موجود افزایش می یابد ،زیرا کمیت تقاضا شده از کمیت عرضه شده فراتر می رود .
پول هرچه بیشتر باشد صدف دریایی طلا یا کاغذ – مقدار زیادتر آن در اقتصاد ملی به معنی قیمت ها بالاتر است .
قرن ها است که این رابطه میان کت مقدار پول وسطح کلی قیمت مشاهده شده است وقتی اسکندر کبیر شروع به خرج کردن گنج های گرفته شده از ایرانیان نموده قیمت ها دریونان افزایش یافت به همین ترتیب وقتی اسپانیایی ها مقادیر عظیمی طلا ازمستعمراتشان درنیکره غربی منتقل کردند سطح قیمت نه تنها در اسپانیا ، که در سراسر اروپا ، افزایش یافت.
اسپانیا یی ها بیشتر ثروتشان را برای خرید واردات از دیگر کشورها ی اروپایی مصرف کردند، برای پرداخت بها ی خرید هایشان، طلا یشان را به آن کشور ها فرستادند، وبدین ترتیب کل عرضه پول در سراسر قاره اروپا را افزایش دا دند.
درک هیچ یک از این مطالب دشوار نیست.
اشکالات و اشتباهات وقتی پیش می آید که به چیزهایی مانند « ارزش ذاتی » پول فکر میکنیم یا به این باور میرسیم که طلا به نحوی پول را «تقویت میکند» یا به شکلی مرموز به آن ارزش میدهد.
در طول تاریخ , طلا در بسیاری از کشورها به مثابه پول به کار میرفته است.
گاهی طلا مستقیماً به شکل سکه و گاهی ( برای خریدهای بزرگتر ) به شکل قطعات طلا یا شمش طلا یا به اشکال مصرف میشده است.
اما چیزی که حمل و نقل آن راحتر بود , تکههای کاغذی چاپ شده به وسیله دولت بود که در هر زمان قابل تبدیل به طلا بود.
حمل پول کاغذی با خود – در مقایسه با حمل مقادیر از فلز که درجیب جرنگ جرنگ صدا میکرد یا در کیسه سارقان را جلب مینمود – نه تنها راحتر , که ایمن تر نیز بود.
مسئله بزرگ پول ایجاد شده به وسیله دولت , آن است که مقامات دولتی همراه با وسوسه ایجاد پول بیشتر و خرج کردن آن روبرو هستند.
قرنهاست که این اتفاق در میان شاهان قدیم و میان سیاستمداران امروز مکرراً رخ داده , و موجد تورم و بسیاری از مسائل اقتصادی و اجتماعی ناشی از تورم بوده است.
بدین دلیل , بسیاری از کشورها ترجیح داده اند از طلا , نقره یا مواد دیگری , که ذاتاً عرضه محدودی دارند , به عنوان پول استفاده نمایند.
این راهی است برای محدود کردن قدرت دولتها برای افزایش عرضه پول تا سطوح تورمزا.
سالها طلا برای این منظور ایدهآل تلقی میشد , زیرا عرضه طلا در جهان محدود است.
وقتی پول کاغذی , در هر زمان که صاحب آن بخواهد , قابل تبدیل به طلا باشد , در آن صورت گفته میشود طلا «پشتوانه» پول است.
اگر تصور کنیم ارزش طلا به نحوی به پول کاغذی منتقل می شود , این اصطلاح گمراه کننده است , زیرا , در واقع طلا مقدار پول کاغذی قابل انتشار را محدود میسازد.
زمانی دلار آمریکا عندالمطالبه قابل تبدیل به طلا بود.
اما این وضعیت در سال 1933 خاتمه یافت.
از آن زمان به بعد فقط پول کاغذی داریم , که عرضه آن به میزانی است که مقامات فکر میکنند میتوانند از نظر سیاسی با عواقب آن کنار بیایند.
برای درک تأثیرات تراکمی تورم , به این مثال توجه کنید : قدرت خرید یک اسکناس صد دلاری در سال 1998 کمتر از یک اسکناس بیست دلاری در دهه 1960 بود.
از جمله این بدان معنی است , کسانی که در دهه 1960 پول پس انداز میکردند , در طول سه دهه بعد , چهار پنجم ارزش پولشسان بی سروصدا از دست رفت.
اگر چه ممکن است چنین تورمی در ایالات متحده تأمل برانگیز باشد , اما در مقایسه با سطح تورم در بعض دیگر کشورها ناچیز است.
« تورم دو رقمی » در یک سال معین در ایالات متحده زنگ خطر سیاسی را به صدا در میآورد , اما در برخی از کشورهای آمریکای لاتین و اروپای شرقی , گاهی نرخ سالیالنه تورم چهارم رقمی بوده است.
اگر چه پول چیزی است که آنرا بابت بهای کالا و خدمات واقعی میپذیریم , اما چیزهای دیگری نیز هست که به طریقی بسیار شبیه پول عمل میکند.
کارت اعتباری و چک مثال های سادهای از آن است.
ممکن است خود وعده نیز به مثابه پول عمل کند , مشروط بر آنکه شخصی که وعده میدهد بسیار مورد اعتماد باشد.
زمانی اسناد بدهکاری بازرگان معتبر مانند پول دست به دست میشد.
بعضی بانکها پول خاص خود را منتشر میکردند , که جایگاهی قانونی نداشت , اما وقتی آن بانک خاص به قدر کافی معتبر و مایل به تبدیل پول مردم به طلا بود , پول آن به عنوان وسیله پرداخت در سطح وسیعی پذیرفته میشد.
در آن زمانها و مکانها که بانکداران بیش از مقامات دولتی اعتبار داشتند , احتمالاً اسکناس بانک به پول رسمی چاپ شده توسط دولت ترجیح داده میشد.
گاهی پول منتشر شده در دیگر کشورها را به پول منتشر شد , به پول ژاپن ترجیج میدادند.
در قرن بیستم , در خلال یک دوره تورم افسار گسیخته پزو در بولیوی در سال 1985 , اغلب حسابهای پس انداز به دلار بود.
همچنان طلا به بسیاری از پولهای ملیتر ترجیح داده میشود.
اگر چه به طلا بهرهای تعلق نمیگیرد , اما به پول در بانک بهره تعلق میگیرد.
نوسانات قیمت طلا نشانه تقاضای متغیر برای طلای مصرفی در جواهر سازی یا برخی کارهای صنعتی است ؛ علاوه بر آن , میزان نگرانی از تورم را – که میتواند ارزش پول رسمی را تحلیل برد – در سطحی بنیادیتر منعکس میسازد.
بدین دلیل است که یک بحران عمده سیاسی یا نظامی میتواند موجب افزایش ناگهانی و شدید قیمت طلا گردد , زیرا مردم موجودی ارزهایی را که ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد , به قیمت ارزان میفروشند و برای خرید طلا , به عنوان روشی مطمئنتر برای حفظ ثروت موجودشان , حتی اگر بهره یا سود سهام بر آن متعلق نگیرد – بر یکدیگر پیشی میگیرند.
بر عکس , در دورههای طولانی رفاه یا ثبات احتمالاً شاهد سقوط قیمت طلا هستیم , زیرا مردم مایلند ثروتشان را از وضعیت طلا خارج و به وضعیت دیگر دارایی های مالی که میتواند به ثروتشان بیفزاید , تبدیل نمایند.
وحشت شدید اما اظهار ناشدهای که موجب این گونه معاملات و بسیاری از معاملات دیگر در بازار مالی میگردد , ترس از تورم است.
این وحشت غیر معقول نیست , زیرا انواع دولتها اغلب به تورم , به عنوان وسیلهای برای کسب ثروت بیشتر , بدون نیاز به رویارویی مستقیم با مردم به دلیل وضع مالیاتهای بالاتر , مثشبت شدهاند.
افزایش نرخ مالیات برای دارندگان قدرت سیاسی – در دمکراسیهای امروزی یا در پادشاهیهای باستانی – همواره متضمن خطرات سیاسی بوده است.
دشمنی رأی دهندگان با بانیان افزایش نرخهای مالیات , میتواند با نابودی حرفه سیاسی منجر شود.
در جوامع غیر مردم سالار , واکنش مردم میتواند از نوع قیام مسلحانه باشد , مانند خیزشهایی که موجد جنگهای استقلال آمریکا از بریتانیا یا بر اندازی دیگر دولتها در دیگر زمانها و مکانها گردید.
علاوه بر واکنشهای سیاسی نامطلوب نسبت به افزایش مالیاتها , ممکن است واکنش های اقتصادی نامطلوبی نیز بروز نماید.
وقتی نرخ مالیات به سطوح بالاتری میرسد.
ممکن است کسانی که نرخ خالص بازده فعالیتهای اقتصادی خاصی را , بعد از کسر مالیات , برای توجیه تلاششان کافی نمییابند , این فعالیتها را رها سازند.
بدین ترتیب , در دوران افول امپراتوری روم , بسیاری از مردم کشاورزی را رها کرده , به شهرها سرازیر شدند و به تعداد افراد نیازمند مراقبت دولت اضافه کردند , در حالی که در همان زمان عرضه مواد غذایی به دلیل آنکه عدهای دست از کشاورزی کشیده بودند , رو به کاهش گذاشته بود.
به منظور اجتناب از خطرات سیاسی ناشی از افزایش نرخهای مالیات , هزاران سال است که دولتها در سراسر جهان به جای آن , به تورم متشبث شدهاند.
اگر انجام جنگی بزرگ نیازمند نیمی از تولید سالانه کشور باشد , در آن صورت , دولت می تواند به منظور تأمین هزینه جنگ , به جای افزایش نرخهای مالیات به میزان 50 درصد درآمد هر کس , پول بیشتری برای خود ایجاد کرده و آن پول را برای خرید وسائل جنگ خرج نماید.
با نیمی از منابع کشور که برای تولید تجهیزات و تدارکات نظامی مصرف میشود , کالاهای غیر نظامی کمیابتر می گردد , درست همان طول که پول فراوانتر میشود.
این نسبت تغییر یافته پول به کالاهای غیر نظامی موجد تورم خواهد شد زیرا پول بیشتر برای کالای کمتر ارائه میگردد و در نتیجه , قیمتها افزایش خواهد یافت.
تورم همیشه ناشی از جنگ نیست , اگر چه اغلب , تورم در نتیجه برخوردهای نظامی به وجود آمده است.
حتی در زمان صلح , دولت ها بهانههای بسیاری برای خرج کردن پول داشتهاند م مانند زندگی تجملاتی شاهان یا دیکتاتورها و بسیاری از پروژههای نمایشی که در میان دولتهای دمکراتیک و غیر دمکراتیک معمول است.
تأمین هزینه این کارها , با استفاده از قدرت دولت برای ایجاد پول بیشتر اغلب از افزایش نرخهای مالیات آسانتر است.
به عبارت دیگر , تورم در حقیقت یک مالیات پنهان است.
بخشی از قدرت خرید پولی که مردم پس انداز کردهاند از آن دزدیده شده , و بی سروصدا به دولتی که پول خرید منتشر میکند , منتقل میگردد.
امروزه , در عصر پول کاغذی , افزایش عرضه پول در عمل نسبتاً آسان روشن کردن دستگاه چاپ خلاصه میشود.
اما سالها قبل از آنکه دستگاه های چاپ به وجود آید , دولتها میتوانستند با فرایند ساده کاهش مقدار طلا یا نقره موجود در سکههای دارای یک واحد معین , پول بیشتر ایجاد کنند.
بدین ترتیب , ممکن است فرانک فرانسه یا پوند بریتانیا در ابتدا مقدار معینی فلز قیمتی در بر داشته باشد , اما سکههایی که بعداً به وسیله دولت فرانسه یا دولت بریتانیا ضرب میشود , هر چه کمتر فلز قیمتی در بردارد , که این دولتها را قادر میسازد که از یک مقدار معین طلا و نقره پول بیشتری ضرب کنند.
از آنجا که سکههای جدید همان ارزش قانونی سکههای قدیمی را دارند , با زیادشدن سکهها ,قدرت خرید همه آنها کاهش مییابد.
روشهای پیشرفتهتر افزایش کمیت پول در کشورهای دارای یک بانک مرکزی تحت کنترل دولت , مورد استفاده قرار میگیرد , اما نتیجه آن نیز در نهایت همان است.
افزایشی در مقدار پول , بدون افزایشی متناسب در عرضه کالاهای واقعی , موجب افزایش قیمت ها میگردد – یعنی تورم به وجود می آید ( برعکس , وقتی در خلال انقلاب صنعتی بریتانیا در قرن نوزدهم , تولید افزایش یافت , قیمت آن کاهش یافت زیرا عرضه پول به همان نسبت افزایش نیافت ).
دو برابر کردن عرضه پول در حالی که مقدار کالاها ثابت میماند , میتواند سطح قیمتها را بیش از دو برابر افزایش دهد , زیرا با زوال اعتماد مردم به اینکه پول ارزش خود را حفظ خواهد کرد , سرعت گردش پول افزایش مییابد.
در خلال کاهش شدید ارزش روبل روسی در سال 1998 , خبرنگاری از مسکو گزارش داد : « در حالی که پول هنوز ارزشی دارد , بسیاری با منتهای سرعت ممکن , شتابان به خرج کردن روبلهایی مشغولند که ارزش آنها رو به کاهش دارد » در خلال جنگ جهانی اول و در سالهای بعد از انقلاب سال 1917 , اتفاقی بسیار مشابه این در روسیه رخ داد.
تا سال 1921 , مقدار پول رسمی منتشر شده توسط دولت صدها برابر پول در گردش در آستانه جنگ در سال 1913 بود , و سطح قیمتها هزاران برابر نسبت به سال 1913 افزایش یافته بود.
وقتی پول سریعتر گردش میکند , تأثیر آن بر قیمتها همانند تأثیر پول بیشتری است که در گردش باشد.
وقتی هر دو اتفاق همزمان در سطحی وسیع رخ میدهد , نتیجه آن تورمی افسار گسیخته است.
شاید مشهورترین تورم قرن بیستم در دهه 1920 در آلمان اتفاق افتاد ؛ در ژوییه 1920 یک دلار برابر 40 مارک بود , اما تانوامبر 1923 یک دلار معادل 4 تریلیون مارک شد.
مردم متوجه شدند که پس انداز تمام عمرشان برای خرید یک بسته سیگار کافی نیست.
در واقع , دولت آلمان با این فرآیند ساده که 1700 چاپخانه را واداشت شب و روز پول چاپ کنند.
عملاً آنچه را مردم داشتند , از آنها دزدید.
در اینجا نیز گردش پول سرعت گرفت و حتی بیش از افزایش عرضه پول , موجب افزایش تورم گردید.
در خلال بدترین تورم در اکتبر 1923 , قیمتها روزی 41 درصد افزایش مییافت.
کارگران روزی دوبار دستمزد میگرفتند و به بعضی کارگران در وسط روز ساعتی مرخصی میدادند تا بتوانند شتابان به مغازهها بروند و قبل از ترقی مجدد قیمتها , خرید کنند.
در موارد دیگر , همسران در موقع ناهار , به محل کار شوهرشان می آمدند تا دستمزد شوهرشان را بگیرند و قبل از کاهش ارزش پول , شتابان آنرا خرج کنند.
برخی این دوره هرج و مرج اقتصادی را زمینه ساز به قدرت رسیدن هیتلر و نازیها میدانند.
انقباض پولی اگر چه مسئله تورم قرنها قدمت دارد , در زمانها و مکانهایی خاص انقباض پولی نیز نابود کننده بوده است.
همانطور که در ابتدای فصل پانزدهم مشاهد شد , از سال 1929 تا 1932 , عرضه پول در ایالات متحده به میزان یک سوم کاهش یافت , و خرید همان مقدار کالا و خدمات را که قبلاً به قیمتهای سابق میخریدند , برای آمریکاییان غیر ممکن ساخت.
در واقع , قیمتها پائین آمدند.
در کاتولوگ سیرز برای سال 1913 بسیاری از قیمتها از قیمتهای یک دهه جلوتر پائینتر بود اما تغییر بعضی قیمتها امکان نداشت , زیرا مبتنی بر قراردارد بود.
درهمه وامهای مربوط به خانه , مزرعه , فروشگاه و ساختمانهای اداری , پرداخت اقساط ماهانه بر حسب شرایط پولی تصریح شده است.
ممکن است تحقق این شرایط وقتی کل مبلغ پول در اقتصاد اساساً بیشتر است , کاملاً معقول و آسان باشد ؛ اما حالا وضعیت چنان بود که گویی که این اقساط خود سرانه افزایش یافته است.
که البته , بر حسب قدرت خرید .واقعی , افزایش یافته بود.
بسیاری از کشاورزان , صاحبان خانه و بنگاهها بعد از انقباض عرضه ملی پول , نتوانستند اقساط خود را بپردازند , و بنابراین , خانه ای را که مسکن آنها بود از دست دادند , مستأجران نیز با مسائل بسیار مشابهی روبرو شدند , زیرا تهیه پول برای پرداخت اجارهبها هرچه دشوارتر میگشت.
مقادیر زیادی کالا و خدمات که بنگاهها و افراد نسیه خریداری کرده بودند , قرضهایی را بالا آورده بود که در این زمان , در مقایسه با زمان خرید نسیه در اقتصادی با عرضه گستره پول , تصفیه آنها سختتر گشته بود.
کسانی که دستمزد و حقوقشان در قرار داد تصریح شده بود.
اعم از کارگران عضو اتحادیه یا بازیکنان بیسبال , در این زمان , در مقایسه با زمان امضا این قرار دادها در ابتدای کار , قانوناً به برخورداری از قدرت خرید واقعی بیشتری محق گشته بودند.
کارمندان دولت نیز که اشل حقوقشان بر مبنای قانون ثابت شده بود , در وضعیت مشابهی بودند.
اگر چه انقباض پولی برای این گروههای خاص , در صورت حفظ شغلشان , نفع داشت , ولی مشکل پرداخت حقوق به آنها باعث میشد بسیاری از آنها شغلشان را از دست بدهند.
به همین ترتیب , بانکهای مالک وام , که بسیاری از مردم میکوشیدند اقساط آنها را بپردازند , از دریافت اقساط وامهایی که قدرت خریدشان بیش از حد مورد انتظار آنها بود , منتفع میشدند , مشروط بر آنکه اساساً قسطی پرداخت میشد.
اما تعداد کسانی که قادر به پرداخت قرضشان نبودند آن قدر زیاد بود که بسیاری از بانکها , بیش از 900 بانک تنها در سال 1930 , کارشان به ورشکستگی کشید.
دیگر بستانکاران نیز وقتی بدهکاران نتوانستند بدهیشان را بپردازند , متضرر شدند.
از نظر تئوری , دولت نمیتوانست عرضه پول را افزایش دهد تا قیمتها تا سطوح قبلی خود بالا برود.
اما آنچه یک دولت از نظر تئوری میتواند بکند , لزوماً همان کاری نیست که احتمالاً از نظر سیاسی میکند یا از نظر عقلی میفهمد.
اقتصاددانان لیبرال و محافظه کار که به گذشته برگشته و به این دوره مینگرند , سیاستهای پولی فدرال ریزرو سیستم را آشفته یا ناکارآمد مییابند.
به علاوه هربرت هوور جمهوری خواه و جانشین دمکرات اوفرانکلین روزولت , فکر میکردند نرخهای دستمزد نباید کاهش یابد , در نتیجه , این روش تعدیل به تناسب انقباض پولی , در عین حال به دلائل انسانه دوستانه و سیاسی , با بهترین نیت , اما با بدترین پی آمدها , از سوی دولت فدرال تأیید نگردید.
تأثیر نهایی ممانعت از تعدیل نزولی نرخهای دستمزد به همان اندازه که کاهش عرضه پول ایجاب میکرد , آن بود که کارگران به برخورداری از قدرت خرید واقعی بیشتر از همیشه محق گشتند , اما در حقیقت , برای حفظ یا یافتن شغل با مشکل روبرو بودند.
به یک معنی , کارگران در موقعیتی مشابه بانکها و دیگر بستانکاران قرار داشتند , که قانوناً به دریافت پولی , به مراتب بیشتر از آنچه در عمل میتوانستند وصول کنند , محق بودند.
نشانه غم انگزی که آشکار کننده طرز تفکر زمان است آنکه بعد از انتخابات 1932 و قبل از آنکه در سال 1933 , روزولت عهدهدار ریاست جمهوری شود , هوور به رئیس جمهوری منتخب نامهای نوشت و از او درخواست کرد علناً اعلام نماید , « تغییراتی در پول یا تورم پولی وجود نداشته » و بودجه متعادل خواهد بود , حتی اگر این کار مستلزم اخذ مالیاتهای بیشتری باشد.
اگر چه روزولت چنین تعهدی را نپذیرفت , اما در آن زمان , تفکر خود او نیز بسیار شبیه تفکر هوور بود , سوای آنکه از نظر اقتصاددانان هر دو آنها اشتباه می کردند.
سیاست پولی فقط یکی از حوزههای فراوانی است که در آن کافی نیست دولت بتواند کاری برای بهتر ساختن وضعیت انجام دهد.
آنچه اهمیت دارد , کاری است که دولت در حقیقت انجام میدهد , که در موارد بسیار , میتواند وضعیت را بدتر سازد.
نظام بانکداری پیشتر در فصل دوازدهم , بایکی از مهمترین وظائف بانک آشنا شدیم : خدمت به مثابه واسطه در انتقال پس انداز بعضی مردم به بعضی دیگر که نیاز به وام دارند.
همانطور که در آنجا دیدیم , این کار نه تنها در میان نسلها , که در میان انواع افراد و سازمانهایی که به آنها پول قرض داده میشود , انجام میگیرد.
دانشجویی که به تازگی از دانشکده دندانپزشکی فارغ التحصیل شده , برای خرید همه تجهیزات و وسائل مورد نیاز برای شروع به کار به عنوان دندانپزشک , به ندرت نقد کافی در دست دارد.
حتی باز کردن یک خواربارفروشی کوچک مستلزم خرید کالا برای پر کردن قفسهها , و نیز اجاره فضا , پرداخت بابت آب و برق و مانند آن , و شاید استخدام کارمند است.
معدودی از مردم رأساً پول کافی برای انجام همه این کارها در دست دارند , بنابراین , از پول مدرم دیگر استفاده میکنند : قرض از خویشاوندان و دوستان یا از بانک , یا ترکیبی از آنها , تقریباً هیچ کس پول نقد کافی برای خرید خانه دردست ندارد و بیشتر مردم باید با پرداخت اقساط اتومبیل بخرند.
نوعاً فروشنده خانه یا اتومبیل قیمت کامل را بالافاصله دریافت میکند , البته نه از خریدار , بلکه از واسطه مالی که خریدار باید این مبلغ را به صورت قسطی به او تأدیه کند.
اما وظیفه بانکهای امروزی بیش از انتقال پول نقد است.
هر بانکی ممکن است فرداً این کار را انجام دهد , اما نظام بانکی کلاً کاری بیش از این انجام میدهد.
بانک اعتبارهایی ایجاد میکند که از طریق روشی موسوم به «بانکداری به روش ذخیره جزئی» در حقیقت عرضه پول را افزایش میدهد.
ارائه تاریخ مختصری از نحوه پیدایش این رویه میتواند به روشتر شدن این فرایند کمک کند.
قرنهاست زرگران مجبور بودهاند مکان امنی برای نگهداری فلز گرانبهای مورد استفاده برای ساخت جواهرات و چیزهای دیگر , داشته باشند.
وقتی زرگران خزانه یا انبارهای امن دیگری ایجاد کردند , سایر مردم , به جای آنکه هزینه ایجاد تأسیسات امن نگهداری خاص خود را بر عهده بگیرید , اغلب طلای خود را نزد زرگران انبار کردند.
به عبارت دیگر , در انبار کردن طلا در خزانه یا جاهای امن دیگر , صرفه جوییهای مقیاس وجود داشت , بنابراین , زرگران در نهایت به انبار کردن طلای دیگران , علاوه بر طلای خودشان پرداختند.
طبیعتاً زرگران به صاحبان طلا رسید میدادند که به آنها حق میداد هر وقت مایلند در خواست استرداد طلایشان را بنمایند.
از آنجا که این رسیدها قابل تبدیل به طلا بود , در حقیقت « به قدر طلا ارزش داشت » و همچون پول گردش میکرد , و با دست به دست شدن آنها , کالا و خدمات خرید و فروش میشد.
زرگران , از تجربیات خود دریافته بودند که به ندرت مجبورند همه طلایی را که در یک زمان معین در انبار آنها بود , مسترد نمایند.
اگر زرگری اطمینان حاصل میکرد که در هیچ زمان معین نباید بیش از یک سوم طلای امانی دیگران را مسترد نماید , در آن صورت , میتوانست دوسوم بقیه را قرض بدهد و بابت آن سود بگیرد.
از آنجا که در عین حال , رسیدهای طلا و دوسوم طلاها در گردش بودند , زرگر در حقیقت , کل عرضه پول را افزایش میداد.
بدین ترتیب , دو ویژگی از ویژگیهای عمده بانکداری امروزی به وجود آمد : (1) نگه داشتن تنها کسری از ذخیره که برای پوشاندن سپردهها لازم است , و (2) اضافه کردن به کل عرضه پول , از آنجا که همه سپردهگذاران پولشان را در یک زمان نمیخواهند , بانک بیشتر آنرا به مردم دیگر قرض میدهد , تا بهره آن قرضها را نصیب خود سازد.
بانک با پرداخت سود بر حساب بانکی مردم , بخشی از این سود را با سپرده گذاران تقسیم میکنند.
به علاوه , سپردهگذاران از حسابشان چک میکشند در حالی که بخشی از پول حساب آنها به عنوان قرض پرداختی به مردم دیگر گردش میکند ؛ نظام بانکی نیز در حقیقت به عرضه پول ملی , در وارای پول چاپ شده توسط دولت , میافزاید.
یکی از دلائل موفقیت این سیستم آن است که عملاً هیچ گاه از کل نظام بانکی خواسته نشده برای پرداخت همه چکهای نوشته شده توسط سپرده گذاران پول نقد عرضه کند.
در عوض , اگر بانک اکمی معادل پول میلیون دلار چک صادر شده توسط سپردهگذاران صاحب حساب در بانک زیبرا دریافت دارد , بانک اکمی این یک میلیون دلار را از بانک زیبرا درخواست نمیکند , بکله آنرا با چکهای صادر شده توسط سپرده گذاران بانک اکمی که به دست بانک زیبرا میافتد , تراز میکند مثلاً , اگر سپردهگذاران بانک اکمی معادل 1.200.000 دلار چک برای کسانی صادر کرده باشند که آن چکها را به بانک زیبرا سپردهاند , در آن صورت بانک اکمی فقط اختلاف دو مبلغ را پرداخت خواهد کرد , یعنی با استفاده از 200.000 دلار بیش از معادل 2 میلیون دلار چک نوشته شده از حسابهای موجود در دو بانک را تصفیه خواهد نمود.
هر دوبانک می توانند کسری از سپردههایشان را به صورت نقد نگه دارند , زیرا همه سپردهگذارن پولشان را در یک زمان نخواهد خواست , و علاوه بر آن چکهای نوشته شده در همه بانکها تنها به کسری از مبلغ چک , و نه تمام آن , برای تصفیه ما به التفاوت میان بانکها احتیاج دارند.
این شیوه موسوم به « بانکداری به روش ذخیره جزئی » در زمان عادی موفق بود.
اما در زمانهایی که سپرده گذاران بسیاری فی المجلس پول نقد فوری میخواستند , بسیار آسیبپذیر بود.
اگر چه در شرایط عادی بیشتر سپردهگذاران در یک زمان پولشان را نخواهند خواست , اما در بعض شرایط , سپردهگذاران به تعدادی بیشتر از توانایی بانک برای تأمین پول , پول خود را مطالبه مینمایند.
معمولاً این وضعیت وقتی پیش می آید که سپردهگذاران از اینکه نتوانند پولشان را پس بگیرند , نگران باشند.
مثلاً , سرقت از بانک باعث خواهد شد همه سپردهگذاران , از ترس آنکه بانک مجبور به بستن شود , همزمان به بانک بشتابند و بکوشند قبل از آنکه بانک سقوط کند , پولشان را از آن خارج سازند.
اگر بانک تنها یک سوم کل مبلغی را که سپردهگذاران به آن محقند داشته باشد و یک دوم سپردهگذاران پولشان را بخواهند , در آن صورت موجودی پول در بانک تمام میشود و بانک سقوط میکند , و بقیه سپردهگذاران همه چیز خود را از دست میدهند.
در این نظام بانکداری به روش ذخیره جزئی , هرچیزی که باعث هجوم به بانک گردد , میتواند موجب سقوط بانک شود , اگر این اتفاق در یک زمان در تعداد معینی از بانکها رخ دهد , نه تنها بسیاری از سپردهگذاران پس اندازشان را از دست میدهند , که کل عرضه پول کشور نیز ناگهان افت میکند.
گذشته از اینها , بخشی از عرضه پول , شامل اعتبارات است که توسط نظام بانکی در طول فرآیند قرض دادن پول ایجاد میشود.
وقتی آن اعتبارات از دست رفت , دیگر پول کافی برای خرید همه چیزهایی که تولید میشود , دست کم به قیمتهای تعیین شده در زمان عرضه پول بیشتر , وجود نخواهد داشت.
این اتفاقی بود که در زمان رکورد بزرگ دهه 1930 اتفاق افتاد , که در مدت یک سال عملاً صدها بانک در ایالات متحده سقوط کرد و کل عرضه پول کشور به میزان یک سوم انقباض یافت.
به منظور جلوگیری از تکرار این فاجعه , شرکت فدرال بیمه سپرده ایجاد شد , که جبران خسارت سپرده گذران در یک بانک بیمه شده را , در صورت سقوط آن بانک , توسط دولت تضمین مینمود.
از این پس , دیگر دلیلی برای آنکه سپرده گذاران به بانک بشتابند وجود نداشت , بنابراینب معدودی از بانکها سقوط کردند , و کاهش ناگهانی و فاجعه آمیز عرضه کل پول در کشور احتمال کمتری داشت.
اگر چه شرکت فدرال بیمه سپرده نوعی دیوار دفاعی برای جلوگیری از سرایت شکست بانکها به تمام نظامها به تمام نظام است , ولی مسیر بهتر تلاش برای کنترل عرضه ملی پول و اعتبار از فدرال ریز رو سیستم میگذرد.
فدرال ریزرو یک بانک مرکزی برای کنترل همه بانکهای خصوصی است , و توسط دولت اداره میشود.
فدرال ریزرو اختیار آنرا دارد که به بانکها بگوید چه کسری از سپردههایشان باید به عنوان ذخیره حفظ شود , و تنها باقی مانده آنرا میتوانند به قرض بدهند , به علاوه , فدرال ریزرو سیستم با تعیین نرخ بهره پولی که به بانک ها قرض میدهد , به طور غیر مستقیم نرخ بهرهای را که بانکها از مردم مطالبه خواهند کرد , کنترل میکند.
تأثیر همه این اقدامات در نهایت آن است که فدرال ریزرو تا حدودی میتواند کل مبلغ پول و اعتبار را در کل اقتصاد کنترل کند.
به خاطر تأثیر قدرتمند فدرال ریزرو سیستم , بانکداران و سرمایه گذاران اعلامیههای عمومی رئیس هیئت مدیره فدرال ریزرو را با دقت بررسی مینمایند تا نشانههای حاکی از کاهش یا افزایش احتمالی عرضه پول توسط فدرال ریزرو را در آن بیابند.
یک اظهار نظر نسنجیده یا هر اظهار نظری که موجد تعبیر نادرستی در میان متخصصان امور مالیه گردد , میتواند باعث هراس در وال استریت شود که آن نیز به نوبه خود موجب سقوط قیمت سهام میگردد.
اما اگر لحن کلام رئیس هیئت مدیره فدرال ریزرو و خوش بینانه باشد , قیمت سهام احتمالاً افزایش خواهد یافت.
با توجه به این بازتاب های تأثیرگذار , که میتواند بازارهای مالی در سراسر جهان را متأثر سازد , رؤسای هیئت مدیره فدرال ریزرو در طول سالها یاد گرفتهاند , به عباراتی بسیار سنجیده و سربسته سخن گویند و شنوند گانشان را در مورد منظور واقعی خود رد ابهام نگه دارند.