پشگفتار
آنچه اکنون پیش روی دارید گزیده ای از مطالبی است که پس از مطالعه و تحقیق در مورد موضوع جهانی شدن اقتصاد بدست آوردیم.
جهانی شدن یکی از جنجال برانگیزترین مباحث در حوزه جهانی می باشد به شکل بسیار گسترده ای مطرح شده است و بر بسیاری از جنبه های زندگی مردم و حکومت های ملی تاثیر گذاشته بطوریکه کشورها خواه ناخواه بسوی جهانی شدن می روند.
البته این پدیده بیشتر در صحنه اقتصاد رخ داده و به تدریج بعد اقتصادی و محصولات آن ابعاد دیگر جامعه یعنی ابعاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی – آموزشی- مذهبی و ... را تحت تاثیر خود قرار میدهد. جهانی شدن اقتصاد که موضوع اصلی سمینار من می باشد در سه بخش جهانی، خاورمیانه و کشورهای حوزۀ خلیج فارس و ایران تهیه شده است.
بخش اول : جهانی شدن اقتصاد و تحولات آن
مقدمه :
در دورانی که در اثر شایعات مربوط به جنگ جهانی سوم ارزها به نوسان درآمده و لشکریان طوفان در بساری سرزمینها خود را آماده حمله ساخته اند، ما با وحشت به عناوین روزنامه ها خیره می شویم.
ارزش طلا، این حرارت سنج ترس، رکود می شکند. بانکها به لرزه درآمده اند. تورم از کنترل خارج شده و دولتهای جهان به فلج عمومی و کند ذهنی مبتلا شده اند.
گروه کر بزرگ کاساندرا[1] در مقابله با تمامی اینها گوشها را با نوای شوم سرنوشت پر می کند و انسان کوچه و خیابان زمزمه می کند که دنیا «دیوانه» شده است و در همان حال کارشناسان و صاحب نظران به همه روندهایی که به فاجعه می انجامد اشاره می کنند[2].
یکی از این روندها، جهانی شدن است که ابعاد بسیار گسترده ای در حوزه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و خصوصاً تجاری اقتصادی یافته است.
تعریف : جهانی شدن یا Globalization یا به شکل صحیحتر universalism یعنی گسترش روابط اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان در دوران کنونی، بدین شکل که جنبه های متعددی از زندگی مردم از سازمانها و شبکه های اجتماعی تاثیر می پذیرد که هزاران مایل دورتر از جوامعی که در آن زندگی می کنند قرار دارند»
جهانی شدن اقتصاد کشورها در واقع از نیمه اول قرن 20 ، آغاز شد و بعد از بحران 1929 و جنگ جهانی دوم، نهضت چند جانبه گرایی و تاسیس سازمان ملل و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، ابعاد تازه ای به آن دادند.
بسیاری از صاحب نظران اظهار کرده اند آنچه امروز رخ می دهد ناتقال به جامعه ای جدید است که دیگر اساساً مبتنی بر وضعیت گرایی نیست.
آنها ادعا می کنند که ما وارد مرحله ای از توسعه می شویم که به کلی فراتر از دوران صنعتی است0 چنانچه آلوین تافلر استدلال کرده است که:"آنچه هم اکنون رخ می دهد، به احتمال قوی، بزرگتر، عمیق تر و هممتر از انقلاب صنعتی است... احظه حاضر چندی کمتر از دومین فصل بزرگ جدا کننده در تاریخ بشر نیست"
یا مارکس می گوید: "سرمیاه داری امروزی به تولید و مصرف خصلت جهانی داده است... و صنعت را از قید ملیت آن رها ساخته است. تمام صنایع ملی قدیمی نابود شده است یا روز به روز بیشتر نابود می شوند. آنها جای خود را به صنایع جدید می دهند که معمول شد نشان بصورت مسئله مرگ و زندگی برای همه ملل متمدن در می آید،به ضایعی که دیگر نه فقط از مواد خام بومی بلکه از مواد خام استفاده می کنند که از دور افتاده ترین مناطق آورده می شود، صنایعی که محصولاتش نه فقط در داخل ، بلکه در هر گوشه جهان مصرف می شود."
«یکی از جنبه های اصلی جهانی شدن ، نظام جهانی است که از دوره گسترش غرب از قرن 17 به بعد بوجود آمده است و گد چه امروزه به سرعت گسترش می یابد اما به هیچ وجه پدیده کاملاً جدیدی نیست و از زمانی در حدود دو یا سه قرن پیش آغاز گردیده است.»
تاریخچه جهانی شدن:
مفهوم جهانی شدن دارای تاریخچه مشخصی در ادبیات سیاسی و بین المللی است.
الف)برخی بر این اعتقادند که جهانی شدن حدود 400 سال قدمت دارد و با مدرنیسم، جهانی شدن هم شکل گرفته است.
ب) برخی دیگر از نویسندگان بر آنند که «جهانی شدن» یکی از شاخه های مدرنیسم است و در عین حال یک جریان جدید هم می باشد و ریشه ای تاریخی ندارد.
مدرنیسم جریانی بود که در عغرب آغاز شد و دیدیم که چگونه جهان را در نوردید و «جهانی» شد. علی رغم آنکه در ابتدا توسط سنت گراها مخالفت های زیادی در مقابل مدرنیسم صورت گرفت ولی در نهایت مدرنیسم پیروز شد.
برای مدرنیسم خصوصیات زیادی نقل می کنند که یکی غیر قابل بازگشت بودن آن است. یعنی مدرنیسم مانند یک انقلاب همه چیز را زیر و رو می کند و از آنجا که universal است پس همه جهان را در هم می نوردد. به اعتقاد این گروه مدرنیسم جریانی بود که نمی شود جلوی آن را با وجود آنکه دیدگاههای مخالف زیادی در مقابل آن وجود داشت سد کرد.
به عقیده گروه اول، پدیده جهانی شدن که ما امروز شاهد آن هستیم مرحله ای از جریانی است که از قدیم شروع شده اما اکنون شکی جدید به خود گرفته است و علت این شکل گیری نوین «تکنولوژی ارتباطات» است و این همان چیزی است که نافلر در موج سوم به ان اشاره کرده است.بی تردید ما امروز در یک دهکده جهانی زندگی می کنیم و پیش بینی تا فلر صحیح بوده است.
اما در کل این نظریه که جهانی شدن محصول دهه اخیر می باشد، صحیح تر بنظر میرسد زیرا در همین 10 الی 12 سال اخیر است که شاهد تحولات ناشی از جهانی شدن ، مثل «پیشرفت ناگهانی تکنولوژی ارتباطات» هستم.
حالا این سوالات مطرح می شوند که جهانی شدن صرفاً برای کشورهای در حال توسعه اهمیت دارد یا برای کشورهای جهان سوم هم یک موضوع قابل بررسی است؟
آیا جهانی شدن شکل جدید و نوینی از استعمار است؟
در حال حاضر اندیشمندان نسبت به مساله جهانی شدن به دو دسته خوش بین و بد بین تقسیم می شوند:
الف) برخی می گویند جهانی شدن هیچ نفعی برای ما نخواهد داشت زیرا جهانی شدن ادامه استعمار و شکل جدیدی ازآن می باشد که ما نباید فریب آنرا بخوریم یعنی اینکه دیدگاه خوبی نسبت به این پدیده ندارند و بر این عقیده اند که جهانی شدن یک process نمیباشد. بلکه یک project «پروژه» است یعنی عده ای نشسته اند و نقشه ای برای استعمار دنیا طراحی کردهاند که این نقشه نام جهانی شدن به خود گرفته است. طراحان این نقشه می خواهند حاکمان آینده جهان باشند.
ب) در مقابل کسانی هم معتقدند که جهانی شدن یک پروسس است و از آن بعنوان یک نقشه فرهنگی یاد نمی کنند بلکه آنرا یک روز طبیعی که برنمه های خاص خودش را دارد ، می دانند و می گویند جهانی شدن فرایندی است که از جایی شروع می شود و به تکامل می رسد.کسی آنرا هدایت نمی کند و با پیشرفت علم و تکنولوژی و ارتباطات راه خودش را می پیماید و ÷یش می رود.
کسانیکه جهانی شدن را یک پروژه می دانند، عواملی را نام می برند که باعث تسلط فرهنگ غربی بعد از جنگ جهانی دوم و خصوصاً در عصر حاضر شده است که عبارت اند از:
(1)Cassandra : دختر پادشاه تروا است که بنا به افسانه های یونانی، آپولو عاشق وی می شود و به وی قدرت پیشگویی عطا می کند. ولی کاساندرا به عشق آپولو جواب رد می دهد و آپولو مقرر می دارد که کسی پیشگوییهای وی را باود ندارد. کاساندرا بارها و بارها انقراض حکومت پدرش را پیش بینی کرد ولی کسی به وی اعتنا ننمود تا اینکه تزوا به دست یونانیان افتاد و کاساندرا از آن پس به عنوان برده به خدمت آنان در آمد(م-آمریکانا، ص1980،766)
1- شرکتهای چند ملیتی 2- بازارهای فروش جهانی 3- انقلاب اطلاعاتی 4- فروپاشی نظام کمونیستی شوروی
جهانی شدن فرهنگ :
از دید تاریخی ، جریان جهانی شدن کنونی اقتصاد و فرهنگ ، تشکیل چهارمین تمدن جهانی را نوید می دهد،
این جریان به نامهای گوناگونی شناخته شده است از جمله جامعه فراصنعتی ، اطلاعاتی و ارتباطی جهانی شدن زندگی اجتماعی هم بر الگوی های متغیر هر نشینی اثر می گذارد و هم از آنها تاثیر می پذیرد . همچنین جهانی شدن اقتصاد در فرهنگ همراه از هم گسیختگی ، بی عدالتی و بر خوردهای سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی بسیاری است . یا به عبارت دیگر جهانی شده روابط اجتماعی به گونه ای برابر و هماهنگ پیش نرفته و از آغاز در ارتباط با نا برابری میان مناطق مختلف جهان بوده است . همانطور که گفته شد تا فکر عقیده داشت که ما با یک دهکده ٌ جهانی سرو کار داریم . حال در این دهکده بحثهای فراوانی در می گیرد که کدام ملیت و کدام فرهنگ غالب خواهد شد و کدام فرهنگ مغلوب می شود ؟ یا اینکه آیا فرهنگ غرب مسلط می شود ؟ آیا فرهنگ ها خودشان باقی می مانند ؟