خواجه شمس الدین محمد شیرازی متخلص به حافظ تولد : 792 ( ه . ق )
همانطور که پیش تر اشاره شد د رمورد حافظ سخن فراوان گفته شده است که در برخی از روایات اکثر حافط شناسان و محققان اتفاق قول داشته و در بعضی دیگر تناقص عقیده .
از جمله موارد مورد تایید عموم صاحب نظران اینکه :« وی در جوانی به کسب علوم و معارف زمان خویش پرداخته و به علم احکام و بلاغت و قواعد و اصول زبان عربی و مسائل عرفانی تسلط کامل پیدا کرد و نیز اینکه حافظ قرآن بوده و به حقایق و معانی عمیق آیات آگاه و آنرا با چهارده روایت حفظ کرد و این خود از کم نظیر ترین شگفتی هاست1 . »
اما مطلبی که در آن تناقض عقیده مشاهده میشود اینکه ، علت تخلص خواجه شمس الدین محمد شیرازیی به حافظ بسیاریی از تذکره نویسان و اندیشمندان این تخلص را بدان سبب دانسته اند که وی حافظ قرآن بوده است ، اما دکتر باستانی پاریزی د رمقاله خود2 علت را چیز دیگری دانسته اند .
، ایشان د رقسمتی از مقاله خود آورده اند که :
« چنان به نظر می آید که خوانندگان را د راین زمان ( دربار هنر پرور ملوک سیستان ) به لقب حافظ می خواندند و این لقب دویست سال بعد از مرگ حافظ شیرازی مرسوم بود . البته د راین نکته که حافظ ، حافظ قرآن بوده شکی نیست و از اینکه قرآن را به « چهارده روایت » می خوانده و از این سبب عشق او به فریاد رسیده بود ، انکار نباید کرد . اما اینکه تخلص او تنها به مناسبت « قرآنی که اندر سینه داشته است » انتخاب شده باشد و شهرت او در شیراز بدین نام تنها از این جهت باشد جای گفتگو دارد .
و بازمطلبی که د رآن اتفاق قول است اینکه حافظ هنر مندی است که علاوه بر توانایی د رشعر د رسای رهنرها از جمله موسیقی سر رشته داشته است .
عاشق ورند و نظر بازم ولی گویم فاش تا بدانی که به چندین هزار آراسته ام .
اگر بگویم که « خواجه هنرمندی ماهر است کههنرهای شعر و موسیقی1 را در ابیات خود به هم آمیخته و شعری پدید آورده که هر سه هنر در آن جلوه گر است 2 »
شاید چنین اجازه ای هم داشته باشیم که شعر او را از حیث ظاهر و مضامین و همچنین صنایع ادبی به کار گرفته شده با سبکها و جنبشهای هنری که اغلب درمورد نقاشی بیان می شود تطابق دهیم . البته این موضوع که جنبش های هنری غالباً به صورت یک انقلاب بر تمام عرصه های هنری و نه فقط نقاشی تاثیر گزار بوده اند امری واضح و اثبات شده است . اما این نکته که این سبکها و مکاتب که اکثر اً درغرب به ویژه اروپا به ظهور رسیده اند را در اشعار یک ادیب و فرزانه بلند آوازه شرقی جستجو. کنیم امری تازه و بدیع به نظر می رسد .
با نگاهی به اشعار حافظ می توان به این نتیجه رسید که که حافظ می کوشد که با بیانی ساده و قابل فهم برای عموم و همچنین بهره گیری هنرمندانه از صنایع ادبی مفاهیم بلند عرفانی را بنمایاند . مفاهیمی آنقدر بلند و فیلسوفانه که گاهی بدون یک نگاه کارشناسانه و تحلیلی نمی توان به کنیه آن پی برد و خواننده کم سواد به معنای ظاهری و صوری لغات بسنده خواهد کرد . به همین دلیل ما اغلب بایک معن یظاهری و یک معنای عمیق و دور در اشعار روبرو هستیم .
شعر حافظ و سبک انتزاعی :
برای برقرار کردن پیوند صحیح بین اشعار حافظ و سبک انتزاعی د رهنر باید نکات مهم و اساسی هر دو مقوله را مورد توجه قرار داد .
مهمترین ویژگی که ما در اشعار حافظ با آن روبرو هستیم تمرکز معانی است ، بدان معنی که شاعر چند مضمون را د ریک عبارت یا در یک جمله جمع می کند . و برای نیل به این مقصود از صنایع گوناگونی چون ایهام ، اضافه های چند بعدی ، یا حذف مضاف الیه ، استفاده از معنی حقیقی و مجازی د رآن واحد بهره می جوید یا به علت خاص خود کلام و گاهی با توجه به نمود سعی واژه ها مفاهیم گوناگونی را در شعر جمع کند .
کاربرد واژه های دو یا چند معنایی ( ایهام ):
« به کاربرد چنین واژه هایی در زیبا شناسی شعر قدمایی « ایهام » گفته اند . معمولاً ایهام را در کتابهای جدید عبارت از آن می دانند که شاعر در شعر لفظی بیاورد با دو معنی یکی نزدیک « قریب » و دیگری دور « بعید » . ذهن شنونده به معنی نزدیک متوجه می شود د رحالیکه مراد گوینده معنی دور است .
در شعر حافظ در مواجه با ایهام باید معانی را که ساخت کلام بدانها می تواند دلالت کند استخراج کرد و در کنار هم گذاشت و آنها را مفاهیمی دانست که در ذهن حافظ بوده است .
تحلیل روانشناختی ایهام نیز مؤید این مطلب است که در ایهام ، دو یا چند معنی د رکنار یکدیگر به کلمه ایهام ساز تزریق می شود ، ایهام بر مبنای تداعی معانی و تسلسل خاطر و به خصوص مبتنی براصل مجاورت است . دو عنصر ذهنی که مجاور هم بوده باشند ، یکدیگر را فرا می خوانند ، برای مثال واژه شیرین « در ذهن فارسی زبانان آشنا به شعر و ادب با مفهوم و صورت ذهنی طعم ضد شور و نیز معشوق خسرو و فرهاد مجاور است . »