وی از بزرگترین شعرای قصیده سرا و ازغزلگویان نیکوسخن قرن هشتمست. زندگی سلمان بیشتر در دربار امرای جلایری (ایلکانیان) و در پایتخت آنان ، بغداد سپری شده است تا در سال 778 هجری (=1376میلادی) در گذشت.
سلمان را می توان آخرین قصده سرای بزرگ ایران بعد از مغول و پیش از دوره بازگشت دانست و اگر چه درین فن باستادان بزرگ پیش از خود نیمی رسد ، لیکن بهرحال از همه معاصران خود بهتر از عهده تتبع قصادی شاعران قصیده سرای قرن پنجم و ششم بر آمده است.
غزلهای سلمان لطیف و از حیث مضامین و معانی درزمره غزلهای خوب فارسیست و بهمین جهت برخی از آنها باغزلهای حاف شیرازی اشتباه شده و در بعضی از نسخ دیوان آن استاد راه یافته است.
دو داستان منظوم یکی بنام «جمشید و خورشید» و دیگری بنامه «فراق نامه» از سلمان باقی مانده است.
درباره احوال سلمان رجوع شود به : تاریخ مفصل ایران ، ج1: مرحوم عباس اقبال ص552 – 553 – تاریخ ادبیات ایران ، اقای دکتر رضازاده شفق ، ص324-328 ، رساله سلمان ساوجی ، مرحوم رشید یاسمی ، مقدمه کلیات سلمان ساوجی چاپ تهران.
زورق
پیکر این زورق رخشنده بر آب روان
می درخشد چون دو پیکر بر محیط آسمان
شکل این زورق مگر برجیست ابی کاندرو
دایما باشد سعود ملک را با هم قران
باد پای اب رفتاری که رانندش بچوب
آب او را هم رکاب و باد او را هم عنان
معده او بگذرراند سنگ خارا را سبک
لیک اب خوشوارش در درون آید گران