صائب در سال 1034 یا 1036 هجری به مناسباتی از اوضاع و احوال اصفهان دلگیر شد و بنا بر روش رایج شاعران آن زمان بقصد تجارت به عزم دیار هند به هرات و کابل رفت در کابل به دیدار میرزا حسن الله متخلص به احسن و مشهور به ظفرخان فرزند خواجه ابوالحسن تربتی یا سبزواری که به نیابت پدر از جانب جهانگیر پادشاه هند حکمران آن مرز و بوم نائل شد .
ظفرخان مردی شاعر و ادب پرور بود و صائب را سخت گرامی می داشت . چیزی نگذشت که به شاگردی او دل خوش کرده گفت : و طرز یاران پیش احسن بعد از این مقبول نیست
تازه گوئی های او از فیض طبع صائب است » صائب نیز در نتیجه اکرام و نوازش مستدام ظفرخان به مدح او پرداخت و او را در کرامت و شجاعت برناموزترین سرداران هند ترجیح می نهاد : « خان خانان را به بزم و رزم صائب دیده ام
در سخا و در شجاعت چون ظفرخان تو نیست » سرانجام صائب به پایمردی ظفرخان در هنگام جلوس شاه جهان ( 1037 هجری ) به نزد این شهریار رفت و به پاس قطعه ای که در تهنیت و ماده تاریخ جلوس شاه جهان ساخته بود از طف وی ملقب به « مستعدخان » شد و جایزتی کلان و منصبی بلند یافت . ولی هیچگاه از مصاحبت ظفرخان غافل نمی ماند . به طوری که نوشته اند پس از 6 سال توقف در هندوستان پدرش که پیری هفتاد ساله بود از پی پسر روان شد تا وی را یافته و به ایران بازگرداند . صائب نیز از نظر اجرای دستور پدر از ممدوح خود ظفرخان به طریق زیر رخصت مراجعت به ایران را خواست : « شش سال پیش رفت که از اصفهان به هند / افتاده است توسن عزم مرا گذار // هفتاد ساله واله پیر است بنده را / کز تربیت بود بمنش حق بیشمار // آورده است جذبه ی گستاخ شوق من / از اصفهان به اگره و لاهورش اشکبار // زان پیشتر کز اگره به معموره دکن / آیه عنان گسسته تر از سیل بیقرار // مقصود او زآموزش بدرن من است / لب را بحرف رخصت من کن گهرنثار // با جبهه ی گشاده تر از آفتاب صبح / دست دی ببدرقه ی راه من براری
پس از آن مدتی گذشت ، تا در آن هنگام که ظفرخان به نیابت پدر حکمران کشمیر شد ، در آنجا صائب با قول و قرارهائی که گذاشت موفق گردید به همراه پدر به ایران بازگردد (1042 هجری ) صائب پس از ورود به ایران در زاد و بوم خود شهرتی عظیم کسب کرد و به مقام ملک الشعرایی در بارشاه عباس دوم ( 1052 - 1077 هجری ) نائل شد و در سفر و حضر از ملازمان شاه گردید تا جایی که نوشته اند رتبه ای نزدیک به وزارت داشته است . صائب زمان پادشاهی سلیمان صفوی را نیز دیده و در روز جلوس او به سلطنت چکامه ای سروده است ( 1077 هجری ) این شاعر توانا و استاد برای دیدن عالمان و شاعران و انتخاب شعر از دیوان آنان در شهرهای قم و قزوین و اردبیل و یزد ودیگر نقاط به گردش پرداخته و ره آورد این سفرها را سفینه ای به عنوان ( بیاض ) فراهم داشته است که در آن ذکری از محل ملاقات و نخبه ای از آثار نزدیک به 800 تن از نامبرداران را گردآورده ، مرحوم تربیت عدد ابیاتی که در آن مجموعه آمده بیست و پنج هزار یاد آور شده و گنجینه ای معتبر است . صائب در سالهای آخر عمر خویش در اصفهان خوش زیسته و از سیر و سیاحت پای کشیده و در باغ تکیه ی خود لنگر انداخته است . آرزومندان دیدار وی از هردیار ملاقاتش می شتاخته اند و از آثارش منتخباتی فراهم می کرده اند . چنانکه عاملای بلخی که مردی شاعر و عارف بود و میرمعزالدین موسوی متخلص به « فطرت » از دانشمندان و مشاهیر رجال ایرانی هندوستان بود ، از این طبقه شمارند . وفات وی در 1081 در اصفهان اتفاق افتاده و جمله ی « صائب وفات یافت » ماده تاریخ مرگ اوست .
در بین شاعرانی ایرانی کمتر شاعری در حیات خود به اندازه صائب مقام و محبوبیت داشته و مورد توجه پادشاهان و رجال زمان بدین پایه که او راست بوده اند . زیرا در ایران و هندوستان و ممالک عثمانی او را مکرم می داشتند و حتی دیوانش را برسم ارمغان از دربار ایران به حضور خواندگار روم می فرستادند . همچنین شاعران و گویندگان که معاصر وی بودند خود را با او برابر نمی دانستند و همگان به جلالت قدرتش معترف بودند . البته تواضع و فروتنی و مردم داری و حسن سلوک وی مزید بر این علت بود .
صائب از پرکارترین و پر اثر ترین شاعران ایران است . تعداد اشعار او را از 80 هزار تا صد و بیست هزار و دویست هزار و سیصدهزار و بیشتر بر شمرده اند . آقای دکتر حسن سادات ناصری ، استاد دانشگاه تهران دیوان اشعار صائب را پس از سالها تفحّص و تحقیق در ده مجله و بالغ بر هشتاد هزار بیت و هشت هزار غزل تدوین کرده و آماده چاپ بود . در سال های اخیر 6 مجله از دیوان صائب تبریزی شامل 7015 غزل ، همراه با چند قصیده و شعر ترکی در 7 و 36 صفحه به قطع وزیری به کوشش محمد قهرمان از طرف شرکت انتشارات علمی و فرهنگی در تهران چاپ و منتشر شده است . صائب علاوه بر منتخباتی که از آثار دیگران برداشته و از سروده های خویش نیز حسن انتخابی نموده ، و دسته بندی مخصوص کرده و هر دسته را به نامی ممتاز داشته است . چنانکه اشعاری را که در وصف اندام معشوق است « مرآت الجمال » و ابیاتی را که مربوط به آینه و شانه است « آرایش نگا » و اشعار خمریه را « میخانه » و نخبه ی مطالع غزلیات خویش را « واجب الحفظ » نام نهاده است . دیگران هم بدین اسلوب و طرزهای دیگر از آثار روی منتخباتی برداشته اند ، و به این ترتیب است کلیات و دیوان هایی که در هندوستان و ایران از صائب به چاپ رسیده است . صائب خطی خوب داشته و نسخه هایی از آثارش به خط وی موجود است . علاوه بر این درحواشی نسخه هایی که به خط کاتبان است ، از جمله عارف تبریزی کاتب و کتابدار او که خود رسم الخط صائب را تقلید می کرده ، اشعاری نوشته ، مطالبی را متذکر شده است . دو سه قطعه نثر هم از او موجود است ، یکی نامه ای به شاه عباس ثانی در استدعای بازکردن میخانه ها - دیگر نثری در باب قلیان و کثرت علاقه بدان وسوم نامه ای به دوستی در تقاضای گل نرگس .
« چهره و مقام صائب در نثر معاصرانش »
مؤلف کتاب چراغ هدایت ( سراج الدین علیخان متخلص به آرزو و معروف به خان آرزو ) می گوید که « حقیر تصویر ایشان دیده ام . مرطوب سفید فام پیر نوشته اند » چند سال پیش در اصفهان جنب مدرسه چهار باغ در بازار نوبنیادی نگارنده قالیچه ای دید که تصویر صائب را مطابق نشانی خان آرزو برآن بافته بودند .
صاحب مغازه که خود شاعر بوده و به سبک صائب غزل می ساخت گفت لنگه ی این قالیچه را مردی فرانسوی که صائب را به شعرهایش می شناخت خرید و به اروپا برد .صائب به شهادت اشعار خود و قول معاصرانش مردی فرشته خو ، کم آزار و متواضع بود . تمام تذکره نویسان از محامه او سخن گفته اند حتی دشمنش آذر در دانشکده می نویسد « در اصفهان کسب کمالات صوری و معنوی کرد » خوش طینتی او بقدری است که همه شعرای معاصر را در اشعار خود به نحوی مورد ستایش و تشویق قرار داده است که همه ی شعرای معاصر را در اشعار خود به نحوی مورد ستایش و تشویق قرار داده است و در دیوان وی شاید به بیش از نام پنجاه شاعر که شعرشان را استقبال کرده و از آنان با تجلیل و محبت نام برده است صائب از معدود شاعرانی است که در زمان حیات ، صیت سخنش قاف قاف قلمرو زبان دری ( ایران ، هندوستان ، عثمانی ) را مسخر کرد و به قول صاحب سفینه ی خوشگو « خوندگار روم و پادشاهان اطراف درخواست نسخه هایی از دیوان او در حال حیات می کردند و شاه ایران به رسم تحفه و هدیه می فرستادند و منت می نهاد » . مشتاقان سخنش از دور و نزدیک و برخی پای پیاده به اصفهان می شتافتند تا به دیدار او مشرف شوند . نویسندگان تذکره های نصر آبادی ، قصص الخاقانی ، سروآزاده کلمات الشعرا همه استادی و جلالت قد روی را ستوده اند .
« اوضاع اجتماعی زمان صائب و سرگذشت شعر در این عهد »
دولت صفوی نخستین حکومت ایرانی است که در اثر رسمیت بخشیدن به مذهب تشیّع و بنیان گذار یک سازمان حکومت مرکزی ، کشور وسیع ایران را از تشتت و تفرقه به جمعیت و وحدت باز آورد . بلوغ و شکفتگی عصر صفوی دوران چهل و چند ساله ی سلطنت شاه عباس کبیر است . در این ایام راه ها امن و شهرها جدید ساخته شد اصفهان با بناهای رفیع و مساجد عظیم و تزیینات بدیع و نادره کاریهای غریب عروس شهرهای ایران لقب گرفت . علمای شیعه از همه جا جهت درس و بحث به پایتخت دعوت شدند ، هیئت های سیاسی و اقتصادی و مذهبی و ساحان اروپایی به کرات به اصفهان آمدند و مردم کم و بیش با راه و رسم زندگی آنان آشنا شدند ، جنگ های پیاپی با عثمانی شور و هیجانی در مملکت برانگیخت ، سفر به هند برای مردم آسان و عملی شد ، شعر از حصار دربار و مدرسه بیرون آمده و به میان مردم رفت ، قهوه خانه ها مثل کافه های قرن نوزدهم اروپا هنرمندان را به دور یکدیگر جمع کرد و مردم را با آنان آشنا ساخت . عجب اینکه شاه نیز گه گاه به یکی از این قهوه خانه ها که نزدیک عمارت عالی قاپو قرار داشت می رفت . و میان اهل هنر می نشست و به شاهنامه خوافی و نقالی و مشاعره گوش می کرد و گاهی هم با شاعران و نقاشان به شوخی و مزاح و مشاعره می پرداخت . خلاف پندار جمعی که رواج مذهب و نفوذ فقها را اسباب رکود بازار شاعری می دانند اکثر علمای بزرگ و متعصّب چون مجلسی ، ملاصدرا ، محقق لاهیجانی ، میرفندرسکی ، میرداماد ، فیض کاشانی و شیخ علی نقی کمره ای همه یا خود شاعر بودند و یا دوستدار شعر بودند و باز خلاف گفته ی جمعی که شاهان صفوی را مخالف شعر و شاعری معرفی می کنند باید گفت که غالب آنان همه شعر می گفتند و هم شعرا را حرمت بسیار می نهادند . در نظر ایشان شاعر یک مأمور تبلیغات حقیر نبود ، از او توقع مدّاحی نداشتند بلکه به چشم یک انسان والا به او می نگریستند . کمتر کسی بود که از راه شاعری نان بخورد .