دبیرکل جمعیت فدایان اسلام گفت: ولایت فقیه مایهی وحدت ملی است و به خاطر همین امروز لبهی پیکان دشمنان به سوی ولایت فقیه است. به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، صبح پنجشنبه در ادامهی مراسم دومین دوره از طرح بصیرت فرماندهان و مسوولان بسیج سپاه ناحیهی شهید بهشتی، محمدمهدی عبدخدایی در سخنانی به معرفی خود پرداخت و گفت: سال 1330 برای اولین بار به زندان رفتم و در سال 1332 آزاد شدم. پس از آن که سال 1335 به دلیل فعالیتهای سیاسی دوباره به زندان رفتم، در سال 43 از زندان آزاد شدم و با توجه به این که از جمعیت فدایان اسلام بودم اگر با نواب صفی دستگیر میشدم قطعا من نیز تیر باران میشدم. دبیرکل جمعیت فدایان اسلام با اشاره به اهمیتِ داشتن بصیرت علمی از سوی بسیجیان به بررسی ریشههای وهابیت پرداخت و گفت: فرزندان وهابیت، سپاه صحابه در پاکستان، طالبان و طرفداران بنلادن و القاعده هستند. آنان از سلفیها هستند که اقدام به جنایتهای مختلف میکنند و در ترجمههای خود اظهار میکنند در زمان پیغمبر نه ائمهی چهار گانه حضور داشتند و نه شیعه و هرچه در این باره گفته شده است کفر است و ریختن خون همهی مسلمانان به غیر از خود را مباح میدانند. عبدخدایی با اشاره به وجود منابع قرآن و حدیث در بررسی وهابیت و تحقیقات بزرگان و علمای شیعه به ویژه آیت الله مکارم شیرازی، به تحلیل سیاسی خود از وهابیت پرداخت و گفت: عبد الوهاب دمشقی در دمشق بوده و از مریدان ابن تیمیه و او از مروجان مذهب ابن تیمیه بوده و تعصب عجیبی داشت که بر آن اساس ریختن خون غیر از متعصبان به خود را مباح میدانست. وی با اشاره به تقسیم بندی وهابیت اظهار کرد: متعصبان وهابیت در قالب روشنفکران آن در عربستان هستند و در پوشش دیگر القاعده، طالبان و گروه صحابه در پاکستان را تشکیل دادهاند. این سه گروه زائدهی تعصب تفکرات عبدالوهاب هستند به طوری که این گروه به هیچ وجه اهل مذاکره نیستند و فقط به نابود کردن اعتقاد دارند. اما تنها بخش روشنفکر آن در عربستان حضور دارند که کمی حاضر به بحث و گفتوگو هستند. اما همین گروه در حالی که تمام کتابهایشان در عربستان آزاد است، اجازهی پخش و یا توزیع حتی یک کتاب شیعه را نیز در عربستان نمیدهند. این گروه تمام آثار اسلام در صدر اسلام را از بین بردهاند و فقط قبر پیغمبر را از بین نبردهاند که برای آن نیز تلاش کردهاند اما به خاطر هجوم مسلمین موفق به این کار نشدهاند؛ اما بقیه آثار ائمه را با خاک یکسان کردند. دبیرکل جمعیت فدایان اسلام افزود: برخلاف آن چه در قرآن کریم آمده است، مجادلهی اهل وهابیت با زور است. او با اشاره به حضور عبدالوهاب در دریه و حضور در کنار صعود الفیصل گفت: عبدالوهاب با الفیصل پیوند بسته و عربستان را از دست فرزندان شریف خارج کرده و حتی با حملهای در کربلا و نجف بین صد تا صد و پنجاه نفر آدم را کشتند و بدین ترتیب در حال حاضر روشنفکران این گروه حاکمان عربستان هستند که همگی آنها سلفی هستند. آنان که اکنون در جهان قتل و جنایت میکنند و خود را مسلمان میدانند از گروه متعصبان وابسطه به این گروه هستند. عبدخدایی دربارهی این گروه و تفکراتشان گفت: آنان با عذاداری مخالفند و آن را خلاف شرع میدانند و در زمانی پیدایش یافتند که اروپاییها و آمریکاییها به وجود نفت در عربستان پی بردند. در پاسخ به آنانی که به دنبال ریشهی بابیها و وهابیها و طرفداران کسروی هستند باید بگویم اینها در یک عصر صد ساله ظهور پیدا کردند. وی با اشاره به ریشههای بابیگری در ایران و حضور میرزا محمد باب گفت: بابیها به شدت از امیرکبیر متنفر هستند چرا که او را در مقابل میرزا محمد باب میدیدند به طوری که با بررسی ریشهی بابیها به شیخ محمد احصایی میرسیم که از احصای عربستان به نجف آمده و پس از آن به یزد مهاجرت کرد و به دنبال نامهی فتحعلیشاه برای حضور در دارالخلافهی تهران از یزد به قزوین آمد و در آنجا خود را رکن چهارم نامید. به طوری که در این تصویر خدا رکن اول، پیغمبر رکن دوم، ائمه رکن سوم و شیخ محمد احصایی رکن چهارم بود. بدین ترتیب علما وی را تکفیر کردند و بدین ترتیب بنیان شیخیه بنا نهاده شد و پس از آن فردی به نام سید کاظم رشتی در نجف اعلام کرد منتظر رکن چهارم بعدی باشید و بعد از این فرد میرزا محمد علی باب پیدا شد.
دبیرکل جمعیت فدایان اسلام با اشاره به خاطرات یک روسی افزود: سیاستمداران روسیه دیدند تجارت روسیه در ایران در حال شکست است و بعد از قرارداد ترکمانچای دیگر قند کلوخه با عنوان این که استخوان روس در آن است خورده نمیشود و روحانیت با اعلام این که کفش روسی نجس است اجازه خرید آن را از مردم گرفته است و بدین ترتیب تجارت روسیه در حال از بین رفتن است. این فرد در خاطرات خود می نویسد با دستور دولتمردان روسی به نجف رفتم تا فردی را پیدا کنم تا این شرایط را تغییر دهد و مسیر حرکت ایرانیان را و پیروی آنان از روحانیت را تغییر دهد. بدین ترتیب در نجف میراز محمدعلی پسر تاجر شیرازی به نام باب را پیدا کردم و از آنجا که وی را فردی با عقدههای فراوان یافتم با وی طرح دوستی ریخته و زمانی که او را میدیدم از جا بلند میشدم و همچون دیدار با ائمه به وی سلام میدادم. در روزهای اول وی تصور میکرد من اشتباه میکنم اما من به وی گفتم در جبین تو نوری میبینم که باید به ایران بروی و مردم آن را هدایت کنی و آنقدر این موضوع را گفتم که او به این نتیجه رسید و به ایران آمد و در عصر ناصرالدین شاه با ادعای آن که بر وی وحی شده است کتاب بیان را نوشت. عبد خدایی با اشاره به شرایط زمان ناصرالدین شاه گفت: در این زمان علما سه دسته بودند؛ عدهیی از آنان جبارین بودند که حاشیهنشین شاه بوده و برخلاف نظر شاه حرفی نمیزدند. مقدسین نیز کسانی بودند که منبر و محراب را در دست گرفته بودند و اینها کسانی بودند که خود را به تقدس زده بودند؛ و در ادامه گروه سوم عالمانی بودند از دستهی روشنفکران که نه دینشان به آنان اجازه میداد حاشیهنشین دستگاه ظالم شاه باشند و نه دانش آنان بهشان اجازه میداد مردم را در این شرایط رها کنند و بدین ترتیب در این شرایط میرزا محمدعلی باب در تهران پیدا شد و بابیگری را در ایران مطرح کرد. آیاتی که وی در میان مردم میخواند آیات قرآن نبود چرا که او آنقدر بیسواد بود که حتی درست خواندن آیههای عربی را بلد نبود و زمانی که یکی از علما ایرادات تلفظ وی را گفت، اظهار کرد که ما علم نحو را از زبان عربی برداشتهایم. وی افزود: بعد از محمدعلی باب، یحیی سپه برادر کوچک میرزا حسین علی وهاب مطرح شد و بعد از آن میرزا حسین علی بها کتاب ایقاء را نوشت و پس از آن عباس افندی، شوقی افندی، و در ادامه راه این روند تکرار شد. و درست در زمانی که ملت ایران نیاز به وحدت داشت تا در برابر دشمن بایستد و قرار داد ترکمانچای را با عمل منفیاش پاره کند، محمدعلی باب پیدا شد و در روزگاری که جهان اسلام نیاز به وحدت داشت تا در برابر اروپا بایستد و قد علم کند، افرادی همچون قادیان و عبدالوهاب پیدا شدند. دبیرکل جمعیت فدایان اسلام خطاب به بسیجیان گفت : اگر خوب دقت کنید میبینید که این افراد و گروهها بیخودی پیدا نشدند؛ اینها همانهایی هستند که خون مسلمین را ریختن را حلال کردند و درست در زمانی که انقلاب اسلامی دروازههای استکبار را میشکند طالبان را علم کردند و سپاه صحابه را در جایی دیگر به وجود آوردند و القاعده را به عنوان چهرهی اسلام معرفی کردند. او خطاب به بسیجیان گفت: وقتی اینها را ملود آمریکا و فرزند خلف آن معرفی میکنیم برای آن است که آنان درست زمانی شکل میگیرند که بچههای شیعه در مقابل صهیونیسم خیانتکار که از کشتن بچههای کوچک خودداری نمیکند سپاه صحابه را به وجود میآورند و این نشان از آن دارد که تاریخ مرتبا در حال تکرار است. دبیرکل جمعیت فدایان اسلام افزود: بررسی برههیی از تاریخ نشان میدهد زمانی که وطن اسلامی ما اشغال شده است و نیروهای روسی، آمریکایی و انگلیسی آن را به اشغال در آوردهاند و در شرایطی که مردم ایران نیاز به وحدت دارند و قحطی در ایران غوغا میکند، فروغی، نخست وزیر، ماده واحدهای را به مجلس میبرد و در آن اعلام میکند چون نیروهای خارجی مهمانان دولت ایران هستند هزینههای آنها را دولت ایران بپردازد. و بدین ترتیب اسکانس چاپ کرده و دلار چهارده قران را سه تومان و چهار قران از آمریکاییها خریده و بدین ترتیب انبارها توسط نیروهای خارجی خارج شده و قحطی به وجود آمد به طوری که مردم دانهی خرما را آسیاب میکردند و میخوردند. در این شرایط کسروی در ایران پیدا شد و داستانی دیگر را به جای وحدت ایرانیان رقم زد.
وی خطاب به بسیجیان گفت: من صرف نظر از آن که به ولایت فقیه معتقدم بر این باورم که به این ولی فقیه باید عشق بورزم چرا که این ولی فقیه امروز مظهر وحدت ملی است و میدانید اگر خدای ناکرده نباشد یک کردستان مستقل، یک آذربایجان مستقل، یک بلوچستان مستقل و یک لرستان مستقل شکل میگیرد؛ چرا که ما کشور کثیرالملت هستیم و امروز همهی دعوا بر سر این است که این مظهر وحدت را از بین ببرند و شاید بیشترین دعوا برسر ولایت فقیه نباشد بلکه بر سر ولی فقیه باشد؛ چرا که او عالمانه کشور را هدایت میکند و در این عرصه عالمانه از بچه هایی که در لبنان در مقابل صهیونیسم ایستادهاند حمایت کرده و در برابر آمریکا با تفکراتی محکم نه تنها از اندیشه دفاع میکند بلکه به بهترین شکل وحدت تمام اقوام کشور را حفظ میکند. عبدخدایی با اشاره به آن که آنها در ایران برسر چه چیزی دعوا دارند و می جنگند؟ گفت: آنان میدانند که ما نمیتوانیم بمب اتم داشته باشیم و چگونه میتوانیم در میان کشورهای اسلامی به کشوری بمب اتم بزنیم و مگر برد موشکهای ایران چقدر است و اگر آتشی باشیم، در دنیای تکنولوژی امروز آمریکا حتی نمیتوانیم جای خودمان را بسوزانیم پس از اگر چشمان خود را در مقابل دعوای آمریکا باز کنیم میبینیم این دعوا به خاطر آن است که منافع استکبار در خاورمیانه به خطر افتاده است و ریشهی این دعوا بر سر ولی فقیه است و آنان به خاطر وحدت ملی ایرانیان نگران هستند و دشمنی میکنند؛ چرا که امروز وحدت ملی در ولی فقیه متمرکز شده است. و این موضوع مربوط به امروز نیست. او تاکید کرد: این که میبینید یک روز شهید مدرس با جمهوریت مخالفت میکند، علت دارد و مطمئن باشید اگر سیاستمداری غیر از امام راحل رهبری انقلاب را برعهده داشت امروز هر استان ایران برای خود یک جمهوری شده بود و به قول مرحوم آیت الله طالقانی ایران تبدیل میشد به مجموعهیی از تهران و یزد. از این رو باید به این بصیرت برسیم که همه چیز به خاطر متفرق کردن ایرانیان از وحدت ملی آنان است.