روانشناسی صنعتی یکی از فعالترین و پررونقترین شاخههای علوم روانشناختی جدید است. امریکا که به عنوان مهد روانشناسی مشهور است، علیرغم این که رتبه چهارم را در زمینه روانشناسی دارد، بالاترین تعداد فارغالتحصیلان را در رشته روانشناسی صنعتی دارد. در اغلب مؤسسات صنعتی و مراکز دولتی امریکا و همچنین اروپا، به راحتی میتوان روانشناسان صنعتی را دید که با سایرین در حال انجام کار هستند. متاسفانه آمار قابل اعتمادی در مورد روانشناسی در کشور خودمان نداریم، اما شاید بتوان گفت که روانشناسی صنعتی یکی از شاخههای پرکار روانشناسی در کشور است. به نظر میرسد که در چند ساله اخیر توجه بیشتری نسبت به روانشناسی صنعتی و سازمانی معطوف شده است و علت آن است که صاحبان صنایع به این مساله آگاهی بیشتری پیدا کردهاند که انسان محور اصلی تمامی فعالیتهای صنعتی است. روانشناسی صنعتی دربرگیرنده پهنه وسیعی است که سعی در شناخت مشکلات انسانی دارد، مشکلاتی که منتج از رشد روزافزون و گسترده صنعت در طی چند دهه اخیر است. اینکه روانشناسی صنعتی چگونه این مشکلات را حل میکند، موضوع مورد بحث مقاله حاضر است.
روانشناسی صنعتی؛ آموزهها و کاربردها
تعریف و ماهیت روانشناسی صنعتی
تعاریف متعددی از روانشناسی صنعتی از سوی روانشناسان ارائه شده است، اما یک تعریف ساده و قابل درک از روانشناسی صنعتی چنین است: “ کاربرد و توسعه اصول و یافتههای روانشناختی برای حل مشکلات کاری نوع بشر در صنعت، تجارت، خدمات و سازمان های پژوهشی“. چنین تعریفی ممکن است سئوالات زیادی در ذهن افراد مبتدی در این زمینه بوجود آورد. اولین سؤال ممکن است این باشد: روانشناسی چیست؟ بدون فهمیدن این موضوع که روانشناسی چیست، درک و معنی روانشناسی صنعتی- که به تعبیری همان کاربرد اصول روانشناسی در حل مشکلات آدمی در صنعت است- کار مشکلی است. در این مقاله هرگاه سخن از صنعت به میان میآید منظور تمامی انواع سازمانهای کاری اعم از تجاری، صنعتی، تربیتی، دولتی و مذهبی است.
ارتباط روانشناسی و روانشناسی صنعتی
ارتباط بین روانشناسی و روانشناسی صنعتی چیست؟
روانشناسی در تعریف عبارت است از مطالعه انسان و رفتارهای او به کمک متدولوژی علمی. روانشناسی، روشهای علمی زیادی را جهت گردآوری حقایق درباره رفتار آدمی بکار میگیرد از جمله این روشها میتوان به تجربه، مشاهده پیمایش و سنجش، مطالعات زمینهای، مطالعات موردی و غیره اشاره کرد. بطور کلی این روشها، در اصل مشابه روشهایی هستند که در سایر علوم بکار گرفته میشوند ولی با این تفاوت که با مطالعه آدمی و رفتار او یعنی موضوع اصلی روانشناسی تطبیق داده شدهاند.
بنابراین وقتی صحبت از روانشناسی به میان میآید منظور، اختصاصا مطالعه اصول، قواعد و قوانینی هستند که بر رفتار آدمی در تمامی جنبهها حاکم میباشند.
همچنین باید در اینجا اشاره کنیم که روانشناسی موضوعی بسیار پیچیده است که با تخصصها و علائق زیادی سر و کار دارد. هر یک از این تخصصها باعث رشد شاخهها یا زیرشاخههایی میشود. از جمله به این زیرشاخهها در بخش صنعت میپردازیم.
چشم انداز روانشناسی صنعتی
کاربرد اصول روانشناختی در مورد افرادی که در صنعت و تجارت مشغول بکار هستند، در طی بیش از هشتاد سال، فهم چشمانداز روانشناسی صنعتی را اکنون برای ما سادهتر و روشنتر میسازد. لیستی که در زیر آمده است حاصل مصاحبههای مک کالون با عده کثیری از روانشناسان صنعتی در امریکا درباره چشمانداز و کاربرد روانشناسی صنعتی است:
1- انتخاب پرسنل: انتخاب کارمندان و مدیران برای مشاغل مختلف. توسعه ابزارهای انتخاب پرسنل بوسیله هدایت تحقیقات مربوطه.
2- پیشرفت پرسنل: توسعه شیوهها و روشهای ارزیابی عملکرد کارمندان، مدیران و غیره. توسعه و بهبود روشها و شیوههای اندازهگیری نگرش کارمندان. توسعه شیوههای مدیریت مؤثر و مدیریت پرسنل و مشاوره کارمندان، یعنی کمک کردن به کارمندان جهت سازگاری بهتر و بیشتر با خود و محیط خودشان.
3- مهندسی انسانی: ارائه پیشنهاد برای تغییر و نوآوری در طراحی ماشینها و ابزارها با رویکرد دستیابی به عملکرد سادهتر و صرف هزینهها و انرژی انسانی کمتر.
4- مطالعات بهره وری: فعالیتهای مربوط به کاهش کارهای طاقتفرسا، بهبود شرایط محیطی نظیر نور، تهویه هوا، نظم و ترتیب کاری، برنامه کار و غیره با توجه به حداکثر بازده.
5- مدیریت: فعالیتهایی نظیر بهبود و بالابردن مهارتهای مدیریتی و سایر فعالیتهای مربوط به مدیران.
6- ایمنی: جلوگیری از وقوع حوادث و ایجاد اقدامات تامینی.
7- ارتباط: توسعه و بهبود روابط مؤثر بین کارکنان.
بنابراین در برشمردن چشماندازهای روانشناسی صنعتی میبینیم که از یک روانشناس صنعتی برای حل تمامی مشکلات مربوط به کارکنان در بخش صنعت استفاده میشود. البته در پارهای موارد نیز از روانشناس صنعتی به طور اختصاصی در یک یا چند زمینه خاص استفاده میشود.
دشواریها و موانع سد راه روانشناسی صنعتی
علیرغم نقش مؤثر و متنوع روانشناسی صنعتی در مدیریت بهتر و کارآمدی آن به عنوان نظام علمی پویا، برای بهبود موقعیت و شیوههای کاری انسان، هنوز بازدارندههایی در استفاده از روانشناسان صنعتی در محیطهای صنعتی و تجاری وجود دارد. دلیل این امر را باید در مقاومت نوع آدمی در برابر هرگونه تغییر در وضعیت فعلی دانست. هرچند ممکن است وضعیت جدید کارآمدتر و سودمندتر باشد، ولی آدمی بر این مقاومت اصرار میورزد. این تمایل حاکم و فراگیر، بزرگترین مانع در راه قبول روانشناسی صنعتی از سوی کارکنان و مدیران تمام کشورهای دنیا بوده است. چرا که بکارگیری رواشناسی صنعتی در بیشتر موارد مستلزم تغییرات اساسی در نگرش و باورهای کارکنان و کارفرمایان است. مقاومت کارکنان در برابر روانشناسی صنعتی از این واقعیت نشان میگیرد که این افراد تغییراتی که نیاز به ارائه ایدههای جدید دارد را تهدیدی برای نگرشها و عادتهای کاری تثبیت شده خود میدانند.کارفرمایان نیز از بروز چنین تغییراتی بیزارند چرا که آنها اغلب نسبت به بازده ایدههای جدید مطمئن نیستند و کمتر حاضر به خطر کردن در این زمینهاند. یکی دیگر از دلائل مقاومت و پرهیز کارفرمایان این است که آنها علیرغم سوددهی ایدههای جدید، قادر به درک پیچیدگی رویکردهای جدید نیستند. کارفرمایان تمایل ندارند “امتیاز استخدام یا اخراج پرسنل“ که در انحصار خودشان است را با نظام علمی گزینش تعویض نمایند و یا حتی کسی را در آن شریک کنند. البته در حال حاضر با رشد روزافزون هنر و دانش مدیریت، بسیاری از کارفرمایان به ارزش و اهمیت عوامل روانشناختی در کار پی بردهاند. این موضوع را به راحتی میتوان در زمان پس از جنگ جهانی دوم و در اغلب کشورهای غربی و برخی کشورهای آسیایی ملاحظه کرد.
مفاهیم اساسی روانشناسی صنعتی
مفاهیم اساسی روانشناسی به نوبه خود علمی پیچیده است که مهمترین آنها به طور خلاصه با توجه به نمودار شماره 1 تشریح میشود.
دلیل رفتار
تمامی فعالیتهای آدمی اعم از یک رفتار ساده(پرهیز از آتش) یا پاسخهای عصبی و رفتارهای پیچیده(مثل انتخاب شغل یا انتخاب رشته تحصیلی) تصادفی نیستند و جملگی به واسطه حضور عوامل محرک یا شرایطی که انسان را وادار به عکسالعمل میکند، بوجود میآیند. روانشناسی در واقع تلاش برای جداسازی و مشخص کردن این شرایط تحریکی (محرکها) به عنوان علل زیربنایی رفتارهای نوعی است. در موقعیتهای صنعتی، بسیاری از این رفتارها نظیر از زیرکار دررفتن کارگران یا کمکاری، کاهش بازدهی در بخش فروش و یا تنشهای صنعتی که پیامد کاهش تولید هستند، با این دیدگاه مورد کنکاش قرار میگیرند که عواملی (محرکهایی) که باعث بروز آنها شدهاند چیست؟ فهم این شرایط و شناخت محرکها از اهمیت ویژهای برخوردار است چرا که اولا ما را قادر میسازد تا دلائل ممکن، جهت بروز چنین پدیدههای خاص را بشناسیم. ثانیا با مشخص شدن دلائل میتوانیم ارزیابیهای اصلاحی، جهت بهبود این موقعیتها به عمل آوریم. البته یک روانشناس صنعتی تحلیل موقعیت را به وسیله برشمردن اصول و عوامل روانشناختی که در آنها خبره است، انجام میدهد. بنابراین روانشناس صنعتی ممکن است آشوب و تنش در یک کارخانه را به راحتی ردیابی و دلائل آن را پیدا کند.