دانلود مقاله حق و صدق

Word 300 KB 34594 110
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بخش اول: مقدمه و کلیات و معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی 1- مقدمه و کلیات 1-1 مقدمه فلسفه شناخت واقعیت است که به وسیله فاعل شناسایی (ذهن) صورت می‌گیرد و در قالب عناصر زبانی (الفاظ) بیان می شود.

    بنابراین در پدیده شناخت سه عامل هستی، فاعل شناسایی و زبان نقش اساسی دارند.

    اما در فلسفه معاصر بیشتر به رابطه این سه عامل مهم پرداخته اند و از مباحثی که مربوط به رابطه هستی و فاعل شناسایی هستند به معرفت شناسی[1] تعبیر کرده اند و از مباحث مربوط به رابطه فاعل شناسایی و زبان به معناداری[2] و بالاخره از مباحث مربوط به رابطه هستی و زبان به صدق[3] تعبیر می کنند.

    مباحث معرفت شناختی و معناداری و صدق هر کدام حوزه خاصی در فلسفه معاصر را به خود اختصاص می دهند اما مباحث معناداری و به تبع آن بحث اعتبار و استدلال و صدق از مهمترین مسائل فلسفه منطق به شمار می‌آیند.

    1-2 تعریف مسأله ما در این رساله به بحث اخیر یعنی مسأله صدق و بیان ماهیت و ملاک آن از دیدگاه منطق دانان مسلمان و حتی منطق دانان غربی می پردازیم و هر کدام را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.

    نظریه هایی که در این رساله به بررسی آنها می پردازیم: عبارتند از: 1- نظریه مطابقت The correspondence theory of truth 2- نظریه هماهنگی یا (سازگاری) The coherence of truth 3- نظریه عمل گرایانه The pragmatic theery of truth 4- نظریه زیادتی The redundancy theory of truth 5- نظریه غیر توصیفی The Non-Descriptive theery of truth 6- نظریه سمانتیکی صدق Semantic theery of truth 1-3 سئوال های اصلی تحقیق 1- کدام یک از نظریه های صدق نزد منطق دانان و فیلسوفان مسلمان رایج بوده است.

    2- رابطه نظریه های صدق با نظریه وجود ذهنی در فلسفه اسلامی چیست؟

    3- فیلسوفان اسلامی علاوه بر بحث وجود ذهنی در چه مباحثی به نظریه‌های صدق پرداخته اند.

    4- آیا نظریه مطابقت برای ملاک صدق کافی است؟

    5- موضوع یا متعلق با لذات صدق و کذب در نزد منطق دانان مسلمان چه چیزی است؟

    6- آیا تنها قضایای اخباری متعلق صدق و کذب قرار می گیرند یا اموری دیگری هم هستند که قابل ارزش گذاری هستند.

    اگر اموری هم به صدق و کذب متصف می شوند این اتصاف بالذات یا بالعرض؟

    7- مشکلات نظریه مطابقت و دیگر نظریه های صدق کدامند؟

    1-4- فرضیه های تحقیق 1- نظریه مطابقت رایج ترین نظریه نزد منطق دانان و فیلسوفان مسلمان بوده است.

    2- نظریه مطابقت صدق به تنهایی به عنوان ملاک صدق قضایا کافی نیست.

    3- نظریه مطابقت از مبانی نظریه وجود ذهنی در فلسفه اسلامی است.

    4- فیلسوفان اسلامی در بحث علم و عالم و معلوم اجمالاً به این بحث پرداخته اند.

    1-5 – هدف های تحقیق: 1- استخراج دیدگاههای منطق دانان و فیلسوفان مسلمان در مورد نظریه‌های صدق 2- تطبیق نظریه های صدق در منطق اسلامی و غربی 3- انجام یک کار پژوهشی مستقل در باب نظریه های صدق 1-6 روش تحقیق در این رساله به دلیل تئوریک بودن آن سعی شده است پس از جمع آوری نظریات صدق به تحلیل و نقد و بررسی آنها پرداخته و دیدگاههای مختلف را تا حدودی مقایسه نماییم و در مواردی پیامدهای فلسفی منطقی هر دیدگاه را بیان کنیم و لذا روش ما عمدتاً تحلیلی، تطبیقی و توصیفی است.

    1-7 – سابقه تحقیق: 1- در مورد نظریه های صدق در فرهنگ فلسفی و منطقی ما کار مستقلی انجام نشده است.

    2- بسیاری از کارهای انجام شده در این مسأله توسط منطق دانان غربی بوده به ویژه در کتابهای فلسفه منطق بطور مجزا به آن پرداخته اند.

    3- به نظر می رسد یک کار پژوهشی مستقل جهت مقایسه نظریه های صدق در منطق اسلامی و غربی انجام نشده و لذا چنین پژوهشی از اهمیت خاصی برخوردار است.

    معانی حق و صدق 1-8 معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی کلمه حق دارای معانی گوناگون است و استعمالهای متفاوتی دارد یعنی حق به صورت اشتراک لفظی و یا به حقیقت و مجاز و یا آنچنانکه ظاهر است به اشتراک معنوی بر مصادیقی حمل می شود[4] بیان معانی حق در اغلب کتب فلسفی حکمای اسلامی آمده است این مضمون در کتاب الهیات شفاء، شرح اشارات نمط چهارم و همین طور کتاب مشارع و مطارحات شیخ اشراق چنین آمده است «و اما الحق فقد یعنی به الوجود فی الاعیان مطلقاً فحقیّه کل شیء نحو وجوده العینی و قد یعنی به الوجود الدائم و قد یعنی به الواجب لذاته و قد یفهم عنه حال القول و العقد من حیث مطابقتهما لما هو واقع فی الاعیان فیقال: هذا قول حق، هذا اعتقاد حق و هذا الاعتبار من مفهوم الحق هو الصادق، فهو الصادق باعتبار نسبته إلی الامر، و حق باعتبار نسبته الامر الیه و قد اخطاء من توهم أن الحقیه عباره عن نسبه الامر فی نفسه إلی القول او العقد و الصدق نسبتهما الی الامر فی نفسه فإن التفرقه بینهما بهذا الوجه فیها تعسف و احق الاقاویل ما کان صدقه دائماً و احق من ذلک ما کان صدقه اولیاً و الاول الاقاویل الحقه الاولیه التی انکاره مبنی کل سفسطه هو القول بانه لا واسطه بین الایجاب والسلب»[5] معنای اول حق هر موجود خارجی است اعم از آنکه دائمی و یا غیر دائمی باشد.

    معنای دوم وجود دائمی است.

    حق در این معنا شامل موجودات غیر دائمی که زائل می شوند مانند حرارت مادی نمی شود.

    معنای سوم آن موجود دائمی است که ازلی نیز می باشد در این معنا حق فقط به واجب الوجود بالذات اطلاق می شود که ازلی است و بطلان در آن راه ندارد معنای چهارم حق عبارت است از عقد یعنی قضیه ذهنی و یا قول یعنی قضیه لفظی، در صورتی که واقع مطابق آن باشد حق نامیده می شود.

    نحوه اطلاق حق بر قضیه در کتاب رحیق مختوم چنین آمده است.

    قول اول اطلاق حق بر قضیه از باب وصف به حال متعلق موصوف است به این بیان که حق به معنای موجود خارجی است و به قضیه از آن جهت که محکی و مخبر عنه آن است حق اطلاق می شود صدر المتألهین این قول را خالی از تعسف و تکلّف نمی داند زیرا آنگاه که گفته می شود فلان قضیه حق است.

    بدون عنایت و مجاز، حق بر قضیه که مطابق خارج است اطلاق می گردد یعنی وصف قضیه ای که واقع مطابق اوست.

    قول دوم مختار علامه طباطبائی است و آن قول این است که حق صفت موجود خارجی است ولیکن از جهتی مطابقتی که بین قضیه با آن هست.

    تطابق واسطه در ثبوت حقیقت برای قضیه می شود.

    یعنی حق وصف قضیه است حقیقتاً به وساطت واقع.

    و قول سوم همان قول رایج است که اطلاق حق بر قضیه از باب وصف به حال موصوف است بدون آنکه نیازمند به واسطه در ثبوت باشد به این بیان که قضیه که مطابق خارج باشد حق است چه اینکه صدق وصف قضیه است به لحاظ انطباق با واقع.[6] به نظر می رسد که در این سه قول، قول علامه ارجح باشد چون حقانیت و واقعیت از آن موجود خارجی است حق بودن قضیه به تبع و وساطت آن موجود خارجی است.

    1-9- تمایز حق و صدق در خصوص تمایز حق و صدق نیز چند قول مذکور است.

    1-9-1- رأی مشهور حکمای اسلامی:‌ که قائلند اگر قضیه مطابِق با واقع باشد و واقع مطابَق با آن در این صورت به قضیه صدق اطلاق می شود‌.

    «...

    انه (الحق) صادق فیما احسب باعتبار نسبته إلی الامور و حق باعتبار نسبه الامر إلیه»[7] اما اگر واقعیت عینی با قول مطابق باشد یعنی واقع مطابِق و قول مطابِق باشد و به قول و قضیه حق اطلاق می شود.

    1-2-2- نظریه شیخ اشراق: شیخ اشراق با این نحو تمایز قائل شدن بین حق و صدق مخالف است و معتقد است که حق و صدق به یک معنا است و یکی است.

    عین عبارت او چنین است «و قد قیل أن الحقیّه تقال لنسبه الامر فی نفسه الی القول او العقد والصدق لنسبه القول او العقد إلی الامر فی نفسه.

    و کأن هذا الفرق فیه تعسف ما: فانه اذا قیل «قول حق» و «قول صادق» فی کلیهما لایراد الا مطابقه ذالک القول للامر الحارج، ثم لابد من المطابقه من ذالک الجانب الاخر»[8]بنابراین او معتقد است که بین حق و صدق تفاوتی وجود ندارد وقتی که گفته می شود.

    این قول حق است و آن قول صدق، جز مطابقت آنها با یک واقعیت عینی چیز دیگر در نظر گرفته نمی شود و شکی نیست که وقتی قول و حق و یا قول صدق با واقعیت عینی مطابقت داشته باشد ناچار واقعیت عینی نیز با قول حق یا قول صدق مطابقت خواهد داشت.

    نقد و بررسی: به نظر می رسد که شیخ تصور کرده تمایزی که مشهور بین حق و صدق قائلند تمایز حقیقی است در حالیکه مراد از این تمایز اعتباری است یعنی وقتی که گفته می شود اگر قول با واقع مطابق باشد.

    صدق و اگر واقع با قول مطابق باشد به قول حق اطلاق می شود منظورشان این نیست که ممکن است قول با واقع مطابق باشد و واقع عینی مطابق با قول نباشد بلکه منظور این است که این دو تنها بالاعتبار با هم متفاوت هستند و حقیقتاً یکی هستند.

    1-9-2- نظریه برخی از فیلسوفان عربی: برخی از فیلسوفان غربی بین حق و صدق تفاوت قائل شده اند پل فولکیه معتقد است که معمولاً صدق در مقابل کذب به کار می رود نه خطا و دروغگو کسی نیست که حتماً غلطی را گفته باشد بلکه دروغگو کسی است که امری را خود یقین دارد نادرست است درست می نمایاند.

    بنابراین میان صدق و حقیقت ارتباط ضروری وجود ندارد و همچنین میان کذب و خطا و در نتیجه شهادت گواهی که در بند صداقت است ممکن است خطا و ناصواب باشد و شهادت دروغگوئی ممکن است مقرون به حقیقت و صواب.[9] نقد و بررسی:‌ به نظر می رسد که بر این نظریه نیز این اشکال وارد باشد که بین صدقی اخلاقی و منطقی تمایز قائل نشده است بنابراین شهادت دروغگو اگر مقرون به حقیقت باشد حقیقتاً صدق است هر چند خود وی صدق اخلاقی نداشته باشد یعنی امری را بگوید که خودش به آن اعتقادی نداشته باشد حاصل سخن اینکه صدق و کذب در تعریف حقیقت، صفت قول است نه گوینده قول یعنی ما به دروغگو یا راستگو بودن گوینده قول کاری نداریم.

    1-9-3- نظر شهید مطهری: شهید مطهری معتقدند که بین (حقیقت و خطا) و (صدق و کذب) و (صحیح و غلط) و (درست و نادرست) هیچ تمایزی وجود ندارد.

    در این خصوص می فرمایند «حقیقت یعنی اندیشه‌هایی که با واقع و نفس‌الامر منطبق است و خطا یعنی اندیشه هایی که با واقع و نفس‌الامر منطبق نیستند این مسأله را گاهی تحت عنوان «حقیقت و خطا» می گوئیم و گاهی تحت عنوان «صدق و کذب» و گاهی تحت عنوان «صحیح و غلط» فرقی نمی کند.»[10] بنابراین آنگونه که برخی از فلاسفه غربی بین حقیقت و صدق تمایز قائلند شهید مطهری آن دو را یکی می داند و در واقع هر دو را صفت جمله، صرف نظر از گوینده آن، در صورت مطابقت با واقع می داند.

    همان طور که قبلاً هم ذکر نمودیم بین حق و صدق تمایز وجود دارد بدین نحو که حق صفت واقعیت خارجی است و صدق صفت آن جمله ای است که بیانگر و حکایتگر آن واقعیت است و تمایز این دو به حیثیت و اعتبار است بدین صورت که اگر قول را با واقع بسنجیم صدق و اگر واقع را با قول مقایسه کنیم به آن قول حق اطلاق می شود.

    بخش دوم: پیشینه تاریخی نظریه مطابقت صدق 2-1 سابقه نظریه مطابقت در یونان 2-1-1 مطابقت از نظر افلاطون سابقه نظریه مطابقت به افلاطون و ارسطو می رسد.

    افلاطون در رساله سوفیست می گوید: «بیگانه: سخن درست وضع ترا چنانکه به درستی هست بیان می کند؟» تئتتوس: آری بیگانه: و سخن نادرست وضعی غیر از وضع واقعی را؟

    تئتتوس: تقریباً بیگانه: به عبارت دیگر باشنده‌ای را بیان می کنند ولی این باشنده غیر از باشنده ای است که در مورد تو صادق است پیشتر گفتیم که در مورد هر چیز باشنده و نباشنده‌های بسیار وجود دارد.

    تئتتوس درست است.»[11] در جایی دیگر از رساله سوفیست می خوانیم.

    بیگانه: ولی پندار نادرست پنداری است برخلاف آنچه که هست مگر غیر از این است؟

    تئتتوس: آری برخلاف آنچه هست.

    «بیگانه پس پندار نادرست این است که آدمی نباشنده را در نظر بیاورد و تصور کند.»[12] همانگونه که ملاحظه می شود این عبارت ها بیانگر این مسئله هستند که وی به نظریه مطابقت معتقد است و حقیقت و درستی را باوری می داند که واقعیت را آنگونه که هست بازگو می کند و این چیزی جز مطابقت نیست اما چیزی که هست نوع تبیین او از وقایع است.

    الف) نظریه مطابقت در علوم حسی و تجربی نیست: اساس حکمت افلاطون بر این است که محسوسات ظواهرند و نه حقایق و عوارضند و گذرنده نه اصیل و باقی و علم به آنها تعلق نمی گیرد بلکه محل حدس و گمانند و آنچه علم بر آن تعلق می گیرد عالم معقولات است به این معنا که هر امری از امور عالم چه مادی باشد مثل حیوان و نبات و جماد و چه معنوی باشد مانند خوبی و شجاعت و عدالت ...

    اصل و حقیقتی دارد که سرمشق و نمونه کامل اوست و به حواس درک نمی شود و تنها به خودی خود و به ذات خویش و مستقلاً و مطلقاً و به درجه کمال و به طور کلی انسانیت است بزرگی است، شجاعت است.

    بنابراین افلاطون معتقد است هر چیزی با مثالش حقیقت دارد و آن یکی مطلق و لایتغیر و فارغ از زمان و مکان است و افرادی که به حس و گمان ما در می آیند نسبی و متکثر و متغیرند و فقط پرتوی از مثل خود هستند و نسبتشان به حقیقت مانند سایه است به صاحب سایه و وجودشان به جهت بهره ای که از مثل خود و حقیقت خود دارند.

    افلاطون عالم ظاهر یعنی عالم محسوس و آنچه را عوام درک می کنند مَجاز می داند و حقیقت در نزد او عالم معقولات است که عبارت از «مثل» باشد.[13] افراد مادی و متغیر نمود واقعیت هستند به عبارت دیگر آنها حقیقت و واقعیت نیستند و از طرف دیگر آنها هیچ چیز نیز، نیستند بنابراین از نظر افلاطون امور مادی و متغیر نمودها و سایه ها و روگرفتهای حقایق و نیمه واقعی اند که در عالم مثل موجودند و علم به آن حقایق تعلق می گیرد.

    افراد مادی و متغیر نمود واقعیت هستند به عبارت دیگر آنها حقیقت و واقعیت نیستند و از طرف دیگر آنها هیچ چیز نیز، نیستند بنابراین از نظر افلاطون امور مادی و متغیر نمودها و سایه ها و روگرفتهای حقایق و نیمه واقعی اند که در عالم مثل موجودند و علم به آن حقایق تعلق می گیرد.

    شهید مطهری در خصوص نظریه افلاطون می گوید «طبق عقیده افلاطون افراد متغیر مادی تنها به حواس ادراک می شوند ولی علم به آنها تعلق نمی‌گیرد زیرا علم به چیزی تعلق می گیرد که کلی و خارج از حیطه زمان و مکان است و آن همان «ایده» است.

    بنابراین افلاطون معرفت حسی را معرفت حقیقی نمی داند افلاطون از پروتاگوراس اعتقاد به نسبی بودن حس و ادراک حسی را می پذیرد اما نسبیت عام و کلی را نمی پذیرد.

    ب) نظریه مطابقت به علوم کلی مربوط است.

    معرفت حقیقی یعنی شناخت مطلق و خطاناپذیر حاصل شدنی است اما این معرفت نمی تواند ادراک حسی باشد که نسبی و فریبننده و تابع انواع تأثیرات موقتی هم از طرف فاعل شناسائی و هم از طرف متعلق شناسائی (شیء) است.

    افلاطون این نظر را از هراکلیتوس می پذیرد که متعلقات ادراک حسی یعنی اشیاء جزئی و محسوس و فردی همیشه در حال شدن و تغییر دائمی هستند بنابراین شایسته نیستند که متعلق معرفت حقیقی باشند اما افلاطون این نتیجه را نمی گیرد که متعلقات معرفت حقیقی وجود ندارد.

    از نظر او متعلق معرفت حقیقی باید ثابت و پایدار باشد که با تعریف کلی که در نظر سقراط درباره کلی است درک می شود.

    از نظر وی معرفت حقیقی معرفت کلی است چرا که قوانین جزئی همیشه تغییر می کند اما مفاهیم کلی همیشه باقی می مانند و با توجه به این مفهوم ثابت است که ما درباره قوانین اساسی جزئی از جهت خوبی حکم می نمائیم نتیجه این می شود که کلی است که شرایط و لوازم متعلق معرفت بودن را داراست معرفت عالی ترین کلی، عالی ترین نوع «معرفت» خواهد بود اساس نظریه مثل این است که مفاهیم کلی دارای مرجع عینی است و واقعیت مطابق آنها دارای مرتبه ای عالی تر از مرتبه ادراک حسی است.

    پس مطابقت در فلسفه افلاطون یعنی مطابقت صور ادراکی با حقایق مثالی.

    به عنوان مثال صورت ادراکی مانند انسان در صورتی مطابق با واقع است که با آن حقیقت مثالی انسان که در عالم مثل موجود است مطابق باشد.

    که این صورت محسوس سایه و نمود آن حقیقت است و نمی تواند متعلق معرفت واقع شود.

    2-1-2- نظریه مطابقت از دیدگاه ارسطو: الف: تعریف ارسطو از مطابقت ارسطو معتقد است که اشیاء یک واقعیتی دارند که مستقل از اندیشه ماست و ما هر گونه که بیندیشیم هیچ تأثیری در حقیقت اشیاء ندارد در متافیزیک ارسطو می خوانیم «حکم ما چه راست باشد و چه دروغ واقع امر همیشه به همان ترتیب است که بود» و این اولین و اساسی ترین موضع قاطع او علیه سوفسطائیان است که معتقد بودند واقعیتی ورای اندیشه انسان نیست و هر کس هر گونه بیاندیشد همان حقیقت است حال که از نظر وی واقعیت مستقل از اندیشه ماست باید ببینیم که اندیشه واقعی کدام است و واقعیت چیست که از نظر او کسی که اندیشه‌اش واقعیت را همانگونه که هست توصیف کند سخنش متصف به صدق و راستی می شود و اگر کسی خلاف وضعیت اشیاء بیاندیشد دروغ می گوید؟

    بنابراین اشیاء یک وضعیت ثابتی دارند که شناخت ما ممکن است سازگار با آن وضعیت باشد و ممکن است نباشد عین عبارت او درباره تعریف صدق و کذب چنین است «گفتن اینکه چیزی هست در حالی که نیست یا چیزی نیست در حالیک هست کذب می باشد ولی گفتن اینکه چیزی هست در حالیکه هست و اینکه چیزی نیست در وقتی که نیست صدق می باشد.» و اینکه «گفته دروغ آن است که چونان دروغ مربوط به چیزهای «ناموجود» باشد بنابراین هر گفته ای که مربوط به چیز دیگر باشد غیر از آنچه بدان مربوط است دروغ نامیده می شود مانند تعریف مربع که درباره مثلث صدق نمی کند و دروغ است.» ب – تفسیر تعریف ارسطو از مطابقت: از تعریف ارسطو درباره صدق و کذب دو برداشت می توان کرد یکی اینکه این سخن علاوه بر تعریف صدق و کذب ملاک صدق آن را نیز ارائه می دهد.

    یعنی گزاره صادق گزاره‌ای است که ما به ازای خارجی داشته باشد و گزاره‌ای که در خارج ما به ازای خارجی نداشته باشد کاذب است و برداشت دیگر اینکه منظور ارسطو از صدق و کذب همان سلب و ایجاب است به طوریکه بعضی از فلاسفه و منطق دانان جدید غرب، صدق و کذب را با ایجاب و سلب یکی می‌گیرند و این برداشت به واقعیت نزدیکتر است چون ارسطو در ادامه می‌گوید «چنانکه کسی بگوید چیزی هست یا نیست و نه در درباره ناموجود گفته می‌شود که هست» و قبل از آن ارسطو برای روشن شدن معنای ایجاب و سلب به تعریف صدق و کذب پرداخته است که تأیید بر مدعای ماست نکته‌ای که در این باره باید متذکر شویم این است که از دیدگاه ارسطو در خصوص امور بالفعل می توانیم بگوئیم راست است یا دروغ که اگر راست باشد دیگر دروغ نخواهند بود و اگر دورغ باشد دیگر راست نیست اما درباره گزاره هایی که در خصوص امور بالقوه اند گفته ما گاه راست است و گاهی دروغ یعنی به طور قاطع و بدون تردید نمی توان گفت راست است یا دروغ است بلکه هم می‌تواند راست باشد و هم دروغ در عبارت ارسطو چنین آمده است «درباره امور ممکن (ممکنات) همان اعتقاد می تواند راست (صادق) و دروغ (کاذب) باشد و ممکن است که انسان گاه راست بگوید و گاه دروغ بگوید اما در مورد چیزهایی که نمی توانند به گونه دیگری باشند باید گفت که نمی توانند گاه راست و گاه دروغ باشند بلکه اینها یا همیشه راست هستند و یا همیشه دروغ.» البته منظور این نیست که امور بالقوه آنگاه که به فعلیت رسیدند می توانند راست و دروغ باشند بلکه منظور این است که نمی دانیم حکم و گفته ما درباره اموری که هنوز واقع نشده اند درست است و با وضعیت‌شان مطابقت دارد یا خیر بلکه گاه می شود که اشیاء همانگونه که ما می اندیشیم به وقوع می‌پیوندند و گاه خیر مثلاً اگر من بگویم «فردا هوا بارانی خواهد بود» حکم من ممکن است با واقعیت مطابق باشد یا نباشد یعنی هم فردا هوا می تواند بارانی باشد و هم می تواند چنین نباشد دو طرف نقیض امکان وقوع دارند البته نه اینکه هر دو با هم جمع شوند که این محال است چون اجتماع نقیضین است حاصل سخن اینکه ما در مورد امور بالفعل می توانیم صدق و کذب را مطرح کنیم و قطعاً نمی‌توانیم بگوئیم صادق است یا کاذب است.

    اما در مورد بالقوه حکم ما قطعی نخواهد بود.

    در جمع بندی نظریه ارسطو درباره مطابقت که حکمای اسلامی به طور قطع همان را پذیرفته اند باید بگوئیم که از نظر او واقعیتی هست و این واقعیت مستقل از اندیشه ماست یعنی ما چه باشیم چه نباشیم آن حقیقت همچنان ثابت خواهد بود و تابع اندیشه ها نیست در واقع اصالت با واقعیت است نه اندیشه ما، برخلاف نظریه ایده آلیستها که اصالت را به اندیشه و ذهن می دهند که البته اندیشه ما گاه با آن واقعیت منطبق است و گاه نیست که اگر مطابق باشد صادق است و ا گر نباشد کاذب است البته از نظر وی حقیقت واقع دست یافتنی است و اصولاً تدوین منطق توسط وی را به خاطر وصول به حقیقت و واقع و مصون ماندن از خطا در ادراک واقع،‌ می دانند.

    بنابراین طبق نظر ارسطو مطابقت با واقع یعنی مطابقت اندیشه با حقیقت خارجی آنگونه که هست.

    2-1-3- نظریه مطابقت از نظر فارابی فیلسوفان اسلامی هم به تبعیت از ارسطو به تئوری مطابقت در صدق معتقد هستند و قبل از همه فارابی صدق را این چنین تعریف کرده است «لما کان القول و الاعتقاد انما یکون صادقاً متی کان للموجود المعبّر عنه مطابقاً» همانطور که مشاهده می شود در این عبارت صدق این گونه تعریف شده است قول و اعتقاد زمانی صادق است که دارای مطابق باشد به عبارت دیگر اگر قول یا گزاره از موجودی که این قول و اعتقاد حکایت از وجود آن است و یا ویژگی آن را بیان می کند که دارای ما به ازاء خارجی باشد آن قول صادق است البته از دیدگاه حکمای اسلامی انطباق یا عدم انطبقا تنها اختصاص به موجود خارجی ندارد بلکه قضایای ذهنیه و حقیقیه هم ما به ازاء دارند که ممکن است صادق یا کاذب باشند.

    2-1-4 نظریه مطابقت از دیدگاه ابن سینا بعد از فارابی بوعلی سینا صدق را این طور تعریف کرده است «فان الصدق هو بالمطابقه و هذه المطابقه لا تحقق الا فی ما یجب الدوام له بل نحن لا نحکم فی قضیه محمولها ممکن و زمانها مستقبل بانها صادقه او کاذبه ما لم تطابق الوجود و لم تخالفه» از سخن شیخ چنین بر می آید که از نظر او صدق همان داشتن ما به ازای خارجی آن هم به صورت بالفعل است لذا می گوید در مورد گزاره‌ای که محمول آن امر ممکن است و به زمان آینده مربوط باشد.

    نمی توان حکم به صدق و کذب کرد چون مطابقت این گونه گزاره ها با وجود خارجی معلوم نیست در حقیقت از نظر ابن سینا ملاک صدق یک قضیه وجود بالفعل محکی عنه آن است و به طور کلی از دیدگاه او مطابقت علم با عین امر بدیهی یا قریب به بداهت است به طوریکه دیگر حکمای اسلامی هم در این خصوص همین عقیده را دارند و آن اختلاف نظرهایی که درباره مطابقت در میان فلاسفه غربی رایج است در فلسفه اسلامی مطرح نبوده است.

    ابن سینا مطابقت صورت های حسی با امر واقع را چنین بیان می کند «فالحس یجرّد الصوره عن الماده لانه سالم یحدث فی الحاس اثر من المحسوسات فالحاس عند کونه جاساً بالفعل و کونه حاساً بالقوه علی مرتبه واحده و یجب اذا حدث فیه اثر من المحسوس أن یکون مناسباً للمحسوس لانه ان کان غیر المناسب لماهیه لم یکن حصوله احساس به» از این عبارت چنین بر می آید که هنگام احساس صورت شیء خارجی که فاقد ماده است (ماده خارجی) به تعبیر دیگر ماهیت شیء خارجی به ذهن می آید یعنی اثری بالفعل از محسوس خارجی که همان ماهیت شیء خارجی است در حاسه ایجاد می‌شود و این صورت محسوس با شیء خارجی مناسبت دارد یعنی از آن حکایت کرده و با آن مطابق است چون اگر این مطابقت در میان نباشد این احساس، احساس آن شیء نیست و این به این معنی است که اگر من می‌گویم من به این شیء خارجی علم دارم حتماً و ضرورتاً این علم من مطابق با آن شیء خارجی است در غیر این صورت فرقی بین شناخت و عدم شناخت وجود نخواهد داشت و نمی توانم به آن شیء علم داشته باشم ولی علم من مطابق با آن نباشد.

    مطابقت با واقع خاصیت علم است که از آن جدا نیست.

    این در خصوص صورت های حسی بود اما در مورد صورت های خیالی و عقلی نیز چون آنها حاصل تجرید و تقشیر همان صور حسی می باشند و از طریق صورت های حسی با عالم خارج ارتباط پیدا می کنند لذا ارزشمندی‌شان اثبات می شود.

    2-1-5 – نظریه مطابقت از دیدگاه سهروردی از نظر شیخ اشراق مسأله مطابقت به صورت دیگری مطرح شده است چون نوع تبیین او از ادراکات حسی با دیگر حکمای اسلامی متفاوت است همانطوریکه در ابن سینا توضیح داده شد فلاسفه اسلامی معتقد هستند به هنگام ادراک حسی همان شیء خارجی یا ماهیت شیء خارجی در دستگاه ادراکی ایجاد می شود که حاکی از آن است ما به طور مستقیم نمی توانیم به اشیاء خارجی دسترسی پیدا کنیم فقط از طریق این صورت که حاکی از آن شیء خارجی است و دارای برخی از ویژگی های آن است به آن شیء‌ خارجی علم پیدا می کنیم و این علم حصولی است که حکمای ما به پیروی از ارسطو قایل به آن می باشند اما در خصوص نحوه حصول این نوع علم فیلسوفان مسلمان با همدیگر اختلاف دارند که در این جا مقام بحث نیست اما در شیخ اشراق مسأله فرق می کند.

    سهروردی اساساً منکر علم حصولی در ادراک حسی است و وجود صورت و واسطه در علم به شیء حاضر را به طور کلی منکر است از نظر او وقتی شیء نزد عالم حاضر است و مورد مشاهده مستقیم واقع می شود نفس علم اشراقی و حضوری به آن شیء خارجی پیدا می کند نه علم حصولی بیان وی در این باره چنین است «ما الادراک لیس الا بالتفات النفس عند ماتری مشاهده و المشاهده لیست بصوره کلیه بل المشاهده بصوره جزئیه فلابد و أن یکون للنفس علم اشراقی حضوری را لیس بالصوره» از نظر سهروردی شی را که در معرض مشاهده مستقیم واقع می شود و رویت می شود رویت آن نه از طریق خروج شعاع می باشد و نه از این طریق است که صورتی در چشم منطبع می شود بلکه رویت از نظر او به این صورت است که وقتی انسان با یک موجود خارجی روشن و منیر رو به رو می گردد نفس ناطقه وی به آن موجود خارجی احاطه پیدا می کند و حقیقت رویت چیزی جز احاطه و اشراق نفس ناطقه و توجه حضوری آن به یک موجود خارجی نمی‌باشد در این صورت با توجه به اینکه شیء در احاطه و اشراق عالم است نه صورت شیء لذا خطائی هم صورت نمی پذیرد زیرا خطا در صورتی است که واسطه ای بین عالم و معلوم باشد به عبارت دیگر در علم حصولی است که معلوم بالذات غیر از معلوم بالعرض است و این سئوال پیش می آید که‌ آیا معلوم بالذات با معلوم مطابق است یا خیر اما در علم حضوری نفس به خودش احاطه دارد و معلوم نزد عالم حضور دارد و دیگر سئوال از مطابقت بی‌معناست مطابقت وقتی مطرح است که ما یک مطابِق و یک مطابِق داشته باشیم تا بین آنها نسبت مطابقت برقرار شود یا نشود اما در علم حضوری دوئیتی نیست چون علم و معلوم یکی است و واسطه‌ای در کار نیست مانند علم من به حالات نفسانی من که هیچ واسطه ای بین آنها نیست لذا بحث مطابقت پیش نمی آید من آن حالات را در وجود خودم می یابم نه اینکه از طریق چیز دیگری به آنها علم پیدا کنم البته حضوری بودن ادراکات حسی از نظر شیح اشراق به این معنا نیست که بدون هیچ قید و شرطی هر مشاهده مستقیمی فاقد خطا می باشد بلکه شرایطی را مطرح می کند که تحت آن شرایط نفس می تواند به آن شیء احاطه یابد و آن شرایط عبارتند از: 1- وجود نور 2- تقابل باصر و مبصر 3- تابش نور به شیء مرئی 4- سلامت قوه بینائی 5- عدم حجاب بین مدرِک و مدرک که از نظر وی دوری و نزدیکی مفرط مانع و حجاب محسوب می شود.

    بخش سوم آیا نظریه مطابقت تعریف صدق است یا ملاک آن 3-1- تمایز تعریف صدق و ملاک صدق برای اینکه بدانیم نظریه مطابقت تعریف صدق است با ملاک آن ابتدا باید بدانیم که این دو از یکدیگر متمایز هستند تعریف صدق ناظر به مقام ثبوت است و ملاک صدق ناظر به مقام اثبات تعریف صدق به تحلیل ماهوی صدق می‌پردازد.

    در حالی که معیار صدق به ارائه ابزاری و ملاکی برای تشخیص صدق از کذب و حقیقت از خطا تلاش می کند و البته تعریف حقیقت و خطا که جنبه ثبوتی دارد به ملاک شناخت و مباحثی که به تشخیص شناخت صحیح از سقیم می پردازد به معیار شناخت تعبیر می شود و هم فیلسوفان اسلامی و هم فلاسفه غربی به این تمایز تأکید دارند.

    توضیح اینکه هر مفهومی را که در نظر بگیریم یک تعریفی دارد که به توضیح و روشن کردن مفهوم آن می پردازد و یک ملاک تمایزی که سبب امتیاز آن از مفاهیم دیگر می شود صرف دانستن تعریف یک مفهوم سبب تمایز آن از مفاهیم دیگر نمی شود مثلاً یک پزشک تعریف بیماری سرطان را می داند و می داند که سرطان چیست اما صرف دانستن تعریف موجب نمی شود که وی موفق به تشخیص بیماری سرطان در این بیمار شود در این خصوص نیازمند به ملاک تمایزی است که این بیماری را از بیمارهای مشابه تشخیص دهد البته تعریف صدق و ملاک صدق بدون ارتباط با هم نیستند ولی کاملاً هم یکی نیستند یعنی برای تشخیص ملاک صدق باید تعریف آن را بدانیم و تا ندانیم مفهوم صدق چیست نمی توانیم بگوئیم که این سخن صادق است اما صرف دانستن تعریف صدق سبب تمایز قول صادق از قول کاذب نمی شود.

    پوپر درباره تمایز این دو می گوید «یک نکته دارای اهمیت قطعی است آن این است که بدانیم صدق به چه معناست یا فلان گزاره تحت کدام شرایط راست است و باید از این مسأله بوضوح فرق گذاشته شود که وسیله و یا ملاکی در اختیار داشته باشیم که به طور حتمی بگوییم فلان گزاره آیا درست است یا دروغ» و راسل و آیر نیز به این تمایز تأکید می کنند.

  • فهرست:

    فصل اول

    مقدمه و پیشینه تاریخی

    بخش اول:

    مقدمه و کلیات و معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی

    بخش دوم:

    پیشینه تاریخی نظریه مطابقت صدق

    بخش سوم:

    آیا نظریه مطابقت تعریف صدق است یا ملاک آن

     

    منبع:

    آشتیانی، سید جلال الدین، شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا – مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه قم، تهران، بهار 1378

    آیر، زبان حقیقت و منطق، ترجمه منوچهر بزرگمهر، انتشارات علمی دانشگاه صنعتی

    ابراهیمی دینانی، غلامحسین، شعاع اندیشه و شهود، انتشارات حکمت چاپ پنجم 1379

    ابراهیمی دینانی، قواعد کلی فلسفه در فلسفه اسلامی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران 1372

    ابن سینا، حسین ابن عبدا...، الاشارات و التنبیهات مع شرح للمحقق نصیرالدین طوسی و شرح الشرح قطب رازی، نشرالبلاغه، قم

    ابن سینا، حسین ابن عبدا...، الالهیات من کتاب الشفاء، منشورات مکتبه آیه اله المرعشی النجفی، قم المقدسه، ایران 1404 ق

    ابن سینا، حسین ابن عبدا...، المبدأ و المعاد، باهتمام عبدالله نورانی، موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل با همکاری دانشگاه تهران، 1363

    ارسطو، متافیزیک، ترجمه از یونانی توسط دکتر شرف الدین خراسانی، نشر گفتار تهران 1367

    اسکفلر، اسرائیل، چهار پراگماتسیت، ترجمه محسن حکیمی، نشر مرکز

    افلاطون، دوره آثار، ترجمه محمد حسین لطفی، چاپ سوم، انتشارات خوارزمی، تهران، 1367

    پوپر، کارل ریموند، حدسها و ابطالها، ترجمه احمد آرام، مجله تحقیقات اسلامی

    پوپر، کارل ریموند، جامعه باز و دشمنانش، ترجمه عزت الله فولادوند، چ چهارم

    پوپر، کارل ریموند، جستجوی ناتمام، ترجمه دکتر ایرج علی آبادی، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول 1369

    تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق دکتر عبدالرحمن عمیر (قم انتشارات الرضی، ج 1، 1371 ه‍ ش

    تفتازانی، سعد الدین، االمطول، فی شرح تلخیص المفتاح (مصححی عثمان افندی زاده، احمد رفعت) ترکیه 1330

    جوادی آملی،‌ عبدالله،‌رحیق مختوم شرح حکمت متعالیه بخش چهارم از ج اول و بخش دوم از ج اول مرکز نشر اسراء، 1375 ه‍ ش. قم،‌ بهمن 1370،‌چاپ اول

    جوادی آملی، عبدالله، شناخت شناسی در قران، ناشر : مرکز مدیریت حوزه علمیه.

    دشتکی، صدرالدین، رساله فی شبهه جذر الاصم، تصحیح احد فرامرز قراملکی، خردنامه صدرا، شماره پنجم و ششم پائیز و زمستان 1375

    دکارت، رنه تأملات در فلسفه اولی، ترجمه احمد احمدی، مرکز نشر دانشگاهی تهران 1369

    دورانی، جلال الدین، نهایه الکلام فی حل شبهه کل کلامی کاذب تصحیح و مقدمه احد فرامرز قراملکی، نامه مفید، شماره پنجم بهار 1375

    راسل،‌ برتراند، مسائل فلسفه، ترجمه منوچهر بزرگمهر، موسسه انتشارات علمی دانشگاه صنعتی

    سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، موسسه انتشارات دارالعلم قم، چاپ پنجم، زمستان 1366 ق بخش منطق و حکمت

    سهروردی، شهاب الدین یحیی، حکمه الشراق مجموعه مصنفات شیخ اشراق ج 2 به تصحیح و مقدمه هنری کربن، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

    سهروردی، شهاب الدین یحیی المشارع و المطارحات، مجموعه مصنفات شیخ اشراق ج 1 به تصحیح و مقدمه هنری کربن، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

    شعرانی، ابوالحسن، ترجمه و شرح فارسی کشف المراد شرح تجرید الاعتقاد، چاپ اسلامیه.

    شیرازی، صدرالدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1 و 2 و 3 و 7 و 8 و 9.

    شیرازی، صدرالدین محمد، رساله التصور و التصدیق، چاپ شده همراه با کتاب الجوهر النضید، قم انتشارات بیدار، 1368

    شیرازی، صدرالدین محمد، شرح حکمه الاشراق، چاپ سنگی

    شیرازی، صدرالدین محمد، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه با حواشی حاج ملاهادی سبزواری، تعلیق و تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی مرکز نشر دانشگاهی 1360 ش

    شیرازی، قطب الدین محمود ابن ضیاء الدین مسعود، دره التاج، بکوشش و تصحیح سید محمود مشکوه، انتشارات حکمت، بهار 1369

    شیرازی، قطب الدین، شرح حکمت الاشراق سهروردی، باهتمام عبدالله نورانی، تهران 1380 

    طباطبایی، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج اول و دوم و سوم پاورقی به قلم استاد مطهری، چاپ سوم ایران، انتشارات صدرا

    طباطبائی، محمد حسین، بدایه الحکمه، مکتبه الطباطبائی، ایران قم شارع ارم

    طباطبائی، محمد حسین، نهایه الحکمه، ایران، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

    طباطبایی، محمد حسین، نهایه الحکمه، با تعلیقیه محمد تقی مصباح یزدی، ج اول، انتشارات الزهراء، آبان 1363

    طوسی، خواجه نصیرالدین محمد، کشف المراد فی تجرید الاعتقاد،‌شرح حسن ابن یوسف حلی، منشورات شکوری، قم، تیر 71

    طوسی، خواجه نصیرالدین محمد، الاساس الاقتباس، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران 1367

    طوسی خواجه نصیرالدین محمد، تلخیص المحصل معروف به نقد المحصل بانضمام رسائل و فوائد کلامی باهتمام عبدالله نورانی، تهران 1359، انتشارات موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل شعبه تهران با همکاری دانشگاه تهران

    فارابی ابونصر، الجمع بین رای الحکیمین، بی تا

    فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، ج اول، انتشارات زوار تهران 1342 ه‍ ش

    فولکیه، پل، فلسفه عمومی، ترجمه دکتر یحیی مهدوی، انتشارات دانشگاه تهران دی ماه 1370

    کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه جلال الدین مجتبوی، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی 1362 ش ج 1

    کاشف الغطاء، شیخ علی، نقد الآراء المنطقیه، مطبعه لقمان، النجف 1382 ه‍ ق

    مشکوه الدینی، عبدالحسن، ترجمه و شرح منطق نوین صدرالدین محمد شیرازی، موسسه انتشارات آگاه، تهران 1362

    مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ج 1 بهار 77

    مصباح یزدی، محمد تقی، دروس  فلسفه، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهران 1375

    مصباح یزدی، محمد تقی، مقاله ارزش شناخت، دومین یادنامه، علامه طباطبائی موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول 1363 ه‍ ش

    مطهری، مرتضی، شرح مبسوط جلد اول و دوم و سوم، تهران انتشارات حکمت 1406 ه‍ ق

    مطهری، مرتضی، شرح منظومه، تهران انتشارات صدرا، 1377

    میرداماد، تعلیقات منطقیه و مباحث الفاظ، مجموعه متون و مقالات تحقیقی انتشارات دانشگاه تهران، باهتمام مهدی محقق و توشی هیکوایزوتسو،‌1370 ش

    ناگل، ارنست، ج نیومن و آلفرد، تارسکی، برهان گودلی و حقیقت برهان، ترجمه اردشیر، انتشارات موسی، چاپ اول، تهران 1264

    نصری، عبدالله، نظریه شناخت حائری یزدی، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول زمستان 79

    هرمن رندل، جال، درآمدی به فلسفه، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، انتشارات سروش، تهران، 1363 ه‍ ش

    یزدی، مولی عبدالله بن شهاب الدین الحسین،‌الحاشیه علی تهذیب المنطق (للتفتازانی)، موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه 1412 ه‍ ق ص 58

1)مقدمه پوزیتیویسم چیست؟ «پوزیتیویسم به مثابه یک رهیافت علمی در علوم اجتماعی معتقد است که امور می‌بایستی به مثابه واقعیات محض مطالعه شوند و رابطه بین واقعیات مزبور می‌تواند به وضع قوانین علمی منجر شود. برای پوزیتیویست‌ ها، چنین قوانینی شانی مشحون از حقیقت دارند و واقعیات اجتماعی به همان شیوه واقعیات طبیعی‌ می‌بایستی مورد مطالعه واقع شوند».]1 [ هر چند ارائه چنین تعریفی از سوی ...

: عوامل جسمی و ذاتی مبحث اول : ارث و بزهکاری امروزه مسأله بزهکاری اطفال و نوجوانان، از جمله مسائل بغرنج اجتماعی است که فکر اکثر دانشمندان را به خود مشغول داشته است. درباره علل افزایش بزهکاری در روزگار کنونی؛ عقاید مختلفی ابراز شده است. پاره ای از محققین ازدیاد جرم و جنایت را در جهان امروز از خصوصیات کنونی جوامع متمدن دانسته و معتقدند که به همان نسبت که بشر به سوی ترقی و تکامل ...

به تقريب همه دانش ها به طور کم و بيش از رياضيات استفاده مي کنند . قانون هاي دانش هاي پايه ، مکانيک ، نجوم ، فيزيک و تا اندازه زيادي شيمي به طور معمول به وسيله فرمول بيان مي شود و نظريه هاي آنها زماني پيشرفت مي کند که از دستگاه هاي رياضي به طور گسترد

ایده پدیده شناسی یا بررسی اجمالی امهات های پدیده شناسی: همبستگی میان سخنرانی های گوتینگن (ایده پدیده شناسی و دیگر آثار هوسرل) هر چند که بسیاری از مطالب اساسی پدیدارشناسی بطور مفصل در بخش دوم آمده است،‌در اینجا بیشتر به سخنرانی هایی که در سال 1907 در گوتینگن انجام شد تاکید می شود زیرا این سخنرانی ها که بعدا تحت عنوان کتاب ایده پدیده شناسی به چاپ رسید[1] رشته افکاری را بدست می‌دهد ...

وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّک ذُو الجَْلَلِ وَ الاکْرَامِ(27) فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(28) یَسئَلُهُ مَن فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ کلَّ یَوْمٍ هُوَ فى شأْنٍ(29) فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(30) ترجمه : 26 - تمام کسانى که روى آن (زمین ) هستند فانى مى شوند. 27 - و تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مى ماند. 28 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى ...

می‌توان با عمل تدریس کمیت و کیفیت و سرعت یادگیری را افزایش داد و یا شرایط را برای یادگیری اموری که در شرایط معمولی امکان پذیر نیت فراهم نمود. تفاوت بین تدریس و یادگیری: 1- یادگیری در همه جا و همیشه و فنی بدون تدریس صورت خواهد گرفت یا در حالی که هر تدریسی یاد داده نمی‌شود. 2- نظریه‌های دیگری، صرفاً به پدیده‌های یادگیری توجه دارد و همیشه معطوف به شاگرد است؛ به عبارت دیگر، ...

زیر ساخت مکانیک نیوتنی مقدمه قبل از آنکه اندیشه ی آدمی شکوفا قبل از آنکه اندیشه ی آدمی شکوفا گردد و به بهره وری رسد، باید شرایط آن فراهم گردد. در جو اختناق آلود قرون وسطی چنین شرایطی فراهم نبود. به همین دلیل تولیدات فکری تقریباً به صفر رسید. برای رشد و پیشرفتهای علمی نخست باید زمینه ی فلسفی آن در جامعه فراهم باشد، به عبارت دیگر فلسفه های مورد قبول و حمایت جامعه بایستی پذیرای ...

نیازهای کودکان و نحوه برآورده کردن آنها: در گذشته چنین تصور می شد که نیازهای تحولی به صورتی سلسله مراتبی ظاهر می شدند. به صورتی که اساسی ترین آنها (مثل نیاز به غذا و آب) صرفا برای بقا ضروری هستند. و تنها پس از ارضای آنها به صورت رضایت بخش نیازهای والاتری (همچون نیاز به رابطتی ظریف پیچیده و مستمر در محبت آمیز) پدیدار می شوند. اما اکنون چنین تلقی می شوند. که تمامی نیازهای بشر به ...

ایمان در دین اسلام، تعقل مبنای ایمان قرار گرفته است و قرآن کریم، همواره انسان رابه تفکر و تدبر و پرهیز از تقلید کورکورانه فرا میخواند. در اینکه عقل در قلمرو دینجایی دارد، شک و تردیدی وجود ندارد؛ مهم، تشخیص و تبیین دامنه‌ی جایگاه‌عقل است؛ زیرا تمام متدینان، تلاش می‌کنند تا در تعالیم نظام دینی و تبیینباورهای دینی از عقل بهره‌مند شوند. پس برای فهم ایمان، باید از عقل بهره بگیریم. در ...

اگوستین درشهر تاگاست (Tagaste) در الجزایر در سال 354 میلادی به دنیا آمد . مادر او مونیکا مسیحی و پدر او پاتریکیوس مشرک بود . آموزش وی نخست در تاگاست (Tagaste) و آنگاه در مادورا(Madaura) و سپس در کارتاژ ، در فنون ادبی بود . در بحبوحه جوانی به کارتاژ رفت و در آنجا به گفته وی تحت تأثیر غرور و شهوت جوانی از دین مسیحیت که مادر وی به او القاء کرده بود بیگانه شد . در هیجده سالگی بر اثر ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول