دانلود مقاله نگاهی به گذشته از آئینه عبرت - تختی

Word 88 KB 34650 51
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • آدم وقتی بر و بازو،‌ قد و قواره قهرمانان و نامداران گذشته را می دید و آوازه رشادتها و پهلوانانه آنان را می شنید یک لحظه فکر می کند که سهرات یل از پشت رستم دستان و از دامان تهمینه زنده شده است همه جا توصیف دلاوری و بی باکی و پایمردی آنان در میادین بین المللی در تاریخ کشتی دنیا جاودانه و پابرجاست با توجه به اینکه شرایط و امکانات آن دوره نیز تا به امروز کلی تفاوت دارد نتیجه این است که قهرمانان ما در مصاف با بزرگان جهان از سالهای پیش از بازیهای المپیک 1948 لندن که عشق به روبرو شدن با پهلوانان سایر کشورهای جهان را در سر می پروراندند و گاهی نیز برای رسیدن به هدف و دست یابی به مدال و سکوی قهرمانی دهها کیلوگرم از وزن خود را کاسته اند و زمانی گرفتار دسته بندیهای پشت پرده سردمداران کشتی جهان شده و آنان را از حق مسلم بازداشته است و روزگاری نیز برای راه یافتن در تیم ملی چندین بار می بایست با حریفان داخلی روبرو شوند که به مراتب این دیدارها دشوارتر از مسابقات جهانی بوده است برای نمونه مبارزات امامعلی حبیبی از مازندران در مقابل بهادری از خراسان – علی غفاری از تبریز توفیق جهان بخت از تهران و نبی سروری از توابع تهران در وزن 70 کیلو که همه از نامداران کشتی دنیا بودند و عناوین بزرگی را با خود به یدک می کشیدند از یک سو و مبارزات کاظم غلامی از مشهد – ابراهیم سیف پور از تهران رضا قلیچخانی از تهران و ابوطالب طالبی – محمد فرخیان – منصور سرداری – سید شمس الدین سید عباسی از سوی دیگر حریفانی قدر و تهدید کننده بودند برای یکدیگر بدینگونه بود که ابراهیم جوادی اولین شگفتی آفرین کشتی در 48 کیلوگرم و برنده اولین مدال طلای کشتی دنیا در این وزن در مارل پلاتا که سالها بعنوان ذخیره محمد قربانی و اکبر حیدری به انتظار می نشیند آری اوج رقابتها و از جمله مبارزات خانگی نامداران کشتی ایران در یک وزن و دو وزن نبود هیچ کس در هیچ وزنی در حاشیه امنیت نبود و با اتکا بدان سرمایه های گرانبها تیم ایران توانست با برتری کامل در یوکوهامای ژاپن 1961 با کسب 5 مدال طلا – یک نقره – یک برنز در 8 وزن بر سکوی قهرمانی دنیا بایستد و در منچستر انگلستان سال 1965 این عنوان را تکرار نماید آری ریش سفیدان و قدیمیهای امروزی درست به یاد دارند ریاضتهای قهرمانان را دست به گردن بسته عبداله مجتوی را بینی گچ گرفته علی غفاری کتف جابجا شده حسن سعدیان چشمهای گود شده و صورت استخوانی عبداله موحد چهره در هم و ناشناس غبار گرفته ابراهیم جوادی و موهای بر باد رفته خجسته پور ابراهیم سیف پور را آنها خوب به یاد دارند.

    دیدارهای حساس و جنجال برانگیز ابوطالب طالبی را با دکتر علی اف روسی مبارزات کیوشی آبه ژاپنی با شمس الدین سید عباسی و دیدار مهدی یعقوبی با مصطفی داغستانلی نامدار کشتی دنیا از کشور ترکیه و بالاخره گریه و اندوه ابراهیم جوادی را در المپیک مونیخ 1972 توسط داور ایتالیائی و کسب مدال طلای باد آورده توسط رومان دیمتریف روسی در این راستا که اینها همه جزئی از کل خاطرات تلخ و شیرین کشتی ما در گذشته محسوب می گردد که گرد و غبار تاریخ و سن ناچیز و بی مقدار آدمی نیز قادر نبوده که سیمای پر فروغ پهلوانان و جوانمردان ما را بپوشاند و نام و نشان آنها را از یادها بزداید، مگر توانستیم نقش جهان پهلوان غلامرضا تختی را از دلهایمان پاک کنیم که بتوانیم عبدالرزاق بیهقی ها … را از یاد ببریم.

    اگر این گونه که می بینیم و حقیقت داشته باشد که قهرمانان راستین ورزش در فضای گیتی مرده اند یا در حال مردن هستند پس همگی از جای برخیزیم و به چهره های دلیر و اصیل آنها سلام کنیم که اینان نه که یک قهرمان زورمند برای یک زمان نه که یک ورزشکار تناور برای یک میدان که سرمشق و الگو در عصر خود و سپس برای تمام دورانها بوده و هستند، تا جوانان ورزشکار ما در آینده بدانند که از کدامین تبارند.

    پیشگفتار تاریخچه کشتی قدیمی ترین ورزشهای متداول جهان، ورزش کشتی است.

    از زمانیکه سنجشی در مورد قدرت پیش آمد و روشن شد که انسانها از نظر قدرت بدن متفاوتند، مبارزه تن به تن وجود، داشته است.

    این مبارزه نه تنها بین انسانها بلکه بین سیر موجودات هم به چشم می خورد.

    هنوز در خاورمیانه و خاور دور جنگ خروس متداول و مرسوم است از این رو هواداران پر و پا قرصی دارد.

    ورزش کشتی با خصوصیات و شرایط و قوانین مخصوص به هر منطقه و ناحیه صورت می گرفته است با مختصر توجهی به کشور خودمان ایران، این بحث را روشن می سازد که قواعد و آداب و رسوم محلی هر منطقه تا چه حد در ورزش کشتی اثر گذاشته است.

    نحوه انجام کشتی در خطه خراسان که به نام کشتی باچوخه مرسوم است با کشتی در مازندران که به نام کشتی (لوچه) و (گلیه مرد) در گیلان تفاوت دارد.

    کشتی ایلات غرب با جنوب و کشتی (گچ گردان) در سیستان و بلوچستان یکسان نیست.

    کشتیهای میدانی که در چمن زارها انجام می گردد با کشتی باستانی رایج در زورخانه ها به کلی مغایرت دارد.

    این نحوه تفاوت در سایر کشورها هم به چشم می خورد.

    به عنوان مثال کشتی سوئدیها با ژاپنی ها در اساس شباهتی با یکدیگر ندارد.

    بطوریکه تاریخ نشان می دهد در مبارزات گذشته ملل بخصوص در مبارزه های فردی پس از خسته شدن به واسطه ابزار جنگی سرداران بزرگ لشگر به آخرین وسیله که کشتی گرفتن بود دست می زدند.

    در این رابطه در یونان و روم و ایران داستانهای جالبی وجود دارد در داستانهای حماسی ایران نمونه های جالبی می توان یافت و بهترین نمونه کشتی گرفتن رستم و سهراب است.

    بدین ترتیب ورزش کشتی قدیمی ترین مبارزه ورزشی جهان است.

    در ایران باستان عنوان جهان پهلوان از منصبهای عالی ارتشی بوده است.

    همه ساله پس از مسابقات کشتی پهلوانان اول کشور به عنوان پهلوان پایتخت منصوب می گشت.

    کشتی گرفتن طی دوران متمادی در بین ایرانیان رواج پیدا کرد و تاکنون همچنان، کشتی گرفتن در میدانهای مسابقه با شور و هیجان مردم ایران روبرو می شود و هر روز که می گذرد کشتی گیران با بندها و فن های جدیدتر و زیباتر آشنا می شوند.

    همچنین سعدی در کتاب گلستان از کشتی گیری حکایت می کند که 360 بند (فن) می دانسته است.

    کشتی گرفتن، در تاریخ ایران مدتی بعد از حمله مغول آنگاه، که ملت ایران از زیر بار مصائب رها شده بود وارد مرحله، جدیدی می شود.

    از آن دوره به بعد گرفتن کشتی رسمیت بیشتری پیدا می کند و چهره پهلوانان نامدار ایران و کشتی گیران آشناتر و شناخته تر می گردد.

    کشتی میدانی و پهلوانی که مدتها بعد از حمله مغولها متروک مانده بود در دوران (اوکتای قاآن) دوباره رونق گرفت و توجه پسر چنگیزخان، را به خود جلب کرد.

    تا او از سراسر ایران کشتی گیران را جمع نمود و مسابقات بسیاری را ترتیب داد.

    از پهلوانان نامی ایران که در اواخر قرن هشتم هجری از سرزمین ایران برخواسته پهلوان پوریای ولی بود که از وی به نام پهلوان، محمود ابن پوریای ولی یاد شده است.

    پوریای ولی از مرشدان و جوانمردان روزگار خود بوده است و هنوز هم از او به نام مرشد و سمبل پهلوانی و فتوت و ورزشکاری یاد می کند.

    پهلوانان و ورزشکاران به نام او سوگند می خورند، پوریای ولی از عارفان و شعرای به نام عصر خود بوده است.

    پوریای ولی گفت که صیدم به کمند است از همت داود نبی بخت بلند است افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است گر بر سر نفس خود امیری مردی گر بر دگری خرده نگیری مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای گرفتی مردی از خصلت ها و جوانمردیهای او حکایتهایی خوانده و شنیده اید که جهت اطلاع بیشتر به کتاب نقش پهلوانی و نهضت عیاری نوشته کاظم کاظمی رجوع شود.

    در عهد باستان و همچنین دوران قدیم کشتی و پهلوانی به گونه های مختلف ظهور می کرد.

    گاهی به صورت عیاری و هنگامی به عنوان صوفیگری (صوفیاک) و زمانی بطریق فتوت (فتیان) پا به عرصه جامعه می گذاشت.

    نقش پهلوانی که نشأت گرفته از روح، خداجوئی، کرم و تقوا،‌ اطلاح و خیر و تواضع و رحمت می باشد در قرن هشتم هجری که هر قسمت از خاک ایران تحت سطره اتابکی بود به صورت فعال خود یعنی عیارک بازگشته بود و یکی از پهلوانان آن عصر اسد کرمانی بود که بر شاه شجاع، اتابک فارس شورید و مدتها با او به جنگ و ستیزه برخاست دیگر از پهلوانان عیار که در زمان خود از شهرت و شجاعت خاصی و همچنین روح جوانمردی و فتوت و اخوات برخوردار بود ظهور کرد تا داد از بیدادگر بستاند.

    عبدالرزاق بیهقی بود که در نهضت سربداران خراسان که با ستمکاریهای حکام بیگانه مبارزه کرد نقش فوق العاده ای داشت او بزرگترین پهلوان عصر خود بود.

    عبدالرزاق به وسیله کشتی گرفتن و پهلوانی و عیاری در میان مردم نفوذ کرد و بدینوسیله اعتبار والا یافت.

    ابتدا مقام جام پهلوانی داشت و بعدها به همت و کوشش عالی خود نهضت سربداران خراسان را به ثمر رسانید و به عنوان سر سلسله دودمان طایفه سربداران خراسان گردید.

    بطوریکه به نظر می رسد فتوت همچون پلی است که عرفان و تصوف را به عیاری و پهلوانی و در نتیجه به ورزش پیوند می دهد وجود عنصر کشتی باستان در ورزش احتمالاً تا اندازه ای از این عرفان سرچشمه می گیرد و کسانی چون پوریای ولی مظهر این پیوند و قرابت بشمار می روند.

    در کتاب کاشفی و به خصوص در آئین کشتی گیران نقل می شود می بینیم که اخلاق و عرفان بطور چشمگیری با ورزش باستانی آمیزش یافته است، از نظر کاشفی که می توان آن را تا حدی نظرگاه اهل فتوت نیز به شمار آورد و کسانیکه به کشتی گرفتن و آموزش کشتی مشغولند بایستی به پاکی و راستی روزگار را بگذرانند و همچنین نقل دیگریست که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) با یکدیگر کشتی می گرفتند و مشوقین آنها حضرت رسول (ص) و، جبرئیل (ع) بوده اند.

    بنابراین حاصل معنی این است که این علم و هنر را به انبیاء و اولیاء خدا نسبت می دهند.

    اکنون با تحولات و دگرگونی هائیکه در این ورزش بوجود آمده و هر روز تکنیک ها و تاکتیکهای جدیدی را عرضه می دارند، دو دسته کشتی گیر در دنیا وجود دارد، یکی کشتی گیران آماتور که در مسابقه های جهان و بازیهای المپیک شرکت می کنند و دیگری به نام کشتی گیران حرفه ای که به طور خاصی کشتی می گیرند، که در ایران به نام کشتی (کج) معروف، است.

    کشتی آزاد از نظر کلی با کشتی باستان ایرانیان که در زورخانه ما انجام می پذیرد تفاوت چندان ندارد اختلافات، فقط در لباس و محل برگزاری مسابقه و برخی قواعد است.

    فصل اول کشتی پهلوانی حکایات شیرین و خواندنی از عیاران – پهلوانان بپاخاسته «علیه» ظلم دو پهلوان معروف در دوره صفویه پهلوان مذاقی معاصر شاه طهماسب صفوی نه تنها مقام بزرگترین پهلوان دوران را داشته بلکه خود یکی از برجسته ترین شعرا نیز بوده است.

    از او دیوان شعری هم در دست است که ارزش قابل ملاحظه ای دارد و اما پهلوان بیک قمری نیز از پهلوانان معاصر شاه طهماسب بوده و به مناسبت فداکاری ها و دلاوری هائی که در راه اعتلای وطن عزیز نمود و جانبازیهایی که در جنگ با ازبک ها که پی در پی خاک پاک خراسان را مورد تاخت و تاز قرار می دادند نشان داد به مقام امیر لشگری نیز رسید.

    روحش شاد و یاد و خاطره اش گرامی باد.

    پهلوان مذاقی معاصر شاه طهماسب صفوی نه تنها مقام بزرگترین پهلوان دوران را داشته بلکه خود یکی از برجسته ترین شعرا نیز بوده است.

    پهلوانان دوره زندیه در کتاب تاریخی (رستم التواریخ) که نشر سنگینی هم دارد در حدود 120 پهلوان به رشته تحریر کشیده شده اند اسناد تاریخی این کتاب بعضاً نامفهوم است با اینکه شیوه نگارش جالب و خواندنی است به استناد (پرتو بیضائی) به این نوشته ها دو پهلوان دوره وکیل الرعایا (کریم خان زند) این چنین توصیف شده اند در آن زمان حیرت نشان پهلوانان کشتی گیر و قوی بازویان روباه فنون شیر شکار اژدها تخجیر بوده اند و از آن جمله پهلوان اکبر صفاهانی و پهلوان لندره دوز اصفهانی که به زور سرپنجه، آهن را مانند موم نرم و چنار بیست ساله را مانند تره از زمین برمی کشیدند بختی خراسانی (بختی شتر مست را گویند) در دست ایشان چون بزغاله ای شیرخوار و فیل منگلوسی از حقارت در نزد ایشان مانند شتر دو کوهانه شیرین اطوار … پهلوان لطفعلی خان زند در دوران سلسله افشار، زندیه و ایل قاجار پهلوانان شمشیرزن هم بوده اند چون سپاهیان از دیاری به دیار دیگر می تاخته اند کمتر فرصت کشتی گرفتن داشته اند و به همین مناسبت کلمه پهلوان را به مردانی که در لشگرکشی و دلاوری و یکه تازی مشهور بوده اند اطلاق می کرده اند.

    ما قبل از اینکه به دوره قاجار برسیم یادی هم می کنیم از لطفعلی زند آخرین سردار شجاع و بازمانده سلسله زندیه.

    وی را همه تاریخ نویسان و داستان سرایان به خاطر صفات بزرگی که داشته ستوده اند.

    او مردی جوانمرد، بی باک، نترس، رشید و خوش سیما، اندامی ورزیده مناسب و در باطن نیز پاک و منزه و خداپرست بود.

    این یل نامدار جوانی زیبا صورت و زیبا سیرت بود.

    در سن بیست سالگی بود که پدرش بر اثر خیانتی، کشته شد.

    لطفعلی خان در دوران کودکی خواندن و نوشتن را نزد ملا محمدتقی شیرازی فرا می گیرد عده ای را عقیده بر این است که پس از درویش مجید طالقانی، هیچ کس به زیبائی او خط ننوشته است.

    لطفعلی خان بسیار خوش صدا بود و در کشتی گرفتن ید طولانی داشت و در سن جوانی پشت بسیاری از یلان و نامداران و پهلوانان زمان را در عصر خود به خاک می رساند.

    دستان و پنجه های فوق العاده نیرومندی داشت.

    او چون اکثر اوقاتش را در لشگرکشی و تاخت و تاز بود کمتر توانسته است به ورزش کشتی که بی اندازه مورد علاقه اش بود بپردازد.

    لطفعلی خان در روز دوازدهم شوال 1203 هجری قمری به سلطنت می رسید بر اثر خیانت حاج ابراهیم کلانتر که به دو پشت می کند از آقا محمدخان قاجار شکست می خورد.

    می گویند وقتی که او را به حضور آقا محمدخان می برند او از وی می پرسد چرا به ما سلام نکردی لطفعلی خان در جوابش می گوید باید مردان را سلام گفت و در این خصوص شعری گفته است زیبا و پر معنی: یا رب ستدی مملکتی از چو منی دادی به مخشی نه مردی نه زنی از گردش روزگار معلومم شد پیش تو چه دب زند چه شمشیرزنی ژنرال مایکس انگلیسی درباره او چنین گفته است:‌ لطفعلی خان زند دارای صاحب منظر قابل ملاحظه ای بود و نیز شهامت و شجاعت خاصی داشت که به ندرت در کسی نظیر آن یافت می شود.

    به علاوه در پیشوائی و فرماندهی امور جنگی ماهر و زبردست بود از دروغ و وعده های پوچ و خلف وعده بیزار بود و جز به صداقت و مردانگی مسلکی نداشت و هرگز بدروغ از کسی دلجوئی نمی کرد.

    متأسفانه همین خصائل نیکو باعث شد که خانواده های بزرگی از پشتیبانی او دست بکشند.

    وی برای جلو افتادن از حریف با اینکه امیدی نبود دلاورانه جنگید و مدتها نبردش را ادامه داد.

    او جوانی قوی و چابک در فنون سواری بخصوص شمشیرزنی سپاهیگری و آئین پهلوانی هیچ کس را با او برابری نبود.

    پوریای ولی، سمبل پهلوانان و قهرمانان سخن را با یاد پهلوان، پهلوانان مرشد بزرگ عارف سترگ و پهلوان کم نظیر یعنی پوریای ولی بدینگونه آغاز می کنیم.

    از این پهلوان هر آنچه که بگوئیم و هر چه بنویسیم کم نوشته ایم.

    گرچه خوانندگان عزیز از این رادمرد افسانه ای چیزهایی شنیده و داستانها و شعرهایی که سروده کم و بیش اطلاع دارند، با این وجود برای اینکه عزیزان خواننده پوریای ولی را بهتر بشناسند به منافع و مأخذی رجوع کردیم از جمله تذکرنامه ها، کتب و مجلات ورزش سالهای گذشته و اینکه حاصل تلاشمان.

    اصولاً پهلوانی از دوره مغولان به بعد رواج و رونق بسزائی یافته است در کتاب تاریخ (جهان گشای جوینی) که در سنه 658 به رشته تحریر در آمده است برمی خوریم به مسابقات کشتی های پهلوانی که در حضور سلاطین و امراء آن روزگار انجام می شد که بعد از گذران سالیان سال پهلوان پوریای ولی دیده به جهان گشوده است طبق تحقیقی که از تذکره و کتب مختلف بدست آمده سال دقیق تولد او بدرستی معلوم و روشن نیست ولی آنچه که قطعی است پوریای ولی رد قرن هشتم هجری زندگی می کرده است او اهل خوارزم نزدیک ترکمنستان شوروی بالاتر از خراسان فعلی بوده است نامش محمود فرزند ولی که در خوارزم دیده به جهان گشود.

    چون اضافه بر قدرت پهلوانی و نیرومندی بدن صفات آشکار و پسندیده ای داشته که او را از دیگر پهلوانان برتر و متمایز نرمی ساخته لقب «ولی» را بر او گذارده اند از جهات دیگر هم می شود نتیجه گرفت که محمود پهلوان (پوریای ولی فرزند ولی بوده است که او را پهلوان محمودبن ولی الدین خوارزمی نیز نامیده اند استاد او را شیر دل کهنه سوار دانسته اند مورخان نوشته اند که پوریای ولی در «خیوه» خوارزم و بسال 722 در گذشته و در همانجا هم مدفون گردیده و بعضی ها را نیز نظر بر این است که او در سالهای آخر عمرش سر به کوه و بیابانها نهاده و کسی از او اطلاعی ندارد و اما عده ای از تذکره نویسان نوشته اند مقبر پوریای ولی پهلوان نامدار ایران برخلاف ادعای شوروی ها که می گویند آرامگاه این یل نامی در خاک آنها و در شهر خیو قرار دارد بر این باورند که مقبر او در کمامردوخ در غرب شهرستان فومن در دهکده ای بنام کمامردوخ واقع است سالمندان آن منطقه بالاتفاق بر این باورند که شجره پوریای ولی بر تخته ای حک شده بود که تا حدود چهل سال پیش نیز وجود داشته سید اشرف و سید صفار مرتضوی متولیان آرامگاه این شجره نامه را به چشم خود دیده اند اما چون در آن زمان از اهمیت آن آگاه نبودند در حفظ آن کوشش نکرده اند بنا به گفته حاج ناصح امام جماعت آن محل چهار بار عده ای باستان شناس به بهانه تحقیق اطراف مقبر را حفاری کرده و اشیائی پیدا نموده اند.

    متأسفانه اهالی محل متوجه نشده اند که چه اسناد و مدارک گرانبهائی را از دست می دهند بهرحال داستانی معروف از فداکاری و ایثار پوریای ولی فراوان است و یکی از داستانهای معروف درباره او که ضمناً به چند صورت مختلف روایت شده به شرح زیر است که تقدیم حضورتان می گردد:‌ وقتی که آوازه و شهرت پوریای ولی از خوارزم فراتر می رود و به شهرها و کشورهای دیگر پا می گذارد و در همه جا نام نامی او می پیچد و بر زبانها می افتد پادشاه (جونه) یکی از ایالات هندوستان آن روز نیز از شهرت پهلوانی او آگاه گردید و به حیرت می افتد دستور می دهد که او را از خوارزم به «جونه» برای کشتی گرفتن دعوت کنند بنابراین پوریای ولی به همراه نوچه هایش که حدود چهل تن بوده اند بار سفر را می بندد و راهی آن دیار می شود وقتی که وارد آنجا می گردد سخت مورد استقبال و احترام قرار می گیرد و بعد از گذشت چند روز از او دعوت می کنند که با بزرگترین پهلوان (جونه) که جوانی خوش اندام و خوش ترکیب بوده است در میدان شهر کشتی بگیرد نوچه های پهلوان به او می گویند که رخصت دهد تا یکی از آنان با پهلوانان هندی کشتی بگیرد ولی پوریا نپذیرفت و به ایشان می گوید مرا خواسته اند و می خواهند کشتی مرا ببینند.

    خلاصه یک روز قبل از مراسم جارچی ها در شهر جار می کنند و خبر می دهند که فردا پهلوان خوارزم و پهلوان هندی با یکدیگر مصاف می کنند و روبر می شوند در شهر غوغا می شود و ولوله ای بپا می گردد، مردم همه خود را آماده می سازند تا در این مراسم شرکت نمایند و کشتی این دو را ببینند.

    شب فرا می رسد و پوریای ولی برای فریضه نماز به بقعه و یا مسجدی در آن دیار می رود و در حین ادای فریضه با پیرزنی گریان روبرو می شود که بشقابی از حلوا در دست دارد و به درگاه خدای تعالی استغاثه و ناله و زاری می کرده است که پسرش فردا در مبارزه پیروز شود.

    پهلوان به طرف پیرزن می رود و از او جویای ماجرا می شود، می فهمد که پهلوان هندی پسر این پیرزن است پهلوان بعد از شنیدن ماجرا به او می گوید برو مادر من از خدا می خواهم که مرادت را برآورده نماید.

    پوریای ولی به پیرزن قول می دهد که برای فاتح شدن فرزندش دعا کند.

    او شب را تا سحر نمی خوابد و با خود و باطنش در جدال و ستیز بوده است عاقبت تصمیم می گیرد که خود را بشکند.

    بقول مولانا (شیر آن است که خود را بشکند) آری تصمیم می گیرد که دل آن مادر را نشکند و کاملاً در اختیار پهلوان (جونه) باشد فردای آن روز فرا می رسد پهلوان در میدان باتفاق نوچه هایش در انتظار پهلوان هندی می ایستد پهلوان هندی هم با نخوتی و غروری در میان هلهله و غوغای مردم هموطنش در برابر پوریای ولی قد برمی افزازد.

    در زمان کشتی با اینکه پیروزی به آسانی از آن پوریای بود او خود را می شکند.

    مردم (جونه) شاد و خندان و نوچه های پهلوان گرفته و گریان صحنه را ترک می کنند.

    پهلوان با متانت و آرامی از میدان خارج می شود بی آنکه سخنی و یا حرفی بر زبان بیاورد و برای نوچه هایش هم تعریف می کند که رقیبش بسیار نیرومند و خارق العاده بود هر چند که آنها نمی پذیرند.

    دیگر روز پوریا ولی، نوچه هایش را به خارج از شهر برده و به سادگی بر آنان پیروز می شود.

    نوچه ها حیرتشان فزونی می گیرد که رمز و راز آن حادثه چه بوده است.

    چند روز بعد از این واقعه سلطان (جونه) مجلسی ترتیب می دهد که در آن از پهلوان پوریای ولی دلجویی می کند در این هنگام همان پهلوان هندی که در آنجا حضور داشته و از همان آغاز ماجرای ایثار و جوانمردی پوریای ولی را فهمیده بوده است به پیش او می آید و خود را به پای پهلوان می افکند و گریه و زاری می کند و از او می خواهد که وی را عفو کند و بازوبند خود را به او تقدیم می کند و پهلوان وقتی رازش برملا شده سخت ناراحت و پریشان می شود و ماجرای این ایثار و فداکاری در همه جا می پیچد.

    آری پوریای ولی از مرشدان و جوانمردان روزگار بوده است و هنوز هم از او بنام مرشد و سمبل پهلوانی و فتوت و ورزشکاری ایران یاد می کنند و پهلوانان بنام او قسم یاد می کنند پوریا همچنین از عرفان و شعرای بنام عصر خود بوده است.

    می گویند صبح بعد از شب وفات این رباعی را سروده است: امشب ز سر صدق و صفای دل من در میکده آن هوش ربای دل من جامی به کفم داد که بستان و بنوش گفتم نخورم گفت برای دل من گر مرد رهی نظر به ره باید داشت خود را نگه از هزار چه باید داشت در خانه دوستان چو گشتی محرم دست و دل و دیده را نگه باید داشت گر کار جهان به زور بودی و نبرد مرد از سر نامرد برآوردی گرد اینکار جهان چو کعبتین است و چو نرد نامرد ز مردمی برد چتوان کرد از دفتر عشق راز می خوان مگو مرکب بی این قافله می ران و مگوی خواهی که دل و دین به سلامت ببری می بین و مکن ظاهر و می دان و مگوی پوریای ولی پیرو مراد پهلوانان و قهرمانان بود و غلامرضا تختی مرید صدیق آنان بود.

    پهلوان عبدالرزاق بیهقی باشینی در قرن هشتم هجری در هر گوشه ای از ایران حکومت ملوک الطوایفی برقرار بود و هر حاکمی هم بر قلمرو خود حکومت می کرد.

    ورزش کشتی در زمان اتابکان فارس در سرزمین فارس رونق بسزائی یافته بود و عیاران که همان پهلوانان بودند به طریقی خود را عرضه می کردند.

    در خراسان آن روزی هم پهلوانان بسیار درخشش داشتند در تاریخ تذکره (جیب السبر) و آل ظفر تا حدودی درباره پهلوانان و عیاران مطالب و مقالاتی نوشته شده است.

    همانگونه که اشاره کردیم در سرزمین خراسان عیاران و پهلوانان قدرتی خارق العاده بدست آوردند و اساس بعضی از حکومتهای وقت را برانداختند و نهضت تاریخی سربداران نیز از همان وقت شکل گرفت و پدید آمد.

    سربدارانی که بر مغولان و ایلخانان مغول شوریدند و در این میان پهلوان عبدالرزاق بیهقی سهم بسزایی داشت.

    چون او با دست نشاندگان مغولان به جنگ پرداخت او به همراه عده ای از یاران یکدل و یکرنگش در کتاب (روضه الصفا) نوشته است که پهلوان فرزند ملاالدین فضل الله یکی از بزرگان خراسان بوده و خود پدر او نیز از پهلوانان بوده و پنج فرزند داشته بنامهای: عبدالرزاق، امین الدوله، وجیه الدین، مسعود شمس الدین و نصرالله که در این میان عبدالرزاق و مسعود از جمله پهلوانان بنام عصر خود بوده اند.

    در کتاب (جیب السیره) نوشته است که سلطان ابوسعید گورگانی علاقه فراوانی به کشتی و پهلوانان داشت و بیشتر اوقات مسابقاتی ترتیب می داد و پهلوانانی را که خود پرورده بود با کشتی گیران دیاران دگر به کشتی گرفتن وا می داشت.

    سلطان ابوسعید در دم و دستگاه خود پهلوان معروف داشت بنام (ابومسلم) که در آن زمان هیچ کس را یارای برابری و مبارزه با او را نداشت.

    ابومسلم بر سربازان بزرگ شهر (سلطانیه) کمان خود را آویخته و گفته بود که هر کس کمان را بدرستی بکشد و زه آن را تا بنا گوش بالا آورد یکصد سکه طلا جایزه خواهد گرفت.

    یکی از روزها که سلطان بر تخت نشسته بود از ملازمان خود پرسید آیا در این روزگار کسی وجود دارد که این کمان را بکشد و ابومسلم را هم شکست دهد.

    امین الدوله که در خدمت سلطان حضور داشت گفت آری برادر من عبدالرزاق.

    سلطان گفت: دستور دهم از او دعوت کن که به اینجا بیاید بامر سلطان ابوسعید بهادر مغول که آخرین فرد سلسله ایلخانی بود.

    پهلوان عبدالرزاق از سبزوار به سلطانیه آمد.

    پهلوان پس از اینکه به شهر رسید قبل از اینکه به خانه برادر رود گذارش به بازار شهر افتاد.

    کمان را دید و جریان آن را از مردم پرسید.

    پس از ساعتی کمان را در دست گرفت و زه آن را تا بنا گوش کشید و بالا آورد مردم همه در تعجب و شگفتی شدند.

    بعد از آن به خانه برادر رفت و با او به خدمت سلطان رسید و قرار شد روز بعد در حضور شاه با ابومسلم معروف کشتی بگیرد.

    روز موعود فرا رسید و کشتی گرفتن آغاز شد.

    دو حریف در برابر هم ایستادند و سپس با هم در آویختند.

    بعد از دقایقی پهلوان عبدالرزاق پشت ابومسلم را با خاک آشنا کرد.

    بعد از این واقع به عنوان پهلوان پایتخت شناخته شد و مدتهای مدید از محارم و نزدیکان سلطان بود و با او بسر می برد.

    به علت ذکاوت و هوش سرشاری که داشت پس از فوت سلطان سعید عبدالرزاق به وطن خود سبزوار رفت و به جانب خراسان رو آورد و جمعی از عیاران و پهلوانان را به دور خود جمع نمود و قرار بر این شد که بنای کارشان را بر مبارزه با دست نشاندن مغولان گذارند.

    پیش از رسیدن پهلوان به موطنش که قریه باشتیت باشد مأموران خراج سلطان در روستا دست به غارت و چپاول می زنند و دو برادر مانند دو دلاور با مأمورین درگیر شده و به دفاع از مردم و حمایت از آنها عده ای از مأمورین به دست دو برادر کشته می شوند.

    در پی این واقعه مأموران بیشتری به محل واقعه اعزام می شوند تا دو برادر را با خود ببرند و آنان را بسزای کارشان برسانند.

    اهالی روستا پافشاری می کنند ولی نمی توانند کاری از پیش ببرند.

    در این هنگام پهلوان سر می رسد و از دو برادر یاد شده حمایت می کند و به مردم باشتین می گوید که ما سربدار هستیم و این ننگ را بخود نمی پذیریم و بر ماست که از این دو حمایت نمائیم.

    مأموران چگونگی ماجرا را به اطلاع علاءالدوله محمد وزیر گزارش می کنند و در پی این واقعه دستور قتل عبدالرزاق و بقیه از طرف حکومت وقت صادر می گردد.

    پهلوان عبدالرزاق باتفاق یاران و مردم محلی بنام (فریومد بیهقی) با فرستادگان امیر مواجه می شوند و پس از مدتی علاءالدین محمد وزیر خراسان کشته شد و غائله برچیده می شود و این زمان را مورخان 738 ذکر کرده اند و بدینگونه عبدالرزاق از پهلوانی به حکومتی می رسد و مدت صدارت وی را 5 سال گفته اند و نهضت سربداران نیز از سال 738 شروع می شود و پس از وی پهلوان حیدر قصاب به جانشینی پهلوان عبدالرزاق به حکومت می رسد و حدود 4 تا 6 ماه حکومت می کند.

    پهلوان اسد خراسانی همان طور که گفته شد در قرن هشتم هجری که هر قسمت از خاک پاک ایران تحت سیطره اتابکی بود حرفه پهلوانی نیز بصورت فعال خود یعنی عیاری به هنگامه ها و غوغاها بازگشته بود از جمله پهلوانان عیار که در آن وضعیت به انگیزه طریقت فتوت و اخوت آئین دیرینه ی پهلوانی ایران ظهور کردند تا داد از بیدادگر بستانند یکی از آن پهلوانان نامی اسد خراسانی (کلو احمد) بود که بر شاه شجاع حاکم فارس شورید و مدتها با وی جنگید و اما بعد برای اینکه بهتر از ماجرای زندگی پر از حادثه پهلوان نامی اسد آشنا شوید توجه فرمائید به خلاصه ای از کتاب (حدیث بودن) نوشته میاندوآبی استاد یعقوب آژندارا و چنین آورده اند که در یک روز سخت سرد زمستانی که همه جا را یخ و برف پوشانده بود پهلوان اسد در جستجوی پیر مراد خود (باباهلال) براه می افتد تا اینکه در یکی از همین روزهای زمستانی در بیابانی نزدیک شیراز در وقت وضو جهت برگزاری نماز ظهر به شاه شجاع حاکم شیراز و چند نفر از ملازمانش برخورد می کند و بعد از گفتگو شاه او را به دربار خویش دعوت می کند و پهلوان نمی پذیرد بعد از یکی دو روز پهلوان وارد شیراز می شود و به مدرسه ای که طلاب در آن درس می خوانده اند می رود و چند روزی را در آنجا می ماند و بعد به سیر و سیاحت از مدرسه خارج شده و به گردش در شهر می پردازد در همین حین دسته ای از گزمگان که از آنجا می گذشته اند او را می بینند و با نشانه هایی که شاه قبلاً به آنها داده بود به طرف او می آیند و او را به اصرار به دربار می برند در آنجا بعد از گفتگوی بسیار شاه شجاع حکومت کرمان را به او می سپارد پهلوان که از ظلم و تعدی شاه بر مردم آگاه بود اول زیر بار نرفت ولی بعد با اصرار فراوان قبول می کنند و به طرف کرمان می رود و حکومت را در دست می گیرد و با همکاری مردم علیه شاه شجاع به مبارزه برمی خیزد و پس از جنگهای بسیار سرانجام شاه و اطرافیانش زن پهلوان را فریب داده و او به پهلوان زهر می خوراند و بدینگونه پهلوان اسد از پا در می آید.

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

بازی‌های المپیک بازی‌ های المپیک در یونان باستان باستان‏شناسان و تاریخ‏نویسان را عقیده بر اینست که یونانیان در دوره باستان جشنهائی ترتیب می‌داده‏اند که در ابتدا جنبه مذهبی داشته و بعدها بسوی زورآزمائی و مبارزه‏های ورزشی گرایش یافته است. این جشنها چون در دامنه کوه معروف «المپ» برگزار می‌شد و دوره پررونقی داشته است به جشنهای «المپیا» مشهور گردیده. در زیر و روی تاریخ یونان و آثار ...

« تاريخچه » ورزش کشتي يکي از با سابقه ترين ورزشهايي است که در نزد اقوام و ملتهاي گوناگون ، از دوران باستان به شکلهاي مختلف برگزار مي شده است و تقريبا در هيچ ايل و قبيله و روستا و شهري نيست که اين ورزش براي مردم آشنا

مقدمه تنوع رشته های ورزشی،هجوم افراد به سمت ورزش قهرمانی، مشخص شدن ارزش های علمی ورزش در درمان بیماری های قلبی عروقی، دیابت و … ، فعالیت های گسترده درزمینه ی کیفی و کمی ورزش، همه و همه بیش از هر چیز نیاز ورزش و ورزشکاران را به پوشش کامل پزشکی تیم ها و امکان ورزشی مشخص میکند. تاریخچه از زمانی که بشر برای گذراندن زندگی تحرک و فعالیت بسیار داشت تا به امروز که با پیشرفت خیره کننده ی ...

غلامرضا تختي از بزرگ‌ترين کشتي‌گيران دوران معاصر ايران است. زندگي غلامرضا تختي در روز پنجم شهريور ماه ???? در خانواده‌اي متوسط در محله? خاني‌آباد تهران به دنيا آمد. رجب خان (پدر تختي) غير از وي دو پسر و دو دختر ديگر نيز داشت که همه? آنها از غلامر

تنوع رشته هاي ورزشي،هجوم افراد به سمت ورزش قهرماني، مشخص شدن ارزش هاي علمي ورزش در درمان بيماري هاي قلبي عروقي، ديابت و … ، فعاليت هاي گسترده درزمينه ي کيفي و کمي ورزش، همه و همه بيش از هر چيز نياز ورزش و ورزشکاران را به پوشش کامل پزشکي تيم ها و امک

مقدمه از روزی که خداوند بشر را خلق فرمود، نیاز به ورزش و تربیت بدنی نیرومند و قوی از جانب این مخلوق به خوبی حس شد چه از جنبه دفاع شخصی و یا کسب معاش و چه از جهت مقابله و رویارویی با طبیعت پیرامونش. نیاز بشر به ورزش و تربیت بدنی در طول روزگاران همواره وجود داشته و هیچگاه نبود که انسان خویش را از داشتن بدنی سالم و قوی بی نیاز ببیند. هرچه زمان جلوتر می‌رفت به گونه های مختلف، انسان ...

زندگی غلامرضا تختی در روز پنجم شهریور ماه ۱۳۰۹ در خانواده‌ای متوسط در محلهٔ خانی‌آباد تهران به دنیا آمد. " رجب خان" (پدر تختی) غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همهٔ آنها از غلامرضا بزرگ‌تر بودند. " حاج قلی"، پدر بزرگ غلامرضا، فروشندهٔ خوار و بار و بنشن بود. از قول رجب خان، تعریف می‌کنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی می‌نشست و به همین سبب در میان اهالی خانی آباد ...

از آغاز تشکيل اجتماعات بشري ورزش نيز وجود داشته است. انسانهاي غارنشين براي محافظت از خانواده و يا خانه هاي مسکونيشان مجبور بودند که با حيوانات وحشي و يا انسانهاي ديگر بجنگند. همين امر سبب شد که اعضاي يک خانواده عارنشين، در هنگام فراغت با يکديگر به ت

مقدمه از روزی که خداوند بشر را خلق فرمود، نیاز به ورزش و تربیت بدنی نیرومند و قوی از جانب این مخلوق به خوبی حس شد چه از جنبه دفاع شخصی و یا کسب معاش و چه از جهت مقابله و رویارویی با طبیعت پیرامونش. نیاز بشر به ورزش و تربیت بدنی در طول روزگاران همواره وجود داشته و هیچگاه نبود که انسان خویش را از داشتن بدنی سالم و قوی بی نیاز ببیند. هرچه زمان جلوتر می‌رفت به گونه های مختلف، انسان ...

بر ورزش باستانی ایران عمری دراز گذشته و مانند همه سنت های باستانی ، اصل و منشاء آن در غبار تاریخ گم شده است و امروز اگر می کوشیم اصل آن را بازیابیم ، این کوشش تنها بر نشانه هائی استوار است که اینجا و آنجا به چشم می خورد ، ورنه ، مدرکی قطعی و صریح برای اثبات منشاء این آئین در دست نیست. در حقیق این باز یافتن نیست ، باز ساختن است! در طی چندین سال گذشته ، بجهت علاقه ای که به مطالعه ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول