نظریه ارتباطات توده ای می تواند اختلاف جنبه های مربوط به فرایندها و اثرات ارتباطات توده ای را به ما بگوید.
با این حال همانطور که سالومن ولیبلر در اثر خود در مورد نژاد بیان کرده اند.
در حالیکه مطالعات زیادی در مورد رسانه و یک قوم انجام گرفته، مسأله تفاوت نژادها را نیز در برگرفته و تنها برخی از این مطالعات بر اساس تئوری می باشند.
آنها معتقدند برای حل مشکل باید مقوله تئوری رسانه ای را کمتر در نظر گرفت تا مبحث های اساسی در مورد رسانه و قومیت مورد توجه قرار گیرد.
در صورتیکه براملت - سالومون و لیبلر فقط در زمینه اختلافات نژادی صحبت می کردند، این محتمل است که برخی از مباحث می توانند در زمینه سایر ابعاد اختلافات مافوق نژادی باشند.
سایر جنبه های اختلاف چه هستند؟
پاسخ این سئوال آسان نیست.
همانطور که وینگوله و چنس می گویند: «نشان واحدی برای تشخیص اینکه چه چیزی اختلافات را ایجاد میکند، وجود ندارد اما درباره برخی عناصر اصلی موافقت هایی وجود دارد.
پژوهشگران در تحقیقاتشان مشخصاتی را که بیانگر اختلافات هستند را تعیین می کنند که این مشخصات به طور کلی عبارتند از: سن، موقعیت ثانوی، نژاد، جنس، ایدئولوژی سیاسی، قومیت، اصالت، تعیین موقعیت مذهبی و جنسی.
آنها همچنین مشخصات دیگری را که بویژه به تواناییهای متعددی که اجیر شده اند، مربوط می شوند.
تعیین کرده اند.
سایر محققان ویژگیهای دیگری را قائل شده و آنها را بسط داده اند.
بنابراین، مادامیکه فهرست قطعی از تفاوتهای مربوط به مشخصات وجود نداشته باشد، بهیچ وجه عنوان کردن حداقل مشخصات عمده که به طور معمول بوسیله محققان تعیین میشوند، ممکن نمی گردد.
اثبات این نکته که بیشتر تحقیقات پیرامون ارتباطات توده ای که در مشخصات مربوط به هم اختلافاتی دارند، بر اساس تئوری کار نمی کنند، وظیفه خطیری است.
هدف علم تشریح پدیده ها و پیشگویی آنهاست.
این بواسطه تئوری محقق می شود.
تحقیقی که فقط پدیده ها را توصیف می کند – تحقیق توصیفی – ممکن است در کارهایش مفید باشند و آن ممکن است یک قدم اولیه مهم در تئوری فشار باشد اما توصیفات نمی توانند به تشریح یا پیشگویی هر چیزی بپردازند.
به عنوان مثال، «تئوری کاشت» که بر این فرض مهم که دنیای تلویزیون با دنیای واقعی با روشهای معینی در ابعاد مهمی تفاوت دارند، استوار است.
یکی از اینها، گروههای اجتماعی معینی هستند که در تلویزیون نمایندگانی داشته و این گروهها به طور برجستهای در ابعاد ویژه ای به تصویر کشیده می شوند.
بنابراین نخستین قدم مهم در توسعه تئوری کاشت تشریح این مسأله است که چگونه میان دنیای واقعی و دنیای تلویزیون تفاوت گذاشته میشود.
با وجود این، برخی دیگر از مطالعات در زمینه ارتباطات توده ای، محتوای رسانه را بدون ایجاد ارتباط با تئوری در جهت خودشان به کار برده اند.
به عنوان مثال، مطالعات نشان داده اند که اتاقهای خبر از لحاظ قومی و نژادی تفاوتی ندارند.
اگر در همین جا توقف کنیم، خواهیم دید که این به سختی آنچه را که وجود دارد توصیف می کنند.
یک تئوری ممکن است هدفش این باشد که چه عواملی منجر به اختلاف در اتاق خبر می شود یا چه تأثیراتی به عنوان نتیجه در اختلافات اتاق اخبار اتفاق می افتد یا برخی دیگر از توصیفات یا پیشگوییهای مربوط به اختلافات اتاق اخبار را تشکیل می دهد.
اگر ما بخواهیم که ارتباط اختلافات در ارتباط توده ای را بفهمیم، ما فقط به توضیحات نیاز نداریم بلکه به تئوریها نیز نیازمندیم.
ادعای براملت سالومون و لیبلر مبنی بر اینکه «تئوری بیشتر در حوزه ابتدائیش بیشتر اغفال کننده است» توسط دیگران حمایت شده است.
مادامیکه به نظر رسد چنین مرافعه ای وجود دارد که تئوریهای ارتباطات جمعی به طور مستقیم و به خصوص با مسائل اختلاف سروکار ندارند، به هیچ وجه این تئوریها با چنین مسائلی عملی نمی شوند.
به عبارت دیگر، مادامیکه خود تئوریها امکان مطرح شدن در قالب اصطلاحات مربوط به اختلاف را نداشته باشند، آنها می توانند به منظور عنوان کردن مسائل مهم مورد اختلاف به کار برده شوند.
هدف این مقاله این است که نشان دهد چگونه تئوریهای برجسته ارتباطات جمعی می توانند به منظور افزایش دانش ما در زمینه مسائل مورد اختلاف به کار برده شوند.
در این مقاله، ارتباط این تئوریها به مسائل مورد اختلاف بیان می شود و نمونه هایی به منظور نشان دادن اینکه چگونه مسائل مورد اختلاف در جریان تئوری ارتباطات جمعی عنوان می شوند، ارائه می گردند.
براملت سالومون و لیبلر در این حوزه پیشقدم بوده اند که نقش تئوری مهم ارتباطات جمعی را که مسائل نژادی را عنوان کرده اند، مشخص و مطرح کرده اند.
آنها می گویند که کارشان باید در جریان تئوری رسانه ای برای آموزگاران که می خواهند نمونه هایی از تحقیقاتی را که در برگیرنده مسائل نژادی است به دانش آموزانشان نمایش دهند و می خواهند دانش آموزانشان را زمانیکه به وارسی و ریشه سئوالات می پردازند.
به کاوش و به کار بردن تئوریهای مربوط تشویق کنند، یاری بخش باشد.
تئوریهایی که آنها مشخص کرده اند، تئوری ادراکی - گزینشی، تئوری اصالت اجتماعی، تئوری اشت، تئوری برجسته سازی، تئوری قالب سازی و تئوری فرهنگی می باشند.
این مقاله سعی دارد که به منظور بسط دادن کار براملت سالومون و لیبلر، بوسیله اظهار عقیده در مورد اینکه چگونه نژاد و دیگر اندیشه های مورد اختلاف می توانند مباحثی در این تئوری یا سایر تئوریهای معمول که در جریان تئوریهای ارتباطات جمعی آموخته می شوند، در برداشته باشند.
- ادراک: همچنانکه براملت سالومون و لیبلر در تحقیق پیرامون ارتباطات جمعی مشاهده کرده اند، ثابت شده است که اشخاص از میان پیامهایی که دریافت می کنند، درست به گزینش می زنند.
بطوریکه برداشت آنها از یک پیام ممکن است کاملاً با منظور و هدف فرستنده پیام متفاوت باشد.
براملت سالومون و لیبلر نمونه هایی از تحقیقاتی را نشان می دهند که چطور اشخاص از پیامهای بین نژادی موجود در کارتونها و برنامه های تلویزیون را به صورتهای متفاوت تفسیر می کنند.
یک راه کاوش کردن در این موضوع مهم، بیشتر از طریق امتحان کردن عوامل روان شناسی است که بر روی ادراک تأثیر می گذارند.
این شامل فرضیاتی است که بر تجربیات گذشته، انتظارات فرهنگی و نگرشها بنا شده اند.
فرضیاتی که مبتنی بر تجربیات می باشند.
تجربیات ناشی از گذشته ما، منجر می شوند که ما فرضیاتی را در زمینه حال و آینده بسازیم.
از این رو، برخوردهای دوستانه با سگی که دمش را تکان می دهد و حبس شده است منجر می شود که در برخوردهای دیگر نیز ما همان انتظار را داشته باشیم.
تجربیات مجدد این فرضیات را تقویت می کنند.
همچنانکه شرام ملاحظه کرده که وقتی دو نفر تجربیات مشترکی دارند، می توانند ارتباط مؤثرتری برقرار نمایند.
او اصلاح «حوزه تجربی» را مطرح ساخته و مشاهده کرده که حوزه تجربی سهولت برقراری ارتباط میان افرادیکه دارای حوزه تجربی مشترکی هستند، تأثیر می گذارد.
از نظر شرام، ارتباطات فراتر از این است که فقط یک پیام از فرستنده به گیرنده منتقل شود.
اینچنین الگوهای انتقال در ارتباطات منجر می شوند که ما فکر کنیم.
کار ارتباط گر به عنوان فرستنده پیام کار آسانی است.
ولی ارتباطات انسانی چیزی بیشتر از یک مبادله معنایی ساده است.
زمانیکه ارتباطات نه تنها به عنوان یک انتقال یک طرفه در نظر گرفته شود بلکه یک مقوله دوسویه به حساب آید و زمانیکه فرستنده و گیرنده پیام مدل های مرجعی خود را مشترک بدانند ارتباط میان آنها مؤثرتر خواهد بود.
مفهوم ضمنی این است که شما اگر مخاطب را به خوبی بشناسید، نمیتوانید با او به خوبی ارتباط برقرار کنید.
نکته مهم این است که اشخاص با گذشتههای متفاوت نمی توانند به خوبی با یکدیگر ارتباط برقرار نمایند.
زیرا که ادراک آنها بر فرضیات متفاوتی بنیان گذاشته شده است.
این مقوله ها منجر خواهد شد تا در مورد اهمیت تفاوتها در اتاق خبر و سایر مسائل مورد اختلاف که مربوط به این موضوع است، بحث شود.
زمانیکه ارتباطات نه تنها به عنوان یک انتقال یک طرفه در نظر گرفته شود بلکه یک مقوله دوسویه به حساب آید و زمانیکه فرستنده و گیرنده پیام مدلهای مرجعی خود را مشترک بدانند ارتباط میان آنها مؤثرتر خواهد بود.
- انتظارات فرهنگی تا اندازه ای، انتظارات فرهنگی یک شکل ساده از تجربیات گذشته است و از آنجائیکه در فرایند ارتباطات اهمیت دارند، بهای جداگانه ای به آنها داده شده است.
در تحقیقی که توسط «باگبی» انجام شده است.
به طور قاطع اثر انتظارات فرهنگی بر ادراک ثابت شده است.
در این تحقیق نشان داده شده است که چگونه شهروندان مکزیکی و آمریکایی به دلیل آشناییشان با موضوعات مسلط در فرهنگشان، درک متفاوتی از پدیده ها را دارند.
به معنای دیگر، اشخاص بیشتر به چیزهایی که باب میلشان است و روشنتر و آشناتر برای آنهاست، توجه نشان می دهند.
نمونه دیگر در زمینه تلاشهای شرکت جنرال موتورز به منظور فروش شورلت نووا در مکزیک می باشد.
کارکنان جنرال تومورز به ظاهر فکر می کردند که می توانند محصولات خود را با به کارگیری راهبردهای موفق بازاریابی به فرهنگ دیگری منتقل کنند.
اگرچه در آن زمان شورلت در ایالات متحده آمریکا مورد پسند عامه مردم بود و لیکن این ماشین در مکزیک چندان به فروش نرسید.
شاید علت این امر به مفهوم واژه «نووا» در زبان اسیانیولی مربوط باشد که آمده است.
فروش یک ماشین با این عنوان که اشاره دارد بر اینکه از آنجائیکه سرعت شورلت نووا زیاد نیست پس خرید آن یک تصمیم عاقلانه نمی باشد.
از دانشجویان خود سئوال کنید که چرا یک ماشین با عنوان چوی لمون را خریداری می کنند؟
به تازگی، یک شرکت سازنده کفش در زمانیکه تلاش می کرد تا برای اجناسش بازاریابی کند، با مشکلی مواجه شد و آن مشکل این بود که به زنان لقب کابوس داده شد بدون اینکه این مطلب را درک کند که این کلمه بر بختک که در خواب به زنان حمله می کند.
اشاره دارد.
- نگرشها نگرشها ممکن است به گونه های نیرومندی بر ادراک ما اثر گذارند.
استدلال خوبی در مقالهای تحت عنوان «آنها یک بازی را مشاهده می کنند» توسط «هاستروفت» و «کانتریل» دیده میشود.
در این مقاله آورده شده است که از هر دو گروه، طرفداران دو تیم که بر سر اهمیت تیمها و بازی فوتبال بحث می کردند، خواسته شد تا گزارشهایی را پیرامون آنچه که اتفاق افتاده است، ارائه دهند.
این همان نوع اثری است که ما بعد از یک بحث و زمانیکه از طرفداران دو تیم خواسته میشود که اثراتشان را در مورد یک اینکه چه کسی در بحث راجع به بازی پیروز می شود، بیان کنند، مشاهده می کنیم.
نمونه دیگر، روزنامه ها هستند که تلاش می کنند تا جمعیت دقیقی از افرادیکه به اجماع سیاسی در مورد روزنامه دست یافتهاند را به منظور نشان دادن میزان محبوبیتشان در نزد افرادیکه در موضع دفاعی نسبت به روزنامه قرار دارند، تخمین زنند.
یک میلیون نفر در راهپیمایی بودند یا نیم میلیون نفر به جواب این سئوال بستگی دارد به اینکه از چه کسی سئوال را بپرسند.
سردبیران روزنامه پر نفوذ «ال فورت» در مونترای و مکزیک زمانی به این سئوال پاسخ دادند که اداره حزب سیاسی و سایر اقتدارات سیاسی به عنوان مثال پلیس به طور مرتب تخمینهایی در مورد تعداد جمعیتی که برای اجماع سیاسی گرد آمده بودند، میزد.
روزنامه تصمیم گرفت که به منظور هر چه بیشتر شدن درجه اعتماد تخمین ها در زمینه اینکه کدام نگرشها ممکن است بیشتر، ادراکات را تحت تأثیر قرار دهند، تصاویر و صفحات خیالی را در جهت دستیابی به اندازه گیری صحیح به کار برند.
در دو مطالعه ای که پیرامون ادراکات انتخابی بوسیله براملت سالومون و لیبلر انجام شده است، اظهار کرده اند که تصاویر نژادی که در برنامه های تلویزیون پخش می شوند، اغلب نمونه هایی هستند که بیانگر چگونگی تأثیر نگرشها بر ادراکات می باشند.
غیر از اثرات ناشی از ادراک انتخابی بر روی تواناییهای ما در مشاهده کردن و گزارش دادن، روزنامه نگاران و دیگر دست اندرکاران ارتباطات جمعی با سایر فرایندهای روان شناسی از قبیل نمایش انتخابی، توجه انتخابی و دریافت انتخابی مواجه شده اند.
ما تمایل داریم که خودمان را در معرض پیامهایی قرار دهیم که به طور محتمل با آنها موافقیم، به آنها با دقت بیشتری توجه می کنیم و آن پیامها را در ذهن خود نگه می داریم.
زمانیکه بخواهیم کتب درسی در کشور مختلف را بر حسب اینکه چگونه آنها برخوردهای میان روملت را مورد بحث قرار داده اند، با یکدیگر مقایسه کنیم.
در اینجاست که توانایی ذهن انتخابی به منصه ظهور می رسد.
به عنوان مثال، این مسأله که به تازگی رهبران کره جنوبی، ژاپن را به عیب پوشی کردن بی رحمیهایی که در جنگ جهانی دوم مرتکب شده است.
نمونه دیگر، جنگ میان مکزیک و آمریکاست که به نظر می رسد اغلب آمریکاییها آن را به خوبی به یاد نمی آورند.
در صورتیکه مکزیک، تهاجم آمریکاییها به این کشور به آسانی به دست فراموشی سپرده نمی شود.
این نمونه ها به این واقعیت اشاره دارند که ادراکات ما - تک تک چیزهایی که می بینیم - می توانند بوسیله تجربیات، فرهنگمان و نگرشهایمان تحت تأثیر قرار گیرند.
اگر ما از این مسأله آگاه باشیم، بعید به نظر می رسد که تلاش کنیم تا جلوی جمع آوری اطلاعات و گزارش آن به دیگران را بگیریم.
- معناشناسی هنگامیکه تواناییهایمان را درک کردیم، می توانیم تواناییهایمان را به عنوان زنجیره های مهمی در برقراری ارتباط، به کار گیریم.
ما همچنین از تواناییهایمان برای استفاده از زبان در برقراری ارتباط استفاده می کنیم.
از این رو، اندیشه های خودمان را در قالب علائمی که مخاطب نمان بتوانند آن را به گونه ای درک کنند که ما قصد داشتیم، کدگذاری کنیم.
این حوزه در معانی است و اگرچه ما گاهی اوقات در این حوزه با گفتن این جمله که «این فقط یک معنی است» و سعی در کوچک شمردن اهمیت مبحث فوق داریم و لیکن به طور صریحی مشکلات بسیاری در این حوزه برای ارتباط گر درست می شود: همچنان که علائم عمومی نشان می دهند، کلماتی که در دسترس بوده اند و ما برای برقراری ارتباط از آنها استفاده کرده ایم بر آن کلماتی اشاره دارد که در فرهنگ ما مهم پنداشته می شوند.
یک نمونه کلاسیک در این زمینه، آمریکاییان بومی هستند و در مناطق نزدیک به قطب شمال زندگی می کنند، لغات مختلفی را برای توصیف برف به کار می برند.
کسانیکه زمستان را در نزدیکی نورشاپل به سر می برند واژه «مه یخی» را آموخته اند.
چنین واژه ای را مردمی که در شمال تگزاس یا فلوریدا به سر می برند، کمتر می شناسند و به کار می برند.
در ایالات متحده آمریکا، ما کلمه « uncle » را برای توصیف برادر پدر یا مادر (یک نسبت خونی دارند) و اغلب همسر پدرمان یا خواهر مادرمان (ارتباط از طریق ازدواج) این مسأله در فرهنگ آمریکایی به هیچ وجه مهم نیست.
با این وجود، در برخی از فرهنگها، این قبیل تفاوتها، مهم پنداشته می شوند.
در نتیجه، کاربران زبان در این فرهنگها لغات مختلفی را برای تعریف دو نوع مختلف از تعریفی که برای واژه « uncle » شد، دارند.
از این رو ما می توانیم لغاتی را که به آسانی در دسترس ما قرار دارند، به عنوان نشانه ای که در فرهنگمان نیز مهم پنداشته می شود، به کار میگیریم.
اینطور نیست که ما نتوانیم در مورد واژه ای چیزی بگوییم، درست در همین وقت ما کلمات آسانتری را به منظور توصیف آنها ایجاد می نماییم.
من می توانم در مورد همسر یا خواهر مادرم صحبت کنم تا مطمئن شوم که شما درک کرده اید که من در مورد « uncle » از طریق ازدواج صحبت کرده ام.
این امر فقط زمان و کار بیشتری را می طلبد.
اگر ما با توجه به اهمیت واژه ها در فرهنگمان، واژه ای را بسازیم که در برقراری ارتباط سهل تر به ما کمک کند، یک امتیاز محسوب می شود.
این یک موقعیت مناسب به منظور مطرح کردن موضوع جنسی بودن زبان است.
در مقوله جنسی، مردم در مورد «تعویض زنان» صحبت می کردند نه در مورد «تعویض شوهران».
سالهاست که واژههای « Policeman »، « Fireman » و « Chairman » به طور عادی به کار می رفت که مخصوص مردان بوده، اما در حال حاضر کتابهای واژه شناسی به ما می گویند که به جای واژه های فوق از واژه های « Police officers »، « Firefighter » و « Chair persons » استفاده کنیم که شامل مرد و زن می شوند.
گاهی اوقات، دانشجویان می گویند که این قبیل تجربیات فقط به عنوان اینکه پیروی از سیاست مد روز بوده است.
یک نفر ممکن است پیشنهاد دهد که آنها می پندارند که چرا باید واژه « Politically » را برای اصلاح آنچه که در دست است به کار گیرند و به طور صریح آنها چه مقصودی از به کار بردن این واژه دارند.
شاید پاسخ آن فقط در همان معناشناسی باشد؟
اغلب اهمیت معناشناسی در ارتباط با مسائل مورد اختلاف که مربوط به استفاده از زمان می باشند، مشخص می گردد.
یک نوع از سوء استفاده های زبانی عبارت است از اصطلاحی که بدان « undo idetification » می گویند که به عنوان خصوصی سازی شناخته شده است.
یک نوع از خصوصی سازی، کیشه سازی است - بدون اختلاف بین اعضاء یک طبقه - شاید به طور ذاتی تلاش شود که چیزها طبقه بندی شوند.
اما این ممکن است منجر به گمراهی ما شود، زمانیکه ما با همه افراد گروه به طور یکسانی رفتار می کنیم.
نوع دیگری از بد به کار بردن زبانی در معنارشناسی « ارزیابی واژه های دو پهلو » نامیده می شوند که عبارت است از اینکه کدام یک از دو معنی بهتر درک می شوند.
یک نمونه متداول این مسأله، زمانی است که سردبیر می گوید: «هر دو بُعد گزارش را پیدا کنید».
که اشاره بر این دارد که فقط دو بعد در گزارش وجود دارد.
زمانی نیز ممکن است سه، چهار یا ابعاد بیشتری داشته باشد.
یک نمونه مناسب به اختلافاتی که از یک کتاب باستان شناسی با عنوان «چلیس و تیغ» نشأت گرفته است، مربوط می شود که در این کتاب سئوالی در زمینه اینکه آیا همه جوامع پیش از تاریخ دارای رئیس بوده اند یا خیر؟
(این نقش به وسیله مردان ایفا می شود)؟
مطرح شده است.
توافقی عمومی میان باستان شناسان قرن 19 و 20 وجود دارد، مبنی بر اینکه هیچ گونه مدرکی را که نشاندهنده این باشد که جوامع پیش از تاریخ توسط زنان ریاست می شده است، وجود ندارد.
هم اکنون چنین فکر می کنند که اگر آنها توسط زنان ریاست نمی شدند، پس آنها باید توسط رؤسای مرد ریاست می شدند.
اگرچه کشفیات اخیر مشخص کرده است که برخی از جوامع پیش از تاریخ نه به ریاست مردان و نه به ریاست زنان اداره می شده است، بلکه آنها مساوات طلب بوده اند.
- نگرشها و رفتارها زنجیر دیگر ارتباط گران وسایل ارتباط جمعی در مواجه با مشکلات، ثبات نگرش - رفتار می باشد.
هنگامیکه نگرشها بر روی ادراکات تأثیر می گذارند، سئوال مهم دیگری مطرح می شود و آن عبارت است از اینکه نگرشها چگونه بر رفتار اثر می گذارند.
مبحث برجسته ای راجع به این سئوال پیشینه علوم وجود دارد.
چندین سال، به سادگی به نظر می رسید که نگرشها منجر به رفتارها می شوند از این رو روان شناسان اجتماعی وقت زیادی را برای مطالعه پیرامون نگرشها صرف کردند (زمانیکه می توانیم به آسانی از مردم راجع به نگرشهایشان بپرسیم، چرا اقدام به مشاهده رفتارها که به سختی انجام می گیرد، بنماییم).
زمانیکه محققان سرانجام به واقعیتها از طریق آزمودن پرسشها دست می یابند آنها اغلب از یافته های خود تعجب می کنند، چرا که آنچه که مردم می گویند با آنچه که انجام می دهند، تفاوت دارد.
در یک مطالعه آشکار کننده و زیرکانه، خطر این استنباط را که چطور ممکن است مردم بر اساس آنچه که می گویند، عمل کنند، شرح می دهد.
«لاپیر» نشان می دهد که مردم به ضرورت، آنچه را که می گویند، انجام نمی دهند.
سال 1930 زمانی است که در آمریکا تعصب و تنفر نسبت به آسیاییها به نسبت امروز بیشتر بود، لاپیر 251 نفر پرسشگر را به هتلها و رستورانهای اطراف ایالات متحد آمریکا فرستاد تا از آنها بپرسند که آیا شما افرادی با نژاد چینی را به عنوان میهمان در مؤسسه خود می پذیرند؟
او از 128 نفر آنها پاسخ را دریافت کرد.
در این زمینه 91 درصد هتلها و 92 درصد رستورانها گفتند که آنها حاضر نیستند به چینیها جا دهند.
اگر چه، شش ماه پیش از آن، لاپیر با یک گروه از زوجهای چینی جوان به اطراف ایالت متحده آمریکا سفر کرده و مشاهده کرده بود که چینیها سعی دارند تا خدماتی را از همان 251 مرکز دریافت دارند.
زوج ها فقط در یک مورد از خدمات مذکور، منع شده بودند.
میتوان برای این تناقض قابل ملاحظه میان نگرشهای آشکار و رفتار واقعی به شماری از دلایل امکان پذیر اندیشید.
درجه اطمینان مطلقی وجود ندارد.
به عنوان مثال، همان کسانیکه خدمات را فراهم کرده بودند اغلب کسانی بودند که به پرسشنامه ها پاسخ داده بودند.
اغلب تصور می کردند که در یک پرسشنامه غیر شخصی، تظاهر به تعصب نژادی داشتن در برخورد با چنین مشتریهایی، آسان تر است.
حتی اگر یک نفر دوست دارد که از دادن خدمات امتناع ورزد، دیگری ممکن است که روشهای دیگری را فراهم کند، منصفانه از منع کردن شخص بپرهیزد یا حتی به مواجهه با مخالفین اقدام کند.
اگر چه نتیجه این مطالعه به طور واضح بر این امر دلالت دارد که تناقض نگرش - رفتار نه تنها امکان پذیر نیست، بلکه در شرایط معینی محتمل الوقوع می باشد.
از آن پس روزنامه نگاران نیز که آنقدر به حرف مردم اعتماد داشتند، در یافته های خود به چنین استنباطهای واضح و روشنی دست یافتند.
حتی دیگر روزنامه نگاران به شدت به آراء و تحقیقاتی که پیرامون واقعیت در مورد اینکه مردم چه فکر می کنند، چه احساسی دارند و چه نوع رفتاری دارند، وابسته شده اند.
هنگامیکه پرسشنامه ها ویژگیهای مطلوب جامعه را مطرح ساخته باشند، در اینصورت احتمال می رود که اشخاص پاسخ دهنده درک کنند که پاسخهای ویژه ای می تواد باعث شوند که نگاه بهتری نسبت به آنها داشته باشند.
آنها احتمال دارد که بیشتر پاسخهایی را ارائه دهند که با آنچه که در واقعیت می اندیشند، احساس می کنند و عمل می نمایند، تفاوت داشته باشد.
بنابراین در یک تحقیق پیمایشی، اکثر مردم خواهند گفت که آنها در انتخابات گذشته رأی دادند (که بر اساس رأی گیری درست انجام شده بود).
به این خاطر که رأی دادن به عنوان یک وظیفه اجتماعی به حساب می آید.
مطالعه لاپیر و دیگران نشان می دهد که ممکن است برای شخص گفتن اینکه او روش معینی را حتی اگر به عنوان «سیاستهای نادرست» درک شده باشند، انجام خواهد دارد.
به نسبت از رفتار کردن به همان روش در عالم واقع، آسان باشد.
رفتارها در حقیقت آشکاتر از بیان کلمات عمل می نمایند.
محرکهای گروهی اگر مردم در خلأ زندگی می کنند، دیگر مطلوبیت اجتماعی لزومی ندارد.
با وجود این، انسان، حیوان اجتماعی است و از این روست که محرکهای گروهی به طرق مهمی بر ما اثر میگذارند.
موضوع مهم در اینجا عبارت است از اینکه قواعد کلی و طویلی در زمینه نقش محرکهای گروهی در ایجاد و تحت تأثیر قرار دادن نمونه ها، قدرت گروههای فشار در قضاوت شخصی و به کارگیری ارتباطات گروهی میان فردی به منظور افزایش دادن اثر رسانه ها، وجود دارند.
به طور دقیق، در زمینه محرکهای گروهی به ندرت در زمینه مسائل مربوط به اختلافات بحث می شود.
این موضوع هنوز هم آنقدر مهم است که سایر مقوله ها به طور خاصی به آن مربوط هستند.
مطالعاتی که پیرامون محرکهای گروهی انجام شده است، مشتمل بر یک مشخص انفرادی (در اقلیت) در مواجهه با یک گروه (در اکثریت) که در وضعیت مختلفی به سر می برند، می باشد.
یک نمونه مناسب محرکهای گروهی هستند که نقش خود را در واکنشهای مختلفی که سیاهان آمریکایی و سفیدپوستان به رأی هیئت منصفه دادگاه در محاکمه به قتل رسیدن «اُ.جی.
سیمسون» داشتند، ایفا نمودند.
روزنامه نگاران از قبل می دانستند زمانیکه رأی دادگاه اعلام شود، گروههای محرک قادر خواهند بود با توجه به جایگاهشان در اماکن مختلف، واکنشهای مردم را مشاهده و نگاه دارند.
در یک مورد، یک شبکه تلویزیونی دوربینهایش را در یک خوابگاه دانشجویی در دانشکده ای که به طور برجسته ای دانشجویان آن سیاه پوست و دانشکده دیگری که به طور برجسته ای سفیدپوست بودند، نصب کرد.
واکنشهایی که از این دو گروه از دانشجویان ظاهر شد، اختلاف قابل ملاحظه ای را در برداشت.
هنگامیکه تعدادی از سیاهان متقاعد شدند که سیمسون گناهکار است، واکنششان نسبت به دانشجویان سیاهی که به طور یکپارچهای رأی بی گناهی سیمسون را تجلیل می کردند.
تفاوت داشت.
احتمال دارد که دست کم تعدادی از افرادیکه در آن اتاق هستند آن احساس را نداشته باشند.
محرکهای گروهی بر احساسات خفه شده افراد مستولی می شود و احساساتشان را هر چه قویتر نسبت به آنچه که در واقع می باشند، نمایان می سازند.
همچنین در میان دانشجویان سفید پوست که فکر می کردند رأی بی گناهی صحیح می باشد، به طور محتمل تعداد کمی را شامل میشده است.
اما دوباره واکنشهای فشار آور و محرکی که توسط محرکهای گروهی ایجاد شده باشد، موردی را نشان نداد.
تمایل خوی گرفتن به سکوت زمانی روی می دهد که شخصی مشاهده کند که در میان گروه از جایگاه عامه پسندی برخوردار نیست در این زمان است که ما در مورد نظریه مارپیچ سکوت بحث می نماییم.
وابستگی محرک گروهی به احساسات اعضاء به عنوان یک جزء در یک گروه اقلیت یا اکثریت به آسانی دیده می شود.
با این وجود، حدود این وابستگی محرکهای گروهی که از سوی استادان اعمال می شوند و احساسات دانشجویان را متأثر می سازند.
به یقین می تواند از یک استاد به استاد دیگر تغییر یابند.
این امکان پذیر است.
به عنوان مثال، می توان دانشجویان را در وضعیتی قرار دهیم که شرایط عادی که اکثر مواقع یا اغلب با آن رو به رو بودند، تغییر کند.
بنابراین آنها می توانند شرایط محرکهای گروهی را از جنبه ای دیگر تجربه کند.
- نظریه اشاعه نوآوریها نظریه اشاعه نوآوریها به عنوان فرایند اشاعه افکار و ابزار جدید در یک نظام اجتماعی در قالب چند مرحله قابل پیش بینی مطرح می شود.
در این نظریه بر اصل متفاوت بودن افراد از یکدیگر تأکید می شود.
اندیشه « رهبران افکار در حوزه اندیشه های کاتز » منعکس شده است و عبارت است از کسانیکه افرادی را که شباهت زیادی به خودشان دارند را تحت تأثیر قرار می دهند.
این طور به نظر می رسد که ما با کسانیکه شباهت زیادی به خودشان دارند را تحت تأثیر قرار می دهند.
این طور به نظر می رسد که ما با کسانیکه شباهت زیادی با ما دارند، احساس راحتی بیشتری کرده و از این رو احتمال دارد که ما اندیشه های جدید را از افراد مختلف فراگیریم.
رهبران افکار اغلب تمایل دارند که در آموزش اشیاء و افکار ناآشنا، نقش خودشان را بیشتر از رسانه های جمعی نشان دهند.
بدین مفهوم که آموزش به عنوان فرایندی در جهت شناخته شدن نوآوریها مورد توجه واقع می شود.
به طور یقین اندیشه اشاعه نوآوریها، تقویت ناهمگونیها را مطرح می کند.
- نظریه برجسته سازی مک کابز وشاو، تئوری برجسته سازی را مطرح کرده اند که از طریق آن، پوشش خبری رسانه ها بر اساس برجسته کردن برخی مسائل و نادیده گرفتن سایر مسائل استوار می باشد و موجب می شود تا برخی مسائل بیشتر برجسته شوند.
در این تئوری، بر حوزه روزنامه نگاری کشوری (روزنامه نگاری عمومی) و اینکه چگونه تکنیک برجسته ساز می تواند به منظور آشکار کردن مسائلی که مردم جامعه آن را واقعیت می دانند، مورد استفاده واقع می شود و ما باید تمام تلاش خود را برای بهتر پوشش دادن این مسائل به کار گیریم.
روش تصمیم گیری از روش تصمیم گیری سنتی بالا به پایین تفاوت دارد و هنوز هم سردبیران بر سر این موضوع به توافق نرسیده اند.
برخی از سردبیران روزنامه نگاری عمومی را به عنوان نوعی تصاحب مسئولیت آنها به حساب می آوردند، اما نیازی به هیچ یک از این افکار نیست.
سردبیران هنوز عقیده دارند که بدست آوردن اطلاعاتی در مورد اینکه مخاطبانشان چه میخواهند، می تواند در تصمیم گیری در زمینه مقالات سودمند باشند و از این طریق اعتبار مقالات حفظ شود.
تصور اینکه چرا یک سردبیر فقط به سودی که از این قبیل اطلاعات می برد فکر میکند، دشوار است.
- نظریه شکاف آگاهی تیکنور، دوفوهو و اولین، نظریه شکاف آگاهی را به این صورت مطرح کردند: وقتی ریزش اطلاعات رسانه های جمعی به نظام اجتماعی افزایش می یابد، بخشهایی از جمعیت با پایگاه اجتماعی اقتصادی بالاتر، سریع تر از بخش هایی با پایگاه پایین تر این اطلاعات را کسب می کنند، به طوریکه شکاف در آگاهی میان این بخشها به جای اینکه کاهش یابد، افزایش پیدا می کند.
یک اصل مهم که در این نظریه بر آن تأکید می شود، عبارت است از قدرت تحریک و چگونگی اهمیت آن برای خبرنگاران که برای جلب کردن خوانندگان خود از طریق متقاعد کردن آنها، در تلاش برای انتقال معانی ساخته شده به خوانندگان می باشند.
اگر بدین ترتیب، گزارشگر خوانندگان مطلعی را مد نظر داشته باشد و خبرهایی را که بر روی آنها اثر دارند را منتقل کنند، پس خوانندگانی که در سطح بالاتری هستند خیلی بیشتر توجه کرده و بدنی ترتیب این بخش از جمعیت بیشتر متأثر می شوند.
فناوری جدید شکلی از شکاف آگاهی در فضای سایبرنتیک است.
با وجود اینکه مدارکی وجود دارند که نشانگر آن هستند که شکاف ناشی از فن آوری خاتمه یافته است و لیکن هنوز شکافهای نژادی که مبنای اقتصادی دارند هنوز برجسته می باشند.
- نظریه ارزشها نظریه ارزشها مطرح می کند که همه مردم به طور معمول ارزشهای یکسانی را اتخاذ میکنند اما نقش آنها در رده بندی این ارزشها و انتقال ارزشهای متفاوت است.
این نظریه بیان می دارد که تغییر ارزشها در افرادیکه نوعی تناقض در ساختارهای ارزشی آنها وجود دارد (در زمینه اینکه چگونه ارزشها را تقدم بخشند) امکان پذیر است.
بخشی اعظمی از تستهای ارزشیابی در آمریکا پیرامون 30 دقیقه از برنامه های تلویزیون، چگونگی عملکرد نظریه ارزشها را نمایش می دهد.
با مشاهده برنامه، بسیاری از آمریکاییها به طور بالایی منجر به ایجاد آموزش آزادی می شود اما منجر به یکپارچه شدن آنها نمی گردد.
از طریق طبقه بندی کردن ارزشهای شخصی دانشجویان پیش از دیدن برنامه، این امکان وجود دارد که تناقضات موجود در ساختار ارزشی آنها مورد رسیدگی قرار گیرد.
نظریه ارزشها اغلب در زمینه اختلافات نژادی مورد توجه می باشند، چرا که این نظریه نشان می دهد که چگونه تفاوتهای مشاهده شده میان سفیدپوستان و سیاه پوستان اغلب به آنچه که دولتها واقعی می دانند، کاملاً متفاوت است.
نظریه ارزشها نشان می دهد که دولتمردان سفید و سیاه پوست تمایل دارند که در ساختارهای ارزشی مشابهی که آنها را از سفیدپوستان و سیاه پوستان فقیر متمایز می کند، سهیم شوند.
- نظریه مارپیچ سکوت نظریه مارپیچ سکوت مطرح میکند که رسانهها به ما میگویند که چه افکاری در نزد اکثریت که قدرت را بدست آورده اند، متداول می باشد و افراد زمانیکه فکر کنند در اقلیت هستند و از جدایی از اجتماع می هراسند.
سکوت اختیار می کنند.
این هدایت دیگران به سکوت منجر به ایجاد مارپیچ سکوت در شرایط خاصی می شود.
نکته مهمی که در این نظریه مورد تأکید قرار می گیرد، این است که تحت شرایط معینی امکان مقابله با مارپیچ سکوت وجود دارد.
این مسایل نظر مساعدی به اندیشه گروههای فشار و نقش آراء گروههای اقلیت دارد.
روی هم رفته، اندیشه هایی که امروزه مورد توجه قرار گرفته می شوند و تقریباً به طور کلی پذیرفته شده اند، زمانی بی نهایت غیر متداول بوده اند.
در واقع، هر اندیشه جدیدی که موافق با اصول علمی است زمانی تعاریف غیر متداولی بوده است.