مقدمه
یکى از مباحث قابل بررسى در حقوق، مبحث لزوم انجام تعهد است. نگارنده در ابتدا تعهد را از نظر لغوى و سپس از نظر معنایى تعریف کرده و با اینکه در حقوق ایران تعریفى از تعهد نشده و فقط مصادیق و آثار ناشى از آن ذکر شده است ولى حقوقدانان اسلامى و فقهاى شیعه تعهد را اینگونه بیان کردهاند: «تعهد عبارت است از یک رابطه حقوقى که به موجب آن متعهدله مىتواند متعهد را ملزم به پرداخت پول یا کالا یا انجام فعل یا ترک فعل معین و یا اسقاط یک اثر حقوقى بنماید». سپس نویسنده به ذکر عناصر، اقسام و اسباب تعهد پرداخته و اینکه در قانون مدنى اسباب تعهد به صراحت معین نشده و بیشتر نویسندگان به تقلید از قانون ناپلئون تعهد را ناشى از پنج عامل مىدانند. در پایان درباره مبانى فقهى و حقوقى لزوم انجام تعهد مطالبى ذکر کرده است.
فصل اول: کلیات لزوم تعهدات
تعریف تعهد
«تعهد» در لغتبه معناى «وصیت، سوگند، قول و پیمان، حفاظت، رعایتحرمت، امان و ذمه» است (مرتضى زبیدى 1414). معادل این کلمه در بیان فقها کلمه «التزام» است (شهیدثانى ج 1: 256; طباطبایى 1376 ج 1: 153) و در کشورهاى عربى نیز از «التزام» (السنهورى ج 4: 266) به جاى تعهد استفاده مىکنند.
تعهد (2) در زبان انگلیسى به معناى «الزام، قدرت الزامآورى پیام یا سوگند»، (1992 oxford English Dictionary) و «آنچه که شخص موظف به انجام یا ترک آن است» مىباشد.
در حقوق ایران تعریفى از تعهد نشده است و فقط به ذکر مصادیق و آثار ناشى از آن پرداختهاند. در قانون مدنى در مواد 699 و 723 واژه التزام به معناى تعهد استعمال شده است.
حقوقدانان اسلامى (امامى 1340 ج 2: 244) (3) و فقهاى بزرگ شیعه (اصفهانى 1418 ج 2: 5) و حقوقدانان کشورهاى عربى(السنهورى ج 1: 14) نیز تعاریفى از تعهد به دست دادهاند. با توجه به مجموعه تعاریفى که از تعهد شده است، مىتوان آن را اینگونه تعریف کرد: «تعهد عبارت است از یک رابطه حقوقى که به موجب آن متعهدله مىتواند متعهد را ملزم به پرداخت پول یا کالا یا انجام فعل و یا ترک فعل معین یا اسقاط یک اثر حقوقى بنماید».
در بحث مربوط به آثار ناشى از نقض تعهدات، منظور از تعهد، تکالیفى است که هر یک از بایع و مشترى بر اساس عقد بیع به عهده گرفته و ملزم به انجام آن مىباشند. منشا این التزام ممکن است عقد یا عرف باشد و قانون براى متعاملین تعهداتى را در نظر گرفته باشد.
عناصر تعهد
براى عناصر تعهد این موارد را مىتوان ذکر کرد:
1- رابطه حقوقى: این رابطه مىتواند ناشى از عقد باشد و یا غیر آن.
2- دین و طلب: کسى که متعهد است عمل معینى را انجام دهد یا ترک کند و یا مالى را منتقل نماید، تعهدى را به عهده مىگیرد که دین نامیده مىشود و طلب حقى است که صاحب آن مىتواند دیگرى را ملزم به انجام فعل یا ترک فعل یا انتقال مال نماید.
3- حق مطالبه: به این معنا که شخص بر اساس این حق بتواند طرف دیگر را به انتقال عین خارجى یا انجام فعل و یا ترک فعل وادار کند.
4- ضمانت اجرا: عبارت است از عکسالعمل قانونى علیه متخلف از اجراى تعهد.
5- تعیین موضوع: موضوع معامله باید مشخص باشد ولو به نحو اجمال.
6- تعیین متعهد و متعهدله و تغایر آنها: متعهد و متعهدله باید معلوم و در یک فرد جمع نباشد.
اقسام تعهد
موضوع تعهد، یعنى امرى که مدیون در برابر دیگرى به عهده مىگیرد، ممکن است ناظر به تملیک مال، انجام یا خوددارى از انجام کار معین باشد. به تعبیرى، موضوع تعهد همیشه انجام دادن کار است، زیرا تملیک مال از نظر تحلیلى کارى است که مدیون به عهده مىگیرد با این تفاوت که تعهد به محض ایجاد اجرا هم مىشود (کاتوزیان 1379: 47). در این قسمت اقسام موضوع تعهد مورد بررسى قرار مىگیرد.
تعهد به تملیک یا انتقال مال
در حقوق ما این نوع تعهد در دو فرض مطرح است:
الف. در مورد عقود تملیکى که در آنها تملیک مال با تراضى صورت مىگیرد و دیگر نیاز به تشریفات ندارد. مثل بیع، اجاره، صلح.
ب. در مورد عقودى که بر اساس آنها شخص ملتزم مىشود با فراهم آوردن اسبابى خاص مالى را به دیگرى تملیک کند. مانند اینکه شخص ضمن قولنامهاى تعهد کند که خانه خود را به دیگرى بفروشد.
تعهد به انجام کار
کارى که مدیون به عهده مىگیرد ممکن است عمل مادى باشد مثل تعهد مقاطعهکار براى ساختن ساختمان در مدت معین و یا ممکن است انعقاد عمل حقوقى باشد مثل تعهد فرد براى فروش خانه خود در برابر مبلغ معین. در عقود تملیکى مانند بیع، تعهد به تسلیم مبیع از اقسام تعهد به انجام دادن کار است که در ماده 362 ق.م. به عنوان یکى از آثار بیع صحیح پذیرفته شده است.
تعهد به خوددارى
گاهى فرد بر اساس قرارداد متعهد مىشود که از انجام عمل معینى خوددارى نماید، مانند اینکه مستاجر در اثر عقد اجاره متعهد مىشود که عین مستاجره را به غیر واگذار ننماید.
منابع تعهد و اسباب ایجاد دین
قانون مدنى اسباب تعهد را به صراحت معین نکرده است ولى بیشتر نویسندگان به تقلید از قانون ناپلئون تعهد (به معنى اعم از تعهد و الزام) را ناشى از پنج عامل زیر دانستهاند (شایگان 1375 ج 1: 147; عدل 1378: 385; امامى ج 1: 128; عبده بروجردى 1379: 191):
1- عقد: مطابق ماده 183 قانون مدنى: «عقد عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امرى نمایند و مورد قبول آنها باشد». عقد در گذشته مهمترین منبع تعهد بوده است، زیرا بیشتر دیون را اشخاص در اثر توافق با هم به وجود مىآورند ولى به تدریج از اهمیت عقد کاسته مىشود. امروزه بیشتر تعهدات را قانون بر اشخاص تحمیل مىکند.
2- شبه عقد: اعمال ارادى و مشروعى است که بدون توافق اشخاص نیز ایجاد تعهد مىکند. براى مثال اگر کسى به عمد یا اشتباه چیزى را که مستحقش نبوده دریافت کند، باید آن را به صاحبش بازگرداند (ماده 301 ق. م.) در این مورد، الزام گیرنده آن چیز مستند به قرارداد نیست، ولى کار ارادى ارتکاب شده سبب مىشود که قانون او را در برابر مالک، مدیون قرار دهد. لازم به ذکر است که این اصطلاح توسط برخى حقوقدانان مورد انتقاد قرار گرفته است (کاتوزیان 1377:2).
3- جرم: یعنى اعمال نامشروعى که مرتکب به عمد و به قصد اضرار به دیگرى انجام مىدهد.
4- شبه جرم: یعنى اعمال نامشروعى که شخص در اثر بىاحتیاطى یا بىمبالاتى مرتکب آن شده است. جدایى جرم و شبه جرم از نظر حقوقى ثمرى ندارد زیرا در هر دو صورت مرتکب ملزم به جبران تمام خسارت است. پس با حذف این دو واژه، باید اعمال نامشروع را منبع تعهد شمرد (کاتوزیان 1377: 5).
5- قانون: الزامى که مستند به هیچیک از این اسباب چهارگانه نباشد تعهد ناشى از قانون نامیده مىشود. در این حالت ملاحظه مىشود که تعهدى براى فردى به موجب قانون به وجود مىآید هر چند که هیچ عقدى از عقود و یا عملى از طرف متعهد در این امر مدخلیت نداشته باشد. برخى از نویسندگان (لنگرودى 1363 ج 1: 120) علاوه بر موارد مذکور اسباب دیگرى را نیز به عنوان منبع تعهدات معرفى مىکنند از جمله:
6- ایقاعات: مانند وصیت تملیکى و اعراض و ابراء و اخذ به شفعه. در این مورد بین حقوقدانان اختلافاتى وجود دارد و انتقاداتى بر پذیرش تعهد یکطرفه به عنوان منبع ایجاد تعهد وارد شده است (کاتوزیان 1377: 7).
7- عرف و عادت: مانند شیربها که بر دهنده شیربها تعهدآور است و این تعهد در عرف مسلم وجود دارد. در این رابطه به سؤال و جوابى از جامع الشتات استناد شده است.
8- راى دادگاه: انشاى راى موجب تعهد محکوم علیه است، راى همیشه اعلامى نیست ممکن است تاسیسى هم باشد. در این صورت منشا تعهد خواهد بود.
9- اقرار: ماده 1275 ق.م. مىگوید: «هر کس اقرار به حقى براى غیر کند ملزم به اقرار خود خواهد بود». حال فرض کنید که کسى نظر به مصلحتى اقرار خلاف واقع کند این اقرار منشا تعهد او مىشود.
مبانى فقهى و حقوقى لزوم انجام تعهد
با توجه به اینکه درصدد هستیم به طور مقایسهاى این مبحث را ادامه دهیم و در کنار مباحثحقوقى، مبانى فقهى را نیز بررسى نماییم در این بخش در دو مبحث لزوم انجام تعهد را مورد تحقیق قرار خواهیم داد: یکى مبانى فقهى لزوم انجام تعهد و دیگرى مبانى حقوقى لزوم انجام تعهد.
مبانى فقهى لزوم انجام تعهد در حقوق ایران
مهمترین قاعدهاى که در مبحث لزوم انجام تعهد مورد استناد فقهاى عظام قرار گرفته قاعده اصاله اللزوم بوده است. به طور اجمال این قاعده چنین است که اصل در کلیه عقود، اعم از تملیکى و عهدى، لازم بودن آنهاست. البته نتایج دیگرى نیز از این قاعده استخراج مىشود که در جاى خود خواهد آمد. دومین قاعدهاى که مطرح خواهد شد قاعده «المؤمنون عند شروطهم» است که بیشتر در مورد الزام و التزامهایى است که ضمن عقد مطرح مىشود و خیار فسخ به عنوان ضمانت اجراى عقد در این قسمت نمود پیدا مىکند.
اصاله اللزوم
یکى از قواعد مهم و معروف در حقوق اسلامى قاعده اصاله اللزوم در عقود مىباشد و در تمام نظامهاى حقوقى دنیا مورد قبول همگان قرار گرفته و به عنوان یک اصل مسلم حقوقى پذیرفته شده است. (4)
مقصود از اصل
در باب عقود، چه در معاملات و معاوضات و چه در معاهدات، اصل اولیه لزوم است و نتیجه این اصل آن است که اگر در لازم یا جایز بودن معامله یا عقد شک کردیم اصل اولى لزوم آن است مگر دلیل بخصوصى حکایت از جایز بودن آن بنماید، این جواز ممکن استیکطرفه یا دو طرفه باشد. نخستین کسى که به این قاعده استدلال کرده، مرحوم علامه حلىقدس سره است و دیگران از وى متابعت کردهاند (حلى ج 1: 515; مقدس اردبیلى 1362 ج 8: 382، 383). این نظریه مختار و اقوى است اما معانى دیگر نیز از این واژه استعمال شده است.
1- صاحب جامع المقاصد معتقد است که منظور از اصل، رجحان و اغلب بودن استیعنى بر اساس اصاله اللزوم در اغلب موارد عقود لازمند، نه جایز (کرکى 1411 ج 4: 284).
2- گروه دیگر قایل به استصحاب شدهاند و مىگویند هر عقد داراى اثرى است و در هر زمان که در اثر فسخ عقد یکى از متعاملین در بقا یا عدم بقاى عقد شک کند، مقتضاى قاعده استصحاب، بقاى اثر عقد و در نتیجه لزوم آن عقد است. این معنى را علامه حلى پذیرفته و به نظر شیخ انصارى نیز پسندیده و مطلوب است (حلى ج 1: 515).
3- معناى لغوى واژه بیع و بناى عرفى و شرعى آن بر لزوم استیعنى قصد مردم از خرید و فروش آن است که رابطه مالک اولیه با مال قطع شده، او نسبتبه آن مال بیگانه شود (انصارى 1379: 214).
از میان معانى ذکر شده معناى اول اقوى به نظر مىرسد زیرا دلایل شرعى موجود در کتاب و سنت و بناى عقلا که دلالتبر لزوم دارند، عام هستند و اختصاص به بیع ندارند.
اصاله اللزوم در عقود عهدیه
مرحوم میرزاى نائینى(الخوانسارى 1418: 9) مىفرماید که اصاله اللزوم در عقود عهدیه است نه عقود اذنیه . عقود عهدیه بیعهایى است که ایجاب و قبول دارند، اما عقود اذنیه شکلا عقدند و اصالتا عقد نیستند مثل وکالت و بنابراین تخصصا از عقود خارجند.
در عقود عهدیه نیز شیخ اعظمقدس سره (انصارى: 234) بین عقود عهدیه تنجیزیه و عقود عهدیه تعلیقیه فرق گذاشتهاند و معتقدند که در عقود عهدیه تنجیزیه قاعده اصاله اللزوم جارى استبه معنى استصحاب بقاى اثر، ولى در عقود عهدیه تعلیقیه قبل از حصول معلقعلیه اثرى نیست تا استصحاب شود. در عقد سبق و رمایه و یا در جعاله معلقعلیه واقع نشده است تا استصحاب بقاى اثر شود، بنابراین در عقود تنجیزیه استصحاب جارى است، ولى در تعلیقیه چون چیزى ثابت نشده است استصحاب اثر مجرى ندارد.
مستندات و مدارک قاعده
مستندات قاعده اصاله اللزوم دو دسته است، یک دسته دلایل اجتهادى و دسته دیگر دلایل فقاهتى. دلایلى که ما را به واقعیت راهنمایى مىکنند، امارات یا دلایل اجتهادى هستند و دلایلى که اینگونه نیستند بلکه فقط رفع تکلیف مىکنند و صرفا وظیفه عملى و بیانکننده حکم ظاهرى هستند، دلیل فقاهتىاند.