بر سلامت جسم و روان
«بخشی از مقاله دکتر داود فرج زاده»
قلب یکی از اعضاء حساس و مهم بدن است و هرگونه اختلالی در عملکرد قلب، موجب اختلال در فعالیتهای روزانه خواهد شد،یکی از راههای مراقبت از قلب، انجام فعالیتهای جسمانی و ورزش های مناسب، به تناسب وزن وسن است.
تاثیرات مثبت ورزش
بر سیستم قلبی و عروقی عبارتند از :
1- تقویت عضله قلب و سایر عضلات بدن. 2- تسریع در جریان خون و انتقال بهتر اکسیژن به قسمتهای مختلف بدن.3- پیشگیری از بروز بیماری فشار خون به دلیل کاهش کلسترول وبازشدن عروق. 4- به دلیل تقویت عضله قلب و افزایش قدرت انقباضی آن، تعداد ضربان قلب در حالت استراحت در هر دقیقه کمتر شده و در مقابل، خون با نیروی بیشتری به جریان می افتد. 5- با انقباض عضلات پا در حین ورزش، خون راحت تر به قلب باز می گردد واز بروز واریس در پاها جلوگیری میشود.
مهمترین اثرات ورزش
بر دستگاه تنفس عبارتند از:
1-با ورزش کیسه های هوایی شش ها بیشتر باز شده و بازدهی آنها افزایش می یابد. 2-افزایش حجم تنفسی در طول شبانه روز ، موجب دریافت اکسیژن بیشتر و رساندن آن به اندامهای بدن می شود.3- قابلیت دریافت و مصرف اکسیژن بیشتر، موجب می گردد کارآیی جسمانی افزایش یافته و دیرتر خسته شویم.
مهمترین اثرات مثبت ورزش
بر دستگاه عصبی عبارتند از:
1- ورزش از فشارهای روانی و نارحتیهای روحی می کاهد وراهی مناسب برای مقابله با افسردگی است.
2-با بهبود کار سیستم عصبی-عضلانی، موجب چالاکی و افزایش و کارایی بدن می شود.
3-ورزش موثرترین راه برای درمان بی خوابی است.
مهمترین اثرات مفید ورزش
بر دستگاه حرکتی عبارتند از:
1- عضلات بدن با انجام ورزش مناسب تقویت می شوند وقدرت کارآیی جسمی افزایش می یابد.
2- ورزش صحیح از آرتروز جلوگیری کرده موجب سلامت و استحکام مفاصل می شود و مقاومت مفاصل را در مقابل صدمات افزایش می دهد.
3- ورزش موجب کشش عضلات و انعطاف پذیری بیشتر بدن می شود.
4- ورزش موجب استحکام استخوان ها شده و از پوکی آن جلوگیری می کند.
5- با تقویت عضلات ستون مهره ها، از بروز کمر درد پیشگیری می شود.
6- همچنین ورزش از شل شدن عضلات جلوگیری کرده و ذخیره انرژی عضلات را افزایش می دهد.
بارزترین اثرات مثبت ورزش
در سلامت روح و روان وسلامت اجتماعی فرد:
1- ورزش، طراوت وشادابی را به ارمغان آورده و افسردگی را از بین می برد.
2- ورزش، موجب احساس اعتماد به نفس، احساس قدرت و تقویت اراده می شود.
3- ورزش، باعث تقویت تمرکز فکر و افزایش دقت عمل می گردد.
4- ورزش متعادل،موجب داشتن احساس خوب و افزایش قدرت خلاقیت می گردد.
5- ورزش، احساس آرامش و راحتی روح را افزایش داده و انسان را در مقابل فشارهای روانی و اضطراب مقاوم می کند.
6- ورزش، موجب تقویت قوای ذهنی و حافظه می شود.
7- با توجه به محاسن فوق الذکر افرادی که ورزش متعادلی دارند،همیشه سالم هستندودر مقابل بیماریهای مختلف، مقاومند، در نتیجه غالبا در فعالیتهای اجتماعی، افرادی موفق هستند.
8- ورزش، موجب پیشگیری از خستگی زودرس شده و کارمندان ورزشکار هیچگاه با کسالت با ارباب رجوع پاسخ نمی دهند.
9- افراد فعال، توانایی خودرا می شناسند وازآن حداکثر استفاده را می کنند.
10- احتیاجات اولیه خود را برطرف می کنند وبا شناخت واقعیات، واقع بینانه تر با مشکلات زندگی، مقابله می نمایند.
11- افراد فعال به دلیل اعتماد به خویش،مسئولیت پذیرند، از کسب تجربه لذت می برند وهمیشه برای بهترین نتیجه تلاش می کنند.
12- تربیت روح و روان در کنار تربیت بدنی موجب تقویت اراده شده و چنین شخصی هرگز به طرف اعتیاد نخواهد رفت.
تهیه شده در:
کارشناسی تکنولوژی وگروههای آموزشی متوسطه ناحیه یک
گروه تربیت بدنی
علمی، پزشکی، ورزشی؛
فقر حرکتی، معضل امروز و فردا
ایپنا – فقر حرکتی و یا بیتحرکی از عمدهترین مشکلات سالهای اخیر بسیاری از کشورهای در حال توسعه و یا توسعه یافته میباشد بنحوی که هزینههای هنگفتی جدای از ورزش قهرمانی در ابعاد همگانی کردن آن متحمل میشوند تا جامعه دچار خمود حرکتی نشده و به سمت شادابی، بالندگی و توسعه گام بردارد.
بیتحرکتی علت عمده بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی است به طوری که از سوی سازمان بهداشت جهانی هشدار داده شده است که سالانه بیش از دو میلیون مرگ تنها به دلیل نداشتن فعالیت بدنی در جهان اتفاق میافتد و براساس آخرین یافتههای علمی ، زندگی بیتحرک یکی از 10 علت عمده مرگ و میر در جهان است.
افزایش فوتهای ناگهانی ناشی از بی تحرکی،دو برابر شدن خطر بیماریهای قلبی و عروقی، افزایش دیابت، اضافه وزن داشتن، خطر سرطان روده،بالا رفتن فشار خون،اختلالات چربی، پوکی استخوان، افسردگی و افزایش اضطراب و استرس درونی، فقدان اعتماد به نفس، کاهش دقت به هنگام انجام وظایف محوله و دهها موارد دیگر را میتوان از مهمترین علتهای بیتحرکتی دانست که زنگهای خطر را برای سیاستمداران و مردم هر کشوری در صورت عدم توجه لازم به این امر به صدا در میآورد.
امروزه ورزش بعنوان تاثیرگذارترین عامل اجتماعی جهت ایجاد غرور ملی و افزایش سلامت و شادابی جامعه از سوی تمامی کشورها پذیرفته شده و دولتمردان دنیا سعی دارند جدای از توجه به ابعاد شادی بخش، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آن از حضور مردم در ورزش جهت افزایش سلامت روحی روانی جامعه بهره ببرند.
البته توجه به این مساله در شهرهای بزرگ و یا کشورهای در حال توسعه مشکل عمدهتری دارد، شلوغی،فقر، ترافیک، آلودگی هوا، کمبود امکانات ورزشی و تفریحی و فضای لازم، مشکلاتی است که بسیاری از شهرهای بزرگ در خود دارا میباشند. از طرفی تغییر الگوی غذایی، عدم انجام کارهای بدنی لازم، وقتگذرانیهای های غیر قابل تحرک همچون دیدن تلویزیون، کار با کامپیوتر و راحتطلبی های غیرضروری منجر به مغضل فوق شده است که مردم هر چند در فعالیتهای روزانه خود غرقند و به قول خودشان وقت برای سر خاراندن ندارند اما همگی به نحوی از یک نوع بیحرکتی پنهان و عوارض ناشی از آن رنج میبرند که اقدامات موثر بهداشت عمومی به صورت فوری برای ترویج انجام ورزش و فعالیت بدنی و بهبود بهداشت عمومی جامعه، در سراسر جهان و کشور مورد نیاز است.
در واقع فعالیت بدنی منظم و ورزش برای جامعه اعم از زن و مرد فواید جسمی و روحی بسیاری داشته و نقش مهمی در افزایش بهداشت عمومی و سلامت جامعه خواهد داشت و از طرفی تمرینهای منظم بدنی به کودکان و نوجوانان کمک میکند تا استخوانها و عضلات و مفاصل سالمی داشته باشند و اندازه وزن با قد و بدنشان تنظیم شده و چربی بدنشان کم گردد این امر در ایجاد هماهنگی و تنظیم تصمیمات ذهنی و حرکتی نقش موثری دارد و همین افزایش قدرت فراگیری و انجام درست کار به پیشگیری بسیاری از بیماریها و همچنین تنظیم اضطرابها و کاهش افسردگی کمک قابل توجهی میکند.
بازی ورزش و یا هر نوع فعالیت بدنی دیگر برای نوجوانان و افراد جامعه به آنها این فرصت را میدهد که خودباوری و اعتماد به نفس داشته و در جهت موفقیت، مشارکت و اتحاد جمعی حرکت کنند و میزان تحمل آنها در برابر سختیهای زندگی را بیشتر میکند این تاثیرات مثبت همچنین باعث کاهش مضرات و خطرات ناشی از زندگیهای مصرفی و پرتنش میشود و ضمن هدایت نیروی هر فرد جامعه به سمت و سوقی صحیح، به نوعی مانع افزایش جرم و بزه در جامعه شده و همچنین از میزان بیماریهای فصلی و سنی و یا کم تحرکی موجود در جامعه خواهد کاست.
تحقیقات دانشمندان نشان میدهد الگو و عادتهای بدنی هر فرد در دوران کودکی و نوجوانی پس از بلوغ و رشد همچنان در طول زندگی فرد باقی خواهد ماند و در نهایت منجر به سلامت فرد در برابر ناملایمات و افزایش طول عمر و کاهش بیماریهای پی در پی وی خواهد شد و برعکس داشتن عادت غیر سالم دوران کودکی و نوجوانی همچون بیتحرکی نیز تا بزرگسالی معمولا امتداد مییابد.
توجه به نکات فوق بیانگر آن است که امروزه فعالیتهای بدنی و ورزش نقش مهمی در افزایش سلامت روحی و جسمی و جامعه دارد ولی متاسفانه در حال حاضر بوضوح میبینیم که فعالیت بدنی جوانان و مردم کشورمان به خصوص در مناطق شهری به شدت کاهش یافته و زنگ ورزش و تربیت بدنی مدارس به کم اهمیتترین درس تبدیل شده و کودکان و نوجوانان اندکی به فعالیت بدنی همچون ورزش در مدارس و کوچهها پرداخته و بیشتر وقت خود را به پرسه زدن در خیابانها یا تماشای تلویزیون و انجام بازیهای رایانهای می پردازند همچنین در بین اقشار جامعه کشورمان بندرت افراد را پیدا میکنیم که انجام تمرین ورزشی روزانه و حرکت بدنی ولو 15 دقیقهای در روز داشته باشند .
بدیهی است این امر ناشی از نبود فرهنگ لازم و اطلاعرسانی مهم،احساس خجالت و مسخرهگی ،کمبود فضای لازم بخصوص برای بانوان،نبود حمایت و راهنمایی بزرگترها برای کودکان، بیاطلاعی از اهمیت ورزش روزانه در کنار دهها موارد دیگر میتواند از عواملی مهم عدم رویکرد مردم کشورمان بسوی ورزش باشد که بدون هیچگونه تردیدی در صورت ادامه این روند و بیتفاوتی مسوولان نسبت به اهمیت نقش ورزش در بین مردم، در آیندهای نزدیک شاهد مشکلات بسیاری در جامعه خواهیم بود که درمان آن امکان پذیر نخواهد بود مگر آنکه از هم اکنون به پیشگیری بیندیشیم
تاثیر ورزش بر فعالیت های روانی
روانشناسان پیرو مکتب گشتالت که بر سایر روانشناسان و کارشناسان تعلیم و تربیت نفوذ دارند، بر این نکته تأکید میکنند که هر فردی در محیط خود بهصورت یک کل عمل میکند و بنابر این رفتاری هماهنگ با محیط خود دارد. هال و لیندسی احساس روانشناسان پیرو مکتب گشتالت را بهخوبی بیان میکنند: اندام انسان همیشه بهصورت یک کل واحد عمل میکند نه بهصورت یک سری بخشهای جدا از هم. ذهن و بدن از هم جدا نیستند، نه ذهن از عناصر و استعدادهای مختلف تشکیل شده است و نه بدن از اندامها و بخشهای متفاوت بهوجود آمده است. اندام انسان واحدی یکپارچه است و هر بخش آن به تنهایی میتواند بر کل اندام اثر بگذارد. تئوری دیگر در این زمینه مبتنی بر مفهوم ادراکیحرکتی است که در سال 1960 توسط کفارت بیان شد. او بر رشد کامل ادراکیحرکتی کودک تأکید میورزد و اظهار میدارد که مشکلات یادگیری بعضی از کودکان از زمانی آغاز میشود که کلیه رفتارهای آنها بهطور بنیادی رفتار حرکتی است و مشکلات مذکور بر اثر قطع روند رشد ادراکیحرکتی رخ میدهد. روان و جسم انسان، پدیده واحدی را تشکیل میدهند که به هم آمیخته و با هم پیوند یافتهاند و تربیت بدنی دانش سلامت و تندرستی است که رشد همه جانبهی فرد را از طریق پرورش قوای جسمانی عهدهدار میباشد. فعالیت منظم ورزشی و جسمانی، روی انسان، به طرق مختلف تأثیر میگذارد و تأثیر کلی، افزایش ظرفیت انجام کار جسمانی است.
باید توجه کرد که ورزش از نظر متخصصان تعلیم و تربیت به منزلهی یک ابزار قوی تربیتی مطرح است. پرداختن به ابعاد سازندهی ورزش در جهت سلامتی جسمانی، روانی، اجتماعی و فرهنگی نسل جدید نقش مهمی ایفا میکند. عادت کردن به ورزش به عنوان یک عامل مهم از نقطه نظر سلامتی، میتواند زندگی دانشجویان را تحت تأثیر قرار دهد. زیرا، بدون تردید، شرکت در برنامههای ورزشی، کسب قدرت بدنی، صحت و سلامت جسمی، آثار و نتایج روانی اجتماعی قابل ملاحظهای به ارمغان میآورد. سازگاری فرد با محیط اجتماعی که هدف عمدهی اجتماعی شدن، است با ارتباط سالم و مؤثری که بین فرد و جامعه برقرار میشود، محقق میسازد. عبارت اجتماعی شدن، فرایندی را توصیف میکند که طی آن، افراد قوانین رفتاری، سیستمهای اعتقادی و نگرشهایی را کسب میکنند که شخص را آماده میکند تا بهعنوان یکی از اعضای جامعه بهطور مؤثر عمل کند. ورزش میتواند وسیلهای برای اجتماعی شدن نیز باشد، یعنی بر رشد نگرشهای اجتماعی، ارزشها و رفتار، مؤثر واقع شود. وانس (1980) در یک پژوهش تجربی در فرانسه نشان داد که اثرات تربیت بدنی و ورزش دانشآموزان را تحت تأثیر قرار میدهد. نتایج نشان داد، دانشآموزانی که ورزش میکنند، در وضع مطلوبتری نسبت به گروه کنترل (غیرورزشکار) قرار دارند. آنها نه تنها از نظر تحصیلی بهتر بودند، بلکه در برابر فشار عصبی آسیب کمتری دیدند و نسبت به سن خود از رشد و تکامل خوبی برخوردار بودند.
مطالعات نشان دادهاند که فرایند تمرین بدنی، پیشرفت روانشناختی کوتاهمدت و درازمدتی را در احساس تندرستی ایجاد میکند. عصبشناسان معتقدند، برای اینکه انسان به عملکرد صحیح حرکتی پیچیده دست یابد، باید کلیه ساختارهای عصبی سیستم اعصاب مرکزی او بهطور کامل رشد و تکامل پیدا کنند و از نظر فیزیولوژیکی آمادگی یکپارچه کردن محرکها و الگوهای پاسخ را داشته یاشند. اغلب تئوریها بر اساس فرضی پایهای ساخته میشوند که بر طبق آن تربیت ادراکیحرکتی همان ارتباط بین روند حسی و پاسخهای حرکتی است که در طول کورتکس مغز و مراکز پایینتر در جهت بهبود عملکرد ادراکیحرکتی اتفاق میافتد. بر اساس این فرض، چنانچه عملکرد و فعالیتهای سیستم مرکزی به خاطر کمرشدی، بیحسی یا مرگ برخی از سلولهای عصبی دچار ضعف شده باشد، میتوان این سلولها را تحریک کرد و به آنها توان دوباره بخشد و یا اینکه کاری کرد که وظایف آنان را سایر سلولها و انواع سلولهای تازه شکل گرفته بهعهده بگیرند و بالاخره استین هاوس در سال 1964، توجه ما را به این واقعیت معطوف داشت که مهمترین عضو حسی بدن بافت عضلاتی است. در حدود 40% اکسونهای اعصاب حرکتی عملاً فیبرهای حسی هستند که تکانهها را به مغز هدایت میکنند و انتقال میدهند. بافت عضلانی که بیش از نیمی از بدن ما را تشکیل میدهد در واقع یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی اعصاب را به وجود میآورد، زیرا اطلاعات را به اشکال مختلف مانند حافظه، تشکیل مفاهیم و فکر کردن از محیط بیرونی به سیستم مرکزی اعصاب منتقل میکند.
در بیانات روسو دو نکته مهم وجود دارد؛ یکی هدف تربیت که عبارت است از رشد و شکوفایی استعدادهای کودک، و دیگری روش و وسیله تحقق هدف که همان فعالیت است. بر این اساس، بهمنظور تحقق هدف تربیت نه تنها باید شرایط و عواملی به وجود آورد تا کودک به بازی و ورزش بپردازد؛ بلکه باید شوق حرکت را نیز در او بیدار کرد. ارتباط هدف و وسیله در این فرایند، همان مفهومی است که تحت عنوان نظریه مکتب گشتالت و روش ادراکی - حرکتی به آن اشاره شد. بر این اساس، میتوان گفت که یکی از عوامل اصلی رشد و شکوفایی استعدادهای روانی و ذهنی کودک، حرکت است. اسمایل، کفارت و کاول (1963) در تحقیقات خود بین استعداد حرکتی وعملکرد ذهنی، همبستگی مثبت معنیداری مشاهده کردند و توانستند با استفاده از شاخص آزمون حرکتی، عملکرد ذهنی را پیشبینی و برآورد کنند. یکی از زمینههای متداول تحقیقاتی در جمعیت بهنجار، مقایسه پیشرفت درسی ورزشکاران و غیر ورزشکاران است. این نوع مطالعات اغلب در دهههای 1960 و 1970 انجام شده است. ایدزمور در سال 1951 و لستن در سال 1964، نمرات درسی ورزشکاران و غیر ورزشکاران را با یکدیگر مقایسه کردند. در هر دو مورد، ورزشکاران معدل درسی بالاتری نسبت به غیر ورزشکاران داشتند. بهطورکلی اغلب تحقیقات وجود این همبستگی را تأیید کردهاند، اما در بعضی از تحقیقات نیز نتایج متناقضی بهدست آمده است. بهطور مثال، دیویس و برگر در سال 1973 هیچ اختلاف معنیداری بین نمرات آخر سال ورزشکاران و غیر ورزشکاران دبیرستانی مشاهده نکردند. روش دیگری که در این زمینه برخی پژوهشگران دنبال کردهاند، مقایسه بهره هوشی ورزشکاران و غیر ورزشکاران است. یافتههای اینگونه تحقیقات وجود ارتباط مثبت بین هوش و شرکت در فعالیتهای ورزشی را نشان نمیدهد، بهطور مثال تروپ در سال 1967 سعی کرد تا در میان محصلان 375 کالج دخترانه ارتباطی بین میزان هوش و موفقیت ورزشی در رشتههای بدمینتون و تنیس بهدست آورد. ولی بین این دو عامل هیچ ارتباط معنیداری مشاهده نکرد.
اسلوشر در سال 1964، بهرههوشی گروههای مختلف ورزشکاران دبیرستانی را با 100 نفر غیر ورزشکار مقایسه کرد. او بدین منظور از آزمون هوش لورج ثورندایک استفاده کرد، گروه ورزشکاران شامل 100 بازیکن بیسبال، 100 بازیکن بسکتبال، 50 شناگر،50 کشتیگیر و 100 بازیکن فوتبال بود. نتایج این پژوهش نشان داد که بهره هوشی آزمودنیهای غیر ورزشکار بهطور قابل توجهی بالاتر از گروه ورزشکاران است.
توجه به مطالعات دیگری که در این زمینه انجام شده است و درک مشکلات عینی کار به ما کمک خواهد کرد تا در نتیجهگیریها جانب احتیاط را رعایت کنیم. یکی از مشکلات اصلی این گونه پژوهشها مربوط به ورزشکارانی است که در مدرسه نمرات درسی پایینی کسب میکنند و از تیم ورزشی کنار گذاشته میشوند. اینگونه ورزشکاران نمیتوانند حداقل معدل لازم برای شرکت در مسابقات را کسب کنند. انتخاب این قبیل ورزشکاران نه تنها روی نتایج نمرات درسی بلکه ممکن است روی نتایج نمرات هوش نیز تأثیر بگذارد. بهعلاوه اگر گروه ورزشکاران نمرات هوشی بالاتری بهدست آورند،میتوان تصور کرد که هوش بالاتر آنها به علت فعالیتهای ورزشی سطح بالاست، در حالیکه این قابلیت، یعنی هوش، ممکن است از راههای دیگری کسب شده باشد. مشکل دیگری که در کلیه سطوح دیده میشود، مسئله ثبتنام ورزشکاران و غیر ورزشکاران در دروس مختلف است. در سطوح بالاتر بهندرت اتفاق میافتد که ورزشکاران در درجهبندی و کسب نمرات با شکست مواجهه شوند، در حالیکه در مورد غیر ورزشکاران چنین نیست، بهطور کلی میتوان گفت اگر چه بین ورزشکار بودن و موفقیت تحصیلی همبستگی مثبت وجود دارد ولی بهندرت میتوان تحقیقی یافت که پیشنهاد کرده باشد که تمرینات بدنی بهطور مستقیم به افزایش و رشد هوش میانجامد.
یکی از مهمترین عوامل در از بین بردن افسردگیها و یا پیشگیری از بهوجود آمدن این نوع بیماریها ورزش است. ورزش موجب کاهش اضطراب و افسردگی، تنظیم و تعدیل میزان استرس و حتی تغییرات شخصیتی بهصورت پیدایش دیدی مثبتتر نسبت به زندگی میشود. مطالعات انجامشده در افراد میانسال نشان داده است که افرادی که ورزش میکردند، کمتر دچار اضطراب، فشار عصبی، افسردگی و خستگی میشدند و نیروی بیشتری نسبت به گروه کنترل داشتند. همچنین با مطالعه در زنان افسرده نیز مشخص شده است که میزان افسردگی و اضطراب در آنان بهطور قابل توجهی کاهش و احساس کمال و اتکا به نفس در آنها افزایش یافته بود. ورزش هوازی معمولاً به ورزشی گفته میشود که با انجام آن اکسیژن از طریق خون به عضلات در حال فعالیت میرسد. برای برقراری این نوع متابولیسم هوازی، باید شدت ورزش کم و مدت آن طولانیتر باشد. ورزش شدید و کوتاه از نوع غیر هوازی است، یعنی اکسیژن موجود در عضله مصرف میشود زیرا شدت فعالیت بهقدری زیاد است که جریان خون نمیتواند نیاز اکسیژن عضله را تأمین کند. ورزشهای هوازی در کم کردن استرس اثرات مفید و قابل توجهی دارند و در نتیجه زندگی سالمتری را فراهم میآورند. در بررسی تجزیه و تحلیلی 34 مطالعه، مشخص شده است در افرادی که ورزش هوازی میکنند و تناسب اندام خوبی دارند، واکنش استرس روانی اجتماعی در مقایسه با افراد گروه کنترل یا خود افراد مورد بررسی قبل از شروع مطالعه کمتر است. مکانیسم دقیق این کاهش استرس مشخص نشده است، اما میتواند مربوط به این امر باشد که با ورزش هوازی پاسخهای سمپاتیک قلب و عروق نسبت به استرس روانی اجتماعی کم میشود. احتمالاً یکی از راههایی که ورزش به رفع اضطراب و افسردگی کمک میکند، بالا بردن مقدار پپتیدهای اپیویید آندروژن (آندورفینها و آنکفالینها) در پلاسمای خون است. در برخی مطالعات مشخص شده است که مقدار پلاسمایی آندورفینها با ورزش افزایش مییابد و ورزیدگی قلب و عروق این اثر را تشدید میکند.