پیشگفتار :
انسان از هنگام تولد در میان شبکه ای از روابط متقابل اجتماعی به سر می برد و جامعه و فرهنگ در جهت دادن به کوشش های تربیتی نقش اساسی دارند.
احساس و هیجان یکی از جالبترین و بحث انگیزترین موضوعاتی هستند که از گذشته ای بسیار دور تاکنون ذهن انسان را به خود مشغول داشته اند. بشر، از دیرباز تاکنون در کاوش یافتن شیوه هایی بوده است نا با یاری آنها به آرامش و خوشبختی دست یافته و خود را از چنگال ترس، اضطراب، غم و اندوه برهاند.
هیجان ها همیشه مورد توجه کامل انسان بوده اند. زیرا در هر تلاش و هر اقدام مهم بشری حالات هیجانی به طریقی دخالت دارند. تقریباً بزرگ از ارسطو گرفته تا اسپنوزا[1]، ازکانت[2]، تادیونی[3]، ازبرگسون[4] و تاراسل[5] همگی در مورد ماهیت هیجان ها اندیشه اند. در مورد ریشه ها، نمودها، اثرات و جایگاه آنها در نظام طبیعی زندگی انسان تفکر کرده اند و نظریه هایی ارائه داده اند.
حکمای اسمی به اهمیت بعضی هیجان های خاص مرتبط با تجربه مذهبی افراد پی برده اند و پرورش این هیجانات را به طور غیرمستقیم و راس برنامه تربیت مذهبی قرارداده اند. نویسندگان، نقاشان و موسیقی دانان همواره سعی کرده اند برای تحریک احساسات افراد و تاثیر گذاشتن برآنان از طریق ارتباط های سمبلیک به هیجان ها متوسل شوند.
پیشرفت های نیم قرن اخیر در زمینه روانکاوی، روانشناسی بالینی و جلب روان شی نقش هیجان را در سلامت و بیماری افراد به طور دقیق مورد توجه قرار داده اند.
مقدمه:
به جرأت می توان گفت که هیجانات لذت بخش یا مثبت در زندگی انسان به طور کلی درست به همان اندازه مهم و متنوع هستند که هیجانات ناگوار یا منفی، مگر آن که برداشتی بسیار بدبینانه از زندگی داشته باشیم.
در اجتماع ها گرو وسیعی از کودکان و بزرگسالان هستند که به گونه ای خاص از جنبه های فکری، حسبی، عاطفی، هیجانات و یا ویژگیهای رفتاری با دیگر همسالان خود تفاوت دارند. این افراد به کمک ویژه ای نیاز دارند تا استعداد های نهائی خود را به شکلی مطلوب شکوفا سازند.
تشخیص نیازهای ویژه این کودکان و بزرگسالان از جانب مربیان و افراد عادی به یک رشته طرح و برنامه ریزی ویژه منتهی می شود، که از جهات مختلف کمک موثری به این گروه است.
برای معرفی نوجوانانی که خصوصیاتشان مانع می شود با بهره گیری از امکانات آموزشی معمول مداریش به صورت طبیعی رشد کنند واژه های متعددی استفاده شده است. ولی واژه ای که امروزه بیش از حد مورد استفاده قرار می گیرد واژه معلول و یا (handrcapped) می باشد و البته عده زیادی از متخصصان بر این عقیده هستند که واژه معیوب impaired و ناتوان disabled است که به افرادی اطلاق می شود که دارای نقص عضو هستند لذا کاربرد واژه معلول چندان صحیح نیست.
در عین حال اگر بتوان گفت که هیجانها در سگها، گربهها و سایر موجودات زنده و نیز انسانها قابل تشخیص است باید دانست که در قشر معلول جامعه نیز عامل وجود دارد و همین احساسات هیجانی است که سبب ایجاد برخی رفتارها در آنها می شود و ما نمیتوانیم بر روی یک رده تکاملی خطی کشیده و نتیجه گیری کنیم، که از آن رده به بعد دیگر هیجانی وجود نخواهد داشت.
بدون شک تأثیر هیجانها است و نوجوان در این سن باشد هیجان و تکامل احساس و رشد عقل مواجهه است و بیشتر تابع هیجان است تا عقل سلیم.
سپس از مطالعه احساسات این قشر از افراد اجتماع که فردای جامعه را میسازند و شناخت و درک معضلاتی که از راه طغیان هیجانات آنها ایجاد میشود و امکان اینکه گاهی در افراد معلول نمود بیشتری داشته باشد، زیاد میباشد، لذا تصمیم به بررسی موردی در رابطه با این مسئله گرفتم و احساسات هیجانات را در آنها مورد بررسی قرار دادم. چرا که هیجانات نیز مانند سایر انگیزهها تابع اصل یادگیری بوده و ظهور آنها در جوامع مختلف و سنین مختلف متفاوت میباشد.
ضرورت تحقیق :
مانند تمام افراد عادی یک فرد معلول (حرکتی و حسی (نابینا)) نیز خواستار این است که باوی همچون سایر افراد رفتار شود. تعداد زیادی از افراد نابینا و معلول نمیخواهند مورد ترحم قرار بگیرید و در عین حال میخواهد دیگران آنها را درک کنند.
بیشترین نیازهای سازگاری افراد معلول (حسی و حرکتی) به سلامت عاطفی ایشان مربوط میشود و به دلیل نارساییهای حرکتی و مشکلات ارتباطی و در بیشتر موارد ظاهر ناخوشایند، آنان اغلب از اجتماع طرد میشوند یا نسبت به آنان دلسوزی بیش از اندازهای ابراز میشود، پذیرشی را که تمام افراد در جستوی آنند، غالباً از آنان دریغ میشود والدین و بستگان بیشتر این افراد آنها را طرد میکنند و از مسبوب بودن خود به آنان شرم دارند. (این موضوع امروزه چندان صحت ندارد) آنان بدون آنکه برای پذیرفته شدن جو مناسبی در اختیار داشته باشند، برای رسیدن به خود فهمی و در پی آن دستیابی به حس شایستگی و خرسندی، با مشکلات بسیاری روبرو خواهند بود. در مقابل، ناکامی شدید، که احتمالاً با ترس زیاد همراه است، در آنان امری عادی است.
کودکان که دچار آسیب دیدگی بینایی شدهاند، در مقایسه با سایرکودکان دارای نیازهای مشابهی هستند. اما درحقیقت آنان قادر نیستند به طور طبیعی ببینند، در موارد متعددی فعالیتهای آنان را در بازیها تا ؟ محدود میکند که رشد جسمی آنان در کودکی در حد قابل ملاحظهای کند میشود. چون اشتیاق فرد نابینا به حرکت و بازی به سردی میگراید، وی غالباً به برخی رفتارها که ؟ناگری خوانده میشود، رو میآورد، این رفتارها عبارتند از آن حرکتهای بدنی که تصور میشود فرد نابینا میخواهد با انجام آنها بدون جا به جا شدن در فضا نیاز خود را به حرکت عضلانی برآورد. عقب و جلو شدن، ؟ سرو ... و از طرف دیگر اینکه نابینایی که در سازگاری با محیط اطراف خود موفق نبودهاند، به طور دایم دچار اوهام و خیال پردازی میشوند.
به طور کلی یک معلول گاهی چنان احساس اضطراب و ترس از ناتوانی جسمی و تأثیرهای آن برآینده شخص میکند که دچار دلواپسی و ترسهایی میشود. معمولاً حالت سه خوردگی در اکثر آنها دیده میشود و حس امنیت و اعتماد به نفس آنان مورد تهدید قرار میگیرد. گاهی احساس گناه به معلول دست میدهد و تصور میکند با بلایی که به آن دچار شده است کیفر گناهانش را میبیند. از یکی از مشکل ترین کمکهایی که میشود به این گونه افرد ؟ ناهنجاریهای روحی آنان است.
اگر افراد اجتماع از آنها انتظار داشته باشند که از چندی ؟ که باعث خوشحالی آنان میگردد و یا خبری آنها را خشمگین نسازد، زمانی افراد عادی را خشمگین نمیکند، کاملاً مشخص است که هنوز یک معلول را درک نکردهاند.
بنابراین با وجودیکه آنها در پارهای موافق نیازمند کمک هستند، اما در اصل ترجیح میدهند که مستقل باشند. آنها به توجه خود به دیگران ارج مینهند، اما مایلند که افراد به جای اشاره کردن به تفاوتهایشان از شباهتهایشان گفتگو کنند و همان طور که گفته شد با انجام چنین آزمونهایی هر چند دارای معایب و محدودیتهایی باشد، تا حدودی قادر خواهیم بود که احساسات، عواطف، انگیزهها و هیجانات را در آنها شناخته و هنگامی که این خصایص در آنها زیاد و یا کم بود، کاملاً آنها را درک کرده و به خواستههایشان احترام بگذاریم و بدانیم که همه ما انسانها به نوعی دچار نقص هستیم، منتها ؟ این افراد در ظاهر و جسم خارجی آنها وجود دارد و قابل دیدن است. لذا نباید فقط به عصای سفید و زیر بغل یک معلول توجه کرد بلکه باید آنها را دیده بدون وجود وسایل جانبی و بدون وجود هر چیزی غیر از آنها.
هدفهای کلی و آرمانی تحقیق :
در انجام هر منظور خاص لازم است ابتدا تصور روشنی از هدف خود داشته باشیم و این مستلزم آن است که تعریفی کوتاه از هدف خود را بیان داریم :
هیجانها نوعاً واکنشهایی موقتی، انطباقی و بیولوژیک هستند که معمولاً (ولی نه به ضرورت) توسط محرکهایی بیرونی به سرعت ایجاد میشوند. همراه با هر الگوی واکنش هم فعالیت فیزیولوژیکی و هم فعالیت واکنش آشکاری دیده میشود که اساسع تشخیص هیجانهای مختلف به شمار میآیند. همچنین ممکن است در انسان همراه با هیجانهای مختلف، احساسات ذهنی قابل بیانی وجود داشته یا نداشته باشد. این واکنشها به صورت الگوهای خاصی سازمان مییابند که در مورد هر یک از هیجانات و ترکیبات آنها متفاوت است. این که الگوی مربوط به هر یک از موارد هست خود یک مسئله تجربی است که شما از طریق آزمایش با یک سری تقریبهای متوالی قابل تبیین است و به طور کلی موضوع تفکیک کامل هیجانها از سایر واکنشهای کلی جسمی که زاده داروها، حرکات بدبین یا خستگی زیاد است خود یک مشکل پیچیده میباشد.
بسیاری از صاحبنظران از جمله فروپد، با ذکر روابط متقابل و نزدیک میان آثار ناشی از بیماری، خستگی، قاعدگی، تغییر شرایط زندگی و هیجانها، اذعان داشتهاند که الگوهای واکنش دارای وجوه مشترک هستند و یکدیگر را تغییر میدهند و با هم ترکیب میشوند.
به طور عمده دست یابی به این مطلب که افراد معلول (چه حرکتی و چه نابینا) که از لحاظ جسمی و وضعیت ظاهری بدن با سایر افراد متفاوت هستند، از لحاظ سایر حالات روانی به خصوص هیجان خواهی نسبت به سایر افراد عادی نیز تفاوتی دارد با خیر و آیا این تفاوتها از لحاظ افزایش هیجان میباشد با احساس هیجان در آنها سرکوب شده و از این لحاظ در مرحله پایینی قرار دارند.
دستیابی به این موضوع تا حدودی میتواند بیانگر این مطلب باشد که تا چه حد این افراد، خود را با موقعیتی که با آن مواجه اند وفق داده و این امر زندگی آنها را بگونهای مثبت تحت تأثیر قرار داده است و یا میتواند بیانگر منفی بودن آثار آن در زندگی فرد باشد؛ البته شاید بتوان با دستیابی به این موضوع از لحاظ روانی به این گونه افراد کمک شایانی نموده و احساسات آنها را چه زمانی که از لحاظ هیجان خواهی در سطح بالایی هستند و چه زمانی که در سطح پایینی قرار دارند، درک کرده و فاصلهای را که باعث شده افراد عادی اجتماع ازاین افراد جدا شوند، سیر نمود و در ضمن مشخص کرد که کدامیک از این چهار گروه که همه به نوعی دچار نقص هستند، از نظر هیجان خواهی در مرحله بالاتر و پایین تر قرار دارند. بنابراین هدف ویژه این تحقیق عبارت است از مقایسه میزان هیجان خواهی در دختران و پسران نابینا و معلول حسی و حرکتی.
فرضیههای تحقیق :
هیجان خواهی از نظر میزان تحصیلات در این گروه از افراد : هیجان خواهی گروههای مربوط به پایههای اول و دوم دبیرستان از سالهای سوم و چهارم دبیرستان بیشتر است.
هیجان خواهی دختران و پسران نابینا از دختران و پسران معلول بیشتر است.
هیجان خواهی دختران معلول از سه گروه دیگر (پسران معلول، دختران نابینا و پسران نابینا) بیشتر است.