استفاده کردن از یک نوع شناسی جدید برای تحلیل انتقال پارادایم در مطالعات آینده پژوهی حمل و نقل فنلاند
پتری تاپیو؛ اولی هایتنن
مقدمه
هدف این مقاله ارائه یک نوع شناسی جدید از پارادایم های مطالعات آینده با تمرکز خاص بر روی تصمیم گیری است. هفت مکتب تفکری در پرتو ادبیات مطالعات آینده و تئوری برنامه ریزی تفسیر شده است. نوع شناسی جدید شیبی را از تکنوکراسی انجام شده از سوی حرفه ای ها تا مشارکت مستقیم شهروندان را شکل می دهد. در نهایت نیز انتقال پاردایم مطالعات آینده حمل و نقل فنلاند با استفاده از این نوع شناسی جدید تحلیل شده است.
1. نوع شناسی پارادایم های مطالعات آینده
با شش نوع شناسی آاز می کنیم که می توان آنها را در سه مکتب خلاصه کرد. ما اشاره خواهیم کرد که آینده پژوهان به عنوان افرادی حرفه ای، تصمیم گیرندگان و عموم مردم می توانند از طریق راه های متنوع تری در فرآیند خط مشی گذاری بلندمدت نقش ایفا کنند. ابتدا فضای تمامی نقش های منطقاً محتمل افراد حرفه ای و دیگر عاملان را در فرآیند خط مشی احصا کرده ایم (343 مکتب فرضی). سپس آنها را طیف بندی کرده ایم (15 مکتب فرضی فکری تحلیل شده بر حسب ربط). آنگاه آنها را به 7 مکتب کاهش دادیم. سپس ارتباط میان افراد حرفه ای و دیگر بازگران در درون این هفت پارادایم در مطالعات آینده نشان داده شده است. آنگاه مباحثات فلسفی نقش ارزش ها و دانش در ایجاد فرمان های خط مشی، به پارادایم ها متصل شده است. در نهایت یک نوع شناسی جدید برای تحلیل انتقال پاردایم در مطالعات آینده اداره حمل و نقل در دهه 1990 استفاده شده است.
خط مشی گذاری در اقتصاد های دانش محور Fulltext
نویسندگان:
[ عباس منوریان ] -
[ ناصر عسگری ] -
خلاصه مقاله:
اقتصاد دانش محور، اقتصادی است که در آن تولید، توزیع و استفاده از دانش منبع اصلی رشد و ایجاد ثروت است . بااستفاده از تئوری های اخیر دانش و با در نظر گرفتن جامعه به عنوان یک سی ستم اجتماعی پیچیده که دارای سه رفتار کلیدی و خود مرجعی، خود تبدیلی و خود سازماندهی است، می توان به بیان نقش دولت در اقتصاد های دانش محور و توسعه خط مشی های مربوط به آن پرداخت. اقتصاددانش محور شکل غالب اقتصادهای قرن بیست و یکم خواهد بود که دولت ها در طراحی نظام های خط مشی گذاری آن نقش مهم استراتژیک دارند . دولت ها باید بین نیاز به نوآوری و نیاز به حفظ آنجام و همبستگی جامعه تعادل ایجاد کنند و زمینه های فنی، اجمتماعی و فرهنگی لازم برای تولید، کاربرد و اشاعه دانش و شکل گیری امواج نوآوری جامعه برای مشارکت در اقتص اد دانش محور، دستورالعمل هایی هستند که باید از سوی خط مشی گذاران قرن بیست و یکم مورد توجه می باشند . در این مقاله به مقایسه ویژگی های این ارکان در قرن بیستم و بیست و یکم پرداخته شده و برخی اولویت های که در خط مشی گذاری در مورد هر یک از این ارکان باید مورد توجه قرار گیرند، بیان شده است
کلمات کلیدی:
اقتصاد های دانش محور خط مشی گذاری دولت مدیریت دولتی سیستم های اجتماعی دانش . حوزه عمومی دانش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی
بررسی فرصت ها و تهدیدهای فراروی خط مشی گذاری دولتی در بخش کارآفرینی کشور Fulltext
نویسنده:
خلاصه مقاله:
امروزه کارآفرینی برای رشد و ایجاد فضای سالم اقتصادی در جامعه لازم است و نقش آن در پایداری و ثبات اقتصادی تأئید شده است. کارآفرینی فرآیند نوآوری، خلق و تأسیس یک کسب و کار جدید است که از عواملی چون فرآیند، سازمان، محیط و فرد تأثیر می پذیرد. همچنین بخشهای مختلف همکاری بر توسعه کارآفرینی تأثیر گذار هستند و از آن پشتیبانی می کنند. یکی از این شبکه ها و بخشها دولت اس که با تدوین و اجرای خط مشی های مناسب نقش مهمی در توسعه کارآفرینی ایفا می کند. با وجود اهمیت سیاست گذاری برای رونق بازار کسب و کار و همچنین فرهنگ سازی مقوله کارآفرینی و نقشی که ایده پردازی در این زمینه برای تحرک فکری و صنعتی و اقتصادی در کشور ایران می تواند ایفا نماید اما علی رغم سیاست گذاری های به عمل آمده و حجم قابل توجه سرمایه گذری توسط دستگاههای مسئول علمی و بازار کار، نتایج یافته ها و خروجی ها در خصوص ارزیابی اقدامات انجام گرفته شده در این حوزه نشانگر نابسامانی های متعدد است. لذا با آسیب شناسی این امر از طریق مطالعه فرصت ها و تهدیدها و تحلیل محیط کلان کشور جهت تدوین و اجرای خط مشی های ملی کارآفرینی باید به سمت تنظیم، اتخاذ و تدوین سیاست ها و تصمیامت کلان اثر بخش در حوزه کارآفرینی کشور حرکت نمائیم.
کلمات کلیدی:
کارافرینی، خط مش گذاری دولتی در کارآفرینی، فرصت ها، تهدیدات
تجزیه و تحلیل خط مشی عمومی
چکیده :
یکی از مهم ترین ابزارهای مدیریت دولتی نوین خط مشی های عمومی می باشد که چارچوبی را برای سایر تصمیم گیری ها فراهم می آورد. این مسأله لزوم تجزیه و تحلیل خط مشی های عمومی را به عنوان یک موضوع درخور توجه در مدیریت هزاره سوم مطرح می سازد. در مطالعه حاضر با مروری بر تحقیقات انجام شده در زمینه تجزیه و تحلیل خط مشی عمومی، ماهیت خط مشی عمومی تشریح می شود و جایگاه خط مشی در سازمان بررسی می شود. در ادامه ضمن بیان رویکردهای مختلف به خط مشی عمومی مدل هایی برای آن ارائه می گردد. سپس به بیان اجرا و ارزیابی خط مشی پرداخته شده و در نهایت مسائل و مشکلات مبتلابه بررسی می شود...
مقدمه
مبحث خط مشی از جمله مباحث مهم علم مدیریت است که طی سه دهه گذشته به صورت جدی مورد توجه صاحب نظران قرار گرفته است. خط مشی گذاری عمومی به عنوان یک دانش جوان بعد از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. نقش اصلی دولت در جهان جدید «خط مشی گذاری عمومی» است. دولت ها که دربرگیرنده قوه مجریه و مقننه هستند به خط مشی های عمومی شکل می دهند، آنها را به «اجرا» درمی آورند و آنگاه به «ارزیابی» آنچه اجرا شده است می پردازند. خط مشی های عمومی جهت گیری های کلی هستند که چگونگی عمل سازمان ها و مؤسسات دولتی را در آینده مشخص می سازند و معمولاً برای مقابله با یک مشکل و مسأله عمومی و به منظور حل آن پدید می آیند.
خط مشی های عمومی از لحاظ منطقی مبتنی بر دو مقدمه اند؛ یک مقدمه «توصیفی» و «تبیینی»، یک مقدمه «ارزشی» و «هنجاری»(الوانی و شریف زاده، 1387). این قاعده برای تمامی خط مشی ها و در حوزه های مختلف (فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و...) صحیح است. نقد هر خط مشی نیز با نقد یک یا دو مقدمه آن امکان پذیر است. قانون اساسی، قوانین موضوعه، ارزش های دینی، فلسفه اجتماعی، ایدئولوژی سیاسی و اخلاق مهم ترین منابع جهت نقد خط مشی می باشند. کارآمدی خط مشی گذاری عمومی در دنیای جدید حاصل پیدایش و فراگیر شدن علوم و به کارگیری آنها به عنوان یکی از منابع خط مشی گذاری است(اولیور ، 2005).
ماهیت و سرشت خط مشی های عمومی سرآغاز بحث خط مشی گذاری عمومی است. بنابراین در مقاله حاضر پس از بیان ماهیت خط مشی گذاری عمومی برخی تعاریف موجود در مطالعات صورت گرفته پیشین ارائه گردیده است که می تواند در تبیین هرچه بهتر ماهیت خط مشی گذاری عمومی راهگشا باشد. موضوع مهم بعدی در خط مشی گذاری عمومی که در این مطالعه نیز مورد تأکید قرار گرفته است رویکردهای مختلف به این پدیده است. در نهایت، برخی مدل ها و چارچوب های عملی در جهت بکارگیری خط مشی های عمومی ارائه گردیده است.
خط مشی عمومی
خط مشی عمومی را به شکل های مختلف تعریف کرده اند ، اما به طور ساده می توان گفت خط مشی عمومی تصمیمی است که در قالب یک مشکل عمومی اتخاذ می شود. اما باید در نظر داشت خط مشی صرفا اتخاذ تصمیم نیست ، بلکه فرایندی است شامل تمام اقدامات که از زمان احساس مشکل شروع می شود و به ارزیابی نتایج حاصل از اجرای خط مشی ختم می گردد.
بنابراین، تدوین دستور کار یا همان Agenda Setting از قابل توجه ترین مباحث خط مشی گذاری است که مشخص می کند، چه مسایلی مورد توجه و بررسی قرار گیرند و کدام مسائل، اصلا مطرح نشوند، بررسی و حل آنها بماند . اندرسون می گوید مشکل خط مشی ، شرایطی است که نیاز یا نارضایتی را برای بخشی از مردم به همراه دارد که رهایی را (از دولت) جستجو می کنند. باید در نظر داشت که نیاز ها یا نارضایتی هایی هم وجود دارد که هیچ گاه تبدیل به دستور کار خط مشی گذاران نمی شوند و باقی می مانند. اکنون این سوال مطرح می شود که چرا و چگونه در شرایطی مسئله خط مشی به وجود می آید یا نمی آید. این تصمیم حیاتی است و حتی مهمتر از تصمیم مربوط به تعیین راه حل می باشد. در عالم واقع مسئله خط مشی خود به خود اتفاق نمی افتد و تاکتیک هایی برای آن وجود داردکه بوسیله افراد، گروه های ذینفع سازماندهی شده، سازمان های برنامه ریزی خط مشی، کاندیداهای سیاسی و رسانه های جمعی به کار بسته می شوند که در واقع تدوین دستور کار می باشند. اجرای خط مش گذاری در یک مقطع خاص و به صورت یک عمل مستقل صورت نمی گیرد ، بلکه به صورت یک چرخه فرایندی را تشکیل می دهد که شامل چندین فعالیت و مرحله است. بدین مفهوم که عوامل و خط مشی گذاران بی شماری که نقش اساسی دارند ، وظایف مختلفی را در راستای انجام و اجرای فرایند خط مشی گذار ی ایفا می کنند. بر اساس این مدل فرآیند خط مشی را میتوان به مثابه مجموعه ای از فعالیتهای سیاسی در قالب مراحل شناسایی مشکل، تدوین راه حلها، قانونی کردن (جلب حمایت و تائید نهادهای قانونگذاری، اجرایی، قضایی)، اجرا و ارزیابی (تشخیص اینکه آیا راه حلهای منتخب در چهارچوب خط مشی، مشکل را برطرف می کنند و مورد قبول قرارمی گیرند)، در نظر گرفت. به طور خلاصه می توان فرایند خط مشی گذاری را به مثابه مجموعه ای از فعالیت های سیاسی در قالب مراحل شناسایی مشکل ، تدوین راه حل ها ، قانونی کردن ، اجرا و ارزیابی در نظر گرفت.