همچون همیشه پای ایده ای ناب و تازه در میان است. کیارستمی برای تعریف قصه از
بازیگران متعددی بازی گرفته در عین حال که کلامی از زبان هیچ یک جاری نمی شود.
او گروهی از زنان بازیگر سینمای ایران از نسل قبل و نسل امروز را کنار هم به تماشای
سرنوشت «شیرین» نشانده. «شیرین»، راوی ِداستان خودش یا داستان زندگی تمام زنان
خموش مقابلش است. آن ها خواهران غمگین«شیرین» اند که «این سرزمین را چون مهین
بانو پشت پلک های شان نگاهبان بوده اند». خواهران غمگینی که بارها از سوی«شیرین»
از همان ابتدای فیلم مورد خطاب واقع می شوند، گویی «شیرین ِ» راوی، در پی آغاز نبردی
است و برای رویارویی با لشکر پیش رو(مردان)، همرهانی همچون خود غمگین می طلبد،
زنان غمگینی که علیرغم شیرینی نام شان، سرنوشت تلخی در انتظارشان است! سرنوشتی
که مرز و ملیت و نسل نمی شناسد(حضور ژولیت بینوش موید همین امر است)، روایتی کلی
و فراتر از حد و حصارهای متداول. (خود کیارستمی در مصاحبه ای عنوان نمود که از تمام
بازیگرانش خواسته که چند لحظه ای به زندگی خود فکر کنند بعد او در همان حالت از آن ها
فیلم گرفته، لحظه های غمگین اکثر بازیگران از صحنه های خوشحالی شان بیشتر بود، اما
«بینوش» به همان اندازه که گریسته به همان اندازه نیز خندیده، که در زنان بازیگر ما کمتر
دیده می شود.)
«شیرین» کیارستمی فیلمی است کاملاً زنانه! میراثی جاودانه که چندین نسل از زنان
سینما را به تصویر می کشد. روایتی بدیع و گویی تلفیقی از سینمای صامت. یکی از بهترین
صحنه های فیلم نمایی است از «فهمیه راستکار»(دوبلور وهمسر نجف دریابندری مترجم)
خموش که دیده بر پرده دوخته و صدایش از زبان یکی از شخصیت های داستان پخش می
شود. تلفیق صدا و سکوت. موسیقی در این فیلم برخلاف فیلم های قبلی کیارستمی نقش
پررنگی دارد. کیارستمی از موسیقی همچون یکی از بازیگران برای انتقال حس صحنه های
نبرد یا عاشقانه بازی گرفته است. مخاطب با چشم های بسته نیز فیلم را می بیند، چشم هایش
را می بندد و با موسیقی زیبای فیلم همراه شده و تجسم می کند. و در انتها زمزمه می کند
همچون آوای انتهایی فیلم «گم شدم در خویش چنانچه از خویش ناپیدا شدم». گاه چشم
هایش را می گشاید تا اشک جاری شده اش را بر دیدگان زنان فیلم ببیند. مخاطب با یک تیر
دو نشان می زند هم فیلم می بیند و هم نمایی واقعی از بازیگرانی می بینید که پیش تر آن ها
را در نقش های متفاوت دیده، اما این بار در کنار همین زنان، خود واقعی آن ها را به نظاره
نشسته است. نماهای بسته و نزدیک از صورت بدون گریم بازیگران تاکیدی است بر واقعیت
ملموس روایتی که می شنوید. فیلم گویی محکی است برای این زنان بین «خود ِ» واقعی شان
یا «خود ِ» بازیگرشان! آن ها این بار با زل زدن به پرده(البته پرده ای در کار نبوده، در
واقع بازیگران در زیرزمین خانه کیارستمی به حرکات دست کیارستمی خیره شده اند) سعی
می کنند تنها با میمیک صورت ،غم و یا شادی و سرخوشی را به مخاطب منتقل کنند.
مخاطب با دیدن لبخند محو این زنان، یا بغض فروخورده شان با «شیرین» داستان همذات
پنداری می کند.
نکته بارز فیلم« تنهایی زنان» در تمامی نماها است. در عین حال که گویی جمعیتی در سالنی
به تماشای فیلمی نشسته اند، اما تمام آن ها تنهایند؛ بدون همراه و یا حتی سخنی با هم! همه
غمگین اند، با شادی های بی دوام و لبخندهای محو و پنهان. حضور مردان عبوس در برخی
نماها که تصویر کاملاً روشنی ندارند و همواره در پس زمینه تصویرند خود روایت نویی
است از یک بازی مردانه دیگر! گویی زنان حتی برای دیدن فیلمی درباره خودشان نیز تنها
نیستند و هستند! حضور پر رنگی که فیلم ساز به عمد بدون نورپردازی و در تاریکی از
مردان به تصویر کشیده است .شیرین چندین بار به بازی مردان اشاره می کند
«من بدنیا آمده ام تا از این بازی به بازی تلخ تری پرتاب شوم، همچون تیری به دست کمانداری ناآزموده».
«شیرین» فیلمی است دوست داشتنی نه تنها برای علاقمندان و پیگیران سینمای کیارستمی که
برای همه، روایتی است از داستان نظامی در یک آلبوم صوتی تصویری، موسیقایی،
سینمایی قدرتمند در کنار ادیت و نورپردازی زیبا که ارزش حداقل یک بار دیدن دارد.