اهمیت بزهکاری زنان
حدود نیمی از پیکره اجتماع را زنان تشکیل می دهند و در سالهای اخیر حضور زنان در عرصه های علمی و آموزشی و به تبع آن در اجتماع افزایش پیدا کرده است که نشان دهنده این واقعیت است که زنان اختیار تصمیم گیری دارند که این تصمیم می تواندمربوط به جرم باشد . ضمناً این افزایش حضور زنان در جامعه اعم از مجامع دولتی نهادهای مدنی و مشاغل آزاد (فروشندگی ، رانندگی و دیگر مشاغل ) زمینه ایجاد تنش و اصطکاک منافع با دیگران را ایجاد می کند و بالتبع باعث تغییراتی در نرخ بزهکاری زنان می شود ، علاوه بر این با غیبت زنان ، در محفل خانواده شاهد آثار سوئی بر تربیت فرزندان و روابط زناشویی هستیم و همچنین می تواند گفت که زنان کارمند امروزه با دچار همان اضطراب ها و استرسها مردان هستند
دلیل دیگر اهمیت این موضوع حضور زنان در دنیای بزهکاری ، اعتیاد ، قاچاق ، فرار از خانه ، فرار از همسر ، پدیده زنان خیابانی و بزهدیدگی زنان مثل قاچاق دختران و ازدواج اجباری .
مشارکت زنان در جرایمی که تا کنون مختص مردان تلقی می شد امروزه زنان حتی در جرائم تروریستی و جرایم خشونت آمیز نیز مشارکت دارند .
ضمناً در جرمشناسی ، مطالعات زنان دیرتر آغاز شده و بزهکاری زنان نسبت به برهکاری مردان یک استثنا است و طبق باورهای قدیمی زن ضعیفه است و باید حمایت شود زن مجرم نیست ، و همچنین در باور قرن 19 در اصل مردان و کبار مرتکب جرم می شوندو زنان و اطفال استثنا هستند .
ویژگی های بزهکاری زنان
حضور زنان در پدیده مجرمانه اندک است علت حضور کم زنان را به خصوصیات زیستی ، روانی ، جامعه شناختی ، موقعیت زنان ، علل فرهنگی و آداب و رسوم مربوط دانند. علت دیگر ، بالا بودن رقم سیاه بزهکاری زنان است . زنان معمولاً مرتکب جرایم غیر علنی و آپارتمانی می شوند و اگر هم مرتکب جرایم علنی و خیابانی بشوند بر اساس پیش داوری های مراجع قضایی و پلیس نسبت زن بزهکار ، آن ها مورد اغماض قرار می گیرند . (تبعیض مثبت به نفع زنان)
خصوصیت دوم در ماهیت و طبیعت جرایم ارتکابی آنهاست . بعضی جرایم زنان ارتباط با زن بودن و مادر بودن آنها دارد . مانند فرزند کشی و کودک آزاری که زنان به خاطر موقعیت خود مرتکب می شوند . کودکان بیشتر در کنار مادرند مادر کودک را اگر مطابق میلش نباشد ، سقط یا او را نابود می کند
در جرایم زنانه ، کسانی که بزهدیده واقع می شوند ، قدرت دفاعی ندارند .
دسته دیگر ، جرایم در ارتباط با خصیصه جنسی ، مانند روسپیگری است. روسپیگری زنانه قدیمی ترین پدیده است ولی امروزه با توجه به جنبشهای حقوق بشری و حق متفاوت بودن خود فروشی مردانه امری عادی جلوه می کند ، ولی زنان امروزه با توجه به جنبشهای حقوق بشری و حق متفاوت بودن خودفروشی مردانه امری عادی جلوه می کند ولی زنان بیشتر از مردان به خودفروشی دست میزنند !
از جرایم جنسی که امروزه زنان هم مرتکب می شوند ، می توان به جرم بچه بازی و تجاوز به عنف که توسط زنان علیه کودکان و نوجوانان و مردان انجام می گیرد اشاره نمود.
سومین خصوصیت بزهکاری زنان شیوه مشارکت زنان در ارتکاب جرم می باشد . ارتکاب جرم توسط زنان غالباً همراه با دیگران است و کمتر به تنهایی مباشرت می کنند و بیشتر معاون می باشند یا با نیرنگ یا تحریک موجب جرم می شوند . زنان به لحاظ مسائل فیزیکی در جرایم خاصی حضور دارند. یعنی جرایمی که نیروی فیزیکی چندانی نیاز ندارد . در برخی جرایم زنانه نقش وسیله ارتکاب جرم را دارند مانند قاچاق مواد مخدر و کالا که از زنان به عنوان رابط یا باربر استفاده می شود .
ویژگی چهارم بزهکاری زنان این است که از نظر تکرار جرم نرخ کمتری دارند زنان بیشتر مرعوب مجازات و دستگاه پلیش می شوند و کمتر جرم را تکرار می کنند.
در سال 1896 با توجه به انتقادات وارده به لومبروزو او به همراه فررو کتاب ((زن بدهکار و زن روسپی )) را نوشت . نویسندگان این عقیده را داشتند که صحبت از زن بزهکار فقط یا اکثراً در روسپیگری است .زنان بیشتر حضور در روسپیگری و خودفروشی دارند و کمبود خود را در سایر جرایم با روسپیگری جبران می کنند.
کتاب زن بزهکار آقای گارنیه در سال 1906 کتاب دختران ناسازگار آقای توماس در سال 1923 و کتاب بزهکاری زنان اتوپلاک در سال 1950 که جنبه کلاسیک دارد
این نویسندگان تا سال 1950 همه مرد بودند ، اما از سالهای 1960 به بعد با ظهور جنبش فمینیستی به تدریج جرمشناسی زنان را از دست مردان گرفته و بدست زنان داده شد . زنانی که مبارز سیاسی به نفع زنان هستند و کتابهایشان عاری از موضع های سیاسی علیه مردان نیست . مثلاً در کتابهای فمینیستی ، زنان بزهکار نیستند ، اما چون در جامعه مرد سالار زندگی می کنند قربانی مردانند . شرایط اختناق آنها را وادار به مجرم شدن می کند .
فمینیستها معتقدند جرم انگاری روسپیگری ، زمینه ای است برای کیفر دادن زنان در حالی که روسپیگری جرم مردانه است .
دیدگاه های مختلف نسبت به بزهکاری زنان
رویکردهای مختلف نسبت به بزهکاری زنان را می توان در دو گروه قرار داد :
رویکرد سنتی نسبت به بزهکاری زنان که از زاویه علت شناسی و با یک نگرش بالینی به بررسی موضوع پرداخته اند . توصیحات زیست شناختی و روانشناختی و جامعه شناختی راجع به بزهکاری زنان در این گروه قابل توجه است
رویکرد انتقادی در تحلیل بزهکاری زنان ، که از اهم مطالعات این گروه می توان به بررسی های انجام شده از زاویه واکنش اجتماعی اشاره نمود که به مطالعه مجازات ، رفتار و رویه قضایی پرداخته و جرم را محصول قانون و قانون گذار و عملکرد نهادهای مختلف عدالت کیفری می دانند .
رویکرد زیست شناختی
رویکرد زیست شناختی پرداختن به بزهکاری در بستر زیست شناسی و پزشکی است .
زنان از زاویه فیزیولوژیکی خاص خود در مطالعات بررسی شدند .
لومبروزو معتقد است زنان 5 بار در طول زندگی خود وقایعی را تجربه می کنند و این وقایع بر خلق و خوی آنها اثر می گذارد :
بلوغ 2- عادت ماهیانه 3- یائسگی 4- حامله 5-زایمان
زایمان اوج فیزیولوژی زن است . زن در ادواری از زندگی ضعیف ، پرخاشگر و منفعل است و بزهکاری زن باید در پرتو این وقایع فیزیولوژیکی بررسی شود .
زنان در این دورانها دچار انفعال و ضعف هستند و زودتر مرتکب جرم می شوند و روئت پذیری شان نسبت به دوره های دیگر بیشتر است . در دوره های سه گانه بلوغ ، عادت ماهیانه و یائسگی و بزهکاری زنان نرخ رو به رشدی دارد . چون تحریک پذیری ، بی ثباتی و پرخاشگری زنان در این دوره ها افزایش می یابد . این دوره های ممتاز زنان هم در خلق و خو روانشناسی زنانو هم در نیروی فیزیکی و جسمی آنها تغییر ایجاد می کند .
رویکرد روانشناختی
لومبروزو حضور کم و نا محسوس زن در بزهکاری را در ویژگی های شخصیتی – روانی زن بررسی کرده است .
هوش و استعداد کمتر نسبت به مردان
بالا بودن درجه اخلاقی آنها نسبت به مردان ، رعایت اخلاق در زنان ذاتی است ، زنان بیشتر اخلاقی هستندو این ترمزی در برابر جرمی است .
خصوصیت محافظه کاری و ریسک ناپذیری
منفعل بودن
فرمانپذیر و مطیع اطاعت پذیر بودن
آقای گیبنز در 1986 در کتاب ((عوامل فرهنگی و بزهکاران)) در ادامه نظریات لمبروزو دو دسته غریزه را مطرح می کند .
غریزه قدرت با خصوصیات تندخویی ، اعتماد به نفس ، کنجکاوی ، شادی ، قدرت جنسی و ....
غرایز ضعف با خصوصیت ترس ، منفعل بودن ، غم و اندوه ، لطافت ، فرمانپذیری ، آسیب پذیر بودن .
زنان دارای غرایز ضعف (بی توانی) می باشند پس کمتر بزهکارند و بیشتر بزهدیده اند .
در مجموع نظریه پرداازان زیستی و روانی معتقدند که زن با دنیای بزهکاری بیگانه و طبیعت زن مخالف جرم است تنها جرم زنان روسپیگری است که مطابق طبیعت زنان است و اگر این جرم هم نباشد زنان ب ه دلیل خصایص فیزیکی زیستی و روانی مجرم نیستند .
رویکرد جامعه شناختی
نظریات یاد شده سالها وجه غالب مطالعات بود . ولی از سال 1950 با کتاب اتوپلاک کم کم ، زن به عنوان فعال در جامعه شناخته شد در کتابهای قبلی زنن فعال نبود در فرضیات مطرح نبود .
در خصوص نقش اجتماعی زنان به مطالعات دورکیم و ساترلند اشاره می کنیم که تاکید این دو بر این است که بزهکاری زنان انعکاس از ویژگی های اجتماعی و جایگاهی است که جامعه و مردان به آنها داده است . کمی بزهکاری زنان بدین دلیل است که در جامعه حاضر نیستند و جایگاه اجتماعی ندارند.
اتوپلاک معتقد است فعالیت مجرمانه زنانه شفافیت و روئت پذیری کمتری دارد و آثار اجتماعی کمتری به دنبال دارد رقم سیاه زیادی دارد و کمتر آشکار می شود
قربانیان زن قدرت افشای جرم علیه خود را ندارند و مراتب را اعلام نمی کنند ، مثلاً قربانی شدن اطفال و کودکان توسط مادر در محیط خانه
زنان معمولاً از رویه جوانمردانه مردان برخوردار می شوند . مردان هر گاه قربانی زنان قرار گیرند کمتر اعلام جرم می کنند یا گذشت می کنند .
جرمشناسی های واکنش اجتماعی و بزهکاری زنان
واکنش اجتماعی (کنترل اجتماعی) علت شناسی جرم را بازنگری و نهادهای کنترل جرم را وارد مطالعات خود می کند . بر این اساس مجرم و غیر مجرم متفاوت نیستند و این تفاوت را قانون گذار ایجاد کرده است
در جرم شناسی واکنش اجتماعی فیمینیستها معتقدند زنان بیشتر بزهدیده اند و ستم به آنها مضاعف است به عنوان همسر و مادر از یک سلسله حقوق محرومند و موقعیت اجتماعی ، آنها را از یک سلسله حقوق محروم می کند و قانون اعمالی را جرم می داند که فعل مردان است (جرایم ناموسی) حضور رزن در مراجع قضایی یک ستم جدیدی است بازگشتن به خانه برای زنی که به مراجع قضایی رفت و آمد می کند سخت است . به زندان رفتن زن پذیرفته شده نیست ، و بار منفی تری از مردان دارد
در دیدگاه جرمشناسی واکنش اجتماعی
مجرم با غیر مجرم برابر است
جرم ذاتاً قبیح نیست
جرم نسبی است و به زمان و مکان بستگی دارد و چه بسا با جرم زدایی از بین رود .
مجرم و غیر مجرم با یکدیگر تفاوت ندارند ، چه بسا افراد بزهکار که جرایم آنان کشف نشده است . همه افرادی که دستگیر شده اند مجرم نیستند و همه مجرمین هم دستگیر نمی شوند
از دیدگاه واکنش اجتماعی مجرم نباید اصلاح شود . بلکه جامعه باید اصلاح شود . چون بیشتر جرایم اعتباری است .
اگر هسته مرکزی و ثابت جرایم را که ضروریات خمسه یا جرایم حدی و... است. را کنار بگذاریم توده جرایم اعتباری است و قبح ذاتی ندارد . مانند حمل اسلحه ، رانندگی با سرعت غیر مجاز و عبور از چراغ قرمز که در بستر فناوری های نوین بوجود آمده اند . مصرف الکل در جامعه ما قبح دینی دارد ، اما مواد مخدر را خیلی از افراد مصرف می کنند چون مثل مشروب حکم دینی ندارد . بنابراین این متخلف بودن امری قراردادی است .