امروزه شناخت شخصّیت مجرمانه، نقش به سزایی در محاکمات قضائی دارد. چه اینکه قاضی کیفری برخلاف قاضی مدنی(حقوقی) لازم است از خصوصیات متهم اطلاع کافی داشته باشد تا بتواند در کنار پروندهی جنایی به بررسی پروندهی شخصیت بپردازد و حکم متناسب صادر نماید. هر چند که ضرورت این شناخت مدتها قبل تشخیص داده شده، ولی متأسفانه در کشور ما این ضرورت کم رنگ است. به هر حال ما در این تحقیق به طور مختصر به بررسی این عنوان پرداخته و در پایان در مورد راه های درمان آن را با استفاده از علوم دیگر بحث نموده ایم.
قسمت اول :کلیات
فصل اول : جایگاه شخصِّیت مجرمانه
از آنجا که جرم شناسی علمی نمی توانست به مسائل اجتماعی و فردی ناشی از عملکرد نظام کیفری بی توجه باشد، لذا به این سمت گرایش یافت که طرز کار نظام کیفری ، فردی کردن مطلوب واکنش اجتماعی علیه جرم را به اجراء گذارد و بدین منظور به جرم شناسی بالینی متوسل شد.(1) جرم شناسی بالینی به مفهوم مضیق آن عبارت است از مطالعهی چند شاخه ای حالت فردی شخص مجرم تا با این مطالعه بتوان از جرایم آینده پیشگیری کرد.(2) درجرم شناسی بالینی یا درمانگاهی مجرم از نقطه نظر پزشکی و روانی مورد مطالعه قرار می گیرد و مطالعات این رشته از جرم شناسی برای شناخت علت جرم و تحقیقات اجتماعی برای تشخیص تأثیر عوامل نفوذ بخش و درمان ها و معالجات لازم برای مرحلهی دادرسی و ارائه اطلاعات نتایج حاصل به قاضی به منظور اتحاذ تصمیم مقتضی دربارهی متهم و نتیجتاً برای دفاع از اجتماع و پیش گیری از وقوع جرم انجام می شود.(3)
جرم شناسی بالینی هم درمانگاه جرم شناسی و هم تحقیقات بالینی را در بر میگیرد. درمانگاه جرم شناسی عمدتاً عملگرا بوده، و مبتنی بر کیفیت گفتگویی است که متخصص بالینی با مجرم انجام میدهد. و تحقیقات بالینی از نظر کیفیت در سطح بالایی صورت میگیرد. ولی باید گفت این دو به ساخت یک مدل که درمانگاه جرم شناسی به عنوان ابزار کار،از آن استفاده خواهد کرد گام بر میدارند.(4) پس جایگاه شخصیت مجرمانه را باید در حوزهی کاری جرم شناسی بالینی جستجو کرد.
فصل دوم : اهداف شناخت شخصیت مجرمانه
برای شناخت اهداف شخصیت مجرمانه نیز باید اهداف مجرمانه بالینی را بررسی نماییم.
هدف جرم شناسی بالینی در درجهی نخست، ارزیابی بزه کار مورد مطالعه از جهات مختلف از جمله آگاهی از تشخیص حالت خطرناک و قابلیت انطباق اجتماعی ، پیش بینی رفتار و اعمال فرد در آینده، قدرت سازگاری او، برنامه ریزی به منظور اندازهگیریهای احتمالی مقدورات برای دور کردن بزه کار از تکرار جرم است. در جریان برگزاری یک گردهمایی بین المللی در سال 1958 در رم، اصول جرم شناسی بالینی توسط « دی تولیو» جرم شناس ایتالیایی بیان شده است:
1) مطالعه روی فرد بزهکار و رفتار او از کلیهی جنبه ها ، با استفاده از یک معاینه پزشکی روان شناختی و اجتماعی که ماهیتاً چند بعدی است .
2) ارزیابی شخصیت بزه کار و حالت خطرناک او.
3) به فرمول درآوردن احتمالی برنامه اصلاح و درمان که باید در مورد وی اجراء شود .
4) دنبال کردن اجرای برنامه اصلاح و درمان و کنترل نتایج آن.
ملاحظه می شود که جرم شناسی بالینی، به شیوهی پزشکی سازمان دهی شده است و درچهار راه علوم واقع شده، دارای جنبه های فنی – تخصصی است که به لحاظ اجرای عملی آنها مفهوم پیدا کرده ، مستمراً از جمع به فرد و از فرد به جمع می رود. هم با مفاهیم علمی مانند (شخصیت)کار می کند و هم با مفاهیمی که بیان گر داروهای ارزشی و حکمی است (حالت خطرناک) و بالاخره دارای یک هدف اخلاقی مستقل است.(5) همچنین شناخت شخصیت بزه کار برای قاضی دارای اهمیت مخصوص است. لذا قاضی بایستی آگاهی کامل به اصول روانشناسی و انگیزههای ارتکاب جرم و عوامل عاطفی و هوشی و کرداری مجرم طبق موازین علمی داشته باشد و آگاهی به موارد فوق، اثرات عمیق در تصمیم گیری او دارد. به عبارت دیگر آشنایی قاضی به عوامل سازنده¬ی شخصیت برای او در تشخیص علت وقوع جرایم و صدور حکم شایسته برای پیشگیری و معالجه، راهنمای خوبی است.
فصل سوم: تعریف کلی شخصیت
"گوردن آلپورت"(6) روانشناس امریکایی در سال 1937، قریب به 50 معنی برای شخصیت یافته بود و تعریف خود او چنین است: «شخصیت سازمان ادارکی زنده، انفعالی و با تحرک روان و تن آدمی است که موجب سازگاری اوبا محیط می شود.»(7)
دکتر طریقتی معتقد است: «شخصیت عبارت است از تمامیت یک موجود واحد انسانی و مجموعهی تفکیک ناپذیر آن چنان خصائص بدنی و نفسانی که شناخته دوستان نزدیک شخص است.»(8) دکتر نوربها معتقدند که تمامیت جسمی و روانی فرد شخصیت وی را تشکیل میدهد. مقصود از تمامیت تکامل نیست بلکه منظور آن است که فرد پس از عبور از دوران بلوغ و رسیدن به سن تکلیف اجتماعی که عرف نیز به آن صحه می گذارد به حد کافی از رشد جسمی و روانی رسیده و به عنوان شخصی دارای جایگاه اجتماعی معین شده است ، به عبارت دیگر میتواند دارای مسؤولیت اخلاقی در ارتباط با دیگران بشود.(9)
قسمت دوم : تعریف شخصّیت مجرمانه و خصوصیات آن
فصل اول: تعریف شخصّیت مجرمانه و سالم:
بخش اول: تعریف شخصّیت مجرمانه:
وقتی وصف مجرمانه به شخصّیت اضافه میشود، شخصّیت مجرمانه به یک نوع و نمونه انسان شناختی و ثابت مانند مجرم مادرزادی لمبروزو – باز نمیگردد . مفهوم شخصّیت ، از یک سو، تفاوت ماهوی میان بزه کار و غیر بزه کار را می پذیرد و از سوی دیگر به این موضوع توجه دارد که شخصّیت انسان، پویا و تا حدودی متحول است. ارکان و عناصر شخصّیت مجرمانه، مستمر و دائمیاند؛ لیکن بنابر عقیده نویسندگان مختلف آنچه در شخصّیت مجرمانه در نوسان و تغییر است، موقعیت آنها است.(10)
مدل شخصّیت مجرمانه که ژان پیناتل، جرم شناس فرانسوی، تدوین کرده است بر اساس مدارک جمعآوری شده بین سالهای 1950 و 1960 دربارهی مطالعات بالینی لمبروزو بوده است. او معتقد است در مورد مجرمین، یک هستهی مرکزی شخصّیت وجود دارد که تفاوت آن با افراد غیر بزه کار، در درجهی وجوه مختلف آن است. وجوه چنین شخصیتی را می توان به اشکال زیر دید:
1) خود محوری
2) عدم استقرار
3) حالت تهاجمی
4) بی تفاوتی عاطفی (11)
به نظر می رسد برای شخصّیت مجرمانه نمی توان تعریف خاصی را عنوان کرد و نمی توان گفت جنایتکار، نمونه انسان مخصوصی است؛ چون جنایتکار هم بر حسب ادعای عده ای، انسانی است مثل سایر انسان ها و تبه کاری به طور کلی پدیده ای است اجتماعی و تعریف آن به همان اندازه مشکل است که تعریف یک شخص متّقی و پاکدامن.زیرا پیدا کردن صفات روانی که معرف شخصّیت مجرمانه باشد از نظر اینکه این صفات و خصلت ها درجات شدت و ضعف دارند غیر ممکن است و کشف تعامل کلیهی صفات در تشکل و ارکان شخصّیت مجرمانه بسیار قابل بحث است و در نتیجه وجود شخصّیت مجرمانه به علت نااستواری و سستی نتایج و اشتراکات روانی در مورد بزه کاران مختلف منتفی است.
آنچه بین بزه کاران و شخصّیت های جنایی تا حدودی مشخص و محقّق است به شرح زیر است:
1) خوی ماجراجویی
2) استقبال از خطر
3) بی پروایی در تصمیم گیری های مجرمانه
4) دارای روح تهاجم و پرخاش گری و قدرت نمایی
5) گستاخی و آزار و اذیت به دیگران
6) میل به انهدام و تخریب و ایجاد ضرر و زیان
معذلک استادان جرمشناس "پیناتل" و "پیر بوزا" در جلد سوم کتاب خود(رسالهی حقوق کیفری و جرم شناسی)(12) شخصّیت مجرمانه را چنین تعریف کردهاند: « وضع حال مشترک کسانی است که آنها را در مقام قبول یا جستجوی اوضاعی قرار میدهد که خارج یا مخالف با هنجارهای مورد قبول گروه آنها است.