« باکتری ها » تاریخچه اینکه پروکاریوتها و یا یوکاریوتها کدام یک زودتر بر روی کره زمین ظاهر شدهاند، کاملاً مشخص نیست.
اما مطالعات تفاوتهای ژنتیکی بین یوباکتری ها، آرکیباکتریها و یوکاریوتها نشان میدهد که هر سه گروه از دنیای مشترکی مشتق شدهاند.
شکل باکتریها بر اساس شکل به 6 گروه تقسیم میشود.
پنج گروه اول را باکتریهای پست و گروه ششم را باکتریهای عالی گویند.
باکتریهای پست این باکتریها تک یاختهای بوده و اگر کروی یا بیضوی باشند، کوکوس و اگر میلهای شکل یا دراز باشند، باسیل و اگر خمیده باشند ویبریون و چنانچه مارپیچی شکل و غیرقابل انعطاف باشند، اسپریل و اگر فنری و قابل انعطاف باشند، اسپیروکت نامیده میشوند.
باکتریهای عالی یا رشتهای این باکتریها رشته مانند و اغلب غلاف دار هستند و اغلب اوقات شاخههای حقیقی ایجاد کرده، میسلیوم تشکیل میدهند و چون تشکیلات منشعب ایجاد میکنند، لذا اکتینومیست نامیده میشوند.
بنابراین باکتریها از نظر شکل به 6 گروه گرد، دراز، خمیده، مارپیچی، فنری و منشعب تقسیم میشوند.
نحوه تقسیم و طرز قرار گرفتن باکتریها دیپلوکوکوس تقسیم فقط در یک سطح انجام میگیرد و باکتریها دو به دو، به یکدیگر اتصال دارند.
استرپتوکوک تقسیمات یاختهای در یک سطح انجام میشود و چند باکتری بدنبال هم قرار میگیرند.
تتراد اگر تقسیم در دو سطح عمود بر هم باشد اشکال چهارتایی بوجود میآید.
سارسین تقسیم یاخته در سه سطح عمود بر هم انجام میشود و تودههای هشت تایی شبیه پاکت پستی بوجود میآید.
استا فیلوکوک تقسیمات یاخته بطور نامنظم در سطوح مختلف انجام میگیرد و اشکالی شبیه به خوشه انگور بوجود میآید.
ساختار باکتریها پوشینه در بعضی از باکتریها، غلاف ژلاتینی چسبناکی دیواره اسکلتی را احاطه کرده است که توسط باکتریها ساخته شده و به خارج ترشح میگردد و جنس پوشینه بیشتر از پلی ساکاریدها همراه با مواد دیگر است.
تاژک از واحدهای پروتئینی به نام فلاژین تشکیل شده و قابل ترمیم بوده و وسیله حرکت باکتری هستند.
معمولاً طول آن چند برابر طول باکتری است.
آرایش تاژک در باکتریهای تاژکدار بصورت تک تاژکی، دو تاژکی، چند تاژکی سطحی است.
تار به دو صورت جنسی و چسبنده وجود دارد و در عمل تحرک بی تأثیر است.
دیواره در بیرون غشای پلاسمایی بوده و سبب استحکام باکتری شده و به آن شکل میدهد.
وجود دیواره برای رشد و تقسیم باکتریها لازم است.
غشای سیتوپلاسمی به صورت پرده نازکی در داخل دیواره باکتری قرار دارد و متشکل از مولکولهای چربی و پروتئینی است.
مزوزومها از فرورفتگی غشای سیتوپلاسمی به درون سیتوپلاسم حاصل میشود و اغلب در محل تقسیم دیواره وجود دارند و در عمل تقسیم DNA، تقسیم یاختهای و تبدیل باکتری به هاگ دخالت میکنند.
اجزای سیتوپلاسم ریبوزمها مواد ذخیرهای ماده زمینه کروماتومور ماده ژنتیکی که DNA آنها غالبا به صورت یک کروموزوم تاخورده و بهم فشرده است.
تولیدمثل باکتری باکتریها به روشهای تقسیم مستقیم، آمیختگی، قطعه قطعه شدن یا بهوسیله کنیدی و همچنین جوانه زدن تکثیر مییابند.
برخی باکتریها توانایی ایجاد هاگ درونی را دارند.
هاگ سبب مقاومت باکتری در برابر عوامل نامساعد محیط میشود.
هر باکتری فقط یک هاگ میسازد و از هر هاگ یک باکتری بوجود میآید.
باکتری باکتریها گروهی از موجودات تک یاختهای ذره بینی هستند که پوشش بیرونی نسبتا ضخیمی آنها را احاطه کرده است.
این موجودات ساختار سادهای دارند و به گروه پروکاریوتها تعلق دارند.
مقدمه در عمل باکتریهایی که دارای خواص یکسانی باشند بندرت یافت میشوند، حتی باکتریهایی که از یک سلول منشا میگیرند ممکن است از نظر یک یا چند صفت با یکدیگر متفاوت باشند.
این تفاوتها نتیجه تغییراتی است که به علت جهش ژنی یا موتاسیون در سلولهای باکتریایی پدید میآید.
این باکتریهای تغییر یافته ، موتانت Mutant نامیده میشوند که از نظر بعضی از خواص نظیر ساختمان آنتی ژن ، حساسیت در مقابل آنتی بیوتیکها و ...
با سایر باکتریهای مشابه اختلاف دارند.
سهولت تغییرپذیری در باکتریها مربوط به سرعت تقسیم آنهاست.
زمان تقسیم یا مدت زمانی که برای تولید یک سلول جدید در باکتریها لازم است، حدود 2 دقیقه و در مورد انسان 20 سال است.
مثلا یک سلول باکتری در مدت 18 ساعت 54 نسل بوجود میآورد.
درحالیکه برای ایجاد همین تعداد نسل انسان بیش از 1000 سال زمان لازم است.
پس جهش ژنی در باکتریها نسبت به موجودات عالی خیلی سریع و قابل ملاحظه است.
تفاوت یوکاریوت ها با باکتریها در کره خاکی تنها دو نوع سلول توسط کلیه ارگانیسمهای زنده تولید میشود.
سلولهای پروکاریوت (یا هسته ابتدایی).
در این گروه هسته ، فاقد غشا است و شامل کلیه باکتریهاست.
پروکاریوتها شامل یوباکتریها (باکتریهای حقیقی) و آرکئی باکترها (باکتریهای قدیمی) است.
اما گروه دیگر یوکاریوتها هستند که دارای غشای هسته و هسته حقیقی میباشند.
اینگونه هسته در تمام ارگانیسمهای دیگر مانند Algae (جلبکها) Fungi (قارچها) ، پروتوزوئرها (protozoa) و گیاهان (Plant) و جانوران (Animals) یافت میشود.
پاتوژنهای انسانی تنها در میان یوباکتریها یافت میشوند.
مشخصات سلول باکتری اکثر باکتریها پوشش سلولی (cell envelope) تولید میکنند که شامل غشای پلاسمایی ، دیواره سلولی (cell wall) و پروتئینها و پلی ساکاریدهای تشکیل دهنده آن میباشد.
بعضی از باکتریها کپسول یا لایه چسبنده تولید میکنند.
فیلامانهای خارجی (فلاژل و پیلی) ممکن است در باکتریها بوجود آید.
دیواره سلولی ، ساختمان سخت و مقاومی است که پروتوپلاست را احاطه کرده و آن را از آسیب فیزیکی و شرایط کاهش فشار اسمزی محیط خارج حفاظت میکند.
معمولا به باکتری اجازه میدهد تا در برابر سطح وسیعی از شرایط محیطی ایستادگی کند پروتوپلاست از غشای سیتوپلاسمی و محتویات آن تشکیل شده است.
از نظر محتویات سلولی ، باکتریها سلولهای سادهای هستند.
ساختمان اصلی سیتوپلاسم آنها شامل شبکه فیبریلی کروماتین مرکزی یا نوکلئوتید (Nucleoid) میباشد که توسط سیتوپلاسم بیشکل حاوی ریبوزومها احاطه شدهاست.
اجسام انکلوزیون سیتوپلاسمی یا گرانولهای ذخیره انرژی ، بسته به گونههای باکتری ماهیت شیمیایی متفاوتی دارند و مقدار آنها به مرحله رشد و محیط بستگی دارد.
بعضی از ساختمانهای سلولی از قبیل آندوسپورها فقط به تعداد کمی از باکتریها محدود میشوند.
طبقه بندی باکتریها باکتری های پست این باکتریها تک یاختهای بوده و اگر کروی یا بیضوی باشند، کوکوس و اگر میلهای شکل یا دراز باشند، باسیل و اگر خمیده باشند ویبریون و چنانچه مارپیچی شکل و غیرقابل انعطاف باشند، اسپریل و اگر فنری و قابل انعطاف باشند، اسپیروکت نامیده میشوند.
باکتری های عالی یا رشتهای این باکتریها رشته مانند و اغلب غلافدار هستند و اغلب اوقات شاخههای حقیقی ایجاد کرده ، میسلیوم تشکیل میدهند و چون تشکیلات منشعب ایجاد میکنند، لذا اکتینومیست نامیده میشوند.
بنابراین باکتریها از نظر شکل به 6 گروه گرد ، دراز ، خمیده ، مارپیچی ، فنری و منشعب تقسیم میشوند.
اجزای ساختمانی باکتریها فلاژل ها (Flagella) فلاژلها ، فیلامانهای پروتئینی به طول و قطر یکنواخت میباشند و موجب تحرک شبیه به شنای سریع و مستقل اغلب باکتریها پاتوژنیک میگردند فلاژل در سه قسمت فیلامان ، قلاب و جسم پایه تشکیل شده است.
پایه فلاژل در غشای پلاسمایی قرار گرفته است.
لنگرگاه و تعداد فلاژل در باکتریها فرق خواهد کرد.
فیمبریاها فیمبریاها که پیلی هم نامیده میشوند، فیبریلهای شبیه مو هستند به اندازه 0.004 تا 0.008 میکرون هستند.
این ارگانل با میکروسکوپ الکترونی در سطح باکتریهای مختلف قابل رویت هستند.
آنها مستقیمتر ، نازکتر و کوتاهتر از فلاژلها هستند.
این رشتهها در غشای پلاسمایی سلول میکروبی لنگر میاندازد.
هسته باکتری هسته سلول را میتوان بعد از رنگ آمیزی اختصاصی با میکروسکوپ نوری مشاهده کرد.
در مقایسه با سلولهای عالی مواد ژنتیکی باکتریها و سایر سلولهای پست پراکنده ، ساده و بدون پوشش و کروموزوم حلقوی است غشای هسته وجود ندارد و کروموزوم به مزوزوم فرورفته در غشای سیتوپلاسمی چسبیده است.
در سالهای اخیر پروتئینهای شبیه هیستون در باکتریها کشف شده است که احتمالا نقش مشابه هیستونها را در کروماتینهای سلولهای یوکاریوت ایفا میکنند.
سیتوپلاسم بیش از 50 درصد پروتئین سلول در سیتوپلاسم قرار دارد و آنزیمهای متابولیسمی راههای گلیکولیز و بسیاری از آنزیمهای چرخه کربس ، انواع کاتالازها ، دهیدروژنازها ، و مواد حد واسط چرخه های متابولیکی در سیتوپلاسم وجود دارد.
روابط اتمی ، یونی و الکترونی بین ترکیبهای مختلف سیتوپلاسمی با نظم خاص فعالیتهای حیاتی را ظاهر میسازد.
پوشش سلول (Cellenvelope) کپسول و لعاب (Capsoles) قدرت بیماریزایی پاتوژنها اغلب با تولید کپسول همراه است.
باکتریهای کپسولدار در محیط جامد ، کلنیهای مخاطی (Mucoid) یا صاف (Smooth) میسازند.
در مقابل باکتریهای فاقد کپسول کلنیهای خشن (Rough) دارند.
اگر باکتری قدرت کپسولسازی خودش را از دست بدهد در مقابل قدرت ویرولانس (بیماریزایی) خود را از دست داده و در مقابل دستگاه ایمنی بدن میزبان تاب مقاومت نخواهد داشت.
دیواره سلولی دیواره سلولی باکتریها بینهایت پیچیده است و لایه سفت و سختی را در اطراف باکتریها ایجاد میکند که سلول را از گسیختگی و متلاشی شدن در مقابل فشار اسمزی خارج سلول محافظت میکند.
همچنین دیواره محل تجمع عوامل آنتی ژن میباشد که باکتریها را توسط این آنتی ژنها از هم تمیز میدهند.
باکتریها با روش رنگآمیزی گرم (Gram stain) به دو دسته تقسیم میشوند.
گرچه هر دو گروه یعنی باکتریهای گرم مثبت و منفی دارای دیواره میباشند ولی فرق بین این دو گروه مربوط به خواصی است که در ساختمان دیواره سلولی آنها وجود دارد.
اساس ساختمان در دیواره سلولی باکتریهای گرم مثبت یک لایه ضخیمی است از پپتیدوگلیکان (Poptidoglycan) ، ولی در باکتریهای گرم منفی ضخامت آن به حداقل میرسد.
غشای سیتوپلاسمی غشای سیتوپلاسمی غشای داخلی نیز نامیده میشود.
غشای سیتوپلاسمی باکتریها مشخص بوده و از فسفو لیپید و پروتئین ساخته شده است.
این غشا در پروکاریوتها از غشای سیتوپلاسمی در یوکاریوتها به علت نداشتن استرول متمایز میشود.
چینخوردگیهای غشای سیتوپلاسمی به درون سلول ساختارهای ویژهای به نام مزوزوم ایجاد میکند که کروموزومهای باکتریها به مزوزومها متصل هستند.
غشا همچنین به عنوان یک سد اسمزی برای سلول عمل میکند و دارای سیتوپلاسم انتقال دهنده برای مواد محلول است و انتقال تولیدات سلولی را در مقابل با محیط خارج سلولی تنظیم میکنند.
غشای سیتوپلاسمی غشای داخلی نیز نامیده میشود.
تولیدمثل باکتری باکتریها به روشهای تقسیم مستقیم ، آمیختگی ، قطعه قطعه شدن یا بوسیله کنیدی و همچنین جوانه زدن تکثیر مییابند.
بیماری سفیدک سطحی مو عامل بیماری: Uncinula necator مقدمه سالها تصور میکردند که اصل و مبدا سفیدک حقیقی مو از آمریکا است ولی طبق بعضی از شواهد و مدارک موجود مبدا آن از سرزمین ژاپن است.
ابتدا چنین به نظر میرسید که در اروپا این بیماری چندان مورد توجه واقع نمیشده است.
بطور کلی این بیماری از لحاظ تاریخی یکی از قدیمیترین بیماری قارچی است در اواخر قرن گذشته شدیدا به تاکستانهای فرانسه حمله کرده است.
تاریخچه پیدایش بیماری در ایران در ایران برای اولین بار در فاصله سالهای 1251-1250 این بیماری در ارومیه دیده شده است.
همچنین طبق اطلاعات کسب شده ابتدا در نواحی مرکزی ارومیه بروز کرده و بعدا به سایر نقاط شمالی و غربی و جنوبی و بعضی نقاط دیگر سرایت کرده است.
Mildew این بیماری درنقاط مختلف ایران به نامهای سیاه بود (در اصفهان)،آق(در ارومیه)چور(در مراغه)، قاریا (در قزوین) وباد زدگی(در شهریار) نامیده می شود.
سفیدک سطحی مو دراواسط قرن نوزدهم وارد اروپای غربی شد وکم کم در تمام قاره منتشر گردید.
عامل بیماری به افتخارTucker ، باغبان انگلیسی که اولین بار در سال 1845 متوجه بیماری شد Oidium tuekeri Berk نامگذاری شد.
در سال 1847 برای اولین بار بیماری در فرانسه مشاهده شد وخسارت شدید به موستانها وفرآورده های آن وارد گردید.
گزارش معتبری درباره اولین گزارش ومحل بروز بیماری درایران دیده نشد.
بنا به مطالعات به عمل آمده بیماری سفیدک سطحی مو اولین بار بین سالهای 51ـ1250 در ارومیه بوسیله حسنعلی نواب دیده شده است ـ وامروز در تمام نقاط موخیز کشور به ویژه در موکاریهای آذربایجان شرقی وغربی، خراسان، اطراف تهران ، زنجان، اراک ،قزوین ، اصفهان ، فارس ، گلپایگان، باختران ، خرم آباد لرستان ومحلات شیوع دارد وخسارت هنگفتی را باعث می شود خسارت بیماری در مناطق با شرایط مناسب آب وهوائی مخصوصاً روی ارقام حساس بسیار شدید است.
بطوریکه گاهی یک خوشه سالم نیز روی این بوته های مو نمی توان مشاهده کرد و 100%محصول غیر قابل فروش واستفاده می شود.
مناطق انتشار در ایران در ایران بیماری سفیدک مو در نقاط آذربایجان ، خراسان و اطراف تهران ، زنجان ، اراک ، قزوین ، اصفهان ، ارومیه ، فارس ، کاشان ، کرمانشاه ، گلپایگان ، خرم آباد ، محلات و بطور کلی در کلیه استانهای ایران در تمام نقاط انگورخیز ایران به چشم میخورد.
عامل بیماری عامل بیماری سطحی مو قارچی است از رده آسکوسیتها و از خانواده Erysiphaceae.
رشتههای میسلیومی این قارچ دارای رشد سطحی بوده و بوسیله هوستوریوم یا لکههایی به داخل سلولهای اپیدرمی و کوتیکول نفوذ مینماید.
بر روی تودههای متراکم میسلیوم پایههای کنیدیوفور تشکیل میگردد که در انتهای آن زنجیری از کنیدیها قرار میگیرند.
کنیدیها بیرنگ ، تخممرغی کشیده بدون جدار عرضی است.
پریتسیوم یا اندام جنسی قارچ در اواخر فصل به ندرت روی برگها و یا ساقه تشکیل میگردد.
در داخل هر پریتسیوم چند آسک و هر آسک محتوی هشت آسکوسپور میباشد.
زیست شناسی قارچ عامل سفیدک سطحی مو زمستان را به صورت میسلیوم در داخل جوانهها به سر میبرد.
در اول بهار رشد نموده کنیدی و کیندیوفور ایجاد مینماید و بدین وسیله بیماری از سالی به سال دیگر انتشار مییابد.
کنیدیها نیز ممکن است در زمستان زنده باقی بمانند و موجب انتقال بیماری در سال آینده شوند.
بعضی از محققین معتقدند که آلودگی اولیه سفیدک سطحی در اوایل بوسیله آسکوسپورهایی که از داخل پریتسیومهای موجود روی برگهای افتاده آزاد میشوند بوجود میآیند احتمالا در ایران پریتسیوم در انتقال بیماری از سالی به سال دیگر نقشی ندارد.
زیرا این اندامها به ندرت فقط در ارومیه ، کاشان ، کرج ، مراغه ، تهران و آن هم به تعداد کم دیده شده است و با توجه به این که سفیدک در تمام مناطق موکاری کشور شیوع دارد به احتمال زیاد انتشار آن توسط میسلیوم و یا احتمالا کنیدی صورت میگیرد.
درجه حرارت پایین تر از 5 درجه سانتیگراد برای رشد سفیدک مناسب نیست و از 30 درجه سانتیگراد به بالا هم قارچ از رشد باز میایستد.
علایم بیماری: علایم بیماری سفیدک حقیقی در روی همه ی اندامهای هوایی جوان ظاهر می گردد.
علایم این ابتدا به صورت لکه های سفید در سطح فوقانی برگ ظاهر می شود و سپس روی آنها کنیدیوفورهای قارچ به صورت پودر یا پوشش آردی ظاهر می گردند .
اگر بیماری تشدید یابد سطح تحتانی برگها نیز ممکن است به سمت بالا لوله شود .
برگهای آلوده در تابستان قهوه ا ی شده زودتر از پائیز خزان می کنند.
علائم بیماری درون سر شاخه های جوان نیز به صورت لکه های سفید ظاهر می گردند.
در پائیز لکه ها به رنگ قهوه ای مایل به سیاه در می آیند.
قارچ روی غوره ها را به صورت پودر سفید رنگی می پوشاند.
حبه ها ترش و نارس باقی می مانند .در حبه های رسیده تر آن قسمت از پوست حبه که آلوده به بیماری است رشد نمی کند ولی در اثر رشد مداوم قسمت سالم حبه ترک خورده و دانه آن نمایان می گردد.
دوره بیماری : قارچ عامل سفیدک سطحی مو زمستان را بصورت میسیلیوم در داخل جوانه ها یا کلیستوتس روی اندام آلوده طی کند، کنیدیها نیز ممکن است در زمستان زنده باقی بمانند و موجب انتقال بیماری در سال آینده شوند.
بعضی از محققان معتقدند که آلودگی اولیه سفیدک سطحی در اوایل می تواند بوسیله آسکوسپور نیز بوجود آید.
احتمالاً در ایران کلیستوتس در انتقال بیماری از سالی به سال دیگر نقشی ندارد.
زیرا این اندام بندرت فقط در رضائیه ، کاشان ، کرج ، مراغه و تهران و به تعداد کم دیده شده با توجه به اینکه سفیدک در تمام مناطق موکاری کشور شیوع دارد به احتمال زیاد انتشار آن توسط میسلیوم و یا کنیدی مخصوصاً در مناطق گرم صورت می گیرد.
کلنی قارچ در پایین تر از 6 درجه سانتیگراد رشد نمی کند و در 36 درجه سانتیگراد در مدت 10 ساعت از بین می رود.
در سال 1371 فرم جنسی قارچ در موکاریهای استان فارس نیز توسط بنی هاشمی و پروین گزارش شده است، قارچ در 0C 40 سریعا از بین می رود.
در نواحی گرم جنوبی کشور بیماری سفیدک سطحی مو خسارت زیادی وارد نمی کند.
در نواحی مرکزی و شمال غربی تاکستان هایی که بر روی تپه ها و نقاط مرتفع سرد قرار دارند ، بیماری سفیدک در آنها کمتر از بوستانهایی است که در دشت یا نقاط پست قرار دارند.
معلوم شده که سرمای سخت زمستان مانع ظهور سفیدک نمی شود .
در سال 1331 در قریه تینا، دهکده ای در شرق خراسان سرمای زمستان بقدری شدید بود که شاخه های مو و پایه های آن در اثر یخبندان گزند فراوان دید با این وجود در تابستان سال بعد سفیدک تقریباً با همان شدت سالهای گذشته در بوستان ها شیوع داشت.
آب آزاد باعث کاهش جوانه زدن کنیدیها و همچنین تولید آنها می گردد.
باران می تواند با شستن کنیدیها و بعضی از میسلیومها باعث شدت بیماری شود.
رطوبت نسبی هوا بین 40 تا 100% برای جوانه زدن کنیدیها کافی است و حتی در رطوبت نسبی 20% نیز کنیدیها قادر به جوانه زدن می باشد.
رطوبت نسبی هوا بیشتر در تولید کنیدیها مؤثر است تا جوانه زدن آنها.
آفتاب تابان از جوانه زدن کنیدیها جلوگیری می کند.
آفتاب باعث جلوگیری از تندش کنیدی و کاهش شدت بیماری می گردد.
در موستان انگور یاقوتی سعید آباد شهریار مشاهده شده که خوشه های مو پایه کوتاه و خوابیده روی پسته خسارت شدید از سفیدک سطحی مو دیده ولی خوشه هایی که در معرض تابش نور قرار گرفته بودند بیماری بسیار کم بوده است.
نشانه های بیماری :علائم بیماری روی قسمتهای هوائی درخت یعنی شاخه، برگ، گل، حبه وسرشاخه های جوان دیده می شود.
ولی بارزترین بیماری روی خوشه دیده می شود وبیشترین خسارت هم در اثرآلودگی خوشه ها ناشی می شود.
روی سطح حبه های آلوده علائم به راحتی قابل تشخیص است.
پوشش سفید متمایل به خاکستری (بور) روی حبه ها مخصوصاً در اطراف دمگاه آنها که توده های میسلیوم ،کنیدیوفورها وکنیدیهای قارچ عامل بیماری است، بوجود می آید .زیر پوشش مذکور در سطح پوست حبه ها، لکه های نکروتیک دیده می شود که رنگ آنها قهوه ای متمایل به تیره است.
صدمه قارچ به پوست ونکروز شدن آنها باعث ترکیدگی حبه ها شده وراه نفوذ قارچهای دیگر را فراهم می سازد.
حمله بیماری به دانه ها در اوایل تشکیل باعث ریزش زیاد از حد حبه ها ی تازه تشکیل شده می شود وخوشه ها تنک می گردد.
آلودگی خوشه ها موجب ریزش ، کثیف شدن وترکیدگی حبه ها شده وگاهی همراه با پوسیدگی وترشیدگی می باشد.
روی برگها ابتدا لکه های پودری به رنگ سفید کثیف ظاهر می شود که گاهی در آغاز بسیار کوچک است وتشخیص آن مشکل است سپس بتدریج این لکه ها بزرگتر ورنگشان متمایل به خاکستری شده ومشهود می گردد.
پریدرم برگ در محل لکه ها رنگ متمایل به قهوه ای پیدا کرده وگاهی پهنک برگها ی آلوده توأم با چین خوردگی ویا تورم مختصر می گردد.
علائم روی سرشاخه ها نیز شبیه لکه های برگ است وباعث پیدایش لکه های نکروتیک شده وقهوه ای کم رنگ می شود.
روی شاخه های 1تا 2 ساله لکه های قهوه ای پررنگ مخصوصاً در پائیز وزمستان دیده می شود.
در شرایطی که بیماری شدید وشرایط محیطی مساعد باشد سرشاخه های آلوده از یک پوشش سفید پوشیده شده، خمیدگی پیدا کرده وسرعصایی می شود.
بیولوژی: فرم جنسی پاتوژن یک آسکومیست و فرم غیر جنسی یک دئوترومیست است.
پاتوژن بصورت میسلیوم روی شاخه ها و همچنین بصورت اندامهای جنسی(کلیستوتسیوم) در برگ های ریخته شده پای درختان زمستان گذرانی می کنند.
در فصل بهار آلودگی توسط میسلیوم شروع می شود.
مبارزه: 1ـ مبارزه زراعی : مبارزه زراعی عبارت است از انتخاب پایه های مقاوم به بیماری همانطور که قبلاً گفته شد گونه های آمریکائی به این بیماری نسبتاً مقاوم بوده و به ندرت آثار بیماری را نشان می دهند.
بنابراین می توان با استفاده از این گونه ها و واریته های مشتق از آنها کاملاً از بیماری جلوگیری کرد.
امروزه در بیشتر سازمانهای کشاورزی آمریکا و فرانسه مشغول ایجاد و تهیه گونه های هیبرید مقاوم به این بیماری هستند و تاکنون قدمهای مؤثری در این راه برداشته شده است.
عملیات کشاورزی در کنترل سفید حقیقی بسیار قابل توجه می باشد.
بیماری سفیدک سطحی مو در نقاط سایه دار و مرطوب تاکستان شدت بیشتری دارد.
بنابراین برای جلوگیری از آلودگی و محافظت درختان و جوانه های در حال رشد مو می بایستی مو را با فاصله مناسب بکاریم، آنها را مرتب هرس کنیم و حتی الامکان روی داربست نگهداریم تا آفتاب به تمام قسمتهای درخت برسند و هوا در بین شاخه ها جریان داشته باشد تا رطوبت کم شود.
2ـ مبارزه شیمیایی : گوگرد از قدیمی ترین فرآورده هاییست که برای کنترل و مبارزه سفیدک سطحی میوه مصرف داشته و هنوز هم به لحاظ اثرات خوب و نیز قیمت ارزان آن بمقدار وسیع در موستان ها مصرف می شود.
گوگرد هم اثر جلوگیری کنندگی و هم خاصیت معالجه کنندگی دارد و بیشتر بصورت گل گوگرد و یا پودر وتابل مصرف می شود.
در نواحی خشک و نیز در موستانهائیکه بوته های موردی پسته افتاده است گرد پاشی توصیه می شود ولی در نواحی که در فصل رشد گیاه باران زیاد می بارد و یا درخت مو روی درخت داربست نگهداری می گردد و محلول پاشی و یا پودر وتابل بهتر است .
زیرا اولاً تمام اندامها و قسمتهای درخت آغشته به سم می شود و ثانیاً خواص آن تا مدت زیاد دوام دارد.
اثر قارچ کشی گوگرد بطور عمده مربوط به مرحله تصعید آنست و ترکیبات حاصله از تصعید گوگرد بستگی به شکل گوگرد (گرد ـ پودر وتابل و اندازه ذرات) و نیز عوامل جوی بخصوص حرارت و رطوبت دارد.
گوگرد بین 25 تا 30 درجه سانتیگراد بهترین نتیجه از نظر خاصیت قارچ کش دارد و در کمتر از 18 درجه سانتیگراد مؤثر واقع نمی شود.
بالاتر از 0C 30 ممکن است ایجاد گیاه سوزی کند.
مصرف گوگرد در هوای 35 درجه حرارت بالاتر توصیه نمی شود.
برای حصول نتیجه رضایت بخش و کنترل مطلوب بیماری سفیدک سطحی مو، باید موستانها را 3 تا 4 بار با گل گوگرد گردپاشی و یا با گوگردهای وتابل به شرح زیر محلول پاشی کرد.
دفعه اول: وقتی که شاخه های تازه روئیده در بهار 3 تا 4 برگ روی آن ظاهر شده است در این نوبت در هر هکتار موستان بطور متوسط 20ـ15 کیلوگرم گل گوگرد مصرف می شود.
دفعه دوم: همزمان است با موقعی که درخت مو در حال گل دهی است و سنبله های آن کاملاً ظاهر شده اند در این مرحله 30 کیلوگرم در هر هکتار گل گوگرد کافی است.
دفعه سوم: موقعی که خوشه ها کاملاً از گل در آمده و حبه های تازه تشکیل شده به اندازه ماش و نخود می باشد در این مرحله 45 کیلوگرم گل گوگرد در هر هکتار پاشیده می شود.
در مناطق و یا سالهائیکه بیماری شدت زیاد داشته باشد می توان موستان را برای بار چهارم به فاصله 15 تا 20 روز بعد از مرحله سوم سمپاشی کرد.
توجه : اول اینکه مقدار گل گوگرد بر حسب تراکم درخت در در واحد سطح و نیز حجم آنها فرق می کند و مقادیر توصیه شده در حد متعارف است بدیهی است در موستانهائیکه درختان آنها بیش از حد متعارف و مسن باشد مقدار گل گوگرد در هر مرحله تا 10 کیلوگرم افزایش می یابد.
دوم اینکه در نواحی مرطوب و پرباران بهتر است از گوگرد وتابل استفاده گردد، گوگرد وتابل با غلظت 2 تا3 در هزار با آب مصرف می شود.
محلول پاشی اول و دوم بهتر است با غلظت 2 در هزار و دفعه سوم و یا چهارم با غلظت 3 در هزار سمپاشی شود، نکته سوم اینکه موقع سمپاشی دقت شود تمام قسمتهای درخت کاملاً با محلول سمی آغشته گردد و نکته چهارم اینکه مطالعات به عمل آمده در آذربایجان نشان می دهد که کارائی گل گوگرد و گوگرد آسیابی فرق معنی داری با یکدیگر ندارند.
علاوه بر گوگرد ، ترکیبات نسبی و چند قارچ کش آلی مانند: دینوکاپ ( کاراتان)، بنومیل و تری آدیمفون نیز برای کنترل بیماری سفیدک سطحی مصرف می شود و نتایج خوبی هم داده است.
قارچکشهای آلی مذکور در طیف وسیعتری از درجه حرارت نسبت به گوگرد خاصیت قارچ کشی داشته و به غیر از دینوکارپ ، خاصیت گیاه سوزی آنها کمتر است ولی مصرف مکرر آنها می تواند ، در قارچ عامل بیماری مقاومت به وجود آورد.
مبارزه شیمیایی شدت خسارتی که به وسیله بیماری سفیدک مو بوجود میآید موجب شده است که یک سلسله تحقیقات موثر دامنهداری از نظر مبارزه عملی و اطمینانبخش انجام میگیرد.
برای این کار از ترکیبات و مواد شیمیایی مختلفی استفاده به عمل آمده است که میتوان به گوگرد ، الوزال ، کاراتان اشاره کرد.
بیماری سیاهک آشکار گندم و جو (Loose smut) عامل بیماری : Ustilago nuda or U.
tritici این بیماری اولین بار در سال 1326 در ایران گزارش شد و هم اکنون ئر تمام مناطق کشور انتشار دارد ولی خسارت آن در مقایسه با سیاهک پنهان در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
علائم بیماری: این بیماری در فاصله میان خوشه دهی تا رسیدن محصول نمایان می شود.ابتدا خوشه های آلوده سیاه می شوند و در میان خوشه های سالم سبز رنگ مشخص هستند.بیشتر خوشه های آلوده کمی زودتر از خوشه های طبیعی ظاهر می شوند.خوشه ها تماما به توده سیاه رنگ تبدیل می شوند به همین جهت سیاهک لخت یا آشکار گفته می شود.این توده سیاه رنگ همان تلیوسپورهای قارچ عامل بیماری،کروی شکل با دیواره ضخیم هستند و در زیر میکروسکوپ به رنگ قهوه ای تیره دیده می شوند،تلیوسپورها پس از تشکیل توسط باد یا حشرات در مزرعه منتشر می شود.و از خوشه های آلوده فقط محور اصلی باقی می ماند.
مبارزه: چون قارچ عامل بیماری در پریکارپ وداخل جنین بذر قراردارد ضدعفونی بذر با سموم سیستمیک مانند توپسین و ویتاواکس و یا کربوکسین تیرام به نسبت 2در هزار توصیه می شود.
سابقا" بذور را در آب 30-26 درجه سانتیگراد به مدت6 ساعت قرار داده و سپس به آب 54درجه منتقل می کردند و سریعا" درآب سرد قرار داده و خشک می کردند.
پیچیدگی برگ هلو Peach Leaf Curl: بیماری پیچیدگی برگ هلو که به فارسی بیماری لب شتری و یا بیماری باد سرخ هلو نامیده می شود ، اولین بار در اوایل قرن نوزدهم در اروپا شناخته شده است و در آمریکا نیز بیماری مزبور زودتر از سایر بیماری های هلو مشخص گردیده است و در سال 1845 از ایالات شرقی آمریکا و در سال 1855 از ایالت کالیفرنیا گزارش شده است .
در ایران نیز احتمالاً بیماری از قدیم الایام وجود داشته است ولی اولین گزارش کتبی مربوط به سال 1325 از اسفندیاری می باشد .
بیماری پیچیدگی برگ هلو ب ا آنکه در بعضی از مناطق جهان به علت نا مساعد بودن شرایط محیطی وجود ندارد ولی خسارت آن در اروپا و قسمت هایی از چین ، افریقا ، استرالیا ، آمریکای جنوبی، آمریکای شمالی و زلاند نو شدید می باشد .
در ایران بیماری از نواحی آذربایجان ، سواحل دریای خزر ، استان های مرکزی ، اصفهان ، خراسان و زنجان گزارش شده و احتمال می رود که در بعضی مناطق هلو کاری دیگر نیز وجود داشته باشد .
علائم بیماری خسارت بیماری شامل پیچیدگی ، تورم و تغییر رنگ و ریزش برگ ها و آلودگی جوانه ها و سر شاخه ها و سرانجام ضعف کلی درخت می باشد .
درختان جوان بیش از درختان پیر در برابر این بیماری حساس هستند و به طور کلی بیماری در مناطق گرم وخشک اهمیت اقتصادی ندارد .
مشخص ترین علائم بیماری روی برگ ها ظاهر می شود ، به این که در بهار برگ ها پیچیده و پهنک در بعضی از قسمت ها متورم ، کلفت و به رنگ سفید ، زرد یا قرمز در می آید .
به همین جهت در اصطلاح زبان فارسی بیماری لب شتری نامیده می شود .
میوه ها نیز ممکن است آلوده شود و قبل از موعد مقرر بریزند .
برگ های آلوده به بیماری زود ریخته و برگ هائی که بعداً تشکیل می گردند سالم باقی می مانند .
نشانه های بیماری ممکن است فقط روی تعدادی از برگ های هر درخت ظاهر شود ولی عملاًتمام برگ ها را مبتلا می گرداند .
موقعی که برگ های آلوده به رنگ قرمز یا ارغوانی در آمدند تشکیل اسپورهای قارچ عامل بیماری در سطح فوقانی شروع می شود .
بارقارچ به صورت گرد خاکستری رنگی سطح برگ را می پوشاند و در همین موقع برگ ها به رنگ قهوه ای روشن درآمده و خزان می کند.
این ریزش برگ بستگی به شرایط آب وهوائی دارد .
به طوری که در هوای گرم وخشک برگ ها زودتر و معمولاً در اوایل تیر ماه یا در مرداد ماه می ریزد و اگر مقدار زیادی از برگ ها خزان کند برگ های جدیدی از جوانه های خواب تشکیل و ظاهر می شود .
شاخه های جوان مبتلا نیز کمی متورم شده و رشدشان متوقف می گردد و یا اینکه به رشد خود ادامه داده و لکه ها به صورت شانکر باقی می مانند .
شکوفه ها و میوه های جوان آلوده نیز اغلب قبل از موعد می ریزد .
روی پوست میوه های بزرگتر ، قسمت های تغییر رنگ یافته و چروکیده ای ظاهر می شود .
عامل بیماری قارچ عامل پیچیدگی برگ هلو اولین بار در سال 1875 توسط برکلی به نام Ascomyces deformans مشخص گردیده اما این نام با آنکه بعداً در سال 1869 توسط فوکل به Exoascus deformans تغییر یافت ، تولازنه درسال 1866نام این قارچ را Taphrina deformansکه در واقع همنام دو گونه فوق الذکراست می داند میسیلیوم و هیف های رویشی این قارچ با قارچ های دیگر متفاوت و مشخص می باشد .
هیف های نسبتاً کوتاه ، خمیده ، پیچیده و طویل آنها بسیار متغیر و بندهای هیف نیز نامنظم می باشد و این نوع هیف ها را معمولاً در بافت پارانشیم برگ می توان یافت .
هیف های زایشی یا آسک زای قارچ روی هیف های رویشی تکامل یافته تشکیل می گردد .
هیف های رویشی زیر اپیدرم سطح فوقانی و ندرتاً سطح تحتانی برگ می رویند .
این هیف ها در بین سلول های اپیدرمی نفوذ کرده و آزادانه بین اپیدرم و کوتیکول در جهات مختلف رشد و نمو می نمایند .
سپس بزودی لایه هیمنیوم بین بافت اپیدرم و کوتیکول تشکیل می گردد .
آنگاه هیمنیوم در بافت آلوده شکل گرفته و سرانجامتشکیل آسکوسپورهای قارچ را می دهد .
آسک ها معمولاً اندازه شان متغیر و به طول 17-36 میکرون و عرض 7-15 میکرون می باشند .
در داخل هر آسک معمولاً هشت آسکوسپورکروی که قطر آن بین 3-7 میکرون است تشکیل می شود .
آسکوسپورها عموماً به طریق جوانه زدن تندش می یابند و تولید کنیدی می کنند .