اقتصاد چیست ؟
اقتصاد عبارت است از مطالعۀ چگونگی استفاده از منابع برای تأمین نیازها و خواسته های مردم.
اقتصاد هم افراد تولید کنده و مصرف کننده و هم کل مصرف کنندگان و تولید کنندگان را مورد توجه قرار می دهد.
مطالعه ما با ذکر لیستی از بعضی اصول مشترک همه رشته های اقتصاد شروع می شود.
ما در دنیایی که در آن همه چیز به وفور یافت شود زندگی نمی کنیم.
بیشتر کالاها و خدمات، همچنین نهاده هایی که برای تولید کالاها به کار می روند، به مقادیر محدودی موجودند.
حتی نهاده هایی که قابلیت تجدید تولید دارند در یک محدوده زمانی معین مقدارشان محدود است.
این موضوع مبین ایده کمیابی است.
نهاده هایی که برای تولید کالاهایی که خواسته های تقریباً غیرقابل اشباع همه مردم را ارضا کنند، به اندازه کافی موجود نیست.
اگر کمیابی نبود، افراد در مورد کاربرد منابع بی توجه می بودند.
منابع و کالاهایی که به مقدار نامحدود موجود باشند قیمتی ندارند؛ آنها مجانی هستند.
اصل دیگر مفهوم تخصیص است؛ به کار گرفتن منابع یا محصولات، انتخاب «بهترین» مورد کاربرد منابع و محصولات، موضوع مورد بررسی تخصیص است.
کلمه بهترین را در داخل « » قرار دادیم زیرا «بهترین» کاربرد باید با هدفهای فردی و اجتماعی هماهنگ باشد.
تخصیص به این معنی است که منابع کمیاب باید بین موارد استعمال رقیب توزیع شود.
مثالهایی در این مورد عبارت اند از تخصیص زمین بین ذرت و ذرت خوشه ای یا تخصیص زمان محدود بین مطالعه و بازی.
اصل سوم شامل هدفهاست ]نیازها[.
آرزوها و خواسته های فردی اغلب نامحدود به نظر می رسند.
بنابراین، خواسته های مختلف برای مصرف منابع محدود به رقابت می ÷ردازند.
به خاطر این رقابت، ما باید نظامی از الویتها انتخاب کنیم تا به وسیلۀ آن خواسته های خود را که با هم رقیب هستند مرتب و درجه بندی کنیم و در راه به دست آوردن بیشترین رضایت از آنهایی که انتخاب شده اند تلاش بنماییم.
به طور خلاصه، اقتصاد عبارت است از علم انتخاب کردن.
اقتصاد تخصیص منابع کمیاب را بین شقهای رقیب مطالعه می کند.
کمیابی و وجود شقهای مختلف، اجزای مهمی هستند که مسئله ای را به صورت مسئله اقتصادی در می آورند.
اگر کمیابی هست اما شقهای مختلفی وجود ندارد، انتخاب کردن غیرممکن است و مسئله ماهیت اقتصادی ندارد؛ اگر شقهای مختلف هست اما کمیابی وجود ندارد (کالاها یا منابع مجانی هستند) به اقتصاد احتیاجی نیست.
انواع علم اقتصاد مطالعه اقتصاد از جنبه های مختلف می تواند مورد توجه قرار گیرد.
به طور سنتی مطالعه اقصتاد به دو بخش عمده تقسیم می شود: اقتصاد خرد و اقتصاد کلان.
اقتصاد خرد عبارت است از مطالعه واحدهای اقتصادی مشخصی که یک بخش اقتصادی را تشکیل می دهند.
اقتصاد خرد بحث خود را روی یک واحد مجزا یا مجموعه ای از واحدها، که همیشه جزئی از کل هستند، متمرکز می کند.
اقتصاد خرد تک تک بنگاه ها، مثل مزارع، و رابطه آنها را با یکدیگر یا با کل یک بخش اقتصادی، مثل کشاورزی، و رابطه آنها را با کل اقتصاد مطالعه می کند.
اقتصاد کلان موضوعات وسیعتری را مطالعه می کند.
موضوع مورد مطالعۀ آن کل اقتصاد است.
اقتصاد کلان طرز کار یک نظام اقتصادی را به هنگام برخورد با مسائلی نظیر ]فقر[ ، تورم، رکود و بیکاری مورد آزمون قرار می دهد.
بنابراین، مسائلی که بخش کشاورزی در رابطه با بخشهای دیگر اقتصاد با آنها رو به روست در محدوده اقتصاد کلان قرار می گیرند.
به طور خلاصه، به عنوان مقایسه، اقتصاد کلان جنگلی را مورد مطالعه قرار می دهد اما اقتصاد خرد درختهای تک تک را (یا بعضی وقتها باغها را).
می توان با تقسیم بندی بیشتری، اقتصاد را به ایستا و ÷ویا تقسیم کرد.
در اقتصاد ایستا، پدیده های اقتصادی بدون توجه به زمان مطالعه می شوند اقتصاد «بدون زمان».
در محدودترین حالت اقتصاد ایستا، فرض بر این است که انتظار ما از پیشامدها مقدار واحدی دارد.
پدیده اقتصادی با حوادث قبلی یا بعدی خود مربوط است.
پویا به معنای امکان تغییر در رابطه اقتصادی در طول زمان است.
برای مثال، مطالعه روندهای اقتصادی در این طبقه قرار می گیرد.
پویا نه تنها به معنای تغییر در طول زمان است بلکه اغلب، عدم اطمینان کامل را نیز با زمان یکجا مطالعه می کند.
به این معنی که تغییرات در طول زمان می تواند با اطمینان دانسته شده باشد.
اقتصاد تحققی و اقتصاد ارزشی اقتصاد تحققی چگونگی کارکردهای واحد اقتصادی را توضیح می دهد.
اقتصاد تحققی «آنچه را که هست» مطالعه می کند و نه داوریهای ارزشی را درباره آنچه باید باشد.
برای مثال، اقتصاد تحققی کارکرد یک خانوار، یک بنگاه، یک بازار یا یک نظام اقتصادی را بدون افزودن صفت «خوب» یا «بد» به آن کارکردها توضیح می دهد.
اقتصاد ارزشی تجویزی یا توصیه ای است.
موضوع آن «چه باید باشد» است و نه «چه هست».
این نوع اقتصاد شامل مطالبی است که داوریهای ارزشی هستند.
عدم توافقها در اقتصاد ارزشی عموماً نمی توانند از طریق مراجعه به واقعیتها حل شوند زیرا طرفین مخالف اغلب، بحث خود را با مفروضات متفاوتی شروع می کنند.
همه ما دوست داشتنیها و دوست نداشتنیهای خود را داریم که از زمینه های مختلف فلسفی، اجتماعی و فرهنگی مان مشتق می شود؛ بنابراین، هرکدام از ما مجموعه هدفهای شخصی خود را دارد.
سیاست اقتصادی جزئی از موضوع اقتصاد ارزشی است.
خط فاصل بین اقتصاد تحققی و اقتصاد ارزشی همیشه به روشنی متمایز نیست.
مفهوم تابع تولید تابع تولید یک رابطه نهاده ستاده را نشان می دهد.
به عبارت دیگر، تابع تولید نرخ تبدیل منابع را به محصولات توضیح می دهد.
در کشاورزی روابط نهاده ستاده بیشماری وجود دارد زیرا نرخ تبدیل نهاده ها به ستاده ها به نوع خاک، حیوانات، تکنولوژیها، میزان بارندگی و غیره بستگی دارد.
هر رابطه نهاده ستاده، کمیت و کیفیت منابعی را مشخص می نماید که برای تولید محصول بخصوصی لازم است.
یک تابع تولید به طرق مختلف می تواند نشان داده شود: به صورت نوشته، شمارش و توضیح نهاده هایی که روی میزان ستاده ها مؤثرند، با تهیه لیست نهاده ها و ستاده ها به صورت عددی در یک جدول، به صورت تصویر و بالاخره به صورت یک معادله جبری.
یک تابع تولید به صورت زیر می تواند نوشته شود: که در آن Y ستاده و نهاده ها هستند که در تولید محصول یا ستاده شرکت دارند.
علامت تابع «f» نوع رابطه ای را که نهاده ها به ستاده تبدیل می شوند مشخص می کند.
برای هر ترکیب نهاده ها یک مقدار واحد ستاده وجود دارد.
برای مثال Y ممکن است میزان محصول ذرت در واحد سطح، کود شیمیایی، رطوبت خاک در موقع کشت، تراکم بوته ها، میزان بارندگی در طول فصل رشد و غیره باشد.
رابطه بالا تنها لیستی از نهاده ها را نشان می دهد.
معادله بالا به صورت فعلی میزان اهمیت و مشارکت هر یک از نهاده ها را در فاریند تولید نشان می دهد.
که در آن Y ستاده و نهاده ها هستند که در تولید محصول یا ستاده شرکت دارند.
تابع تولید مذکور نهاده های ثابت و متغیر را مشخص می کند.
برای مثال، کود شیمیایی یا علوفه اغلب نهاده های متغیری هستند که با نهاده های اثبت نظیر زمین و گاو شیری با هم به کار می روند.
نهاده های ثابت نقش مهمی در تولید کشاورزی بازی می کنند؛ آنها را اغلب واحدهای تکنیکی می نامند.
نهاده های ثابت ظرفیتهای مختلفی در جذب و تبدیل نهاده های متغیر به ستاده ها دارند.
برای مثال، خاک شنی ظرفیت کمتری برای جذب آب در وجه مقایسه با خاک رسی دارد.
ظرفیت معده یک گاو هلشتاین به طور متوسط بیشتر از معده گاو جرسی است.
در تابع تولید با قرار دادن یک خط عمودی بین نهاده های متغیر و ثابت آنها را از هم جدا می کنیم.
برای مثال، نشان می دهد که نهاده ثابت (واحد تکنیکی) و بقیه نهاده ها متغیرند.
هزینه های تولید هزینه ها مخارجی هستند که برای سازمان دادن و انجام فرایند تولید ÷رداخت می شوند.
هزینه ها شامل مخارج مربوط به نهاده ها و خدماتی هستند که در تولید مصرف شده اند.
در کوتاه مدت هزنیه های کل شامل هزینه های ثابت و متغیرند.
در بلند مدت، همه هزینه ها متغیرند، زیرا همه نهاده ها متغیر هستند.
هزینه های ثابت و متغیر یک منبع یا نهاده ثابت نامیده می شود اگر مقدار آن در طول مدت تولید تغییر نکند.
یک منبع یا نهاده متغیر نامیده می شود اگر مقدار آن در طول دوره تولید تغییر کند.
نهاده ها دارای هزینه های مربوط به خود هستند.
به طور کلی، هزینه های مربوط به نهاده های متغیر هزینه های متغیر نامیده می شوند.
وقتی میزان تولید تغییر می کند مقدار هزینه های ثابت تغییری نمی کند و حتی اگر تولیدی صورت نگیرد باز هزینه های ثابت مقدارش تغییر نخواهد کرد.
هزینه های ثابت مستقل از میزان تولید هستند.
در کشاورزی هزینه هایی مثل مالیات زمین، اصل و فرع ÷رداخت مربوط به خرید زمین، هزینه های بیمه و مخارج مشابه، هزینه های نقدی ثابت هستند.
هزینه های غیر نقدی ثابت شامل استهلاک ساختمان، استهلاک وسایل و ماشین آلات در اثر گذشت زمان، بهره سرمایه گذاری، مخارج کار خانوادگی و مخارج مدیریت است.
هزینه های ثابت معمولاً مربوط به نهاده های ثابت (واحد تکنیکی) هستند.
زیرا وقتی نهاده ای ثابت باشد مخارج مربوط به آن نیز ثابت است.
در این مورد باید دقت شود زیرا این حکم همیشه صحیح نیست.
برای اینکه هزینه ای ثابت باشد فقط کافی است هزینه ای که کشاورز در طول مرحله تولید متحمل می شود ثابت بماند و نه این که میزان نهاده مصرف شده ثابت باشد.
برای مثال، توجه داشته باشید که اگر کشاورز برای اشتراک برق مقدار ثابتی ÷ول، بدون توجه به میزان برق مصرفی، ÷رداخت کند در این صورت هزینه ثابت ولی نهاده (برق) می تواند متغیر باشد.
تخصیص یک نهاده متغیر از مسائل مربوط به تخصیص یک نهاده متغیر به عنوان روابط عامل ـ محصول نام برده می شود.
هدف مطالعه روابط عامل ـ محصول تعیین آن مقدار نهاده متغیر است که باید با نهاده های ثابت ترکیب شود.
سؤالهایی نظیر چه مقدار کود شیمیایی در واحد سطح باید مصرف شود؟
چقدر آب برای آبیاری محصول باید به کار رود؟
چند گوساله باید روی مرتع معینی مشغول چرا شوند؟
چند مرغ در یک مرغداری باید نگه داشته شوند؟
همه سؤالهایی است که در چهار چوب بحث رابطه عامل ـ محصول قرار می گیرد.
پاسخ دادن به سؤالهای مربوط به مسائل تخصیص منابع به هدفهای مدیران مزارع بستگی دارد.
هر مدیر مزرعه دارای منابع محدودی برای مصرف در مزرعه است.
مسئله ای که او با آن رو به روست عبارت است از به کار بردن این منابع برای رسیدن به هدفهای خودش ]یا هدفهای تعیین شده[ ولی، همان طور که در فصل اول ذکر شد، حل یک مسئله اقتصادی به مشخص شدن هدف یا هدفهای موردنظر بستگی دارد، که اغلب آن را به صورت تابع هدف، که یک اصطلاح تجریدی تر است، بیان می کنند.
در بررسی های اقتصاد تولید، هدفی که برای مدیر مزرعه فرض می شود کارایی اقتصادی است که به صورت هدف محدودتری همان به حداکثر رساندن سود است.
کارایی اقتصادی کارایی اقتصادی به ترکیبهایی از نهاده ها گفته می شود که به حداکثر کردن هدفهای فردی و اجتماعی منتج می شود.
برای وجود کارایی اقتصادی باید دو شرط لازم و کافی تأمین شود.
شرط لازم در فرایند تولید تنها موقعی این شرط تأمین می شود که: الف) امکان تولید مقدار معینی محصول با مقدار کمتری نهاده وجود نداشته باشد.
ب) امکان تولید مقدار بیشتری محصول با مقدار معینی نهاده نیز موجود نباشد.
در تجزیه و تحلیل تابع تولید، این شرط در مرحله دوم تولید تأمین می شود؛ به عبارت دیگر، وقتی که کشش تولید مساوی یا بزرگتر از صفر و مساوی یا کوچکتر از یک باشد (1 p 0) .
شرط لازم تنها به روابط غیرپولی مربوط می شود.
این یک شرط عمومی است زیرا در مورد همه نظامهای اقتصادی صادق است.
این شرط دارای ماهیتی عینی است.
هیچ مدیری از روی آگاهی در مراحل اول و سوم تولید نخواهد شکرد زیرا در مرحله دوم با مقدار کمتری نهاده می تواند مقدار بیشتری محصول تولید کند.
در یک رابطه نهاده ـ ستادۀ معین، ترکیبهای زیادی از نهاده ـ ستاده شرط لازم را تأمین می کنند.
به همین لحاظ یک شرط اضافی دیگر لازم است که به وسیله آن بتوانیم ترکیب موردنظر را از سایر ترکیبها جدا کنیم.
شرط کافی برعکس شرط لازم، که عینی است، شرط کافی برای کارایی شامل هدفها و ارزشهای فردی و اجتماعی است.
این شرط در ماهیت خود ذهنی است و از فردی به فرد دیگر، بسته به هدف و سلیقه آنها، فرق می کند.
اغلب در بحثهای نظری تجریدی این شرط شاخص انتخاب نامیده می شود.
شاخص انتخاب، مدیر مزرعه را در انتخاب میزان مصرف نهاده، به طوری که با هدفهای او متناسب باشد کمک می کند.
برای مثال، در کشاورزی معیشتی، یک خانواده ممکن است سیب زمینی را به شلغم ترجیح دهد و روی تولید سیب زمینی بیشتر تأکید کند در حالی که خانواده دیگری عکس آن عمل کند.
شرط کافی برای فردی که هدفش محصول زیاد در واحد سطح است با فردی که هدفش حداکثر سود در واحد سطح باشد فرق می کند.
در هر دو مورد، با وجودی که شاخصهای انتخابی که شرط کافی را تأمین می کند فرق دارند، کارایی اقتصادی تأمین شده است، زیرا مدیر مزرعه هدف خود را تأمین می کند.
روشهای تعیین نقطه بهینه مسئله مورد مطالعه در اینجا عبارت است از تعیین سودآورترین میزان فعالیت یک بنگاه اقتصادی در یک دوره کوتاه مدت.
این مسئله با تعیین سودآورترین میزان نهاده یا سودآورترین میزان ستاده حل می شود.
به این دلیل که تابع تولید نهاده و ستاده را به صورت واحدی به یکدیگر مربوط می کند؛ هر یک از این دو راه که انتخاب شود به جواب واحدی می رسیم.
از نظر اصطلاح شناسی اقتصادی «سودآورترین» مقدار می تواند مقدار «بهینه» نیز نامیده شود؛ هر دو اصطلاح اینجا به کار برده خواهند شد.
مقدار بهینه یک نهاده متغیر، مقداری است که سود فرایند تولید را به حداکثر می رساند.
موقعی که مقدار بهینه نهاده متغیر در کوتاه مدت به کار برده شد، تنها راه ممکن برای افزایش سود، تغییر تکنولوژی یا تغییر مقدار نهاده های ثابت است.
سود از کم کردن هزینه های کل از ارزش کل محصول به دست می آید.
سود را اغلب بازده خالص یا درآمد خالص نیز می نامند.
تعیین مقدار بهینه نهاده مقدار بهینه نهاده مقداری است که به ازای آن سود حداکثر باشد.