متغیر مستقل صورتبندی قدرت سیاسی متغیر وابسته توسعه سیاسی و اقتصادی ایران سؤال اصلی : آیا صورتبندی قدرت سیاسی بر فرآیند توسعه سیاسی واقتصادی ایران طی سالهای 1320 تا 1357 تاثیر گذار بوده است ؟
فرضیه اصلی : با توجه به اینکه ما صورتبندی قدرت سیاسی را طی این دوران با ماهیتی رانتیردر نظر می گیریم ، لذا بر توسعه چه سیاسی و چه اقتصادی تاثیرات بسزایی داشته است و هرچه از سال 1320 به جلو می رویم و به دهه 1350 می رسیم به لحاظ اقتصادی شاهد رشد اقتصادی و البته بسته شدن فضای سیاسی هستیم که این دو در کنار هم ضمن ناموزون بودن، انتظارات را هم برآورده نساخته و باعث فروپاشی ساختار سیاسی و نظم موجود می گردد.
فصل اول : با توجه به اینکه ما می خواهیم توسعه را طی این سالها مورد بررسی قرار دهیم ، لذا لازم است مقدمه ای راجع به مفاهیم و کلیات توسعه ارائه دهیم .
در ابتدا تعاریفی از توسعه Development 1 .
بهبود ، رشد و گسترش همه شرایط و جنبه های مادی و معنوی زندگی اجتماعی .
2 .
گسترش ظرفیت نظام اجتماعی برای برآوردن احتیاجات محسوس یک جامعه (امنیت ملی ، آزادی فردی ، مشارکت سیاسی ، برابری اجتماعی ، رشد اقتصادی ، صلح و موا زنه محیط زیست ) ، مجموعه ای از این احتیاجات است .
3 .
فرآیند بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی افراد جامعه .
با توجه به تعاریف و ویژگیهایی که ذکر شد می توان تعریفی کلی و جامع تر از توسعه مطرح ساخت .
توسعه عبارت است از رشد هماهنگ و متوازن میان بخشهای اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی به گو نه ای که استفاده مطلوب از منابع و امکانات جهت بهبود کیفی و کمی زندگی مردم را فراهم آورد .
حال که به مفهومی از توسعه دریافتیم لازم است با کلیاتی پیرامون توسه آشنا شویم .
توسعه بر خلاف نوسازی که دارای حد و غایتی نیست ، اهداف مشخصی را در مدتی معین دنبال می کند و اهداف کیفی را در نظر می گیرد .
توسعه در ابتدا در علوم اقتصادی مطرح شد اما به مرور در جامعه شناسی و علوم سیاسی هم مورد توجه قرار گرفت ، چنانکه امروزه همگان به این نتیجه رسیده اند که توسعه چیزی بیش از نوسازی و رشد اقتصادیست و گذشته از بهبود سطح مادی زندگی ، عدالت اجتماعی ، آزادیهای سیاسی و بزرگداشت ارزشها و سنتهای بومی را هم در بر می گیرد .
باید نخستین پژوهشگر برجسته ای که مفهوم توسعه را عمیقاً تحلیل کرد لوسین پای دانست .
وی نخستین گام را در توسعه سیاسی تکامل نظام دولت ملی می د اند .
از دیدگاه او توسعه سیاسی دارای 3 ویژگی است : 1 .
برابری : مشارکت توده ای ، که در آ ن مردم تبدیل به شهروندان فعال می شوند.
(دستیابی به مقامات سیاسی با توجه به دستاوردها ، لیاقتها و صلاحیتهاست نه به شکل روال انتصابی در نظامهای اجتماعی سنتی ) .
ظرفیت : توانایی نظام سیاسی در برون داده ها و تأثیر آ ن بر جامعه و اقتصاد .
(منظور همان شرایط تأثیر گذار بر اجرای وظایف حکومتی ، تخصصی کردن حکومت ، عقلانی کرن مدیریت ، و ستمگری دنیایی در جامعه است .
) 3 .
تغییر تدریجی : تقسیم کار متعادل در جامعه ، بطور عمده تغییر تدریجی به ساختار های غیر ا قتداری مرتبط است .
جابجایی نخبگان از ویژگیهای تغییر تدریجی است .
در تقسیم بندی توسعه ابتدا به تعریف توسعه سیاسی می پردازیم : توسعه سیاسی را مطالعه رژیم های جدید ، نقش گسترش یافته حکومتها ، بالا بردن مشارکت سیاسی و توانایی رژیمها برای حفظ نظم در شرایط تحولات پر شتاب ، همچنین رقابت بین دسته های سیاسی ، طبقات و گروههای قومی بر سر قدرت و نیز رقابت در منزلت اجتماعی و ثروت تعریف می کنند .
نمود توسعه سیاسی در سه سطح قابل تشخیص است : 1 .
جمعیت ، 2 .
انجام منظم کارهای حکومتی و عمومی ، 3 .
سازمان جامعه مدنی ، برخی معتقدند پیش شرط توسعه اقتصادی ،نوسازی سیاسی ، کارکرد دولت ملی ، توسعه اداری و حقوقی ، مشارکت ودموکراسی است .
لازم به ذکر است توسعه سیاسی دو جنبه دارد ، همچنان که به رشد نهادهای سیاسی و اجتماعی نظر دارد به سیر قهقرایی آ ن نیز می پردازد .
از یکسو روند اجتماعی بوجود آمده ، تقویت و تثبیت می گردد و از سوی دیگر بی ثباتی ساختارها افزونتر می شود .
اگر نظام سیاسی به دموکراتیزه کردن شتاب بخشد در راستای تحقق توسعه سیاسی پیش رفته وجنبه مثبت دارد .
اما اگر نتواند نهادهای دموکراتیک را مشخص کند در یک سیر قهقرایی فرو خواهد رفت .
اساساً از پایان جنگ دوم جهانی به بعد مفهوم توسعه برای کشورهای مختلف آفریقایی ، آسیایی و آمریکای لاتین و ممالک دریای حوزه کارائیب و جنوب اقیانوس آرام اهمیت فراوان یافته و همواره مترادف با تغییرات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی ارزیابی شده است .
در ابتدا پیدایش مفهوم توسعه و تمرکز آن بر رشد اقتصادی و دفاع از ضرور ت اهمیت بیشتر بر ا قتصاد قرار داشت اما در چهار دهه نخست قرن بیست حوزه شمول این مفهوم گستردگی زیادی یافته و مسا ئل سیاسی و اجتماعی بویژه اهداف رفاهی را در بر می گرفت .
فرآیند توسعه در تمامی جوامع توسعه یافته نخست در بخش اقتصادی و با رشد اقتصادی آغاز گردید .
چنین رشدی با افزایش مداوم تولید سرانه و طبیعتاً با فزونی مستمر درآمد سرانه توأم بود و این جوامع توانستند با افزایش متوالی تولید از مرحله رشد گسترده به مرحله رشد متراکم برسند .
به موازات ایجاد توسعه اقتصادی برداشتهای افراد جامعه نیز از نحوه زندگی تغییر می کند .
همچنین برای استحکام و تداوم توسعه اقتصادی لازم است که در گرایشها و عقاید عمومی نیز دگرگونیهایی حاصل آید که چنین امری تغییر در مؤسسات و نهادهای اجتماعی را برای همسو نمودن آ نها با پیشرفتهای اقتصادی در پی ، و بدین صورت توسعه اجتماعی هم تحقق می یابد .
اما پویش توسعه در اینجا متوقف نمی گردد بلکه جهت مستحکم تر شدن و ادامه بقای توسعه اقتصادی و اجتماعی ،تسری آن به بخش سیاسی هر جامعه لازم می باشد .
در این بخش استکه برداشتهای عمومی نسبت به قدرت سیاسی و نحوه اعمال و تقسیم آ ن و همینطور چگونگی رابطه میان گروههای صاحب قدرت سیاسی با توده های فاقد قدرت و نحوه مشروعیت یافتن نظام سیاسی و میزان آن دگرگون شده و با زمینه های اجتماعی و اقتصادی همخوانی یافته و بدین ترتیب جامعه ای توسعه یافته را به منصه ظهور می رساند .
با توجه به اهمیت توسعه اقتصادی جا دارد تعریفی ساده اما کلی از مفهوم توسعه اقتصادی ارائه دهیم .
توسعه اقتصادی روندیست که طی آن تولید یا درآمد ملی واقعی یک کشور در یک دوره دراز مدت از طریق افزایش بازدهی سرانه افزایش پیدا کند و باعث بالارفتن سطح رفاه مردم گردد .
منظور از تولید ملی واقعی : مجموع ارزش کالاها و خدمات تولید شده در اقتصاد کشور که بر اساس قیمتهای ثابت ارزیابی شده اند .
توسعه اقتصادی غالباً با روند صنعتی شدن و شهرنشینی همراه است که از شاخصها و معیارهای توسعه اقتصادی محسوب می شود .
توسعه اقتصادی نه تنها به معنی افزایش تولید و درآمد ملی در درازمدت است ، بلکه شامل تغییراتی از قبیل تغییر در ساختار تولیدات ، تغییر در تکنولوژی تولید و تغییر در طرز فکر اجتماعی و فرهنگی جامعه هم می شود .
حال باید دید شاخصهای مثبت و منفی توسعه چیست ؟
الف ) شاخصهای مثبت توسعه : 1 .
یکپارچگی سرزمینی ، 2- یکپارچگی ملی (شکل گیری ملت ) ، 3- انتخابات آزاد ، 4- مشارکت بیشتر مردم در روند های سیاسی ، 5- مشارکت مردم در هیئتهای تصمیم گیری ، 6- ثبات دموکراتیک ، 7- آزادی و رشد مطبوعات ، 8- تمرکز زدایی سیاسی و اداری ، 9- گسترش امکانات آموزشی ، 10- تعهدات عمومی ، 11- کنترل جنبشهای مخالف (بردباری –ناراضیان)، 12- مسئولیت حاکمان در برابر مدرم ، 13- استقلال قوه قضاییه و حاکمیت قانون ب ) شاخصهای منفی توسعه که البته منجر به فروپاشی سیا سی نیز می گردد .
1- عدم رعایت قوانین و انتخابات تقلبی ، 2- تظاهرات اعتراض آمیز همراه با خشونت ، 3- فعالیتهای مسلحانه و زیرزمینی و آشوبهای مخالفان ، 4- فساد سیاسی بخاطر منافع شخصی ، 5- سرکوبی ناراضیان ، 6- بت شدن فرمانروایان ، 7- تکریم ایدئولوژی رسمی و حاکم ، 8- سوء قصد های سیاسی ، 9- فساد و سوء مدیریت ، 10- مداخله خارجی در امور داخلی کشور .
هدف از ذکر تمامی مباحث بالا ، دستیابی به توسعه است .
اما این توسعه خود دارای چه اهدافیست ؟
1 .
دستیابی به رشد اقتصادی : یعنی رشد تولید سرانه جمعیت و در شکل کلان رشد سالانه تولید ناخالص ملی .
این امر هدف اولیه برنامه ریزان اقتصادی طی دهه های پیش بود که بدلیل لاینحل ماندن مشکل فقر اجتماعی ، مسئله توزیع درآمد و وعدالت نیز مورد توجه قرار گرفت .
کاهش فقر مطلق : کاهش میزان جمعیتی که پایین تر از سطح استاندارد رفاه زندگی می کنند .
روی دیگر این مسئله کم کردن نابرابری یعنی اختلاف درآمد و ثروت میان مردم است .
گسترش خدمات اجتماعی : همچون دسترسی عمومی به آموزش ، بهداشت ، ارتباطات و اطلاعات .
4.
گسترش دموکراسی و مشارکت اجتماعی : بعنوان عامل تحکیم بخش و تضمین کننده توسعه اقتصادی .
اما یگانه هدف توسعه حصول جامعه ایست که انسانها در آن اصل اساسی اند و میتوانند نیازهای مادی و معنوی خود را به نحو رضایتبخشی برآورند .
توسعه دارای ابعاد مختلفی است که جهت یادآوری مختصراً به ذکر آنها می پردازیم : 1- توسعه اقتصادی ، 2- توسعه سیاسی ، 3- توسعه اجتماعی ، 4- توسعه فرهنگی الف ) توسعه اقتصادی : تغییرات و دگرگونی های ساختی در اقتصاد کشور در چهارچوب نظام ارزشهای سیاسی و اجتماعی حاکم برجامعه می باشد .
شاخصهای توسعه اقتصادی : افزایش تولید ناخالص ملی ، سهم بخشهای عمده اقتصادی (کشاورزی – صنعتی – خدمات ) در تولید ناخالص ملی ، رشد تولید ناخالص داخلی سرانه ، پایین بودن میزان تورم سالانه ، رشد سالانه صادرات نسبت به تولید ناخالص داخلی ، افزایش مازاد بودجه دولت نسبت به تولید ناخالص داخلی و .
.
برای دستیابی به اهداف توسعه اقتصادی دو استراتژی در نظر گرفته می شود : 1- جایگزینی واردات : تشویق صنایع داخلی به امید نرخ رشد اقتصادی و افزایش سطح اشتغال .
2- استراتژی توسعه صادرات : در این استراتژی به دلیل عدم موفقیت در جایگزینی واردات گرایش اقتصاد از سیاست درون نگری به برون نگری معطوف می شود و گسترش صا درات از طریق استفاده از مکانیسم بازار و افزایش فروش به بازارهای خارجی مد نظر قرار می گیرد .
ب ) توسعه اجتماعی – فرهنگی : به اعمال مجموعه سیاستهایی اطلاق می شود که موجب بهبود کیفی سطح زندگی عموم مردم در یک جامعه می شود .
فرآیند جهت گیری ، سیاستگذاری و ایجاد هماهنگی در برنامه هایی که موجبات بهزیستی انسان را فراهم می آورد .
مثل آموزش ، پرورش ، بهداشت ، تأمین ا جتماعی ، مسکن ، اشتغال ، ا منیت و .
ج ) توسعه سیاسی : روشها و خط مشیهای سیاسی که رشد اقتصادی را در کشورهای در حال توسعه هموار می سازد .
با توجه به اینکه رشد اقتصادی پایه گذار توسعه می باشد لازم است ارتباط میان رشد اقتصادی و توسعه را نیز مورد بررسی قرار دهیم .
رشد اقتصادی در واقع زمینه ساز پیدایش توسه در جوامع می باشد .
علمای اقتصادی معتقدند باید رشد و توسه اقتصادی را مترادف با هم در نظر گرفت .
حال انکه در نظر علمای علم سیاست مفهوم توسعه فراگیرتر و جامع تر از مفهوم رشد بوده و از طریق دسیتابی به رشد اقتصادی می توان شرایط لازم جهت رسیدن به توسعه را فراهم کرد .
اما امکان عدم حصول به توسعه پس از تحصیل رشد اقتصادی هم منتفی نبوده و امکان دارد یک جامعه در همان مرحله رشد متوقف شود و هرگز به توسعه نرسد .
آرتور لوئیس 3 اصل را برای دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی مطرح ساخته است : 1 .
افزایش کوششها جهت بهره وری اقتصادی از طریق کاهش هزینه ها و افزایش سود و بالابردن بازده تولید .
2.
افزایش آگاهیها و فعالیتها بویژه در بخش تولید .
3.
ازدیاد مبالغ سرمایه یا دیگر منابع لازم اقتصادی جز از راه افزایش درآمدها و سپس انباشت و تراکم سرمایه و در مرحله بعد از آن ، سرمایه گذاری جهت افزایش تولید و رسیدن به توسعه اقتصادی .
تجلی نخستین نشانه بارز توسعه همانا رشد اقتصادی و افزایش درآمد ملی است و از سوی دیگر در تمامی جوامع جهان سومی و در حال توسعه به دلایل متنوع تاریخی و اجتماعی این عنصر و امر سیاسی است که نقش اساسی و تعیین کننده در تشکیل کشور ، استحکام ملی ، تعیین جایگاه ، تقسیم امکانات و رتبه بندی گروهها و سایر عوامل و عناصر موجود در جامعه را بعهده دارد .
در پایان مباحث و کلیات توسعه نقش های منفی و مثبت نظام سیاسی در روند توسعه را بر می شماریم .
ابتدا نقش منفی نظام سیاسی در روند توسعه .
ضعیف باقی گذاردن و عدم تقویت قانون و نظم در جامعه .
2- فساد در دستگاههای اجرایی ، 3- چپاول و غارت طبقات مختلف بویژه طبقه سرمایه دار ، 1 .
2- فساد در دستگاههای اجرایی ، 3- چپاول و غارت طبقات مختلف بویژه طبقه سرمایه دار ، 4- استثمار تمامی طبقات و ممانعت از ترقی و پیشرفت مادی و معنوی آنها ، 5- استفاده نادرست و نابودی امکانات و دارایی های خارجی همچون سرمایه ها ، مهارت ها و افکار و آراء جدید ، 6- ضعف در فراهم آوردن انگیزه های لازم و عدم ایجاد حس همکاری و مراقبت از آن بخشهای اقتصادی در روند توسه که ممکن است مورد هجوم قرار گرفته و صدمه ببیند .
7- مقرارت بی دلیل محدود کنند ه فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی ، 8- تحمیل مالیاتها و عوارض و وظایف سنگین بطور مستبدانه و دلبخواه از سوی حکومت وضع شده ، میزان آن متغیر بوده و نابود کننده انگیزه های رشد و توسعه است .
9- اتلاف منابع در سیاستهای جنگ طلبانه ، 10- انحراف جهت منابع از فعالیتهای لازم اقتصادی به سمت فعالیتهای غیراقتصادی و غیر ضروری .
نقش مثبت نظام سیاسی در روند توسعه : تقویت قانون و نظم و امنیت در جامعه ، 2- پشتیبانی مؤثر از آموزش و بهداشت عمومی ، 3- حمایت مناسب از تحقیقات و پژوهشها در بخشهای پایه ای و اساسی علوم و تولید ، 4- کنترل ورود و خروج ارز و کارتهای اعتباری از راه سیستم بانک مرکزی جهت مقابله با ایجاد نرخ بالایی از تورم، 5- تهیه مقدمات ضروری و عملی بوسیله بانک مرکزی و سایر مراکز و مؤسسات دست اندرکار جهت مقابله با کاهش زیاد و بی مورد قیمها ، 6- فراهم آوردن نیازهای کارکنان اداری با درآمد ثابت ، چه بخش دولتی چه بخش خصوصی ، 7- انجام مساعدتها و مساعی لازم جهت تشکیل و ترویج برداشتها و گرایشهای مناسب فرآیند توسعه و رشد اقتصادی توسط حکومتها ، 8- نظارت بر نحوه توزیع درآمده ها به صورتی مؤثر بوسیله حکومت ، 9- مساعدت حکومت جهت تشکیل نهادهای عمومی و نهاد سازی در بخشهای ا قتصادی و اجتماعی وسیاسی .
فصل دوم : مقاله حاضر سعی دارد به تشریح ایران سالهای 20 تا 57 بپردازد .
دورانی از تاریخ ایران که مقارن با سلطنت محمد رضا پهلوی است .
وی در سال 1298 ش به دنیا آمد ، مادرش تاج الملوک همسر دوم رضا شاه بود .
دوران کودکی او در محیطی ظاهراً دیکتاتور گونه گذشت ، خانواده تحت حاکمیت یک نفر که دستورش باید بی چون و چرا اجرا شود محیطی آکنده از ترس و وحشت و فاقد حس امنیت .
کودکان در چنین محیطی حالت تسلیم و اطاعت دارند و در واقع دچار هیجان و اضطرابند ، این کودکان با توجه به محیطی که در آن پرورش یافته و بزرگ می شوند کمتر می توانند وارد کارهای گروهی شوند .
چنین الگوی تربیتی باعث شد محمد رضا پهلوی نسبت به زیردستان خشن و نسبت به بالادستان تمکین نماید .
او در 7 سالگی ولیعهد شد ، از این زمان بود که وی از خانواده جدا شده و دور از محیط عاطفی مادر و خواهر در فضایی مردانه تعلیم داده شد و بعد از پایان تحصیلات ابتدایی به سوئیس فرستاده شده و در آنجا بود که محمد رضا پهلوی با فرهنگ غرب آشنا شد .
با توجه به اینکه نگرش وی اصولاً کمی و حجمی بود نگاه او به غرب نتوانست تحلیلی درست به او ارائه دهد .
با توجه به نیروی اراده ضعیفی که در محمد رضا بوجود آمد وی نتوانست آن خلاقیت وذهن تحلیلگری را که مشخصه یک رهبر جامعه محسوب می شد بدست آورد .
او ارزیابی صحیحی از خودش نداشت و اظهار نظر دیگران بشدت بر او مؤثر واقع می شد ، این امر منجر شد تا او برای مطرح ساختن خود در مجامع بین المللی بودجه های کلانی را صرف کند از جلمه جشنهای 2500 ساله .
اما محمد رضا پهلوی پس از 5 سال زندگی در غرب سرانجام در سال 1315 ش از سوئیس به تهران آمد و وارد دنشگده افسری شد .
او از سال 1320 تا 1357 برای مدت 37 سال حکومت ایران را در دست گرفت و نظام حکومتی ایران و تمام تحولات اجتماعی و سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی کشور را تحت تأثیر سیاستهای خود قرار داد ، سیاستهایی که زیر سایه سنگین شخصیت او بود .
پرویز راجی در کتابش شاه را اینگونه معرفی می کند : کارنامه ای آکنده از اتخاذ سیاستهای اقتصادی فاجعه آمیز ، اشتباه در اولویت دادن به مسائل غیر ضرور ، غرور و تفرعن در امور نظامی و سخنرانی های پر گزافه .
بد نیست به متن تلگراف سفارت امریکا در تهران به وزارات خارجه ایالات متحده فرستاده شده بود نیز اشاره ای داشته باشیم .
در تلگراف آمده است .
سران همه کشورها افرادی تنها هستند ، لیکن شاه از بیشترآنها تنها تر است .
وی بخاطر ثبات و امنیت و پیشرفت کشورش بار سنگینی را شخصا ً به دوش می کشد .
مشاورانش نه در کابینه و نه در بیرون از آن به وی درست خدمت نمی کنند و این تاحدودی بدین سبب است که فطرتاً به جاه طلبی های دیگران بدگمان است وهمچنین بدین جهت که فاقد همکاران واقعاً صالح است و حتی کسانی که حائز صلاحیتند بدان تمایل دارند که آراء منفی به وی اظهار نکنند و از آن سنت دیرین ایرانی پیروی کنند که باید به شاه چیزی بگویند که می پندارند خوش دارد بشنود و این غالباً به صورت تملق گویی گزاف در می آید که شاه بگونه حیرت انگیزی نسبت به آن حساس ا ست ، وی مردیست پر نخوت و پیرامونیانش هم ا ینرا می دانند .
سرانجام محمد رضا پهلوی پس از 37 سال سلطنت در 26 دی ماه سال 1357 پس از خداحافظی از درباریان و ژنرالهای مانده در کشور سوار بر هواپیمای سلطنتی عازم سفر شد .
وی پیش از سوار شدن در هواپیما در مقابل عکاسان و خبرنگاران ایستاد و علت سفرش را استراحت و با صدایی لزران مدت آنرا نه چندان طولانی اعلام داشت .
چند ساعتی گذشت تا وی همراه همسرش فرح و همراهیانش مورد استقبال رسمی انورسادات قرار بگیرند .
سپس عازم مراکش شد و در آنجا بود که صحنه های تلخ جنگهای خیابانی و سقوط پایتختش را به چشم دید .
وی از مراکش عازم مکزیک شد و در کنفرانسی مطبوعاتی اعلام کرد ایران در شرف تجزیه است .
بیماری سرطان او به جای خطرناکی رسیده بود ، و سرانجام در 5 مرداد سال 1359 ش از دنیا رفت تا تقویم پادشاهی ایران در سال 1359 آخرین پادشاه را به خاک بسپارد .
در این فصل به دیدگاههای کسی می پردازیم که معتقد است طی 37 سال سلطنتش ایران را چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی به دروازه های رشد و توسعه رسانده است .
محمد رضا پهلوی معتقد است در دوران سلطنتش درست است که دچار ا شتباهاتی هم شده اما کوشش جهت عظمت و اعتلای ایران هرگز خطا نبوده .
وی رسالت خود را حفظ و صیانت استقلال و وحدت ملی می دانست .
وی معتقد است در زمینه بهداشت ، رفاه اجتماعی و آموزش توجهی خاص مبذول داشته و به احداث مدارس ، بیمارستانها ودانشگاهها پرداخته و در زمینه کشاورزی با مکانیزه کردن کشاورزی ، احداث سد ، تولید برق ، و در صنعت نیز با الویت به صنعت ذوب آهن ، نساجی و آجرسازی در توسعه ایران گامهای بلندی برداشته است .
در قسمت ارتباطات به تکمیل راه آهن تهران ، مرمت راههای موجود ، بندرها و بهبود وضع فرودگاهها و مخابرات پرداخته است .
وی در مورد بحران نفت معتقد است : بعد از انتصاب مصدق به نخست وزیری وی نفت را ملی کرد و بر اثر مخالفت انگلیسی ها ایران از فروش نفت عاجز ماند و سودی در عمل عاید ایران نشد .
و دو ماه بعد از ماجرای دادگاه لاحه بریتانیا در عراق و قبرس نیروی نظامی پیاده کرد ، که شاه در این مورد به سفیر انگلیس در ایران می گوید : در صورت تجاوز به خاک ایران ، من پیشاپیش سربازانم به دفاع از کشورم می پردازم .
وی می گو ید : از لحاظ اقتصادی در سال 1977 م شرکت ملی نفت ایران با درآمدی معادل 22 میلیاد دلار مقام نخست را در میان 500 شرکت سود آور جهان به دست آورد .
وی در مورد انقلاب سفید متذکر می شود ، سه سپاه دانش ، بهداشت و ترویج و آبادانی در پیکار با فقر و جهل کوشیدند و باعث تسریع در برنامه های عمرانی شدند و این امکان را بوجود آوردند که ایران از مدار عقب افتادگی خارج شده در شمار ممالک متحول درآید .
همچنین برای جلوگیری از تخریب مر اتع و جنگلها به ملی کردن آنها پرداخته شد تا از انحصار مالکیت خصوصی خارج شود .
همینطور به کارگران خانه های سازمانی و یا وامهای طویل المدت اعطا گردید و سیاست تأمین اجتماعی برای ایام پیری و ناتوانی و بیماری ها و حو ادث ناشی از کار منطبق با هزینه های زندگی در دست اجرا قرار گرفت .
انقلاب آموزشی و اصلاحات فرهنگی : شاه می گوید بیش از همه در اندیشه آ ینده ایران بوده و مفهوم سازندگی آینده ایران را توجه به آموزش جوانان می دانسته در نتیجه با تلاش سپاه دانش و هزینه هایی بی نظیر درجهان تعداد دانش آموزان و دانشجویان را به چندین برابر رساند .
در زمینه آموزش دانشجویان و دانش آموزان در مقابل تعهد خدمت به دولت ضمن اینکه از نوعی بیمه و تعهد دولت در قبال آنها برای تهیه شغلی مناسب برخوردار شدند از اصل آموزش را یگان هم بهره مند گردیدند .
مبارزه با تورم ، سوداگری و فساد : وی می گوید بدلیل تورم 40 درصدی در سال 54 و رونق 20 درصدی اقتصاد کشور تصمیمی به مبارزه با تورم گرفته شد .
وی اقرار می کند در سال 57 با توجه به افزایش سریع قیمتها اشتباه بزرگی مرتکب شد و از دانشجویانی که داوطلب شدند خواسته شد مراقب نرخ کالاها با شند که البته رفتار ناشایست برخی از آنها موجب نارضایتی شد .
خرده فروشها از یک طرف تحت فشارعمده فروشان و از طرف دیگر تحت فشار بازرسان و دادگاههای صنفی قرار گرفتند که نتیجه نارضایتی کسبه و بازاریان بود .
بسوی تمدن بزرگ : شاه می گوید نخست تلاشش در جهت تضمین استقلال و وحدت ایران در سالهای 24 و 25 و سپس نجات ایران از آشوب سال 32 و سرانجام بازسازی توسعه اقتصاد ایران بوده و از سال 42 کشور به شاهراه ترقی قدم نهاده ، و درواقع تمدن بزرگ کوششی بود جهت ایجاد تفاهم ملی وصلح و صفای اجتماعی و پیدایش مناسبی که همه افراد جامعه بتوانند به کار و تلاش برای پیشرفت ملی بپردازند .
از سال 42 تا 57 درآمد ناخالص ملی ایران 15 برابر شد .
ذخایر ارزری کشور از 45 به 1509 میلیارد ریال رسید .
رشد اقتصادی در سال 57 به 8/13 درصد رسید .
ایران بعد از سال 1353 ش یکی از ده قدرت اول اقتصادی جهان در میان ممالک عضو صندوق بین المللی پول شد .
گسترش چشم گیر آموزش طی این دوران باعث شد مخالفین هم نتوانند آنرا انکار کنند که همیشه خود از چندین ده هزار دانشجویی که علیه حکومت تظاهرات می کردند سخن می راندند .
بلحاظ نظامی ، ایران یکی از تواناترین ، متحرک ترین ارتشهای غیر اتمی دنیا بود که قادر به حفظ و صیانت حدود و دفاع از تماممیت کشور بود وحتی منافع ایران را درخلیج فارس و افزون بر آن در اقیانوس هند نیز حفظ می کرد .
محمد رضا پهلوی خاطرنشان می سازد در هنگام ترک کشور ذخایر ارزی ا یران به 12 میلیارد دلار می رسیده ، بیکاری مطلقاً وجود نداشته و حتی یک میلیون نفر خارجی هم در کشور کار می کردند .
تحقق دموکراسی شاهنشاهی : وی می گو ید : سیاست داخلی ایران از سه اصل الهام می گرفت : مشارکت ، 2- عدم تمرکز ، 3- تحکیم هرچه بیشتر دموکراسی .
گرچه دموکراسی و شاهنشاهی در کنار هم تعجب آور است ، اما شاه به حکم قانون اساسی در ایران سلطنت می کند نه حکومت .
و دموکراسی شاهنشاهی نیز عبارت بود از اتحاد تمام گروهها و طبقات بمنظور تلاش مشترک در راه ترقی میهن .
او در مورد توسعه ایران نیز می گوید : ارقام سازمان ملل متحد در مورد ایران نشان می دهد کشور ایران ظرف 25 سال در آموزش – پرورش و سیاست ، اقتصاد ، فرهنگ و .
رشدی بی سابقه داشته است .
اعتقاد شاه بر این است که توسعه زیر بنایی اقتصادی تنها راه نیل به دموکراسی واقعی است .
و کشورهای در حال توسعه بر سر یک دوراهی اند ، 1- یا باید برای همیشه در حال عقب افتادگی باقی بمانند و یا 2- به هر قیمتی علی رغم تمام دشواریها به راه توسعه و پیشرفت قدم بگذارند .
شاه در پایان می گوید : تنها یک قدم تا هدف نهایی باقی بود که دشمنان غربی اش که از افزایش بهای نفت توسط او ناراضی شده بودند ، آگاهانه سعی در تخریب سازندگی های وی کردند .
فصل سوم : ما در این فصل می خواهیم برخی چهارچوبهای نظری و آراء و عقاید برخی از صاحب نظران را در مورد ماهیت دولت ایران و نقش شاه در این توسعه وابسته مطرح کنیم .
آبراهیمیان استدلال دقیقی دارد و معتقد است انقلاب در پی تغییر اجتماعی و اقتصادی سریعی که با بی تحرکی سیاسی توأم شده فرا می رسد .
توسعه وابسته به نظام بین الملل در دهه 40 و 50 ش نرخ رشد اقتصادی چشمیگیری به ارمغان می آورد اما موجب اختلالات شدیدی در ساختار اجتماعی ایران گردید که نیتجه آن پاسخهای مخالف طی این سالها در برابر مشکلات سیاسی و اقتصادی روز بود .
تناقضات این مدل انباشت که در کنار کسادی جهانی طی این دوره شکوفایی نفتی را خاتمه بخشید و نرخ رشد اقتصادی را کاهش داد .
افسانه نجم آبادی دولت ایران را طی سالهای 42 تا 57 ماهیتاً رانیت می داند و غیر دموکراتیک بودن آنرا بهمان ماهیت رانیت بودنش نسبت می دهد و می گوید : دولت تحصیلدار پهلوی نه تنها بدنبال تقویت استقلال خود از جامعه بود ، بلکه با تغییر الگوی فرهنگی و آموزشی سعی در سیاست زدایی اجتماعی بصورت وسیع کرد .
نتیجه چنین فرآیندی کاهش شدید مشروعیت و بحران فرهنگ سیاسی کشور شد و شرایط را بلحاظ نهادی و ساختاری آماده ایجاد استبداد کرد .
تدا اسکاچپل انقلاب ایران را به سادگی ما حصل روند نوسازی بیش از ح سریع و پرشتاب می داند .
طی دهه 40 و با شتابی فزاینده در طول دهه 50 جامعه ایران شاهد اصلاحات ارضی ، مهاجرت گسترده از روستا به شهر ، روند سریع صنعتی کردن ، توسعه ناگهانی نظام آموزش و پرورش مدرن در سطح دبستان تا دانشگاهها بود ، محتمل است انقلاب مستقیماً ماحصل ناهنجاری و ناآرامی در اجتماع ، یأس و از خود بیگانگی اجتماعی ، عجز و ناتوانی فراگیر در قبال شتاب و سرعت تغییر و تحولات بود .
بیل و لیدن معتقدند محمد رضا پهلوی با اقداماتی نوسازگرایانه /دمساز گرایانه/ که بر اساس الگوی پاتریمونیال سنتی برنامه ریزی شده بود حکومت می کرد .
از اینروست که اقدامات نوسازگرایانه او نتوانست به موفقیت های پیش بینی شده بینجامد .
شاه تنها قادر بود سازوکار های نظامی پاتریمونیال را تکامل دهد اما حاضر نشد از تمام ویژگیهای آن دست بردارد .
هوشنگ شهابی نیز سرشت دولت ایران را در دوره سالهای 42 تا 56 پاتریمونیال می داند .
شخصی بودن قدرت بعد از کودتای 32 ش موجب شد تمام نهادهای قانونی و مشارکتی بعنوان ابزار حفظ شاه بکار گرفته شوند .
محمد رضا شاه عناصر پاتریمونیال ساخت قدرت را تجدید کرد اما از آنجا که قاطعیت پدر را نداشت رفتار متعارضی از خود بروز داده و با قبولاندن ایدئولوژی سلطنت الهی مردم را به اطاعت وادار کرد و با تجدید ساخت نظام پاتریمونیال ایران باستان ، به تبلیغ آن تأکید می کرد .
ماروین زونیس و ویلیام شوکراتس نیز موفقیت شاه در تجدید ساخت پاتریمونیال را در دو امر می دانند : 1- نقش دستگاه حکومتی و نخبگان وابسته به کانون قدرت که مبلغ و مروج شاه پرستی بودند .
2- اقتدار پذیری جامعه ایران که شرایط پذیرش سلطه شاه بوسیله مردم در تجدید ساخت نظام پاتریمونیال را متکی به غرایز ریشه داری می داند که ساختار روانی ایرانیان را می سازد .
حسین مهدوی اولین کسی است که با ارائه آمار و ارقام نظریه دولت تحصیلدار رابرای تبیین دولت مدرن سالهای سلطنت پهولی دوم بکار می برد ، به نوشته او دولت محمد رضا پهلوی بخصوص در دو دهه 40 و 50 با دولتهای پیش از خود تفاوتهای زیادی داشت که بسیاری از این اختلافات عمدتاً متکی بر درآمدهای نفتی است .
در حالی که دولتهای پیش از محمد رضا شاه در تأمین هزنیه ها به جامعه نیز شدیداً نیازمند بودند .
اما دولت او با ترقی بی سابقه درآمد نفت در دهه 50 بصورتی تمام عیار به دولتی تحصیلدار تبدیل شد .
افزایش درآمدهای نفتی درآمدهای مالیاتی ملی را کاهش داده و موجب گسترش دیوانسالاری و استقرار بسیار زیاد دولت در جامعه گردید .
این امر به نوبه خود میزان مقبولیت و مشروعیت دولت و شخص شاه را کاهش داد .
امیر محمد حاجی یوسفی نیز در جمع بندی و نقد نظریات مختلفی که در باب تبدیل دولت ارائه شده با ارائه یک چارچوب مفهومی جدید بر رانیت بودن دولت ا یران تأکید می کند .
به عبارت دیگر او تحصیلدار بودن دولت شاه را به عنوان واقعیت پذیرفته و باتأکید بر عوامل درونی جامعه استدالال می کند که مفهوم سازی دولت ایران به عنوان دولت تحصیلدار می تواند در فهم منابع اقتصادی استقرار دولت محمد رضا شاه و مداخله گسترده آن در اقتصاد یاری رساند اما کافی نیست زیرا دولت علاوه بر تحصیلدار بودن قدرت تصمیم گیری را در انحصار خود داشت .
قدرت شخصی و اقتداری شاه و وابستگی او به آمریکا دولت او را علاوه بر دولت رانیتر دولتی تحت الحمایه نیز کرده بود .
به عقیده او سه ویژگی رانیتر بودن، تحت الحمایه بودن و مستبد بودن دولت محمد رضا شاه باعث شدکه دولت از مردم فاصله گرفته و فرآیند سیاست ساز توسعه اقتصادی عواقب منفی و ضد توسعه داشته باشد .