فصل اول 1-1موقعیت جغرافیایی منطقه محدوده مورد مطالعه بخش شمال باختری از نقشه کرمان 000/250/1 کرمان می باشد و بخش اعظم نقشه حرجند[1] را در بر می گیرد.
و دارای مختصات جغرافیایی به شرح زیر است: طول خاوری عرض شمالی مساحت منطقه که دارای طول 95 کیلومتر در مسیر طول جغرافیایی و 55 کیلومتر و در سیر عرض جغرافیایی شمالی است.
بالغ برKm2 5225 می باشد.
آبادی بزرگ حرجند که نقشه منطقه استفاده شده نیز به همین نام می باشد.
معروترین آبادی در منطقه می باشد که در 72 کیلومتری شمال خاوری کرمان قرار گرفته است.
2-1 راه های دسترسی به منطقه مورد: جاده آسفالته کرمان به واحد از بخش باختری محدوده عبور میکند.
جاده خاکی درجه دو در محل آبادی هروز بالا[2] از جاده آسفالته منشعب شده و پس از گذشتن از آبادی حرجند به سمت شرق و جنوب شرق تا آبادی دهران ادامه پیدا میکند.
3-1 ریخت شناسی منطقه مورد مطالعه بجز قسمت های خاوری محدوده که دشت نسبتاً همواری است بقیه محدوده را رشته کوهها تشکیل می دهد که روند آنها شمال باختری- جنوب خاوری می باشد.
مرتفع ترین نقطه منطقه 3048 متر ارتفاع و در غرب هر روز قرار دارد.
4-1 آب و هوای منطقه مورد مطالعه در بخش های خاوری به ویژه شمال خاوری به دلیل نزدیکی به کویر لوت آب و هوا گرم و خشک و میزان بارندگی خیلی کم است ولی در سمت غرب و جنوب غربی از خشکی هوا کاسته شده و به میزان بارندگی افزوده دمی شود.
میانگین سالیانه 15 تا 20 درجه سانتی گراد میباشد.
میزان بارندگی سالیانه در بخش غربی و جنوب غربی محدوده نزدیک به 158 میلیمتر می باشد.
تقریباً تمام آبهای سطحی منطقه به ویژه رودخانه هایی مانند شیرین رود (در شمال منطقه)، رودخانه دهنه غاز (قسمت مرکزی) رودخانه خرشکن و شهداد در قسمت جنوبی به سوی کویر لوت جریان پیدا میکنند در این رودخانه ها در طول سال معمولاً آب جاری است.
5-1 پوشش گیاهی منطقه مورد مطالعه در منطقه به دلیل جنس خاک، اختلاف شدید درجه حرارت کمبود ریزش باران و بادهای موسمی فقدان یک پوشش گیاهی ممتد و چهره برهنه و بی گیاه زمین جز در واحدها به طور صریحی به چشم می خورد در اینجا تنها گیاهانی می تواندن رشد کنند که در مقابل خشکی و گرمای هوا و جنس نامساعد خاک مقاومت داشته باشند.
انواع گوناگون درخت و درختچه گز و جاهائی که سفره آب زیرزمینی وجود داشته باشد نخل خرما مهمترین گیاهانی هستند که در این بیابانها امکان رویش دارند.
پسته عمده ترین محصول این منطقه و با مواد غذایی فراوان اهمیت صادراتی نسبتاً زیادی دارد.
6-1 فعالیت های اقتصادی منطقه مورد مطالعه به دلیل کم بودن زمین های کشاورزی بخشی از اهالی در معادن زغال سنگ منطقه مثل زغال سنگ هجدک و باب نیزو فعالیت دارند.
در کوهستانها و کوهپایه ها کشاورزی، باغداری، دامداری و قالی بافی رونق دارد.
به طوری که بخش زیادی از اهالی آبادی حرجند در خانه هایشان دار قالی دارند و مشغول قالی بافی هستند.
فعالیت های تجارتی صنعتی و خدماتی از دیگر فعالیت های اقتصادی مردم منطقه است.
7-1 سابقه مطالعات منطقه مورد مطالعه منطقه مورد بررسی از دیدگاه تکتونیک ایران زمین در زون ایران مرکز قرار دارد اشتوکلین [3] (1968) نوگل سادات (1978) در تقسیمات ساختاری ایران این منطقه را در شمار (مثلث میانی) قلمداد نموده اند.
در حقیقت این منطقه در بخش جنوب خاوری مثلث میانی قرار دارد.
در این منطقه بررسی های بسیاری صورت گرفته است که عمده ترین آنها عبارتند از: هوکریده همکاران (1962) نقشه منطقه بین ساغند- کرمان را تهیه نمودهاند که گزارش زمین شناسی آن نیز توسط آنان منتشر شده است.
نقشه کرمان توسط مهندس سهندی و همکاران (1369) تهیه شده و توسط سازان زمین شناسی کشور منتشر گشته.
نواری (1370) دولومیت های شتری و رخساره نای بند بلبلوئیه کرمان را مورد بررسی قرار داده است.
زمین شناسی و کانی سازی لاتریت ناحیه بلبلوئیه کرمان توسط سبزه ئی و همکاران (1370) مورد بررسی قرار گرفته است.
نقشه حرجند که توسط محمدرضا سهندی تهیه شده و در سازمان زمین شناسی کشور به چاپ رسیده 6-نقشه توپوگرافی کرمان که توسط سازمان جغرافیائی کشور در سال 1351 منتشر گردیده است.
7-مطالعه ساختاری جنوب کرمان- پایان نامه کارشناسی ارشد توسط مهندسی علی سگلی 1381 افزون بر این کارها تعداد بسیار زیادی گزارش های متفرقه در مورد منطقه منتشر شده است که ذکر همه آنها در اینجا مقدور نمی باشد.
همچنین نقشه های توپوگرافی منطقه توسط سازمان نیروهای مسلح منتشر شده است.
فصل دوّم: زمین شناسی عمومی منطقه مورد مطالعه 1-2 موقعیت زمین شناسی منطقه 1-1-2 ایران مرکزی ایران مرکزی یکی از واحدهای اصلی و عمده است که به شکل مثلث در مرکز ایران قرار دارد و جزو بزرگترین و پیچیده ترین واحدهای زمین شناسی به شمار می رود.
در این واحد قدیم ترین سنگهای دگرگون شده (پرکامبرین) تا آتشفشان فعال و نیمه فعال امروزی وجود دارد .
در واقع این منطقه را می توان محل قدیم ترین قاره در ایران محسوب داشته که حوادث زمین شناسی فراوانی را به خود دیده است.
بر اساس تقسیم بندی زمین شناسی ایران از نظر اشتوکلین[4] 1968 ایران مرکزی به شکل مثلثی است که از شرق به بلوک لوت از شمال به رشته کوههای البرز و از جنوب به منطقه سیرچ محدود می شود.
آذربایجان در شمال غربی و منطقه تربت حیدریه در شمال شرقی ایران مرکزی قرار گرفته است.
با وجود آنکه آذربایجان از نظر جغرافیایی بخشی از مرکز ایران به شمار نمی آید، از نظر زمین شناختی ویژگی های مرکز ایران را نشان می دهد.
ایران مرکزی از منطقه سنندج- سیرجان به وسیله فرورفتگی های زیادی مانند دریایچه ارومیه، توز لی گل، گاوخونی و بالاخره جازموریان جدا می شود و در تمام مدت دوران پالئوزیک [5] وضعی مشابه سایر قسمت های ایران را داشته است به طوری که یک حالت سکون در آن فرما بوده و کویر بزرگ (فرورفتگی ایران مرکزی احتمالاً حوضه وسیع کم عمقی را تشکیل می داده است.) دردوران مزووئیک [6] و سنوزوئیک [7] ایران مرکزی از نظر زمین ساختی منطقه پرتحرکی بوده است چنانچه علاوه بر چندین دگرشیبی کاملاً مشخص.
فعالیت ماگمائی به صورت سنگهای آتشفشانی و توده گرانیتی نفوذی نیز در آن دیده می شود.
در دوره کواترنر علاوه بر گسلهای جوان فعالیت سنگ های خروجی با ترکیب بازالتی خاص این دوره نیز در چند محل مشاهده شده است.
ضخامت بیرون زدگی که سنگ های پره کامبرین پیشین در ایران مرکزی متجاوز از ده هزار متر و خود از فرسایش سنگ های آذرین قدیم تری به وجود آمده است.
این مجموعه بر اثر حرکات کوهزائی کاتانگائی، شدیداً دگرگون شده و پلاتفرم ایران مرکزی را تشکیل داده است.
که از پرکامبرین پیشین تا تریاس رسوبات قاره ای یا دریایی کم عمق های آن را می پوشانند و به پوشش پلاتفرم موسوم است ولی حرکات خشکی زائی که اغلب موجب جابجائی قائم زمین ها در طول گسل ها شده باعث دگرشیبی های فرسایشی و تغییرات رخساره ای شده اند.
به طوری که گاهی رسوبات بتخیری نیز در اینفرا کامبرین و در برخی از دوره های دوران اول تشکیل گردیده اند.
اشتال در نقشه های زمین شناسی وجود چند رشته کوه در شرق ایران را خاطر نشان کرده است که روند شمالی به جنوبی دارد.
در سال 1941 نورن نیز در شرق ایران مرکزی به سازندهای چین خورده پالئوزوئیک بالائی اشاره کرده است که عموماً به طور شمالی- جنوبی امتداد دارد.
وی با ارائه نظریه محور اورال- عمان که به نظر اشتال تا ماداگاسکار نیز ادامه دارد و معتقد است که در امتداد این چین خوردگی از شرق ایران نیز عبور میکند و علاوه بر چین خوردگی مذکور در اثر حرکت کوهزائی هرسی نین یا واریسکین[8] است.
بایر عقیده دارد که قسمتی از سنگ های دگرگونی ایران مرکزی که اشتال آنها را به دوره آرکئن [9] نسبت می دهد.
مربوط به دوره ژوراسیک است و این سنگ ها عموماً تحت تاثیر جنبشهایی از نوع آلپی به شدت چین خورده است و در بسیاری از نقاط ایران مرکزی به ویژه در شمال شرقی رواندگی بزرگ زاگرس گسترش دارد.
کشف بایر نظریه توده میانی را به طور کلی رد میکند به نظر وی کوههای شمالی و جنوبی ایران دوباره تحت تاثیر کوهزائی قرار گرفته است همچنین وی ایران مرکزی را نوعی ائوژئوسنکینال و در کوهزائی آلپی دانسته است.
بنا به نظر اشتوکلین (1968) چین خوردگی اصلی ایران مرکزی به فاز کوهزائی آلپی مربوط است.
به طوری که پنج فاز اصلی چین خوردگی آلپ در تریاس- لیاس اوایل کرتاسه- اوایل، اواسط و اواخر دوران سنزوئیک در این منطقه مشاهده شده است.
روند عمومی چین خوردگی یکنواخت نیست بلکه در شمال روند شرقی- غربی است و در شرق به موازات بلوک لوت (شمالی- جنوبی) و جنوب غربی به موازات منطقه سنندج سیرجان (شمال غرب- جنوب شرقی) است.
افتخار نژاد (1359)، بخشی از ایران مرکزی را که در جنوب غربی گسل سلطانیه- تبریز واقع و به صورت نوار باریک از حواشی گلپایگان تا همدان کشیده شده به نام بخش سلطانیه میشو معرفی میکند که به نظر وی از نظر زمین شناسی تا اواخر تریاس به زاگرس شبیه بوده است.
اشتامپلی 1978 گودال ولکانو- مولاسی مهم تر سیر را در ایران مطرح میکند.
بخشی میان ایران مرکزی را شکستگی های متعدد به جهتهای مختلف مشبک در آورده و قطعات شکسته شده نسبت به هم حرکات داشته که در نتیجه بالا آمدگی ها و فرورفتگیها ها ساختار فروزمین و فرازمین به وجود آمده است.
پی سنگ متبلور ایران مرکزی و پوششی پلاتفرمی آن لااقل از دوران پالئوزوئیک در امداد گسل های بزرگ شکسته و با توجه به نبودهای چینه شناسی در برخی از مناطق آن حرکات قائم مداومی را متحمل شده است که در پیدایش آتشفشانهای ترسیم نیز بی تأثیر نبوده است.
خائن (1972) ایران مرکزی را نوعی توده مقاوم و پایدار می دانست ولی بررسی های زمین شناسی جدید نشان داده که ایران مرکزی در دوران اول ویژگی های یک پلاتفرم را داشته و در دوران دوم و سوم یک منطقه پر تحرک و کوهزا تبدیل شده به طوری که پدیده های شدید کوهزائی نوع آلپ بر آن اثر داشته است در نتیجه دگرشیبی های تند، تزریقات گرانیتی، دگرگونی و شکستگی های عمده فراوان رویداه است بدین ترتیب نتیجه گیری شد که فرضیه توده میانی[10] برای تمام ایران مرکزی صادق نیست (اشتوکلین 1968) تاریخچه رسوبی و ساختاری ایران مرکزی کاملا مشابه کوههای البرز است: بطوریکه: می توان کوه های البرز طاقدیسهای حاشیه ای ایران مرکزی دانست واحدهای چینه نگاری هر دو ناحیه رخساره ای کاملا یکسان دارند.
هر دو ناحیه در زمان جنبش های کوهزائی آلپی با شدت و الگوی مشابه چین خورده اند معذا تفاوت های بین این دو پهنه وجود دارد که باعث جدا نمودن آنها می شود.
پرتحرک بودن ایران مرکزی در زمان مزوزوئیک دگرشیبی های عمده مزوزوئیک که در ایران مرکزی فراوان ولی البرز تمامی اثراتی را به صورت دگرشیبی موازی در بردارد.
توده های نفوذی مزوزوئیک ایران مرکزی در کوههای البرز وجود ندارد.
کمپلکس رادیولاریتی- افیولیتی متعلق به کرتاسه بالای که در بسیاری از جاهای ایران مرکزی دیده می شود در البرز وجود ندارد.
به طور خلاصه مطالعات زمین شناختی چند سال اخیر محققان می توان نتایج زیر را به دست آورد: الف- رسوبات پالئوزوئیک تا سنوزوئیک ایران مرکزی و شمال ایران در شرایط ائوژئوسنکینال به وجود نیامده بلکه بیشتر از رسوبات پایانی و کم عمق تشکیل شده اند.
ب- زمین ناودیس ایران مرکزی به صورتی که بایر بدان اشاره کرد است (ائوژئوسنکلینال) با مشاهدات انجام یافده مطابقت ندارد.
ج- ساختار چینه شناسی دامنه جنوبی رشته کوههای البرز به ایران مرکزی شباهت زیادی دارد.
د- برخلاف نظریه توده میانی ایران مرکزی دوران پرتحرکی را پشت سر گذاشته است.
نگاره 1-2 گسیختگی در اثر زلزله در منطقه مورد مطالعه که شاهدی بر تحرک منطقه است نگاره 2-2 ویرانه های زمین لرزه 1988 گلبافت جنوب شرقی شهداد که مشاهدی دیگر بر تحرک ایران مرکزی می باشد.
2-1-2 بلوک لوت بلوک لوت خاوری ترین بخش از پهنه ایران مرکزی است که به وسیله گسلهای شمالی جنوبی نای بند و در باختر و نهبندان در خاور در برگرفته شده است روی نقشه تکتونیک ایران حد شمالی این بلوک محدود به فرورفتگی جنوب کاشمر و در حد جنوبی آن فرورفتگی جازموریان دانسته شده است.
از نظر زمین شناسی بلوک لوت تا چند سال پیش ناشناخته بود و تصور می شد مواد آتشفشانی دوران سئوزیک یا رسوبات قاره ای جوان پوشیده شده است.
برای اولین بار در سال 1342 توسط سازمان زمین شناسی کشور وجود سازنده پرمین و ژوراسیک در چند محل آن تشخیص داده شد و بررسی های بعدی وجود مقدار زیادی افیولیت و سنگهای آمیزه رنگین مربوط به کرتاسه بالائی، را در مرز شرقی آن به اثبات رساند.
در سال 1968 اشتوکلین بلوک لوت را به صورت یک توده مقاوم با روند شمالی- جنوبی دانست و امتداد شمالی کوههای واقع در غرب و شرق این بلوک را به سخت بودن بلوک لوت نسبت داد.
بعدها با پیدا شدن رسوبات پالئوزوئیک دگرگون مقاوم بودن بلوک لوت زیر سوال رفت.
در شمال لوت در ناحیه دشت بیاض- سنگهای خروجی پالئوژن به شدت چین خوردهاند یکی از دلایلی که با پایداری بلوک لوت مغایرت دارد وجود حدود جهل مخروط آتشفشانی کواترنر است که با داشتن ترکیب بیشتر پیروکسن آندزیت سنگهای قدیمی را بریده اند و بالاخره زلزله دشت بیاض به شدت 3/7 ریشتر و زلزله های مشابه که از سال 1900 تاکنون در این پهنه به ثبت رسیده است همگی دلالت بر عدم پایداری بلوک لوت دارد.
در سال 1968 اشتوکلین این بلوک را به دو بخش خاوری و باختری تقسیم نموده و بلوک لوت در شرق بلوک طبس در غرب و رشته کوههای شتری حاصل این جدایش دانست.
یافته های جدید نشان می دهد که تاریخچه زمین شناسی و رویدادهای زمین ساختی در بلوک لوت کاملاً متفاوت با بلوک طبس است.
نواحی طبس تنها منطقه ای از ایران است که در آن رسوبات دوران مزوزوئیک چین نخورده باقی مانده است به علاوه فعالیت های آتشفشانی جوان با ترکیب بازالتی در حاشیه شرقی بلوک لوت اهمیت زیادی دارند.
در ناحیه چهار فرسخ شیل ها و ماسه سنگ های معادل سازند شمشک دگرگون شدهاند.
دگرگونی این سنگها همراه با تزریق توده های گرانیتی با سن ژوراسیک پایانی و گرانیت شاهکوه نمودار شده از حرکات کوهزائی کیمیرین پسین است نظر بر آنکه رویداد کوهزائی کیمیرین پسین بلوک لوت را به صورت یک بلوک نیمه پایدار آورده است به طوری که حرکات زمین ساختی بعدی چنان اثر مهمی بر نداشته است معذا روند عملکرد شمالی- جنوبی سنگهای جوانتر که با چین خوردگی خیلی آرام وکم دامنه همراه است نشانگر آن است که فازهای زمین ساختی جوان آلپی بر این ناحیه اثر نداشته اند.
همانطور که در بالا آمده است بیشتر زمین شناسان برآنند که فرایند تکتونیکی که باعث تشکیل ناحیه لوت و نواحی مجاور شده است مربوط به کوهزائی کیمیرین پسین (ژوراسیک – کرتاسه) است.
که باعث گردید تا قسمتی از ناحیه دگرگون و پایدار گردد و به گونه ای که حرکات زمین ساختی بعدی بر آن اثر نداشته باشد ولی: هرچند که رسوبات پلیوست- پلیوسن (سازندلوت) افقی و بدون دگرشکلی است اما همین سازند در حاشیه غربی بلوک لوت به ویژه در مجاورت با قسمت های گسله دارای چین های نامتقارن با دامنه های پرشیب و حتی برگشته است (1979 entrad) ولکانیکهای حاشیه غربی بلوک لوت تا اندازه ای بدور از تنش های زمین ساختی می باشد معهذا گسلش نسبتاً شدید آنها و به ویژه ادامه گسل ها در رسوبات آبرفتی نشانهی جنبا بودن این قسمت از بلوک لوت است.
نکاره 3-2یکی از شاخه های فرعی گسل نای بند که باعث رانده شدن کنگلومرای کرمان بر روی کواترنر شده است.
تحرک بلوک لوت در حاشیه خاوری آن به مراتب گویاتر است.
در این ناحیه به ویژه در حاشیه تماس با پهنه فلیش زابل، باریکهای و جود دارد که گسلش راندگی، خردشدگی و دگرگونی به طور چشم گیر پیشرفت کرده است.
و در همین محل تشکیلات پالئوزوئیک (پرمین) وفروزوئیک دارای چین خوردگی فشرده و پرشیب بود و حتی در نتیجه دگرگونی کم و بیش دگرسان شده اند.
نگاره 4-2 نمونه ای از خردشدگی در اثر گسلش در منطقه را نشان می دهد.
نگاره 4-2 در کواترنر ناحیهی لوت با فعالیت های آتشفشانی زمین لرزه های مخرب و گسل خوردگی مهم همراه است.
شواهد فوق و همچنین چند گسل و خطواره ی جدید در بلوک لوت دلایلی هستند که سختی و پایداری این ناحیه را مورد تردید قرار می دهد.
2-2 تکامل ساختار ایران با تاکید بر ایران مرکزی تکامل ساختاری ایران بستگی به دو عامل اساسی دارد: وضعیت ابتدائی ایران زمین و حوادث واقع بر آن پس از سخت شدن پوسته اولیه موقعیت زمین شناسی ایران در منطقه و تاثیر متقابلی که این سرزمین در دورانهای زمین شناسی نسبت به ممالک همجوار داشته است.
شواهد زیادی نشان می دهد که پس از رویداد کوهزائی کاتانگائی پوسته قاره ای ایران دچار چین خوردگی و شکستگی های عمیقی گردیده است و تدریجاً به صورت بخشهای برآمده و فرورفته درآمد.
این امر باعث پیدایش حوضه های رسوبی جدا از هم گردید و در نتیجه در حوضه های رسوبی مجاور رسوبات متفاوتی در طی پالئوزوئیک تشکیل شده است.
با کوهزائی هرسی نین که در کربنیفر رخ داده است دریای موجود بین قاره اورازیا و گندوانا (تقیس قدیمی) در شمال ایران بسته و همزمان با این رویداد و بسته شدن تتیس کهن دریای جدید در محل تقریبی سوراندگی زاگرس شکل گرفت که به آن نتیس جوان می گویند.
با حرکات کوهزائی تریاس میانی بخش بیشتر ایران از آب خارج گردید و به نحوی که محیط مساعدی برای تشکیل رسوبات زغالسنگی فراهم گردید.
در نتیجه کوهزائی آلپ پایانی که با ایجاد سلسله جبال آلپ- هیمالیا همراه بود مورفولوژی کنونی ایران شکل گرفته است.
1-3-2 موقعیت ایران در زمین ساخت جهان بررسی های زمین شناسی و دلایل پارینه مغناطیس مبین آن است که حداقل تا دونین بالائی ایران جزئی از گندوانا بوده است.
و در شمال شرقی این قاره بین عربستان- سومالی هند و چین واقع بوده است.
اشتامپلی (1978) در تمام نوشته های خود از واحد ایران-افغانستان نام برده است.
حرکت و مهاجرت اولیه ایران در طی دوره کربونیفر صورت پذیرفته و در تریاس میانی به قاره اوراسیا پیوسته.
باتوجه به بررسی های انجام شده توسط اشتوکلین و همکارانش در سال 1978 بر بریان و گینگ در سال 1981 و حسینی 1988 بسنک و همکاران 1989 موقعیت و تکامل زمین شناسی ایران را به طور خلاصه می توان چنین تفسیر کرد که ایران همانند کشورهای همسایه اش در پرکامبرین و پالئوزوئیک به ابر قاره گندوانا تعلق داشته است و برای تجزیه و تحلیل ساختار و زمین ساخت ایران اولیه میتوان از بررسی های که در موقعیت زمین شناسی آن کشور ها صورت گرفته استفاده کرد در بررسی های انجام شده برای موقعیت ایران زمین دو فرضیه عنوان شده است.
1-فرضیه زمین ناودیس 2-فرضیه تکتونیک ورقی فرضیه زمین ناودیس اولین بار (Edurad suess فرضیه زمین ناودیس تتیس را عنوان کرد.
ویژگی های ناودیس تتیس به ویژه میزان فرونشست آن در تمام گستره آن یکسان نبود.
به گفته دیگر تمام بخش های این زمین ناودیس ویژگی ژئوسنکلاینی نداشته و هسته ای مقاوم جنوبی به نام توده میانی در مجارستان ترکیه ایران (بخش ایران مرکزی) وجود داشته است.
با شروع مطالعه مشخص شد که در ایران مرکزی توده مقاومی نبود و از نظر زمین ساختی پر تکاپوتر از سایر قسمت های ایران است و اغلب سنگهای دگرگون شده است این هسته را که به زمان آرکئن نسبت داده شده بود در حقیقت سنگهای پالئوزوئیک و (مزوزوئیک هستند که تحت تاثیر رویداد زمین ساختی آلپی دگرگون شده اند اشتوکلین 1968 با ارائه اطلاعات زیقیمت وجود توده میانی را و همچنین انگاره ائوژئوسنکلاین البرز را مردود دانست.
1-نگاره زمین ساخت ورق: امروزه ایرانزمین به صورت باریکه سخت شده ای بین دو خشکی گندوانار و اوراسیا قرار دارد.
بر طبق فرضیه های قبلی ایران جزئی از کمربند کوهزائی آلپ در نظر گرفته می شده که تا قبل از آن به هیچ یک از دو خشکی تعلق نداشته بلکه خود قسمتی از دریای تتیس با توجه به انگاره زمین ساخت ورقی کوههای البرز ایران مرکزی را بخشی از قاره اوراسیا و کوههای زاگرس را منتنهی به لبه شمالی سپرافریقا، عربستان (گندوانا) دانسته شده است.
سه دلیل عمده این بخش بندی عبارتند از: تفاوت رخساره های سنگی و سرگذشت زمین ساختی رسوبات دوران اول و دوم زاگرس دیگر نواحی ایران وجود سنگهای افیولیتی در امتداد زاگرس وجود کمربند آتشفشانی ارومیه- بزمان در زمان مزوزئیک در ابر قاره شمالی (اوراسیا شمال ایران مرکزی- البرز) اشتقاق کوچکی صورت گرفته که در نتیجه آن بخشی از اوراسیا شکسته شده و قاره کوچک ایران مرکزی و شرق ایران پدید آمده است که دورتا دور آن را حوضه ی اقیانوسی از نوع دریای سرخ احاطه کرده است.
مجموعه های افیولیتی و کالرملانژها موجود در اطراف مرکز و شرق ایران نیز در ناحیه سبزوار و ارومیه بقایای این اقیانوس دانسته شدهاند.
بدین ترتیب اقیانوس و ایران مرکزی در شرق ایران در زمان مزوزوئیک پدید آمده و نسبت به اقیانوس تتیس که ممکن است از پالئوزوئیک و حتی پرکامبرین به وجود داشته جوان تر است.
یکی از دلایل این ادعا وجود سنگواره های تریاس و ژوراسیک در رسوبات رادیولاریتی ناحیه نیریز و فقدان آن در اطراف ایران مرکزی است با بسته شدن اقیانوس دور ایران مرکزی افریقا- عربستان و اوراسیا به صورت یکپارچه درآمدند و تدریجاً به طرف جنوب شرق عقب نشسته است.
در اواخر ترسی یر دوره فشاری جدید در جهت شمال شرقی حکم فرما بوده است به عقیده فالکون (1967) و بسیاری دیگر از زمین شناسان این نیروی فشاری در جهت باز شدگی و شکل گرفتن دریای سرخ- خلیج عدن و نیز حرکت قاره اوراسیا به سمت جنوب غرب است.
این حرکات امروز همچنان ادامه دارند.
بیشترین نیرو در مرز خشکی عربستان بوده که در نتیجه آن راندگی زاگرس فعال شده و ایران مرکزی بر روی عربستان رانده شده.
یافته های جدید زیست شناختی در ایران نشان می دهد که انگاره زمین ساخت صفحه ای بیانگر واقعی جایگاه زمین شناختی ایران نیست و الگوی مزبور با واقعیت های ملموس در تضاد است که در زیر به دلایل از این تضاد اشاره می شود.
پی سنگ تمام پهنه ایرانزمین و عربستان از نظر نوع سنگها، شرایط تشکیل و ز.مان سخت شدگی شباهت زیاد دارد.
پس از سخت شدن پی سنگ از زمان پرکامبرین پیسن تا تریاس میانی شرایط حاکم بر محیط های رسوبی البرز ایران مرکزی و زاگرس، عربستان همانند بوده است و به گونه ای که در زمان پرکامبرین رسوبات تبخیری در خاور عربستان زاگرس و بخش جنوبی ایران انباشته شده اند و یا در زمان کامبرین پیشین رسوبات ماسه سنگی قرمز رنگ نه تنها در ایران، عربستان بلکه همچنان در پاکستان و ترکیه و اردن بر جای گذاشته شده است همانند رخساره های سنگی گفته شده ضمن نفی جدائی ایران مرکزی از زاگرس و عربستان نشان می دهد که حداقل در زمان های پرکامبرین پسین کامبرین و حتی اردویسین تمام نواحی یاد شده (پاکستان، ایران، ترکیه و اردن و عربستان) به یکدیگر پیوسته بوده اند.
با توجه به آنچه گفته شد می توان شکل گیری چهره کنونی ایران را به صورت خلاصه زیر بیان کرد: 5/1 میلیارد سال پیش ایران بخشی از تنها قاره پانگه آ بوده است 40/1- 8/0 میلیارد سال پیش جدایی این قاره باعث به وجود آمدن قاره اوراسیا در شمال گندوانا در جنوب و اقیانوس تتیس بین این دو قاره شده است.
هر چند که سن سخت شدگی کهنسال ترین سنگ های ایرانزمین دانسته نیست ولی زمین های پرکامبرین و دوران اول ایران و عربستان از نظر جسن و سن شبیه یکدیگر است به عبارت دیگر ایران همچنین عربستان به بخش شمالی قاره گندوانا تعلق داشته است.
در طی ردخداد زمین ساختی کاتانگائی پوسته ایران زمین دچار چین خوردگی دگرگونی شده و شکستگی های عمیق در آن پدید آمده است.
در تمام مدت پرکامبرین پسین- پالئوزوئیک دریای کم ژرف سرزمین ایران را می پوشاند که در آن رسوبات از نوع قاره ای تا نزدیک قاره ای انباشته می گشته و هرچند گاه حرکات روبه بالای پوسته موجب عقب نشینی دریا پیدایش خشکی و بالاخره دوره های فرسایش کوتاه و یا دراز مدت می گردیده است.
در اواخر دوره کربونیفر در جریان رخداد کوهزائی هرسی نین، قاره گندوانا به سوی قاره اوراسیا حرکت کرده و اقیانوس تتیس که در شمال ایران بین دو قاره مذکور وجود داشته بسته شده است.
در همین زمان اقیانوس آلپی زاگرس در جنوب ایران شکل گرفته و بدین ترتیب از زمان پرمین بخش جنوب باختری ایران (کوه های زاگرس) به تدریج از سایر قسمت های ایران جدا شده است.
در تریاس میانی در نتیجه جنبش های تکتونیکی کیمبرین پیشین این جدایش به طور کامل انجام و از آن زمان تا پایان سیستم ترسی یر بخش جنوب باختری ایران، به حوضه آرام در حال نشست تبدیل شده است.
در زمان کرتاسه و به قولی در زمان نئوژن پیشین درازگودال آلپی زاگرس بسته شده و ایران به صورت سرزمینی یکپارچه درآمده است.
در زمان پلیوسن- پلیستوسن در نتیجهی حرکات زمین ساختی آلپ پایانی سرزمین ایران به صورت خشکی و چهره کنونی ایران شکل گرفته است.
2-2-2 پارینه مغناطیس ایران مرکزی زمین مانند آهن ربائی است که دو قطب مغناطیسی شمال و جنوب دارد.
محل قطب شمال مغناطیسی جزیره ای در کانادا است که با محور چرخش زمین (قطب شمال جغرافیایی) حدود 1600 میکرومتر فاصله دارد.
پارینه مغناطیسی نشانگر آن است که محل قطبها مغناطیسی زمین در گذشته با امروز متفاوت بوده است که یکی از دلایل حرکات و جابجائی قاره ها در طول تاریخ زمین شناسی به شمار می آید.
بنابراین با تعیین سنگ و تعیین جهت (مغناطیس ماندگار) می توان وضعیت قطب مغناطیسی زمان تشکیل سنگ را مشخص کرده و به کمک آن به موقعیت و وضعیت قاره ها و خشکی های قدیمی پی برد.
به طور کلی مشاهدات زمین شناسی ایران حاکی از اتصال و الحاق ایران به بخشی از گندوانا در طول دوره پرکامبرین پسین تا دوره پرمین بوده است.
و این مسئله با نتایج و بررسی های پارینه مغناطیس تأئید می شود.
بر اساس مطالعات بکر و همکارانش در سال 1973 روی سنگها و کانسارهای آهنی ایران مرکزی در نواحی بافق از نظر پارینه مغناطیس انجام داده است و مکتینی روی سنگ های پالئوزوئیک زیرین کوه گهکم و سورمه کمربند زاگرس از ماسه سنگهای ارغوانی رشته نمکی (کامبرین) پاکستان، ونسینک و همکارانش در سال 1972 روی سنگ های دونین بالائی کربونیفر زیر سازند جیرود البرز مرکزی و بالاخره سوفل و همکارانش در سال 1975 درباره سنگهای پرکامبرین اردوویسین و پرمین ایران مرکزی انجام داده اند مشخص کرده اند که قطبهای زمین مغناطیس با قطبهای مغناطیسی آفریقا و عربستان شباهت دارد این مشخصه و شباهت رسوب گذاری پالئوزئیک بیانگر آن است که در طی دوره کامبرین پسین و پالئوزوئیک ایران مرکزی زاگرس و در شرق و رشته نمکی و جنوب شرقی ترکیه جز خشکی گندوانا بوده اند.
3-2-2 تکامل ساختاری و بازسازی وضیت اولیه ایران مرکزی در ایران مرکزی و در افغانستان مرکزی رسوب گذاری دریایی سکویی بافرونشینی قطع شدگی نبود رسوب گذاری آثار خشکی زائی حداقل تا پرمین همراه بوده است بنابراین سریهای پالئوزوئیک ایران مرکزی تا حدودی باسریهای بینالود و هندوکش غربی فرق دارد.
دلیل اختلاف بین سریهای مذکور بیشتر از این جهت است که در حاشیه جنوبی هندوکش و ادامه آن در بینالود (جنوب مشهد) تا نواحی شمالی نیشابور و جنوب دریای خزر رشته کوههایی از بیرون زدگی ها سنگ های سرپانتین و رادیولاریت همراه با شیست های متبلور پالئوزوئیک قدیمی مشاهده می شود در حالی که این وضع در پالئوزوئیک ایران مرکزی و افغانستان مرکزی وجود ندارد.
چنین شواهدی از سنگ های اولترا باریک می تواند معرف یک فرو رانش باشد بدین ترتیب که صفحه افغانستان مرکزی، ایران مرکزی و بخشی از شمال ایران زیر صفحه ای پرورش می یابد که هندوکش غربی و بینالود حاشیه جنوبی آن است.
این بیرون زدگی های می تواند حاکی از وجود یک ناحیه اقیانوسی کم و بیش عریض باشد.
به طور خلاصه مراحل تکامل زیر را می توان برای ایران مرکزی در نظر گرفت: در زمان پرکامبرین قبل از 650 میلیون سال پیش ایران مرکزی زاگرس و البرز و بخش شمالی شبه جزیره عربستان جزئی از خشکی گندوانا بوده اند.
در فاصله زمانی 650- 400 میلیون سال پیش یعنی در زمان پرکامبرین و پسین- کامبرین پلاتفرم- ایران مرکزی- البرز زاگرس تحت تاثیر نیروهای کششی قرار گرفته اند که در نتیجهی آن فرورفتگی هایی در ایران مرکزی- سنندج- سیرجان و زاگرس مرتفع ایجاد گشته است.
در 220 میلیون سال پیش یعنی اواخر سیلورین- اوایل پرمین حرکت دو قاره اوراسیا و گندوانا معکوس گردیده و در نتیجهی نیروهای فشردگی، بالا آمدگی هایی در ایران مرکزی- سنندج- سیرجان و زاگرس مرتفع روی داده است.
در همین زمان در بخش اوراسیا عمل فرو رانش صورت گرفته است که در نتیجه آن بسته شدن اقیانوس هرسی نین آغاز گردیده است.
در 210 میلیول سال پیش یعنی اواخر تریاس میانی- اقیانوس هرسی نین کاملا بسته شده و اقیانوس آبی زاگرس گسترش وسیع یافته که در آن منطقه سنندج-سیرجان ایران مرکزی و البرز به منطقه کپه داغ یعنی به قاره اوراسیا ملحق گردیده اند.
در فاصله زمانی 195-90 میلیون سال یعنی اوایل ژوارسیک تا سنونین اقیانوس آلپی در اثر فرورانش در دو محل بسته شده ولی در وسط در اثر عمل ریفت زائی وسعت آن افزوده شده است.
در همین زمان حفره ریفتی نائین- بافت جغتای- درونه در ایران مرکزی و حوضه خزر جنوبی در شمال البرز شکل گرفته است.
در فاصله زمانی 85-60 میلیون سال یعنی کرتاسه بالا- اواسط بخشی از پوسته اقیانوسی بر روی ارتفاعات زاگرس رانده (obducr ) میکند و در بخش شرق عمل فرورانش ادامه می یابد و در همین زمان بخش جغتای- درونه و بافت نائین بسته می شود و مجموعه افیولیتی ملانژ ایران مرکزی به وجود می آید.
فصل دوم- بخش سوم 3- چینه شناسی 1-3 پالئوزئیک 1-1-3 سری دسو (P-d) پرکامبرین پسین- کامبرین آغازی این واحد سنگ چینه ای یک مخلوط در هم و بهم ریخته ای است که شامل بخش رسوبی متشکل از گچ، شیل های سیلتی رنگارنگ به ویژه شیل های سیلتی میکادار به رنگ ارغوانی، ماسه سنگ های دانه ریز میکا دار ارغوانی، ماسه سنگ های کواترنر آرنایت، دولومیت های چرت دار و بدون چرت و سنگ آهک های خاکستری تیره و کریستالیزه و بخش آذرین که از دیاک های دیابازی توده های کوچک گابرو- دیوریت و ولکانیک های داسیت آندزیت تشکیل می شود.
با توجه بوجود ولکانیک های داسیت آندزیت وابسته به دوره ائوسن در منطقه و دایک ها و توده های کوچک از سنگ های بازیک در سری پالئوزوئیک پایئن منطقه در پیوند یا مجاری تغذیه کننده ولکانیک های سیلورین و دونین به نظر می رسد که بخش آذرین این واحد سنگ چینه ای سنی جوانتر از سنگ های میزبان داشته و فشارهای تکتونیکی سبب آمیختن بخش های رسوبی سازنده دسو با اجزاء سازنده آذرین گردیده است.
این واحد به دلیل فراوانی گچ و شیل در اثر فشارهای تکتونیکی به صورت مواد شکل پذیر عمل کرده و در محل های پرفشار تکتونیکی همانند هسته تاقدیس ها و گسل های رورانده پدیدار شده اند.
سری دسو را می توان با سیری هرمز در ناحیه زاگرس قابل مقایسه دانست.
نگاره 5-2 نمائی از این سازند را در منطقه روستای سهرنگ را نشان می دهد.