پرسش مهر انتهای نمایش نیست آغاز جستجو است
سیب سبز را به طرفش گرفتم و گفتم :
می توانی این سیب را بخوری.
انگار اولین باری بود که سیب می دید. آن را بر کرد. بعد به خودش جرأت داد و گاز کوچکی به آن زد.
و بعد گاز بزرگ تری زد.
پرسیدم :
خوشمزه بود؟
تعظیم بلند بالایی به من کرد.
خیلی دلم می خواست بدانم اولین باری که آدم سیب می خوره مزه اش چطوری است.
برای همین پرسیدم :
مزه اش چه طور بود؟
باز هم تعظیم کرد.
چرا تعظیم می کنی؟
ما توی سیاره امان، همیشه وقتی کسی سؤال هوشمندانه ای بکند،
تعظیم می کنیم.
پس وقتی می خواهید به کسی احترام بگذارید چه کار می کنید؟
او گفت : سعی می کنیم سؤال هوشمندانه ای مطرح کنیم.
چرا؟
اول چون سؤال جدیدی مطرح کرده بودم تعظیم کوتاهی کرد و سپس جواب داد.
ما سعی می کنیم سؤال هوشمندانه ای مطرح کنیم تا طرف مقابل تعظیم کند.
آن قدر حرفش جالب بود که با تمام قوا تعظیم کردم. پرسید :
چرا تعظیم کردی؟
از لحن صدایش معلوم بود که دلخور شده گفتم :
چون به سؤال من پاسخ هوشمندانه ای دادی
برای پاسخ که تعظیم نمی کنند، هیچ جوابی آن قدر صحیح نیست که شایسته تعظیم باشد.
ادامه داد : کسی که تعظیم می کند، خم می شود، تو نیابد مقابل یک پاسخ خم شوی.
چرا نه؟
پاسخ فقط بخشی از راه است که پشت سر گذاشته شده، این سؤال است که همیشه به پیش رو اشاره دارد!
مقدمه
موانع رشد علمی در کشور ما از مد تنها پیش دغدغه خاطر دانشمندان فرهیخته و دلسوز ایرانی بوده است. آنها همواره این سؤال را در سرو این غم را در دل داشتند که چرا کشورشان که در گذشته، سالیان دراز مهد علم بوده است، در دوران اخیر در مقایسه با پیشرفت های علمی غرب این چنین بار کود و پسرفت مواجه شده است.
دانشمندان ایرانی، با وصف اشتراک نظر در برخی از زمینه های مربوط به موانع رشد علمی، طبعاً هر یک بیشتر در قالب تجربیات و تخصص خود به این مسئله می پردازند. ما بسیار جالب است که حتی برخی از دانشمندان رشته های فنی نیز ریشه موانع پیشرفت علمی ایران را در زمینه های فرهنگی اجتماعی می بینند.
حل این نکته به این فکر خطا نتوان کرد (حافظ 48)
حل این مسائل بسیار پیچیده حتی کار یک شخص بسیار متفکر و با تجربه نیز نمی باشد.
این امر نیاز به همکاری تعداد زیادی از متفکرترین افراد دارد که بتواند با یکدیگر بطور گروهی و هماهنگ به دور از تضادها و حسادتها- مخلصانه مسائل را بررسی و راه حل های مناسب و علمی ارائه دهند.
بسیاری جای شکریه درگاه خالق متعال دارد که مسئولان و دانشمندان فروهیده و فرهمند ایرانی در مسئولیت های مختلف، به این رسالت و وظیفه مهم پرداخته اند.
علم و علم آموزی
امام غزالی می نویسد : بدان که رسول (ص) چنینی گفته است که «طَلَبُ العِلْمِ فَریضَهٌ عَلی کُلِّ مُسلِمْ» جستن علم فریضه است بر همه مسلمانان.
ناصر خسرو گوید : «علم اندر یافتن چیزهاست، چنانکه آن چیزها است، و انرد یابنده چیزها چنانکه عقل است و علم اندز گوهر عقل است.» (ناصر خسرو 33)[1]
امام غزالی می گوید : علم عبارت از تصوری است که نفس ناطقه انسانی، نسبت به حقایق اشیاء مفروده و مجرد از مواد و اعیان خارجی و کیفیت و کمیت و جواهر و اعراض آنها حاصل آید.
هر گلمان تشنه یقین است ای پسر
می زنداند رتزاید بال و پر
علم جویای یقین باشد بدان
و آن یقین جویای دیدست و عیان
یک عامل مهم در پیشرفت علم، همواره فراهم آوردن شرایط جذاب علمی برای دانشمندان بوده است، تا دیگر دانشمندات مشتاق و شیفته دیگر و نیروهای جوان متفکر، باهوش و با انرژی نیز جذب کانونهای علمی شوند.
از این جهت است که جلال الدین بلخی به روم می رود و عراقی نیز بعد از عمری از همانجا سر در می آورد و در محضر شیخ صدرالدین قوتوی "فصوص" را می شنود و نهایتاً نیز در کنار مقبره شیخ اکبر محلی الدین ابن العربی به خاک سپرده می شود. (م.ش. عراقی ص 9 و 12 ب ب).
نظام فرهنگی
بیشتر دانشمندان پرتجربه به ما اتفاق نظر دارند که مشکلات و موانع اصلی پیشرفت، علم ایران موانع فرهنگی هستند.
در نظام فرهنگی، ما چند عنصر اساسی وجود دارد که بر روی بقیه بخش های جامعه، از جمله علم، تأثیر قوی، اما عموماً نامحسوس می گذارد.
مهمترین عناصر فرهنگی که در این بحث حائز اهمیتند عبارتند از :
رفتار استبدادی، رفتار هنجاری، رفتار احساسی، تضاد جرئی، خودنمایی و فردگرائی است.
استبداد نامستدل
مهم ترین، اما نه متقدم ترین عامل فرهنگی که موجب موانع زیادی در جامعه ایران و در بخش علم می شود، استبداد است که از چندین بعد تأثیر خود را نشان می دهد. تردید نیست که برای یک نظام اجتماعی در همه بخش ها یک سلسله مراتب از تصمیم گیری لازم است. مثلاً در یک تیم جراحی، در یک سازمان، در ارتش و ... و همچنین در نظام حکومت. این خظر بسیار بزرگی است برای یک جامعه که آن را به نابودی کامل تهدید می کند.
در نظام های استبدادی، هر ما فوقی مایل است از زیر دست خود تأیید و پذیرش بدون چون و چرا بشنود و در خود کمترین نیاز برای استدلال و توجیه خواسته هایش و متقاعد کردن زیر دست را نمی بیند و در صورت عدم پذیرش و اجرای اوامر (بدون چون و چرا) زیر دست مجازات شدید خواهد شد.
زیر دست نیز از ترس مجازات و فقط به ظاهر، بالاترین حد تأیید را تقدیم می کند.
خلافت رأی سلطان رأی جستن
بخون خویش باشد دست شستن
اگر خود روز را گوید شبست این
بباید گفت آنک ماه و پروین
بدون تردید این یکی از مهمترین مسائل جامعه و علم ایران است که مسئولان آن تا چه اندازه به اهمیت و فایده علم پی برده باشند، آن هم نه از دید دکوارتیو و تزئینی، بلکه از نظر فایده و کاربرد علمی برای اداره جامعه، و چنانکه ملاحظه می شود، این مسئله ریشه در نظام فرهنگی استبدادی دارد. لذا به همان نسبت که مسئلوان یک کشور برای علم ارزش قائل نباشند، علم آن کشور تنزل می یابد.
مذهب
برخی از جامعه شناسان مانند دور کهایم، بجا، مذهب را برای انسجام جامعه لازم می دانند. از آنجا نیز نقش و اهمیت روحانیت مشروعیت می یابد. در این نگرش، از مذهب و روحانیت انتظار می رود که به کارکرد بهتر جامعه کمک کنند.
اسلام هم خود مبتنی بر علم و هم در گذشته همواره بستر رشد دانشمندان بزرگی بوده است. امام برداشتهای مذهبی نیز می توانند در مواقعی موجب ایستائی و رکود علم گردند.
در قرون اخیرگاه در طرز تفکر و فلسفه ای که براساس آن، مذهب ما توسط دارندگان نقشهای مذهبی تبیین می شود، به نظر می رسد که فقه و اصول، آگزیوم و اصول اولیه را تشکیل می دهند. در این نوع نگرش به نظر می رسد که اگر علم و برداشتهای مذهبی (تأکید می شود : برداشت های مذهبی) در بخشهایی از شناخت، با هم در تضاد قرار گیرند، گاه عامل تعیین کننده برداشتهای مذهبی حاکم خواهد بود و شناختهای علمی باید خود را با آن تطبیق دهند.
بطور خلاصه، مذهب و قواعد مذهبی برای هر جامعه ای لازم و مفید هستند و در صورت نبودن آن، آشفتگی جامعه را فرا خواهد گرفت.
حال در صورت تضعیف و مذهب یا از بین بردن آن، گرچه ممکن است در بخشهائی جزئی از جامعه اصلاحاتی بوجود آید و درصد محدودی از اعضاء جامعه احساس راحتی کنند، اما اولاً در مجموع شالوده نظام اجتماعی از هم خواهد پاشید، ملاحظات اجتماعی و رعایت حقوق دیگران از بین خواهد رفت و دزدی و انحرافات همه بخش ها را فرا خواهد گرفت.
ثانیاً اتفاقاً کسانی که فکر می کنند با از بین رفتن کنترل مذهبی حالا دیگر آرامش بیشتری خواهند داشت- به علت بهره مند بودن از مواهب اجتماعی- اقتصادی- بیشتر مورد تهدید انحرافات (دزدی، آدم کشی و ...) خواهند بود.
لذا در این مورد نیز صلاح در این است که برای پیشرفت جامعه، نقاط ضعف سیستم و سازماندهی مذهبی، اصلاح و کارائی و در نتیجه همچنین ارزش آن در جامعه بیشتر گردد.
هویت فرهنگی
هویت فرهنگی ابعاد بسیار زیادی دارد که یک بعد مهم آن هویت مذهبی است.
اما غیر از آن ابعاد دیگری نیز وجود دارد، بالاخص بعد ملی آن.
در دوران اخیر در کتابهای درسی- با تغییر هر مدیریت، روشهای خرمندانه و منافع ملی و فرهنگی در مقابل سلائق شخصی در حاشیه قرار گرفته اند. بالاخص در دروس ادبیات فارسی و تاریخ که دو منبع مهم دادن هویت فرهنگی و ملی است، همواره تغییرات زیادی انجام گرفته است.
در ابتدا بسیاری از پیوندهای تاریخی ما قبل از اسلام حذف شدند و اکثر اطلاعات در سایه و از ابعاد اسلامی مطرح شدند که از نظر روانشناسی اجتماعی و روانشناسی تبلیغات به علت هجوم اطلاعات زیاد در یک زمینه خاص، مانند ریختن شکر زیاد در چای تأثیر می گذارند. از طرف دیگر بالاخص در دوران اخیر نظم اصیل و سنتی فارسی که حاوی حکمت بسیار ارزنده و در سطح جهانی اقلاً کم نظیر است، به تدریج از کتب فارسی حذف شده است و جای آن را چیزی به نام "شعر نو" گرفته است که در صورت تعریف و تعبین معرف ها و شاخص های تعریف بیشتر یک نوع شیوه نگارش است و ارتباطی با "نظم فارسی" ندارد.
این نکات دلائل مهمی هستند که چرا جوانان ما هویت ملی- فرهنگی خود را از دست می دهند و مایل به ترک ایرانند.
البته هجوم برنامه های فرهنگی غربی (از نوع داخلی و خارجی) نیز این روند را تشدید می نماید و در نهایت جوانان ما دچار قوه گریز از مرکز می شوند.
هر کس از گروه خود زده و به گروه دیگر، خارج از محیط خود متمایل می شود و به سری آن کوچ می کند، روستائی به شهر و شهری به خارج.
علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین
خوش رفتاری مسلمین یک عامل بزرگ پیروزی
مسلمانان نخستین، در اثر سادگی طبع و فراهم بودن شرائط برای دریافت روح اسلام، بقدری دلباخته آن شده بودند که سعی می کردند به تمام مقرارت دین، آنچنان که هست عمل کنند و سراپا اسلام باشند.
آنها طبق تعلیم و تربیت اسلامی نه تنها موظف بودند با هم مسلکان خود خوش رفتاری کنند بلکه وظیفه داشتند با همه انسانها «رفتاری انسانی» داشته باشند.
قرآن مجید، درباره چگونگی روابط و رفتار مسلمانان، با توده های غیرمسلمان، تصریح می کند: لاینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین. [2]
«خداوند، شمار ار از نیکی و احسان به افراد غیرمسلمان که در امر دین، با شما نجنگیدند و شما را از وطن خود آواراه نکردند، منع نمی کند، خدا افراد دادگر را دوست می دارد.»
علی علیه السلام؛ ضمن فرمانی که به مالم اشتر استاندارش در مصر، صادر فرمود، درباره مردم آن سامان که حدود پانزده میلیونشان مسیحی و غیرمسلمان بوده اند[3] چنین تصریح می کند :
«نیست به مردم قلمرو حکومت خود، همچون درنده ای خونخوار مباش که خوردن ایشان را غنیمت شماری زیرا آنان دو دوسته اند :
«اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق»
«یا برادر دینی تواند و یا در آفرینش همانند تو، بنابراین از عفو و گذشت خود، آنچنان آنان را بهره مند ساز که دوست داری خدا از عفو و گذشت خود بتو ارزانی دارد.»[4]
مسلمین، در پرتو این نوع تربیتها می کوشیدند با توده های غیرمسلمان، مانند دیگر از هم مسلکان خود، رفتار انسانی داشته باشند البته پیشوایان مذهبی در این راه پیشقدم بودند.
علی (ع) با مردی از کفار اهل ذمه (کافرانی که در پناه اسلام زندگی دارند) رفیق راه شد، مرد ذمی از او پرسید :
بکجا می روی؟ امام فرمود : کوفه.
هنگامی که بر سر دو راهی رسیدند، مرد ذمی از حضرت جدا شد، امام نیز با او حرکت فرمود.
ذمی عرض کرد : مگر نمی خواستید به کوفه بروید؟ امام فرمود چرا. ذمی عرض کرد؛ پس چرا از این راه می آئید مگر نمی دانید راه کوفه از اینطرف نیست؟
امام فرمد : می دانم ولی پیبامبر ما به ما امر فرموده :
هنگامی که با کسی رفیق راه شدیم وقت جدا شدن از او چند قدمی او را بدرقه کنیم و من می خواستم بدین وسیله به دستور او عمل کنم. ذمی گفت : واقعاً پیامبر شما چنین امر کرده است؟
حضرت فرمود : آری، مرد ذمی گفت : کسانی که باو گرویده اند «تنها شیفته رفتار انسانی او شده اند» و من شما را گواه بر اسلامم می گیرم!
مرد ذمی که تا آن ساعت علی علیه السلام را نمی شناخت، با او به کوفه آمد هنگامی که دانست او امیرالمؤمنین است، در یک مجلس رسمی بدست او ابر از اسلام نمود.[5]
1- نویسنده خود را مدیون به ذکر و تشکر می داند که ایده رجوع به کتاب ناصرخسرو را- در جلسه ای (23/12/78)، از آقای دکتر ئومنی گرفت.
1- سوره ممتحنه آیه 8
2- اسلام و حقوق بشر، ص 405
3- نهج البلاغه محمد عبده ج 3 ، ص 94
1- سفینه البحار ، ج 1 ، ص 416.