معنای لغوی اعتماد: « اعتماد ترجمه واژه انگلیسی « Trust » است که در زبان لاتین معادل کلمه Faith یوانانی مورد استفاده قرار گفته است.
ریشه در کلمه Faith مفهوم، وثوق، اعتماد، تسلیم در برابر اراده دیگری و اطمینان به شخص دیگر، مستتر است.
« اونا مونو » ریشه یونانی واژه اعتماد را فعل « Pistis » عنوان کرده که معادل همان واژه « Fuith » است.
این دو واژه، را هم زاد یکدیگر تعریف کرده و می نویسد، در رشد این دو کلمه، مفهوم وثوق ، اعتمادو تسلیم در برابر اراده دیگری و اطمینان به شخص دیگری مستتر است ( او نامونو، 1370؛ 247 ) در زبان فارسی، آنگونه که در فرهنگ معین آمده، اعتماد مترادف است با تکیه کردن، واگذاشتن کار به کسی، اطمینان، وثوق، باور و اعتقاد ( معین، ج1، 1375؛ 302 ).
فرهنگ عمید نیز، مترادف های مشابهی برای اعتماد عنوان کرده است.
نظیر، تکیه کردن، واگذاشتن کار به کسی، آهنگ کردن، با این تفاوت که برای اطمینان، مترادف های جداگانه ایی، آورده به نحوی که تفاوت دو واژه « اعتماد » و «اطمینان » را نشان می دهد.
« اطمینان » مترادف، آرام گرفتن آسایش خاطر داشتن و خاطر جمعی است.
( پور محمدی، علی اصغر ، 1376؛ 9 ).
تعریف اعتماد: « اعتماد » تعریف واحدی ندارد و با توجه به حوزه های مختلفی که مورد توجه قرار میگیرد – سیاست، اقتصاد، جامعه، روانشناسی- و نیز رویکردهای متفاوت به آن – رویکرد کنش انتخاب عقلانی، رویکرد اجتماعی، کارکردی روانشناختی، تعریف های متعدد و متفاوتی از آن شده است.
برخی از تعریف های مهم اعتماد در ذیل آمده است: تعریف « اریک، اریکسون » نظریه پرداز، حوزه روانشناسی از اعتماد: انتظار برآورده شدن نیازهای شخصی و اینکه می شود روی دنیا، یا منابع برآورده کننده خارجی حساب کرد.
( امید کافی، 1380؛ 10 ).
تعریفی کلاسیک از اعتماد « باوری قوی به اعتبار، صداقت و توان یک فرد، انتظاری مطمئن و اتکا به ادعایا اظهار نظری بدون آزمون آن ( Lyon.
2002.
664 ).
اعتماد عبارت است از « انتظار رفتار اجتماعی خوب، صادقانه، همکاری جویانه، از سایر اعضای جامعه بر اساس هنجارهای مشترک (45.
1995 Fukuyama.
).
اعتماد عبارت است از اطمینان به دیگران با وجود امکان فرصت طلبی آنان ( عدم قطعیت و مخاطر آمیز بودن ) ( 18.
1996 Misztal.
اعتماد نوعی شرط بندی است در رابطه با کنشهایی که دیگران در آینده انجام می دهند.
( 24.
1999 Ss tpmpk.
- اعتماد را واگذاری منابع به دیگران می دانند با این انتظار که آنها به گونه ایی عمل خواهند کرد که نتایج منفی به حداقل ممکن کاهش می یابد و دست یابی به اهداف میسر می گردد.
(الیسون و فایرستون، به نقل از، امیر کافی، 1380؛ 10).
لیو، ( Lciou، سیلویا ( Sylvia )، برانک ( Brunk )، اعتماد بین شخصی را از دیدگاه دیگری مورد توجه قرار داده اند و آنرا معادل ایمان به مردم ( Faith in people ) در نظر می گیرند و معتقدند که فرهنگ های جوامع مختلف در این زمینه با هم تفاوت دارند.
زیمل جامعه شناس آلمانی نیز تفسیر مشابهی از اعتماد ارائه می کند، به اعتقاد او اعتماد نوعی ایمان و اعتقاد افراد به جامعه است.
آنتونی گیدنز ضمن موافقت با تعریف زیمل، برداشت خود از اعتماد را با این تعریف آغاز می کند که، اعتماد به عنوان اطمینان یا اتکاء بر ماهیت یا خاصیت شخصی، چیزی یا صحت گفته ای، تعریف می شود.
به اعتقاد او، مفهوم اطمینان و اتکاء در تعریف فوق به وضوح با آن ایمانی که زیمل آنرا توصیف کرده در پیوند و ارتباط است ( به نقل از امید کافی، همان؛ 11).
جایگاه و نقش اعتماد در کنش اجتماعی: تعریف های فوق، و تعریف های مختلف دیگری که از اعتماد شده، عملاً نتوانسته اند، فضای روشنی از مفهوم، « اعتماد » ارائه دهند، امری که افرادی چون، لوهمان (Luhmann ) و مک نایت ( Mcknigh ) را بر آن داشته تا همواره از بحث های موجود در رابطه با « اعتماد » انتقاد کنند ( رجوع کنید به بخش مبانی نظری، « عسگری مقدم » نظریه های لوهمان و مک نایت .
1382، 44- 56 ).
برخی نیز برای گریز از این ابهامات، بحث های خود را با یک سری مصداق های عینی از زندگی اجتماعی، همراه کرده اند ( سزتومکا، کلمن، پوتنام و… ) مصداق هایی که همواره نقش و اهمیت اعتماد را در کنش اجتماعی نشان می دهند.
آنچه مسلم است.
و از متون اعتماد بر می آید، اعتماد همواره متوجه دیگری یا دیگرانی است که در محیط اجتماعی ما حضور دارند ( البته بطور مستقیم در یک رابطه چهره به چهره یا غیر مستقیم از مواجهه با محصولات دیگران، در این خصوص برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب « اعتماد » یک تئوری اجتماعی، پیوتر، سزتومیکا، Pioter, Sztopka، 1999؛ ).
افرادی که در جریان اعتماد، یا بطور مستقیم با آنها دست به کنش می زنیم و یا اینکه در کنش اجتماعی خود متوجه حضور یا اثرات آنها هستیم.
بطور کلی می توان گفت که «اعتماد » همواره پای ثابت کنش اجتماعی است.
در ارتباط شناسی (مطالعه ارتباطات انسانی) این نکته به صورت جدی تری مورد توجه قرار گرفته است.
به عنوان نمونه، « حمید مولانا » در مقدمه ای که برای کتاب « ارتباط شناسی » «محسنیان راد» نوشته، در توضیح واژه انگلیسی« Communication » و اینکه معادل فارسی آن « ارتباط » همواره فاقد برخی ویژگیهای ریشه ایی این واژه است، می نویسد « در تعریف واژه « Com mumication » دو عامل و اصل مهم وجود دارد: یکی اصل شرکت کردن و دیگری اصل اعتماد.
بدون این دو عامل اصلی « Com mumication » آنطور که در علوم اجتماعی از آن استفاده می شود معنای خود را از دست می دهد.
مثلاً برای اینکه دو نفر با هم جریان و سیر ارتباط داشته باشند باید این دو فرد ] در [ چیزی با هم شراکت داشته باشند.
این عامل را در انگلیسی « Sharing » می گویند، علاوه براین برای اینکه این جریان ایجاد شود این دو فرد باید حداقلی اعتماد یا « Trust » نسبت به یکدیگر داشته باشند ( محسنیان راد.
1376؛ 16 ).
از این رو « اعتماد » یکی از مؤلفه های مهم زندگی روزمره به حساب میآید.
بطوریکه بیشتر نگاه ها به آن از منظری کارکرد گرایانه، است.
این کارکرد و یا به عبارتی نقش و جایگاهی که برای اعتماد تعریف می شود پیوند نزدیکی با دو مؤلفه، « کنترل » و «پیشبینی » دارد که خود متوجه عنصر مهم دیگری به نام « نظم اجتماعی » هستند، نظمی که تداوم و ثبات کنش های اجتماعی در گرو آن است.
( رجوع کنید به 19و 1999 و Sztompka ).
در جریان کنش اجتماعی همواره مکانیسم هایی هستند که نیاز به کنترل و پیش بینی دیگران را مرتفع می کنند، مکانیسم هایی که کنش را در چهارچوب مشخصی هدایت می کنند، ارزشها و هنجارهای مشترک از جمله این مکانیسم ها به حساب می آیند، توسل به یک سری قراردادهای رسمی و غیر رسمی نیز شکل دیگری از این مکانیسم های کنترل کننده است که امکان پیش بینی کنش دیگران را برای ما فراهم می کنند اما با توجه به ماهست مختار کنش گران انسانی این مکانیسم ها عملاً کافی نیستند، این مسأله، موقعیتی دشوار و بحرانی بوجود می آورد، اما اگر بشود فراتر از این مکانیسم ها، « اعتماد » کرد، این بحران مرتفع خواهد شد.
نقش و اهمیتی که به «اعتماد » داده می شود در بین نظریه پردازان مطرح « اعتماد » این امر در بحث، نیکلاس لوهمان، (Nilclas Luhmann ) پر رنگ تر است.
به ویژه از آن رو که آنرا با اقتضائات جامعه مدرن پیوند می زند، «پیچیدگی» و « ریسک » مهمترین این اقتضائات است.
میزتال ( Misztal ) در این رابطه می نویسد « او بحث خود را به دو تغییر بر هم بسته ساختاری، جهان مدرن، متصل کرده است، اول اینکه، جهان مدرن، جهانی است با پیچیدگی های غیر قابل مدیریت[1] و دوم افزایش خطر پذیری[2] به جای خطر[3]، به این معنی که کنش های همواره ممکن است به نتایج خطرناکی منتهی شوند، بنابراین در جهان مملو از تنوع و پیچیدگی، عقلانیت خطر پذیری[4] لازم است و لازمه آن نیز «اعتماد» است.
( 73.
1996.
Misztal ).
لوهمان برای اعتماد، نقشی تعریف می کند.
که پارسونز از آن تحت عنوان « واسطه های عمومیت یافته[5]» یاد کرده است.
چیزهایی که مردم در ارتباطات خود، آنها را به کار می گیرند، نظیر، پول، عشق و ثروت.
لوهمان این نقش را با توسعه و پیوند نظریه «واسطه[6]» و مفهوم « نمادهای عمومیت یافته » پارسونز برای اعتماد نیز تعریف می کند.
طوریکه، پیچیدگی ها را از چهره جهان می زداید.
نکته مهم دیگری که لوهمان مطرح کرده، این است که، « اعتماد » را می توان با سایر مکانیسم های کارکردی درک و مقاسه کرد، تنها از این نظر که برای خود کارکردی دارد.
بطور تاریخی، اعتماد می تواند اشکال متفاوتی داشته باشد، می تواند در سطوح مختلفی وجود داشته باشد.
می تواند بیشتر، کمتر ، یا لحظه ای باشد، اما در هر صورت همواره کارکرد یکسانی ایفا می کند و آن کاهش پیچیدگیهای موجود در جامعه است.
(همان؛74 ).
اطمینان و امید به جزء « اعتماد » برای مواجهه با موقعیتهایی که توصیف آنها گذشت، دو عامل دیگر نیز تجویز می شود.
این دو عبارتند از ، اطمینان و امید.
تمایز بین « اطمینان » و « اعتماد » یکی از کارهای مهم لوهمان به حساب می آید که در این حوزه انجام داده است.
از نظر لوهمان هر دو این مفاهیم به انتظارهایی اشاره دارند که ممکن است در نهایت به یأس و ناامیدی منجر شود.
در خصوص « اطمینان » آنگونه که لوهمان استدلال می کند، افراد مطمئن هستند زیرا که انتظارات و چشم داشت هایشان ناظر بر این موضوع است که ناامید و مأیوس نمی شوند.
دلیل آن هم این است که افراد نمی توانند بدون این انتظارات در مقابل حوادث محتمل الوقوع زندگی کنند از این روست که افراد کم و بیش، شقوق ناامید کننده را فراموش می کنند.
چرا که این شقوق نادرند و همچنین به دلیل اینکه افراد نمی دانند چه چیز دیگری را به جای آن انجام دهند.
(لوهمان، به نقل از عسگری مقدم، 1382؛ 57 ).
اما در رابطه با اعتماد عنوان می کند که اعتماد، مستلزم موقعیتی است که در آن احتمال خطر وجود دارد، خطری که گریز از آن تنها در گرو رها کردن نتایج و عایدی حاصل از مشارکت و معاشرت است.
در غیر این صورت، درگیر شدن در موقعیت هایی که گریز از آن تنها در گرو رها کردن نتایج و عایدی حاصل از مشارکت و معاشرت است.
در غیر این صورت درگیر شدن در موقیعتهایی که احتمال خطر دارند، اجتناب ناپذیر است.
(7، 2000.
Luhmann ).
لوهمان، استدلال می کند که افراد به همان ترتیبی که اطمینان می کنند و به آن وابسته میشوند، وارد روابط اعتماد نمی شوند، او ازدو مفهوم « اختیار و ادراک » برای نشان دادن تمایز بین اعتماد و اطمینان استفاده می کند « اینکه هر روز صبح شما بدون در نظر گرفتن شقوق نادر و ناامید کننده خانه را بدون داشتن اسلحه ترک می کنید.
در واقع وارد یک موقعیت اطمینان شده اید اما اگر یک کنش را در ارتباط با دیگران علرغم وجود خطر شکست، نسبت به سایر کنش ها ترجیح دهید وارد موقعیت اعتماد شده اید.
(همان؛ ) تمایزی که در اینجا بین اطمینان و اعتماد قائل شده است، به این امر بر میگردد که، « در اطمینان افراد از طریق انتساب خارجی عکس العمل نشان می دهند، حال آنکه این امر در رابطه با اعتماد برعکس است و افراد از طریق انتساب داخلی که ناظر بر احتمال پشیمانی در سرانجام انتخاب اعتماد است عمل می نمایند به این ترتیب اعتماد، تنها در موقعیتی معنا پیدا می کند که امکان ضرر بزرگتر از کسب منفعت باشد (نقل از عسگری مقدم، 1382، 59 ).
نکته کلیدی در تمایز میان اطمینان و اعتماد در نظر لوهمان، به توانایی افراد نسبت به تمیز میان خطر و ریسک بر می گردد، خواه خطرات پیرامون مسائل پرت و دور از ذهن باشد و یا درباره موضوعات قریب الوقوع و مورد توجه، و دیگر اینکه خواه ناخواه امکان ناامیدی، یأس و شکست به رفتار پیشین شخص بستگی دارد.
از همین رونیز، ریسک را به عنوان واژه ایی « جدید » معرفی می کند.
( همان،59 ).
عامل دیگری که در موقعیت های بحرانی، بدان متوسل می شویم، « امید » است.
علرغم اینکه، آنرا همواره در تعریف اعتماد به کار گرفته اند.
اما در مقایسه با اعتماد، مفهومی متفاوت است، سزتومپکا از جمله کسانی است که براین تفاوت تأکید کرده و استدلال می کند که، امید، برخی از ویژگی های اعتماد را ندارد، ویژگی هایی چون، اراده، موقعیت نسبی، آگاهانه بودن، « امید منفعلانه، مبهم و غیر عاقلانه بوده و تنها احساسی است که شرایط را روبه بهبود می بیند و یا برعکس، برای مثال، امیدوار می شویم که روزی پولدار شویم » ( 24، 1999.
Sztompka ).
سرتومپکا، بطور کلی، « امید » و اطمینان را، درونی، فاقد تعمد، بی طرفانه، می داند که مربوط به « قضا و قدر » میشوند، چیزهایی عملاً بدون دخالت ما انجام می گیرند، حوادثی که ما تنها در پندار خود به آنها توجه می کنیم.
ما در موقعیت اعتماد دست به کنش می زنیم، موقعیتی نامتعین و غیر قابل کنترل، که در آنها در رابطه با آینده ایی نامطمئن شرط بندی میکنیم.
( همان، 25 ).
باورو تعهد سزتومپکا، استدلال می کند که، اعتماد از دو جزء تشکیل شده است.
1- باورها 2- تعهد.
باورها به انتظارهایی ویژه ایی بر می گردند، بر این اساس، اعتماد مبتنی است که بر یک تئوری فردی به این معنی که دیگران، در رویدادهای آینده چگونه عمل خواهند کرد.
باور به این بعد از « اعتماد » بر می گردد که ما به گونه ایی عمل می کنیم که انگاری از آینده خبر داریم، به زعم لوهمان، اعتماد را به گونه ایی نشان می دهد که، آینده برای ما شناخته شده است.
باور، اعتماد را تبدیل به رفتاری می کند که در آن، آینده قابل تعیین، به نظر می رسد.
این باور متوجه دیگران است، بطور معمول نمی توانیم اعتماد را به رفتار خویش اختصاص دهیم، به عنوان مثال، « اعتماد دارم که مسواک می زنم »، بلکه این اعتماد متوجه دیگران است.
با این همه، باور آگاهانه برای توضیح اعتماد کافی نیست.
اعتماد فراتر از توجهی فکورانه به ممکنات آینده است.
عنصر تکمیل کننده این باور، تعهد است.
انتظاری بجا از دیگری در رابطه با کاری که برای او انجام می دهیم (اعتماد)، برای مثال، من به دختری اعتماد می کنم که می تواند در آینده ما در خوبی شود، بنابراین با او ازدواج می کنم، یا من به یک کاندیدای انتخاباتی اعتماد می کنم که می تواند در آینده نقش مهمی ایفا کند.
بنابراین به او رأی می دهم ( 26- 25.
1999.
انتظار ایفای نقش مادری خوب و یا سیاستمداری توانا – در واقع تعهدی است که از جانب دختر و کاندیدا برای حفظ اعتماد ایجاد می شود.
جیمز کلمن نیز در بحثی مشابه، به عامل تعهد در « اعتماد » اشاره کرده است.
( رجوع کنید، کلمن، 1377.
ص 467 ).
رویکردهای موجود نسبت به اعتماد: اعتماد از جهات مختلف و متنوعی موردتوجه قرار گرفته است، شاید بتوان گفت که، یکی از علل پیچیدگی مفهوم اعتماد و نیز فقدان چهار چوب نظری مطمئن برای تحلیل آن، این است که واژه مذکور به دلیل کاربردهای متنوع، از جهات مختلفی مورد توجه قرار گرفته است، به نحوی که هر کس از ظن خود یار اعتماد شده است.
روانشناس به یک شکل، اقتصاد دان به صورتی دیگر و جامعه شناس با نگاهی متفاوت از این دو در اندک متون فارسی مربوط به اعتماد که عملاً به چند پایان نامه خلاصه می شود، برخورد متفاوتی با رویکردهای موجود به اعتماد شده است، برخی ها از خیر توضیح آنها گذشته اند و به عبارتی عطای کا را به لقایش بخشیده اند، ( امیر کافی، عسگری مقدم ) برخی نیز این امر را به شکل متفاوتی توضیح داده اند، به عنوان نمونه، شفیع گوری جاشیران در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با موضوع اعتماد به رسانه ها، از اعتمادسیاسی، اعتماد اقتصادی و اعتماد روانشناختی سخن گفته است، مبنای این طبقه بندی زمینه ای است که اعتماد در آن به کار گرفته شده است.
از این رو فوکویاما به عنوان فردی نام گرفته که رویکرد اقتصادی به اعتماد دارد، در حالیکه، مبنای حرکت فرکومایا، رویکرد اجتماعی است.
بر همین اساس وی از رویکرد سیاسی نیز یاد می کند ( گوری جاشیران، 1382؛ 52 )، افسانه کمالی نیز در پایان نامه دکتری خود با عنوان، «مطالعه تطبیقی در حوزه فرهنگ و سیاست» این بحث را به این صورت مطرح کرده که اعتماد چگونه «عنوان» شده است؟
از این رو، برخوردهایی را که با اعتماد شده در نه گونه مختلف مطرح کرده است، توجه به اعتماد به عنوان یک فرآیند ناآگاهانه نگاهی که اعتماد را وابسته به انتظارات می داند.
رویکردی که اعتماد را بیرونی عنوان می کند.
و به این ترتیب اکتسابی بودن اعتماد، مبتنی بودن اعتماد بر تشابه، بر فقدان اطلاعات، بر رابطه، و حسن ظن ( کمال، 1383؛ 15-13).
( بحث خانم کمالی بطور کامل در بخش ضمیمه خواهد آمد ).
رویکردهای مختلف به اعتماد را در یک طبقه بندی کلی به دو گروه فردی و اجتماعی تقسیم کرده اند.
هر یک از این رویکردهای کلی در داخل خود ترکیبی از ویژگی های فردی و اجتماعی را مورد توجه قرار داده اند.
دلهیو نیوتن در کاری مشترک به جمع بندی ابعاد مختلف این دو رویکرد پرداخته اند.
این دو در خصوص رویکرد فردی به اعتماد می نویسند: این رویکرد محصول شکل گیری و گسترش مکاتب روانشناسی – اجتماعی در دهه های پنجاه و شصت میلادی است، نظریه پردازان این رویکرد استدلال می کنند که اعتماد اجتماعی یک مشخصه کاملاً فردی است، آنها استدلال می کنند که اعتماد بخشی از سندرم صفات فردی است که شامل خوش بینی، باوری توأم با عمل و اطمینان است که افراد می توانند، مشکلات خود را حل کنند و یک زندگی اجتماعی آرام با یکدیگر داشته باشند.
در رویکرد فردی اعتماد اجتماعی در دوران کودکی یاد گرفته می شود.
و تا سالهای آخر عمر با انسان می ماند، تغییرات آن کند بوده و تنها در نتیجه تجربه های ویژه و تکان دهنده ممکن می شود.
(5 .
Newton.
Dellhey ).
اریک اریکسون را می توان، از نظریه پردازنی به حساب آورد که در متنی کاملاً روانشناختی، این نظریه را مطرح می کند و اعتمادی را تعریف می کند با عنوان اعتماد بنیادی، که محصول نخسیتن ماههای زندگی انسانها است.
( رجوع کنید به توضیح اعتماد بنیادی در بخش بعدی ).
یکی از افرادی که به زعم دلهی و نیوتن.
جایگاه برجسته ایی در رویکرد فردی به اعتماد دارد.
اریک اُسلنر است.
اسلنر استدلال می کند که ما اعتماد را در اوایل زندگی از والدین خود یاد گرفته ایم و معتقد است که اعتماد اجتماعی ارتباطی با تجارت متقابل و مبادلهی ما ندارد.
اسنلر اعتماد اجتماعی را در یک جهت گیری روانشناختی و اجتماعی.
مبتنی بر دو ویژگی فردی می داند.
خوش بینی و پتانسیل کنترل جهان یا زندگی شخصی خود ( 5.
همان، Newton Dellhey, ).
دلهی، نیوتن، به معیارهای فردی دیگری نیز اشاره کرده اند که در رویکرد فردی به اعتماد مورد توجه قرار می گیرند، نظیر، « وضعیت و شرایط مالی فرد، وضعیت اجتماعی، سطح و یا منزلت شغلی افراد، میزان رضامندی از زندگی، تجربه های گذشته و نژاد و طبقه فرد، که مشخصه هایی کاملاً فردی هستند و از سوی افرادی چون، و اتیلی، نیتون، اورن، یوتنام، موردتوجه قرار گرفته اند.
( همان، همان ).
دالهی و نیوتن در توضیح رویکرد اجتماعی به اعتماد، می نویسند در این رویکرد اعتماد فراتر از افراد، یک محصول اجتماعی است، نه صرف یک سری ویژگی های فردی، در این رویکرد، اعتماد محصول، مشارکت های مدنی، حجم و بزرگی، اجتماع، محل سکونت، وجودنهادهای مدنی و سازمانهای داوطلبانه.
سزتومپکا، در کتاب خود از این رویکرد تحت عنوان رویکرد فرهنگی یاد کرده و توضیح می دهد که در این رویکرد، اعتماد به منزله یک پدیده فرهنگی تعریف می شود.
در این نگاه، اعتماد به عنوان یک قاعده فرهنگی مورد توجه قرار می گیرد، اعتماد محصول الزاماتی است که جامعه تحمیل می کند، همان نقشی که واقعیت های اجتماعی در اندیشه دور کی بازی می کنند، در رویکرد اجتماعی، اعتماد فراتر از روابط و اشخاص در نظر گرفته می شود.
و در کلیتی اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد، به این ترتیب که در بطن جامعه قواعدی وجود دارند که اعتماد را الزامی می کنند، قواعدی که بوسیله اجتماع شکل گرفته اند و به صورت بیرونی و اکتسابی توسط هر یک از افراد درک می شوند.
قواعدی که فشار الزام آور قابل توجهی بر روی کنشگیران واقعی جهت اعتماد کردن و یا بی اعتمادی اعمال می کنند به این ترتیب که نقش های اجتماعی در قالب یک سری ارزشها و هنجارها تعریف می شوند، همین قواعد فرهنگی قابلیت اعتماد به افراد، و نهادهای مختلف را تعیین می کنند ( 67-66، 1999 Sztompla ).
توجه به اعتماد به عنوان سرمایه اجتماعیدر قالب این رویکرد ( با توجه به اهمیت مفهوم سرمایه اجتماعی و کاربرد مفصل آن در نظریه پوتنام بعد از این بخش بطور جداگانه توضیح داده می شود).
رویکرد دیگری که در متون مربوط به اعتماد بیشتر از آن یاد می شود، رویکرد کنش، انتخاب عاقلانه بود.
رویکردی که اعتماد را به عنوان کیفیتی از یک ارتباط مورد توجه قرار می دهد.
پیش فرض اصلی این رویکرد این است که هم اعتماد کننده و هم امین، هر دو کنشگران عاقلی هستند و بدنبال کسب منافعی زیاد تلاش می کنند.
رابطه آنها شکلی از یک مبادله پیدا می کند.
یا یک بازی که در آن هر یک از دو طرف بر اساس یک محاسبه عقلانی رفتار می کنند و در محاسبات خود عقلانیت مشابهی اتخاذ می کنند ( همان، 60 ).
افرادی چون، الستر، هاردین، کلمن، در بحث های خود از اعتماد چنین رویکردی را اتخاذ کرده اند.
جیمز کلمن در این خصوص می نویسد: عناصر رویاروی اعتماد کننده بالقوه چیزی کمتر یا بیشتر از ملاحظاتی نیست که کنشگر عقلانی در تصمیم گیری برای اینکه شرط بندی کند یا نکند بکار می بندد.
کنشگر می داند چقدر ممکن است ضرر کند، چقدر ممکن است استفاده کند و بخت برنده شدن تا چه اندازه است.
(کلمن، 1377، 157 ).
سرمایه اجتماعی، Social Capital و اعتماد اجتماعی Social Trust سرمایه اجتماعی را در ظاهر امر می توان به عنوان یکی از مفاهیم نو جامعه شناسی به حساب آورد، مفهومی که نخستین بار در سال 1916 میلادی توسط هانی فان ( I.F Hanifan ).
ازدانشگاه ویر جنییای غربی مطرح شد.
اما علرغم کلیدی بودن آن، تا سال 1960 مورد توجه قرار نگرفت، در این سال جین ژاکوب ( Jone, JaCOB ) در حوزه برنامه ریزی شهری، مفهوم سرمایه اجتماعی را به کار گرفت.
در دهه 1970 لوری مفهوم سرمایه اجتماعی را وارد عرصه اقتصاد کرد و از آن برای نقد نظریه های نئوکلاسیک و ناعادلانه توزیع درآمد بهره گرفت.
( الوانی، سید مهدی.
نقد لوری بیشتر متوجه آن بعد از اقتصاد نئوکلاسیک است که جانبداری فرد گرایانه به اقتصاد و به ویژه رقابت های بازار دارد.
این امر بیشتر ریشه در اندیشه های فلسفی قرن های هفدهم و هجدهم به ویژه اندیشه هابز و نظریه پردازان کلاسیک اقتصادی چون، آدام اسمیت دارد: لوری در برخورد با این بعد، مفهوم سرمایه اجتماعی را برای تشخیص منابع اجتماعی سودمند برای توسعه سرمایه انسانی وارد اقتصاد کرد ( کلمن، 1377؛ 460 تلخیص).
در واقع هدف نشان دادن، این امر بود که نهادهای اجتماعی در قالب سرمایه های اجتماعی در کنش افراد دخالت دارند.
بعدها افراد دیگری با جدیت مفهوم سرمایه اجتماعی رابه مثابه حوزه مشخصی مورد توجه قرار دادند.
از مهمترین این افراد می توان به پیر بوردیو، در سال 1983، کلمن 1988 و پوتنام در دهه نود اشاره کرد.
تعریف سرمایه اجتماعی و عناصر آن: در بیشتر متون مربوط به سرمایه اجتماعی می توان این عبارت یا جمله را مشاهده کرد که، سرمایه اجتماعی مفهومی انعطاف پذیر بوده و طیف وسیعی از فرآیندهای اجتماعی را شامل می شود، بطور کلی، مفهومی است مبهم و چند بعد ونیتر ( Winter )، که در این حوزه به پژوهش و مطالعه پرداخته ضمن طرح این مسأله، راهی را نیز پیش روی علاقه مندان این حوزه قرار داده تا از این وضعیت مبهم و گیج کننده خلاص شوند علیرغم برخی مفاهیم گیج کننده در متون یا ادبیات سرمایه اجتماعی سه تن از نویسندگان مطرح این حوزه مفهوم سازی مشخصی از سرمایه اجتماعی کرده اند، این سه تن عبارتند از : پیر بوردیو، رابرت.
د پوتنام و جیمز کلمن ( 5.
2001.
Stone, Wendy ).
( 6-2؛ a200 Winter ).
در اینجا با پذیرفتن توصیه ونیتر، برای ارائه تعریفی روشن از سرمایه اجتماعی، نگاهی اجمالی به تعاریف آنان می اندازیم ( توضیح مفصل نظریه هر یک از افراد بطور جداگانه در بحث ها مربوط به هر یک از آنها آمده است ).
پیر بوردیو، سه نوع سرمایه را از یکدیگر متمایز کرده است که عبارتند از: سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی، و سرمایه اجتماعی.
سرمایه اقتصادی، سرمایه ای است که قابلیت تبدیل سریع به پول را دارد.
به عنوان نمونه دارایی های قابل انتقال و غیر قابل انتقال سازمان ها.
سرمایه فرهنگی، که به صورت های مختلف وجود دارد، نظیر، تحصیلات عالیه، انباشت اشیاء فرهنگی با ارزش این نوع سرمایه نیز در برخی موارد و تحت شرایطی معین قابل تبدیل به سرمایه اقتصادی است.
و سرمایه اجتماعی که به ارتباطات و مشارکت اعضای یک سازمان بر می گردد و می تواند به عنوان ابزاری برای بدست آوردن سرمایه اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد ( 29، 26، 2000 Winter, ).
با توجه به بحث فوق می توان گفت که از نظر بوردیو، شکل غالب سرمایه، همان سرمایه اقتصادی است، بطوریکه، سایر اشکال سرمایه ها به عنوان ابزاری برای دست یافتن به آن تعریف شده اند.
جیمز کلمن: کلمن نیز سه نوع سرمایه را از یکدیگر متمایز کرده است، که عبارتند از : سرمایه مادی، سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی.
تعاملی که بین انواع سرمایه در دیدگاه بوردیو، ملاحظه شد در نظر کلمن نیز وجود دارد با این تفاوت که کلمن بر سرمایه انسانی تأکید دارد تا سرمایه فیزیکی.
مفهوم سرمایه فیزیکی به گونه ای که در ابزارها، ماشین آلات و دیگر وسایل تولیدی تجسم یافته است.
می تواند بسط یابد و شامل سرمایه انسانی نیز بشود.
همانطور که سرمایه فیزیکی، با ایجاد تغییرات در مواد برای شکل دادن به ابزارهایی که تولید را تسهیل می کنند به وجود می آید و افراد را توانا می سازد به شیوه جدید رفتار کنند.
سرمایه اجتماعی به نوبه خود هنگامی به وجود می آید که روابط میان افراد به شیوه ایی دگرگون می شود که کنش را تسهیل می کند، سرمایه فیزیکی کاملآً ملموس است و در مهارت ها و دانش که فرد کسب کرده است تجسم می یابد: سرمایه اجتماعی حتی کمتر از این محسوس است، زیرا در روابط میان افراد تجسم می یابد.
سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی فعالیت تولیدی را تسهیل می کنند، سرمایه اجتماعی نیز همانند آنها عمل می کند.
مثلاً گروهی که اعضایش قابلیت اعتماد نشان می دهند و به یکدیگر اعتماد زیادی دارند.
خواهند توانست کارهای بسیار بیشتر از گروهی که فاقد آن قابلیت اعتماد است انجام دهد.
( کلمن، 1377 ؛ 465 ) کلمن در ادامه بحث خود نموداری را ترسیم می کند که در آن رابطه بین سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی نشان داده شده است.
ساختار سه نفری: سرمایه انسانی در نقاط تقاطع و سرمایه اجتماعی در روابط ( مأخذ، کلمن، همان، 466 ).
نمودار فوق روابط سه فرد را نشان می دهد مطابق آن سرمایه انسانی در نقاط تقاطع قرار دارند و سرمایه اجتماعی در خطوطی که این نقاط را به یکدیگر متصل می کنند قرار دارد.
سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی اغلب مکمل یکدیگرند.
( کلمن، همان،465).
کلمن برای سرمایه اجتماعی اشکال چندی تعریف می کند، روابط اقتدار، اعتماد، هنجارها و ضمانتهای اجرایی، تعمد اجتماعی، از جمله اشکال سرمایه اجتماعی در نظریه کلمن است.
رابرت پوتنام: پوتنام نیز، همانند، بوردیو و کلمن به اشکال مختلف سرمایه اشاره کرده است که شباهت نزدیکی به بحث کلمن دارد.
کار عمده واصلی پوتنام در حوزه سرمایه اجتماعی، پژوهش اوپیرامون افول سرمایه اجتماعی در آمریکا است که حاصل آن، کتابی است با عنوان «بولینگ انفرادی: افول سرمایه اجتماعی در آمریکا.» پوتنام در این کتاب در توضیح سرمایه اجتماعی می نویسد.
در جائیکه سرمایه فیزیکی به اشیاء فیزیکی بر می گردد و سرمایه انسانی به مهارت های افراد، سرمایه اجتماعی متوجه، روابط بین افراد – شبکه های اجتماعی، هنجارهای مبادله و افزایش قابلیت اعتماد در بین آنان است.
( 19: 2000 Putnam, ) پوتنام، سرمایه اجتماعی را: شامل، شبکه ها، هنجارها، پیوندها و اعتماد اجتماعی می داند.
آنچه از مطالب مجمل مذکور بر می آید، نشان دهنده این امر است که اعتماد اجتماعی یکی از عناصر مهم و تعیین کننده سرمایه اجتماعی محسوب می شود.
بطوریکه می توان، برای آن جایگاه ثابتی در بحث های نظریه پردازان سرمایه اجتماعی در نظر گرفت.
همانطور که اشاره شد این توجه به اعتماد در قالب، سرمایه اجتماعی مبتنی بر رویکرد اجتماعی به اعتماد است.
جدا از تعاریف، سه نظریه پرداز فوق در اینجا دو تعریف دیگر را نیز عنوان می کنیم.
تعریف بانک تجارت جهانی: سرمایه اجتماعی به روابط، هنجارها و نهادهایی بر می گردد که ترکیبی کمی و کیفی از کنش و واکنش های اجتماعی هستند.
سرمایه اجتماعی صرفاً مجموعه ایی از نهادها نیست که جامعه بر روی آنها استوار است بلکه خمیر مایه ایی است که این نهادها را در کنار یکدیگر نگه می دارد.
( ص2.
200 Mark, K.Smith, ).
تعریف کوهن Cohen و پراسکا ( Prusak ): سرمایه اجتماعی ترکیبی است از روابط فعال موجود بین افراد: اعتماد، تفاهم دو طرفه و ارزشها و رفتارهای مشترک که اعضای شبکه های انسانی و اجتماعی را پیوسته می سازد و امکان همکاری بین آنان را فراهم می سازد ( 2Ibid, ).
انواع اعتماد: در رابطه با انواع یا تیپ های مختلف اعتماد، به نظر می رسد با توجه به متون در دسترس، مربوط به اعتماد، چهار چوب مشخصی برای تعیین، انواع یا اشکال اعتماد وجود نداشته باشد.
طبقه بندی های عمده در این خصوص، بیشتر برمبنای نوع رویکرد به اعتماد و ماهیت امین انجام گرفته است، اما با توجه به تنوع رویکردها و درهم تنیدگی سطوح خرد و کلان اعتماد، نمی توان طبقه بندی، مطمئنی از انواع اعتماد ارائه داد، تیپ هایی که در منابع مختلف برای اعتماد مشخص کرده اند، عبارتند از : اعتماد بنیادی اعتماد میان فردی، اعتماد تعمیم یافته، اعتماد نهادی یا مدنی.
این طبقه بندی در برخی از منابع.
( رجوع کنید به مقاله ویدااستون، پایان نامه، کارشناسی ارشد، ملاحسنی، عسگری مقدم، امیرکافی ).
چهره مغشوشی دارند، بطوریکه، نمی توان مرز مشخصی بین آنها ترسیم کرد.
تنها مرز مشخصی در این بین، بین اعتماد بنیادی و سایر اشکال اعتماد، وجود دارد.
اما سایر صورتهای اعتماد، ارتباط نزدیکتری با یکدیگر دارند، بطوریکه می توان آنها را تحت عنوان واحدی ( اعتماد اجتماعی ) در نظر گرفت.
با این همه، نمی توان از تفاوت های مهمی که با یکدیگر دارند غافل شد و یا تعاملی که با یکدیگر دارند را مورد توجه قرار نداد.