جمعیت جهان در حال حاضر بیش از 6 میلیارد نفر است و هر روزه بیش از 250 هزار نفر , به تعداد آن اضافه می شود(به بیان دیگر در هر ثانیه 3 تا 4 نفر).بیش از 95 درصد افزایش جمعیت در کشورهای جهان سوم است.
اگر روند کنونی ادامه یابد ,مصرف انرژی و تولید آلاینده ها در طول 20 سال آینده دو برابر خواهد شد. امروزه 20 درصد از جمعیت جهان حدود 80 درصد از منابع زمین را مصرف و 80 درصد آلودگی جهان را تولید می کنند.مشکل واقعی فقط تعداد افراد نیست بلکه منابع مصرف شده و آلودگی تولید شده توسط هر فرد است.
جکوبسون ,محقق ارشد در انستیتو ورلدواچ چنین می گوید: رشد جمعیت مانع بزرگی در مقابل حفظ محیط زیست است.هر چه تعداد افراد بیشتر باشد تقاضا برای منابع زمین بیشتر است.ولی برخی از متخصصان توسعه معتقدند وقتی زنی منابع اصلی مورد نیاز در اختیارش نباشد تمایل بیشتری به داشتن بچه های بیشتر دارد, به این امید که آنها کمکی باشند برای تقسیم کار سنگینی که بر دوش مادر است.
در حالی که زمین منطقه اقمت انها که محل زندگی افراد دیگری نیز هست قادر به تاًمین واقعی حتی همان جمعیت اولیه نیست .این تله جمعیتی است .بسیاری از سیاستها و برنامه هایی که تحت نام توسعه انجام میشود در واقع باعث وابستگی زنان به بچه ها به عنوان منبع لازم برای ایجاد موقعیت و امنیت میشود .افزایش سریع و مداوم جمعیت در جوامع جهان سوم تخریب محیط زیست را به مشکلی پیچیده تبدیل می کند .زنان که روشهای پایدار بوم شناختی را فرا گرفته اند و دانش مبسوطی در مورد تمنوع ژنتیکی دارند , در روند توسعه نادیده گرفته می شودو در واقع هوشیاری انها هدر می رود .
رسیدن به اهداف توسعه بدون پاسخگویی به مسائل برابری و عدالت که کاملاً جهانی و فراگیر هستند . (مانند نابودی فقر ,حفظ اکوسیستم ها و ایجاد تعادل بین فعالیتهای انسان و منابع زیست محیطی )امکان پذیر نیست .
رشد جمعیت و تخریب محیط زیست
بوم شناسی و جمعیت در شرایط امروزه دو واژه مخالف هستند. مقدار جمعیت و میزان رشد آن(اگر فقط عامل اصلی نباشد) یکی از عوامل اساسی در تخریب محیط زیست ,کاهش منابع غیر قابل تجدید , صدمه غیر قابل جبران به زیست کره می باشد.
این اتهام قابل درکی است.انسان عامل فرایندهای توسعه است و هر چه تعداد انسانها و روند رشد آنها بیشتر باشد ,تخریب محیط زیست هم بیشتر خواهد بود.به همین دلیل است که محدود کردن رشد جمعیت یکی از اولین اقدامات در زمینه حفظ محیط زیست است.
کاهش رشد جمعیت جهان و تثبیت تدریجی تعداد انسانهایی که روی زمین زندگی می کنند , از اهداف مسلم جامعه بین المللی است . به دلایل مختلف با سرمایه گذاری اقتصادی در جهت بهبود سطح رفاه انسانها با سرمایه گذاری جمعیتی در جهت حفظ رشد تعداد ساکنان زمین در تضاد است.این مساله مشکلات مستقیمی در امور زیست محیطی به وجود می آورد.مکانیزمهای این فرایند باید مورد مطالعه قرار گیرند.با وجود این,قرار دادن مشکل جمعیت در محور مسائل حفظ زمین در شرایط فعلی می تواند بسیار منفعل کننده باشد و اشتباه جدی محسوب می شود.
نمی توانیم فقط کاهش رشد جمعیت را جواب مشکلات زیست محیطی بدانیم زیرا پاسخ بسیار کندی در مقابل فوریت و شدت این مشکلات است . میزان رشد جمعیت انسان اجازه تغییرات ناگهانی را نمی دهد , مگر اینکه بحرانهای مرگ و میر فراگیر یا تغییرات همه گیر و سازماندهی شده ای در مورد باروری روی دهد . در مقایسه با دیگر گونه های جانوری ,تولید مثل انسان کند ,زمان بلوع جنسی دیر, زادآوری پائین و تعداد افراد پیر آن زیاد است.علاوه بر این عوامل ,مسائل ناشی از فرایند گذار جمعیتی باعث توقف انسان می شود.
بدین ترتیب حتی اگر زادآوری جهان را فوراً کاهش دهیم (به میزان دو بچه برای هر زوج) و این سطح را ثابت نگه داریم , به دلیل آثاری که پراکنش جمعیت در عصر حاضر دارد و انتظار افزایش امید زندگی , جمعیت جهان به سیر صعودی خود تا یک قرن دیگر ادامه می دهد. و زمانی که متوقف می شود جمعیت جهان به دو برابر مقدار فعلی رسیده است.معالجه سیاره ما نباید اینقدر به تاخیر بیافتد .
رابطه واقعی بین جمعیت و محیط زیست آن طور که در ابتدا به نظر می آید خیلی روشن نیست .جوامع سنتی در گذشته در بردارنده نمونه های بسیاری حاکی از روابط متفاوت بین جمعیت و محیط زیست است. در موارد بسیاری درمی یابیم که تراکم زیاد جمعیت یا دوره های طولانی شده رشد جمعیت, صدمات جدی به محیط زیست نزده است. از سوی دیگر مواردی وجود داشته و هنوز نیز وجود دارد که نشان دهنده تخریب حتی نابودی بوم شناختی در مناطق کم جمعیت است . این روند همیشه یا با عوامل خارجی و گرایش به کسب ثروت هر چه سریعتر (به جای حفظ بقاء) همراه است. یکی از نمونه های این مساله در دهه 1870 تا 1880 اتفاق افتاد . در این مدت به دلیل وجود کارخانجات کودسازی , حدود 750 هزار اسکلت بیزون(گاو وحشی کوهان دار) از ایستگاه قطاری در غرب آمریکا حمل شد, فقط در یک محل در سال 1972 حدود 300 گوزن شمالی(موس) و 1500 خرس شکار شده اند.
به طور کلی می توان گفت که تمام جوامع در پی ایجاد تبادل بین جمعیت و منابع هستند . نباید فراموش کنیم که در این تبادل , چشم اندازها از بنیاد تغییر یافته است, برخی تمنابع از بین رفته اند و برخی دیگر از گونه ها در محل و حتی در دنیا ناپدید گشته اند. همچنین اتفاق افتاده است که عده ای به علت حاکمیت یا وابستگی راه حل مشکلات خارج از محل سکونت اصلی خود را ارائه می دهند. در واقع آنچه که امروز اتفاق می افتد کاملاً جدید نیست و فقط و مقیاس و میزان عوامل درگیر فرق کرده است.اثر بخشی و وحشی گری وسایلی که در تخریب طبیعت دخیل هستند, رابطه درونی بین اقتصاد و قلمروهای مختلف و تقسیم بندی کشورها به فقیر و غنی نمونه هایی از این تغییر هستند.