شاه در اروپا چه میکند؟
در خلال نغمه جمهوری در ایران، اروپائیان و عده ای دیگر در کشورهای خارجه مانند مصر و عراق و ترکیه و غیره تصور میکردند که جنبش جمهوری خواهی در ایران طبیعی بوده و ملت ایران برای برقراری رژیم جمهوری واقعاً قیام و اقدام کرده است، لذا پاره ای از جراید در اطراف نهضت جمهوری در ایران قلمفرسائی کرده مقالات و اخبار مختلفی راجع به این نهضت انتشار می دادند.
از جمله جرایدی که در این زمینه به بحث پرداخته روزنامه «لاپره مس» منطبعه پاریس می باشد که در تاریخ 32 مارس 1924 برابر دوم حمل 1303 خورشیدی (یعنی درست مصادف با روز واقعه دوم حمل 1303 مجلس که در جلد دوم بتفصیل از آن سخن رفته است) مقاله زیر را که حاکی از خبر حالت روحی و جسمی شاه در اروپا میاشد درج کرده است:
«در جوار جنگل «بولونی» در خیابان مالاکوف، در یک عمارت مخصوصی شاه ایران که خلع شده[1] در نهایت عزلت و انزوا زندگی میکند، خبر انقلاب ایران که یک هفته قبل به او رسید او را بشدت متألم نمود.
یک پیشخدمت بما گفت :« اینک اعلیحضرت»
ما شاهرا یکسال قبل وقتی از پاریس عبور نمود و پیش از آنکه به لندن برود دیده بودم. این دیگر آن جوان متبسم و مهربان که چشم های تیز در صورت فربه داشت نیست. امروز شاه با پیشانی چین خورده و شانه های خم شده و زهر خند غم آلود به نظر من بقدر بیست سال پیر شده است.
هر روز نزدیک ساعت ده صبح شاه به همراهی پیشخدمت خود و یک پلیس مخفی گردش مفصلی پیاده در «بوادو بولونی» یا روی «بولوار» ها میکند و یا اینکه با اتومبیل تا «اتوال» میرود و آنجا پیاده شده و در «شانزه لیزه» قدم میزند. این گردش اعصاب او را راحت کرده و غمش را تسکین میدهد.
بعدازظهر شاه تلگرافات و گزارش هائی را که از تهران میرسد مطالعه نموده بعضی چیزها یادداشت میکند و به مکاتیب متعدد که از طرفدارانش دریافت میدارد جواب میدهد؛ دید و بازدید نمیکند و در منزل خود تنها صرف نهار مینماید.
یکی از اطرافیان شاه به ما گفت:
اوضاع ایران خیلی مغشوش است و نمیتوان گفت از این مخمصه چه بیرون خواهد آمد. ولیکن اتباع با وفای جانشین داریوش هنوز نومید نشده اند ...یک حرکت ضد جمهوریت موجود است.
آیا شاه خیال دارد بطوریکه میگویند به ایران بر گردد؟
نخیر، عجالتاً شاه میخواهد ملت خود را در انتخاب سرنوشت خویش حتی در حین ضلالت آزاد بگذارد. حضور شاه در ایران ممکن است تولید انقلاب جدیدی کرده اسباب خونریزی بشود و شاه نمیخواهد این اتفاق بیفتد.
شاه ایران به حال ملت خود که دچار جنگ داخلی هستند گریه میکند. مملکت فرانسه که مأمن پادشاه مخلوع است او را پذیرفته و تسلی میدهد و شاید یک روزی بتواند یادگار شادیها و تجملات قصر تهران را از خاطر او محو نماید.
ولیکن یک خیالی نیز هست که در این اسام گرانی نه فقط به تبعه است بلکه گریبان گیر سلاطین نیز شده و آن عبارت از مسئله بودجه یومیه است. اطرافیان شاه از تأثیرات انقلاب حالیه در مورد حقوق سلطنتی نگرانند و این ملاحظه بیش از پیش بر تشویش و اضطراب شاه مخلوع افزوده است.»
فراکسیون اقلیت در دوره پنجم
دوره پنجم مجلس شورای ملی ایران یکی از ادوار بسیار مهمی است که فصل حساس و پر اهمیتی را در تاریخ مشروطیت ایران، مخصوصاً تاریخ سیاسی ایران گشوده است. دوره پنجم تقنینیه موجد یک سلسله حوادث و وقایع بسیار مهمی بوده که در سایر ادوار این اهمیت مخصوص و موقعیت خاص وجود نداشته است، زیرا ناگهان جریان تاریخ سیاسی و اجتماعی و اداری و اقتصادی و بالاخره تاریخ عمومی ایران را عوض کرده است. هزاران حوادث و اتفاقات مولود مجلس پنجم است که مهمترین وقایع و حوادث آن انقراض سلسله کهن سال قاجاریه است. بنابراین مجلس پنجم از لحاظ اهمیت با هیچیک از ادوار تقنینیه ایران قابل مقایسه و مطابقه نیست. دستجات و فراکسیونهای این دوره هم، که بازیگر نمایشات مهمی در صحنه پارلمان و سیاست ایران بوده اند، با سایر دستجات و طبقات و فراکسیون های ادوار دیگر قابل مقایسه نیست. یکی از این دستجات که نقش بسیار خطرناک و حساسی را ایفاء نموده فراکسیون اقلیت است.
لیدر فراکسیون اقلیت سید حسن مدرس بود که از لحاظ امتیازات و مشخصات و خصوصیات اخلاقی و سیاسی با سایر رجال سیاسی ایران نه تنها قابل مقایسه نمی باشد بلکه از بعضی جهات منحصر بفرد بوده است. مدرس دارای نفوذ سیاسی و مذهبی در بین اکثریت مردم ایران بوده و اگر چند نقطه ضعف دو او وجود نداشت صاحب چنان شخصیتی ممکن بود ایران را زیر و زبر کند. مدرس مردی حادثه طلب و لجوج و در پاره ای از مواقع بسیار خودخوه بود، همین لجاجت و حادثه جوئی در پاره از موارد بزیان او و فراکسیون اقلیت تمام شده است. ولی از لحاظ فهم، زیرکی، فطانت، حاضرجوابی، و بالاخره شم سیاسی و شجاعت و صراحت لهجه یکی از نوادر ایران بشمار میرود. مدرس در دوره چهارم مجلس چنانکه دیدیم غالباً لیدر اکثریت بوده و نقش های مثبتی در صحنه پارلمان ایران بازی کرده است، ولی بعکس در دوره پنجم، از اولین روز تشکیل مجلس جزء مخالفین دولت سردار سپه بوده و اگر هرچندی یکمرتبه هم استثنائاً با سدار سپه نزدیک میشد طولی نمی کشیده که رشته دوستی آنها پاره میشده است و بهمین لحاظ فراکسیون اقلیت را ایجاد نموده و تا آخرین دوره نمایندگی خود در اقلیت بوده است.
در خلال تظاهرات جمهوری خواهان و واقعه دوم حمل 1303 اقلیت و اکثریت کاملاً ثابت نبوده و بنابر مقتضیات در تعداد اقلیت و اکثریت تغییراتی پیدا میشده است، ولی پس از برهم خوردن بساط جمهوری یعنی در نیمه اول حمل 1303 یک فراکسیون چهارده نفری طبق قراردادی که دیلاً ذکر میشود بنام فراکسیون اقلیت بوجود آمد.
افراد این فراکسیون (اقلیت) از حیث فکر، عقیده، ایمان و فداکاری یکسان نبوده و در بین آنها استثنائاً دو سه نفری وجود داشتند که «هم یار دارا و هم دل به اسکندر» داشتند و منظور از شرکتشان در این فراکسیون اطلاع یافتن از تصمیمات مدرس و سایر رفقای او بوده، تا بنفع سردار سپه در حوادث سیاسی دست حریف را قبلاً خوانده باشند. اگر این یکی دو سه نفر مرموز در این فراکسیون شرکت نمی کردند شاید در برابر حوادث مدرس و فراکسیون اقلیت مقاومت بیشتری مینمود و بالنتیجه میتوانست با حریف هم زور شود، گرچه مدرس هم گویا این موضوع را دریافته و غالباً از تصمیمات خود در فراکسیون اقلیت هیچگونه اظهاری نمی کرده و غالباً قضایا را بدون مشورت با اکثریت فراکسیون (ولی با اطلاع دو سه نفری که خیلی به آنها اعتماد داشته) ناگهان در مجلس مطرح مینموده است رویهمرفته فراکسیون اقلیت در راه پیشرفت سردار سپه و طرفداران او در مجلس سد بزرگی بوده که یک قسمت از نیروی فکری و قوای مادی سردار سپه و طرفداران او صرف مبارزه با فراکسیون اقلیت وجود نداشت بدون شک سدار سپه و طرفداران او چنان افراد اقلیت را نابود وجود نداشت بدون شک سردار سپه و طرفداران او چنان افراد اقلیت را نابود و مضمحل میساختند که دیگر هیچکس را یارای عنوان مخالفت با آنها نباشد. سدار سپه برای درهم شکستن و خرد کردن شخصیت مدرس تلاش بسیار نمو و حتی برای تضعیف و از بین بردن فراکسیون اقلیت متشبث بوسائل مختلفی شد، ولی آنچنانکه باید به آسانی موفقیت حاصل نماید نتوانست فائق آید و تقریباً این فراکسیون تا آخر دوره پنجم باقی بود. سردار سپه برای خرد کردن مدرس با تمام وسایل میکوشید و حتی اسنادی ساخت که ارتباط او را با انگلیسها برساند و بالاخره به همسایه شمالی یعنی شوروی بنمایاند که مدرس و فراکسیون اقلیت با انگلیس ها ارتباط داشته و از آن جا سرچشمه گرفته اند.