روشنفکران: مؤثرترین قشر بر ایدهها و گرایشات دانشجویان، روشنفکران میباشند.
به عبارت بهتر یکی از گروههایی که همواره هدف گروههای روشنفکری قرار گرفتهاند دانشجویان میباشند.
در دوران دهه 1320 روشنفکران خصائص رادیکال پیدا میکنند و مبارزات ضد استعماری اوج میگیرد.
در این دهه به دلیل امکان فعالیتهای باز سیاسی دانشجویان ایرانی به احزاب سیاسی و روشنفکران ملی و چپ (جبهه ملی و حزب توده) گرایش دارند.
پس از کودتای 28 مرداد به دلیل مدرنیسم آمرانه پهلوی، روشنفکران ایرانی به سوی فرهنگ ضد تجدد گام بر میدارند و در دهه 40 و 50 این مبارزات به اوج خود میرسد.
طیف ملی گرایان به دلیل مطرح شدن به عنوان ایدئولوژی رسمی شاهنشاهی و طیف چپ به دلیل اینکه تجلی فرهنگ ما دیگرایانه است، در میان دانشجویان و مردم مورد استقبال قرار نمیگیرد.
در عوض گرایش دینی شدید در میان دانشجویان و نقش شریعتی در پل زدن بین دانشجویان و توده مردم، زمینه را برای افزایش نفوذ اندیشههای مذهبی فراهم میکند.
دوره پیش از انقلاب، جامعه روشنفکری ایران، تنها مانع برای تولیدات فکری و فرهنگی خود را دخالت دولت محدود بودن آزادی میدانستند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی جریان روشنفکری به طور دهه جانبه در روند انقلاب اسلامی وارد شد و به نوعی دهه 1360 ادامه همان گرایشهای دهه 1350 است.
گرایش مسلط در آغاز انقلاب، اندیشههای شریعتی است.
حتی بسیاری از روحانیون در این دوره تلاش میکنند اندیشههای خود را با وامگیری از زبان و مفاهیم ساخته و پرداخته شریعتی ارائه دهند.
اما، پس از حدود دو سال، با تحکیم پایگاه روحانیت در ساختار قدرت سیاسی، اندیشه شریعتی به تدریج توسط روحانیت سنتی کنار زده میشود.
در این مقطع اندیشه رضا داوری که نشانه استمرار گفتمان رادیکالی انقلاب اسلامی است بازسازی مذهب سنتی را با خود به همراه دارد.
در واقع اندیشههای داوری همزمان با عملیات وسیع اسلامی سازی در اوایل دهه 1360 آغاز میشود و بازتاب این اندیشههای اسلامی سازی در انقلاب فرهنگی و تعطیلی دو نیم سال دانشگاهها به وضوح دیده میشود.
دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز ادامه منطقی همان اندیشههاست.
پایان جنگ و تغییرات ساختاری در سه عرصه بینالمللی منطقهای و داخلی باعث تجدید نظر و بازسازی دیدگاهها و اندیشهها گردد و در این مقطع شاهد ظهور نسل جدید با دیدگاههای نوین هستیم.
در این دوران دیدگاههای دکتر سروش به بسیاری از مطالبات اجتماعی و سیاسی جوانان و دانشجویان پاسخ میدهد.
تاکید ایشان بر عقلانیت، جامعه مدنی و گفتگو با غرب، نشانههای گست از گفتمان انقلاب اسلامی است.
در اواخر دهه دوم انقلاب، نشانههایی از افول نظریات داوری و سروش آشکار میگردد.
و با احیاء و بارسازی اندیشههای شریعتی فصل جدید در تاریخ روشنفکری آغاز میشود.105 بنابراین در آغاز انقلاب شریعتی در میان دانشجویان مسلمان هوادارانی دارد اما به تدریج دیدگاههای سنت گرایی و اقتدارگرایی دینی جایی برای این تفکر نمیگذارند.
دانشجویان در طی دوران جنگ بطور صادقانه در خدمت نظام قرار میگیرند و در این مقطع تاکید بر غرب ستیزی و عدالت خواهی مهمترین شعار آنهاست.
پس از پایان جنگ دانشجویان و روشنفکرانی که تجربه انقلاب و جنگ داشتند به جای نگاه بیرون و موضعگیری ستایش آمیز یا خشم آلود علیه آن، به یک نگاه درون چشم میاندازند.
در دهه 1370 دانشجویان به همراه روشنفکران (بویژه روشنفکران دینی) به توسعه سیاسی، دموکراسی حقوق شهروند و مدنی و آزادی و… روی میآورند.
روحانیون: در دو دهه 1360و 1350 یک ارتباط دو طرفه میان روحانیون و دانشجویان وجود داشت.
در دهه 1360 روحانی برای دانشجویان مسلمان با ارزش شناخته میشد.
در همین دهه بحث وحدت حوزه و دانشگاه مطرح میشود.
اما به تدریج روحانیون با مسلط شدن بر اوضاع و در دست گرفتن حاکمیت نیازی به ارتباط دو طرفه با دانشجویان نمیدیدند و بیشتر رابطه یک طرف و میرد و مرادی مطرح میشود.
اما دانشجویان هم مرید محض نشدند و پیروی را مشروط و مقید میدانستند بطوری که در انتخابات دوره دوم، سوم و چهارم مجلس این اختلافات خود را نشان میدهند.
در انتخابات شاهد نزدیکی بخشی از روحانیون (روحانیون مبارز) به دانشجویان هستیم در حالی که بخشی از روحانیون (روحانیت مبارز) بیشتر رابطه مراد و مریدی با دانشجویان برقرار میکردند و همین سبب دوری دانشجویان از این بخش از روحانیون گردید.106 در مجموع دانشجویان با روحانیونی که در نقش هم پیمانان سیاسی آنها ظاهر میشدند، بیشترین ارتباط را داشتند.
روابط بین آنها تا حدودیدو طرفه بود (انجمنهای اسلامی و روحانیون مبارز) اما روحانیانی که بیشتر با زبان قدرت با دانجشویان سخن میگفتند (روحانیت مبارز) در میان دانشجویان مسلمان طرفدار نداشتند و حتی شاهد برخوردهای دانشجویان مسلمان انجمنهای اسلامی با روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه در صحنههای مختلف سیاسی (بویژه انتخابات) هستیم.
جناحها و نیروهای سیاسی پس از انقلاب اسلامی تا 1376: در جامعه ایران تشکلهای سیاسی و خوبی سازمان یافته آن چنان که در جوامع اروپایی یا سایر جوامع دموکراتیک ملاحظه میگردد، حضور ندارند.
با وجود این، دوگانگی راست و چپ در دنیای امروز جنبه جهانشمول دارد و در همه جوامع به اشکال مختلف خودنمایی میکند.
در ایران هر دو جریان به گرایش کلیتر یعنی به جریان تجدد تعلق دارند.
به لحاظ فرهنگی اگر به دو حوزه فرهنگی مجزا منجر نشوند حداقل از نظر فرهنگی – سیاسی کاملاً متفاوت هستند.
پیدایش این دو جریان به سالهای انقلاب مشروطیت بر میگردد.
در مجلس دوم این دو جریان در قالب دو حزب (دموکرات عامیون با گرایشهای چپ و حزب اجتماعیون اعتدالیون) با گرایش ملایمتر و محافظه کار (نه) تجلی یافتند.
پس از انقلاب مشروطه تحت تاثیر احزاب کمونیست اروپا و روسیه، در ایران نیز حزب سوسیالیست از استحاله حزب دموکرات بوجود آمد.
طیف راست در واکنش به جریان چپ تولد یافت و عمدتاً در قالب ملی گرایی پا به عرصه گذاشت.
البته جریان راست به ملی گرایی ختم نمیشود بلکه طیفی از جریان مذهبی و گروههای اجتماعی و اقتصادی مثل بازاریان را نیز شامل میشود.107 همانطور که اشاره شد هر چند تشکلهای سیاسی و حزبی ایران در مقایسه با احزاب جوامع دموکراتیک غرب بسیار متفاوتند.
اما علیرغم فقدان احزاب سیاسی (به معنای خاص آن که در جوامع دموکراتیک اروپایی وجود دارد)، گروهها و تشکلهایی به مرور زمان و بویژه پسی از سال 1361 به تدریج شکل گرفته و هویت یافتهاند که به نظر برخی از کارشناسان مسائل سیاسی، کارکرد احزاب را دارا هستند و به عبارتی حالتی از شبه حزب از کارشناسان میدهند.
این گروهها را عمدتاً در دو جناح راست و چپ طبقهبندی کردهاند که به لحاظ محتوایی با احزاب سیاسی (چپ و راست) اروپایی متفاوتند.
به نظر دکتر حسین بشیر به چهار بلوک از احزاب سیاسی در سالهای پس از پیروزی انقلاب پدیدار شدند: 1- احزاب و گروههای سکیولاریست و لیبرال طبقه متوسط جدید (نهضت آزادی، گروه جنبش، حزب جمهوریخواه خلق مسلمان و… 2- احزاب غیر لیبرال و بنیادگرای متعلق به روحانیت سیاسی (حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران) 3- گروههای اسلام گرای رادیکال متعلق به بخشی از طبقه روشنفکران (سازمان مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز و…) 4- احزاب هوادار سوسیالیسم108 (سازمان فداییان خلق، سازمان پیکار، سازمان طوفان …) نهضت آزادی سمبل جناح لیبرال محسوب میشود.
این نهضت با فضای باز سیاسی سال 1339 و به دنبال آن در اردیبهشت 1340 تاسیس شد.
با تحولات 15 خرداد این نهضت به سمت مبارزه مسلحانه رفت و در سال 1344 سازمان مجاهدین خلق از دل آن بوجود آمد.
در دهه 1350 با نهضت روحانیون هماهنگ شد و در زمان انقلاب و بعد از آن تا برکناری و عزل بنی صدر نفوذ فراوانی داشت (در کابینه موقت 60% وزراء به این نهضت تعلق داشت)109 با عزل بنی صدر و تشکیل دولت با هنر و رجایی و بروز اختلاف میان دو تشکل مهم (سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی) شاهد شکلگیری دو جناح چپ و راست هستیم.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سال 1358 از وحدت 7 گروه اسلامی مسلح (امت واحده، توحیدی خلق، توحیدی فلاح، توحیدی بدر، موحدین، توحیدی صف، منصورون) تشکیل گردید ولی به دلیل اختلافات چپ و راست در 1365 منحل شد اما در مورد 1370 طیف چپ آن دوباره فعالیت خود را آغاز کرد110 حزب جمهوری اسلامی در 1360 برای جلوگیری از تفرقه گروههای انقلابی تشکیل شد.
واحدهای این حزب شامل: واحد امور خارج از کشور، شاخه کارگری، واحد دانشجویی، روحانیون و دانش آموزی میشود.111 در درون این حزب نیز بین افرادی که به فقر سنتی معتقدند (طیف راست) و افرادی که به فقه پویا معقتدند (طیف چپ) اختلافاتی پیش آمد که در نهایت باعث انحلال این حزب سیاسی در این سالها را به شش دسته (بر اساس کتاب «کالبد شکافی جناحهای سیاسی ایران (1358 تا 1370»، به شرح زیر تقسیم میکنیم: جناح چپ سنتی، جناح راست سنتی، جناح راست مدرن، جناح راست سنتی افراطی (رسا)، جناح چپ مدرن، جناح روشنفکر تلفیقی.
در سطور زیر بطور مختصر به بررسی هر یک از این جناحها میپردازیم: جناح چپ سنتی: گروههای وابسته به جناح چپ سنتی که برخاسته از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز بود پس از عزل بنی صدر در سالهای 68-1360 قدرت را در دست داشتند.
در مجالس اول، دوم و سوم اکثریت از این جناح بود و به تدریج قوه قضائیه و اجرائیه را نیز در دست گرفتند.
از مهمترین گروههای منتسب به این طیف، مجمع روحانیون مبارز و انجمن اسلامی داشنجویان بود.
با شکاف در هیأت حاکمه در اواخر دهه 1360 از درون جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز شکل گرفت.
این مجمع در مجلس سوم با حمایت انجمنهای اسلامی اکثریت کرسیهای مجلس را بدست آورد.
اما در مجلس چهارم با مسئله رد صلاحیتها مواجه گردید و شکست را پذیرفت.
مجمع روحانیون مبارز در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از سید محمد خاتمی حمایت نمود.
گروه دیگر منتسب به جناح چپ سنتی، انجمنهای اسلامی دانشجویان بودند.
انجمنهای اسلامی دانشجویان در دهه اول انقلاب نماینده تفکر چپ سنتی بود اما از دهه 1370 به تدریج به تجدید نظر و بازسازی در دیدگاههای خود پرداختند و در این دهه به عنوان نماینده چپ مدرن عمل کردند.
بطور خلاصه میتوان گفت چپ سنتی از 1360 خصلت رادیکال و انقلابی داشت و طرفدار اسلام سیاسی و متعلق به بخشی از طبقه روشنفکران و تحصیل کردگان بود و در دهه اول انقلاب به حذف مخالفان خود پرداختند.
مهمترین ابزار عملیاتی این طیف انجمنهای اسلامی دانشجویان بودند.
سال 1358 به تسخیر و تصرف سفارت آمریکا در ایران پرداختند در 1359 طرح اولیه انقلاب فرهنگی را ریختند و پس از آن در هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان یک تشکیلات دولتی در صحنهها و ردههای مختلف جنگ شرکت نمودند.
جناح راست سنتی: از مهمتریت تشکلهای جناح راست سنتی عبارتند از : جامعه روحانیت مبارز و تشکلهای اسلامی بند «جیم» که شامل تشکلهایی نظیر جمعیت موتلفه اسلامی، جامعه زینب، جامعه اسلامی مهندسان، جامعه اسلامی کارگران، جامعه اسلامی کارمندان، جامعه اسلامی دانشجویان، جامعه و عاظ، جامعه اصناف و بازار، جامعه اسلامی فرهنگیان، جامعه اسلامی پزشکان و کانون فراغ التحصیلان شبه قاره هند.112 جامعه روحانیت مبارز تهران در مجلس چهارم و پنجم موقعیت ممتازی پیدا کرد.
این جامعه هسته مرکزی و اصلی راست سنتی را تشکیل میدهد.
جامعه اسلامی دانشجویان در دهه 1370 برای شکستن انحصار دفتر تحکیم وحدت در دانشگاهها، توسط جناح راست سنتی بوجود آمد.
در مجموع جناح راست سنتی پس از فوت امام ورودی کار آمدن دولت سازندگی، ابتدا دولت و از سال 1371 مجلس را بدست آورد و به تدریج تمام قوا در دست جناح راست قرار گرفت و جناح چپ و رادیکال اسلامگی از صحنه اجرایی طرد شد.
جناح راست مدرن: این جناح شامل افرادی میانه رو و معتدل هر دو جناح راست سنتی و چپ سنتی میشود به عبارتی جناح راست مدرن از تلفیق افراد معتدل و واقع بین دو جناح راست سنتی و چپ سنتی بوجود آمد.
مهمترین تشکل منتسب به جناح راست مدرن، حزب کارگزاران سازندگی میباشد.
گروه کارگزاران سازندگی در آستانه پنجمین دوره انتخابات مجلس با صدور بیانیهای اعلام موجودیت کرد.
همگی اعضاء گروه کارگزاران در دولت هاشمی دارای سمتهای اجرایی مهم بودند.
در مجموع طیف راست مدرن در دهه 1370 و بویژه در انتخابات دوره پنجم مجلس فعال بود و به شدت از تغییرات سیاسی و اقتصادی دفاع میکرد و در نهایت گروه کارگزاران سازندگی در اواسط دهه 1370 از کاندیداتوری سید محمد خاتمی حمایت کردند.
جناح راست سنتی افراطی (رسا): این جناح در دهه اول انقلاب هویت مستقل نداشت و پس از پایان جنگ با نام انصار حزب الله وارد عرصه سیاسی شد.
تاریخ تشکیل انصار حزب الله به دی 1370 (سالهای پس از اتمام جنگ و شروع تویعه اقتصادی و بهبود روابط با کشورهای خارجی و شعار تنشزدایی و …) بر می گردد.
گروه انصار حزب الله در سالی 1372 تشکلی به نام موسسه فرهنگی انصار حزب الله را تشکیل و از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز فعالیت گرفت.
فعالیت این گروه تا 1376 بیشتر به صورت امر به معروف و نهی از منکر و حضور در تمام صحنههایی که مورد لزوم تشخیص میدادند بود و تا این مقطع از ورود به صحنههای سیاسی خودداری میکردند.113 خاستگاه این گروه در پایگاههای بسیج در سراسر کشور بویژه بسیجهای دانشجویی مستقر در دانشگاهها) بود.
جناح راست سنتی افراطی در انتخابات مجلس پنجم و انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری با طیف راست سنتی دست به ائتلاف تاکتیکی زدند که در اولین انتخابات به پیروزی رسیدند ولی در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای آنها رای نیاوزد.
جناح چپ مدرن: پس از طرد جناح چپ سنتی از سمتهای اجرایی در سالهای بعد از 1368، برخی از اعضاء این جناح به تجدید نظر در دیدگاههای خود پرداختند و با دور ماندن از قدرت به مراکز علمی و دانشگاهی برگشتند.
در دهه 1370 این جریان در میان طبقات متوسط، دانشجویان و اقشار مذهبی و بخشهای روحانیون و روشنفکران مذهبی طرفداران بسیاری پیدا کرد.
از مهمترین گروههای منتسب به جناج چپ مدرن (تا 1376)، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دفتر تحکیم وحدت بودند.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در 1358 تشکیل شد اما پس از مدتی بیان نیروهای سنتی اسلامی این سازمان شکاف افتاد و در 1361 اعضاء چپ این سازمان کنارهگیری کردند اما دوباره در سال 1370 تحت عنوان همان سازمان مجوز فعالیت گرفتند.
این سازمان در دهه 1370 نقشی بسیار مهمی در گسترش روند مشارکت سیاسی ایفا کردند و در نهایت به حمایت از سید محمد خاتمی در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برخاستند.
دفرت تحکیم وحدت گروه دیگر منتسب به جناح چپ مدرن میباشد.
دفتر تحکیم وحدت در دهه اول انقلاب به عنوان نماینده جناح چپ سنتی در دانشگاهها عمل میکردند.
با پایان جنگ ورودی کار آمدن هاشمی و بحث خصوصی سازی و تعدیل اقتصادی… دفتر تحکیم وحدت دچار نوعی دوگانگی و سرگردانی فکری شد.
بنابراین به تجدید نظر در دیدگاههای خود پرداختند و تحت تأثیر جریانات روشنفکری دینی و تعابیر دموکراتیک از دین، در دهه 1370 به عنوان نماینده چپ مدرن در دانشگاهها مطرح شدند.
جناح روشنفکر تلفیقی: پس از انقلاب شاهد رشد و گسترش مراکز علمی و دانشگاهی هستیم.
این رشد روز افزون بویژه در دهه 1370 تشدید شد.
جناح روشنفکر تلفیقی محصول این گسترش روز افزون مراکز علمی و دانشگاهی است.
افراد منتسب به این جناح را در کل طیفها میتوان یافت.
به نظر نویسنده کتاب «کالبد شکافی جناحهای سیاسی ایران (1358 تا 1378» مهمترین افراد منتسب به این جناح، مهدی بازرگانی، عبدالکریم سروش، عزت الله سحابی، محمد جواد لاریجانی، سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، عبدالله نوری، هاشم آقاجری، حسین بشیریه، جواد طباطبائی، صادق زیبا کلام، محمود سریع القلم مجتهد شبستری، عطاءالله مهاجرانی و … میباشند.
در نهایت نویسنده این کتاب، جناح روشنفکر تلفیقی را، تلفیقی از دستاوردهای مثبت سه شکاف اسلامی، غربی و ملی به حساب میآورد.114 در مجموع میتوان احزاب و جریانات سیاسی مقطع 76-1357 را به صورت زیر فهرست و سپس در نمودار هر کدام از آنها را در یکی از سه طیف (ملی راست و چپ مذهبی) جای دهیم: جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز، حزب کارگزاران سازندگی، جمعیت موتلفه اسلامی، نهضت آزادی ایران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران،حزب همبستگی ایران اسلامی، دفتر تحکیم وحدت، نیرو های ملی ـ مذهبی (ایران فردا)، جنبش مسلمانان مبارز، انصارحزب الله، جمعیت زنان جمهوری اسلامی، حزب جامعه زینت، جامعه زنان انقلاب اسلامی، جامعه اسلامی مهندسین، حزب ملت ایران و جمعیت دفاع از ارزشها.
پینوشتها 1- The Encyclopedia of higher education, 2- سید حسین سیفزاده، مدرنیت و نظریههای علم سیاست، تهران: نشر دادگستر، 1379، صص50-46.
3- محمد تقی قزلسفلی، بازخوانی اندیشه68، تهران: فرهنگ و اندیشه 1377،ص12.
4- افشین متین، کنفدراسیون تاریخ بخش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور 57- 1332، ترجمه ارسطو آذری، تهران: موسسه نشر و پژوهش شیرازه، 1378، صص 50-32.
5- شهر بارزرشناس، نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران: مروری بر روشنفکری در غرب، بیداری روشنفکری در ایران و نسل اول روشنفکران مشروطه، تهران: کتاب صبح، 1383، ص 163.
6- افشین متین، همان، ص 37.
7- همان، صص 43 و41 و38.
8- ـــــ، ص 47.
9- محمدرضا، خلیلیخو، توسعه و نوسازی ایران دوره رضاشاه؛ تهران: مرکز انتشارات جهاد دانشگاهی، واحد شهید بهشتی، 1373، صص 169-157.
10- علیاصغر حکمت، سی خاطره، تهران: وحید، 2535، ص332.
11- علیاکبر دهخدا، لغتنامه، جلد49 حرف د، 1340.
12- افشین متین، همان، صص 47-44.
13- همان، صص52-48.
14- گفتگو با مهندس بازرگان، «دانشجو، دانشگاه و جنبش دانشجویی»، ایران فردا، سال اول، شماره4 آذر و دی 1371،ص 52.
15- افشین متین، همان، ص 52.
16- علیرضا کریمیان، جنبش دانشجویی در ایران از تاسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 113-112.
17- افشین متین، همان، ص 18.
18- علیرضا کریمیان، همان، ص 18.
19- همان، ص 116.
20- ـــــ، صص117-116.
21- ـــــ، ص 117.
22- ـــــ، ص 117.
23- یادنامه سومین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی، تهران: چاپخش، 1370، صص 87-86.
24- حسین راضی، نقدی برمقاله الگوهای نوآوری سیاسی در ایران، فصلنامه گفتگو، شماره 18، زمستان 1376، صص 161-160.
25- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، جلد اول، تهران: رسا، 1371، ص 99.
26- همان، صص 109-103.
27- همان، صص 112-110.
28- غلامرضا نجاتی، شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس بازرگان، تهران: رسا 1375،ص319.
29- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، جلد اول، تهران: رسا، 1371،ص 112.
30- حسین شاه حسینی، سه قطره خون، ماهنامه ایران فردا، شماره 38، آبان و آذر 1376، ص 10.
31- علی سرخوش، جنبش دانشجویی ایران، ماهنامه ایران فردا، شماره4، آذر و دی 1371، ص 62.
32- مهدی بازرگان، «مدافعات»، نهضت آزادی ایران خارج از کشور، 1356،ص 344.
33- غلامرضا نجاتی، مصدق: سالهای مبارزه و مقاومت، جلد دوم، تهران: رسا، 1371، صص358-357.
34- کاوه بیات، «دانشگاه تهران: اول بهمن 1340»، فصلنامه گفتگو، شماره 5، پاییز 1373، صص 50-47.
35- افشین متین، همان، ص 84.
36- مهدی خانبابا تهرانی، روایتی از سرگذشت کنفدراسیون، مجله مطالعات سیاسی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی کتاب اول، پاییز 1370، ص 106.
37- علیرضا کریمیان، همان، ص 181-180.
38- صادق زیبا کلام، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، تهران: روزنه، 1372، صص 229-218.
39- یرواند آبراها میان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، چاپ سوم، تهران: نی، 1378،صص559-558.
40- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ص 473.
41- یرواند آبراهامیان، همان، صص 595-592.
42- حمید شوکت، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی)، تهران: عطایی 1378، صص 283-279.
43- غلامرضا نجاتی، شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس بازرگان، صص 183-170.
44- مسعود سفیری، دیروز، امروز و فردای جنبش دانجشویی ایران، تهران: نی، 1379،ص 13.
45- محمد ملکی، دیروز و امروز …: گزیده یادداشتهای سیاسی- اجتماعی 76-1358، تهران: قصیده 1377، ص 191.
46- مسعود سفیری، همان، ص 70.
47- محمد ملکی، دانشگاه تهران و جای پای امپریالسم آمریکا، بیتا، تهران، 1359، ص 21.
48- مسعود سفیری، همان، ص 164.
49- مسعود بهنود، 275 روز بازرگان، تهران: نشر علم، 1383، صص 397-396.
50- محمد ملکی، دیروز و امروز… : گزیده یادداشتهای سیاسی- اجتماعی 76-1358،ص 17.
51- گفتگو با عباس عبدی، بررسی نحوه شکلگیری حرکتهای دانشجویی از آغاز، کیهان سال، ویژه سالهای 66 و 65، دوره جدید شماره دوم، جلد دوم، ص 8.
52- مصاحبه با خوئینیها، نشستی با سه تن از دانشجویان پیرو و خط امام، کیهان 13/8/1360 رجوع شود همچنین به محمد ابراهیم اصغرزاده، تسخیر سفارت آمریکا، ماهنامه بیان، شماره دهم مهر و آبان 1369 ص 14 و روزنامه جمهوری اسلامی 25/5/59.
53- مسعود بهنود، همان، ص 802.
54- همان، ص 799.
55- مسعود سفیری، همان، ص 176.
56- روح الله رمضانی، چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه علیرضا طیب، تهران: نی، 1380 صص 66-62.
57- مسعود سفیری، همان، ص 84.
58- 59- محمد ملکی، دیروز و امروز …: گزیده: یادداشتهای سیاسی – اجتماعی 46-1358، ص 176.
60- موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، دانشگاه و دانشگاهیان از دیدگاه امام خمینی، بیجا، 1376، ص 132.
61- نک روزنامه اطلاعات، تصمیمهای تازهی شورای انقلابی تزکیهی دانشگاه تهران، 12 فروردین 1359،ص2.
62- نک روزنامه اطلاعات 27 فروردین 1359، ص 12.
63- همان.
64- نک روزنامه بامداد، 30 فروردین 1359، صص 1و3.
65- ناهید روشن نهاد، انقلاب فرهنگی در جمهوری اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383،ص 236.
66- Parvin Paridar, Women and The Political in Twentieth century , university press, 1995,pp312-314.
67- داوود علی بابایی، بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟
( از بازرگان تا خاتمی)، جلد دوم، تهران: امید فردا، 1382.
68- حسین بشیریه، دیباچهای بر جامعه شناسی سیاسی ایران دوره جمهوری اسلامی ایران، تهران: مؤسسه نگاه معاصر، 1381، ص 48.
69- سید محسن صالح، روایت دگردیسی: بازخوانی گفتمان دفتر تحکیم وحدت در دو دهه گذشته (1360-1380)، قم: انتشارات وثوق، اردیبهشت 1380، صص 72 و 71.
70- همان، ص84.
71- رجوع شود همچنین به محمد علی نجفی، طرح برگزاری کنکور سراسری دانشگاهها آماده شد، اطلاعات 9 مرداد 1361، ص 10.
72- صحیفه نور جلد 19، صص 81-80.
73- ناهید روشن نهاد، همان، صص 216-209.
74- فرخزاد داداش پور، دانشگاه در بحران: شناختی تازه از مسائل جوانان و آموزش، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی، بیتا، صص 175و145.
75- مسعود سفیری، همان، ص 211.
76- حسین بشیریه، همان، ص 48.
77- مسعود سفیری، همان، 178.
78- همان، صص 140و 139.
79- مراد ثقفی، دانشجو، دولت و انقلاب فصلنامه گفتگو.
شماره5، پاییز 1373، ص 9.
80- حسین بشیریه، همان، ص 141.
81- همان.
82- فرخزاد داداش پور، همان، ص 145.
83- عباس شادلو، اطلاعاتی درباره احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، تهران: نشر گستره، 1379،صص 339-338.
84- همان، ص 339.
85- نک به بیانیههای انجمن اسلامی در روزنامه کیهان 30/2/58 و 27/9/61 همچنین اطلاعات 12/1/65 و 26/11/67.
86- مجید محمدی، درآمدی بررفتار شناسی سیاسی دانشجویان در ایران امروز، تهران: کویر، 1378، ص 107.
87- علی باقری، بررسی یک دهه جنبش دانشجویی، روزنامه سلام، سال هشتم، 3 آذر 1377، ص 6.
88- حسین بشیریه، همان، ص 139.
89- مجید محمدی، همان، ص 127.
90- جزوه آموزشی واحد تشکیلات شماره 2 (راه مهر)، چاپ جامعه اسلامی دانشجویان، دوم شهریور 1383،صص 19-18.
91- مجید محمدی، همان، ص 108.
92- نک روزنامه رسالت شماره 238، ص 6.
93- مجید محمدی، همان، صص 128-127.
94- همان، ص 132.
95- ـــــ، ص 133.
96- نک کیهان 12/7/1373 همچنین مجید محمدی، ص 126.
97- مجید محمدی، همان، ص 108.
98- آشنایی با بسیج دانشجویی، چاپ سازمان بسیج دانشجویی، خرداد 1382، صص 31-30.
99- سید مصطفی ترابی و نبیالله روحی، بسیج در پرتو قانون، تهران: سازمان تحقیقات خودکفایی بسیج، 1379، ص 143.
100- آشنایی با بسیج دانشجویی، همان.
ص 37.
101- سید مصطفی ترابی و نبیالله روحی، همان، ص 144.
102- آشنایی با بسیج دانشجویی، همان، ص 39.- 103- سید حسین صالح، همان، ص 94.
رجوع شود همچنین به روزنامه سلام 4/5/1379.
104- در فصل اول در مورد چرایی وابستگی تشکلات دانشجویی به احزاب و جناحها بطور مفصل بحث شده است.
105- مسعود پدرام، روشنفکران دینی و مدرنیته در ایران پس از انقلاب، تهران: گام نو، 1382، صص 17-7.
106- مجید محمدی، همان، صص 160-153.
107- احمد نقیب زاده، تاثیر فرهنگ ملی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: وزارت امور خارجه مرکز چاپ و انتشارات، 1381، صص 146-144.
108- حسین بشیریه، همان، صص 33-27.
109- حمیدرضا ظریفینیا، کالبد شکافی جناحهای سیاسی ایران ( 1358تا 1378)، تهران: آزادی اندیشه 1378، ص 45.
رجوع شود همچنین به عزتالله نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز: نوید شیراز، 1380، صص 130-95.
110- حمیدرضا ظریفینیا، همان، 62-60.
111- همان، ص 64.
112- حسین بشیریه، همان، ص114.
113- عباس شادلو، همان، صص183-178.
114- حمیدرضا ظریفینیا، همان، صص 129-128.
فصل دوم نسبت و ارتباط نیروهای سیاسی با جنبش دانشجویی سالهای 76-1357 جامعه شناسان و پژوهشگران مسائل سیاسی رفتارهای جمعی سیاسی را به دو دسته تقسیم میکنند: دسته اول شامل فعالیتهای سیاسی سازمان یافته احزاب و گروههای سیاسی می شود و دسته دوم از رفتارهای جمعی، فعالیتهای کمتر سازمان یافته جنبشهای اجتماعی را شامل میگردد.
جنبش های اجتماعی نسبت به احزاب سیاسی از سازمان یافتگی کمتری برخوردارند و ممکن است دارای هیچگونه عضویت منظم نباشند و یا چیزی مانند دفتر یا ستاد مرکزی نداشته باشند.
اما احزاب از سازمان یافتگی بالایی برخوردارند دارای ستاد و دفاتر مختلف میباشند و مستقیماً برای کسب یا حفظ قدرت مبارزه میکنند در صورتی که جنبشهای اجتماعی دنبال کسب قدرت نیستند و به شیوهای پراکندهتر عمل میکنند.
مهمترین عواملی که در ظهور جنبشهای اجتماعی موثرند، عبارتند از: 1- وجود تبعیض و آگاهی از آن (به عبارت دیگر جنبشهای اجتماعی زمانی ظهور میکنند که بخشی از اعضای سازمان یافته جامعه قصد آن دارند تاریکی از عرصههای اجتماعی تغییر ایجاد کنند یا از وقوع تغییرات جلوگیری کنند.
2- وجود گروههایی که بتوانند اهداف جنبش را پیگیری کنند.
3- فضا و ساختارهای موجود به گونهای باشد که امکان اعتراض وجود داشته باشد.
به عقیده نگارنده جنبشهای اجتماعی برای موفقیت به چند شرایط وابستهاند: داشتن ایدئولوژی برای گردآوردن اعضای جنبش 2- داشتن استراتژی و برنامههایی برای رسیدن به اهداف خویش 3- داشتن رهبر قوی، لایق و مصصم.
4- نیازمندی به نیروها و گروههای سیاسی سازمان یافته.
همین شرط اخیر باعث کشیده شدن جنبشهای اجتماعی به سمت گروههای سیاسی میشود.
در مجموع میتوان گفت جنبشهای اجتماعی از مولفههای بسیار تاثیر گذار در عرصه تحولات اجتماعی جوامع نوین هستند به لحاظ تواناییشان در سازماندهی افراد و ایجاد وفاق و همدلی بین قسمت عمده اعضای جامعه در جهت نیل به اهداف مشترک به عنوان یکی از اهرمهای عمده ایجاد تغییر در جوامع مطرح میباشند.
چرا گه امروز تحولات جوامع نه بوسیله یک فرد بلکه اکثراً توسط اجتماعات منسجم و گروههای ذینفع به انجام میرسند.
جنبش دانشجویی به عنوان یکی از مهمترین و مؤثرترین جنبشهای اجتماعی دهههای اخیر محسوب میشود.
جنبش دانشجویی به لحاظ ساختار و نحوه سازماندهی، همانند جنبشهای اجتماعی دچار عدم تمرکزاند.
این جنبشها دارای یک رهبر عالی مقام و ستاد مرکزی واحد نمیباشند.
همانطور که اشاره شد کارکرد و کار ویژه جنبشهای اجتماعی (بویژه جنبش دانشجویی) با کار ویژه احزاب متفاوت است.
جنبش دانشجویی به لحاظ بافت و ساختارش اصولاً نمیتواند قدرت را در دست بگیرد، اساساً کارکرد و وظیفه اصلی جنبش دانشجویی کسب قدرت نیست.
کارکرد اصلی جنبش دانشجویی روشنگری و افشاء است باید اعتراض و انتقاد کند و به مثابه سیستم هشدار دهنده برای نظامهای کارکرد و روشنفکر است ویژگی اساسی روشنفکر احساس مسئولیت توام با آگاه سازی جامعه و نقد وضعیت موجود است.
اما آیا جنبش دانشجویی در ایران پس از انقلاب تا 1376 از چنین رسالتی برخوردار بوده است؟
نگارنده ضمن ارائه پاسخ منفی به این پرسش، معتقد است جنبش دانشجویی در ایران سالهای 76-1357 دنباله و احزاب و نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه بوده است.
همانطور که در فصل اول (چارچوب نظری) اشاره شد نسبت به ارتباط جنبش دانشجویی با نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه سه نظر به شرح زیر وجود دارد: 1- جنبش دانشجویی در سالهای 76-1357، جنبشی هدف ساز، مستقل و پیشرو بود.
نیروهای سیاسی و احزاب خارج از دانشگاه از این جنبش تاثیر پذیرفتند.
2- جنبش دانشجویی در سالهای 76-1357 هم بر نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه تاثیر گذاشت و هم از آنها تاثیر پذیرفت (تاثیر متقابل) 3- جنبش دانشجویی در سالهای 76-1357 دنباله رو، ابزار و بازوی عملی احزاب و نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه بود.
تاثیرگذاری و تحریکات خارج از دانشگاه بر دانشجویان و دانشگاه را میتوان به سه دسته تقسیم نمود: تحریکاتی که توسط نیروهای خارجی یا داخلی به نفع کشورها یا گروههای بیگانه (و خارجی) دنبال میشود.
2- تحریکاتی که توسط رژیم و نظام حاکم برای رسیدن به مقاصد خویش، باعث برپا گشتن تظاهرات و اعتصابات و سایر فعالیتها میگردد.
همسویی دفتر تحکیم وحدت اتحادیه (انجمنهای اسلامی سراسر کشور) با دولت و گروههای حاکم در سالهای پسی از انقلاب تا پایان جنگ بیانگر این امر است: در بیست و دوم اسفند 1357، صدها هزار از مردم تهران به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان علیه قرارداد صلح مصر و اسرائیل و همچنین به منظور افشای توطئههای امپرایالیسم علیه انقلاب اسلامی ایران، اجتماع نمودند.1 در چهارده خرداد 1358 راهپیمایی و اجتماع در مقابل سفارت آمریکا در تهران در اعتراض به صدور قطعنامه 17 ماه مه سنای آمریکا به دعوت انجمنهای اسلامی صورت گرفت.2 در وقایعی چون آبان 1358 (تسخیر سفارت آمریکا)، فروردین و اردیبهشت 1359 (انقلاب فرهنگی) و هشت سال جنگ عراق علیه ایران، دانشجویان پیرو خط امام، همسو با حاکمیت عمل نمودند.
در بیانیه دفتر تحکیم وحدت (تاریخ 13/2/1368)، چنین آمده است: «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور ضمن گرامی داشت مقام شهدای انقلاب فلسطین، هم گام و هم راه با ملت مسلمان ایران، در راهپیمایی بزرگ روز قدس شرکت کرده و اعلام مینماید که نجات فلسطین تنها از طریق گلولههای متکی به ایمان قابل دست یابی است و ایجاد روند مذاکرات سیاسی و راههای دیپلماسی مبتنی بر سازمان ملل نه تنها تمهیدات استقلال و پیروزی را فراهم نمیآورد که خود چون مشکل عمدهتری مانع از در آغوش کشیدن استقلال و آزادی خواهد گردید».3 3- تحریکات گروهها و احزاب غیر حاکم (در سالهای 59-1357 و سالهای پس از 1368 جنبش دانشجویی و تشکلات دانشجویی تحت تاثیر گروهها و احزاب سیاسی غیر حاکم و حاکم بودند) در مجموع دانشجویات نقش فعال و برجستهای در مناسبات اجتماعی و سیاسی داشتهاند.
لیکن جنبش دانشجویی هیچ وقت مستقل از جنبش سیاسی جامعه نبوده است.
به عبارت دیگر، جنبش دانشجویی تابعی از جریانهای سیاسی در جامعه بوده و همان تقسیمبند فکری – سیاسی جامعه در فضای دانشگاه نیز دانشجویان سیاسی را به گروههای مختلف وابسته به احزاب و جریانهای سیاسی مختلف تقسیم میکند.
از آسیبهای بالقوه این جنبش احتمال وابستگی آنان به گروهها و طیفهای فعال حرکت و نیز گروههای سیاسی و احزاب خارج از دانشگاه است.
این وابستگی، کارکرد انتقادی این جنبش را از بین برده و جریانات را از دایره نقد دانشجویان بیرون میگذارد.
لیکن در باب استقلال جنبش دانشجویی باید گفت که استقلال جنبش دانشجویی به هیچ عنوان به معنای عدم همکاری و همفکری با جریانات دیگر سیاسی نیست.
به معنای اعلام خود مختاری و جمود فکری هم نیست، حتی به معنای نگرفتن امکانات فعالیت از دولت نیز نیست، بلکه به معنای نقد همه جانبه و فراگیر است.
ما در این فصل برای آزمون و مستندسازی فرضیه پژوهش، سالهای 76-1357 را به چهار مقطع تقسیم مینمائیم و در هر مقطع به بررسی احزاب و نیروهای سیاسی (حاکم و غیر حاکم) و ترکیب و چینش آنها در دولت میپردازیم و سپس ارتباط و تأثیرگذاری آنها برجنبش دانشجویی و تشکلات آن را نشان خواهیم داد.