دانش پزشکى امام صادق علیه السلام و طبیب هندی بدون تردید، علوم حضرات معصومین علیهم السلام اکتسابى نیست و آنچه از ذهن شفاف و نورانى آن بزرگواران انعکاس مىیابد، اشعههایى از انوار الهى است که از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله تا معصوم چهاردهم امام زمان(عج) نسلى بعد از نسل، به یادگار مانده و زمینیان را بهرهمند ساخته است.
اگر غیر از این بود، مىبایست علوم آنها مقطعى و زودگذر باشد و جز در عصر خویش، کاربردى آن هم در همه زمینهها، بدون کمترین تخلف نداشته باشد و در برخورد با شخصیتهاى علمى هم عصر خود و عالمان قرون بعد، منفعل گردد.
جستجوى مفصل این نکته را به عهده خوانندگان محترم گذاشته و تنها مناظره زیر را که به علم پزشکى امام صادق علیه السلام اشاره دارد.
نقل به مضمون مىکنیم.
روزى امام صادق علیه السلام به مجلس منصور دوانیقى وارد شد.
طبیب هندى کنار خلیفه نشسته بود.
او کتابهایى که در موضوع «علم طب» نگاشته شده بود را براى خلیفه مىخواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خلیفه بیفزاید.
امام صادق علیه السلام در گوشهى مجلس نشست.
بارانى از هیبت و ابهت از چهره حضرت مىبارید.
مدتى گذشت.
هنگامى که طبیب از خواندن کتابها فارغ شد، نگاهاش به امام صادق علیه السلام دوخته شد.
لحظاتى مشغول تماشاى سیماى حضرت شد.
ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند.
نگاهاش را به سوى خلیفه برگرداند و با این سؤال سکوت را شکست: - این مرد کیست؟
- او عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.
- آیا میل دارد از اندوختههاى علمى من بهرهمند گردد؟
- نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت.
قبل از این که چیزى بگوید،امام لب به سخن گشود: - نه!
- طبیب که از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید: - چرا؟
- چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم.
- چه چیز در اختیار دارى؟
- گرمى را با سردى معالجه مىکنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى درمان مىکنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده به کار مىبندم و نتیجه کار را به خداوند وامىگذارم.
سپس به سخن جدش رسول الله اشاره کرده، افزود: «معده خانه هر بیمارى و پرهیز، سر هر درمان است.» طبیب هندى براى این که سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید: - مگر طب غیر از اینها است که گفتى؟!
- امام فرمود: - گمان مىکنى من مثل تو اینها را از کتابهاى طبى آموختهام؟!
- حتما، غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد.
- نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگرى نیاموختهام.
اکنون بگو کدام یک از من و تو در علم طب داناتریم؟
- کار من طبابت است و حتما در طب از شما عالمترم.
- پس لطفا به سوالهایم پاسخ گویید.
- بپرسید.
- چرا سر آدمى یک پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده است؟
- نمىدانم.
- چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟
- چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟
- چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟
- چرا چشمهاى انسان به شکل لوزى ساخته شده است؟
- چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟
- چرا سوراخهاى بینى در زیر آن خلق شده است؟
- چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت بالاى دهان آفریده شده است؟
- چرا دندانهاى جلو، تیز و دندانهاى آسیاب، پهن و دندانهاى انیاب (نیش)، دراز آفریده شده است؟
- چرا کف دست و پا، مو ندارد؟
- چرا مرد ریش دارد ولى زن فاقد ریش است؟
- چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟
- چرا قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است؟
- چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرک است؟
- چرا کلیهها مانند لوبیا خلق شدهاند؟
- چرا کاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟
- چرا میان کف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟
- اى طبیب هندى!
ولى من به فضل خداوند، به حکمت و پاسخ این سوالها آگاهام.
طبیب که چارهاى جز تسلیم شدن نداشت، گفت: - پاسخها را بگویید تا بهرهمند گردم.
آنگاه امام به ترتیب به یکایک سوالهاى مطرح شده، چنین پاسخ گفتند: - به این جهت سر از قطعات مختلف تشکیل شده و شکافهایى برایش قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نیازارد.
- خداوند مو را بالاى سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود.
همین طور، پوششى براى سرما و گرما باشد.
ولى در پیشانى مو نیافریده تا چشمها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگیرند.
- ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه کافى به چشمها نور برسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیرى کند.
چون زیادى نور، چشم را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم مىسازد.
- چشمها به شکل لوزى آفریده شده تا داروهایى که با سرمه استعمال مىشود، به آسانى وارد چشم شده، چرک و مرض به آسانى از آن به وسیله اشک خارج شود.
- به این جهت بینى را میان دو چشم قرار داده است که بینى نور را به دو قسمت مساوى تقسیم مىکند تا نور به طور اعتدال به چشمها برسد.
- سوراخهاى بینى را در پایین آن آفریده تا چرکهاى انباشته شده در مغز از این سوراخها بیرون شده و بوهاى معطر که به وسیله هوا متصاعد مىگردد، از آن، بالا رود.
- لب و سبیل را به این جهت روى دهان قرار داده است تا از ورود کثافات دماغ به داخل دهان جلوگیرى کند.
و نیز مانع آلوده شدن خوراکىها گردد.
- دندانهاى جلو را تیزتر آفریده تا غذا را قطعه قطعه سازند.
- دندانهاى آسیاب را پهن خلق کرده تا غذا به وسیله آنها کوبیده و نرم گردند.
دندانهاى انیاب را درازتر آفریده تا میان دندانهاى آسیاب و دندانهاى پیشین، چون ستونى استوار باشند.
- کف دست و پاها مو ندارند تا بتوانیم اشیاء را به وسیله آنها لمس نموده، از قوه لامسه به اندازه کافى استفاده نماییم.
- براى مرد ریش قرار داده تا به پوشاندن صورت محتاج نباشد و نیز از زن بازشناخته گردد.
- به مو و ناخنهاى تن انسان روح نداده تا چیدن و بریدن آنها دردآور و ناراحت کننده نباشد.
- قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است تا هنگام آویختگى، نوک باریکش وارد ریه شده و از نسیم آن خنک گردد و نیز مغز سر از حرارت آن آسیب نبیند.
- ریه را در دو قسمت آفریده تا قلب میان فشارهاى آن دو (هنگام باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگیرد.
- کلیهها مانند لوبیا ساخته شدهاند، براى این که «منى» از کلیهها قطره قطره به سمت مثانه مىچکد.
اگر کلیهها کروى و یا به شکل چهارگوش بودند، قطرات منى که همواره در حال انبساط و انقباضند، به یکدیگر برخورد کرده و در نتیجه هنگام خروج، موجب التذاذ نمىشدند.
- این که کاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به این جهت است که انسان رو به جلو حرکت مىکند.
سنگینى بدن انسان رو به جلو است.
وقتى زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده، راه رفتن و حرکات انسان ناموزون و لرزان نمىشود.
- این که کف پاها را گود و قوسىمانند، خلق کرده به این جهت است که تمام کف پاها با زمین تماس پیدا نکند.
زیرا اگر تمام کف پاها به زمین تماس پیدا کند، پا، چشم و اعصاب صدمه مىبینند.
طبیب که تاکنون سکوت کرده و به سخنان امام گوش مىداد، با تعجب پرسید: - اینها را از کجا مىدانى؟!
- از پدرانم فراگرفتهام؛ پدرانم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آموختهاند؛ رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال فرا گرفته است.
طبیب هندى که چنین شخصیت علمى را در عمرش ندیده بود، به فکر فرو رفت.
آنگاه در حالى که محو تماشاى سیماى امام بود، چنین لب به سخن گشود: - تصدیق مىکنم و شهادت مىدهم که جز خداى یگانه، خدایى نیست و محمد(ص) فرستاده اوست.
به خدا سوگند، تاکنون کسى را در طب، عالمتر از تو ندیدهام.(1) مشخصات حضرت: * اسم: جعفر * لقبها: صادق، مصدق، محقق، کاشف الحقایق، فاضل، طاهر، قائم، منجی، صابر * کنیه: ابوعبدالله، ابواسماعیل، ابوموسی * نام پدر: حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) * نام مادر: فاطمه (ام فروه) دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر * زمان تولد: هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری در روز جمعه یا دوشنبه (بنا بر اختلاف) در هنگام طلوع فجر مصادف با میلاد حضرت رسول(ص).
بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80 هجری ذکر کرده اند.
* محل تولد: مدینه منوره * عمر شریفش: 65 سال * مدت امامت: 34 سال * زمان شهادت: 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان کردند.
* قاتل: منصور دوانیقی بوسیله زهر * محل دفن: قبرستان بقیع * اصحاب معروف امام صادق (علیه السلام): ابان بن تغلب، اسحاق بن عمار، برید، صفوان بن مهران، ابوحمزه ثمالی، حریر بن عبدالله سجستانی زراره بن اعین شیبانی، عبدالله بن ابی یعفور، عمران بن عبدالله اشعری قمی.
* روز زیارت ایشان: روزهای سه شنبه می باشد.
* رخسار حضرت: بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرشان امام باقر (علیه السلام) بود.
جز آنکه کمی لاغرتر و بلند تر بودند.
گوشه ای از حیات امام صادق ( علیه السلام ) پدرش 26 ساله بود که او زاده شد.
دوازده تا پانزده سال بنابر اختلاف از عمر شریفش را در کنار جدش امام سجاد (علیه السلام) و نوزده سال را در کنار پدرش امام باقر (علیه السلام) گذراند.
ابن بابویه و قطب راوندی روایت کرده اند: که از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) پرسیدند که امام بعد از تو کیست؟
فرمود: محمد باقر شکافنده علوم است.
پرسیدند که: بعد از او امام که خواهد بود؟
گفت: جعفر که نام او نزد اهل آسمانها صادق است.
امام ششم شیعیان و رئیس مذهب تشیع درسال 114 هجری قمری در سن 31 سالگی به امامت رسید و ردای ولایت بردوش گرفت.
دوران امامت آن امام 34 سال بوده که با اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان مصادف می باشد.
که حدود هجده سال آن (132- 114) همزمان با حکومت امویان و شانزده سال آن (148- 132) همزمان با حکومت عباسیان بود.
آن حضرت با پنج تن از خلفای بنی امیه: هشام بن عبدالملی (125- 105 ه.
ق)، ولید بن یزید بن عبدالملی (126- 125 ه.
ق)، یزید بن ولید بن عبدالملی (126 ه.
ق)، ابراهیم بن ولید (126 ه.
ق به مدت 70 روز) و مروان بن محمد ملقب به حمار (132- 126 ه.
ق) و دو تن از خلفای بنی عباس ابوالعباس (عبدالله بن محمد) معروف به سفاح (132- 136 ه.
ق) و ابوجعفر معروف به منصور دوانیقی (158-136 ه.
ق) معاصر بود.
در یک دسته بندی، زندگانی امام جعفر صادق (علیه السلام) می توان به سه دسته کلی تقسیم نمود: الف- زندگانی امام در دوره امام سجاد و امام باقر (علیهما السلام) که تقریبا نیمی از عمر حضرت را به خود اختصاص می دهد.
در این دوره (83 - 114) امام صادق (علیه السلام) از علم، تقوی، کمال و فضیلت آنان در حد کافی بهره مند شد.
ب- قسمت دوم زندگی امام جعفر صادق (علیه السلام) ازسال 114 هجری تا 140 هجری می باشد.
دراین دوره امام از فرصت مناسبی که بوجود آمده، استفاده نمود و مکتب جعفری را به تکامل رساند.
در این مدت، 4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیاری را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامی ارزانی داشت.
ج- هشت سال آخر امام (علیه السلام) قسمت سوم زندگی امام را تشکیل می دهد.
در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصور عباسی قرار داشت.
در این دوره امام دائما تحت نظر بود و مکتب جعفری عملا تعطیل گردید.
عصر امام صادق (علیه السلام) عصر امام صادق (علیه السلام) یکی از طوفانی ترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشها و انقلاب های پیاپی گروه های مختلف، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین (علیه السلام) رخ میداد، که انقلاب ابوسلمه در کوفه و ابومسلم در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است.
و از دیگر سو عصر برخورد مکتبها و ایدوئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود که از برخورد امت اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود.
عصری که کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام یعنی امام (علیه السلام)، موجب نابودی دین و پوسیدگی تعلیمات حیاتبخش اسلام، هم از درون و هم از بیرون میشد.
زمان امام صادق (علیه السلام)، زمان تزلزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود واین دو گروه مدتی درحال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند.
از زمان هشام بن عبدالملی، تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید و سرانجام در سال 132 به پیروزی رسید.
بنی امیه در این مدت، گرفتار مشکلات سیاسی فراوانی بودند، لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شیعیان را نداشتند.
عباسیان نیز چون از دستیابی به قدرت در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل می کردند، فشاری از طرف آنان مطرح نبود.
از اینرو این دوران، دوران آرامش و آزادی نسبی امام صادق (علیه السلام) و شیعیان بود و آن حضرت از این فرصت استفاده کرده و تلاش فرهنگی وسیعی را آغاز کرد.
پیشوای ششم در چنین دورانی به فکر نجات افکار توده مسلمان ازالحاد و بدبینی و کفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسیر راستین بود، و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین که به وسیله خلفای وقت صورت می گرفت جلوگیری می کرد.
اینجا بود که امام (علیه السلام) دشواری فراوان در پیش و مسئولیت عظیم بر دوش داشت.
امام صادق (علیه السلام) در ظلمت بحرانها و آشوبها دنیای شیعه را به فروغ تعالیم خویش روشنی بخشید و حقیقت اسلام را از آلایش انحرافات و گزند فریبکاران حفظ نمود.
او آن قدر فقه و دانش اهل بیت را گسترش داد و زمینه ترویج احکام و بسط کلام شیعی را فراهم ساخت که مذهب شیعه به نام او به عنوان مذهب جعفری شهرت یافت.
آن اندازه که دانشمندان و راویان از دانش امام بهره برده واز ایشان حرف و حدیث نقل کرده اند از هیچ یک از دیگر ائمه نقل نکرده اند.
لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم پایه های حکومت و نفوذ خود، همان شیوه ستم و فشار بنی امیه را پیش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند.
وضع به حدی ناگوار شد که همگی یاران امام (علیه السلام) را در معرض خطر مرگ قرار می داد، چنانچه زبده هایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند.
امام صادق (علیه السلام) که همواره مبارزی نستوه و خستگی ناپذیر و انقلابی بنیادی در میدان فکر و عمل بوده، کاری که امام حسین (علیه السلام) به صورت قیام خونین انجام داد، وی قیام خود را درلباس تدریس و تأسیس مکتب و انسان سازی انجام داد و جهادی راستین کرد.
رحلت امام را به سبب مسمومیت دانسته اند.
از ارتکاب این جنایت را که منصور در توان خود نمی دید به جعفر بن سلیمان پسر عموی خویش و والی وقت مدینه محول کرد.
فرزند برومندش امام موسی بن جعفر(علیه السلام) او را دو جامه سفید مصری که درآن احرام می بست ودر پیراهنی که می پوشید و در عمامه ای که از امام زین العابدین (علیه السلام) به او رسیده بود، کفن نمود و بر آن نماز خواند و او را در بقیع در کنار قبر پدر بزرگوارش سید الساجدین (علیه السلام) به خاک سپرد.
سلام بر او از میلاد تا میعاد شخصیت علمی امام صادق (علیه السلام) در دوره امامت امام صادق (علیه السلام) مسلمانان بیش از پیش به علم و دانش روی آوردند و در بیشتر شهرهای قلمرو اسلام بویژه در مدینه، مکه، کوفه، بصره و ...
مجالس درس و مناظره های علمی دایر و از رونق خاصی برخوردار گردید.
در این زمان با استفاده از فرصت به دست آمده امام صادق (علیه السلام) توانست نهضت علمی فرهنگی پدرش امام باقر (علیه السلام) را ادامه داده و علوم و معارف اهل بیت را بیان کرده در همه جا منتشر کند.
سفرهای اجباری و اختیاری امام به عراق و به شهرهای حیره، هاشمیه و کوفه و برخورد با اربابان دیگر مذاهب فقهی و کلامی نقش بسزایی در معرفی علوم اهل بیت و گسترش آن در جامعه داشت.
در این شهرها گروههای مختلف برای فراگیری دانش نزد آن حضرت می آمدند و از دریای دانش او بهره می بردند.
برخورد وی با گروههای مختلف مردم سبب شد که آوازه شهرتش در دانش و بینش دینی، علم و تقوی، سخاوت و جود و کرم و ...
در تمام قلمرو اسلام طنین انداز شود و مردم از هر سو برای استفاده از دانش بیکران وی رو سوی کنند.
در این دوره علوم و فلسفه ایرانی، هندی و یونانی به حوزه اسلامی راه یافت و بازار ترجمه علوم گوناگون از زبانهای مختلف به زبان عربی گرم و پر رونق گردید.
همچنین مکتبهای کلامی و فرقه مذهبی و فقهی در این عصر پایه گذاری شد.
امام صادق (علیه السلام) با تمام جریانهای فکری و عقیدتی آن روز برخورد کرده و موضوع اسلام و تشیع را در برابر آنها روشن ساخته و برتری بینش اسلام تشیعی را ثابت کرده است.
مناظرات امام صادق (علیه السلام) با اربابان دانشهای گوناگون چون پزشکان، فقیهان، منجمان، متکلمان، صوفیان و...
بویژه مناظرات وی با ابوحنیفه مشهور و در منابع شیعه و سنی ثبت است.
شاگردان امام باقر (علیه السلام) پس از درگذشت آن حضرت به گرد شمع وجود امام صادق (علیه السلام) حلقه زدند.
امام (علیه السلام) نیز با جذب شاگردان جدید به تأسیس یک نهضت عظیم فکری، فرهنگی و بالنده مبادرت ورزید، به گونه ای که طولی نکشید مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد کوفه در شهر کوفه به دانشگاهی عظیم تبدیل شد.
درگیری شدید بین بنی عباس و بنی امیه، آنان را آن چنان به خود مشغول کرده بود، که فرصتی طلایی برای امام صادق (علیه السلام) و یارانش به دست آمد.
آن حضرت با استفاده از این فرصت به بازسازی و نوسازی فرهنگ ناب اسلام پرداخت و شیفتگان مکتب حق از اطراف و اکناف، از بصره، کوفه، واسط، یمن و نقاط مختلف حجاز به مرکز اسلام؛ یعنی مدینه، سرازیر شدند و چون پروانه ای دلباخته به گرد شمع وجود امام صادق (علیه السلام) تجمع کردند.
امام صادق (علیه السلام) هر یک از شاگردان خود را رشته های که با ذوق و قریحه او سازگار بود، تشویق و تعلیم می نمود و در نتیجه، هر کدام از آنها در یک یا دو رشته از علوم مانند: حدیث، تفسیر، فقه و کلام، تخصص پیدا می کردند.
در دانشگاهی که امام بوجود آورده بود شاگردان بزرگ و برجسته ای همچون هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن الطاق، مفصل بن عمر، جابر بن حیان و...
تربیت کرد که هر یک از آنها شخصیتهای بزرگ علمی و چهره های درخشانی بودند که خدمات شایانی انجام دادند.
به عنوان نمونه هشام بن حکم 31 جلد کتاب و جابر بن حیان بیش از 200 جلد در زمینه علوم گوناگون بخصوص رشته های عقلی طبیعی و شیمی کتاب نوشته است و به عنوان پدر علم شیمی مشهور است.
دانشمندان علم حدیث شمار کسانی را که مورد اعتماد بوده اند - راویان ثقه - و از آن حضرت نقل کرده اند تا چهار هزار نفر را نوشته اند.
شاگردان دانشگاه امام منحصر به شیعیان نبوده بلکه پیروان اهل تسنن نیز از مکتب آن حضرت برخوردار می شدند.
بزرگان اهل سنت چون مالی بن انس، ابوحنیفه، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، ابن جریح، روح ابن قاسم و...
ریزه خوار خوان دانش بیکران او بودند.
ابو حنیفه که دو سال شاگرد امام بود این دوره را پایه علوم و دانش خود معرفی کرده می گوید: اگر آن دو سال نبود " نعمان" از بین رفته بود.
امام صادق علیه السلام علم را چگونه تعریف میکند؟
امام جعفر صادق علیه السلام در مورد مسائل مختلف تعریفهای بسیاری دارد، ایشان علم را اینگونه تعریف کرده است: "هر چیز که به آدمی بیاموزد علم است" و عقیده داشته که بعد از اجرای احکام دین برای یک مسلمان واجبتر از ادب و علم چیزی نیست.
جعفر صادق علیه السلام متوجه شده بود که ادب و علم علاوه بر این که فرهنگ مذهبی شیعه را تقویت مینماید وسیله تقویت مسلمین در قبال سایر اقوام است و طوری ادب و علم در دنیای اسلامی وسعت به هم رسانید که قرن چهارم هجری قرن طلائی ادب و علم در جهان اسلامی گردید و اروپائیان از علوم اسلامی خیلی استفاده کردند.
با این که در فرهنگ مذهبی جعفر صادق علیه السلام عرفان رکن چهارم بوده او فراگرفتن عرفان را از واجبات نمیداند اما علم و ادب را جزو واجبات بشمار میآورد و واضح است که از واجبات دینی نیست بلکه از واجبات زندگی فردی و اجتماعی مسلمین بشمار میآید جعفر صادق علیه السلام متوجه شده بود که ادب و علم علاوه بر این که فرهنگ مذهبی شیعه را تقویت مینماید وسیله تقویت مسلمین در قبال سایر اقوام است و طوری ادب و علم در دنیای اسلامی وسعت به هم رسانید که قرن چهارم هجری قرن طلائی ادب و علم در جهان اسلامی گردید و اروپائیان از علوم اسلامی خیلی استفاده کردند.
از جعفر صادق علیه السلام پرسیدند که بین علوم متعدد کدام یک از آنها بر دیگران ترجیح دارد .
جواب داد از لحاظ کلی هیچ علمی بر علوم دیگر مرجع نیست لیکن موارد استفاده از علوم فرق میکند و در نتیجه آدمی بایستی از بعضی از علوم زودتر و بیشتر استفاده نماید و دو علم که در زندگی آدمی در این عصر (عصر جعفر صادق) بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد علم دین و علم پزشکی است.
منظور جعفر صادق علیه السلام از علم دین بیشتر قسمت فقه آن بود و او میخواست بگوید از بین علوم دو علم حقوق و پزشکی در دوره وی بیشتر مورد استفاده مسلمین میباشد و نیز گفت روزی خواهد آمد که انسان از علوم دیگر که اکنون از آنها استفاده عملی نمیشود استفاده خواهد کرد و محال میباشد یک علم فایده عملی نداشته باشد.
منتها استفاده عملی از تمام علوم از طرف نوع بشر مولکول به زمان مقتضی است.
جعفر صادق علیه السلام عقیده داشت که نوع بشر در دوره طولانی زندگی خود در این جهان فقط مدتهای کوتاه را اختصاص به علم داده است و بیشتر از علم بری بوده و دو چیز او را از علم دور میکرد.
اول نداشتن مربی و معلم تا این که وی را تشویق به فراگرفتن علوم نماید.
دوم تنبلی انسان و این که چون فرا گرفتن علم زحمت داشت انسان از آن کار با زحمت میگریخت.
اگر عمر نوع بشر را در این جهان فی المثل ده هزار سال بدانیم آدمی از این مدت طولانی فقط یکصد سال را صرف فراگرفتن علوم کرد و هرگاه بیش از این مدت مشغول فراگرفتن علوم میشد امروز از فواید عملی عدهای از علوم بهرهمند میگردید.
ذکر این نکته بی مورد نیست که دانشمندان آن دوره با الهام گرفتن از تقویم عبریان عمر جهان یعنی دنیای خاکی را قدری بیش از 4700 سال میدانست و تازه عمر نوع بشر در نظرشان کمتر از این بود چون اول دنیا آفریده شد بعد انسان به وجود آمد .
مطالبی که در زیر گفته می شود از کتابی به همین نام ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری می باشد اروپاییان بعد از جنگ جهانی دوم نسبت به مذهب شیعه دوازده امامی و بزرگان این مذهب ابراز علاقه کردند.
این کتاب مجموعه ای از تحقیق 25 استاد دانشگاه از دانشگاه های معتبر اروپا و آمریکا در مورد امام متخصص ما امام جعفر صادق (ع)می باشد.
این کتابی که ما در خانه مان داریم چاپ آن به سال 1356 می رسد و کتاب نفیسی است که به ما می گوید که ما چقدر از امامان بزرگ خود بی اطلاع هستیم ولی اوپاییان چطور درباره آنها تحقیق (گاهی هر دو سال جمع می شوند) و بررسی می کنند.
هدف من از نوشتن این مطالب به خود باوری رسیدن همه جوانان ایران زمین است و بدانید که امام بزرگ ما چه اختراعات و کشفیاتی را کرده است که بعدها به نام دانشمندان بزرگ اروپا و جهان درآمده است (حتما شگفت زده خواهید شد).
روز هفدهم ماه ربیع الاول سال 83 هجری قمری در خانه زین العابدین(ع) در مدینه طفلی از صلب محمدباقر(ع)قدم به دنیا گذاشت که بعد به جعفرصادق معروف شد.وقتی طفل متولد گردید زن قابله مشاهده کرد کودکی کوچک و لاغراندام است.
زن قابله برای دریافت مژدگانی به نزد پدرش رفت ولی پدرش نبود ولی پدربزرگش بود .
پدربزرگ فرمودند قدمش مبارک و گفتند آیا نوه من زیباست ، زن قابله نگفت که او لاغر وضعیف است ولی چشمش آبی است(شهربانو چشمش آبی بود و همینطور می گوین کیهان جده مادری امام صادق و خواهر شهربانو هم چشمهایش آبی بود و ...).
اختراعات و اکتشافات و ...
مغز متفکر جهان شیعه · کسیکه که مذهب شیعه را از نابودی نجات داد · در یازده سالگی بر جغرافیای بطلیموس(560 سال از مرگ بطلیموس گذشته است)ایرادگرفتند و(بطلیموس می گفت خورشید سالی یک مرتبه اطراف زمین می گرددو خط سیر آن،دوازده برج فلکی است هریک از برج ها سی روز مقام دارند، امام می فرماید چرا خورشیدشبها از نظر ما ناپدید می گرددو هر صبح طلوع می نماید و اگر در هربرج سی شبانه روز مقام می کند بایستی ما پیوسته آن را ببینیم.
بطلیموس می گوید خورشید دارای دوحرکت است یکی منطقه البروج و دومی حرکتی که در پیرامون کره زمین می نمایدودرهرشبانه روز یک مرتبه اطراف زمین میگردد ودرنتیجه درهربامداد،طلوع ودرهرشامگاه غروب آن را می بینیم، امام می فرماید امکان ندارد این دو حرکت جفت شودچون درحالی که خورشید درمنطقه البروج است چطورآنراترک میکندتااینکه دورزمین می گردد) کوپرنیک(1473-1543 م) قرن ها بعدنظریه گردش زمین به دور خورشید را مطرح کرد.
· پایه گذار عرفان در اسلام · اولین کسی که عقیده به عناصر اربعه را متزلزل کرد.
* باین قسمت از فیزیک ارسطو(امام 1000 سال بعد از او متولد گردیده)رسید که در جهان بیش از چهار عنصر(آب ، باد، خاک ، آتش)وجود ندارد.و فرمودند حیرت می کنم که مردی چون ارسطو چگونه متوجه نگردیده که خاک یک عنصر نیست بلکه در خاک عناصر متعددی وجود داردو هر یک از فلزات موجود در خاک یک عنصر می باشد.
* بعدا گفتند باد متشکل از چند عنصر می باشد(قرن 18 لاووازیه و قبلش پریستلی اکسیژن رااز هوا جدا نمودند.) * در هوا چند جزء وجود دارد که همگی باهم برای تنفس ضروری است (لاووازیه گفت اکسیژن برای تنفس ضروری است ولی در قرن نوزده ثابت شد اکسیژن خالص به تنهایی باعث مرگ انسان می شود.) * آنچه که در هوا است اگر به طور خالص جدا شود آنچنان نافذ است که حتی آهن را ذوب می کند (اکسیژن خالص) * یک جزیی که در هوا است به مرور زمان باعث فاسد شدن غذا می شود(اکسیژن) * آن قسمت از هوا که عامل اصلی تنفس می باشد و اشیا را تغییر می دهد سنگین نیز است(لاووازیه می گوید اکسیژن از حیث وزن هشت نهم آب است.) * خواص اشیا وقتی به خوبی بر ما معلوم می شود که بتوانیم قسمتی کوچک از یک شیی را به طور دقیق مورد تحقیق قرار دهیم.(اتم یا سلول) · اولین و دومین قدم برای جلوگیری از زوال مذهب شیعه را برداشتند.
* اولین قدم برجسته با عقیده ای بود که گویا به تقلید از مسیحیان بین شیعیان به وجود آمد،این بود که انها به فکر افتادند که پیامبر ، امامان علی(ع)، امام حسن و حسین(ع)و امام زین العابدین و امام باقر را جنبه ملکوتی بدهند (یعنی پیامبر دو ماهیت خدایی وبشری داشت که ایشان با این عقیده مخالفت کردند.) * دومین قدم برجسته تمایل به رهبانیت در شیعیان بود (نفع بنی امیه در این بود که شیعیان دست از دنیا بشویند تا آنها به اهداف خود برسند.) · نظریه جعفر صادق (ع) راجع به زمین * جعفر صادق(ع)در دوازده قرن قبل از این دریافت زمین اطراف خود می گرددو آنچه سبب توالی روز و شب می شود گردش خورشید در اطراف زمین نیست بلکه گردش زمین دور خودش استو دائم نیمی از زمین تاریک و نیمی روشن است.
(قدما می گفتند گردش خورشید به دور زمین سبب ان است.) * روزی به شاگردان خود گفتند سنگ های بزرگ که بر کوه می بینید در آغاز مواد مذاب بودند و الان بدین شکل در امدند.(در آغاز انقلاب فرانسه تا پایان قرت 18 هنوز دانشمندان تردید داشتند که زمین مذاب بوده است.) · به وجود آورنده بحث آزاد در فرهنگ شیعی(نمونه ابن راوندی که به اصول و فروع دین حمله ور شده بود) ابن راوندی از شاگردان نسل 2 یا 3 امام بود از نظیه های او: * اولین کسی است که گفت بدن ما در تمام دوره عمر از دشمنانی احاطه شده که قصد دارند آن را معدوم نمایند ولی چیزهایی در بدن وجود دارد که آنها را دفع می کنند.(در قرن نوزده با کشف پاستور که میکرب کشف شد ومتوجه شدند که گلبول سفید و آنتی کورها مدافع های بدن هستند) * نظریه دیگر،اگر کسی مبتلا به یک بیماری غیر علاج شود و پزشک نتواند او را معالجه نماید باید یک بیماری جدید در او به وجود آورد که آن بیماری را مداوا می کند و بعد پزشک بیماری جدید را درمان کند · به وجود آورنده فرهنگ شیعی · دین با پیشرفت علم مغایرت ندارد · تعریف علم و ادب یتیم آن نیست که پدرش مرده باشد بلکه ان است که از علم و ادب بی بهره باشد.
هر چیزی که به آدمی بیاموزد علم است.
· نظریه امام صادق(ع)راجع به نظام جهان وقتی دراوضاع جهان بی نظمی می بینید ومشاهده می کنید که ناگهان طوفان می شود ، سیل جاری می گرددو غیره این ها را دلیل بر بی نظمی جهان ندانید و آگاه باشید که هر یک از وقایع غیرمنتظره از یک یا چند قاعده ثابت و غیرقابل تغییراطاعت می نمایدو بر اساس آن قواعد این اتفاقات روی می دهد(امروزه دانشمندان فیزیک این عقیده را دارند، درگذشته عقیده داشتند که هرقاعده ای که در جهان وجود دارد تغییر می کندتا زمان دکات عقیده بدین صورت بود) · نظریه امام صادق(ع)راجع به عمرانسان آدمی برای این آفریده شده که عمری طولانی داشته باشد و خود او عمرش را کوتاه می کند؛اگر انسان بر طبق قوانین دین اسلام عمل کند و از منهیات بپرهیزد و در اکل و شرب بر طبق دستور قرآن اسراف ننماید از عمر طولانی برخودار می باشد.(قابل توجه اینکه در قرن اول میلادی طفلی که د روم متولد می شد به طور متوسط 22 سال عمر میکرد،در روم انقدر غذا می خوردند تا تهوع پیش بیاید و در فرانسه نیزتا قبل از جنگ جهانی دوم بعضی از خانه ها توالت نداشت)