زمینه های فکری:
هدف اصلی انقلاب سالهای 1323- 29 ق./ 1905-11م.، بر قراری حکومتی قانونی در ایران بود.
همانند دیگر انقلابهای بزرگ، انقلابهای بزرگ، وسیعی از عقاید و اهداف را در بر می گرفت که منعکس کننده تمایلات انقلاب مشرطه ایران،طیف روشنکرانخ، پیش زمینه های اجتماعی و مطالبات سیاسی گوناگون بودنند. در آن دوران، حتی نص مشروطه، به خودی خود از حمایت فراگیری برخوردار نبود. مع ذلک، به رغم ابهامات عقیدتی، اما به دلیل کسب دستاوردهای سیاسی و نیل به ثمرات فرهنگی و اجتماعی در تاریخ نوین ایران ، خود نقطه عطفی به حساب آمد. نهضت مشروطه به عنوان یک انقلاب نوین و با استفاده از جنبش ملی و حمایت از اصول لیبرالیسم، سکولاریسم و ناسیونالیسم، به هدف خود که همانا براندازی نظام پیشین بود، دست یافت. برای اولین بار در در روند تاریخ نوین ایران، انقلانیون درصدد برآمدند تا قانون، حکومتی متنی بر انتخابات، و نیز عدالت اجتماعی را جایگزین قدرت استبدادی کرده و با ملی گرایی آگاهانه، ایجاد نهادهای مردمی و خودکفایی اقتصادی، در برابر تجاوز قدرتهای امپریالیستی،مقاومت نمایند. از طرفی، مشروطه خواهان سعی داشتند به واسطه برقراری اصلاحات در نظام قضایی و آموزشی، قدرت محافظه کاران مذهبی را مهار کنند. ایشان با مرکزیت بخشیدن به دولت، قصد کاهش نفوذ رجال منطقه ای و عشیره ای را داشتند. باری، عرق وطن دوستی بر خاسته از این انقلاب،همچنان به عنوان اساسی هویت ایران امروزی، باقی مانده است.
نهضت مشروطه در نوع خود، اولین انقلاب در جهان اسلام محسوب می شود، یعنی حتی پیش از انقلاب ترکهای جوان به سال 1908م.؛ و دلیل آن را می توان تا اندازه ای مربوط به شرایط ایران در نیمه دوم سده نوزدهم میلادی دانست. بین سالهای 1264ق./ 1848م. و 1268ق./ 1852م.، دولت و تدین حاکمه، قادر بودند فرصتهای به دست آمده برای تغییرات بنیادی را در نطفه خفه کنند. از یک سو [تحرکات ابداعی] باب (1260- 68ق./1844-52م.؛ نک. بابیه،BABISM )با کمک نیروی نظامی درهم کوبیده شد؛ هر چند که اصل مخاتفت با پادشاهی قاجار و اقتدار روحانیت وابسته، در میان قاطبه متشّتت مخالفان، همچنان باقی و زنده ماند. از سوی دیگر، انجام اصلاحات اداری، نظامی، آموزشی و اقتصادی توسّط صدراعظم نامدار، میرزا تقی خان امیرکبیر (.v.g)، کشور را هر چه بیشتر در معرض افکار و مکاتب غربی قرار داد. امّا در همان اثنی سهواً به تداوم پادشاهی قاجار و تداوم همزیستی مسالمت آمیز دولت و روحانیون در خلال سلطنت ناصر الدین شاه (1264- 1313ق./1848- 96م.) و تقابل با نیروهای مخالف مردمی، کمک نمود [1].
با آنکه طرفداران اصلاحات سیاسی در دهه های آتی به انزوا کشیده شدند و تمام جنبشها جهت گشودن تشکیلات سیاسی سرکوب گردید، امّا منازعه و مخالفت هرگز به طور کامل ریشه کن نشد. بنابراین اعتراض در خصوص تحریم تنباکو (.v.g ) را در سالهای 1309- 1310ق./ 1891- 92م. میتوان به عنوان نخستین نشانه شورش ملّیدر برابر نظام حاکم برشمرد. این واقعه تقریباً مشقی بود برای انقلاب مشروطه؛ اتّخاذ روشهای ضد امپریالیستی و ائتلاف روحانّیون مخالف پادشاهی؛ و نیز نقش بازار و روشنفکران ناراضی. طی سلطنت مظفرالدّین شاه (1313- 24ق./ 1896- 1906م.)، قشرجدید روشنفکر، ازمطبوعات و آموزشهای نوین به منظور کسب حمایتهای گروهی، در راستای پیشبرد اصتاحات سیاسی، وطن محوری، و نیز نوگشتگی سکولارِ اصول مادّی و اخلاقی، استفاده نمودند.
اوّلین مدافعان اصلاحات
در طول سده نوزدهم میلادی، عدالتخواهی را می شد بوضوح در نوشته های اصلاح طلبان، خطابه های وعّاظ معروف، و عریضه های تجّار بازار، مشاهده کرد. چنین خواسته هایی طبق نگرش ایران- اسلامی به حکومت، در تطابق با مفهوم «عدالتخواهی» و کاملاًً طبیعی و شرعی به نظر می رسید.
اعتقاد به ظهور منجی بشر،«مهدی موعود» - همو که به اصلاح خطاها و برقراری عدالت همّت می گمارَد – در خود آگاه جمعی ایران شیعی، همواره درخشان بوده است. چنین تصوّرات مألوف از عدالت،بازتاب جدیدی در نوشته های اصلاح طلبان سده نوزدهم میلادی پیدا کرد؛ که یا مستقیماً از انقلاب فرانسه، فراماسونری (.v.g) و سایر آزاداندیشان الهام می گرفتند و یا به طور غیر مستقیم، ملهم از عثمانی های جوان و نیز سایر مدافعان اسلامی اصلاحات اخلاقی و سیاسی، بوده اند. اصلاح طلبان ایران درصدد برابرسازی مفهوم«عدالت» در کنار واژه فرانسوی``egalite`` که تجسّم آراء عدالت اجتماعی و تساوی حقوق شهروندی است، بودند.
میرزا مکم خان (1249-1326 ق./ 1833- 1908م.)، نخستین نویسنده اصلاح طلب ایرانی بود که دانش کافی در باره تفکّرات لیبرالِ مکاتب انگلیسی و فرانسوی داشت. واژه هایی کلیدی نظیر «قانون» (قانون اساسی)، «اصلاحات»، «مجلس شورا»، «ملّت»، «ملّی» و «حقوق ملّت»، برای اوّلین بار در کتابش به نام کتابچه غیبی یا دفتر تنظیمات، نوشته شده به سال 1275ق./1858 – 59م.؛ اوّلین توصیف نظام مند در خصوص نظام مشروطه در ایران محسوب می شود، معرفی گشتند]3[.
اقتباسات ملکم خان، نوعاً برگرفته از عقاید «متجدّدین» دوره خویش بود. دیدگاه کسانی مانند میرزافتحعلی آخوندزاده ضد دین، میرزا آقاخان کرمانی ملحد (.v .gg)، متجدّد اسلامی میرزا یئسف مسبشارالدّوله، سید جمال الدّین افغانی (.v.g)، فعّال و طرفدار اتّحاد جهان اسلام و حتّی مجتهدانی عالی مرتبه همچون سید محمّد حسین نائینی. بجز استثنا ئات نادر، اوّلین مداعفان اصلاحات سیاسی، دغدغه انطباق شریعت اسلام با مشروطیت را داشتند؛ مسئله ای که مانعی نظری جهت شکل دهی یک چشم انداز سکولار واقعی، قلمداد میشد.
حوادث و رخدادها:
حکومت ایران پس از سال 1308ق./1890م.، خود را مشکلات فزاینده اقتصادی مواجه دید، چنانچه تورّم باعث سقوط شدید ارزش «مالیات»بر زمین شد]1[ و در پایان قرن نوزدهم میلادی و سقوط سریع قیمت نقره در بازار های جهانی، «قرآن» ارزش خود را در مقابل پوند استرلینگ از دست داد]2[.این مشکلات،دولت را به گرفتن وام 2 میلیون پوندی در سال 1317ق./1900م. و یک میلیون پیوندی در سال 1319ق./1902م. از دولت روسیه واداشت. در سال 1315ق./1898م.،«صدر اعظم» یعنی میرزا علی خان امین الدّوله(v.g)، تلاشهایی را برای اصلاح اوضاع مالی دولت آغاز نمود]3[. اوّلین توفیق او سازماندهی مجدّد اداره گمرکات (.v.(g به ریاست ژوزف نوز بلژیکی بود(نک. رورابط ایران و بلژیک RELATIONS BELGIAN- IRANIAN ). درآمدهای گمرکی نیز از سالی 200000 پوند در سال 1316ق./1898م. به سالی 600000 پوند در اوایل سال 1322ق./1904م.، بالغ گردید.
حوادثی که منجر به پذیرش مشروطیت شد
تجّار بزرگ در واکنش به مقرّرات سفت و سخت اداره گمرکات، اقدام به برپایی تظاهرات در مراکز بزرگی نظیر تبریز، تهران، اصفهان و شیراز طی سالهای 1317ق./1900م. و 1323ق./1905م. کردند]4.[ در سال1322ق./1904م.، به خاطر جنگ میان روسیه و ژاپن و کسر درآمد حاصله در داد و ستد با روسیه- بزرگترین شریک تجاری ایران- شرایط و خیمتر شد]5[. در سال 1323ق./1905م.، تجّار به جهت عدم رضایت از اصلاحات گمرکی به طور اخّص و سیاستهای مالی دولت به طور اعّم، به سمت سازماندهی و حمهیت مالی از یک جنبش مخالف در تهران،کشیده شدند. سخنگوی اصلی این جنبش «مجتهدی» به نام سید عبدالله بهبهانی بود. همزمان با موافقت بهبهانی و سید محمد طباطبایی_ «مجتهدی» که تحت تأثیر اهداف اصلاحطلبانه دولت در جارجوب قانون و کارایی هر چه بیشتر عملکردها، قرار داشت (نک.فصل اوّل)_ بر سر همکاری با یکدیگر، در آستانه 25 رمضان 1323ق./23 نوامبر 1905م.، این جنبش رنگی اصلاحطلبانه به خود گرفت .[6]
زمانی که عداءالدّوله، فرماندار تهران، دستور داد دو تن از تجّار بازار را در تاریخ 14 شوال 1323ق./12 دسامبر 1905م.، به خاطر بالا بردن نرخ شکر، فلک کنند؛ در ئاقع بهانهای جهت مقاومت علنی به دست مخالفان داد. فردای آن روز بازار اعتصاب کرد و تودهای از مردم به رهبری بهبهانی و طباطبایی در مسجد شاه تجمّع کرده، خواستار عزل علاءالدّوله شدند. جمعّیت، تمایلات متفاوتی داشت. امّا برخی نیز خواهان تشکیل انجمنی برای رسیدگی به مظالم بودند.
سید جمالالدّین واعظ اصفهانی مشغول ایراد خطابه برای حضّار بود که هواداران مجتهدی محافظه کار به نام حاج میرزا ابوالقاسم امام جمعه، پیشنماز مسجد شاه، با حمله به مستمعین، تجمّع آنها را بر هم زدند. دو روز بعد، طباطبایی و بهبهانی جماعتی حدود 2000 تن را که اغلبشان از «علمای» پایینرتبه بودند، جهت «بست» نشینی (.v.g) در حرم شاه عبدالعظیم واقع در جنوب تهران، رهبری نمودند. علاوه بر بازار که در ابتدا هزینه مالی این «بست»نشینی را بر عهده داشت[7]، دو تن از طالبان تاج و تخت نیز از حامیان آن بودند.
بحران مشروطه در سال 1325ق./1907م.
در اوایل ماه دسامبر، قضایا به اوج خود نزدیک میشد، به طوری که شاه و «انجمن»ها، هر دو نیروهایشان را فراخواندند. شاه در تکاپوی انتظام بخشیدن به ارتشی مرکّب از محافظینش تحت امیر امیربها در و افراد قبایلِ به تهران آورده شده از تبریز بود .[68]با شنیدن شایعاتی در این خصوص، «انجمن»های رادیکال در سرزنش و پرخاش خود نسبت به شاه و مشاوران متعصّبش بخصوص سعدالدّوله، امیربهادر، شاپشال (معلّم سرخانه پیشین شاه) و همچنین شیخ فضل الله ، به جهت مشکلات پیش آمده برای کشور، جدّیتر شدند. در نشستی مشترک بین «انجمن»ها مورّخ اوّل ذیقعده/6 دسامبر، سید جمالالدّین و ملکالمتکلّمین، خواستار عزل این افراد شدند.
شاه کابینه را فرا خواند و زمانی که خود را در رویارویی با بحران ناتوان یافت، در8 ذیقعده 1325ق./13 دسامبر 1907م.، استعفا داد. فردای آن روز، جمعیتی 600_700 نفره متشکّل از محلّات فقیرتر سنگلج و چالهمیدان که از سوی حامیان شاه ساماندهی شده بودند، به مجلس هجوم آوردند، امّا توسّط قوای «انجمن» متواری گردیدند. سپس این جماعت به میدان توپخانه رفتند و با زنبورکچیان، استربانان، توپچیها، خدمه پاسدارخانه و سربازان هنگ سیلاخور امیربهادر، متّحد شدند. در بعد از ظهر همان روز، رئیسالوزرا، ناصرالملک، که پیشتر استعفا داده بود به دربار احضار شد. به محض ورود، دستگیر و زندانی شد و تنها مساعدت بریتانیا میتوانست آزادیش را برگرداند.
مجلس متفرّق شد و به نظر میرسید که شاه پیروز میدان است، چونکه «انجمن»ها هیچ مقاومتی از خود نشان ندادند. البتّه شاه به خاطر نداشتن عزمی راسخ و یا شاید قابل اعتماد نبودن نیروهایش، به آن هدفی که میخواست، دست نیافت. شاید مهمترین هدف او ایجادبحرانی بود ات به ئاسطه آن نشان دهد مردم حامی مشروطه نیستند؛ دیدگاهی که در تلگرام وزیر اعزامی روسیه به تهران، ن.ه. دوهارتویگ، مبنی بر توصیف اجتماع میدان توپخانه به عنوان جماعتی بر گرفته از بخشهای مختلف جامعه، که حمایت خود را از شاه و تنفّرشان را از مشروطه و مجلس نشان دادهاند، بخوبی دیده میشود.
کودتای 1326ق./1908 میلادی شاه
شاه به دنبال شکست کودتایش، برای مدّتی از درگیری مستقیم در امور سیاسی کنار کشید، امّا مشکلات دولت با ایجاد شکاف میان «آزادیخواهان» که شامل عمدتاً نمایندگان آذربایجان بودند و «معتدلین» در خود مجلس، وخیمتر شد. «معتدلین» مجموعهای ناهمگن از رجال، تجّار و «علما» بودند با منافع کوتاه مدّت مشترک و هیچگونهبر برنامه سیاسی منسجم. از زمره آنها میتوان بهبهانی، طباطبایی، امینالضّرب، حاجی محّمداسماعیل، معینالتجّار بوشهری و حاجی محمّدتقی ننکدار را برشمرد. آنها به تشکیلات آذربایجانیها به عنوان گروهی تازه به دولت رسیده مینگریستند که نقش اندکی را در تأسیس مجلس به عهده داشتهاند و نمی بایست اجازه داده شود تا اختیار مجلس را در دست بگیرند. جناحهای مجلس، به رغم بدگمانیهای متقابل، در مخالفت با شاه، همپیمان بودند. رئیس مجلس یعنی محمود خان احتشامالسّلطنه بین این گروهها و شاه قرار گرفته بود. موضع او ضعیف بود، چرا که شغلش ایجاد میکرد به نوعی با شاه مصالحه داشته باشد. همچون بسیاری از دیوانیان عالیرتبه، در صدد فرونشاندن نفوذ علمای اصلاحطلب، بویژه بهبهانی بود، امّا رفتار قاطع و نخوتآمیز توأم با لحن آمرانه وی، تبریزیها را خوش نمیآمد. در نتیجه، بهبهانی، تبریزیها، و انجمنهای رادیکالتر، علیه او متّحد شدند. حمایت بسیاری از نمایندگان از جمله تجّار سرشناس نیز نتوانست او را ابقا کند و در پایان مارس1908م.، مجبور به استعفا گردید. میرزا اسماعیلخان ممتازالدّله جای او را گرفت. او در برابر خواستههای رادیکالها تسلیمتر بود و به همین خاطر چندان مقبول طبع شاه نبود؛ بالأخصّ که شاه از ناتوانی مجلس در شناسایی متّهمی که در ماه فوریه قصد جانش را کرده بود،آزرده خاطر بود.
قانون اساسی
اصلاح «قانون اساسی» در ایران، از امپراتوری عثمانی طی قرن 19 میلادی، به عاریت گرفته شد. در خلال ادوار اوّلیه اسلامی، «قانون»، اصطلاحی رایج برای مقرّرات اداری و مالی بود که از سوی حاکم و مستقلّ از شریعت اسلام، وضع میشد. اعتقاد به قوانین حکومتی مستقلّ، در اواخر قرن 15 و اوایل قرن16 میلادی به وضع «قوانین» بزرگی انجامید؛ که از آن جمله قوانین اوزون حسن در ایران و قوانین محمّد فاتح، بایزید دوّم و سلیمان قانونی، در امپراتوری عثمانی، قابل ذکر هستند. احتمالاً، به جهت استقرار تشیع به عنوان مذهب رسمی در ایران در آغاز قرن 16 میلادی، «قانون» آنچنان که در امپراتوری عثمانی نهادینه شد، در ایران برقرار نگردید؛ هر چند که شاه طهماسب اوّل (دوره حکومت: 930- 84ق./ 1524- 76م.)، حکمی قانونمند را تحت عنوان «آیین شاه طهماسب» صادر نمود. همزمان با آغاز تجدّد در خاورمیانه، «قانون» به معنای مقرّرات دولتی، زمینهای را برای پذیرش مجمعالقوانین حقوق در معنای غربی آن، مهیا نمود. در ایران هم، این اصطلاح بر مجموعه مقرّرات ملهم از قوانین اروپایی و وضع شده از سوی دولت، دلالت میکرد. چنین برداشتی از قانون به عنوان اساس حقوق عمومی، طبعاً به عنوان «قوانین اساسی و پایه» مورد ملاحظه واقع گردید.
پیش نویسی قانون اساسی 1324- 25ق./ 1906- 1907م.
مجلس اوّل پیش از اعلام هرگونه قانون اساسی تشکیل شد. اعضای این مجلس بر حسب حکم سلطنت مورّخ 14 جمادیالثانی 1324ق./ 5 اوت 1906م. (نک. فصل دوّم همین کتاب) و بر پایه یک قانون انتخاباتی تنظیم شده از سوی هیئتی مرکّب از دو پسر صدراعظم، یعنی میرزا حسن خان مشیرالملک و میرزا حسین خان مؤتمنالماک و مرتضی قلی خان صنیعالدّوله و برادرش یعنی مهدی قلی خان مخبرالسّلطنه، انتخاب شده بودند. مجلس رسماً در تاریخ 18 شعبان 1324ق./ 7 اکتبر 1906م. آغاز به کار کرد و اعضا در فردای آن روز صنیعالدّوله را به ریاست آن برگزیدند. صنیعالدّوله بلافاصله اعلام کرد که تهیه پیش نویس مقرّرات داخلی مجلس و نیز اصل قانون اساسی بباید مقدّم بر هر کاری صورت پذیرد. هیئتی مرکب از قانون گذاری فوقالذکر، بیدرنگ کار تنظیم پیشنویسقانون اساسی را آغاز نمودند. تعجیل از ضروریات بود؛ چرا که با رو به و خامترفتن سلامت مظفّرالدّین شاه (دوره حکومت: 1313- 24ق./ 1896- 1907م.)، مجلس و سنای پیشنهادی میبایست پیش از فوت وی، نهادینه شوند. منشوری بسرعت تنظیم شد و به نزد شاه فرستاده شد؛ شاه رسید آن رادر تاریخ 29 شعبان 1324ق./ 18 اکتبر 1906م. تأیید کرد. امّا پس از چند هفته تعلّل در 9 ذیقعده/ 25 دسامبر جهت برخی تعدیلات، آن را دعوت داد. پیشنویس جدید با لحاظ کردن برخی اصلاحات وی، دو روز بعد تقدیم شد و شاه در 14 ذیقعده/ 30 دسامبر، ده روز پیش از مرگش آن را امضا نمود. دران زمان از این منشور به اسامی گوناگون نظیر «نظامنامه»، «نظامنامه اساسی» و گهگاه «کتابچه» یاد شد