گفت و گو وسیله ای است که افراد برای ایجاد ارتباط و القای مقاصد خود از آن بهره می جویند.
در اینجا من تلاش کرده ام به شرح و بیان مقاصد نوعی خاص از گفت و گو در مقیاس بسیار وسیع یعنی جوامع بین الملل بپردازم. این ایده توسط جناب آقای خاتمی رییس جمهور سابق ایران در آغاز هزارهی سوم در سازمان ملل مطرح شد و این درست زمانی بود که ساموئل هانتیگتون نظریه پرداز مسائل سیاسی غرب نظریهی برخورد تمدنها را ارائه کرد.
تلاش گفت و گوی تمدنها مناظره یا جدل بین افکار و فرهنگها نیست زیرا در مناظره یا جدل هدف هر یک از طرفین فقط حفظ وضع فکری موجود خود و غلبه بر طرف مقابل است.
گفت و گوی تمدنها غلبهی یک فرهنگ و تمدن بر دیگر فرهنگها نیست و هر فرهنگ و تمدنی که قصد آن سیطره بر سایر فرهنگ ها و تمدنهای دیگر باشد قابلیت گفت و گو ندارد.
گفت و گوی تمدنها از دو جهت قابل بررسی و تأمل است. یکی نگاه تئوریک به آن و دیگری نگاه سیاسی. گفت و گوی تمدنها زمانی به هدف خود نزدیک تر است که به این دو جنبه به یک اندازه توجه شود. زیرا اگر تکیه بر جنبه تئوریک آن شود فقط معطوف به اهل دانشگاه می شود و از تأثیرات عملی و سیاسی آن در جامعهی بین الملل کاسته می شود و اگر فقط از منظر سیاسی به این مقوله توجه شود به یک امر روزمرهی سیاسی تبدیل و زود فراموش می شود.
جایگاه ایران در گفت و گوی تمدنها
ایران دارای یک موفقیت کم نظیر جغرافیایی است. ایران محل اتصال گونه های گوناگون فرهنگی وتمدنی نظیر آسیای دور، آسیای میانه، خاورمیانه ،شبه قاره هند و دیگر فرهنگ ها می باشد و این موقعیت استثنایی باعث شده که ایران در مسیر وزش طوفانهای سیاسی و روابط تجاری و نسیم روح افزای تبادل فرهنگی قرار گیرد. یکی از نتایج تبعی و طبیعی این موقعیت جغرافیایی، رشد یک نحوه ذوق و تربیت فرهنگی بوده است که آن را میتوان یکی از خصایص اصلی روح ایرانی در طول تاریخ دانست.
این خصیصه باعث به وجود آمدن یک قدرت استثنایی در فرهنگ ایرانیان شده که میتوان آن را قدرت ادغام نامید. حکمت معنوی سهروردی برآمده از خرد ایرانی و عقل یونانی و معرفت وشهود و تفکر اسلامی است و این مثالی برای این پدیده یعنی قدرت ادغام ایرانیان می باشد.
اسلام نیز منبع اصلی تغذیه فرهنگی ایرانیان بوده معرفتی که اسلام از آن حرف می زند معرفتی جهانی و مربوط به همهی افراد بشر با هر گونه فرهنگ نژاد و طبقه می باشد. و اسلام در تعالیم خود تأکید بر منطبق بودن عقل و وحی و همراهی این دو دارد.
و از طرفی دیگر اسلام منادی آزادی و عدالت و برابری در جهان بوده و هست و از این رو تشنگان عدالت و رفاه و آزادی به دعوت آن لبیک گفته اند وحدت اسلامی ناشی از وحدت صدایی است که از اسلام شنیده و کثرت آن ناشی از پاسخ گفتن افراد به این صدا می باشد.
بنابراین ایران از موقعیت خوب جغرافیایی،ملیتی و مذهبی برای ارائه این موضوع در جامعهی جهانی برخوردار است و می تواند منادی صلح وبرابری در جهان باشد.
فرهنگ جهانی
آنچه امروزه باید به طور جدی به آن توجه شود واقعیت فرهنگ جهانی است. فرهنگ جهانی نباید و نمیتواند بدون اعتنا به مقتضیات و خصوصیات فرهنگ های بومی، خود را به آن تحمیل کند. فرهنگ ها و تمدن هایی که به مرور زمان و مطابق با روح جمعی و خصوصیات تاریخی و سنتی به طور طبیعی در طی اعصار و قرون در دامن یک ملت پرورده شده اند، متشکل از عناصری هستند که یک ملت در شبکه ای از مناسبات که با یکدیگر متألم و متناسب هستند، فراهم آمده اند و از این روی، در عین کثرت عناصر تشکیل دهندهی آنها، صورت واحدی را میتوان از آن مجموعه انتزاع کرد. برای این که فرهنگ جهانی از وحدتی طبیعی در صورت و ماده برخوردار شود و هرج و مرج صور و اشکال تمدنی و فرهنگی در آن راه نیابد، چاره ای جز گفت و گو و مبادله دانش وتجربه و فهم در عرصه های مختلف فرهنگی و تمدنی نیست. امروز کسی قادر نیست از مهاجرت آزاد مفاهیم تمدنی و فرهنگی به مناطق مختلف جهان جلوگیری کند و از طرف دیگر، اگر این گفت و گو میان روشنفکران ، دانشمندان ،متفکران و هنرمندان که به حوزه های مختلف تمدنی و فرهنگی تعلق دارند صورت نپذیرد، بیم آن می رود که مردم به یک نوع بی خانمانی فرهنگی دچار شوند و در نتیجه آنها دیگر نه در دامن امن فرهنگ خود و نه در افق باز فرهنگ جهانی، جایی برای سکنی گزیدن و زندگی کردن نخواهند یافت.
اهداف اصلی گفت و گوی تمدن ها
هدف اصلی ایران در ارائه پیشنهاد گفت و گوی تمدنها طرح یک سرمشق جدید در مناسبات بین المللی است. این سخن وقتی روشن می شود که آن را با سرمشق های دیگری که در دورهی جدید و هم اکنون ، مبنای مناسبات بین المللی ست مقایسه کنیم.
با نقد بنیادی و ساختار شکن سرمشق قبلی ست که نمی توانیم دلیل نیاز به طرح جدید را شناسایی کنیم. بدون درس گرفتن از گذشته سیاسی جهان و بدون کاوش در علل بروز فاجعه های عظیم جهانی در قرن بیستم و خلاصه بدون نقادی سرمشق حاکم بر روابط بین الملل که متکی بر گفتمان قدرت و تقدیس و تفخیم اقتدار بود نمی توانیم دولتها و مردم جهان را به سرمشق گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها دعوت کنیم.
سرمشق گفت و گوی تمدن ها و فرهنگ ها اگر از منظر اخلاقی مورد ملاحظه واقع شود در واقع دعوت به وانهادن ارادهی معطوف به قدرت و تمسک و گرایش به ارادهی معطوف به عشق است و در این صورت نتیجه نهایی گفت و گوی تمدن ها و فرهنگ ها نه فقط هم سخنی که همدلی و محبت است.
در گفت و گوی تمدنها سعی شده که عرصه بر همه فرهنگ ها باز باشد تا فقط روایت دکارتی – فاوستی غرب حرف اول و آخر را در جهت گیری های سیاسی جهان نزند. تخریب بی انتهای طبیعت که معلول نگاه بیمار قرون اخیر به طبیعت است زندگی نوع بشر را تهدید می کند و اگر هیچ دلیل فلسفی ، اجتماعی، سیاسی و انسانی برای ضرورت گفت و گو وجود نداشت، مگر همین وضعیت اسفبار نسبت عیان انسان و طبیعت باز لازم می آمد که همه متفکران و انسان دوستان و مصلحان جهان، کار گفت و گو را در صدر همهی وظایف خود قرار دهند.
یکی دیگر از دستاوردهای گفت و گو میان فرهنگ ها و تمدن ها، نه شناخت فرهنگ و تمدن دیگری که طبعاً حاصل می شود – بلکه شناخت فرهنگ و تمدن “خود ” است باید از خود فاصله گرفت، تا خود را بهتر ببینیم. هر دیدنی مستلزم فاصله گرفتن است که در عین حال به ما امکان نمی دهد که در دیگری نیز غوطه ور شویم.
نتیجه و هدف دیگر گفت وگوی تمدنها یک نوع دمکراسی بین المللی است؛ یعنی جهانی که بر یک نظام دمکراتیک استوار است، مردم، شهروندان و سیتی زن ها همه دارای حقوق برابر هستند و رأی می دهند و حکومت را انتخاب می کنند و بر حکومت نظارت می کنند. اگر گفت و گوی تمدن ها درست اداره بشود، نتیجهی آن یک نوع مردم سالاری بین المللی است که اعضای آن دمکراسی، ملت ها و دولت ها هستند؛ یعنی حقوق برابر دولت ها و ملت ها نسبت به همدیگر و رفع تبعیض. این مسأله ایست که دارد به نام اسلام تحقق پیدا می کند و موفقیت آن هم می تواند برای دنیای اسلام موفقیتی محسوب شود.
دستاورد گفت و گوی تمدنها برای ایران
این جلسه در متن خود رخدادی مهم را حمل می کرد که توجه به آن نشانگر اوج اعتباری بود که خاتمی توانسته بود برای کشورش در سطح جهان فراهم آورد. بی گمان نه در سالهای قبل از انقلاب و نه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هیچ گاه دیپلماسی ایران، چنین مرکز توجه جهانیان قرار نگرفته بود، حضور کوفی عنان در جلسه ، علی رغم فشار کاری فراوان در روز ما قبل از اجلاس هزارهی سران، به تنهایی می توانست اعتبار جلسه و سخنرانی آقای خاتمی را نشان دهد. رییس جمهور پس از پایان سخنرانی خود، خشتی تاریخی را به نشانهی دیرپایی تمدن ایرانی و نماد ریشه دار بودن اندیشه گفت و گو در تمدن، فرهنگ و آیین این مرز و بوم را به سازمان ملل اهدا کرد و کوفی عنان آن را از دست آقای خاتمی گرفت. کوفی عنان با لبخندی که به هنگام دریافت این هدیه ویژه جذاب تر به نظر می رسید، خشت را در مکعبی شیشه ای قرار داشت به حاضران نمایش داد. در پایان اجلاس کوفی عنان از حضور خاتمی و کلینتون براس استماع سخنرانی یکدیگر به عنوان شیرین ترین خاطرات اجلاس یاد می کرد.
مشخصات گفت وگو
به اختصار می توان گفت که گفت وگوی فرهنگ ها و تمدن ها چه چیز نیست. نه در کلمه“گفت و گو”، (که از دو مصدر مرخم تشکیل شده است) و نه در کلمه“دیالوگ” که یک کلمه یونانی است، به جنبه “شنیدن” توجه نشده است، در حالی که در“گفت وگوی تمدن ها” ما باید این توانایی را کسب کنیم که از یکدیگر بشنویم، شنیدن هنر است، هنر دیریابی است که به آسانی حاصل نمی شود. ما عمدتاً اهل گفتن هستیم، گرچه ظاهراً سکوت می کنیم. حتی در زمانی که سکوت می کنیم، حرف می زنیم و مشغول پاسخ گفتن به نظریات شخصی هستیم که با او موافق نیستیم. ما تحمل نداریم که بتوانیم در لحظاتی سخن نگوییم و دقیقاً دروازه های ذهن و روح و جانمان را باز کنیم و ضمن همکاری با گوینده مطلب، بیشتر سعی کنیم آنچه را که او می خواهد القا کند، عمیقاً درک کنیم و بفهمیم و بعداً نقادی هم بکنیم. مشاجراتی که در روزنامه ها اتفاق می افتد، گویای عدم شنوایی اکثر اصحاب قلم در شنیدن است. قبل از اینکه حرف دیگری را بشنویم، او را در شبکه ای از اطلاعاتی که قبلاً فرض کرده ایم جا می دهیم و بعد در واقع صدای خودمان را می شنویم، صدایی که به دیگری منسوب می کنیم. در“گفت وگوی تمدن ها” و فرهنگ ها باید تلاش کنیم که در درجه اول توانایی شنیدن را کسب کنیم.
گفت وگوی فرهنگ ها و تمدن ها مناظره نیست، قصد این است که در دو طرف گفت وگو با هم مناظره یا مجادله کند. جدل به معنی منطقی کلمه از صناعات خمس است. در جدل از طرفی حفظ وضع موجود مورد نظر است و از طرف دیگر قصد غلبه بر حریف است. در“گفت و گوی تمدن ها” غرض غلبه بر حریف نیست. در این جایگاه، حریف، به معنای متداول حریف نیست اگر چه به او“حریف” به معنای لفظی کلمه که طرف مقابل گفت وگو است، اطلاق می شود.“گفت وگوی تمدن ها” خطابه نیست ماده خطابه از مشهودات و مقبولات است و منظور از خطابه، اقناع عامه مردم است و اینجا نیز قصد“اقناع عموم” مردم نیست. گفت وگوی تمدن ها مباحثه هم نیست. گفت وگو در شرایطی بسیار بسیار نادر تحقق پیدا می کند. “گفت وگوی تمدن ها” از قدیم به معنای تأثیر و تأثر تاریخی میان جوامع و فرهنگ و تمدن ها، تاریخی بوده، امروز هم چنین است. گفت وگوی فرهنگ ها و تمدن ها طبعاً غلبه و سیطره یک فرهنگ بر سایر فرهنگ ها نیز نیست. با سیطره و غلبه، گفت و گو منفی است، اگر صورتی از تمدن خودش را نماینده فرهنگ جوامع بشری بداند و دیگر تمدن ها و فرهنگ ها را دست دوم بداند، منکر“گفت وگو” است و باید گفت ما همچنان که شهروند درجه دو نداریم و کسانی که این ترکیب را به کار می برند معنای زندگی در جامعه مدنی را نمی دانند- در میان فرهنگ ها و تمدن ها نیز فرهنگ وتمدن درجه دو نداریم. هر فرهنگ و تمدن که قصدش سیطره و غلبه بر سایر فرهنگ ها و تمدن ها باشد، نمی توان به آن گفت وگو کرد. لذا یک سؤال جدی که برای اهل نظر وجود دارد این است که آیا غلبه و سیطره ای که تمدن فعلی غرب دارد،“گفت وگو” ممکن است یا ممکن نیست؟ این مسأله نظری بسیار جدی است که اصحاب نظر باید درباره ی آن فکر کنند و نظر دهند.
تحقق گفت وگو
اگر از زبان شناسی کمک بگیریم، می توانیم با دو برش مسأله را توضیح دهیم: یک برش طولی و یک برش عرضی. “برش طولی” عبارت است از حضور تمدن های مختلف در زمان حاضر، یعنی یک برش“غیر همزمان” است و یک برش“همزمان”. در برش طولی غیرهمزمان (کرنولوژیک) یا گفت وگوی در زمان، “گفت وگوی تمدن ها” به کرات و به مرات تحقق پیدا کرده است، شاید یک نمونه بسیار بارز از آن گفت وگوی رنسانس است با عهد باستان و یونان باستان. متفکران بزرگ رنسانس یک گفت و گوی عمیق را با ریشه های فرهنگی خودشان داشته اند، نمونه بسیار بارز گفت و گوی تمدن ها به معنای تاریخی کلمه، گفت و گوی اهل تفکر و متفکران رنسانس با تمدن باستانی روم و یونان بوده است. گفت وگوی همزمان، گفت وگوی تمدن های مختلفی است که در زمان واحد در صفحات گوناگون جغرافیایی پراکنده هستند. مطالعات تاریخی هر دو نوع گفت وگو را تصریح کرده است. اما“گفت و گوی تمدن ها” صرفاً متشکل از قضایای اخباری نیست. در تقسیمی که در منطق می کنند و در علم اصول هم این تقسیم بندی پذیرفته شده، قضایا تقسیم می شود به قضایای اخباری و انشایی… تعبیر“گفت وگوی تمدن ها” و فرهنگ تعبیری است که قاب هر دو تصویر را دارد؛ اگر به معنای اخباری و “توصیفی” فهمیده شود، هم در طول تاریخ و هم در عرض جغرافیا این مسأله تحقق دارد و اگر به معنای تجویز و“توصیه” باشد، در دو حوزه یا سه حوزه ی نامشخص مطرح می شود، یکی در حوزه سیاست است که در مقام توصیه به سیاستمداران است، یکی در حوزه اخلاق جهانی و یکی هم در حوزه حقوق.