چکیده
این تحقیق، پژوهشی است پیرامون علل گرایش جوانان به مصرف مواد مخدر در این تحقیق جامعه آماری خود را با حجم نمونه 100 نفر و از میان معتادین مراجعه کننده به ستاد هماهنگی و توانبخشی سازمان بهزیستی (مرکز شهید اشرفی اصفهانی) برگزیدهایم.
در این تحقیق، 6 فرضیه مطرح و مورد بررسی قرار گرفت، که در نهایت تمامی فرضیههای ما مورد تأیید قرار گرفت. به عبارت دیگر رابطه معناداری میان فرضیههای مطرح شده و علل گرایش جوانان به مواد مخدر وجود دارد.
روش تحقیق مورد استفاده برای دستیابی به نتیجه، روش پیمایشی است که البته در ضمن از دو تکنیک، روش کتابخانهای و نیز پرسشنامهای برای جمعآوری اطلاعات سود جستهایم.
در پژوهش انجام شده سعی شد که نگاهی هر چند گذرا و سطحی به تعریف اعتیاد، مشخصههای اعتیاد مراحل اعتیاد، شناخت شخصیت معتادین، تاریخچه مواد مخدر در جهان و ایران و … داشته باشیم. در انتهای تحقیق نیز پیشنهادات تحقیق را ارائه نمودیم تا بلکه در آینده محدودیتهای تحقیقی مانند آنچه که در تحقیق فوق صورت گرفته از میان برداشته شود.
مقدمه
زندگی اجتماعی انسان تحت حاکمیت قواعد و هنجارهای اجتماعی است. اگر ما از قواعدی که انواع رفتار را در زمینههای معینی به عنوان رفتارهای مناسب و رفتارهای دیگری را به عنوان رفتارهای نامناسب تعریف میکنند، پیروی نمیکردیم، فعالیتهایمان دستخوش هرج و مرج میگردید.
از سوی دیگر زندگی اجتماعی انسان با پدیدههای اجتماعی نمود مییابد. پدیدههای اجتماعی در واقع واقعیتهایی هستند که جزء ذاتی زندگی اجتماعی بشر میباشند. حال اگر برخی از این پدیدهها در وضعیتی قرار گیرند که از سوی جامعه، منفی تلقی شوند، ممکن است که در حیات مطلوب اجتماعی اثر نامناسب گذارده و یا آن را تهدید نمایند. اما باید دانست که تلقی منفی از یک پدیده اجتماعی در همه جوامع یکسان نیست و شاید معدودی از این پدیدهها را بتوان یافت که وجود آنها در تمام یا اغلب جوامع همراه با تلقی منفی باشد. همچنین در یک جامعه خاص نیز تشخیص مثبت یا منفی بودن یک پدیده در میان گروهها یا افراد مختلف، لزوماً یکسان نمیباشد. در این میان تلقی رهبران سیاسی جامعه، فراتر از یک تلقی فردی بوده و به مقدار زیادی در روند حیات جامعه تأثیر دارد.
اعتیاد به مواد مخدر یکی از مسائل مبتلا به امروز جهان است. پدیدهای است که بیش از پیش نسل امروز و فردا را تهدید به نابودی میکند و این امر تقریباً درد جدیدی است، روزی نیست که سمینارها و کنفرانسهایی با شرکت عدهای صاحب نظران دنیا در زمینههای جرم شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی و… تشکیل نگردد و در پی از بین بردن این درد بیدرمان نباشند. ولی از آنجا که در فکر شناخت زمینههای اعتیاد بر نمیآیند غالباً طرق درمان پیشنهادی آنان نیز چاره درد نمیکند. این است که میبینیم هر روز بر تعداد معتادین چه در ایران و چه در جهان افزوده میگردد.
بیان مسئله
مصرف مواد مخدر همچون خشخاش، هروئین، تریاک، ماری جوانا و … تا حدودی بهتر از دیگر انواع انحرافات نشان میدهد که تا چه حدی هر جامعه، برحسب زمان، مکان، جنس، سن، قوم، قبیله و طبقه مسائل جامعوی را تعریف و ارزشگذاری میکند.
امروزه مصرف این مواد و امثال آن، آثار مخرب اعتیاد و قاچاق انواع مواد مخدر بر ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع آسیب رسانده و نه تنها بصورت یک تهدید ملی بلکه فراتر از مرزهای ملی بصورت یک مسئله پیچیده جهانی در آمده که شعاع مضرات و اثرات زیانبار آن گریبانگیر کشورهای بیشماری شده است که شدت و وسعت این بحران که از گذشتههای دور بر جامعه جهانی سایر افکنده برحدی که علاوه بر مسئوولین کشورهای توجه بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان مسائل علوم اجتماعی را نیز به خود معطوف نموده و علی رغم رویکردهای جامع و تمهیدات اتخاذ شده در حل و کاهش این معضل در سطح ملی، منطقهای و جهانی، هر روز عملاً شاهد وخامت بیشتر اوضاع و تشدید این مسئله مهم میباشیم.
اما اینکه چرا و چگونه اعتیاد بر مواد مخدر به عنوان مسأله تلقی میشود، بیشتر مربوط به نظر افراد و تجربه شخصی آنان است. چرا که در سالهای اخیر تعداد فزایندهای از مدم عام شهرها طرز تلقی بامدار او اغماضی را پذیرفتهاند و معتقد شدهاند که این قوانین هستند که مواد مخدر را خطرناک جلوه میدهند و در نتیجه مسائل مربوطه را نیز پدید میآورند. با این وجود در جامعه ما بسیاری از مواد مسأله ساز تلقی میشوند زیرا که اغلب آنها، افراد را ناکار میسازند و توانائی آنان را برای ساماندهی امور خویش، اداره زندگی شخصی و خانوادگی دچار اختلال میکنند.
و این مسئله بدان علت است که با مصرف این مواد، فرد معتاد حرمت ارزش های اخلاقی و جر هنجارهای جامعوی را پاس ندارند و در نتیجه قوانین را زیر پا گذارند و با پرخاش موجبات آزار دیگران را فراهم آورده و در نهایت دست بجرایم و جنایات آشکار یا پنهان مالی یا جانی بزنند.
اگر این واقعیت را بپذیریم که انسان موجودی است اجتماعی و ساخته پرداخته بنیادهای فرهنگی، اقتصادی و روابط و مناسبات اجتماعی جامعهای که در آن پرورش یافته، پس ناچار باید این به این حقیقت که پدیدههای ناهنجاری همچون، دزدی، روسپیگری، اعتیاد و … نیز ناشی از مناسبات و روابط حاکم در درون یک جامعه است. به این ترتیب مشخص میشود که اعتیاد نه یک بیماری شخصی. بلکه یک عارضه اجتماعی است. به عبارت دیگر باید در کنار مسائل تاریخی و سیاسی گرایش به اعتیاد که البته از اهمیت ویژهای برخوردار است به جنبههای اجتماعی و فرهنگی آن نیز توجه کافی مبذول نمائیم و سادهانگاری مسئله را تنها در روابط با معتاد و خصوصیات شخصی و روانی آن ملاحظه کنیم. چرا که اعتیاد یک مشکل اجتماعی است و باید در عمق جامعه ریشهیابی شود.
معمولاً واکنش اجتماعی مردم در مورد مصرف مواد مخدر در طول قرون متفاوت بوده و متأسفانه باید به این حقیقت تلخ اعتراف نمود که اعتیاد را بیشتر یک مسئله شخصی و فردی میدانند نه اجتماعی و این در حالی است که اعتیاد یک مسئله اجتماعی است و نه شخصی. ما هنوز هم در دورهای هستیم که تصویر یک «معتاد محکوم است»، «مغعتاد مظنون است» و … در جامعه ما بدون اینکه بیان کرده باشند رواج دارد، تا شاید بتوان از شیوع آن جلوگیری کرد و اجرای قوانین را تشدید نمود اگر امروز، نسل جوان دیگر به شعارهای ضد اعتیاد اعتقادی ندارند بدین سبب است که انواع جدید از مواد و فرا شدهای مخدر در اختیار آنان قرار میگیرد.
بنابراین مسئله گرایش جوانان به مواد مخدر از این نظر اهمیت دارد که پارهای از عوامل اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی، در زمینههای آماده فرد را به سمت اعتیاد سوق میدهند. به بیان دیگر «معتاد شدن» ارثی نیست بلکه مجموعهای از شرایط فوق که دارای ریشههای متفاوتی هستند، زمینه ساز اعتیاد میشوند. در هیچ موردی کنش اعتیاد از نسل پیشین به نسل پسین به میراث نمیرسد، بلکه تنها گرایش بدان است که میتواند جنبه ارثی داشته باشد. بدینسان است که افراد تحت تأثیر انگیزههای جرم زای جامعه در معرض جرم قرار میگیرند.
در نتیجه از آنجا که شخصیت فرد معتاد محصول کارکردهای زیستی جامعوی است. اهمیت طرخ و پرداختن به این مسئله که چرا جوانان به سمت اعتیاد کشیده میشوند و نقش عوامل اقتصادی و اجتماعی در این میان به روشنی هویدا میشود.
اهمیت و ضرورت مسئله تحقیق
جامعه نسبت به مواد مخدر بسیار حساس است. بسیاری از کشورهای جهان آن رامسئله اجتماعی حادی به شمار می آورند ومواد مخدر را بخصوص برای نسل جوان خطر اصلی می دانند. چرا که مواد مخدر بسان شمشیر دو لبه ای عمل می کند که از یک طرف سودسرشار فراهم می آورد و از سوی دیگر بر پیکره اجتماع سم وارد می کند و باعث از دست رفتن نیروی انسانی و جمعیت فعال و کاهش توانایی های فکری و جسمی منابع انسانی، طبیعی و مالی که می توانستند نقش و تأثیر بسیار بسزایی در راه توسعه اقتصادی و اجتماعی و … ایفا کنند.
امروزه تجارت مواد مخدر بعد از قاچاق اسلحه بزرگترین و سودآورترین تجارت روی زمین است. «قاچاقچیان بین المللی مواد مخدر از طریق تجارت افیون در جهان سالانه مبلغ 500 میلیارد دلار سود به جیب استعمارگران سرازیر می کنند[1].» آمار و ارقام مربوط به این تجارت مسموم در ایران نیز قابل توجه و تأمل است. خسارتهای اقتصادی ناشی از سوء مصرف و قاچاق مواد مخدر در ایران سالیانه بالغ بر 480 میلیارد تومان برآورد گردیده است. که با توجه به افزایش نرخ تورم سالیانه ، این رقم در سال 1377 معادل 700 میلیارد تومان در سال تخمین زده می شود.
آسیب پذیری کشور ما با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی، واقع شدن در کوتاه ترین و ارزان ترین مسیر ترانزیت مواد مخدر همجوار با «هلال طلایی Golden crescent » به عنوان یکی از بزرگترین مناطق کشت و تولید مواد افیونی بسیار زیاد است. نظر به اینکه روند شتابان افزایش جمعیت در کشور ایران و گستردگی پیامدهای ناشی از این معضل بر ساختار جامعه و اثرات منفی بر بهداشت فردی و جمعی، افزایش جرائم، بزهکاری، قتل، تجاوز ، خشونت، فساد و ازهم گسیختگی های خانوادگی و اجتماعی و … قابل تأمل و بررسی است.
آمارهای موجود نشان می دهد که نسبت مواد مخدر در سطح جهان در شش ماه اول سال 1985 میلادی نسبت به سال قبل رشد سرسام آور داشته است. بطوریکه مصرف تریاک در سطح جهان 60 درصد، هروئین 45 درصد و کوکائین و حشیش نیز نسبت به شش ماه اول سال 1985 به میزان 175 درصد و 80 درصد افزایش داشته است و ال – اس – دی که از انواع خطرناک مواد مخدر است در کشورهای سرمایه داری هزاردرصد رشد مصرف داشته است.
اهمیت کلی پرداختن به اعتیاد و قاچاق مواد مخدر در جامعه رو به توسعه ایران، زمانی جدی بودن و ضرورت طرح آن را می نمایاند، که نگاهی به آمار و ارقام که بعضاً از منابع و سایر در مناسبتهای مختلف ارائه می گردد، داشته باشیم که این مهم خود گویای تصویر کلی از شدت ابعاد این مسئله اجتماعی و معضل همگانی در تمامی ساختارهای جامعه است.
در کشور ما، با وجود مبارزات شدیدی که بر علیه قاچاق مواد مخدر و مسأله اعتیاد شده ولی هنوز به عنوان یک معضل اجتماعی گریبانگیر جامعه ما می باشد و بسیاری از افراد که به این بلای خانمان سوز گرفتار هستند یا نابود می شوند، یا زندگی خانوادگی شان ازهم پاشیده می گردد. «پای بندی ایران به مبارزه با مواد مخدر هیچ دلیلی شاخص تر از کشته شدن تعداد زیادی از پرسنل نیروی انتظامی نیست. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، 2356 نفر از افسران و پرسنل نیروی انتظامی کشته شده اند که این روند ادامه دارد[2].»