اعتراف میکنم مراسم تودیع برای کسیکه چند صد متر آن طرفتر، نماینده شما در بانک اقتصاد نوین است، اندکی غیرمنتظر است. اما چه کسی از این فرصت خود را محروم میکند که برای چنین جمع عزیز و دست داشتنیای از همکاران، سهامداران عمده، و مدیران ارشد بخش مسکن کشور سخنرانی نکند. اینجانب با رضایتمندی تسلیم این وسوسه شدم که نسخهای را در این نشست برای ساختمان بپیچم که وارد ششمین سال تولد خود شده است. این اواخر جایی خواندم که مستمعان سخنرانیها، 70 درصد آنچه را که میشنوند، یکساعت بعد فراموش میکنند. بنابراین، امیدوارم از این اقبال برخوردار باشم که تا هنگام صرف شام، حداقل در حد آن متوسط 30%، چیزی از عرایضم را بهخاطر بسپارید.
برای من افتخاری بوده است که برای 5 سال در خدمت شما و سهامداران ساختمان، مدیرعامل این شرکت باشم. وقتیکه از اقبالخوش، این پُست را به من دادند، تلاش کردم که سه موضوع را به همکارانم گوشزد کنم: اول اینکه خود را متعهد به انجام وظیفه کنیم، حتی اگر تردید داریم که بتوانیم کار را انجام دهیم؛ دوم اینکه هر چهقدر هم که به صحتنظر خود اطمینان داریم، به نقطهنظر دیگران گوش کنیم؛ و سوم اینکه هر چندبار هم که شکست بخوریم، مقاومت کنیم. به قول آن ضربالمثل انگلیسی، هیچوقت شکست نخواهیم خورد، اگر باز هم تلاش تازهای بکنیم.
در ساختمان، ما این وظایف را همواره با تکیه بر نهاد پاک انسانی و حس عدالتخواهی طرفهای معامله با شرکت انجام دادهایم. اعتقاد من بر آن است که بر سر میثاق خود پابرجا ماندیم، و از اینکه همه همکارانم در ساختمان به تعهدات شرکت درقبال سهامداران جامه عمل پوشاندند، برخود میبالم. از کاریکه با کمک هم کردیم، بسیار خرسندم. اکنون که پُست خود را تحویل میدهم، ساختمان شرکتی بسیار قدرتمندتر از آن است که ما پیشبینی میکردیم. بنابراین، غم رفتن در پرتو این دستآوردها رنگ میبازد. برعکس، اکنون که از این کار میروم، احساس خوشبختی میکنم. خوشبختی شرایطی کاملا" و صرفا" شخصی است، احساسی در ذهن، در قلب، و در وجدان. به دورواطراف ربطی ندارد؛ به این ارتباطی ندارد که کدام شاهینبخت ثروتواقبال زیبایی بر دوش انسان نشسته است؛ به این وابسته نیست که پرگار طبیعت چه دورنمای آسمانی آبیای از شکوه زندگی انسان رقم زده است. خوشبختی در هیچچیز عینی نیست، بلکه در همهچیز ذهنی است؛ در درون ما است، نه اینکه بیما باشد.
یکی از اصولی که پس از 27 سال معلمی به آن سخت دلبستهام، آن است که کارم را جدی بگیرم، و هرگز خود را بهقدر کافی جدی نپندارم. ما این کار دستهجمعی را در ساختمان که شانهبهشانه هم بهدنبال کسب سود برای سهامدارانمان در راستای مصالح ملی باشیم، و هرگز از معیشت همکارانمان غافل نباشیم، بسیار جدی گرفتیم.
با آدمها سروکار داریم
هرگز نباید از یاد بریم که در آخر کار به هرحال با مردم سروکار داریم. در پایان روز، موفقیت یا شکست در شرکت به توان مدیریت آن به جلب مشارکت فعال و خلاقیت کارکنانشان وابسته است. اکنون، شاید بیش از هر زمان، موضوع کار شرکتها مردماند. این مسئولیتی بس سنگین است، و برای همه ما در این جلسه، چالشی روحیهدهنده و انگیزاننده است.
در ساختمان، ما چهگونه پیشرفت کردیم؟ دور هم جمع شدیم و با هم کار کردیم. با هم ائتلاف کردیم که کاری مشترک کنیم. پشتبهپشت هم دادیم تا تدبیر و دانش جمعی خود را صرف هدفی والا کنیم. اگر ساختمان امروز شرکتی مقبول است، بیش از همه از آن روست که سرقفلی و سرمایه ما، گروه کار همکاران مایند. هرکدام مبارزی در صحنه کسبوکار شرکت که فرا گرفتهاند در هر شرایطی "نه" نگویند، و به هر مسئوولیتی که مقتضی کار آن زمان ساختمان است، تن در دهند. این همکاران بودند که در روزهای ابری ساختمان هرگز لب به شکوه باز نکردند، و حکایت سعدی را بهخاطر سپردند.
سعدی، شاعر شیرینسخن، که کلماتش خرد را نفس میکشد، و سخنش نزدیکترین راه را تا کلام خداوندی میپیماید، میگوید که روزی از ایام زندگانی، سخن به شکوه از دنیا گشود که پای برهنه داشت، و بضاعتی نداشت که پایافزاری تدارک ببیند. آنگاه که در گذر از بازار مردی را میبیند که پای ندارد، از گلهگزاری خود شرمنده میشود، و مصمّم میشود که در طولعمر، هرگز لب به شکایت نگشاید.
برای چنین سابقه مقبولی، ما همه البته احساس غرور میکنیم.
خراب کردن شرکتها کاری ندارد. کافی است بهعنوان سهامدار آنجا که لازم است از شرکت حمایت نکنیم؛ کافی است که وصلهای بر دامن صحتعمل و سلامتنفس مدیران بدوزیم؛ کافی است که کارکنان را نالایق بدانیم، و پروژهها را ناموفق قلمداد کنیم. خراب کردن شرکتها و کسبوکارها کاری کارستان نیست. کار کارستان ساخت، بسط، بهبود و گسترش شرکتهاست. ساختن است که امری دشوار مینماید.
چنین شرکتی و افرادی را که در آن کار میکنند، میتوان دوست داشت. چنین است که از 5 سالی که در آن صرف کردهام، فروتنانه احساس رضایت میکنم. بهرغم همه دشواریهای مسیر، انجام این کار برای من آسان بوده است، چراکه از حمایت متقابل دوستانی برخوردار بودهام که در این سالها از آنها حمایت کردهام. بهویژه باید از حمایت دوست ارجمندم جعفر جمالی با تشکر ویژه یاد کنم. از اینکه عمر خود را در این سالها صرف ارتقای شرکت برای کسب سود سهامداران و رفاه کارکنان آن کردهام، احساس غبن نمیکنم. بیشک، در آنچه امروز نام ساختمان را برخود گرفته است، مؤثر بودهام.
از مجموعه شرکتهایی که در آنها کار کردهام، ساختمان از این مزیت برخوردار بوده که بهترین همکاران را در آن داشتهام. بهرغم دشواریها، فرصت آن را داشتهایم که گاهی از جزئیات کارمان لذت ببریم، و امروز عمیقا" خود را ساختمانی میدانیم. از همکارانم که امروز بیش از من ساختمانیاند، صمیمانه تشکر میکنم.
آدمهای برجستهای در ساختمان کار میکنند، و غالبا" با مهارتهای لازم بهکار مشغولاند، و سخت هم کار میکنند، و شاید بر من خرده بگیرند که سخت کار کردن را به سنتی در ساختمان بدل کردهام. راستی چهگونه میشود در کار شرکت بدون کوشش پیگیر و مداوم موفق شد؟ پاسخ یک کلام است: نمیشود. مزیت رقابتی پایدار ما در سالهای پیشرو، مدیران و کارمندان ماهری هستند که در شرکت کار میکنند. باید بگویم که همه این قابلیتها به ما روزنه منحصر بهفردی برای ورود به آینده میدهد.
اگر از من انتقاد کنند که امنیتشغلی در ساختمان برقرار نیست، باید عرض کنم که به مفهوم تازهای از وفاداری سازمانی و تعهدات کارمندی نیاز داریم. شرکتها در عصر ما هرگز دیگر نمیتوانند امنیت کامل شغلی را ضمانت کنند، و به زعم اینجانب، در گذشتهها هم هرگز چنین کاری نکردهاند. آنچه شرکتها میباید ضمانت کنند، ارائه فرصتهای رشد شخصیوحرفهای است. شرکتها میباید ابزاری به کارکنان خود ارائه دهند که هرگز دغدغه بیکاری نداشته باشند.
آنکه در سازمان فرا نمیگیرد، از تجربه میگریزد، و آموزش نمیبیند، و کار خود را بهطور مداوم ارتقاء نمیدهد، باید دغدغه بیکاری داشته باشد، نه برخوردار از امنیت شغلی. برای آنکه فرا میگیرد، تجربهها را از سر میگذراند، و آموزش را جدی میگیرد، همهجا فرصتهای شغلی وجود دارد، و امنیتشغلی او برقرار است.