چین چگونه غول اقتصادی شد؟
در سال ۱۹۷۶ مائوتسه تونگ رهبر چین درگذشت. شوان لاى نخست وزیر چین نیز در همان سال فوت کرد. پس از دو سال رقابت براى رسیدن به قدرت، حکومت به اشخاصى رسید که دیدگاهشان با دیدگاه هاى حاکمان گذشته تفاوت داشت. دنگ شیائوپینگ تفکرات خاصى را پیاده و آنها را تحکیم بخشید. بدین ترتیب اولویت هاى رهبران و سران چینى تغییر کرد و اصلاح اقتصادى، تحقق یک سطح زندگى آبرومندانه براى شهروندان چینى و تأمین رفاه آنان به اولویت اصلى رهبران چینى تبدیل شد. به دست گرفتن زمام امور توسط حاکمان جدید با دیدگاه هاى نو در سال ۱۹۷۸ حاکى از شروع روند جدیدى در چین بود که بعداً این کشور را به سطوح بالاى اقتصادى هدایت کرد که در تاریخ چین بى سابقه بوده است.
مواضع و دیدگاه هاى جدید با گذشته تفاوت داشت و بر مواردى همچون گشایش درهاى چین برروى جهان خصوصاً جهان غرب، ایجاد اصلاحات اقتصادى در راستاى تحقق خودکفایى و سرانجام تحقق رضایت قابل قبول شهروندان چینى استوار بود. تجربه اقتصادى چین که دنگ شیائوپینگ از سال ۱۹۷۸ رهبرى آن را برعهده داشت و بعد از وى نیز ادامه پیداکرد در نوع خود یک تجربه بى نظیر محسوب مى شود که جهان از دستاوردهاى آن شگفت زده شده و موفقیت هاى حاصل از این تجربه سطح زندگى مردم چین را به درجات بالایى سوق داده است. اهمیت تجربه فوق و بحث درباره آن به این دلیل است که اتفاق فوق در بزرگترین کشور جهان از لحاظ وسعت و جمعیت و عضو دائم شوراى امنیت رخ داده و در بعد نظامى و هسته اى و غیرهسته اى قدرتى غیرقابل چشم پوشى دارد.
تجربه فوق با کسب موفقیت هاى لازم چین را به جایگاه بالایى در میان کشورهاى جهان سوق داد. به طورى که چین در حال و آینده در سطح جهان نقش بارزى را ایفا خواهدکرد. لازم به یادآورى است اکنون چین در فعل و انفعال هاى سیاسى نیز نقش عمده اى بازى مى کند.
چین از سال ۱۹۴۹ الى ۱۹۷۸ از نظر اقتصادى یک دولت فقیر محسوب مى شد به طورى که درآمد سرانه، تولید ناخالص ملى و میانگین رشد اقتصادى آن بسیار پائین بود. علاوه بر آن سرمایه گذارى خارجى قابل ذکرى در این کشور انجام نمى شد و سهم این کشور در تجارت جهانى بسیار ناچیز بود که هیچ گونه همخوانى با وسعت عظیم این کشور نداشت.
گشودن درهاى چین به روى جهان خارج بعد از سال ۱۹۸۷ به یک گزینه و شیوه استراتژیک تبدیل شد. اگرچه برخى از این گونه تجربه ها در بعضى از کشورهاى مارکسیستى با شکست مواجه شده اند. آنچه که باعث شد تا این تجربه چین از شکست محفوظ بماند این بود که سیاست فوق در چند مرحله به اجرا درآمد اگرچه از همان ابتدا تمام بخش ها و مناطق را دربرگرفت. نگاهى به نتایج تجربه چین افزایش چشمگیر میانگین رشد اقتصادى چین را نشان خواهد داد، امرى که در هیچ کشور دیگرى محقق نشده است. یکى از شاخص هاى اصلى سیاست اقتصادى چین عبارت بود از ادغام میان اقتصاد بازار و اقتصاد سوسیالیستى.
* گشایش درهاى چین به سمت جهان خارج
تا پایان دهه ۶۰ قرن گذشته چین از جمله کشورهاى فقیر جهان به شمار مى رفت اما این کشور با پیروى از سیاست هاى اقتصادى موفق توانست جایگاه بالایى در میان کشورهاى پیشرفته و صنعتى جهان کسب کند.
سران چینى به رهبرى دنگ شیائو که از سال ۱۹۷۸ قدرت را در دست گرفتند به این نتیجه رسیدند رشد چین مستلزم رشد اقتصادى این کشور است و این امر جز از طریق ارتباط وسیع با عالم خارج امکان پذیر نیست. اتخاذ سیاست فوق باعث شد تا زمینه مناسب براى سیاست هاى اقتصادى موفق چین ایجاد شود. براى چینى ها درخصوص ارتباط با عالم خارج نام کشورها خیلى مهم نبود و حتى این سخن در آن زمان مطرح شده بود که «رنگ گربه اى که مى خواهد موش بگیرد اصلاً مهم نیست که سیاه باشد یا سفید بلکه هر گربه اى که موش بگیرد گربه خوبى است». آنچه که براى چینى ها در آن زمان مهم جلوه مى نمود عبارت بود از دستیابى به تکنولوژى و سرمایه هایى که جهت پیشرفت به آن نیاز داشتند. در آن زمان چین استقبال از جهان خارج و ارتباط با آن را جز سیاست هاى لایتغیر خویش اعلام و بر جذب سرمایه ها و تکنولوژى هاى جدید تأکید کرد و به بررسى تجارب موفق در برنامه ریزى و مدیریت اقتصادى کشورهاى خارجى پرداخت و به مؤسسه هاى بین المللى خویش تأکید کرد تا در بازارهاى جهانى به رقابت بپردازند و اصلاح داخلى و توسعه اقتصادى را تقویت نمایند.
دو سال بعد از درگذشت مائوتسه تونگ در سال ۱۹۷۶ کنفرانس یازدهم حزب مارکسیست چین برگزار شد و در این کنفرانس جهت اقدام براى اصلاحات اقتصادى تأکید شد که هدف از آن کاهش شکاف میان ثروتمندان و فقرا از طریق استمرار کمک هاى دولتى به مردم چین بود. این کنفرانس که در نوامبر ۱۹۷۸ برگزارشد چهار برنامه را مدنظر داشت که عبارت است از:
۱- افزایش قدرت سازگارى چین با تغییرات ساختارى اقتصاد جهان. زهاوزیانگ یکى از مشاوران دبیرکل سابق حزب مارکسیسم دولت ها را درخصوص توانایى تعامل با تغییرات جامعه بین الملل به چهار دسته تقسیم کرد که عبارتند از:
الف: دولت ها و اقتصادهاى انعطاف ناپذیر که ساختار دولت و اقتصاد آمادگى سازگارى با هیچ کدام از تغییرات را ندارد که شوروى از جمله این کشورها محسوب مى شود.
ب: دولت هاى انعطاف ناپذیر و اقتصاد انعطاف پذیر: در این نوع مکانیزم هاى هماهنگى با بخش اقتصاد بیشتر از بخش سیاست فراهم است بهترین نمونه درخصوص این گونه کشورها؛ کشورهایى اند که ببرهاى آسیا نامیده مى شوند.
ج: دولت هاى انعطاف پذیر و اقتصاد انعطاف ناپذیر: این نمونه از دولت ها دقیقاً برخلاف دولت هاى گذشته هستند و این دولت ها بیش از ساختار اقتصادى توانایى سازگارى دارند که بهترین نمونه در این خصوص کشور هند است.
د: دولت ها و اقتصادهاى انعطاف پذیر: این شیوه در کشورهاى پیشرفته رایج است به طورى که هم دولت ها و هم اقتصادشان از مکانیزم هاى سازگارى با تغییرات بین الملل برخوردارند. زهاوزیانگ تأکید مى کند لازم است چین به این مجموعه ملحق شود.
۲- بازنگرى در اولویت هاى توسعه بدین ترتیب که ابتدا کشاورزى، سپس صنعت، در مرحله بعد پژوهش علمى و سرانجام مسائل دفاعى موردبررسى قرار گیرد.
۳- بازنگرى در ساختار بخش هاى تولید، به طورى که مزارع و زمین هاى عمومى به خانواده ها تحویل و اجازه راه اندازى طرح هاى خصوصى داده مى شد و دولت سیطره خویش را بر صنایع سنگین، بخش انرژى و معدن حفظ مى کرد.
۴ اجراى اصلاحات شهرى مصوب در سال ۱۹۸۴ توسط حزب مارکسیسم
۵- اعطاى استقلال به مؤسسه هاى ادارى
۶ روان تر کردن کانال هاى تجارت خارجى با کاهش تعرفه هاى گمرکى
۷ تلاش براى ملحق شدن به هیأت هاى مالى و تجارى بین المللى
۸ تشویق بخش گردشگرى و آغاز عملیات گسترده براى توسعه آن
آنچه که رهبر چینى خواهان دستیابى به آن بود عبارت بود از افزایش تولید و رساندن جامعه به رفاه اقتصادى و در راه رسیدن به هدف حرکت در مسیر درست ملاک بود چه براساس اصول سوسیالیستى باشد و یا سرمایه دارى.
اصلاحات اقتصادى چین به شاخص ترین اولویت هاى سیاست خارجى چین تبدیل شد و اقتصاد چین را از بعد منطقه اى و محلى خارج کرد و به سمت رقابت با اقتصادهاى بزرگ جهان سوق داد. تمام برآوردها و انتظارات بیانگر این مسئله است که کشور چین در دهه فعلى و یا طى دو دهه آینده به اوج قله اقتصاد جهان صعود مى کند و به نخستین قدرت اقتصادى جهان تبدیل خواهد شد. انقلاب اقتصادى چین و ظهور بازارهاى متعدد اقتصادى در اکثر کشورهاى جهان مهم ترین اتفاق اواخر قرن بیستم به شمار مى رود اما برترى اقتصادى چین بر سایر اقتصادهاى جهان از مهم ترین حوادث آغاز قرن بیست و یکم خواهد بود.
* خصوصیت هاى تجربه اقتصادى چین
در کنفرانس دوازدهم حزب کمونیست دنگ شیاو بنگ نظریه اى را درخصوص پذیرش سوسیالیسم سازگار با خصوصیت هاى چین مطرح کرد که به نحوه فعالیت براى توسعه سوسیالیسم، مراحل توسعه و شرایط خارجى مى پرداخت. سیاست خارجى چین با سیاست خارجى دولت هاى سوسیالیستى اروپا و شوروى تفاوت داشت و به این دلیل چین دچار تغییرات سیاسى حادى نشد که علل آن موارد زیر است:
۱ حزب مارکسیست چین قدرت را در دست داشت و با تمام تلاش هایى که در راستاى متزلزل کردن نظام و دولت انجام مى شد مقابله مى کرد.
۲ سران چینى شیوه ارتباط با جهان خارج را همانند کشورهاى اردوگاه سوسیالیسم به طور ناگهانى انجام ندادند بلکه آن را طى چند مرحله اجرا کردند.
عوامل فوق باعث شد تا فشارهاى اقتصادى کاهش یابد و چین از انزوا خارج و با دنیاى بیرون ارتباط برقرار کند و از واکنش هاى معکوس در امان بماند و ارکان نظام حکومتى قدرتمندتر از گذشته شود.
* مراحل عملیات اصلاح اقتصادى
سران چینى براى عملیات اقتصادى سه مرحله را مشخص کردند که عبارت است از:
۱ تلاش براى افزایش تولیدات داخلى طى سال هاى ۱۹۸۰ الى ۱۹۹۰ براى حل مشکل غذا و پوشاک مردم.
۲ افزایش مجدد تولیدات ملى تا سال ۲۰۰۰ تا این که مردم به سطح زندگى مناسبى برسند.
۳ تلاش براى رساندن اقتصاد چین به سطح اول اقتصاد جهان در اواسط قرن بیست و یکم و رسیدن اقتصاد چین به مرحله اى که بتواند به رقابت با قطب هاى صنعتى جهان در زمینه هاى مختلف صنعتى بپردازد. همچنین درآمد سرانه افراد نیز به سطح درآمد سرانه کشورهاى پیشرفته جهان برسد.
شایان ذکر است چین در دوران قبل از آغاز اصلاحات اقتصادى نیز شاهد رشد اقتصادى بوده اما این رشد قابل توجه و چشمگیر نبوده است براى مثال تولید گندم چین از ۱۰ میلیون تن در دهه ۳۰ به ۲۷۰ میلیون تن در دهه هفتاد رسید و چین توانست براى بسیارى از ساکنانش غذا فراهم کند.
دنگ شیائوپینگ رئیس جمهور چین توانست موافقت کنفرانس یازدهم حزب کمونیست براى انجام اصلاحات اقتصادى را جلب کند. سپس موفق شد موافقت کنفرانس چهاردهم را براى تسریع عملیات اصلاح اقتصادى جلب نماید.
در این زمان از اصطلاح اقتصاد بازار مشترک (سوسیالیستى) استفاده مى شد اما اصطلاح خصوصى سازى مورد قبول سران چینى واقع نشد. اصلاحات انجام شده در اقتصاد بازار شامل موارد زیر بودند:
۱ کاهش سهم واحدهاى دولتى در صنایع تبدیلى از ۵۳ درصد در سال ۱۹۹۱ به ۳۴ درصد در سال ۱۹۹۴ و افزایش سهم واحدهاى شخصى از ۶ درصد به ۱۳/۵ درصد در همان مدت مذکور.
۲ جیانگ زمین رئیس جمهور جدید چین توانست در کنفرانس پانزدهم حزب مارکسیسم در سال ۱۹۹۷ موافقت این حزب را براى فروش اغلب واحدهاى صنعتى دولتى جلب نماید.
۳- الحاق چین به مؤسسه هایى همچون صندوق بین المللى پول و بانک جهانى که سلطه آمریکا بر آنها مشهود بود.
۴- سران چینى تجربه شوروى و تجربه کشورهاى اروپاى شرقى را مورد بررسى قرار دادند. تجاربى که باعث پایان سیاسى و اقتصادى آنها شد. بنابراین چینى ها اصلاح اقتصادى را از درون و تحت نظر حزب مارکسیست چین شروع کردند. آنها همچنین از پشت کردن به بخش کشاورزى به نفع بخش صنعت خوددارى کردند مسئله اى که در شوروى و اروپاى شرقى مورد توجه قرار نگرفته و باعث شکست اقتصادى، سیاسى و ایدئولوژیکى آنها شده بود.
چینى ها به طور تدریجى از یک مرحله به مرحله بعد وارد شدند آنها ابتدا برنامه هایشان را در مناطق محدودى به مرحله اجرا درآوردند و در صورت موفقیت آنها را به تمام نقاط کشور انتقال دادند. این شیوه یکى از عوامل اصلى استمرار موفقیت چین و عدم شکست آن محسوب مى شود.
* اجراى مکانیزم هاى اقتصاد بازار در چین
روند عملیات اقتصاد بازار از سال ۱۹۹۳ با هدف بازسازى ساختار اقتصادى چین آغاز شد. در ماه نوامبر سال ۱۹۹۳ و در حین برگزارى کنفرانس چهاردهم حزب کمونیست مصوبه اى را در حمایت از این گرایش صادر کرد. این تجربه به الگویى براى سایر دولت ها خصوصاً دولت هاى در حال توسعه جهان تبدیل شد. زیرا تجربه فوق توانست تحولات زیادى را ایجاد و براى ۱/۲ میلیارد انسان لباس و غذا تهیه کند.
براساس آنچه در پایان گفته شد مشخص مى شود که اقتصاد چین در نوع خود یک تجربه بى نظیر است. آمریکا و کشورهاى غربى معتقدند که ارتباط تنگاتنگى میان پیشرفت اقتصادى، آزادى اقتصادى و سیاسى برقرار است اما چنین نظرى در میان چینى ها مصداقیت ندارد. چین از سال ۱۹۷۸ وارد مرحله جدیدى در روند اقتصادى خویش شد و گام هاى بلندى را در این راستا برداشت و توانست جایگاه منطقه اى و بین المللى خویش را تحکیم بخشد. با به قدرت رسیدن دنگ شیا در سال ۱۹۷۸ و اجراى سیاست اصلاح اقتصادى و گشودن درهاى چین به روى تمام جهان نتایج بسیار خوبى براى مردم چین بر جاى گذاشت که مى تواند الگوى خوبى براى مردم جهان باشد. اصلاحاتى که باعث شد تا رشد و توسعه در شاخص هاى مختلف اقتصاد چین را شاهد باشیم. از مهمترین شاخصههاى اجراى اصلاحات اقتصادى چین عبارت بود از حرکت تدریجى به سمت جلو که این مسئله باعث شد تا همانند سایر تجربه ها با شکست مواجه نشود.
براساس گزارش هفته نامه اکونومیست چاپ لندن نرخ رشد تولید ناخالص داخلى چین در سال جارى میلادى ۶/۹ درصد، تولید صنعتى ۹/۱۵ درصد و رشد قیمت مصرفى محصولات ۳/۵ درصد است. طبق همین گزارش هم اکنون ذخایر ارزى چین بالغ بر ۴۸۳ میلیارد دلار است و تراز تجارى این کشور طى ۱۲ ماه سال ۲۰۰۳ میلادى ۲/۱۶ درصد است. همچنین نرخ رشد اقتصادى چین طى ۹ ماه اول سال جارى میلادى به ۵/۹ درصد رسید. مرکز آمار ملى چین با اعلام این خبر علت آن را تلاش گسترده چین براى اصلاح اقتصاد و رسیدن به رشد سریع و پایدار اعلام کرده است. براساس این گزارش نرخ رشد تولید ناخالص داخلى این کشور نسبت به سال گذشته ۶/۰ درصد افزایش نشان مى دهد.
این آمار و ارقام نشان دهنده این موضوع است که چین اندک اندک جاى پاى خود را در عرصه اقتصادى جهان محکم تر مى کند و کم کم به رقیب قدرتمندى براى قدرت هاى اقتصادى نخست دنیا همچون آمریکا و ژاپن تبدیل مى شود. در حال حاضر معدود کشورهایى را مى توان یافت که در بازارهاى آنها کالاهایى با مارک چین و نام (Made in China) وجود نداشته باشد.
این کشور پس از الحاق به سازمان تجارت جهانى (WTO) توانسته است بازارهاى بیشترى را با کالاهاى خود به تصرف درآورد. این الحاق به چین فرصت این را داد که بتواند با استفاده از سیاست هاى تجارى خاص خود و نیز کالاهاى ارزان قیمت خود حتى به بازار کشورهایى چون آمریکا و ژاپن که کالاهایى به مراتب بهتر و با کیفیت تر تولید مى کنند نفوذ کند.
کالاهاى چشم بادامى هاى جنوب شرق آسیا آنچنان ارزان است که حتى وضع قیمت پایه و وضع تعرفه هاى سنگین بر روى اجناس چینى تاثیرى بر عدم ورود آنها به کشورها نداشته باشد. از خلال دندان و ماژیک رنگى گرفته تا ماشین آلات سنگین مورد استفاده در کارخانجات از نوع چینى را مى توان در بازار مشاهده کرد. ایران نیز طى سال هاى اخیر بازار بسیار مناسبى براى چینى ها است زیرا داراى جمعیت جوان و مصرف کننده اى وسیع است و بازارهاى آن تشنه کالاى ارزان و مردم پسند است. بنابر گزارش سازمان تجارت جهانى که چندى پیش منتشر شد ژاپن در سال ۲۰۰۳ میلادى پس از آمریکا و آلمان بیشترین مبادلات تجارى را داشت و در مقام سوم قرار گرفت و چین هم چهارم شد. سال گذشته در حالى که ژاپن ۴۷۱ میلیارد دلار صادرات انجام داد، ۳۸۲ میلیارد دلار نیز واردات داشت و چین با ۴۳۷ میلیارد دلار صادرات ۴۱۳ میلیارد دلار وارد کرد. بین کشورهاى آسیایى، حجم مبادلات تجارى ژاپن، چین، هنگ کنگ، کره جنوبى، چین تایپه، سنگاپور، مالزى، عربستان، تایلند، امارات متحده عربى، اندونزى و هند از ایران بیشتر است. رشد تجارت در کشورهاى چین، آمریکاى لاتین و آفریقا تاثیر بسزایى در رشد جهانى تجارت داشته است.
هم اکنون چین پس از ژاپن بهترین شریک تجارى ایران شد زیرا به رغم اینکه بیش از یک میلیارد دلار کالا به ایران فروخت در عوض بیش از سه میلیارد دلار از ایران وارد کرد. این در حالى بود که سنگاپور و چین به طور مشترک پس از ژاپن بزرگترین واردکننده از ایران در سال گذشته شناخته شدند و هر کدام بیش از ۳ میلیارد دلار کالا از ایران خریدارى کردند. افزایش رشد اقتصادى سرسام آور چین سبب شده است که تقریباً بیشترین رشد اقتصادى را در دنیا با وجود بحران هاى مالى و اقتصادى در سایر کشورهاى پیشرفته و در حال توسعه به خود اختصاص بدهد. تولید ارزان، گستره وسیع تولید کالا و نیز کاهش قیمت ها سبب شده که کالاهاى چینى روزبه روز به نفوذ خود در بازارهاى دنیا بیفزایند. به دلیل ارزانى فوق العاده اى که محصولات چینى در دنیا دارند طبیعتاً مصرف کنندگان تمایل بسیارى براى خرید این اقلام نشان مى دهند و واردکنندگان نیز به دنبال کالایى هستند که فروش بیشتر داشته و از اقبال بیشترى میان مصرف کنندگان برخوردار باشد.
ایران نیز از این امر مصون نمانده است و وفور کالاهاى چینى را در حال حاضر مى توان در بازار دید. چینى ها به دلیل تبحر بسیارى که در حوزه کپى بردارى از محصولات مختلف دنیا دارند موفق شده اند که کالاهاى معتبر اروپایى و آمریکایى و حتى ژاپنى را کپى بردارى کرده و آنها را در بازارهاى هدف این کشورها به فروش برسانند. این موضوع نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورها نیز حساسیت مسئولان اقتصادى آنها را برانگیخته است. چنانکه اتحادیه اروپا تصمیم گرفته است نرخ تعرفه واردات لباس و محصولات نساجى چین را از سال ۲۰۰۶ سه درصد افزایش دهد. همین چندى پیش بود که اتحادیه کفاشان از مجلس و دولت براى جلوگیرى از دامپینگ و بازارشکنى کفش هاى چینى کمک طلبیدند. این موضوع براى چینى آلات و منسوجات چینى نیز حاکم بود.
این مشکلات در عرصه تولید به جایى رسید که وزیر بازرگانى و معاونان آن را که یکى از دستگاه هاى حساس و موثر در حوزه تجارت داخلى و خارجى کشور است به واکنش وادار کرد. در ابتدا این وزیر بازرگانى بود که اظهارنظر کرد. وى در این رابطه با بیان اینکه واردات رسمى کالا هاى چینى بازار ایران را به مخاطره نینداخته است به «شرق» گفت: این موضوع نشان مى دهد که ما کنترلهاى مناسبى را دربخش واردات کالاهاى چینى داشته ایم. وى همانند گذشته یکى از راهکارهاى مناسب براى کنترل ورود کالا به کشور را وضع تعرفه مناسب و منطقى دانست و افزود: این کار سبب مى شود که از ورود بیش از حد متعارف کالاهاى چینى به کشور کاسته شود.
شریعتمدارى به وجود قاچاق کالاهاى چینى به کشور اشاره کرد و اظهار داشت: به جز قاچاق وجود قیمت بسیار پائین و اندک محصولات چشم بادامى ها سبب شده که وضع تعرفه و قیمت پایه نیز نتواند از ورود آنها به کشور جلوگیرى کند. وى البته در بخش دیگرى از گفت وگوى خود این نکته را نیز متذکر مى شود که خرید کالا و رفع نیازهایمان از کشورى چون چین به دیگر کشورها که در عرصه بین الملل با ما رابطه خوبى ندارند ارجحیت دارد. وى تاکید کرد: در موضوع واردات باید با دقت کار شود زیرا صادرات و واردات بدون هدف منجر به شکست در سیاست هاى تجارى کشور خواهد شد و تولید داخلى را با تهدید روبه رو خواهد کرد.