نگرش تاریخی
حدود اواسط قرن سیزدهم قبل از میلاد ، پشته وسیعی که بیش از 30 متر از رودخانه آب – دز ، یکی از شعبات کارون را از مسیر مستقیم خارج و به آن قوس می دهد ، توسط شاه ایلام اونتاش – گال انتخاب شد تا در آن شهرکی مذهبی بنیان گذاشته شود وتبدیل به مرکزی زیارتی برای مردم ایلام گردد ( لوح 1) . این شهرک دور – اونتاش نامیده شد که چنین نامی برگرفته از نام بنیانگذار آن بود .
بین شوش ، که در آن زمان پایتخت ایلام بود واین پدیده نوین که درجنوب شرقی آن قرار داشت ، حدود 30 کیلومتر ، یعنی یک روز کاروان رو ، فاصله است .مسیر مشابهی نیز دور – اونتاش را به شهر هیدالو Hidalu که در نزدیکی شهر شوشتر امروز قرار داشت ، متصل می کرد . این شهر در کنار رود کارون ، اندکی پس از خروج این رود از کوهساران ، به طرف دشت سوزیانای قدیم بنا شده بود .
پشته ای که انتخاب شده ، قبلا خالی از سکنه وناحیه بکری بوده وفقط در دوره کوتاهی از هزاره چهارم قبل از میلاد مسکونی بوده است . در واقع در طول عملیات بررسی و کاووش ، چند قطعه سفال شکسته نقاشی شده از نوع شوش یک و هم چنین چند قطعه سنگ چخماق برش داده شده درجاهای مختلف محوطه پیداشد ولی امکان تعیین مکان این روستای ماقبل تاریخ ممکن نگردید .
اگر فرضیه سلطنت بیست ساله ای ( 1245-1265) که به او نتاش – گال نسبت داده می شود صحیح باشد .[1] بدون این که چندان ره به خطا ببریم میتوانیم بپذیریم که شروع عملیات ساختمانی دور – اونتاش دقیقاً بلافاصله پس از به قدرت رسیدن این شاهزاده بوده است .قطعاً در طول تمام این دوره بیست ساله روی این شهر کار شده ولی عملیات ساختمانی این بنا وشهرک هرگز به پایان نرسیده است . در چندین جا شاهد توقف ناگهانی کار هستیم : قطعه زمینی کفسازی { آجر فرش } شده ، نقشه معبدی را در روی زمین ترسیم ومشخص کرده ولی خود معبد هرگز ساخته نشده است . آجرهای کتیبه داری نیز دیده می شود که به دقت درکنار هم چیده شده اند . این آجرها در برگیرنده اسامی خدایانی هستند که باید نیایشگاههائی برای آنها بر پا میشدهاست،محلههای فقیر نشین کارگران را نیز می بینیم که درکنار انبارهای
مصالح ساختمانی به حال خود رها شده اند .
بااین همه ، کارهای عمده ساختمانی آن انجام شده ولی شواهد امر نشان می دهند که این عملیات ساختمانی فقط در زمان سلطنت اونتاش – گال پیگیری می شده است . پاره ای از این شواهد عبارتند از : هیچ یک از 6500 آجر کتیبه داری که ما یافتیم حاوی نام شاهزاده یا شاه دیگری نبود ، هیچ یک از صدها شی ء کتیبه دار خارج شده از دل خاک ، غیر از نام این شاه دارای نام دیگری نبود . البته یک مورد استثنائی نیز وجود دارد که در روی سریک گرز نام اتر – کیتاه Ttar Kittah (1286-1295) نقر شده بود که نام برادر پاهیر – ایشان pahir- Ishshan بنیانگذار این سلسله شاهی وپدر بزرگ اونتاش – گال است (لوح 57 شماره 11ولوح 81).
پس از مرگ اونتاش – گال ، شدت وحدت زندگی مذهبی در دور – اونتاش کاهش می یابد وبا خاموش شدن سلسله خاندان سلطنتی سریعا پیگیری می شود .جانشین او به نام کیدین – خوترانKidin -khutran (1222-1242 ق – م) که در معبدایشنی کاراب - Ishnikarab یادگاری بیش از حد خاضعانه به شکل یک استوانه باقی می گذارد ، ظاهرا صلاح وفایده ای در پیگیری کار برادرش نمی بیند . سوزاندن وخاکستر کردن وی وخاکسپاری او دریکی از گورهای باشکوه ، که در زیر زمینهای قصر یافتیم ، می باید احتمالا نمایش مردمی بزرگی راکه شهرک مقدس با آن مانوس بود ، محدود کرده باشد . فقط به هنگام این جشنها ومراسم بزرگ مذهبی بود که شاه ودرباریانش به این شهرک می آمدند ودر آنجا اقامت می کردند .
چنین به نظر می رسد که هیچکدام از شاهان مربوط به سلسله درخشانی که در قرن دوازدهم قبل از میلاد بر ایلام حکومت می کردند ، وابستگی چندانی که جنبه خاصی داشته باشد از خود به شهر اونتاش – گال نشان نداده اند . می دانیم که شوتروک ناهونته Shutruk Nahhunte معابدی را در شهری مجاور بر پا کرد که بقایای این شهر هنوز هم در ساحل دیگر رود بر پا است . براساس شواهد قریب به یقین نام این شهر ناهوتیرما Nahutima ؟ بوده واحتمالا همان ده نو1 امروزی است . به علاوه همه شواهد این باور را درما تقویت می کند که همین پادشاه کتیبه ها یاستونهای زینتی ای را که در روی صحن های دور – اونتاش بر پا بوده ، از جای خود در آورده است تا آنها را به شوش حمل نماید .2
ظاهراً ثروتی که تحت تاثیر پرهیزکاری وخداترسی اونتاش – گال صرف عبادتگاهها گردید ، سرنوشتی همچون سرنوشت ستونهای تزیینی نداشته است ویکی ازروحانیون ، که مسلما تعداد آنها خیلی کمتر از قبل بوده ، به حفظ معبد ذخایر آن ادامه داده است . ولی این مرکز زیارتی ، که شاه آن راترک کرده بود . اهمیت خود را از دست می دهد ولذا امکانات وسایل حفاظت ونگهداری آن نیز کاهش می یابند ، صحنهای مقدس وحیاطها که روز به روزکمتر از روز قبل نظافت می شدند ، از خاک وماسه ای که باد وباران اب خود می آورد ، پوشیده می شوند . سطح زمین آنها بالا می آید ودر نتیجه برای دسترسی از حیاطها به درون ساختمانها ، باید با استفاده از مواد ومصالح موجود پلکانهائی ساخته می شد .
این شهر مقدس که به این ترتیب غرق در نکبت ونگون بختی شده بود ، به صورتی آرام وکند ، قرنها به موجودیت خود ادامه می دهد تا این که لحظه نهائی فرا می رسد وبا حمله وتهاجم آشوریها به این شهرک وفتح آن توسط اینها،لطف مرحمت برای همیشه از آن روی بر می گرداند . این همان درهم تنیدن این شهر ومتروکه شدن آن است که در 640 قبل از میلادیاتفاق میافتد.
سالنامه های آشوربانیپال - Assurbanipal که به ذکر این هشتمین لشکرکشی
می پردازند ،تصور این خرابی وانهدام را که دستجات سربازان بی انظباط آشوری به این شهر وارد کرده اند ، درذهن زنده می کنند . اومانالداش Ummanaldas پادشاه ایلام که تحت تعقیب مهاجمین بوده ، به دور – اونتاش پناهنده می شود . این شهر علیرغم داشتن سه حصار پشت سرهم هرگز یک شهر دفاعی وقلعه ای نبوده است . وی مطلقا در این مکان نمی ماند ودر آن سوی آب – دز ، که امروزه هم به همان نام زمان آشوربانیپال نامیده می شود ( ایدیدهIdide - ) ، احساس امنیت بیشتری می کند شاید در این شهر استحکاماتی بوده است که باقیمانده آن با نام ده نو از بالای زیگورات به خوبی مشهود است ، وشاید هم او چنین می اندیشیده که در پناه این رود گسترده دسترسی به او دشوار خواهد بود ، ولی علیرغم باور وی ، سپاه آشوری از این رود می گذرد واو را متواری می سازد وتعقیب می کند این تعقیب تا کوهسارانی که ایلامی به آن پناه برده بود ، با غارت وچپاول سربازان آشوری همراه بوده است .
چهارده شهر را به اضافه قصبه های کوچک بیشمارشان در دوازده
بخش ایلام فتح کردم ، خانه های آنها را ویران کردم ، به آتش سوزاندم وتبدیل به زباله وویرانه کردم ، تعداد غیر قابل شمارشی از جنگجویان آنها را
کشتم . 1
برای این که بدانیم رفتار فاتحین با بناهای باشکوه چغازنبیل چه بوده است نیازی به ذکر جزئیات نداریم . مجمسه حیواناتی که به عنوان نگهبان در چهار دروازه برج مقدس قرار داشتند ، همه ضایع ودر واقع قتل عام شدند واگر یکی از آنها توانست مرمت شود .2 در پرتو حوصله ومهارت همسرم بود . این مجسمه ا زدروازه شمال شرقی برج به دست آمد . حصار الهه کی ری ریشا Kiririsha چگونگی غارت شدن اشیاء نذری وهمچنین چگونگی پراکنده ومتروک شدن اشیاء ظاهرا بی ارزش را در هنگام عزیمت سپاه آشوری نشانمان داد . معبد رب النوع ایشنی کارابIshnikarab احتمالا شاهد گریز چند سرباز ایلامی بوده ، زیرا که بعضی از آنها سلاح خود را در ورودی معبد وبعضی نیز در آشپزخانه رها کرده اند . وبالاخره دستی پارسا ومتقی ظروف سنگی مقدس را ، که برای فاتحان هیچ نوعی سودی در بر نداشته اند ، در عبادتگاههاومحرابهای هتک حرمت شده گرد آوری کرده ، تا آنها را قبل از این که شهرک به طور کامل وقطعی متروکه شود ، در زیر دیوار یکی ازکاخهای شاهی دفن می کند .
اگر قطعه ای از یک ظرف که در کف آن ظرفی شبیه به آبکش است واز جنس سفال نیز می باشد ، به دست نمی آمد ،هیچ دلیل دیگری درمورد اشغال شهر ، به هر شکل آن ، توسط هخامنشیان نداشتیم . این تکه ظرف شیئی است که مورد استفاده ویژه ای داشته است ونظیر آن را در روستای پارس – هخامنشی [2] شوش یافته ایم . این شیی ء درروی مصطبه طبقه اول زیگورات ، نزدیک به دروازه ورودی معبد اینشوشیناک Inshushinak B-B پیداشده است .بنابراین زیگورات ، ویا حداقل قسمت تحتانی آن ،هنوز هم در این عصر دست نخورده وسالم بوده است