جغرافیای طبیعی
استان گلستان بین 35 درجه و 57 دقیقه تا 56 درجه و 22 دقیقه و 36 درجه و 30 دقیقه تا 38 درجه و 8 دقیقه عرض شمالی کشور واقع گردیده است. این استان از شمال به کشور ترکمنستان، از جنوب به استان سمنان، از شرق به استان خراسان شمالی و از غرب به دریای خزرواستان مازندران محدود می شود.
مساحت استان گلستان بالغ بر 7/20437 کیلومتر مربع (3/1 درصد از کل مساحت کشور و به عبارتی رتبه نوزدهم در بین استان ها) است.
این استان از طرف شمال با جمهوری ترکمنستان 205 کیلومتر مرز مشتکر دارد که 120 کیلومتر آن را مرز آبی رودخانه اترک تشکیل می دهد. (نقشه شماره 1)
استان گلستان محدوده منطقه معتدله شمالی قرار گرفته است که این عامل نقش مؤثری را در اقلیم استان بر عهده دارد. این استان بین رشته کوه های البرز، دشته ای جنوبی کشور ترکمنستان، کوه های استان خراسان و دریای خزر واقع شده است. کوه شاهوار با ارتفاع 3945 متر بلندترین و نقاط ساحل با ارتفاع 26 متر پست ترین نقاط استان می باشد.
آب و هوای استان تحت تأثیر عرض جغرافیایی، ارتفاعات، امتداد رشته کوه های البرز نزدیکی به دریا و بیابان ترکمنستان توده های هوایی و پوشش جنگلی از تنوع زیادی برخوردار است.
استان گلستان به دلیلی برخورداری از شرایط اقلیمی و آب و هوایی متفاوت و به دلیل همجواری با استان های خراسان بزرگ و سمنان که از موهبت های طبیعی کمتر برخوردارند قابلیت جذب مهاجران زیادی را دارد که از عمده مهاجران می توان به موارد زیر اشاره کرد:
مهاجران داخلی یا موقت: این نوع مهاجرت ها برای کار و در مدت زمان کوتاه از سال صورت می گیرد از آن جمله مهاجرت روستاییان مینو دشت، رامیان به گرگان، کردکوی، بندر گز و علی آباد را می توان نام برد. مهاجرت آن ها با آغاز درو شالی در مزارع شروع می شود و در مهرماه به پایان می رسد. همچنین مهاجرت روستاییان شهرنشین یا جلگه نشین در فصل گرم به روستاهای ییلاقی و کوهستانی نوع دیگری از مهاجرت است. روستاهای ییلاقی در فصول سرد سال اغلب خالی از سکنه اند یا تعداد کمی جمعیت دارند. برای مثال می توان به روستاهای نواحی کوهستانی مینو دشت، رامیان، علی آباد، گرگان و کردکوی و بندرگز اشاره کرد. از مهاجران فصلی یا موقت می توان به عشایر و کارگران کشاورز اشاره کرد.
مهاجران خارجی یا دائم: از انواع مهاجران دائمی می توان سیستانی های، کاشمری ها، طرودی ها و خراسانی ها، سمنانی ها و .... را نام برد.
مراتع استان گلستان مورد استفاده ی دام های کوچ نشین کرد شمالی خراسان، دامداران سمنان و شاهرود قرار می گیرد.
در فصول سرد سال عشایر زیادی به این استان می آیند به طوری که نزدیک به 5/0 درصد کل جمعیت استان را تشکیل می دهند. این عشایر قشلاقشان را در شهرهای گنبد و کلاله سپری می کنند.
طوایف کرد بیشترین عشایر استان را تشکیل می دهند. ییلاق عشایر کرد کوه های شمالی خراسان در اطراف شهرهای بجنورد، شیروان و قوچان می باشد. اما ییلاق دامداران رمه گردان و زندگی دامداران کوهستانی استان در ارتفاعات البرز می باشد.
در گذشته ترکمن ها کوچ نشین بودند و زندگی ایلی داشتند. گوکلان ها در شرق گنبد تا مرز خراسان و یموت ها در غرب گنبد کاووس تا دریای مازندارن ساکن هستند. در حال حاضر بخشی از آن ها اسکان یافته اند و بخشی دیگر در چادرهایی به نام آلاچیق زندگی می کنند.
تاریخچه:
آثار و اسناد به دست آمده در استان نشانگر آن است که استان گلستان از دیرباز جامعه ای اسکان یافته بوده و قدمت سکونت به 6هزار سال پیش برمی گردد در حقیقت استان گلستان یکی از قدیمی ترین ایالت های ایران و مرکز عمده ترین آریایی ها در شمال ایران بوده است.
استان گلستان در زمان هخامنشیان به بعد به صورت یک ایالت با تشکیلات منظم درآمد. در آن دوران با نام هیرکانی یا هیرکانیا شناخته می شد که از معروفترین ایالت ایران بوده است. زمان ساسانیان به همراه چندین ایالت دیگر در مجموعه سرزمین خورآسان قرار داشت. با ورود اسلام در سده های اولیه آن به خصوص دوران طلایی اسلام و بعد از آن گرگان نقش مهمی در شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی داشته است.
این ایالت در قرن 7 با تهاجم مغولان ویران گشت پس از آن بر اثر لشکر کشی های امیر تیمور در پایان قرن 7 تا چهاردهم بنام ایالت استرآباد معروف بود.
استان گلستان تا سال 1316 تحت عناوین ایالت یا ولایت گرگان (استرآباد) یکی از تقسمیات مهم کشوری به حساب می آمد. در سال 1316 با توجه به تقسیمات جدید با مجموعه استان های تهران، مازندران، قم و سمنان استان دوم را تشکیل می داد. از سال 1335 به بعد هر یک از مناطق به تدریج به نام های مختلف از استان دوم جدا شدند و استان مستقلی را تشکیل دادند. استان گلستان تا سال 1376 قسمتی از استان مازندران بود. در این سال به صورت استان مستقل ب مرکزیت شهرستان گرگان درآمد.
در حال حاضر (1387) این استان از یازده شهرستان،24 شهر، 21بخش، 50 دهستان، 1061 روستا تشکیل شده است.
فصل دوم:
نقوش متداول، پیدایش نقوش،
تأثیر نقشه در تولید فرش ترکمن
پیدایش نقوش و فلسفه آن در قالی ترکمن:
صنایع دستی نخستین گلواژه ی میراث فرهنگی بنی آدم است و نقوش آن سرشار از اسرار و رموز و زبان گویای ملت هاست.
هنر و صنعت قالی بافی در بین تراکمه سابقه ای طولانی دارد. از دورانی که دامداری در میان تراکمه رواج یافت همزنان با آن هنر قالی بافی نیز شکل گرفته و معمول گشته است. زنان ترکمن با تلفیق رنگ ها، طبیعت رنگین و دنیای جدیدی را می آفرینند که در اندیشه ی خیالشان راه می یابد. آنان با مهارت و چیره دستی تمام با انگشتان پینه بسته ای که هزاران بار به تیغه ی چاقو سپرده شده و تار و پود های قالی را با خون انگشتان رنگین ساخته اند، افتخار می آفرینند و موجب فخر و جلال و شأن و مقام هنری قوم و قبیله می شوند. قالی بافان ترکمن با ایجاد گؤل های[1] مختلف شیوه ی زندگی، جهان شناسی، رفتار اجتماعی و اندیشه خواسته های قومی را به نمایش می گذارند.
عشایر ترکمن همراه با رکاب کشیدن در دشت های بیکران به دنبال یافتن مرتع و مبارزه با طبیعت، توجه خود را با قالیچه ها و فرش هایی معطوف و متمرکز ساختند که نقش عمده در زندگی آنان داشت و به همین صورت نیز آنان ارتضای نیازهای زیبایی شناختی خود را به نسل های آینده باقی گذاشتند. البته در میان کوچ نشینان ترکمن فرش یک وسیله ی تجملی و تفننی نیست، بلکه ضرورتی است که فقیر و غنی از آن استفاده می کنند. قالی، قالیچه، پشتی و قارچین، گلیم، خورجین، توبره، جل اسب، جوال و ... که هر یک نشانگر دنیای ذوق و هنر زنان و دختران هنرمند است، که با دست های معجزه آسای خویش آن ها را بر سجاده ها درگاهیهای آلاچیق، توبره و خورجین های سیر و سفر نقش زده اند، انسان دریغش می آید که بر پرده های هزار نقش پا بگذارد و با پشت بی اعتنایی بر پشتی هایشان تکیه دهد. فرش در فرهنگ ترکمن، ریشه در زندگی و بقای شان دارد، فرش ترکمن زاده ی ذهن خلاق و اندیشه ی جستجو گر و دستان ماهر مادران می باشد. مادری که تمامی بار خانواده بر دوشش سنگینی می کند. آلاچیق را برپا کند، گله را بپاید، هیزم جمع کند، پخت و پز کند و بچه تربیت و آموزش های لازم را به آن ها بدهد، و با این مسئولیت عظیم قالی نیز ببافد.
مظاهر طبیعت و آنچه در محیط زیست عشایر ترکمن وجود دراد را می توان به عنوان منشأ نقش هایی پنداشت، که اینک به دست ما رسیده است. این نقوش به صورت اشکال هندسی و تماماً قرینه بوده و شکل استلیزه شده از مظاهر مادی و مظاهر معنوی زندگی عشایر ترکمن بوده اند. علاوه بر آن بسیاری از افسانه ها، باورها و اسطوره ها نیز خود را به صورتی در نقوش نشان داده اند. در واقع در اینجا هنر تجلی گاه ارزش ها، هنجارها و مسائل زندگی و محیط اطراف بوده است.
بطور کلی شکل گیری و نوع صنایع دستی در بین هر جامعه ای در درجه اول متأثر از نیازهای اولیه آن جامعه نظیر تهیه پوشاک، مسکن و سپس مواد اولیه موجود در محیط می باشد.
یادگیری قالیبافی نه تنها از وظایف دختران و زنان بوده بلکه در گذشته یادگیری آن برای دختران اجباری نیز بوده است، چرا که تمام خانواده ای عشایر جهت مفروش کردن «اوی»[2] و تهیه جهاز دخترانشان که تمام مراحل اولیه قبل از بافت را گذرانده اند، فرش را نیز باید خودشان به کمک مادر و .... ببافند. زنان و دختران ترکمن تا به حال هیچ یک از دست بافته های خویش را از روی نقشه و جداول متریک نبافته اند و تمامی نقشه ی (به عنوان میراث با ارزش فرهنگی) را چون افسانه ها، داستان ها و سایر عناصر فولکوریک سینه به سینه از مادربزرگان و پیرزنان طایفه ی خود دریافت داشته اند، و به اجداد آنان نیز از نیاکان گذشته شان منتقل گشته است.
کلام نهایی، صنایع دستی امانتدار و نگهدارنده ی پیام قومی است و زوالش، زوال فرهنگی قومی را به دنبال دارد.
نگاهی گذرا به تاریخ صنعت قالی بافی در قبل و بعد از اسلام[3]
اگر چنانچه نگاهی گذرا با تاریخ صنعت و هنر قالی بافی بیندازیم، دوره های متفاوتی را می بینیم، از جمله دروه ی قبل از اسلام و دوره ی بعد از اسلام که در این مختصر سعی بر آن است که راجع به این دوره ها و نیز تأثیراتی که دین اسلام بر نقوش فرش گذاشته است، سخن بگوییم.
دوره ی قبل از اسلام:
در این دوره نقوش فرش های ترکمن عمدتاً از محیط اطراف و طبیعت الهام گرفته است. که اکثراً گیاهان پرندگان و انواع جانوران اهلی و وحشی و نظایر آن را در نقوش به صورت واقعی ببینیم. و با گذشت زمان این نقوش به صورت نمادهایی که در حد غیر قابل تشخیص می باشد در آمده است. با این حال بعضی از نقوش به نقش اصلی (شکل واقعی) شباهت نزدیکی دارد. به عنوان مثال می توان از نمدی نام برد. که توسط طایفه ی یموت با نقش «حالئغئنی» (جول شتر) کار شده و در موزه ی صنایع دستی ترکمنستان نگهداری می شود. نقش این نمد یک کاروان شتر، دهقانی را با گاو خویش در حال شخم زدن، سواری باسگ شکاریش و شخص با تیر و کمان را نشان می دهد. و در یکی دیگر از کارهای یموت ها می توان در روی نقش ماهی و پرندگان در حال پرواز را مشاهده نمود.
در نمونه ی دیگر از کارهای عودها فیگور حیوان نامشخص نقش، ک در آن گارچی و پشت سر آن کجاوه کاروان شتر، در جوال بندی ها «عوز جاق» یا عروسک که شکل انسان و نقش هایی به نام «چاغا» و «غوزجاق» دیده می شود، که این ها در نقوش معروف آق یوپ[4] سالورها گنجانده شده است. در سایر گل ها، پرندگان، قورباغه، لاک پشت، تمساح، مار و گیاهان نیز دیده می شود.
ب) دوره ی بعد از اسلام:
بعد از اسلام تحولاتی در نقوش فرش ترکمن به وقوع پیوست. در این زمان تراکمه که به دین اسلام ایمان آوردند نمی توانستند نقوش جانداران را به صورت واقعی در فرش کار کنند. چون رهبران دینی بر این اعتقاد بودند، یا این باور را در دید عامه ایجاد نموده اند که نماز خواندن روی فرش هایی که اشکال جانداران نقش بسته، گناه بوده و ممنوع می باشد و اگر چنانچ روی چنین فرش هایی نماز خوانده شود نماز آنان باطل است و این افکار تا به حال نیز ادامه دراد، حتی تا این اواخر کشیدن عکس آن را گناه می دانستند و بر این عقیده بودند که عکاس باید در آخرت برای هر کس که عکس آن را کشیده است، جان بدهد. شاید هم این دیدگاه درست نباشد. البته یکی از محققان صنایع دستی به نام ف.ف. گوگول در قالی های تکه، ساروق به نقش های «دونگوز بورون» و گوبچه قورباغه ای اشاره ای نداشته است و محقق دیگری به نام دکتر گ.ا. پوگاچنکووا اشتباه گوگول را یادآوری می کند و می گوید: گول پوره ی خوک «دونگوز بورون» در نقوش قالی از دوره ی ساسانی ها نیز وجود داشته است و نظر خود را به اثبات رساند. حتی در بناهای تاریخی و قصرهای حکام و تخت شاهان نیز این نقوش تزیین شده است.
ج) تأثیرات دین اسلام در نقوش فرش ترکمن:
با نفوذ دین اسلام در میان ترکمن ها تأثیراتی در نقوش فرش به وجود آمده است. من جمله نقش هایی همچون «محرابی»، «تومار»، «نقراب»، «دوغاچیق» و ... بعد از اسلام به وجود آمده است. این نقوش شکل استلیزه شده ی اشکال واقعی بوده است و شکل ظاهری بعضی از اشکال را که بعد از اسلام موجودیت یافته است در نقوش فرش به کار گرفته است. مانند محرابی و دوغاچیق و ... در بعضی از این نقوش به زیبایی شناسی در نقوش توجه خاصی شده است. و چنین نقش هایی در فرش ترکمن روز به روز بیشتر نمایان گردید.
همچنین خیلی از نقوشی که توسط زنان و دختران قالی باف ترکمن ابداع گردیده بود، در هنرهای معماری نیز به کار گرفته شده است. از جمله: مساجد، موزه ها و مدارس را با این نقوش تزئین کرده است. مثلاً در سمرقند مدرسه ی اولغ بیک نقش «غئیاق»، «تگبند» و باز در همین شهر موزه ی شاه زند نقش آغداق، دروه زه گول، آق گوزی، اگرم، آلاجا و در مسجد بی بی خانم نیز نقش «اق گوزلی تگبند»، «تاویم گوزه نه گسالی تگبند» و ... گواه بر این مدعاست و حتی در ترکمنستان نیز در مسجد خواجه احمد یساوی نقش تگبند وجود دارد که در نقوش گلیم نیز دیده می شود.
مضیره ی سلطان سنجر در مرو با نقش «تأدیم گوزه نه گسالی تگبند» و مسجد انو در شرق عشق آباد با نقش «تگبند» «ساللان» زینت داده شده است. و در گرگان نیز تالار فخرالدین اسعد گرگانی با نقوش «غوچاق»، «گلین بارماق» تزیین شده است.