دانلود مقاله تاریخ صد ساله جنبش های سوسیالیستی، کارگری و کمونیستی ایران

Word 114 KB 4379 27
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • درآمد
    تاریخ پیدایش و رواج اندیشه های سوسیال- دمکراسی و شکل گیری نخستین هسته های سوسیالیستی در ایران هنوز به کاوش های بسیار نیاز دارد.

    آنچه درباره ی آن گفته و نوشته شده، پژوهش هایی ابتدایی است که در بسیاری موارد کامل نیستند.

    مسلم است که اندیشه ها و دیدگاه های سوسیالیستی برای اولین بار در تاریخ ایران توسط نویسندگان ایرانی که در سالهای 1259 تا 1275 خورشیدی (1896-1880 میلادی ) در خارج از مرزهای ایران برای نشریه های ایرانی برون مرزی قلم میزدند، معرفی شدند.


    پس از سرنگونی دولت مترقی و اصلاح طلب میرزا حسین خان مشیرالدوله، درسراسر کشور، بار دیگر در سال 1259 موج سرکوب و سانسور حاکم شد و در دوره ی شانزده ساله ی استبداد ناصری (از پایان عصر صدراعظمی میرزا حسین خان مشیرالدوله معروف به سپهسالار در 1259 خورشیدی تا ترور ناصرالدین شاه در سال 1275خورشیدی) تعدادی از اصلاح طلبان و آزادیخواهانی که به ناچارایران را ترک کرده بودند، در خارج از مرزهای ایران استبداد زده پدیده ی نوپای مطبوعات ضد استبداد ناصری را در تبعید بنا نهادند و تاریخ معاصرایران با مطبوعات مستقل ورق خورد.

    در این دوره، روشنفکران و روزنامه نگاران ایرانی درخارج از کشور با آسودگی خاطر و به دور از دخالتهای سرکوبگرانه ی اداره انطباعات مبارکه و سانسورچیان، قلم را در جهت منافع ملی به کار گرفتند و توانستند بذر اندیشه های سوسیال- دمکراسی و سوسیالیسم را به عرصه ی ادبیات سیاسی ایران بپاشند و مردم ایران را با مفاهیم اندیشه های مترقی آشنا سازند.

    روزنامه ی اختر یکی از نشریه های معتبر آن زمان بود که توسط روزنامه نگاران ایرانی در خارج از کشور انتشار می یافت ؛ این نشریه خدمات ارزنده ای در معرفی و ترویج سوسیالیسم و وقایع مربوط به قیام تاریخی کمون پاریس و عمر هفتاد و دو روزه ی آن انجام داد.


    درآمد تاریخ پیدایش و رواج اندیشه های سوسیال- دمکراسی و شکل گیری نخستین هسته های سوسیالیستی در ایران هنوز به کاوش های بسیار نیاز دارد.

    پس از سرنگونی دولت مترقی و اصلاح طلب میرزا حسین خان مشیرالدوله، درسراسر کشور، بار دیگر در سال 1259 موج سرکوب و سانسور حاکم شد و در دوره ی شانزده ساله ی استبداد ناصری (از پایان عصر صدراعظمی میرزا حسین خان مشیرالدوله معروف به سپهسالار در 1259 خورشیدی تا ترور ناصرالدین شاه در سال 1275خورشیدی) تعدادی از اصلاح طلبان و آزادیخواهانی که به ناچارایران را ترک کرده بودند، در خارج از مرزهای " ایران استبداد زده" پدیده ی نوپای مطبوعات ضد استبداد ناصری را در تبعید بنا نهادند و تاریخ معاصرایران با مطبوعات مستقل ورق خورد.

    در این دوره، روشنفکران و روزنامه نگاران ایرانی درخارج از کشور با آسودگی خاطر و به دور از دخالتهای سرکوبگرانه ی " اداره انطباعات مبارکه" و سانسورچیان، " قلم را در جهت منافع ملی به کار گرفتند" و توانستند بذر اندیشه های سوسیال- دمکراسی و سوسیالیسم را به عرصه ی ادبیات سیاسی ایران بپاشند و مردم ایران را با مفاهیم اندیشه های مترقی آشنا سازند.

    روزنامه ی " اختر" یکی از نشریه های معتبر آن زمان بود که توسط روزنامه نگاران ایرانی در خارج از کشور انتشار می یافت ؛ این نشریه خدمات ارزنده ای در معرفی و ترویج سوسیالیسم و وقایع مربوط به قیام تاریخی " کمون پاریس" و عمر هفتاد و دو روزه ی آن انجام داد.

    " اختر" به مدیریت محمد طاهر تبریزی در استانبول انتشار می یافت که با تشویق نویسندگانی چون میرزا نجفعلی خان خویی، میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، میرزا مهدی خان تبریزی ( ناشر روزنامه ی "حکمت" در قاهره) و میرزا محمد خان کاشانی ( ناشر روزنامه های "ثریا" و "پرورش" در قاهره) توانست نشریه ی " اختر" را به یکی از مهمترین منابع ترویج و گسترش اندیشه های آزادیخواهی، برابری طلبی و سوسیالیستی تبدیل سازد.

    برخی از نویسندگان و روزنامه نگاران " اختر" همچون میرزا آقاخان کرمانی به طور مستقیم از اندیشه های آموزگاران انقلابی و دانشمندان علوم اجتماعی نیز متأثر بود و این امر در نوشته های او که به طور مستمر در روزنامه ی " اختر" چاپ میشد، متبلور است.

    میرزا آقاخان کرمانی که با پیگیری مداوم علیه استبداد ناصری قلم میزد، به مرام و جهان بینی سوسیالیسم، آنارشیسم و نیهیلیسم استناد و آنها را به خاطر " مساوات" طلبی تقدیس میکرد.

    او مینویسد که " مسأله مقدسه مساوات" مد نظر سوسیالیسم است و سوسیالیستها " اولین وظیفه ی انسانیت را همین میدانند".

    میرزا آقاخان درنوشته های خویش تأکید میکند که سوسیالیست ها خواهان "مساوات در ثروت هستند" و معتقدند که همه ی انسانها باید "در امتیازات ملی مساوی باشند" و مالکیت باید لغو گردد.

    زیرا به نظر او "زمین تصاحب بردار نیست، باید بین مردم مشاع باشد." او در نوشته های خویش تاکید می کند که املاک و اراضی را " جمعی بی استحقاق ربوده اند" و از"دزدی و تقلب، صاحب دولت و ثروت شده اند"، در حالی که کارگران معدن در " سوراخ های مثل گور همچون موش کور، زحمت می کشند ." به عقیده ی میرزا آقا خان کرمانی، سوسیالیست ها، آنارشیست ها و نیهیلیست ها "با انگیزهای وصف ناپذیر و پر شور در برانداختن ریشه ی فقر و فلاکتی هستند که براثر شناعت و ستمگری بی انصافان عالم پیدا شده است." اینان جملگی می کوشند تا " مساوات و مواسات را در گیتی اجرا نمایند." (1) باید توجه کرد که سخنان و نوشته های میرزا آقا خان کرمانی تحت تاثیر جو حاکم در اواخر قرن نوزدهم میلادی کشورهای اروپای آتلانتیک و روسیه بود.

    جوی که جنبش های آنارشیستی و نیهیلیستی از نیروهای اجتماعی قابل ملاحظه ای برخوردار بودند و هنوز جایگاه خود را در آن جوامع به اندیشه های منسجم سوسیالیستی، به ویژه مارکسیسم که پایه ی فلسفی و اجتماعی آن استوار بود، نداده بودند.

    تا آنجا که پژوهش های مورخین تاریخ سوسیال- دمکراسی و سوسیالیسم در ایران نشان میدهد قدیمی ترین سند مشخص درباره ی مقوله ی سوسیالیسم مربوط به مقاله ای است که در روزنامه ی " ایران" با مدیریت و سردبیری محمد حسن خان صنیع الدوله، چاپ تهران، شماره ی 412 به تاریخ 18 اسفند 1258 خورشیدی (8 مارس 1880) به نقل از روزنامه ی "اختر" چاپ استانبول انتشار یافته است.

    چون این سند از نظر تاریخ انتشار اندیشه های سوسیالیستی در ایران اهمیت خاصی دارد به چند نکته درباره ی آغاز رواج افکار سوسیالیستی درکشور ایران می پردازیم .

    1- باید خاطرنشان ساخت که این مقاله ی مستند تحت تأثیر بزرگترین واقعه ی آن زمان یعنی قیام کمون پاریس، بزرگترین جنبش کارگری قرن نوزدهم، در نهمین سالگرد آن به رشته ی تحریر در آمده است.

    درسال 1871، مردم پاریس در روز 28 اسفند 1249 خورشیدی (18 مارس 1871 میلادی) به رهبری کارگران انقلابی پس از شش ماه جنگ علیه ارتش اشغالگر پروس و هیأت حاکمه ی انقیاد طلب دولت فرانسه، برپایی نخستین حکومت کارگری را در تاریخ بشر اعلام نمودند.

    با اینکه این حکومت کارگری بیش از هفتاد و دو روز دوام نیاورد و در آخرین روزهای ماه مه و اولین روزهای ماه ژوئن سال 1871 توسط نیروهای نظامی دولت فرانسه با حمایت آشکار نیروهای اشغالگر پروس سرکوب گشت، اما نقطه عطفی بسیار مهم در جنبش های اجتماعی اروپا محسوب می شود که به کمون پاریس معروف گشت و در تاریخ مبارزات کارگران کشورهای مختلف جهان از اهمیت بسیاری برخوردار است.( 2) هنوز هم پس از صد و سی و پنچ سال از وقوع آن، کمونیست ها، سوسیالیست ها و دیگر نیروهای برابری طلب، سالروز این پیشامد تاریخی را جشن می گیرند.

    تصادفی نیست که مقاله ی مستند مندرج در روزنامه ی "اختر" در ماه مارس 1880 ( نهمین سالروز قیام کمون پاریس) نوشته شده است.

    2- این مقاله که به خاطر رعایت مسایل امنیتی دوران استبداد ناصری بدون نام مؤلف درج گردیده است، اما بررسی سبک نگارش، استفاده از واژه ها و برخورد نظری نویسنده به وقایع مربوط به قیام کمون پاریس و توجه او به سرانجام نافرجام قیام و جهانبینی فعالین ورهبران این قیام، نشان میدهد که این مقاله توسط میرزا آقاخان کرمانی نگاشته شده است.

    تعمق در اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی و بررسی جهانبینی او به ویژه در امر برابری طلبی و مقوله هایی چون " مساوات و مواسات" و ترویج آنها در ایران گمان ما را در اینکه نویسنده ی آن مقاله ی مستند در روزنامه ی "اختر" همان میرزا آقاخان کرمانی است، به یقین تبدیل می سازد (3).

    تا آن جا که اطلاع در دست است میرزا آقاخان کرمانی شاید نخستین نویسنده ی ایرانی است که در اواخر قرن نوزدهم مقاله ها و گزارش های بسیاری راجع به سوسیالیسم و دیگر شیوه های فکری، تهیه و منتشر کرده است.

    ولی سالها پیش از میرزا آقاخان کرمانی برخی از حکما و فلاسفه ی ایران نیز به مسایل برابری طلبی و اندیشه های اشتراکی توجه کرده و در نوشته های خود به آن مقوله ها پرداخته بودند.

    اینک به شواهدی که این ادعا را تأیید میکند می پردازیم .

    1- سخن از سوسیالیسم و مفهوم آن در کشورهای خاورمیانه ازجمله کشور ایران، پس از نیمه ی اول قرن نوزدهم رواج داشته و در آثار نویسندگان و متفکران آن دوران انعکاس یافته است.

    به طور مثال بررسی نوشته های حاج ملا هادی سبزواری (4) و میرزا ابوالحسن جلوه نشان میدهد که نمونه هایی شبیه به اندیشه ی سوسیالیسم تخیلی در جهان بینی ایده آلیستی آنان وجود داشته است.

    اعتقاد سبزواری درباره ی مالکیت خصوصی که آن را "امری اعتباری و اضافی میدانست" در نیمه ی اول قرن نوزدهم درمیان نخبگان جامعه شهرت داشت.

    تمایل هواخواهانه ی میرزا ابوالحسن جلوه به جنبش بابیه در دهه های 1850 و 1860 که در بعضی عرصه ها دارای اندیشه های اشتراکی و برابری طلب بود، نیز ثبت شده اند.

    ابوالحسن جلوه در سالهای پر تلاطم 1269 تا 1270 خورشیدی (1891-1890 میلادی) از جنبش "تحریم تنباکو" که در واقع نخستین خیزش ضد استعماری در ایران بود، حمایت جدی کرد و اندیشه های برابری طلبانه وروش سیاسی خود را ترویج داد.

    اما این نوع اندیشه های پراکنده و ایده آلیستی، نسبت به بافت واوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران آن زمان که استبداد پادشاهی حاکمیت مطلق داشت، نتوانست به عنوان یک جریان فکری، روند رشد طبیعی خود را طی کند و به زایش و گسترش یک جهانبینی منسجم اجتماعی و سیاسی تبدیل گردد.

    این امر در مورد نویسندگان و روزنامه نگارهای لائیک و غیر مذهبی که درآن زمان برای نشریه های "اختر"، "ثریا"، "حکمت" و "پرورش" در خارج از مرزهای ایران قلم میزدند نیز صدق میکند.

    2- همان طور که اشاره شد، میرزا آقاخان کرمانی در گزارش های خود درروزنامه ی "اختر" نیهیلیستها، سوسیالیستها و آنارشیستها را متعلق به یک جبهه میدانست و تا آنجا که اطلاع در دست است هرگز موفق نشد که به تفاوتهای اساسی این جنبش های اجتماعی آگاهی یابد.

    وی در مقاله ی روزنامه ی رسمی "ایران" پس از گزارشی کامل درباره ی چگونگی قیام و انقلابیون فعال حکومت 72 روز کمون پاریس را که بیشتر آنها سوسیالیست و کمونیست بودند، نیهیلیست خوانده و هدف آنان را چنین توضیح داده است: "اصل مقصود این گروه آنست که فقرا و عمله را در کل اموال مردم مشترک سازند و از این راه معیشت و سعادت حال فقرا و رنجبران را خاطر جمعی بدهند و در این خصوص مؤلفین بسیار تألیفات بیشمار نوشته اند و حتی بعضی مصنفین این عقیده را جایز دانسته اند که جمیع اموال اغنیا باید بالسویه در میان فقرا تقسیم شود و در میان همه مردم اشتراک عمومی حاصل گردد." این توضیح نشان می دهد که نویسنده ی مقاله، انقلابیون سوسیالیست و کمونیست را با نیهیلیست ها و آنارشیست ها در یک مجموعه قرار میدهد و تفاوت اساسی سوسیالیسم مارکسیستی و سوسیالیسم غیرمارکسیستی را تمیز نمیدهد.

    نویسنده، بارها سوسیالیستها و کمونیستها را که از نظر او نیهیلیست بودند، متعلق به "اهل اباحه" دانسته و تصریح میکند که هدف آنها "همان اباحه و اشتراک اموال و زنان بوده است." گفتنی است که درنیمه ی دوم قرن نوزدهم و حتی در دهههای نیمه ی اول قرن بیستم، مقوله های "اشتراک زنان"، "محو خانواده" و "جدایی کودکان از مادران"، بخشی از اتهاماتی بود که نظریه پردازان طبقات حاکم در کشورهای مختلف جهان به سوسیالیستها و کمونیستها ودیگر نیروهای برابری طلب و انقلابی نسبت میدادند.

    بررسی این مقاله نشان میدهد که نگارنده، با اینکه یک روشنفکر ضد نظام پادشاهی در ایران بوده و ازیک نوع شیوه ی تفکر سوسیالیستی و اندیشه ی برابری طلب متأثر است، ولی به صراحت از روشی رایج و شیوه ای سنتی پیروی کرده و سوسیالیست ها، کمونیست ها، آنارشیست ها و نهیلیست ها را زیر مجموعه ی "اهل اباحه" دانسته است.

    به هر روی علیرغم تفوق جهانبینی ایده آلیستی و تفکر متافیزیکی در اندیشه های سوسیالیستی، حکما و نویسندگان وروزنامه نگارهای معروف آن دوره، به جرات میتوان اذعان داشت که آنها با جسارت و شهامتی که از خود نشان دادند سنگ بنای شکل گیری و رشد اندیشه های سوسیال- دمکراسی را بنا نهاده و بستر سیاسی اجتماعی کشور ایران را در آن زمان برای نفوذ و گسترش اندیشه های سوسیالیستی و کمونیستی در عصر انقلاب مشروطیت آماده ساختند.

    فصل اول جنبش های سوسیال- دمکراسی و کارگری در عصر مشروطیت علیرغم تبلیغ و ترویج اندیشه های سوسیالیستی و سوسیال-دمکراسی در ایران توسط روزنامه نگارهای مترقی در اواخر قرن نوزدهم، به ویژه در دوره ی پس از قتل ناصرالدین شاه در سال 1275 خورشیدی (1896 میلادی) تا آغاز انقلاب مشروطیت، جهت ساماندهی و سازماندهی عناصر سیاسی و اجتماعی که به اندیشه های سوسیالیستی و آزادیخواهی اعتقاد داشتند، تلاش های بسیاری انجام شد اما هیچ کدام موفق به ایجاد تشکل یا سازمان سیاسی نشدند.

    با آغاز فعالیت های سیاسی، اجتماعی در آستانه ی انقلاب مشروطیت ایران، روشنفکران ایرانی که تحت تأثیر روشنفکران و کارگران انقلابی کشورهای روسیه ی تزاری، ترکیه ی عثمانی و مصر قرار گرفته بودند، برای نخستین بار به تدارک اولین سازمان سوسیالیستی پرداختند.

    سازمان همت نخستین سازمان سیاسی ایرانی درسال 1283 خورشیدی (1904 میلادی) توسط برخی از روشنفکران و کارگران و تجار ایرانی که در جستجوی تحصیل و کار و تجارت به ایالات قفقاز روسیه ی تزاری مهاجرت کرده بودند در باکو تأسیس گردید.

    این سازمان که "همت" نام داشت، توسط روشنفکرانی هدایت میشد که تحت تأثیر وقایع سیاسی آن زمان با سوسیال- دمکراتهای انقلابی (بلشویک) روسیه در ایالات قفقاز، ارتباط تنگاتنگ داشتند و این سازمان در اندک مدتی، بسیاری از ایرانیان مهاجر به ویژه کارگران و دانشجویان ایرانی ساکن آن مناطق را به عضویت خود درآورد.

    در سالهای آغازین قرن بیستم نزدیک به سی هزار کارگر مهاجر ایرانی در شهرهای مختلف ایالات قفقاز به ویژه در شهرهای باکو، گنجه، تفلیس زندگی می کردند.

    درسال 1905، در کشاکش آغاز انقلاب مشروطیت، تعداد این کارگران به شصت و دو هزارنفر رسید.

    این آمار شامل کارگرانی است که دارای گذرنامه بودند و اگر کارگران ایرانی را که بدون گذرنامه و یا غیر قانونی وارد روسیه شده بودند، به این آماراضافه کنیم، تعداد ایرانیان مقیم قفقاز نزدیک به صدهزار نفر می رسید.

    (5) فقرو فلاکت در روستاهای ایران و همچنین ورشکستگی کسبه و سرمایه داران کوچک در شهرهای ایران به خاطر رقابت های شرکت های روسیه ی تزاری و امپراطوری انگلستان موجب شد بسیاری از مردم ایران درسالهای آغازین قرن بیستم برای تلاش معاش، آواره ی شهرهای مرزی ایران و روسیه ی تزاری و ترکیه ی عثمانی شوند.

    بیشتر مهاجران تیره روز به مراکز صنعتی روسیه ی تزاری سرازیر میشدند که نزدیکترین آن به ایران مراکز معادن نفت باکو و حومه ی آن بود.

    زین العابدین مراغه ای در کتاب خود به نام " سیاحت نامهً ابراهیم بیگ" درباره ی بحرانهای اقتصادی و فقر و فلاکت در روستاها از یک سو و استثمار و ستم حاکمان محلی از سوی دیگر که منجر به مهاجرتهای هزاران ایرانی به خارج از کشور، به ویژه نواحی قفقاز می شدند، چنین می نویسد: " اولا در ایران امنیت نیست، کار نیست، نان نیست، بیچارگان چه کنند.

    بعضی، از تعدی حکام، برخی از ظلم بیگلربیگی، داروغه و کدخدا.

    این ناکسان درهر کس بو می بردند که پنچ شاهی پول دارند به هزار گونه اسباب چینی بر او می تازند.

    به یکی میگویند که برادرت سرباز بود از فوج گریخته، به دیگری می آویزند که پسر عمویت چندی قبل شراب خورده، ...حتی همسایه را در عوض گناه ناکردهً همسایه گرفته حبس و جریمه میکنند." به هر روی این مهاجرتها که سالها ادامه یافت بخش بزرگی از روشنفکران و کارگران ایرانی را با فعالیت های انقلابیون کشور میزبان آشنا ساخت.

    در واقع زندگی در میان کارگران آگاه، تماس با انقلابیون و شرکت د ر مبارزه ها و اعتصابها، اثر چشمگیری در ارتقای سطح آگاهی کارگران و نسل آنان بر جای گذاشت و آنها را آماده ی مبارزه در کشور خویش و انتقال تجربه های ارزشمند و اندیشه های نوین سوسیالیستی به هم میهنان خود نمود.

    شایان توجه است که در این شرایط، وقایعی در جهان به وقوع پیوست که بدون تردید موجب تقویت روحیه ی انقلابی ایرانیان مقیم ایالات قفقاز و همچنین اعضای سازمان "همت" شد.

    ناکامی امپراطوری انگلیس در تسخیر کامل کشور آفریقای جنوبی، شکست روسیه ی تزاری از کشور ژاپن و از همه مهمتر انقلاب 1905 روسیه، بخش مهمی از وقایع سالهای آغازین قرن بیستم بود که بنا به نظر بسیاری از مورخین ایرانی از جمله احمد کسروی در شکل گیری و گسترش انقلاب مشروطیت ایران نقش بسزایی داشتند و دربستر چنین شرایطی بود که مؤسسین سازمان "همت" موفق شدند که بخش بزرگی از روشنفکران و کارگران ایرانی را که در آن زمان در شهرهای قفقاز مشغول تحصیل، تدریس و کار بودند به عضویت سازمان خود در آورند.

    دست اندرکاران و اعضای فعال سازمان "همت" با جناح بلشویک حزب سوسیال- دمکرات کار روسیه به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین رابطه ی تشکیلاتی داشتند و به فعالین بلشویک کمکهای فراوانی می کردند.

    یکی از این کمک ها نقل و انتقال نشریه ها، به ویژه نسخه های روزنامه ی "ایسکرا" ( اخگر) (6)، ارگان رسمی آن بود که در اروپا در شهرهای لایپزیک، مونیخ و وین چاپ و از راه تبریز به باکو و دیگر نقاط روسیه ی تزاری میرسید.

    در آن زمان روزنامه ی "ایسکرا" که لنین نشر آن را برای تشکیل و تقویت یک حزب طراز نوین کارگری امری ضروری میدانست، توسط خودش و همسرش نادیا کروپسکایا در شهرهای آلمان و اتریش چاپ و به وسیله ی بلشویکها از طریق کشورهای همجوار ایران به تبریز ارسال می شد و فعالین سازمان "همت" در شهر تبریز که مدتی بعد حزب سوسیال - دمکرات (فرقه اجتماعیون-عامیون) ایران را تأسیس کردند، نسخه های "ایسکرا" را به باکو می رساندند.

    به طوری که از مکاتبه های دستاندرکاران و خبرنگاران "ایسکرا" مشاهده می شود این کار بسیار مهم را لنین و کروپسکایا نظارت میکردند.

    در نامه ای که کروپسکایا در بهار 1901 از سوییس به مسئول این کار در حاجی طرخان (هشترخان) نوشته است تأکید میکند: "از طریق ایران چهار بسته فرستاده شد...

    چگونگی را اطلاع بده، سرعت حمل مطبوعات تا چه اندازه است؟

    دانستن این موضوع اهمیت دارد تا بدانیم آیا این راه برای ارسال شماره های "ایسکرا" هم بدرد خور است یا اینکه تنها جزوات را از این راه [میشود] حمل نمود.

    آنچه میدانی بنویس." از محتوای این نامه چنین پیداست که تا آن موقع جزوه هایی از راه ایران به روسیه ی تزاری ارسال میشد و لنین و یارانش در صدد بوده اند که روزنامه ی "ایسکرا" را نیز از این راه به داخل روسیه بفرستند.

    لنین در پاسخ به نامه ی گالپرین (مسئول روزنامه ی "ایسکرا" در باکو) که دیر رسیدن مطبوعات ارسالی را دلیل نامناسب بودن این راه میدانست چنین مینویسد: "مدٌت زیادی نیست که ما از وین به ایران مرسولاتی ارسال داشته ایم و اظهار نظر در این باره عجولانه خواهد بود.

    ممکن است توفیق حاصل شود.

    به گیرنده در تبریز اطلاع دهید که او از برلین کتاب دریافت خواهد کرد و هنگامی که دریافت کرد رسید آن را بما بنویسید." مجموعه ی این مکاتبه ها و اسناد دیگر، درمی یابیم که تبریز در سال های اول قرن بیستم (1903-1901) نقش مهمی در نقل و انتقال نشریه های انقلابی مارکسیست های طرفدار لنین از اروپا به روسیه ی تزاری داشته است.

    گفتنی است که در این دوره فقط سوسیال- دمکراتهای تبریز متشکل در سازمان "همت" نبودند که با سوسیال- دمکراتهای روسی طرفدار لنین همکاریهای نزدیک داشتند؛ آزادیخواهان انقلابی در شهرهای دیگر ایران نیز برای افشای دستگاه مستبد حاکمیت و برای رشد یابندگی آگاهی مردم با انقلابیون روسیه در ارتباط بوده و از آنها کمک می گرفتند.

    از یادداشت های محمد علی تربیت چنین پیداست که مقاله های روزنامه ی معروف مخفی "روزنامه ی غیبی" توسط نویسندگان آن روزنامه، جمال واعظ، نصراله ملک المتکلمین، شیخ احمد کرمانی و ...

    در اصفهان نوشته و تنظیم میشد و به شهر پتروگراد (پترزبورگ و سپس لنینگراد) ارسال و پس از چاپ شدن برای توزیع به اصفهان پس فرستاده میشد.

    تا آنجا که اطلاع در دست است اثر معروف "رویای صادقه" به قلم ملک المتکلمین، جمال واعظ و احمد کرمانی نیز برای اولین بار در شهر پتروگراد درسال 1903در چاپخانه ی" الیاس میرزا و شرکا" انتشار یافته و نسخه های آن برای توزیع به اصفهان فرستاده شده است.

    با اینکه انتشار "روزنامه غیبی" در اصفهان بیشتر از چند شماره دوام نیاورد ولی با نگاهی به محتوای آن نشان میدهد که نویسندگان نشریه به همکاری های خود با انقلابیون روسیه ارج نهاده و در نوشته هایشان از حمایت بلشویکها به ویژه لنین، به نیکی یاد میکنند.

    ملک المتکلمین که پس از پیروزی انقلاب مشروطیت به طور مرتب در روزنامه ی معروف "روح القدس" مقاله مینوشت پیوسته اظهار اطمینان می کرد که به زودی انقلاب در روسیه نیز پیروز خواهد شد.

    بیشتر اعضای سازمان "همت" و دیگر آزادیخواهان ایرانی با لنین و یارانش روابط نزدیکی داشتند و بدیهی است که پس از اینکه لنین و طرفدارانش از حزب سوسیال- دمکرات کار روسیه انشعاب کرده و جناح بلشویک حزب را به وجود آوردند، به همکاریهای خود با بلشویکها بیش از پیش افزودند.

    البته در میان اعضای فعال سازمان "همت" افرادی هم بودند که با اینکه سوسیالیست بودند ولی با جناح بلشویکها اختلاف داشتند و معروف ترین سوسیالیست ایرانی غیر بلشویک که در سازمان "همت" فعالیت داشت محمد امین رسول زاده بود که مدتی بعد در سال 1909، درآغاز دوره ی دوم انقلاب مشروطیت به ایران بازگشت و در ایجاد "حزب دمکرات ایران" و انتشار ارگان رسمی آن حزب به نام "ایران نو" نقش برجسته ای ایفا کرد.

    میرزا جعفر ناطق حسین زاده از شهر خوی، عظیم عظیم زاده از شهر زنجان، میرزا اسدالله غفارزاده، سلیمان میرزا محسن اسکندری از دیگر روشنفکران ایرانی بودند که در این دوره در سازمان "همت" فعالیت داشتند و یا با آن سازمان همکاری می کردند.

    (7) اعضای فعال سازمان "همت" به جز همکاری با جناح بلشویک سوسیال- دمکراتهای روسیه، در شورای کارگران شهر باکو نیز نماینده داشتند.

    آنها بعد از عضوگیری و سازماندهی کارگران ایرانی در باکو و دیگر شهرهای ایالات قفقاز آنها را در ارتباط تشکیلاتی با کارگران باکو قرار میدادند، در نتیجه بدیهی بود که سوسیال- دمکراتهای بلشویک به ویژه بلشویکهای قفقاز تجارب فعالیت کارگری خود را در اختیار کارگران ایرانی قرار داده و آنها را با اندیشه ها و کنشگری انقلابی مجهز می ساختند.

    نریمان نریمان اف (8) یکی از بلشویک های باکو بود که در این دوره از طریق سازمان "همت" به کارگران مهاجر ایرانی کمک های فراوانی کرد.

    در آستانه ی انقلاب مشروطیت حدود پنچ درصد مجموع کارگران مؤسسات ایالات قفقاز (آذربایجان، گرجستان و ارمنستان) و پنجاه درصد کارگران نفت باکو را کارگران ایرانی تشکیل میدادند.

    بیشتر این کارگران در جنبش های کارگری این نواحی که تحت رهبری بلشویک ها سازماندهی می شدند، شرکت فعال داشتند.

    سال 1905 در دوران انقلاب مشروطیت، اعتصابهای بزرگ و مستمری در بخش های مختلف صنایع نفتی باکو رخ داد که منجر به سرکوب و اخراج های دسته جمعی کارگران شد ، تعداد زیادی از کارگران ایرانی مجبور به ترک کار و بازگشت به ایران شدند.

    در یکی از پیامهای جلیل محمد قلی زاده مدیر مجله ی "ملانصرالدین" که مدتی بعد (در سال های 1906 تا 1908) در ایران به شهرت رسید، چنین میخوانیم:" پس از آمدن به میهنتان، مردم برهنه، گرسنه و ستمکش نظیر خودتان را گرد آورید، به آنها مژده دهید که طبقه ی کارگر روسیه بپا خاسته است.

    به همشهری های کارگر بگوئید که رفقای روس به آنها درود میفرستند، به آنها اطمینان دهید که اگر راه رفقای اینجا را پیش گیرند و بخواهند از یوغ استبداد رهایی یابند، اگر خواسته باشند حقوق انسانی خود رابکف آورند و نفسی به آزادی بکشند، آنگاه است که رفقای روسیه پرچم خود را به یادگار به آنها خواهند سپرد.

    بگذار مردم تحقیر شده و فقر زده ی کارگر شعار ما را روی پرچم بخوانند: "رنجبران روی زمین متحد شوید".

    بگذار بخوانند متحد شوند." بسیاری از کارگران پس از بازگشت به ایران به فرقه ی " اجتماعیون-عامیون ایران" که توسط اعضای فعال سازمان "همت" در شهرهای مختلف ایران به وجود آمده بود، پیوستند و در سالهای 1285 تا 1287 خورشیدی (1906-1908 میلادی) در انقلاب مشروطیت شرکت فعال داشته و اولین اتحادیه های متشکل کارگری را در ایران پایه ریزی نمودند.

    فرقه ی اجتماعیون - عامیون ایران در سال 1905 سازمان "همت" به یاری سوسیال- دمکراتهای باکو بعضی از اعضای فعال خود را به ایران فرستاد تا به مشروطه طلبان در روند مبارزاتشان علیه استبداد کمک نمایند.

    مشهدی اسماعیل، مشهدی محمد علیخان و حاجی خان (9) پس از ورود به آذربایجان ایران ، " فرقه ی اجتماعیون- عامیون" ( حزب سوسیال- دمکرات") را درشهر تبریز تشکیل دادند و پس از برقراری ارتباط تشکیلاتی با علی مُسیو به ایجاد "مرکز غیبی" اقدام کردند که به وسیله ی آن به "انجمن تبریز" که امور انقلاب مشروطیت را اداره میکرد کمک رساندند.

    کربلایی علی مُسیو، یکی از تجار روشنفکر و رادیکال بازار تبریز در آغاز قرن بیستم بود.

    او در آستانه ی انقلاب مشروطیت در تبریز کارخانه ی بشقاب سازی چینی دایر کرد و در طی سفرهای متعدد خود به استانبول و تفلیس و باکو با سوسیالیست های آن شهرها، ازجمله نریمان اُف رابطه ی نزدیک دوستی بر قرار ساخت.

    علی مُسیو به زبان فرانسه آشنایی داشت و چون در سخنرانی های خود به تاریخ انقلاب فرانسه اشاره میکرد، درمیان مردم به "علی مُسیو" (10) مشهور شده بود.

    به جز علی مُسیو که رهبر "مرکز غیبی" بود، رسول صدقیانی، محمد علی تربیت، علی دوافروش، ابوالحسن حکاک باشی، علیقلی گنجه ای، علی اکبر سراج و یوسف خَز دوز از دیگر اعضای شاخص این سازمان بودند.

    آنها در جریان اوج گیری انقلاب مشروطیت نه تنها از طریق "مرکز غیبی" و "انجمن تبریز" در پیشبرد اهداف مشروطیت فعالیت کردند بلکه با ایجاد مدرسه های مدرن و همچنین انتشار نشریه های دوره ی اول مشروطیت، خدمات ارزندهای به انقلاب مشروطیت ایران نمودند.

    در جریان نیمه ی اول سال 1907 وقتی که اعضای رهبری "مرکز غیبی" که در واقع اعضای اصلی فرقه ی اجتماعیون-عامیون را در تبریز تشکیل میدادند، متوجه شدند که ضد انقلاب به نفع تزار، انقلاب 1905 روسیه را سرکوب کرد، در نتیجه پیش بینی کردند که برای حفظ انقلاب مشروطیت در ایران، بازوی نظامی خود را در تبریز به وجود آورند که توسط آن بتوانند در آینده بر علیه حرکت احتمالی ضد انقلاب از طرف نیروهای استبداد به مقاومت برخیزند.

    برهمین اساس اعضای رهبری "فرقه ی اجتماعیون-عامیون" به ایجاد بازوی نظامی "مرکز غیبی" تحت نام "مجاهدین " اقدام کردند.

    ارگان رسمی آن نیز "مجاهدین" نام داشت که به مدیریت سید محمد شبستری با لقب ابوالضیا، در بیست و دو شماره، به طور مرتب در سال 1285 در شهر تبریز با همکاری حاجی میرزا آقا بلوری انتشار یافت.

    سید محمد شبستری پیش از مشروطیت روزنامه ی مترقی "الحدید" را در تبریز منتشر می ساخت و درانتشار روزنامه ی "عدالت" نیز با سید حسین خان همکاری داشت.

    مجاهدین تحت رهبری علی مُسیو و با کمک رهبری سوسیال- دمکراتها پس از پیروزی مشروطیت موفق شدند، حاکمیت را در شهر تبریز کسب کنند و بدین سان "فرقه ی اجتماعیون-عامیون" (سوسیال-دمکراتها) تا زمان کودتای محمد علیشاه قاجار در تیرماه 1297 خورشیدی (1908 میلادی) با برپایی "انجمن تبریز" در تبریز حکومت می کرد.

    "فرقه ی اجتماعیون-عامیون" در دوره ی اول مشروطیت ازمرداد 1285 تا تیرماه 1287 خورشیدی، تنها حزب متشکل در کشورایران بود که پس از استقرار حاکمیت خود در تبریز، در بیشتر شهرهای ایران نیز شاخه و کمیته های حزبی خود را برای دفاع و حفظ ارزش های انقلاب مشروطیت به وجود آورد.

    در آن دوره مناطق شمالی ایران به علت موقعیت جغرافیایی ویژه ای که داشتند، مانند آذربایجان، خراسان، مازندران و گیلان بیشتر از دیگر استانهای ایران با اندیشه های سوسیال- دمکراسی آشنا شدند.

    اواخر سال 1284 خورشیدی (1905 میلادی) در مشهد نوشته ای به نام دستور نامه ی "حزب سوسیال- دمکرات ایران" از طرف مشروطه طلبان انقلابی به تصویب رسید.

    در واقع این دستور نامه برای ایجاد تشکلی جهت همسو کردن مبارزات اقشار مختلف توده های مردم که در انقلاب مشروطیت منافع مشترکی داشتند، نوشته شد.

    ولی در سال 1286 خورشیدی مرامنامه و اساسنامه ی جدیدی که نسبت به دستور نامه ی قبلی مترقی تر بود به نام "جمعیت مجاهدین" در شهر مشهد به تصویب رسید که درموارد بسیاری شبیه برنامه ی "سازمان همت" بود.

    دراین اساسنامه بیان میشود که این تشکل دارای شاخه های مختلفی در تهران، اصفهان و رشت است و هدف اصلی آن پشتیبانی از مجلس اول و قانون اساسی است، در حالی که خود را بخشی از حاکمیت نیز میداند.

    متون "دستورنامه" سال 1284 و "دستور العمل" (نظامنامه) سال 1286 خورشیدی که ترجمه های روسی آنها در نشریه ی "بایگانی سرخ" و در نشریه ی "مسایل تاریخ و ادبیات کشورهای خارجی شرقی"، (چاپ مسکو، 1941) منتشر شده اند، به مثابه یگانه سند اساسنامه ای موجود برای بررسی اصول سازمانی و تکامل تاریخی حزب سوسیال- دمکرات ایران، دارای اهمیت ویژه ای هستند.

    (11) یکی دیگر از معروف ترین تشکل های این دوره که تحت رهبری فرقه، فعالیت میکرد "کمیته بین الطلوعین" بود که با کمک حیدرخان عمواوغلی در تهران به وجود آمد که اعضای آن اسدالله خان ابوالفتح زاده، داودخان علی آبادی، سید محمد کمره ای، سید عبدالرحیم خلخالی، سید جلیل اردبیلی، میرزاسلیمان خان میکده، حاج ابراهیم تبریزی، مشکوه الممالمک، میرزا قاسم خان صدر، سید حسن تقی زاده و شیخ محسن نجم آبادی بودند.

    "کمیته انقلاب"، سازمان مخفی دیگری بود که در آستانه ی انقلاب مشروطیت برای پیشبرد اهداف انقلاب در تهران به وجود آمد و برخی ازاعضای آن همچون ملک المتکلمین با "فرقه ی اجتماعیون-عامیون" رابطه ی تشکیلاتی داشتند و اعضای رهبری آن ملک المتکلمین، سیدجمال واعظ، محمدرضا مساوات، سلیمان خان میکده، یحیی دولت آبادی، نصرت السلطان، شیخ الرئیس قاجار، سید اسدالله خرقانی و میرزا محسن، برادر صدرالعلما بودند.

    این کمیته در دوره ی اول انقلاب مشروطیت از طریق رهبری "انجمن ملی" به طور مخفی رهبری جنبش مشروطیت را در تهران رهبری می کرد.

    هدف این کمیته حمایت از مشروطیت و حفظ و حراست از مجلس اول بود و بعضی از رهبران این کمیته ضمن اینکه رابطه ی نزدیکی با شاخه های "فرقه ی اجتماعیون- عامیون" در شهرهای مختلف ایران داشتند، با اعضای رهبری سوسیال-دمکراتهای روسیه (بخش باکو) و سازمان "همت" در ارتباط تنگاتنگ بودند.

    ملک المتکلمین، عضو فعال کمیته ی"بین الطلوعین"، "کمیته انقلاب" و "انجمن ملی" در تهران بود.

    ملک المتکلمین و یاران نزدیک او انجمن ملی را برای ایجاد وحدت و تمرکز فعالیتهای مشروطه خواهی میان انجمن های متنوع و متعددی که در سالهای 1284 تا 1287 خورشیدی در تهران مشغول فعالیت بودند، به وجود آوردند.

    این انجمن که در آغاز انقلاب مشروطیت در سال 1284 خورشیدی با 60 نفر تأسیس شد، به طور مخفیانه با انتخاب 9 نفر ازمیان اعضا، کمیته ی انقلاب را به وجود آورد.

    مهدی ملکزاده (پسر ملک المتکلمین) که در دهه ی 1330 خورشیدی با نگارش تاریخ جامع انقلاب مشروطیت در شش جلد به عنوان یک مورخ سیاسی معروف شد، گزارش میدهد که پدرش ملک المتکلمین و تعدادی از یارانش از جمله میرزا جهانگیرخان، مدیر روزنامه ی "صور اسرافیل"، سید محمد رضا مساوات، مدیر روزنامه ی "مساوات" و سید جمال واعظ، یکی از سه نویسنده ی معروف کتاب جنجال برانگیز و تاریخی "رویای صادقانه " و پدر نویسنده ی نامی قرن بیستم ایران، سید محمد جمالزاده، در دوره ی اول انقلاب مشروطیت (1284-1287 خورشیدی) از طریق انجمن ملی، کمیته ی انقلاب و کمیته ی "بین الطلوعین" به طور پنهانی رهبری جنبش مشروطه را در تهران در دست داشتند.

    "فرقه ی اجتماعیون-عامیون ایران" به غیر از شهرهای تبریز، مشهد و تهران در دیگر شهرهای ایران نیز شاخه های خود را دایر کرد و با ایجاد مراکز غیبی و انجمن های متعدد خدمات ارزشمندی جهت پیشرفت انقلاب نمود.

    در شهر رشت "انجمن مجاهدین" یا "فرقه ی مجاهدین رشت" به عنوان شاخه ی "فرقه ی اجتماعیون-عامیون ایران" فعالیت می کرد.

    در ضمن در شهرهای رشت و بندر انزلی مراکز غیبی به سبک مرکز غیبی تبریز به وجود آمدند که در روند انقلاب نقش کلیدی داشتند.

    مهمترین مرکز غیبی به نام "کمیته ستار" در شهر رشت مستقر بود؛ این کمیته پس از کودتای محمد علیشاه علیه مشروطیت در سال 1287 رهبری مقاومت و مبارزه علیه ضد انقلاب را در استان گیلان در دست داشت.

    رهبری کمیته ی ستار و قیام رشت در دست سردار محسنی، معروف به معٌزالسلطان بود.

    (13) در بندر انزلی نیز "فرقه ی اجتماعیون-عامیون، سازمان محلی خود را به نام "فرقه ی مجاهدین انزلی" در سال 1286 خورشیدی (1907 میلادی) تشکیل داد.

    بسیار جالب است که اعضای رهبری فرقه ی رشت و انزلی در کشاکش دوره ی دوم انقلاب مشروطیت (1911-1909) به کمک یک انقلابی و بلشویک به نام گریگوری (سرگو) اورژنیکدزه موفق شدند که برای اولین بار کتاب "مانیفست کمونیست" اثر کارل مارکس و فردریک انگلس را به فارسی ترجمه کنند.

    اورژنیکدزه از بلشویک های اهل گرجستان بود که پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 (1296 خورشیدی) مشهور شد.

    وی در پاییز سال 1288 به شهر رشت سفر کرد و تا آغاز زمستان 1298 در ایران زندگی می کرد.

    م.

    س.

    ایوانف، ایرانشناس معروف شوروی، در کتاب "انقلاب 1911-1905 ایران"، می نویسد "بنا به ابتکاراورژنیکدزه، انجمن انترناسیونال درشهر رشت تأسیس گردید که کارگران، روستاییان و پیشه وران در جلسه های آن شرکت می کردند." اورژنیکدزه توسط میرزا کریم خان، برادر معٌزالسلطان، به رشت دعوت شده بود، چندی پس از ورود به ایران، با پیشنهاد مشهدی عزیز بیگ اف، یکی از پایه گذاران سازمان "همت" در باکو در 1283 و همچنین از اعضای کمیته ی مرکزی " فرقه اجتماعیون-عامیون ایران"، به عضویت کمیته ی مرکزی فرقه برگزیده شد.

    (13) بی تردید "فرقه ی اجتماعیون-عامیون" بر سایر تشکیلاتها از جمله انجمن ها، شوراها و مراکز مخفی و غیبی برتری تشکیلاتی و سازمانی داشت؛ چه از لحاظ خط مشی و چه از لحاظ اهداف تبیین شده و نیزاعضای آگاه و پویا که به طور چشمگیری پیشرفته تر و منسجم تر از تشکل های دیگر در سالهای 1284 تا 1287 خورشیدی، در صحنه ی سیاسی ایران محسوب می شد.

    بدیهی است که ارتباط با انقلابیون روسیه از جمله حزب سوسیال-دمکرات روسیه (جناح بلشویک) از یک سو و فعالیتهای مؤثر برخی از رهبران "فرقه ی اجتماعیون-عامیون ایران" از سوی دیگر موجب میشد که مبارزات فرقه نسبت به بقیه ی گروهها جلوهای دیگر داشته باشد.

    یکی از افرادی که در ایجاد "فرقه ی اجتماعیون- عامیون" به عنوان یک حزب سراسری ایران در سالهای 1283 تا 1287 نقش فعالی داشت، حیدرخان عمواوغلی بود.

    حیدر عمواوغلی از اوایل سال 1280 درشهر باکو فعالیت می کرد و همواره همراه کارگران و روشنفکران مهاجر ایرانی بود، ولی براثر تعقیب پلیس تزاری آنجا را ترک کرد و در سال 1282 به درخواست مظفرالدین شاه برای تأسیس کارخانه ی برق شهر مشهد، به ایران آمد.

    (14) او در سال 1284 به تهران رفت و هسته های هفت نفری "فرقه ی اجتماعیون-عامیون" را تشکیل داد و با "مرکز غیبی" شهر تبریز و رهبری فرقه در شهر باکو ارتباط تشکیلاتی برقرار کرد.

    بیشتر اعضای شاخه ی تهران، روشنفکران بودند که پس از مدتی در تاریخ تحولات اجتماعی کشور ایران نقش تعیین کننده ای در زمینه های مختلف ایفا کردند.

    ملک المتکلمین از مبارزان مشهور مشروطیت و پدر مهدی ملکزاده (مورخ معروف)، سید جمال واعظ، اصلاح طلب و "پان اسلامیست" میرزا جهانگیز خان صوراسرافیل، صادق طاهباز.

    محمدعلی تربیت، سلیمان میرزا اسکندری، علی اکبر دهخدا، سید کمره ای، اسدالله خان کردستانی (نماینده ی مجلس اول) و میرزا آقا، مدیر روزنامه ی "عصر انقلاب" از اعضای شاخه ی تهران بودند.

    حیدر عمواوغلی در سالهای 1284 تا 1285 خورشیدی چندین بار به اروپا سفر کرد و درهمین سفرها بود که فن ساختن بمب و استفاده از آن را فرا گرفت.

    وی درآغاز سال 1286 (1907 میلادی) دوباره به ایران بازگشت و به طور فعال در انقلاب مشروطیت شرکت نمود و در جریان سال 1286 تحت رهبری ستارخان، سردار انقلاب مشروطیت، فرماندهی نیروهای انقلابی در ناحیه ی شهرهای خوی تا ماکو را به عهده داشت.

    یکی از کارهای جالب حیدر عمواوغلی در آن زمان حل مشکل نان در شهر خوی بود.

    محتکران که طرفدار محمد علیشاه و ضد مشروطیت بودند، گندم و آرد را انبار کرده بودند تا به گرسنگی و شرایط فلاکت بار مردم دامن بزنند تا آنها در انقلاب شرکت نکنند.

    حیدرعمواوغلی با حمایت و همکاری ستارخان و با کاردانی و جانفشانی خویش درمدت کوتاهی که بیشتر از ده روز طول نکشید مشکل نان را در شهرخوی و کل منطقه با هوشمندی به نفع مردم حل کرد و محتکران را وادار ساخت که گندم را در اختیار مردم قرار دهند.

    مردم نیز برای او ترانه ای ساختند و بدین گونه از وی قدردانی کردند که خیلی زود بر سر زبانها افتاد وسپس بسیار معروف شد : (به ترکی آذربایجانی) (به فارسی) عمواوغلی گلدی خویا عمواوغلی به خوی آمد خویلولارا قرار قویا برای خوئیها قرار و مدار گذاشت یتیملرین قارنی دویا تا شکم یتیمان همه سیرشود یاشاسین گوزل عمواوغلی زنده باد عمواوغلی خوب خدمات درخشان حیدر عمواوغلی در جهت پیشرفت انقلاب مشروطیت در دوره ی دوم وهمچنین نقش او در ایجاد "حزب کمونیست ایران" دارای بسی اهمیت است.

    همان طور که اشاره شد فعالیت شاخه ی آذربایجان "فرقه ی اجتماعیون-عامیون" بسیار چشمگیر و پیشرفته تراز دیگر نقاط ایران بود.

    به جز حیدر عمواوغلی و علی مُسیو، برخی دیگر از روشنفکران انقلابی دیگر شهرهای آذربایجان نیز در دوره ی اول انقلاب، عضو این فرقه بودند که فعالیت بسیار مؤثری در انقلاب مشروطیت داشتند.

    میرزا جعفر ناطق حسین زاده از شهر خوی و عظیم عظیم زاده از شهر زنجان که در پایان دوره ی دوم انقلاب به دارآویخته شدند، میرزا اسدالله غفار زاده که مدتی بعد، یکی از مؤسسین "حزب کمونیست ایران" شد، از اعضای فعال این فرقه در آذربایجان محسوب میشدند.

    در پرتو جانفشانی ها و خدمات گرانبهای سوسیال- دمکراتهای آذربایجان، سخن معروف احمد کسروی اغراق نیست که "جنبش مشروطه را تهران آغازید و تبریز پاسداری کرد و به انجام رسانید"؛ جانبازی ها و مبارزات مجاهدین تبریز تحت رهبری ستارخان در دوره ی "استبداد صغیر" منجر به زانو درآمدن محمد علی میرزا شد و توده های مردم را برانگیخت و نشان داد که شرقیان هم شاینده ی زندگی آزاد هستند.

    رهبران و فعالین شاخه ی "فرقه ی اجتماعیون-عامیون" در تبریز در عرصه ی نظری و اندیشه های انقلابی وسیاسی نیز مقام شاخصی داشتند.

    وجود برخی اسناد مهم درباره ی بحث های سیاسی و نظریه پردازی انقلابیون تبریز در سالهای 1285 تا 1287 خورشیدی (1908-1906 میلادی)، درجه و رشد آگاهی اعضای رهبری فرقه در تبریز را نشان میدهد.

    یکی از این اسناد "صورت جلسه ی شماره ی یک مورخ 16 اکتبر 1908 سی نفر از سوسیال- دمکراتهای تبریز" است که از آرشیو جورج پلخانف، مارکسیست نامی روسیه در دهه ی آخر قرن نوزدهم، به دست آمده است.

    (15) در آن جلسه دو نظر درباره ی لزوم ایجاد حزب سوسیال- دمکرات "خالص" و "مستقل" در ایران مورد مذاکره و بررسی قرار گرفت که اهمیت تاریخی دارد.

    طرفداران نظریه ی اول استدلال می کنند که ساختار جامعه ی ایران وارد مرحله ی تکامل سرمایه داری شده است و درکشور نطفه هایی از شکل گیری "صنعت" به وجود آمده، در نتیجه امکان کار روشنگری میان کارگران پیشرو و فعال در جهت ایجاد یک حزب "خالص" پدید آمده است.

    این دیدگاه بر آن است که در صورت عدم فعالیت سوسیال- دمکراتها ممکن است " بورژوازی از پرولتاریا در جهت منافع خود استفاده کند همچنان که در انقلاب 1789 فرانسه و در انقلابهای 1830 و 1848 اتفاق افتاد." "امروز نیز در ایران مبارزه ی فعال را مردم، یعنی در درجه ی اول عناصر فاقد مالکیت، انجام میدهند." پشتیبانی مطلق از شعارهای بورژوازی در حقیقت، به معنای دفاع از این طبقه و جلوگیری از رشد انقلاب خواهد بود.

    این دیدگاه استدلال می کند که سوسیالیست های ایران نباید و "نمی توانند با نمایندگان بورژوا- دمکرات آمیخته شوند." زیرا "سوسیالیست و دمکرات دارای دو جهان بینی مختلف اند." درک از مفهوم دمکراسی یک سوسیالیست با یک دمکرات، از لحاظ پیگیری مناسبات اجتماعی و نگرش آنها نسبت به جنبش های اجتماعی و انقلاب متفاوت است.

    افزون بر این اگر سوسیالیستها " متکی به نقطه نظر و منافع پرولتاریا باشند باکامیابی بیشتری میتوانند در انقلاب بورژوازی شرکت کنند." لذا طرفداران این دیدگاه پیشنهاد میکردند که "گروه سوسیال- دمکرات خالص تشکیل شود، در نتیجه رهنمود میدادند که روشنفکران و کارگران آگاه و فعال ایران باید از راه تبلیغ، تهییج و تشکیل توده های کارگری برای مبارزه ی طبقاتی آماده شوند." نظریه ی دوم بر آن بود که در ایران هنوز شرایط عینی و ذهنی برای متشکل و متحد ساختن کارگران آگاه دریک حزب "خالص" و "مستقل" به وجود نیامده است.

    طرفداران این دیدگاه پیشنهاد می کردند که " فعلا صلاح است که از فعالیت سوسیال دمکراسی خالص دست برداشته، صفوف دمکراسی عام را تقویت کرده و آن را از عناصر مرتجع پاک کرد و به موازات آن به تشکل های دمکراتیک آن کمک نمود و به مثابه رادیکالترین عناصر در آن فعالیت نمود." آنها بر آن بودند که پیشنهاد آنها یک مسأله ی اصولی نیست، بلکه "مصلحت سیاسی و تدبیر تاکتیکی" است.

    در آن جلسه طبق رونوشت سند، پیشنهاد و دیدگاه اول با اکثریت 28 رأی در برابر 2 رأی پذیرفته شد.

    ولی مسایل مورد اختلاف همچنان باقی میماند و حل نمی شود.

    بخشی از سوسیال- دمکراتهای تبریز به کارل کائوتسکی و جورج پلخانوف مراجعه می کنند.

    کائوتسکی، از مارکسیست های معروف آلمان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در نامه ی خود به سوسیال- دمکراتهای تبریز علیه تشکیل و فعالیت سوسیال دمکراسی خالص و مستقل، موضع گیری میکند و خاطر نشان میکند که چون رشد اقتصادی در ایران هنوز پرولتاریای صنعتی به وجود نیاورده است، پس سوسیالیست های ایران فقط باید در مبارزهی دمکراتیک توده ها شرکت جویند.

    مطابق این سند یکی از سوسیال- دمکراتهای تبریز با نام مستعار "واسو" (خاچاطوریان) در نامه ی مورخ نوامبر 1908 به پلخانوف، درستی نظریه ی کائوتسکی درباره ی اوضاع و شرایط اجتماعی سیاسی ایران را مورد تردید قرار داده و مینویسد " در ایران پرولتاریا وجود دارد.

    دراین صورت آیا سوسیال- دمکراتها حق دارند از متشکل کردن کارگران و مبارزه درجهت افزایش دستمزد آنان خودداری کنند؟" در این نامه "واسو" اطلاعات مهمی درباره ی فعالیت سوسیال- دمکراتهای تبریز به پلخانوف ارایه میکند.

    او تأکید میکند که سوسیال- دمکراتهای تبریز "نفوذ زیادی" در میان کارگران دارند .

    کارگران نیز به سوسیال- دمکراتها احترام میگذارند.

    "واسو" گزارش میدهد که در تاریخ 28 اکتبر 1908 در جریان انقلاب مشروطیت، سه کارخانه ی چرم سازی در شهر تبریز که درمجموع دارای 150 نفر کارگر بودند، با هماهنگی سوسیال- دمکراتها اعتصاب کردند و سرانجام درتاریخ 31 اکتبر این اعتصاب به نفع کارگران پایان یافت، مزد آنها اضافه شد و کارفرما قبول کرد که کارگران اعتصابی را اخراج نکند.

    در همان زمان یکی دیگر از سوسیال- دمکراتهای شهر تبریز با نام مستعار "آرشاویز" (چلنگریان ) در نامه ی خود به پلخانف مینویسد که "سوسیال- دموکراتهای تبریز گروه کوچکی از روشنفکران هستند که تبلیغ و ترویج ایده های مارکسیستی را هدف خویش قرار داده اند." مطالعه ی این اسناد، رشد سیاسی و مواضع ایدئولوژیکی و اطلاعات تشکیلاتی سوسیال- دمکراتهای تبریز را مشخص میکند.

    محتوای این اسناد، دستاوردهای مهمی در جنبش سوسیال دمکراسی ایران به شمار میرود که شایسته ی توجه و بررسی بیشتر است.

    رادیکالیسم "انجمن تبریز" به ویژه "مرکز غیبی" از رابطه ی مستقیم و مستمر آنها با فرقه ی "اجتماعیون-عامیون" نشأت می گرفت.

    این نهادها تحت تأثیر افکار سوسیال دمکراسی، پلاتفرم مترقی و پیشرفتهای را در آذربایجان و نقاط دیگر ایران به مورد اجرا گذاشتند و در دوره ی اول مشروطیت که از مرداد ماه 1285 تا تیرماه 1287 طول کشید، مدارس نوینی را در تبریز و بعد در تهران بر پا ساختند و مشارکت اجتماعی ملیت های مختلف ساکن ایران، همچون ارمنی ها، آسوریها، کردها، عربها، لزگیها و گرجی ها را در شاخه های مختلف مجاهدین در شهرهای شمال ایران تقویت کردند.

    افزون براین، اعضای فرقه که در درون انجمنها و شاخه های مختلف مجاهدین در شهرهای شمال ایران فعالیت داشتند، موجب رشد و بالندگی این انجمن ها شدند، در ضمن با نفوذی که در انجمن ها داشتند، توانستند از طریق آنها به شکل گیری و توسعه ی اتحادیه های کارگری که در آن سالها در ایران به وجود آمده بودند، کمک های جدی نمایند.

    این انجمن ها که بیشتر اعضای آنها را کارگران و پیشه وران و دیگر زحمتکشان شهر و روستا تشکیل میدادند، در واقع نقش وظایف و خدمات احزاب و سازمانهای سیاسی را که در آن زمان هنوز در ایران رشد نیافته بودند ، ایفا میکردند؛ به همین دلیل ضروری است که به روند و شکلگیری جنبش کارگری از یک سو و گسترش انجمنها از سوی دیگر در دورهی اول مشروطیت بپردازیم.

    شکلگیری اتحادیه های کارگری اوایل دههی قرن نوزدهم، تاریخ آغاز فروپاشی نظام مالک- رعیتی سنتی در ایران است که طی آن درنتیجه ی نفوذ و رقابتهای خانمانسوز روسیه ی تزاری و امپراطوری انگلستان شرایطی به حکومت ضعیف و فاسد ایران تحمیل شد که بر اساس آن تولیدکنندگان و تجار بورژوازی نوپای ایران در وضعیت نامساعدی نسبت به رقبای خارجی قرار گرفتند.

    (16 ) به طور مثال معافیت سرمایهداران و تجار خارجی از پرداخت 5 درصد مالیات راهداری؛ علاوه بر ارزانی محصولات خارجی موجب شد که کالاهای خارجی به تدریج در نیمهی دوم قرن نوزدهم، کالاهای ایرانی را از بازار بیرون رانده و بازرگانان و بورژوازی ایران را با ورشکستگی روبرو ساختند و به خاطر سرازیر شدن کالاهای خارجی و انتقال ثروتهای طبیعی و انسانی به خارج از مرزهای ایران، امکانات سرمایهگذاری و رشد بازار را برای بورژوازی ایران که به طورعمده تجاری بود، محدود کرد و تولید، به ویژه تولید در صنایع کوچک و نو پا دچارنقصان جدی و ساختاری شد.

    روند انحطاط اقتصادی به قدری با شتاب انجام گرفت که بعضی از مورخین تاریخ اقتصاد ایران، آن را آغاز پروسه ی " نیمه مستعمره" شدن و یا جذب ایران به زنجیره ی نظام بین المللی و سرمایه ی جهانی می دانند ووقتی این شرایط، گریبانگیرایران شد، نیاز دولت و حکومت ایران به منابع مالی، بنا به علت وجود رقابت های استعمارگران کهن امپراطوری انگلستان و روسیهی تزاری افزایش یافت.

    کشورایران که دراواسط قرن شانزدهم (دهههای 1540 و 1550 میلادی) مالیات فقط یک شهربزرگ همچون تبریز به طور تقریبی برابر با کل مالیات کشور فرانسه بود، در اواسط قرن نوزدهم بودجهی کل کشور تا یک دهم بودجهی کشور فرانسه آن زمان کاهش یافت.

    میتوان گفت بازرگانی خارجی در کشور ایران تا اوایل قرن نوزدهم مازاد درآمد داشت، ولی پس از دههی 1860 به تدریج تحت فشار استعمارگران با کسری پرداختها و تراز بازرگانی خارجی مواجه گشت.

    کاهش درآمد کشور در آغاز قرن بیستم، موجب شکاف فزایندهای در موازنهی صادرات و واردات در سالهای 1895 تا 1904 میلادی، در آستانهی انقلاب مشروطیت شد.

    محمدعلی کاتوزیان در کتاب "اقتصاد سیاسی ایران"، چاپ نهم، 1380 خورشیدی، در مورد شکاف در توازن صادرات و واردات کشور ایران مینویسد: "سهم منسوجات در صادرات ایران د ر بین سالهای 1850 تا 1880 میلادی به شدت پایین آمد؛ از 61 به 19 درصد.

    سهم منسوجات نخی و پشمی از 23 درصد به یک در صد کل صادرات کاهش یافت.

    این در حالی بود که سهم پنبه از 1 به 7 درصد کل افزایش یافت.

    افزون بر این، صادرات پارچه ایران نه فقط به طور نسبی، بلکه به طور مطلق نیز کاهش یافته و از سوی دیگر واردات پارچه (به طور مطلق) افزایش سریعی داشت و از مجموع این موارد میتوان دریافت که بر سر بازار داخلی و صنعت نساجی ایران چه آورده شده" و سرانجام ایران چگونه از یک کشور قدرتمند آسیایی به یک کشور توسعه نیافتهی "پیرامونی" در اوایل قرن بیستم تبدیل گشت.

    (17) پروسهی نیمه مستعمره شدن ایران نه تنها بورژوازی تجاری و نوپای ایران، بلکه صنعتگران شهر و روستاهای ایران را نیز به فلاکت و در بدری کشید.

    در حالی که بازرگانان بزرگ بورژوازی تجاری ایران توانایی آن را داشتند که با خرید اراضی و داد و ستد با سرمایهداران خارجی، خود را نجات داده و هستهی اصلی "بورژوازی کمپرادور" ایران را بنا نهند؛ صنعتگران کوچک با از دست داد ن وسایل تولید خود و همچنین زحمتکشان شهر و روستا با بیکاری مزمن روبرو گشته و راه مهاجرت در پیش میگرفتند.

    با اینکه بیشتر ایرانیان مهاجر درشهرهای ایالات قفقاز به ویژه در باکو؛ اقامت داشتند، ولی تعداد قابل توجهی نیز در نقاط دیگر روسیه ی تزاری به ویژه در شهرهای آسیای مرکزی (ترکستان غربی یا ترکستان شرقی، کشورهای تشکیل دهندهی آسیای مرکزی فعلی) ساکن بودند.

    دردو دههی اول قرن بیستم، 68 هزار نفر ایرانی در شهرهای مختلف ترکستان روسیه اقامت داشتند.

    آنها به تدریج با محیط اجتماعی کشور میزبان پیوند خورده وبا دیگرعناصراجتماعی رابطه برقرار کردند و به اتحادیههای کارگری که در آن مناطق توسط فعالین سوسیال- دمکرات روسیه (جناح بلشویک) در حال شکلگیری و سازماندهی بودند، پیوستند؛ به طوری که در بخشهای بعدی این نوشتار شرح داده خواهد شد، از میان مهاجرین ایرانی ساکن این شهرها برخی از کارگران ایرانی پیشرو با فعالیت و پشتکار خویش توانستند که پس از بازگشت به ایران در ترویج اندیشههای آزادیخواهی و تشکیل اتحادیههای کارگری و سرانجام انتقال حزب کمونیست ایران به داخل کشور نقش بسزایی ایفا کنند.

    (18) مهاجرت صنعتگران و کارگران ایرانی به ایالات قفقاز و ایالات آسیای مرکزی روسیهی تزاری، به ویژه به ترکمنستان و اُزبکستان، علت دیگری نیزداشت و آن گسترش سریع سرمایهداری نوپای روس در مناطق ایالات قفقاز و آسیای مرکزی بود.

    نیاز روز افزون بورژوازی روس به کار ارزان و تشدید استثمار کارگران، بورژوازی روسیه را با جنبش کارگری نیرومندی تحت رهبری "حزب سوسیال دمکرات کار روسیه" روبرو ساخت.

    به همین دلیل ورود نیروی کارارزان از "ممالک محروسهی ایران" میتوانست انحصار نیروهای کارگری مبارز در مناطق قفقاز و آسیای مرکزی را شکسته و سطح دستمزد را به حداقل ممکن کاهش دهد.

    بنابراین، نفوذ نیروهای امپریالیستی در ایران و رقابت آنان برای استقرار هژمونی سیاسی و اقتصادی در ایران از یک سو و نیاز مبرم بورژوازی روسیه به کار ارزان از سوی دیگر میتوانند دو عامل عمده در مهاجرت و گسیل وسیع ایرانیان در آغاز قرن بیستم به ایالات قفقاز و آسیای مرکزی محسوب گردند.

    مدارک بسیاری در دسترس مورخین اقتصاد سیاسی است که نشان میدهند که دولت روسیهی تزاری مهاجرت کارگران را حتی تشویق میکرده است.

    از سال 1270 تا سال 1290 خورشیدی (1910-1891) نزدیک به 200 هزار کارگر ایرانی جهت یافتن کار، راهی مناطق جنوبی قفقاز و آسیای مرکزی روسیهی تزاری شدند.

    تنها از شهر تبریز در سال 1270 خورشیدی (1891 میلادی) نزدیک به 27 هزار ویزا برای مهاجران ایرانی صادر شده است.

    همین تعداد درسال 1282 خورشیدی (1903میلادی) به 33 هزار ویزا رسید و یک سال قبل از آغاز جنبش مشروطیت درکل کشور ایران بیش از 71 هزار ویزای مهاجرت برای ایرانیان صادر شده است.(19) ضمن اینکه درهمین سالها، بسیاری از کارگران و صنعتگران ایرانی، بدون اجازهی رسمی و بدون پاسپورت، برای یافتن کار به طور غیر قانونی به ایالات مختلف روسیهی تزاری و ترکیه ی عثمانی مهاجرت کردهاند.

چکیده: نگاهی بر تاریخچه احزاب سیاسی در ایران که از سالهای مشروطه با تشکیل حزب اجتماعیون عامیون به رهبری حیدر عمو اوغلی اشکال سازمان یافته ای بخود گرفت، تا به امروز بیانگراین مهم است که تشکیل احزاب در کشور دارای موانع ساختاری، تاریخی، فرهنگی و قانونی جدی است. فراز و فرود ساخت یابی و ساخت شکنی احزاب، سازمانها و گروه های سیاسی درایران خواه در دوره مشروطه، خواه دوره پهلوی ها و خواه ...

در بررسي موضوع عدالت، نگاهي گذرا به آراي کارل مارکس (Karl Marx) از متفکران جنبش سوسياليستي سده¬ي نوزدهم مي¬افکنيم. کارل مارکس در آغاز ملهم از فلسفه¬ي روشنگري اروپا و انديشه¬ي اعتقاد به پيشرفت در آن و بويژه ايده¬هاي راديکال دمکراتيک انقلاب فرانسه بود

نظری اجمالی: در اصل 44 قانون اساسی صراحتاً به بخش تعاون بعنوان یکی از پایه های نظام اقتصادی جمهوری اسلامی‌ایران اشاره شده است. فعالیت بخش تعاون بسیار گسترده و وسیع است و صرفاً به امور اقتصادی و بازرگانی محدود نمی‌شود بلکه بسیاری از فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و عمرانی را نیز در بر می‌گیرد. لذا با توجه به مزیت های بخش تعاون که از نقاط مثبت بخش خصوصی نیز برخوردار است این بخش ...

رشد جنبش کارگري در چنين شرايطي، نتيجه¬ي منطقي نقد عملي پيامدهاي سرمايه¬داري بود و بطور همزمان نظريه¬هاي ضدسرمايه¬داري اعم از ايده¬هاي اصلاح¬طلبانه و يا انقلابي آن را پديد آورد. گرايش¬هاي انسانگرايانه و انتقادي ليبرال در آغاز نقش مهمي در اين راستا دا

علي اسفندياري مشهور به نيما يوشيج در 15 جمادي الاول سال 1315 هجري قمري برابربا 11 نوامبر سال 1897 ميلادي در دهکده يوش به دنيا آمده است اين تاريخ برابر است با 21 آبان ماه سال 1276 شمسي . يوش زادگاه نيما دهکده اي است ييلاقي از دهستان اوز رود بخش نور ش

با گذشت نزدیک به یک و نیم قرن از ظهور طبقه‌ی کارگر به عنوان طبقه‌ای که توانست اولین حکومت خود را در پاریس در سال 1871 تشکیل دهد، در شرایطی هستیم که نه تنها وضعیت کارگران بهتر نشده است، بلکه با پیشرفت تکنولوژی و گسترش آن، بار سنگین جامعه‌ی طبقاتی بر دوش کارگران و مزدبگیران روز به روز بیشتر می‌شود. امروزه شاهد آن هستیم که هر روز عرصه بر نیروی کار تنگ‌تر شده و فشار بر آن افزایش ...

برگرفته از تارنماي آذرپادگان قفقاز و ديرينه سياسي و تاريخي آن و نقش عوامل پان‌ترکسيم و مارکسيسم در تحريف تاريخ دکتر جعفرزاده افشين پيشينه تاريخي آذربايجان و ناحيه‌اي که اکنون به نام آذربايجان شوروي سابق يا جمهوري آذربايجان در قفقاز ناميده مي‌شود ،

برگرفته از تارنماي آذرپادگان قفقاز و ديرينه سياسي و تاريخي آن و نقش عوامل پان‌ترکسيم و مارکسيسم در تحريف تاريخ دکتر جعفرزاده افشين پيشينه تاريخي آذربايجان و ناحيه‌اي که اکنون به نام آذربايجان شوروي سابق يا جمهوري آذربايجان در قفقاز ناميده مي‌شود ،

پیشینه تاریخی آذربایجان و ناحیه‌ای که اکنون به نام آذربایجان شوروی سابق یا جمهوری آذربایجان در قفقاز نامیده می‌شود ، برای کارشناسان و دانشمندان ژئوپولتیک به روشنی آشکار بوده و اهل خرد و پژوهش را در این مقوله اختلاف چندانی نیست . سرچشمه‌های ادبی و متن‌های معتبر تاریخی و نقشه‌های جغرافیای بجا مانده از گذر سال‌ها ، چنان فراوانند که محافل آکادمیک و نظریه‌پردازان برجسته در کلیات قضیه ...

نهاد دولت همواره نقشی تعیین کننده در توسعه اقتصادی ایفا نموده است. با اینهمه، اهمیت دولت در توسعه اقتصادی، چه درعمل و چه در نظر، از فراز و نشیب های متعددی گذشته است. علم اقتصاد با نام اقتصاد سیاسی و به عنوان شاخه ای ازعلم سیاست، برای کمک و مشاوره دادن به دولتمردان در اداره امور اقتصادی، متولد شد. با گسترش سرمایه داری، عنصر سیاسی این شاخه ازدانش، به مرور کم رنگ گردید و در پایان ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول