دوران کودکی تا رحلت سید روحالله مصطفوی موسوی خمینی (۲۰ جمادیالثانی ۱۳۲۰ قمری - ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ شمسی)، روحانی و مرجع تقلید شیعه ایرانی با مرتبه آیتالله رهبر انقلاب ۱۳۵۷/انقلاب اسلامی ایران.
نام پدرش آیتالله سید مصطفی موسوی و نام مادرش هاجر احمدی بود.
وی در پنج ماهگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و عمهاش پرورش یافت.
گرچه سال ولادت وی طبق شناسنامه سال ۱۲۷۹ است، اما خود تصریح کردهاست، که تاریخ صحیح آن ۳۰ شهریور ماه ۱۲۸۱ است.[نیاز به ذکر منبع] وی در ساعات پایانی روز ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ در سن ۸۷ سالگی بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفت.
فرزندان وی مصطفی، صدیقه، فریده، لطیفه، فهمیه، سعیده، و احمد هستند.
نسب شناسی بر پایه خاطرات آیت الله پسندیده که در روزنامه شرق سال دوم - شماره۵۴۷ به تاریخ پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۴ - - ۱۱ اوت 2005 مقدمه آن آورده شده است ایشان هندی زاده بوده اند این مطلب پیش تر در روزنامه اطلاعات دوران پهلوی نیز چاپ شده بود: "براى مقدمه مى نگارم؛ با این که من سید مرتضى هندى سابق و پسندیده فعلى در نظر نداشتم و ندارم در عداد نویسندگان و یا گویندگان درآیم و در خودم صلاحیت و لیاقت مطلب نگارى را نیافته ام ولى بر حسب ضرورت و لزوم و شاید تکلیف الهى و شرعى موظف باشم مختصرى از نسب نامه خودم و بالاخص برادر کوچک و گرامم حضرت امام خمینى مرجع عالى قدر تقلید اکثریت قاطع تشیع و رهبر عالى مقام مسلمین ایران و ممالک و ملل اسلامى و مستضعفین دنیا را تا آنجا که در نظر دارم و تماس داشته و با ادله قطعیه و شواهد موجود دریافته ام یا با قرائن و شواهد و همچنین امارات برایم ظن حاصل شده با توجه به مشهودات هشتاد و چند ساله و معلومات خاص خودم از قباله ها و مهرنامه ها و نوشته هاى موجود و اطلاعات و گفتارهاى بزرگ ترهاى فامیل و اقوام که در حافظه ام مانده بدون تعریف و تمجید یا تنفیذ و تکذیب و یا اغراق و طرفدارى از اقوام و اقارب یا طرد و رد افراد ناموافق یعنى مخالفین و احیاناً دشمنان احتمالى و یا یقینى، از روى نهایت صحت و حقیقت براى ضبط در تاریخ بنویسم و خداوند را به شهادت مى طلبم که علاقه و دوستى با اشخاص و یا کدورت و نقار با افراد و جماعت در احوال من سال هاى سال است تأثیر خلاف گویى را زدوده و با موافق و مخالف جز راه راستى و عدل و حق و انصاف طریق دیگرى در پیش ندارم." دوران کودکی و نوجوانی روحالله به گفته خود در روز ۳۰ شهریور ۱۲۸۱ هجری شمسی (بیستم جمادی الثانی ۱۳۲۰ (قمری)/۲۱ سپتامپر ۱۹۰۲ (میلادی)) در شهرستان خمین از توابع اراک ایران دیده به جهان گشود.
وی کوچکترین فرزند خانوادهاش بود.
او یک دو برادر و یک خواهر بزرگتر داشت، که عبارتاند از مرتضی، نورالدین- که در نوجوانی فوت نمود- و آغازاده خانم.
شرایط تربیتی پدرش آیت الله سید مصطفی موسوی از معاصرین آیت الله العظمی میرزای شیرازی بود.
سید مطصفی پس از آنکه چند سال در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمد، به ایران بازگشت و در خمین پناه مردم و مرجع آنان در امور دینی بود.
در حالی که بیش از ۵ ماه از ولادت روحالله نمیگذشت، خوانین خمین سید مصطفی را که با زورگویی آنان مبارزه میکرد، در مسیر خمین به اراک با گلوله کشتند.
بستگان او براى اجراى حکم قصاص به تهران (دار الحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردد.[1] وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادرش «بانو هاجر»، عمهاش «صاحبه خانم» که بانویی شجاع و حقجو بود و دایهاش «ننه خاور» سپری کرد.
عمادالدین باقی درباره آنها میگوید: «روح الله که آخرین و کوچک ترین فرزند بود، تحت تربیت عمه اش صاحب خانم قرار گرفت و گویا بارها خاطرات مربوط به زندگی و شهادت پدرش را از زبان او شنیده بود...
ننه خاور دایه روح الله نیز از زنان نادر روزگار بود.
او که در شیر دادن به روح الله به هاجر یاری میرساند، اسب سواری ماهر بود و حتی از روی اسب تیراندازی میکرد و به هدف میزد.» روحالله در خانوادهای اهل علم و دین و نسبتاً متمول[نیاز به ذکر منبع] بزرگ شد.
همچنین با توجه به جایگاه خانوادگی روحالله، وی از کودکی مورد توجه و احترام مردم خمین و کمره بود.[نیاز به ذکر منبع] ر.ک.
باقی، عمادالدین، کودکی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴ تحصیلات ابتدایی در قرن سیزدهم خورشیدی در بیشتر مناطق ایران و از جمله خمین تقریباً مدرسه به شکل امروزی وجود نداشت و آن گروه از مردم که به تربیت و تحصیلات فرزندان خود اهمیت میدادند، آنها را به مکتب خانه میفرستادند، تا خواندن و نوشتن و قرآن و ادبیات فارسی بیاموزند.
تبعاً روحالله نیز به مکتب فرستاده شد و نزد «ملا ابوالقاسم» به فراگیری «عم جز»، گلستان و بوستان سعدی و چند کتاب ادبی دیگر پرداخت.
پس از اتمام این دروس کسانی که میخواستند به تحصیل ادامه دهند، به اراک میرفتند.
اما با توجه به وقوع جنگ جهانی اول و اوضاع آشفته کشور، دیگر امکان مسافرت به اراک برای نوجوانان وجود نداشت.
لذا بزرگان خمین تصمیم گرفتند، مدرسهای به سبک مدارس جدید ایجاد کنند.
این مدرسه سه معلم داشت، که یکی مدیر بود و سر کلاس درس هم میرفت و یکی دیگر از آنها به نام میرزاعلی خان، معلم زبان فرانسه و یک فرد معمم نیز معلم زبان فارسی بود.
«آقا شیخ فضلالله» عموی مادر روحالله نیز معلم شرعیات بود.
روحالله نیز به این مدرسه رفت.
علاوه بر آن خانواده وی که از وضع مالی خوبی برخوردار بودند، برایش معلم سرخانه گرفتند.
نام این معلم «افتخارالعلما» بود و در غیاب او مادرش به شاگردان درس میداد.
آیت الله پسندیده برادر بزرگ روحالله میگوید سواد مادرش بیشتر از خود افتخارالعلما بود و من نزد مادرش هیات، نجوم و حساب میخواندم.
روح الله پس از آن که مقطع ابتدایی را نزد افتخارالعلما تمام کرد، درس مقدمات را نزد «محمدمهدی داعی» شروع کرد.
«حاج میرزا نجفی» شوهر خواهر روحالله نیز منطق را به او تدریس کرد.
ر.ک.
باقی، عمادالدین، کودکی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴ شرایط سیاسی و اجتماعی شرایط اجتماعی و سیاسی ایران و خمین در سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ که همزمان با نوجوانی روحالله بود، بسیار آشفته بود.
حکومت مرکزی ضعیف شده بود و خوانین محلی قدرت یافته بودند و بر مردم بسیار ستم میکردند و پدر روحالله نیز قربانی همین خوانین شد.
علاوه بر آن در جای جای کشور اشرار دستجات مختلفی تشکیل داده و به شهرها و آبادیها حمله کرده و مردم را غارت میکردند.
لذا مردم از کودکی و نوجوانی روحیه سلحشوری یافته، میآموختند که برای حفاظت از خود با اشرار و بیگانگان مبارزه کنند.
امام خمینی خود درباره دوران کودکی و نوجوانی اش میگوید: من از بچگی در جنگ بودم...
ما مورد هجوم «زلقیها» بودیم، مورد[هجوم] «رجبعلیها» بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حال که تقریباً شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا میرفتیم، سنگرها را سرکشی میکردیم...
ما در همان محلی که بودیم یعنی خمین که بودیم، سنگربندی میکردیم.
من هم تفنگ داشتم.
منتها من بچه بودم به اندازه بچگی ام.
بچه شانزده هفده ساله، ما تفنگ دستمان بود و تعلیم و تعلم هم میکردیم...
ما سنگر میگرفتیم و با این اشراری که بودند و حمله میکردند و میخواستند بگیرند و چه کنند [مقابله میکردیم].
هرج و مرج بود...
یک دفعه هم یک محله خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند.
ما هم جزء آنها بودیم.» روحالله سیزده سال داشت که جنگ جهانی اول آغاز شد و هرچند ایران اعلام بیطرفی کرده بود، لشکریان روسیه، انگلستان و عثمانی از شمال، جنوب و غرب وارد ایران شدند و کشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند و وی شاهد بود، چگونه در نبود حکومت مقتدر مرکزی فوجی از سپاه روس در مسیر خود خمین را مورد تاخت و تاز قرار دادند.وی خود خاطره جنگ جهانی اول را به یاد میآورد.
او میگوید:: «من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست...
من کوچک بودم لکن مدرسه میرفتم و سربازهای شوروی[روسیه تزاری] را در همان مرکزی که ما داشتیم، در خمین، من آنها را آنجا میدیدم.
ما مورد تاخت و تاز واقع شدیم در جنگ بین المللی اول.» [3] روح الله پانزده سال داشت، که وبا در ایران شایع شد و عمه و سپس مادرش فوت کردند.
باقی، عمادالدین، جوانی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴ دوران جوانی و تحصیلات حوزوی تحصیلات مقدماتی در خمین روحالله نزد «محمد مهدی (دایی)» دروس تحصیل مقدماتی را شروع نمود و نزد «حاج میرزا نجفی خمینی» مقدمات منطق و نزد برادر بزرگش مرتضی سیوطی و شرح باب حادی عشر و منطق و مقداری از مطول را در خمین آموخت.
[4] روحالله نزد «محمد مهدی (دایی)» دروس تحصیل مقدماتی را شروع نمود و نزد «حاج میرزا نجفی خمینی» مقدمات منطق و نزد برادر بزرگش مرتضی سیوطی و شرح باب حادی عشر و منطق و مقداری از مطول را در خمین آموخت.
[4] کوچ کشیدن به اراک در سال ۱۲۹۸ ه.ش.
در حالی که روحالله ۱۹ سال داشت برای ادامه تحصیل علوم دینی به حوزه اراک میرود و در مدرسه سپهداری اقامت میکند.
در آن زمان علمای بزرگی همچون آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی مرجع تقلید در این مدرسه تدریس میکردهاند و غیر از روحالله خمینی طلابی نظیر سیدمحمدرضا گلپایگانی و احمد خوانساری به دانش افزایی مشغول بودهاند.
وی باوجود آن که قبلاً مقداری از منطق، مطول و سیوطی را در خمین نزد برادر بزرگش مرتضی خوانده بود، اما در اراک ابتدا به درس شیخ محمد گلپایگانی میرود تا دوباره منطق بیاموزد و در این فن تبحر بیشتری یابد.
و نیز نزد «شیخ محمدعلی بروجردی» رفته و مطول را فرا میگیرد و نزد آقای شیخ عباس اراکی شرح لمعه را میخواند.
روح الله در این ایام در اراک منبر هم میرفتهاست.
کوچ کشیدن به قم در نوروز سال ۱۳۰۰ ه.ش.
آیت الله شیخ عبدالکریم حائری آماده کوچ کشیدن به قم بود و میخواست در کنار بارگاه حضرت معصومه مدرسه علمیهای دایر کند که اساس حوزه علمیه قم شد.
در قم عدهای از علما بویژه آیت الله شیخ محمدتقی بافقی گرد ایشان میآیند و میخواهند که وی در قم ماندگار شود.
تبعاً وقتی او به قم میآمد، شاگردان او و طلاب حوزه اراک هم غالباً روانه قم میشوند.
اندکـی پـس از کوچ کشیدن آیه الله العظمـی عبد الکریـم حایری یزدی روحالله نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حـوزوی را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـی کرد.
وی باقیمانده مباحث کـتاب مطـول (در علـم معانی و بیان) را نزد آقا مـیـرزا «محمـد علـی ادیب تهرانـی» و دروس سطح را نزد آیتالله سید محمد تقـی خـوانساری و بیشتر نزد آیتالله سـیـد عـلی یثربی کاشانی و دروس خارج فـقـه و اصـول را نزد آیتالله العظمی عبدالکریـم حایری یزدی میآموزد.[5] همچنین فلسفه را از حاج سید ابوالحسن قزوینی و ریاضیات (هیئت، حساب) را نزد ایشان و آقا میرزا علی اکبر یزدی آموخت و عمده علوم معنوی و عرفانی را به مدت هفت سال از آقامیرزا محمد علی شاهآبادی بوده فراگرفت.[6] ر.ک.
باقی، عمادالدین، جوانی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴ دوران بزرگسالی زندگی خانوادگی روحالله در سال ۱۳۰۸ خورشیدی با خانم «خدیجه ثقفی» معروف به «قدس ایران»، دختر محمد ثقفی تهرانی ازدواج نمود.[7] فعالیتهای علمی روحالله خمینی در بیان خاطراتش میگوید: «از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن ایشان به تقاضای آقایان مثل مرحوم آقای مطهری به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود.»[8] فعالیتهای سیاسی هر چند فعالیتهای علمی و سیاسی روحالله خمینی به هم پیوستهاست و مباحث درسی فقهی وی نیز آمیخته با مباحث سیاسی بودهاست، اما در این بخش به فعالیتهای مشخصاً سیاسی وی پرداخته میشود و مباحث نظری سیاسی در بخش ولایت فقیه آورده شدهاست.
روحالله خمینی از کودکی و نوجوانی به علت شرایط خاص سیاسی و اجتماعی با مسأله حکومت و قدرت سیاسی درگیر بودهاست.
او با تمام وجود ستم قدرتهای محلی خمین به مردم و بخصوص خانواده خود را چشید.
همچنین اشغال ایران را در خلال دو جنگ جهانی توسط قوای روسیه و انگلیس از نزدیک مشاهده کرد.
لذا تبعا امر سیاست، قدرت و حکومت برای او اهمیت ویژهای یافتهاست.
اما به ظاهر نخستین بار طی سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۶ با امر سیاست و حکومت در معنای خاص آن مواجه شد.
وی هر چند در قم به تحصیل اشتغال داشت، اما درشکه کرایه میکرد و به تهران میآمد، تا به نطقهای مدرس در مجلس شورای ملی گوش فرا دهد و بشدت تحت تأثیر شخصیت مدرس بود.
بخصوص او شاهد درگیری سیاسی بین مدرس و رضا شاه بود.
ولایت فقیه خمینی و انقلاب ایران در زمان سلطنت محمدرضا پهلوی، آیت الله خمینی همواره ضد حکومت شاه سخنرانی و مردم را تشویق به شورش میکرد.
در سال۱۳۴۳ به خاطر مخالفت با حق رای دادن زنان و انقلاب اصلاحات ارضی [نیاز به ذکر منبع] به خارج از ایران (ترکیه، عراق و در نهایت فرانسه) تبعید شد و پس از ۱۴ سال در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران بازگشت.
وی در ۱۲ بهمن و روز بازگشتش به ایران در میان هواداران خود در بهشت زهرا به سخنرانی پرداخت و مسئولین نظام پادشاهی را به چالش کشید و در عین حال وعدههای خیالی و غیر قابل اجرا به مردم داد.
به عنوان مثال برق و آب را مجانی اعلام کرد و پول نفت را به عنوان جیرهٔ ماهانه برای همه ایرانیان مقرر کرد، اما بعد از انفلاب و در عمل نتوانست به وعده های خود عمل کند، و در مقابل آمار تورم دهها برابر شد و در آمد سرانه مردم کاهش جشمگیری یافت.
ده روز بعد انقلاب ایران به طور رسمی پیروز اعلام شد و او به عنوان رهبر این انقلاب زمام امور را در دست گرفت.
با دستور وی در 24 بهمن 1357 دادگاههای انقلاب مسئول محاکمه فعالان سیاسی و اجرایی نظام پادشاهی گشتند و عدهٔ زیادی با حمایت آیت الله خمینی [نیاز به ذکر منبع] در روزهای نخستین اعدام شدند.
در پاسخ به سازمانها و نهادهای حقوق بشر،آیت الله خمینی اینگونه پاسخ داد: "اینها،متهم نیستند بلکه محکومند و باید به عنوان محاربه از روی زمین برداشته شوند.اصل این است که ما اینها را محاکمه نکنیم چون اینها محکومند."[نیاز به ذکر منبع] انحلال مجلس سنا، دستور به تشکیل مجلس مؤسسان برای نوشتن قانون اساسی جدید، برگزاری همهپرسی فروردین ۱۳۵۸ برای برقراری نظام جمهوری اسلامی, تقریباً به ابتکار او, بلافاصله در دستور کار قرار گرفت.
خمینی و برخورد با مخالفان نوشتار اصلی: اعدامهای سیاسی در دوران خمینی پس از انقلاب ایران به دستور آیتالله خمینی، برای محاکمه عوامل رژیم شاه صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد.[9] آیت الله خمینی در یک سخنرانی دو روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی- که طی آن بهشتی و ۷۲ تن دیگر از وزرا، نمایندگان و شخصیتهای برجسته نظام جمهوری اسلامی ایران به قتل رسیدند- در تاریخ ۹/۴/۱۳۶۰ چنین میگوید: «من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند میگویم و آن اینکه اینطور نباشد که یک جنایتی واقع شد، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و خدای ناخواسته با زندانیانی که الان هستند، ولو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند، با خشونت غیر انسانی عمل کنند.
با آرامش و با احترام عمل کنند.
لکن دادگاهها احکام را با دقت بررسی کنند، آنها را بر محکمهها بنشانند و ازشان استفسار کنند.
با قاطعیت هرچه باید بکنند، عمل کنند، لکن این طور نباشد که حالا از باب اینکه یک دسته از ما به وسیله همین گروهها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند خدای ناخواسته به خلاف موازین اسلام رفتار کنند و من میدانم نمیکنند، گرچه آنهایی که باید به شما تهمت بزنند، تهمت را میزنند.»[10] از جمله کارهای وی صدور حکم ارتداد(خروج از دین اسلام)و مهدوالدم بودن سلمان رشدی به جرم نگارش کتاب آیات شیطانی،در سال 1367 است.
محاکمه زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ نوشتار اصلی: اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در تابستان سال ۱۳۶۷ خورشیدی، و با فاصله کوتاهی پس از پایان جنگ ایران و عراق، تعداد زیادی از زندانیان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در زندانهای ایران به صورتی گسترده اعدام شدند.
دستور اعدام گسترده مخالفان به وسیله آیتالله خمینی صادر و اجرای آن به کمیته ای سه نفره سپرده شد.
آثار خمینی شرح دعای سحر شرح حدیث رأس الجالوت حاشیه امام بر شرح حدیث رأس الجالوت التعلیقه علی الفوائد الرضویه شرح حدیث جنود عقل و جهل مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) سرالصلوه آداب نماز (آداب الصلوه) رساله لقاءالله حاشیه بر اسفار کشف الاسرار انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه ۲ جلد بدایع الدرر فی قاعده نفی الضرر الرسائل العشره رساله الاستصحاب رساله فی التعادل و التراجیح رساله الاجتهاد و التقلید مناهج الوصول الی علم الاصول ۲ جلدی رساله فی الطلب و الاراده رساله فی التقیه رساله فی قاعده من ملک رساله فی تعیین الفجر فی اللیالی المقمره کتاب الطهاره - ۴ جلد تعلیقه علی العروه الوثقی المکاسب المحرمه ۲ جلد تعلیقه علی وسیله النجاه رساله نجاه العباد حاشیه بر رساله ارث تقریرات درس اصول آیه الله العظمی بروجردی تحریر الوسیله ۲ جلد ترجمه تحریر الوسیله ۴ جلد ترجمه تحریر الوسیله ۴ جلد کتاب البیع - ۵ جلد حکومت اسلامی یا ولایت فقیه کتاب الخلل فی الصلوه جهاد اکبر یا مبارزه با نفس رساله توضیح المسائل مناسک حج «احکام مطابق با فتاوای حضرت امام خمینی (س)» تفسیر سوره حمد استفتائات ۳ جلد دیوان شعر امام سبوی عشق ره عشق باده عشق نقطه عطف محرم راز مقام رهبری در فقه اسلامی با استفاده از کتاب البیع مسائل امر به معروف و نهی از منکر از تحریر الوسیله مسئله قضاوت از کتاب تحریر الوسیله جهاد نفس از کتاب اربعین حدیث رابطه نیت و اخلاص از کتاب اربعین حدیث صحیفه امام «مجموعه آثار امام خمینی (س)» ۲۲ جلد صحیفه نور وصیتنامه لمحات الاصول کوثر ۳ جلد منشور روحانیت وعده دیدار فریاد برائت آوای توحید پانویس برگرفته از سایت روحالله خمینی رضایی شریف آبادی، مسعود و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، تهران: دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، چاپ سوم:۱۳۸۱، ص ۱۴۸ منابع یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۸۴ پایگاه اطلاعرسانی امام خمینی(نقل مطالب این سایت با ذکر مأخذ مجاز است.) پیوند به بیرون راه توده -بنیادگرائی مذهبی پایگاه اطلاعرسانی امام خمینی پایگاه پژوهشی انقلاب اسلامی روحالله الموسوی الخمینی نوشتههایی درباره آیتالله خمینی پایگاه موسسه تنظیم و نشر آثار (امام) خمینی راه توده در مورد اعدامهای زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ گزارش سازمان عفو بینالملل در مورد اعدامهای زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها، روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد.
پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود.
در حـالیکه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه نمى گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد.
بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به .تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید.
وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است.
همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.
هجرت به قـم، تحصیل دروس تکمیلى وتدریس علوم اسلامى اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد.
که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سیـد عـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد .
پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم گـردیـد.
در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد .
حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و ...
همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.
امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است.
مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتیـب قیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمیـنى و اسلامـى بـودن انگیـزه ها، و شعارها و هدفهـاى قیام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیکه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى کند : مـن هـر دو جـنـگ بیـن المللـى را یادم هست ...
مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتیـم در خـمیـن، مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول.
حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ...
ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم، مـورد هـجـوم رجـبعلیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود، بـچـه بودم، دور ایـن سنگـرهایى که بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند، آنجا مى رفـتیــم سنگرها را سرکشـى مى کردیـم کـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و مدارک تاریخـى و غیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـارکنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیکتاتـورى پدید آورد که در سایـه آن هـزار فامیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاکـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید .
در چنینـى شرایطـى روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یکـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد.
آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد واندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد.
عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند.
مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمیـه قـم را آیات عـظـام : سید محمد حجت، سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند.
در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید.
آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود کـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد.
ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمیـنـى به سرعت تعقیب شـد.
شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.
امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعیـت حـوزه ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانى همچون آیـه الـلـه مـدرس تکـمیل مى کرد دریافـته بـود که تـنها نقـطـه امیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى که پـس از شکست مشروطیت و بخصـوص پـس از روى کار آوردن رضا خان پدید آمده است، بیدارى حوزه هاى عـلمیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.
امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهیـه کرد و بـه آیـه الـلـه بـروجردى ( ره) پیشـنهاد داد.
ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت .
اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود.
لایحه انجـمـنـهاى ایالتى و ولایتى کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن، سوگـند به قرآن کریـم و مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کاندیـداها تغییر مـى یافت در 16 مهـر 1341 ه - ش به تصـویب کـابیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد.
آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى دیگر بـود.
حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقیـقا بـه منظور قانـونـى کـردن حضـور عناصر بهایـى در مصـادر کـشـور انتخاب شـده بـود.
چـنانکه قـبـلا نیـز اشاره شد پـشتیـبـانى شـاه از رژیـم صهیـونیـستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایـتهاى آمـریـکـا از شـاه بـود.
نـفـوذ پیـروان مـسـلک استعـمـارى بهـائیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـى بخشید.
امام خمیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر وکارساز بـود.
تلگرافـهـا و نامـه هـا سرگـشـاده اعـتـراض آمیز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت.
لحـن تلگرافـهـاى امام خمیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود.
در یکـى از ایـن تلگرافها آمده بـود : اینجانب مجددا به شما نصیحت مى کنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید واز عواقب وخیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسید وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلکت را به خطـر نیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد .
بدیـن ترتیـب ماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بـویژه از آنجهـت بـود کـه طى آن ویـژگیـهـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود.
باو جـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـنها، فـشـار آمریکـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت.
شـاه در دیـماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد .
امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند .
با پیشنهاد امام خمینى عیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد.
در اعلامیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفیـد شاه بـه انقـلاب سیـاه تعـبیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریکا و اسرائیل افـشا شده بود .
از سـوى دیگـر، شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفیـد نهاده بـود.
مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران مىآمد .
امام خمیـنى در اجـتماع مردم، بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـمـپیـمان بـا اسـرائیـل یاد مـى کـرد و مـردم را بـه قیام فرا مـى خـوانـد.
او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود : امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فروردیـن 42 ) اعلامیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تاءثیر شگـفت پیـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبیـنـش که تا مرز جانـبازى پیـش مـى رفت را بایـد در هـمیـن اصـالت انـدیشه، صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد .
سال 1342 با تحریـم مراسـم عیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد.
شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریکـا اصـرار مـى ورزیـد و امام خـمیـنى بر آگاه کردن مردم و قیـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـریکـا و خیـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت.
در چهـارده فروردیـن 1342 آیـه الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد کـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند.
این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و کیان حـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها، پاسخ تلگـراف آیـه الـلـه العـظـمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تاکیـد کرده بـود کـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست .
امام خمیـنـى در پیامـى( بـه تایخ 12 / 2 / 1342 ) بـمناسـبـت چهـلـم فاجعـه فیـضیـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـاکید ورزید وپیمانهاى شـاه و اسـرائیل را محکـوم کرد .