دانلود مقاله دولت موحدون اندلس

Word 94 KB 4415 26
مشخص نشده مشخص نشده علوم سیاسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • چکیده: در سال711.م/92.

    ق یک دسته از مسلمانان به رهبری طارق بن زیاد که نام وی در کلمه جبل الطارق ابدی شده است توانستند بخش اعظم اسپانیا را فتح کنند.

    اعراب قلمرو جدید خودرا در اسپانیا اندلس میگفتند وشهر قرطبه را به پایتختی برگزیدند.

    در سال756.م/139.

    ق فردی از خاندان بنی امیه بنام عبدالرحمن با کمک هوادارانش در اندلس به حکومت میرسد و حکومت مستقل امویان را در اندلس تاسیس میکند.

    دردوران اوج آن در زمان عبدالرحمان سوم912-961.م/300-350.

    ق انها خود را خلیفه" و" امیر المومنین" خواندند.

    درگیریهای داخلی بعدی بر سر جانشینی سبب تضعیف آنها شد.در سال 1031.م /422.

    ق شورای وزیران در قرطبه تشکیل شد و پایان خلافت امویان اندلس و تاسیس شورای دولتی را اعلام نمود .

    این شورا فقط بر (قرطبه)) حکومت میکرد و مناطق دیگر بدست حکام محلی اداره میشد.

    هر چند حکمرانان مسلمان نسبت به پیروان مذاهب دیگر با مدارا و تسامح رفتار میکردند اما استقبال ساکنین اسپانیا از دین جدید بسرعت افزایش می یافت .

    در این میان ، میل دستیابی به مزایای اجتماعی مسلمان بودن و تحسین فرهنگ اسلامی بعنوان تمدن مترقی تر جایگاه بر جسته ای داشت.

    خدمت خاص تمدن اسلامی اندلس را باید در حوزه شهر سازی و توسعه شهرها ونیز شکوفایی اقتصادی که در اثر احیای تجارت بوجود امد جستجو کرد.

    بر اثر متلاشی شدن حکومت مرکزی فشار دول مسیحی بر مسلمانان افزایش یافت بطوریکه که حکمران اشپیلیه یعنی المعتمد و فقهای مالکی حکومتش ، از حکومت مرابطون در افریقای شمالی تقاضای کمک کردند و مرابطون بعد از انجام ماموریتشان حکومت اندلس را در اختیار گرفتند.

    حکومت مرابطون در اندلس در سال 1145.م/535.

    ق پایان یافت و تا سال 1170.م/565.

    ق که اندلس تحت قدرت موحدون قرار گرفت ، هرج ومرج حکمفرما بود.

    اما موحدون نیز همانند مرابطون مدت زیادی دوام نیاوردند وبزود ی در سراشیبی سقوط افتادند.

    در این شرایط حملات دول مسیحی شمال اسپانیا افزایش یافت و قرطبه درسال1236.م /634.

    ق و اشبیلیه در سال 1248.م /645.

    ق بدست مسیحیان افتاد.

    در این ایام فردی بنام محمد بن یوسف ابن نصر حکومت نصریه را در غرناطه تاسیس کرد.

    این حکومت در سال 1238 .م /635.ق تأسیس شد و بعد از دو قرن ونیم در سال 1491.م/896.

    ق منقرض شد.

    در هنگامی که سراسر اروپا در توحش و جهل قرون وسطی فرو رفته بود ، در اندلس تقریبا همه سواد خواندن و نوشتن را داشتند.

    وجود مدارس ومراکز علمی متعدد از قبیل دانشگاهها وکتابخانه ها از مشخصات این دوره میباشد.

    دولت موحدون اندلس دولت موحدون" که بر اساس دیدگاههای خاص توحیدی مؤسس این دولت به این نام موسوم شده تحت تأثیر اندیشۀ مهدویت در سال 515 هجری بنیان نهاده شد و توانست بیش از یک قرن بر غرب سرزمین‌های اسلامی حکومت کند.[1] ابن تومرت و تشکیل دولت موحدون بنیانگذار این دولت، "محمد بن عبدالله تومَرت" در حدود 475 در هرغه یکی از قبایل مصامده در منطقۀ سوسِ مغرب بدنیا آمد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در زادگاهش در اوایل قرن ششم به قرطبه رفت، سپس طی سفری علمی به شرق اسلامی در سال 510 ه به مغرب باز می‌گردد و بساط موعظه و امر به معروف و نهی از منکر در می‌گستراند.[2] در مراکش افکار و اندیشه‌ های انقلابی‌اش تاب تحمل از مرابطون گرفت لذا او را به ترک مراکش واداشتند پس در سال 514 به قبیله‌اش برگشته و با نقل روایات پیامبر (ص) دربارۀ مهدی، مردم را به فراهم آوردن زمینۀ ‌ظهورش تشویق می‌کرد،[3] تا اینکه با افزایش شمار یاران و استحکام موقعیتش، خود را ملقب به مهدی معصوم کرده و در رمضان 515 ه از مردم بیعت گرفت و دولت موحدون را بنیان نهاد.[4] اقدامات ابن تومرت در اعزام مبلغ از یک سو و حملات نظامی علیه قبایل پیمان شکن، پیوستن دیگر قبایل بربر را به همراه داشت و پیروزی‌های نظامی اولیه او نیز این امر را تداوم بخشید.

    پس در سال 518 پایگاه حکومتش را از ایلجیز به تینملل منتقل کرد تا اینکه در سال 524 در پی شکستی سنگین در جنگ بحیره از مرابطون، خود نیز جان سپرد.[5] دوران شکوفایی دولت موحدون با مرگ ابن تومرت، "عبدالمؤمن بن علی" به عنوان خلیفۀ‌ مهدی، جانشین او شد و توانست با فائق آمدن بر معضلات و مشکلات ناشی از تبعات منفی شکست از مرابطون، شهرهای تحت سلطۀ مرابطون را یکی پس از دیگری فتح کرده و با غلبه بر دولت‌های مرابطون، اندلس و بنی حماد قلمرو موحدان را تا مغرب اقصی و أدنی و بلاد افریقیه و بسیاری از بلاد افریقیه و بسیاری از بلاد اندلس توسعه دهد.[6] با ادامه روند صعودی قدرت موحدین در زمان سه خلیفۀ ‌بعدی – یوسف و یعقوب، پسران منصور و قسمت عمدۀ خلافت ناصر – دوران شکوفایی موحدین رقم خورد، دوره‌ای که از سال 558 شروع و تا سال 610 ه ادامه یافت.

    از مهمترین ویژگی‌های این دوره توسعۀ عمران و رفاه مادی و خیزش فکری است.

    علوم در این عصر به مدد تشویق و صله‌های خلفا و نیز رقابت علمی شرق و غرب جهان اسلام از یک سو و بین اندلس و مغرب از سوی دیگر به سرعت شکوفا شده و دانشمندان بزرگی چون ابن عدی، ابن رشد، ابن میمون و...را به ثمر رساند.

    اقتصاد بواسطۀ برقراری امنیت در سراسر قلمرو زمینی و دریایی رونق گرفت و توسعه‌های عمرانی و صنعتی زیادی در جهت رفاه بیشتر مردم انجام شد که نماد برجستۀ این توسعه در عملیات آبرسانی به مزارع و شهرها و کاشی‌کاری‌ها و چراغ‌های دریایی نمود یافت.[7] دوران انحطاط و افول دولت موحدون این دولت قدرتمند با این سرزمین پهناور به جهت برخورداری از عناصر متعدد و قبایل ناهمگون پیوسته با مشکل شورش قبایل روبرو بود.

    در واقع می‌توان گفت که دوران ضعف و فروپاشی موحدون در سال 603 با به قدرت رسیدن "ناصر" آغاز شد.

    ضعف در ادارۀ امور مرکزی و سپس شکست از مسیحیان اسپانیا در جنگ عقاب در سال 609 به منزلۀ پایان همیشگی قدرت آنان در اندلس بود.

    مشکلات موحدون از سال 620 به جهت ضعف خلفا و دخالت بزرگان در امور دولت و به دنبال آن تسلط شیوخ و وزیران که ضعف امور اداری و نظامی را موجب گردید و کارگزاران دولتی را به استبداد کشید شدت گرفت[8] و سراسر قلمرو موحدون را غرق در فساد کرد، تا اینکه در سال 627 افریقیه نیز از قلمرو حکومت موحدون جدا شد.

    از طرف دیگر درگیری والیان با خلفاء موحدین نیز به شدت بر وحدت موحدون ضربه زد.

    والیان ایالات مختلف که غالباً از بین سادات بنی عبدالمؤمن انتخاب می‌شدند در دورۀ شکوفایی، جهت متمرکز ساختن حکومت خانوادۀ بنی عبدالمؤمن بسیار سودمند واقع شده و مانع نفوذ افسار گسیخته و خودآرائی شیوخ موحدین شده بودند در این زمان، خود مدعی خلافت شده و با خلیفه درگیر شدند.

    درگیری سادات بنی عبدالمؤمن بر سر حکومت این فرصت را برای مراکز قدرت به خصوص بزرگان موحدین فراهم آورد که در امور دولت نفوذ کنند.

    به دنبال آن شیوخ تسلط یافتند و وزیران چیزه شدند و کارگزاران راه استبداد را در پیش گرفتند و در نتیجه سلطۀ اداری به ضعف گرائید، نظم ارتش مختل و ناوگان دریایی از بین رفت، شورش‌ها گسترش یافت و خلفا در مقابله با آن عاجز ماندند چه برسد به مقابله با نیروهای خارجی، حتی وضع تا آنجا پیش رفت که خلفا برای سرکوب آنان از مسیحیان کمک گرفتند.

    این امر علاوه بر ایجاد مشکلات داخلی، جدایی ایالات مختلف را باعث گردید تا اینکه سرانجام در حالیکه قلمروشان تنها به مغرب اقصی محدود شده بود توسط "بنی مدین" در سال 667 از پا در آمدند.

    نظام سیاسی و اداری دولت موحدون دستگاه سیاسی دولت موحدون چه در زمان استقرارش در تینملل و چه بعد از انتقال مرکز حکومت به مراکش از سوی عبدالمؤمن در سال 541 هجری، همواره از خلیفه و مجالس (شوراها) مشاوره‌ای همچون شیوخ موحدین و مجلس خواص تشکیل یافته بود که خلیفه با مشورت با این مجالس و یا با موافقت آنها تصمیم می‌گرفت و نهادهای اجرایی مسئولیت‌های اداری نظامی و برنامه‌های دینی و آنچه را که اختیارات آن را در دست داشتند به اجرا در می‌آوردند.

    این نظام، نظام غالب در دولت موحدین در مراحل مختلف آن بود.[9] در طی دوران حکومت موحدون، ایالات بسیاری به مرکزیت شهرهای بزرگ آن شکل گرفت.

    والیان این ایالات و بخش‌های تابعه، در دوران قدرت خلفا از سوی خلفا و در دوران ضعف، خلفا با کسانی موافقت می‌کردند که از قدرتشان می‌هراسیدند.

    تأمین امنیت داخلی، بازرگانی با کشورهای مجاور، امور عمرانی و مقابله با دشمنان خارجی از وظایف والیان به شمار می‌آمد.

    ضمن اینکه در هر ایالتی در کنار والی، وزیری به همراه کاتب دیوانی و مسئول کارگزاری انجام وظیفه می‌کردند.

    تقسیمات اداری موحدین نشان دهندۀ این امر است که آنان این تشکیلات را بر اساس تشکیلات اداری دولت‌های پیشین بنا نهادند.[10] اندیشه ­های اعتقادی دولت موحدون از لحاظ اعتقادی به دلیل عدم التزام به مذهب‌های توحیدی خاص، اندیشه‌های توحیدی ابن تومرت و به تبع موحدون از وسعت و گوناگونی‌ خاص برخوردار بوده به طوری که در عقاید او آثار مذاهبی چون اشاعره، امامیه، خرمیّه و...

    به خوبی نمایات است.

    تاثیر مذهب اشعری در دلایل عقلی که ابن تومرت برای دفاع از عقاید دینی‌اش برگرفته است و همچنین در آنچه در تأویل متشابه به آن معتقد بود آشکار است تا آن حد که مراکشی او را جز در اثبات صفات، اشعری مذهب می‌دانست.[11] از لحاظ اعتقادی به دلیل عدم التزام به مذهب‌های توحیدی خاص، اندیشه‌های توحیدی ابن تومرت و به تبع موحدون از وسعت و گوناگونی‌ خاص برخوردار بوده به طوری که در عقاید او آثار مذاهبی چون اشاعره، امامیه، خرمیّه و...

    تاثیر مذهب اشعری در دلایل عقلی که ابن تومرت برای دفاع از عقاید دینی‌اش برگرفته است و همچنین در آنچه در تأویل متشابه به آن معتقد بود آشکار است تا آن حد که مراکشی او را جز در اثبات صفات، اشعری مذهب می‌دانست.[11] ابن تومرت امامت را به عنوان رکنی از ارکان دین می‌داند و اعتقاد به آن را بر همه واجب می‌شمارد.

    این عقیده توحیدی ابن تومرت در ایجاد جدایی روانی میان موحدین و دیگران نقش داشته است.

    ابن تومرت به تمام کسانی که به عقیده‌اش ایمان نداشتند اعم از بزرگ یا کوچک، آزاده یا برده، مرد یا زن نسبت کفر می‌داده.[12] موحدین ابن تومرت را امامی هم سطح با جمیع ائمه از آدم تا محمد (ص) از جانب خداوند و با اختیار او دانسته و اطاعت از او را توحید و عصیان علیه او و خلفایش را به منزلۀ خروج از توحید می‌دانستند.

    آنها بر این عقیده بودند که هیچ کس بر روی زمین به اندازۀ آنان ایمان نداشته است[13]پس جای شگفتی نیست که خود را حزب غالب خدا دانسته و عنوان حزب التوحید را بر خود نهند و در نامه‌های رسمی شان در دوران خلفای نخستین به کار برند.

    اما از زمان یوسف بن عبدالرحمان قرآن و سنت بعنوان دو منبع اصلی مورد توجه قرار گرفت و در بسیاری از امور به پیامبر (ص) و صحابه تأسی شد و این امر آنها را در این مذاهب به مذاهب ظاهری نزدیکتر نشان می‌دهد.[14] آنها وجود خلافت یا امامت را برای مسلمانان پیش از خلافت خود به جز خلافت خلفای راشدین به رسمیت نشناخته و قائل بودند که بعد از خلفای راشدین مردم گمراه شدند تا اینکه مهدی ابن تومرت ظهور کرده و آنان را از جهل نجات داد.

    تشکیلات دولت موحدون موحدین از تشکیلات حزبی متعددی برخوردار بودند که بر حسب پیشرفت و دگرگونی اوضاع بر پا می‌شده‌اند، از جملۀ این تشکیلات می‌توان از عشره، اهل خمسین، اهل سبعین، طلبه، حافظان و اهل الدار نام برد.

    عشره از پیشگامان و متقدمین انقلاب بودند و طلبه هم گر چه ابتدا نقش تبلیغی داشت اما در ادامه نقش‌های اداری، علمی، نظامی و...نیز پیدا کرد.

    حافظان بعد از تعالیم سخت علمی و عملی به حکومت ولایات گماشته می‌شدند و اهل الدار هم اطرافیان مخصوص خلیفه به شمار می‌آمدند.

    اما اهل خمسین از نمایندگانی تشکیل می‌شد که هر قبیله بعد از پیوستن به موحدین از خود معرفی می‌کرد.

    البته به احتمال زیاد خمسین بر عده دلالت نمی‌کرد بلکه نام تشکّل بود چه بسا تعداد این نمایندگان از پنجاه نفر هم کمتر می‌شد.[15] در حقیقت آنها بیانگر قبایل ششگانۀ موحدین بودند و فرق آنها با اهل سبعین در این مورد می‌توان برشمرد که اهل خمسین شورای ثابتی بود که به طور همیشگی گرد هم می‌آمدند اما سبعین گرد هم آیی نادر و موقت عده‌ای برگزیده از موحدین بلند پایه در امر بخصوص و فوق العاده بود.[16] تاریخ اندلس آنچه به اینجا پیوند دارد...

    مرابطون ملوک الطوایف دوم)دراندلس افول مرابطون حکومت مرابطون بر اندلس ویژگی های دوره مرابطون علل شکست موحدون حکومت موحدون بر اندلس ملوک الطوایف سوم و اوج گیری روند باز پس گیری اسپانیا توسط مسیحیان حکومت نصریه در غرناطه تاریخ اسلام تاریخ اندلس احیای حیات شهری و شهر نشینی در اندلس شکوفایی و رونق اقتصادی در اثر احیای تجارت دراندلس فتح اسپانیا اندلس در زمان خلافت اموی در دمشق تأسیس و تثبیت حکومت اموی اندلس بحران های اولیه دوران اوج وعظمت اندلس سقوط و انحطاط اندلس دلایل سقوط ملوک الطوایف اول در اندلس ویژگی های دوره ملوک الطوایف اول در اندلس دانش و هنر در عهد ملوک الطوایف اول اندلس نهضت بازپس گیری اسپانیا توسط مسیحیان صفحات جذاب ملوک الطوایف دوم در اندلس جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > دوره های تاریخی > عصر دین های جهانی جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > مناطق تاریخی > جهان اسلام > اندلس ویژگیهای اسپانیای اسلامی(اندلس): 1.شکوفایی و رونق اقتصادی در اثر احیای تجارت فراهم کردن امکانات لازم برای تجار‘تشکیل ناوگان تجاری در دریا‘برقراری امنیت در راههای زمینی.

    2.ادغام منحصر به فردعناصرفرهنگ مسیحی با تمدن اسلامی تحسین و اقتباس فر هنگ اسلامی بعنوان تمدن برتر توسط مسیحیان اندلس و تاثیر پذیری متقابل مسلمانان از فرهنگ لاتینی اهالی اندلس.

    3.احیای حیات شهری و شهر نشینی در اندلس رونق و شکوفایی حیات شهری و شهرسازی و توسعه ان بعد از رکود و افول آن در دوره ویزیگوتها .

    4.شکوفایی فرهنگی و علمی در موقعی که سراسر اروپا در جهل و بی خبری کامل بود اندلس به تنهایی پرچمدار دانش وتمدن در غرب بود.

    5.ساختار سیاسی وجمعیتی الف.منازعات داخلی در حکومتهای اسلامی درگیریهای داخلی بر سر جانشینی و کسب قدرت که به ضعف و انحطاط سریع انها می انجامید.

    ب.اولین نهاد سیاسی مستقل از خلافت اسلامی اولین حکومتیست که براساس ا ستقلال کامل از جامعه اصلی مسلسین تشکیل شد ج.تنوع عناصر جمعیتی در جامعه اندلس قبایل مختلف عرب ‘بربرهای شمال افریقا ‘بومیان نو مسلمان‘ بومیان مسیحی و یهودیان شنیدنی ها: مسیحیان اسپانیا ظاهرا با شستشو و حمام رفتن خیلی مخالف بودند 0 شاید چون مسلمانان ادامه...

    مراحل تحول اسپانیای اسلامی (اندلس): 1.فتح اسپانیا تا سقوط خلافت امویان در دمشق (711- 750.م/92- 132.

    ق) الف.

    فتح اسپانیا فتح اسپانیا بدست یک گروه از مسلمانان به رهبری طارق بن زیاد روی داد.

    ب.

    اندلس در زمان خلافت اموی در دمشق در سراسر این دوره اندلس به عنوان بخشی از امپراطوری اسلامی محسوب میشد.

    2.حکومت مستقل امویان اندلس (756 -1031.م/139-422.

    پیدایش و تثبیت (756-912 .م/139 -300) بعد از سقوط خلافت اموی بدست عباسیان فردی از خاندان بنی امیه بنام عبدالرحمن در سال 756.م /139.

    ق در اندلس به حکومت میرسد -تأسیس و تثبیت حکومت اموی اندلس - بحران های اولیه ب.

    دوران اوج وعظمت ( 912-976.م/300 -365.ق) دوران اوج حکومت اموی اندلس در زمان عبدالر حمان سوم و الحکم دوم بود.

    مهمترین واقعه این دوره برگزیدن عنوان " خلیفه"از طرف عبدالرحمن سوم در سال 929.م /316.ق بود ج.

    سقوط و انحطاط (976-1031.م /365 -422.ق) بعد از مرگ الحکم دوم بر سر جانشینی او و خلفای بعدی کشمکش در گرفت که این روند تا سقوط حکومت اموی اندلس در سال 1031.م ادامه یافت 3.تشکیل حکومت شورای دولتی وشکل گیری دوره ملوک الطوایف اول (1031 -1091.م/ 422-484.

    ق) درسال 1031.م /422.

    ق شورای دولتی تشکیل شد و پایان خلافت امویان اندلس و تاسیس شورای دولتی را در قرطبه اعلام نمود که منجربه استقلال حاکمان محلی در شهرها شد 4.حکومت مرابطون بر اندلس (1091-1145.م/484-535.

    ق) مرابطون بریاست یوسف بن تاشفین و به دعوت حکمرانان و بزرگان مذهبی برای جلوگیری از حملات مسیحیان اندلس را در اختیار میگیرند.

    5.ملوک الطوایف دوم (1145-1170.

    م/535-565.

    ق) سقوط حکومت مرکزی سبب هرج و مرج و درگیریهای داخلی شده ومنجر به قدرت گیری امرای محلی میشود.

    6.حکومت موحدون بر اندلس (1170-1223.م/565-620.

    ق) ابو یعقوب یوسف اول امیر موحدی توانست با یک رشته لشکر کشیهای مداوم برقسمتی از اندلس چیره شود.

    کاری که در زمان جانشینانش دنبال شد و به وحدت مجدد اندلس انجامید 7.ملوک الطوایف سوم و اوج گیری روند باز پس گیری اسپانیا توسط مسیحیان (1223-1248.م /620 -645.ق) ظهور مجدد حکومتهای محلی در اثر نبود یک دولت مرکزی به مسیحیان اجازه داد تا بعد از تصرف قرطبه و اشبیلیه به سمت جنوب اندلس پیش روند 8.حکومت نصریه در غرناطه (1238-1492.م /635- 898.ق) آخرین حکومت محلی مسلمانان در اندلس در سال1238.م توسط محمد بن یوسف در جنوب اسپانیا تاسیس شد.

    این حکومت به مدت دو و نیم قرن تا سال 1492.م /898.

    ق برقراربود نقل قول: " لین پول " مورخ انگلیسی : هیچ کشور دیگری در اروپا نتوانسته است وضعی مشابه دوران تسلط فرهنگی مورها (مسلمانان اسپانیا ) در اسپانیا داشته باشد 0بعضی دوران های کوتاه درخشش در اسپانیا و آلمان ، نمی توانند با دوران ممتد اولویت و برتری مورها برابری کنند 0 مورها مسلمانان از اسپانیا رانده شدند و پس از مدت کوتاهی ، اسپانیا مسیحی بکلی تیره و تاریک شد 0 واقعا چرا ؟

    کسی به من جواب بدهد !!

    1.چطور شد که میان مناطق مختلف جهان اسلام ، اندلس تا این حد از لحاظ فرهنگی و علمی رشد یافت ؟

    2.مراوده اندلس پیشرفته و مهد علوم و فرهنگ با اروپای قرون وسطی به چه نحوی بود ؟

    3.مسیحیان اسپانیا چه واکنشی نسبت به رواج فرهنگ و علوم در اندلس داشتند ؟

    4.چرا مسیحیان اسپانیا بعد از شکست مسلمانان ، حمام ها را خراب می کردند ؟

    مگر چه مسئله ای با شستشو داشتند ؟

    5.بقایای تمدن اندلس در اسپانیا مسیحی چه تأثیراتی برجای گذ اشت ؟

    6.جامعه و تمدن اسلامی بصورت یک پارچه ، از رود سند در هندوستان تا آن سوی اروپا و اندلس ، چه فضایی برای دانشمندان و اهل فرهنگ فراهم می نمود ؟

    مراوده ای گسترده میان انبوهی فرهنگ ها ، اقوام و ملل گوناگون ، از هندی تا ایرانی و ارمنی و گرجی و عرب و آفریقای و اهالی اندلس؟

    مطالعات تاریخی : 1.باستان شناسی(در حیطه شناخت تمدن ها ، فرهنگ ها و اقوام منقرض شده ) 2.فلسفه تاریخ 2.زبان شناسی( شناخت لهجه ها و گویش های پیشینیان ) شنیدنی ها مسیحیان اسپانیا ظاهرا با شستشو و حمام رفتن خیلی مخالف بودند 0 شاید چون مسلمانان آنجا خیلی به آن علاقه داشتند و به آن اهمیت می دادند و در همه جا گرمابه ها و حمام های بزرگ ساخته بودند 0 مسیحیان بعد از شکست مسلمانان دستور صادر کردند که " برای اصلاح کردن آداب مربوط به مورها ( مسلمانان اسپانیا ) " کسی از مورها حق ندارند که خودشان یا زنانشان یا کودکانشان یا هیچ شخص دیگر خود را چه در منزل و چه در جای دیگر بشویند و استحمام کنند 0 و تمام گرمابه ها و حمام های آنها باید ویران و خراب شود 0 پایان حضور مسلمانان در اندلس پس از تأسیس سلسله عباسیان، نخستین جایى که از مرکزیت جهان اسلام جدا شد، اندلس بود .خواندید که اندلس در اواخر قرن اول هجرى به وسیله سپاهى مرکب از عربها و بربرهاى مسلمان شمال افریقا فتح شد.در جریان فتح اندلس، قبایل ویزیگوت ساکن اسپانیا که از حکومت خود ناراضى بودند، با مسلمانان همکارى کردند.به همین جهت اگر چه ریاست و رهبرى اسپانیاى مسلمان با عربهاى مسلمان بود، اما رؤساى بربر و گوت هم داراى قدرت فراوان بودند.قدرت تقریبا مساوى عربها، بربرها و گوتها مانع از به قدرت رسیدن یک دولت کاملا قدرتمند مسلمان در اندرس مى‏شد.چنانکه گوتها همگى مسلمان نشدند و عده زیادى از آنها مسیحى باقى ماندند .فتح نواحى مسیحى نشین شمال اسپانیا و گسترش اسلام در تمامى آن سرزمین نیز ناتمام ماند .بنى امیه براى حفظ حاکمیت خود بر اندلس، یکى از رؤساى عرب ساکن آنجا را عامل خود قرار مى‏دادند، اما این شخص در برابر نافرمانى بربرها و گوتها قدرت چندانى نداشت و همراهى قبایل عرب با وى، معمولا براى حفظ موقعیت خودشان در برابر اقوام دیگر بود.در حالى که اندلس داراى چنین اوضاعى بود، بنى عباس موفق به سرنگونى حکومت بنى امیه شدند.در پى این واقعه، تعقیب امویان و قلع و قمع آنان آغاز شد و در نتیجه هر یک از بنى امیه در جستجوى یافتن پناهگاه به سویى گریختند.در این میان شخصى به نام عبد الرحمن از نوادگان هشام بن عبد الملک (دهمین خلیفه اموى) از چنگ عباسیان جان سالم بدر برد و به اندلس گریخت .او در سال 137 ه.ق (1) وارد اندلس شد (5 سال پس از تأسیس خلافت عباسى) و توانست تعدادى از قبایل عرب آنجا را با خود همراه سازد.در شرایطى که تعدادى از مسلمانان اندلس بى‏طرف بودند، نیروهاى متمایل به عباسیان متحمل شکست شدند و عبد الرحمن توانست قدرت را در دست گیرد.فاصله زیاد اندلس تا مرکز خلافت عباسیان، مانع از اقدام سریع و مؤثر بنى عباس براى تصرف اندلس شد و هنگامى که نیروهاى عباسیان به آنجا اعزام شدند، عبد الرحمن توانست همراهى گوتها و بربرها را با خود جلب کند.آنان در این مرحله حکومت عبد الرحمن را عامل حفظ استقلال سیاسى خود تلقى مى‏کردند.بدین ترتیب عبد الرحمن سلسله اموى اندلس را تأسیس کرد.

    عبد الرحمن و جانشینانش تا حدود صد سال بعد از تأسیس سلسله اموى اندلس، خود را امیر مى‏نامیدند.حکومت آنان جنبه دینى نداشت و عناصر کشورى و لشکرى آنان، ترکیبى از مسلمانان ومسیحیان بود.به همین دلیل نمى‏توانستند عنوان خلافت را که مفهومى صرفا اسلامى داشت، براى خود برگزینند.این امر اگر چه موجب آرامش داخلى قلمرو آنان مى‏شد، لیکن مقابله با دولتهاى مسیحى مستقل شمال اسپانیا را مشکل مى‏ساخت.بنابراین به دلیل هجوم مسیحیان به مرزهایشان، از اوایل قرن چهارم هجرى سیاست دینى مشخص‏ترى انتخاب کردند.در این زمان عبد الرحمن سوم حکمران اندلس، خود را خلیفه نامید.او با بهره‏گیرى از غیرت دینى مسلمانان، توانست مسیحیان شمال اسپانیا را شکست دهد.علاوه بر این، او در دریا نیز عرصه را بر مسیحیان تنگ کرد.در این زمان امویان اندلس، پا را از آن سرزمین فراتر نهاده قسمتى از شمال افریقا را هم تصرف کردند.این به معناى به مبارزه طلبیدن خلفاى عباسى بود.عباسیان نیز با دادن اختیارات به حکمرانان خود در شمال افریقا کوشیدند با امویان مقابله کنند.اما این اقدام سرانجام موجب کاهش هر چه بیشتر تسلط آنان بر شمال افریقا شد.

    بعد از سقوط امویان، اندلس از تسلط عباسیان بیرون شد.

    در آنجا نیز مثل بیشتر بلاد اختلاف مصرى و یمانى در میان بود.

    به سال 125 ابوالخطار یمانى بر اندلس تسلط یافت و صمبل بن حاتم که مصرى بود بر او بشورید و از ولایتدارى خلع کرد و یکى از مصریان را به ولایتدارى رسانید یمنیان میخواستند ابوالخطار را به مقام خویش باز برند اختلاف بالا گرفت و اندلس چهار ماه تمام ولایتدار نداشت عاقبت همگى بر ولایتدارى یوسف بن عبدالرحمن فهرى اتفاق کردند که مصرى بود و به سال 129 ولایت اندلس را بدو دادند و بنا شد یکسال ولایت بدست او باشد و سال بعد کار را بدست یمنیان دهد تا هر که را خواهند ولایتدار کنند و چون سال بگذشت یمنیان خواستند یکى از خویشتن را بولایت رسانند اما صمبل مقاومت کرد و گروه بسیار از ایشان را بکشت و باز بر ولایت یوسف اتفاق شد و کس بر او اعتراض نکرد تا عبدالرحمن اموى بر اندلس تسلط یافت.

    چون دولت اموى سقوط کرد و عباسیان به تعقیب و کشتار ایشان برخاستند یکى از بزرگان اموى عبدالرحمن پسر معاویه بن هشام از چنگ عباسیان به اندلس گریخت و دولت اموى اندلس را بنیان نهاد.

    جدایى اندلس از دولت عباسیان مایه ضعف ایشان بود اما منصور با همه کوششها که کرد نتوانست قدرت خویش را بر آن دیار استقرار دهد و به ناچار از در ملایمت درآمد.

    وقتى منصور از مسالمت کارى نساخت به پپین پادشاه فرنگ متوسل شد تا از او بر ضد عبدالرحمن کمک گیرد و فرستادگان بدربار او روان کرد که سالى چند در آنجا مقیم بودند و با فرستادگان وى بنزد منصور بازآمدند و باز بدربار پپین رفتند و براى وى هدیه‏هاى گرانبها بردند اما این گفتگوها ثمرى نداشت جز آنکه عبدالرحمن از هجوم فرنگیان بکشور خویش بیمناک شد و هرگز بصدد جنگ عباسیان نیفتاد بنابراین منصور در مانور سیاسى خویش به نسبت زیاد توفیق یافت و سیاست عباسیان را درباره اندلس پایه نهاد.

    بدوران مهدى همه دولتها از عباسیان حساب میبردند که این دولت بنهایت قدرت و وسعت رسیده بود اما آن اختلاف که میان خلیفه بغداد و اندلس بود مایه اضطراب بغداد بود که مهدى چون پدر قدرت امویان اندلس را بدیده حسد مینگریست و میخواست این دولت را از میان بردارد اما لشکر کشى به آن دیار میسر نبود که راه دراز بود و گذر دادن سپاه از صحراهاى آفریقا کارى دشوار مینمود و هم قوت عبدالرحمن اموى به حساب بود که وى در اندیشه بود دیار شام را از امویان بگیرد و اگر اوضاع اندلس اجازه میداد بدینکار اقدام کرده بود بدینجهت دو خلیفه در بغداد و اندلس بدشمنى و کینه قانع شدند و کوشش عملى بر ضد همدیگر کمتر کردند .

    ابن اثیر گوید: «مهدى عبدالرحمن بن حبیب فهرى را باندلس فرستاد و او از آفریقا گذشت دریا را پیمود و بسلیمان بن یقطان که ولایت بارسلن داشت نامه نوشت و او را به اطاعت خلیفه بغداد خواند اما سلیمان دعوت وى را نپذیرفت و فهرى خشمگین با گروهى از بربران به قلمرو او هجوم برد اما سلیمان ویرا بشکست و عبدالرحمن باقیمانده نیروى وى را تار و مار کرد و کشتیهاى او را بسوخت که فرار نتواند کرد فهرى در ناحیه والانس موضع گرفت و محصور شد اما مقاومتى سخت کرد و ترس وى بدلها افتاد و عبدالرحمن هزار دینار جایزه براى سرش معین کرد و یکى از بربران ویرا بکشت و سرش را به نزد خلیفه اندلس برد.

    بدینگونه سیاست مهدى که میخواست اندلس را به قلمرو عباسیان باز آرد بشکست انجامید.

    عبدالرحمن در قرطبه مستقر شد و قصر و مسجد بساخت و نام عباسیان را از خطبه برداشت و شوکت بنى مروان را که از مشرق برافتاده بود در مغرب تازه کرد و شورشیانى که در هر ناحیه فراوان بودند بدو پیوستند.

    عبدالرحمن سى و سه سال در اندلس حکومت کرد و بسال 172 بمرد.

    دوازده فرزند داشت که از آنجمله یازده پسر بود حکومت وى بدوران منصور و مهدى و هادى و هارون عباسى بود.

    هشام و حکم اول هشام اول جانشین عبدالرحمن شد که او را ولیعهد کرده بود مادر هشام کنیز بود حلل نام .

    عبدالرحمن در زندگى خویش ولایت مارده را بدو داده بود و رموز حکومت را به وى آموخته بود که به لیاقت وى اعتمادى داشت.

    هشام به سال 180 از پس هفت یا هشت سال حکومت بمرد، بگفته مقرى «وى اهل خیر و صلاح بود و جهاد بسیار کرد» .

    از پس هشام، حکم اول به ولایت رسید.

    روش وى با پدر اختلاف بسیار داشت که فقیهان را از دخالت در امور دولت دور کرد و گفت کار ایشان بجز انجام مراسم دین و قضا نیست و اینگروه بجنبیدند و هشام را لعن کردند و مردم را بشورش خواندند و چون حکم نگهبانان خاص از غلامان مزدور گرفت کینه ایشان سختتر شد و تباهى در راهها افتاد و آن گروه از مردم اندلس که به مسلمانى رو کرده بودند در قرطبه و طلیطله شورش فقیهان شهر را که یحیى لیثى و طالوت فقیه علمدار آن بودند نیرو دادند و حکم را از ولایتدارى بینداختند و با یکى از خاندان وى بیعت کردند و اینکار در ناحیه غربى قرطبه انجام شد حکم پایمردى کرد و در پیکار شورشیان فیروز شد و تیغ در ایشان نهاد و خانه‏ها و مسجدهایشان را ویران کرد و باقیمانده شورشیان بفاس و اسکندریه گریختند و چون بسیار شدند در آنجا تباهى کردند و عبدالله بن طاهر ولایتدار مصر به فرمان مأمون بر ایشان تاخت و مغلوبشان کرد و اجازه داد تا بجزیره کرت روند و همچنان ببودند تا پس از مدتها که فرنگان آن جزیره را بگرفتند.

    بدوران حکم دو عموى وى قیام کردند و طلیطله (تولدو) و بلنسیه (والانس) را بگرفتند و یکیشان از شارلمانى کمک خواست اما حکم در پیکارشان فیروز شد و هم ولایتدار بارشولونه (بارسلن) که استوارترین شهر اندلس بود بشورید و از شارلمانى مدد خواست و حکم سپاهى فرستاد و شهر را پس گرفت.

    ابن خلدون گوید: حکم نخستین کس بود که در اندلس سپاه مزدور گرفت و سلاح و وسایل جنگ ذخیره کرد و حشم و حواشى داشت و اسبان بر در خویش نگهداشت و غلامان بسیار فراهم کرد و ایشان را «گنگان» خواند که عربى گفتن نمیتوانستند و شمارشان پنجهزار بود مهمات امور را به کف خویش داشت، فرستادگان نهانى داشت که وى را از احوال عامه خبر میدادند.

    فقیهان و دانشوران و پارسایان را تقرب داد و پایه قدرت آیندگان را استوار کرد.

    شارل مارتل پادشاه فرنگ میخواست از آن اختلاف که میان عباسیان و امویان بود بهره گیرد و با مهدى عباسى نزدیک شد تا در بغداد نفوذى بدست آرد و از این نفوذ بر ضد امپراتور روم شرقى که رقیب وى بود استفاده کند.

    شارلمانى که پس از او بود میوه این سیاست را چید و با هارون الرشید دوستى کرد روابط هارون با امپراتور فرنگ گرم و دوستانه بود و بعکس با روم شرقى دشمنى بکمال داشت.

    شارلمانى هیئت سفارتى از دو مسیحى و یک یهودى ببغداد فرستاد که راه زیارت از دیار فرنگ بیت المقدس و هم راه تجارت دو کشور را بگشایند و از دانش مشرق چیزى بفرنگ برند، هارون سر آن داشت که با وى بر ضد امپراطور روم شرقى و خلیفه اندلس هم پیمان شود.

    اما این سفارت و نامه‏ها که در میانه بود نتیجه مهمى نداد جز آنکه هارون کلید کلیساى بیت المقدس را بنزد شارلمانى فرستاد و میان وى و خلیفه بغداد هدیه‏ها مبادله شد و مسیحیانى که بزیارت بیت المقدس میشدند از حمایت شارلمانى برخوردار بودند و این قضیه عواقب بزرگ داشت که شاهان فرنگ حمایت سرزمینهاى مقدس فلسطین را حق خویش دانستند و جنگهاى خونین صلیبى که براى شرق نزدیک مصیبتى همانند هائله مغول بود از آنجا مایه گرفت.

    از جمله هدیه‏ها که هارون به شارلمانى فرستاد و در فرنگ مایه شگفت کسان شد فیلى بود که به اکس لاشاپل پایتخت شارلمانى رسید و نام آن ابوالعباس بود و هم آن ساعت آبى زنگدار که پنداشتند ابزار جادوست و جز آن از تحفه‏هاى کمیاب مشرق چیزها بود که فرنگان ندیده بودند.

    عبدالرحمن اوسط 206 ـ 238 حکم بسال 206 از پس بیست و هفت سال حکومت بمرد و عبدالرحمن دوم بجایش نشست.

    وى در طلیطله بسال 176 بزاد و پدر در کار تربیت او دقت فراوان کرد، علوم شریعت و فلسفه آموخت و اوسط لقب یافت که عبدالرحمن اول بنیانگزار دولت اندلس بود و دوم عبدالرحمن ناصر بود و دوران او میان هردو بود.

    دوران وى به آرامش گذشت، خزانه آباد شد و قصرها و گردشگاهها بساخت و آب از کوهستانها بقرطبه آورد و پل‏ها بزد و خیابانهاى شهر را منظم کرد و بر وسعت جامع بیفزود و در بیشتر شهرهاى اندلس مسجدى بنا کرد که پهلوى آن مدرسه و شفاخانه بود، راههاى رومى قدیم را اصلاح کرد و علوم و ادبیات و فلسفه را رواج داد، بدوران وى در اندلس دانشوران معتبر پدید آمدند و اندلس بقدرت و ثروت و بسط علم با دولت عباسیان همانند شد.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

چکیده خلفای فاطمی توجه فوق العاده ای به اهل علم و کمال داشتند و از این رو دربار آنان مجمع علماء و فضلاء شده بود. شهرت علام نوازی و عالم دوستی ائمه فاطمی سبب شد که عده زیادی از علماء و ادباء و فلاسفه و حکماء و فقها و شعراء به دربار مصر روی آورند و اکثر آن ها مورد الطاف شاهانه واقع و از ندمای خاص دربار شدند و بعضی از آن ها بعد از کسب فیض و علم به میهن خود مراجعت می نمودند. فاطمیان ...

یکی از رویدادهای مهم ایران محسوب می شود . پیدایش این دولت که باید آن را سرآغاز عصر تازه ای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست موجب گردید استقلال ایران بر اساس مذهب رسمی تشیع و یک سازمان اداری بالنسبه متمرکز ، تامین گردد . گذشته از آن تاسیس و استقرار این دولت زمینه ای را فراهم ساخت تا خلاقیتهای فرهنگی و هنری معماری ، تداوم و امکان تجلی و رشد یابد و نمونه های بدیعی از این امور (‌ ...

اسلوب تحقیق دادن چشم اندازی از سیر تفکری فلسفی در ایران و تحلیل ولو عام و اجمالی از این سیر، در یک بررسی کوتاه، کاری است دشوار. جامعه ما جامعه ایست کهن سال و این جامعه طی عمر دراز و پر آشوب خویش، ای چه بس فراز و نشیب‌ها که پیموده و رنگ‌ها که پذیرفته است. برای آن که سیر تطور و تکامل حیات مادی و معنوی این جامعه دیرینه به خوبی مطالعه شود و به درستی و ژرفی تحلیل گردد، باید ده‌ها و ...

راهبرد اتحاد ملی و انسجام اسلامی خبرگزاری فارس: مقاله حاضر گامی است در این جهت تا راهبرد اتحاد ملی و انسجام اسلامی از دیدگاه حضرت امام(ره) هرچه بیشتر مورد کنکاش و تبیین قرار گیرد. چکیده: امام خمینی (ره) احیای اسلام ناب محمدی(ص) را به دور از التقاط و تحجر و پیرایه های خرافی و روشنفکری به عنوان راهکار بازیابی عظمت و موتور محرکه جهان اسلام به سمت ترقی و پیشرفت می دانستند.به اعتقاد ...

در سالهای ضعف و انحطاط بغداد که امراء ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با احیاء مرده ریگ باستانی در خاطر بسیاری از داعیه داران عصر، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، تحقق این رویاء آن هم در یک مدت کوتاه، تا حدی فقط برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید ...

ابن عربي ابوبکر محمّد بن علي بن محمّد بن احمدبن عبدالله بن حاتم طائي از عارفان بزرگ است. وي در سال ??? (ه.ق.) در شهر مورسياي اسپانيا به‌دنيا آمد.پدرش علي بن محمد از امامان فقه و حديث و از بزرگان زهد و پرهيز و تصوف بود و جدش نيز يکي از قضات اندلسي بو

پژوهش حاضر کوششي است براي تشريح وضعيت جامعه شيعه ،اين گزارش مبتني است بر يک رشته منابع جور و اجور; اعم از منابع درجه اول و دوم، از آثار عربي قرون ميانه تا نوشتههاي سياحان اروپايي و آثار مخالفان فعلي دولت سعودي. همچنين از نوشتههاي تاريخيِ سالشمارانه

نخستين خليفه عباسى، ابو العباس سفاح بود.سفاح به معناى کسى است که خون فراوان مى‏ريزد .اين لقب به نوعى، از القابى است که در برخى از روايات منسوب به پيامبر ص به «مهدى امت» داده شده است.مانند لقب منصور، هادى، مهدى، رشيد، امين و مأمون.جالب آن که به نقل ا

مقدمه پژوهش حاضر کوششی است برای تشریح وضعیت جامعه شیعه ،این گزارش مبتنی است بر یک رشته منابع جور و اجور; اعم از منابع درجه اول و دوم، از آثار عربی قرون میانه تا نوشتههای سیاحان اروپایی و آثار مخالفان فعلی دولت سعودی. همچنین از نوشتههای تاریخیِ سالشمارانه از قدیم تاکنون و گزارشهایی که ایرانیها و لبنانیهای شیعه و دیگر زائران مدینه نگاشتهاند. البته تصویر به دست آمده، از بسیاری جهات ...

سفاح نخستین خلیفه (132 136) نخستین خلیفه عباسى، ابو العباس سفاح بود.سفاح به معناى کسى است که خون فراوان مى‏ریزد .این لقب به نوعى، از القابى است که در برخى از روایات منسوب به پیامبر ص به «مهدى امت» داده شده است.مانند لقب منصور، هادى، مهدى، رشید، امین و مأمون.جالب آن که به نقل از مسعودى مورخ، لقب نخست وى مهدى بوده است.در جاى دیگرى اشاره کردیم که عباسیان، به مانند علویان، گرایش‏هاى ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول