دانلود تحقیق رنسانس و سه انقلاب فکری

Word 48 KB 4418 15
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نوزایی یا رنسانس(Renaissance) جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب‌های علمی و اصلاحات مذهبی و تغییرات هنری در اروپا شد.

    عصر نوزایی دوران گذار بین سده‌های میانه و دوران جدید است.

    معمولا شروع دوره نوزایی را در قرن چهاردهم در شمال ایتالیا می‌دانند.

    این جنبش در قرن پانزدهم شمال اروپا را نیز فراگرفت.

    دانش و هنر پیشرفتهای عظیمی در ایتالیای سدهٔ پانزدهم و شانزدهم بوجود آوردند.

    این احیای فرهنگی به رِنسانس (نوزایی) مشهور شده است.

    دانشمندان، سرایندگان و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام از میراث اصیل روم و یونان با دیدگانی تازه‌تر به جهان می‌نگریستند.

    نقاش‌ها به مطالعهٔ کالبد انسان پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیو‌هٔ واقع‌گرایانه‌ای نقاشی می‌کردند.

    فرمانروایان ساختمان‌ها و کارهای بزرگ هنری را سفارش دادند.

    این عقاید تازه بزودی در سراسر اروپا گسترش یافت.

    سه انقلاب فکری پایه هایی اساسی عصر رنسانس را تشکیل میدهند: 1- انقلاب فکری کوپرنیک 2- انقلاب فکری گالیله 3- انقلاب فکری دکارت 1- انقلاب فکری کو پرنیک: کوپرنیک نظریه زمین مرکزی را مردود شمرد و بجای زمین ، خورشید محوری یا خورشید مرکز را قرارداد.

    بااین نظر زمین دیگر مرکز جهان و انسان نیز دیگر اشرف مخلوقات نبود.

    این نخستین بحران وجدان انسان غربی بود.

    زیرا انسان موجودی بود در کیهان بیکران.

    نظریه خورشید محوری، انقلاب فکری بزرگی بود زیرا هم با اصول پذیرفته شده نجوم بطلمیوسی در تعارض بود و هم با نص کتاب مقدس.

    در سال ۱۵۱۴ کوپرنیک دست‌ نوشته کوتاهی را بین دوستان خود توزیع کرد که در آن دیدگاه‌هایش را درباره فرضیه خورشید مرکزی به اختصار بیان کرده بود.

    نوشته کوتاه کوپرنیک با استقبال زیادی روبرو شد و او را در جمع دانشمندان اروپایی نام‌آور گردانید اما کوپرنیک هنوز نظریه‌اش را قابل عرضه در محافل علمی نمیدانست و سال‌های بعد را صرف تحقیقات دقیق و جمع‌آوری شواهد و مدارک کرد تا به آن اعتبار بیشتری بخشد.

    در سال ۱۵۳۳ شهرت کوپرنیک به جایی رسیده بود که آلبرت ویدمانشتات منشی پاپ کلمنت هفتم یک رشته سخنرانی درباره نظریه او برای پاپ و گروهی از کاردینال‌ها در واتیکان ترتیب داد.

    در ۱۵۳۶ که تحقیقات کوپرنیک به اتمام رسید دیگر در اروپا دانشمندی نبود که درباره نظریه انقلابی او چیزی نشنیده باشد و بسیاری در گوشه و کنار قاره خواستار انتشار آن بودند.

    او حتی در کلیسا نیز حامیان پرنفوذی داشت؛ کاردینال نیکلاس فون شونبرگ در نامه‌ای خطاب به کوپرنیک نوشت: «...

    ای مرد فاضل امیدوارم که تقاضای مرا بیجا ندانی ولی مؤکداً از تو استدعا می‌کنم که کشف خود در باب کائنات را در معرض قضاوت دیگر نخبگان جهان قرار دهی و ضمنا در اولین فرصت ممکن شرحی از نظریه خود را همراه با جداول و هرچه که به آن مربوط است برای من ا رسال داری...» این نامه تشویق‌آمیز اگر چه برای کوپرنیک بسیار ارزشمند بود ولی کافی نبود تا او را به انتشار نظریه انقلابی‌اش متقاعد کند.

    وی همچنان به تکمیل تحقیقات خود ادامه داد تا سال ۱۵۳۹ که با ریاضیدانی به نام گئورگ یواخیم رتیکوس آشنا گردید و او را به شاگردی پذیرفت.

    این دو با هم نظریه جدید را مطالعه کردند.

    پس از دو سال رتیکوس با استفاده از اصول تئوری کوپرنیک کتاب ناراتیو پریما را درباره حرکت زمین نوشت و در ۱۵۴۲ به نام کوپرنیک بخشی از پژوهش او در مثلثات را منتشر کرد.

    در برابر اصرار شدید رتیکوس بالاخره کوپرنیک پذیرفت که شرح کاملی درباره نظریه خود فراهم کند و آن را به نورنبرگ بفرستد تا با نظارت او به چاپ رسد.

    سرانجام کتاب در ۱۵۴۳ منتشر شد.

    2- انقلاب فکری گالیله: در عصر رنسانس دومین انقلاب فکری را گالیله کرد که فزیک را مستقل از الهیات ساخت شاخص ترین متفکر رنسانس گالیله است.

    گالیله مفهومی تازه از حقیقت یعنی طبعیت را اعلام کرد که بنیاد های تعالیم کلیسا را متزلزل کرد.

    گالیله می گفت : حقیقت طبعیت همواره در برابر چشم های ماست.

    این حقیقت چیزی نیست که یک بار به انبیای بنی اسرائیل و حضرت مسیح وحی شده باشد.

    حقیقت طبعیت همواره در برابر چشمان ماست.

    اما برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود.

    زبان این حقیقت اشکال هندسی یعنی دایره و بیضوی و مثلث و امثالهم است.که در کتاب مقدس سخنی از ریاضی و هندسه به میان نیامده است.

    گالیله علم فزیک را سکولار کرد و آن را از الهیات مستقل دانست.

    تکیه گاه علم فزیک از آن پس خرد انسان بود.

    در عصر رنسانس دومین انقلاب فکری را گالیله کرد که فزیک را مستقل از الهیات ساخت شاخص ترین متفکر رنسانس گالیله است.

    گالیله قانون آونگ را کشف کرده بود قانون آونگ گالیله امروزه همچنان در امور گوناگون به کار می‌‌رود مثلاٌ‌ برای اندازه گیری حرکات ستارگان و یا مهار روند کار ساعتها از این قانون استفاده می‌کنند آزمایشهای او در باره آونگ آغاز فیزیک دینامیک جدید بود واکنشی که قوانین حرکت و نیروهایی را که باعث حرکت می‌‌شوند در بر می‌‌گیرد گالیله در سال ۱۵۸۸ در دانشگاه پیزا مدرک دکتری(استادی) گرفت و در همانجا برای تدریس ریاضیات باقی ماند.

    گالیلئو گالیله در ۲۵ سالگی دومین کشف بزرگ علمی خود را به انجام رسانید کشفی که باعث از بین رفتن یک نظریه به جا مانده دو هزار ساله شد و دشمنان زیادی برایش افرید در دوران گالیله بخش بسیاری از علوم بر اساس فرضیه‌های فیلسوف بزرگ یونانی – ارسطو که در قرن ۴ پیش از میلاد می‌‌زیست بنا شده بود اثر او به عنوان مرجع و سرچشمه تمامی علوم به شمار می‌‌آمد هر کس که به یکی از قانونها و قواعد ارسطو شک می‌‌کرد انسان کامل و عاقلی به شمار نمی‌آمد یکی از قواعدی که ارسطو بیان کرده بود این ادعا بود که اجسام سنگین تندتر از اجسام سبک سقوط می‌کنند گالیله ادعا می‌‌کرد که این قاعده اشتباه است به طوری که می‌‌گویند او برای اثبات این خطا از استادان هم دانشگاهی خود دعوت به عمل آورد تا به همراه او به بالاترین طبقه برج مایل پیزا بروند گالیله دو گلوله توپ یکی به وزن ۵ کیلو و دیگری به وزن نیم کیلو با خود برداشت و از فراز برج پیزا هر دو گلوله را به طور همزمان به پایین رها کرد در کمال شگفتی تمام حاضران در صحنه مشاهده کردند که هر دو گلوله به طور همزمان به زمین رسیدند گالیله به این ترتیب یک قانون فیزیکی مهم را کشف کرد(سرعت سقوط اجسام به وزن آنها بستگی ندارد).

    بعدها این اصل که به قانون "سقوط آزاد" یا "اصل هم ارزی" معروف شد، اساس فیزیک مدرن را بنا نهاد.

    آلبرت اینشتین، تئوری معروف خود "نسبیت عام" را بر پایه درستی همین اصل نگاشته است.

    گالیله همچنان موفق به ساختن یک نوع دوربین گردید ولی این دستگاه قدرت زیادی نداشت اما مطلب مهم این بود که اصل اختراع کشف شده بود و ساختن دوربین قوی تر فقط کار فنی بود.

    این دوربین به رئیس حکومت« ونیز» تقدیم شد و در کنار ناقوس سن مارک گذاشته شد سناتورها و تجار ثروتمند در پشت دوربین قرار گرفتند و همگی دچار حیرت و تعجب شدند چون آنها خروج مؤمنین را از کلیسای مجاور و کشتیهایی را که در دورترین نقاط افق در حرکت بودند مشاهده نمودند ولی گالیله فوراٌ دوربین را به طرف آسمان متوجه ساخت مشاهده مناظری که تا آن زمان هیچ چشمی قادر به تماشای آن نبود شور و شعفی فراوان در گالیله به وجود آورد گالیله مشاهده نمود که ماه بر خلاف گفته ارسطو که آن را کره‌ای صاف و صیقلی می‌‌دانست پوشیده از کوه ها و دره هایی است که نور خورشید برجستگی های آنها را مشخص تر می‌‌سازد به علاوه ملاحظه نمود که چهار قمر کوچک به دور سیاره مشتری در حرکت هستند و بالاخره لکه‌های خورشید را به چشم دید دانشمند بزرگ در سال ۱۶۱۰ تمام این نتایج را در جزوه‌ای به نام« کتاب قاصد »آسمان انتشار داد که موجب تحسین و تمجید بسیار گشت ولی انتشار کتاب قاصد آسمان فقط تحسین و تمجید همراه نداشت بلکه جمعی از مردم بر او اعتراض کردند و از او می‌‌پرسیدند چرا تعداد سیارات را ۷ نمی‌داند و حال آنکه تعداد فلزات ۷ است و شمعدان معبد ۷ شاخه دارد ودر کله آدمی ۷ سوراخ موجود است گالیله در جواب تمام سؤالات فقط گفت با چشم خود در دوربین نگاه کنید تا از شما رفع اشتباه شود.

    مشاهدات و پژوهشهای گالیله او را به این وادی رهنمون شدند که فرضیه‌های علمی را که بر اساس آنها زمین در مرکزیت عالم قرار داشت و خورشید و ستارگان به دور آن می‌‌گشتند مردود می‌‌شمرد.

    نزدیک به نیم قرن پیش از آن کوپرنیک اثر بزرگ خود را که طی آن ثابت کرد خورشید در مرکز دستگاه ستاره‌ای ما ست و زمین و سیاره ها به دور آن می‌‌گردند- در معرض اذهان عموم قرار داده بود.

    3- انقلاب فکری دکارت: سومین انقلاب فکری را دکارت براه انداخت، دکارت عقل بشر را بجای کتاب مقدس و سنت پاپ و کلیسا و فرمانروا قرار داد.

    با این کار دکارت سوژه آفرید.

    در اروپای غربی فلسفه دکارت خرافات را از میان برداشت و عصر « اندیشه های روشن و متمایز» آغاز گشت.

    دیگر همه چیز را با محک عقل می سنجدیدند حتی محتویات کتاب مقدس « انجیل» را عصر ایمان جایش را به عصر خرد داد.

    روشن دکارت برای پژوهش طبعیت روش قیاسی و استنتاجی بود.

    نیوتن منحیث وارث دستاورد های گالیله و کپلر(رصد خانه) پا به عرصه میگذارد، قانون گالیله در خصوص سقوط آزاد اجسام و قوانین کپلر را در قانون جاذبه عمومی یگانه کرد، روش نیوتن روش تحلیلی و استقراری بود.

    در دوران دکارت، بزرگترین مانع در برابر مردم عادی برای فکر کردن، خرافات تحمیل شده از طرف کلیسا بود، که مگر آنکه کسی همه صفحات فلسفه های قرون وسطی را نیاموخته باشد، نمیتواند برروی سؤالات فلسفی بیاندیشد.

    در نتیجه، مردم نیاز داشتند که یاد بگیرند که درباره این ستونهای جهل شک کنند، قبل از آنکه تفکر فلسفی جدیدی را برپا کنند.

    این هدفی است که کتاب تأمل اندیشمندانه درباره فلسفه اولی Meditations of First Philosophy دکارت در برابر خود قرار داده است.

    شکاکیون به شک و تردید معروف بودند، و همه میدانستند که تفکر و اندیشه آنها، نمیتوانست فلسفه مثبتی برای زندگی "مطمئن" به بار آورد.

    از سوی دیگر، جستجو برای یقین، مترادف با قبول اصول منظم کلیسا، و فلاسفه اش یعنی فلاسفه اسکولاستیک بود.

    معهذا، دکارت، *شک برای یقین*، که برای عموم هم گیرا بود را، ترویج میکرد، و در نتیجه آن، مبانی تقسیم بندی روحانی متخصص و فرد عادی لائیک نیز به لرزه میافتاد.او مینویسد: "نه آنکه من شکاکیون را تقلید کنم، که شک را بخاطر خود شک انجام میدهند، و همیشه میخواهند که بی تصمیم باقی بمانند، بالعکس، هدف من رسیدن به یقین بود، و کنار زدن زمین و شن روان، تا که به تخته سنگ یا خاک رس برسم ." بنابراین، نوع شک دکارت، توان آنرا داشت که عمومی تر شود، در مقایسه با شک شکاکیون، که اساسأ برای عده ای روشنفکر میتوانست جذابیت داشته باشد.

    دکارت بسیار محتاط است، تا که قواعد رفتاری و اخلاقی را قبل از تأمل اندیشمندانهmediations معین کند.

    همه راهنما های لازم برای فرد لائیک، برای چنین راه پیمائی فلسفی مهم هستند، تا که از سرگردانی اجتناب شود.

    با پیش فرض این شرایط اولیه در کتاب بحث درباره متد است که وی حرکت مورد نظرش را در کتاب تأمل اندیشمندانه درباره فلسفه اولی Meditations of First Philosophy توصیف میکند.

    در کتاب تأمل اندیشمندانه، ابتدا وی درباره حواس شک میکند.

    اما حرکت مهم وی، در Meditation دوم است، که شک کردن به خدا است، "آیا خدائی وجود دارد...؟" و حتی شک میکند که آیا خدا فریب دهنده است، وقتی مینویسد "...من بایستی آزمایش کنم که آیا خدا وجود دارد، و اگر هست، اینکه آیا میتواند فریبکار باشد یا نه." در عصری که دکارت در آن زندگی میکرد، این بزرگترین گناه بود که به وجود خدا شک شود، تا چه رسد به آنکه درباره خدا بمثابه فریبکار فکر شود.

    فرانسیس بیکن، پدر امپریسیسم و هم دوره دکارت، کار را برای خود آسان کرده بود، با گفتن آنکه فلسفه بایستی فقط بر روی استدلال تکیه کند، در صورتیکه الهیات از طریق اعتقاد قابل شناخت است، و به اینصورت بیکن از رودرروئی با کلیسا اجتناب کرده بود.

    در مقایسه، دکارت، از سوی دیگر، هدف خود را دقیقأ بر روی ممنوع ترین شک جامعه خود میگذارد، یعنی برای جامعه، اندیشه مستقل را بروشنی در برابر عموم به نمایش میگذارد.

    بسیاری از منقدان، به نتیجه گیری خدامنشانه دکارت درباره اعتقاد، و نیز به عملکرد و کوشش های وی برای سازش کلیسا و علم اشاره میکنند، و این ها را بعنوان دلیل بر نا صادق بودن دکارت در حرکت بالا در رابطه با شک در وجود خدا میدانند.

    چه منقدین درست گویند و چه نه، و صرفنظر از نتیجه گیری خود دکارت از بحثی که طرح کرده است، و با اینکه درک خودش اساسأ محافظه کارانه بوده است، ، این واقعیت غیر قابل انکار است که برخورد دکارت در شک و حتی مشاهده خدا بعنوان یک فریبکار، اعتقادات مذهبی زمان خود را بطور جدی تهدید و به لرزه درآورده است.

    وقتی عامه مردم چنین برخوردی با خدا را جائز بشمارند، عملأ این حرکت میتواند به کفر انجامد، صرفنظر از آنکه جواب های مقابل بحث اولیه هر قدر هم قانع کننده باشند.

    در واقع این طرح فکری، دقیقأ نطفه انقلاب دکارتی بود، گرچه این تحول از طریق شاید یک محافظه کار آغاز شد، یعنی خود شخص دکارت!

    جرئت به شک درباره اعتقادات غالب در جامعه، همانقدر برای تشویق اندیشه مستقل لازم بود، که برسمیت شناختن برابری ظرفیت استدلال در انسانها.

    منابع: تاریخ فلسفه غرب، صفحه 175-173 سیر حکمت در اروپا، صفحه 157-149 تاریخ فلسفه کاپلستون، جلد 4 رنسانس، جمیز آلوریک، رویداد های مهم در تاریخ رنسانس.

    دانشنامه رشد، رنسانس رنه دکارت، تأمل اندیشمندانه درباره فلسفه اولی، متن انگلیسی، DPW، ص 66 همانجا، ص 78 رنسانس (پیش رفتن به سوی تمدن با شتابی بی‌مانند) هرچند زندگی در قرون وسطی با خشونت و هیجان همراه بود و مستعد آن بود که با انفجارهای ناگهانی و عجیب نیروهای خود را رها سازد اما این عصر را باید عصر دگرگونی‌های کند و تدریجی دانست.

    گواینکه جهان قرون وسطی مانند کلیسای جامعش درعین بی‌شتابی بسیار استادانه ساخته و پرداخته شده بود و همین امر سرعت باورنکردنی رنسانس را ممکن ساخت.

    جهان با سرعتی بی‌مانند درحال تغییر تحول بود و این تحولات تقریباً تمام جوانب زندگی بشری را در بر می‌گرفت.

    در عالم ادبیات نیز آهنگ تغییر به همین اندازه سریع بود.

    نسخه‌های متعدد فراموش شده لاتینی پیدا شده و نویسندگان گمشده لاتین‌زبان کشف شدند و همه اینها هیجانات عصر رنسانس را دامن می‌زد و فضلای اقوام اروپایی را تحریک به کار شدیدتر و پیگیرتر می‌نمود.

    آثار هنری کلاسیک پس از سال‌‌ها مدفون ماندن، از زیر زمین بیرون آمده شدند، فرهنگ و اندیشه شروع به رشد و نمویی سریع کرد و فرزندان خلفشان (ادبیات و هنر) چاره‌ای نداشتند جز آنکه از آنها پیروی کنند.

    فلورانس توانست نخستین معلم زبان یونانی در غرب را با نام لئو نتیوس پیلاتوس به جهان معرفی کند و به یاری همین مرد اولین ترجمه از هومر به دست آمد، هرچند که ترجمه‌ای بود خشک و بی‌روح لاتینی.

    بازرگانانی که از بیزانطین می‌آمدند زبان یونانی را به طالبان علم یونانی می‌آموختند.

    البته این زبان با یونانی کلاسیک تفاوت داشت و به راحتی قابل انطباق با متون کلاسیک نبود ولی به هرحال به شکل بارز و به مدد زنجیره‌ای زنده و ممتد به زبان یونانی متصل بود.

    همین مشکل عدم انطباق خط و دستور زبان یونانی بیزانطینی با یونان کلاسیک در اولین ماشین‌های چاپ، بروز پیدا کرد زیرا خط یونانی بیزانطینی پر از علائم و حروف به هم پیوسته‌ای بود که برای افزایش سرعت در شکسته‌نویسی مفید است و به دوم این بازشناسی یونانی کلاسیک، پیدایش نسخه‌های خطی آثار نویسندگان یونانی در غرب بود و این امر با حمله ترک‌های عثمانی به قسطنطنیه و فرار فضای آن دیار به اروپای غربی روی داد و در اثر هجوم کتاب‌‌های خطی یونانی و خریداری شدن آن توسط پاپ، کتابخانه فعلی واتیکان تأسیس شد و این کشف فرهنگ یونانی کلاسیک با توسعه و رشد شاخه لاتین علوم همراه بود تا سبب سرعت مکاشفه‌آور رنسانس گردد.

    مردم در جهت شناخت و همدلی با مردمان عهد باستان قدم نهادند و این باعث شد تا متون کلاسیک مورد مطالعه و بازخوانی قرار گیرند و برداشت‌های غلط و تفسیرهای احمقانه‌ای که از زمان بربرها رواج یافته بود اصلاح شود.

    دریافت مستقیم واژگان یونانی کلاسیک و لاتین کلاسیک زبان رومیایی را تقویت کرد و نهایتاً همانطور که می‌بینیم زبان انگلیسی هم واژگان یونانی و لاتینی را به خود جذب کرده است.

    یا اقتباس نویسندگان انگلیسی و فرانسوی از آثار کلاسیک واژگان این دو زبان کلاسیک با بن های انگلوساکسوی و فرانسوی نورماندی ترکیب شدند و زبان انگلیسی برآمده از این چهار عنصر را چنان غنایی بخشید که به نیرومندترین ابزار برای انتقال ادبیات تبدیل شد.

    کاری که نویسندنگانی مانند شکسپیر به آن پرداخته‌اند.

    درحالی که زبان انگلیسی از طریق یکی از نیاکان خود یا همان زبان فرانسوی نرماندی (رایج در ایالتی به همین نام) با لاتین خویشاوند بود آلمانی و دیگر زبان‌های اروپای شمالی (سوئدی، فنلاندی و...) از این خویشاوندی محروم بودند و اخذ واژگان لاتینی در آن به سختی شکل می‌گرفت و همین امر به همراه سطح فرهنگی به نسبت پایین این کشورها توسعه زبان‌های فوق را با دشواری روبه‌رو می‌کرد.

    لهستانی‌‌ها در این دوره آثار خود را به لاتین کلاسیک می‌نوشتند و روس‌‌ها به اسلاوی باستان ولی ادبیات در راهی جداگانه به حرکت خود ادامه می‌داد و کشف دوباره آثار کلاسیک اثری بر آن نداشت، این امر با هجوم ترک‌‌ها که راه انتقال فرهنگ و تمدن از بیزانطین را به سوی مردم اسلاو بست، به صورتی عقب‌گردی کامل برای فرهنگ روسی درآمد.

    با بازشناسی آثار کلاسیک در اروپای غربی نه تنها زبان‌های رومیایی تقویت شد بلکه سبک شاعران و نویسندگان نیز اصلاح گشت و توسعه یافت.

    می‌دانیم که واقعاً مشکل بتوان ترفندی از ترفندهای سبک را که اینک به کار می‌رود سراغ کرد که نویسندگان آثار کلاسیک آن را ابداع نکرده باشند و همین اقتباس نویسندگان عهد رنسانس از آثار غنی کلاسیک (چه رومی و چه یونانی) بین ادبیات قبل و پس از رنسانس شکاف ایجاد کرد چرا که برای نویسندگان بعد از رنسانس نشاندن اندیشه در کلام و کلام در جمله برخلاف اسلافشان کاری بس ساده بود.

    سلاست نسبی امروزی که شاهد آنیم نتیجه تداوم سنت غنی و نیرومند سبک کلاسیک است که در عهد رنسانس به ادبیات اروپای غربی بازگشت.

    کشف صورت‌های ادبی حتی مهمتر از نوگرایی در عرصه سبک بود.

    درحالی که یونانی‌‌ها دریایی از صورت‌های ادبی خلق کرده بودند که برای زبان‌های دیگر نیز قابل استفاده بود، اروپای غربی می‌بایست صورت‌های ادبی خویش را خودش طراحی کند.

    این کار با کشف صورت‌های ادبی یونانی ـ رومی به همراه ابداعات بسیار در زمینه سبک انجام شد و همین گسترش زبان و غنای مضمون که تاریخ و افسانه‌های قدیمی خواهم آورد راه برای ظهور بزرگترین شاهکارهای عصر جدید باز کرد: تراژدی در انگلستان، فرانسه و اسپانیا کمدی در ایتالیا، انگلستان و فرانسه حماسه در ایتالیا، انگلستان و پرتغال شعر غنایی و شبلان در ایتالیا، انگلستان، فرانسه، اسپانیا و آلمان طنز در ایتالیا، انگلستان و فرانسه و سرانجام رسانه فلسفی و مقاله در سراسر اروپای غربی منابع : پرشین بوک

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    پرشین بوک

گاليلئو گاليله آخرين فرزند وينچنزو و جولياگ ليلي در روز جمعه 15 فوريه 1564 م به دنيا آمد. خانواده ي او در شهر پيزا زندگي مي کردند که در منطقه ي توسکاني در شمال غربي ايتاليا قرار داشت. پدر او موسيقيدان پرآوازه اي بود که به موسيقي نظري علاقه ي بسياري

گفت و گو وسیله ای است که افراد برای ایجاد ارتباط و القای مقاصد خود از آن بهره می جویند. در اینجا من تلاش کرده ام به شرح و بیان مقاصد نوعی خاص از گفت و گو در مقیاس بسیار وسیع یعنی جوامع بین الملل بپردازم. این ایده توسط جناب آقای خاتمی رییس جمهور سابق ایران در آغاز هزاره‌ی سوم در سازمان ملل مطرح شد و این درست زمانی بود که ساموئل هانتیگتون نظریه پرداز مسائل سیاسی غرب نظریه‌ی برخورد ...

تاريخچه رياضي : سرگذشت رياضيات 1 : انسان اوليه نسبت به اعداد بيگانه بود و شمارش اشياء اطراف خود را به حسب غريزه يعني همانطور که مثلاً مرغ خانگي تعداد جوجه‌هايش را مي‌داند انجام مي‌داد. اما بزودي مجبور شد وسيله ش

انسان اوليه نسبت به اعداد بيگانه بود و شمارش اشياء اطراف خود را به حسب غريزه يعني همانطور که مثلاً مرغ خانگي تعداد جوجه‌هايش را مي‌داند انجام مي‌داد. اما بزودي مجبور شد وسيله شمارش دقيقتري بوجود آورد. لذا، به کمک انگشتان دست دستگاه شماري پديد آورد ک

چکیده انسان، موضوع تربیت است و هر‌گونه طرحی در این زمینه مسبوق به نگاه انسان‌شناختی ویژه‌ای است. در این نگاه، تربیت، دین و انسان همواره ملازم یکدیگرند. با ظهور دیدگاه‌های جدید در حوزه موضوعات نظری و فلسفی، به‌ویژه در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت، چالش‌هایی تازه پیش ‌روی تربیت انسان، به‌خصوص در برابر تربیت از منظر دینی قرار داده است که از آن جمله، دیدگاه‌های مدرنیته و پست‌مدرنیته ...

پیشگفتار: محققین تا به حال راههای گوناگونی را که جهان اسلام بر اروپای قرون وسطی اثر گذاشته بررسی و مطالعه کرده و نتایج حاصله از مطالعات خود را نیز طی آثار محققانه و مقالات علمی عرضه کرده اند . معهذا تلاشی برای نشان دادن این تاثیرات سالمی به صورت یکپارچه انجام نگشته و اهمیت آن در یاری به اروپا و جواب اروپا در مقابل آن نمایانده نشده است . بنابراین هدف این بررسی کامل ارائه نظریه ...

زیر ساخت مکانیک نیوتنی مقدمه قبل از آنکه اندیشه ی آدمی شکوفا قبل از آنکه اندیشه ی آدمی شکوفا گردد و به بهره وری رسد، باید شرایط آن فراهم گردد. در جو اختناق آلود قرون وسطی چنین شرایطی فراهم نبود. به همین دلیل تولیدات فکری تقریباً به صفر رسید. برای رشد و پیشرفتهای علمی نخست باید زمینه ی فلسفی آن در جامعه فراهم باشد، به عبارت دیگر فلسفه های مورد قبول و حمایت جامعه بایستی پذیرای ...

مدرنیته در بیان و توضیح نیروهای سیاسی جهانی به کار می رود که پس از عصر روشنگری منشاء تحولاتی مانند انقلاب صنعتی در اروپا و آمریکای شمالی، انقلابات بورژوایی در غرب و تحولات سیاسی مانند انقلاب کبیر فرانسه شدند. مدرنیته روبنای سیاسی، فکری و فرهنگی کاپیتالیسم بود. روند مدرنیته مبتنی بر مدرنیزاسیون تشکیل دولت های ملی، اشکال نوین قدرت و ساختار طبقاتی جدید جامعه، حقوق شهروندی، دمکراسی، ...

بخش اول تحولات بورژوایی، مدرنیته و زنان در خانواده در جهان سوم مدرنیته در بیان و توضیح نیروهای سیاسی جهانی به کار می رود که پس از عصر روشنگری منشاء تحولاتی مانند انقلاب صنعتی در اروپا و آمریکای شمالی، انقلابات بورژوایی در غرب و تحولات سیاسی مانند انقلاب کبیر فرانسه شدند. مدرنیته روبنای سیاسی، فکری و فرهنگی کاپیتالیسم بود. روند مدرنیته مبتنی بر مدرنیزاسیون تشکیل دولت های ملی، ...

ایمانوئل کانت (Immanuel Kant) در 1724 در پروس شرقی متولد شد.زندگی او خالی از فراز و نشیب بود . ازدواج نکرد ، از زادگاه خود هرگز زیاد دور نشد و در آنجا مدت 27 سال استاد منطق و فلسفه بود. کانت معتقد بود گزاره هایی وجود دارد که عقل توانایی داوری در مورد آنها را ندارد مثلا اگر بگویی جهان آغازی در زمان داشته یا بگویی چنین آغازی نداشته است ، هیچ یک از این دو بی معنا نیست و عقل نمی ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول