سلیم اول: سلطان سلیم اول (زاده ۱۴۶۵ درگذشته ۱۵۲۰)؛ پس از کشتن ولیعهد و برادر دیگر، پدر بیمار خود بایزید دوم را به دنبال کودتایی از سلطنت خلع کرد و خود در سال ۹۱۸ ه.
ق.
(۱۵۱۲ میلادی) به جای وی سلطان امپراتوری عثمانی گردید.او در میان پنج برادر خویش از همه جوانتر بود.
او تا سال ۱۵۲۰ میلادی فقط هشت سال سلطنت کرد.
سلیم جسور، خونریز و مستبد بود.
تاریخ نگاران ترک او را «یاووز» یعنی بُرنده و قاطع و ثابت قدم لقب دادهاند.اروپاییان او را سهمناک خواندهاند.
سلیم با همه سنگدلی از دانش و ادب بی بهره نبود و به فارسی شعر میگفت که مجموعهای از سرودههای پارسی او موجود است.
وی علمای دینی و اهل فضل و ادب را گرامی میداشت و در مذهب تسنن سختگیر و زودکش بود.
او در مدت سلطنت کوتاه خود شاه اسماعیل صفوی را در جنگ چالدران به سختی شکست داد و نتیجهٔ آن، الحاق بخش بزرگی از کردستان و نیز دیار بکر بود به سرزمین امپراتوری عثمانی.
جنگ چالدران: جنگ چالدران میان سپاه قزلباش ایران به فرماندهی شاه اسماعیل یکم صفوی با ارتش عثمانی به فرماندهی سلطان سلیم یکم در ۳۱ مرداد ۸۹۳ هجری خورشیدی رخ داد.
محّل این نبرد در دشت چالدران (در شمال آذربایجان غربی) بود.
در این جنگ نیروهای قزلباش که در حدود ۴۰ هزار تن بودند با سپاه حدود ۱۰۰ هزار نفری عثمانی جنگیدند و با اینکه سلحشوری بسیاری به خرج دادند، به دلیل کمی نفرات و نداشتن اسلحههای گرم از سپاه عثمانی شکست خوردند.
این در حالی بود که ارتش عثمانی دارای توپخانه و تفنگهای انفرادی بود، ولی سربازان ایرانی با شمشیر، نیزه، و تیروکمان میجنگیدند.
پس از این جنگ، بخشی از شمالباختر ایران که شامل غرب کردستان و دیاربکر بود، از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد.[۱] دلیل کمی شمار سپاهیان ایران در این جنگ به این خاطر بود که بیشتر آنان در خراسان بودند تا از یورش غافلگیرانهٔ ازبکان جلوگیری کنند و علاوه بر این چون ایرانیان در آن زمان استفاده از سلاحهای گرم را ناجوانمردانه میدانستند، درپی به دست آوردن آن نرفته بودند و همین موضوع از دلایل اصلی شکست آنان در این جنگ بود.[۲] دلیل دیگر شکست قزلباشها در این جنگ پیشنهاد دورمش خان شاملو به شاه اسماعیل بود، مبنی بر اینکه اجازه دهند که ارتش عثمانی آرایش دفاعی خود را تکمیل کند تا ایرانیان بتوانند به ابراز دلیری بپردازند و شاه نیز با این پیشنهاد غیرعادی موافقت کرد.
[۳] علت وقوع جنگ: صفویان در پی فعالیت و سازماندهای فرهنگی در طول دو قرن (بر اساس تعالیم صوفیانه و شیعی) توانستند با حمایت قبایل پیرو خود (قزلباشها) حکومت صفوی را در ایران پایهگذاری کنند.
قدرت گرفتن یک دولت مستقل شیعی مذهب و متعصب در ایران امپراتوری عثمانی را که قصد حمله نهایی جهت تصرف اروپا را داشت از طرف مرزهای شرقی نگران ساخت و لذا لشکرکشی به سمت ایران را شروع کرد.
این جنگ در دشت چالدران آغاز و پایان یافت.
صفویان در پی فعالیت و سازماندهای فرهنگی در طول دو قرن (بر اساس تعالیم صوفیانه و شیعی) توانستند با حمایت قبایل پیرو خود (قزلباشها) حکومت صفوی را در ایران پایهگذاری کنند.
قدرت گرفتن شاه اسماعیل یکم در عرصه نظامی و سیاسی با پیوستن صوفیان ترکمنی بود که بیشترشان در نواحی آناتولی و شام زندگی میکردند.در واقع بخش بزرگی از قبایل قزلباش پیش از پیوستن به شاه اسماعییل در آناتولی زندگی میکردند و پس مهاجرت قبایل اصلی نیز بخش بزرگی از مردمان آناتولی که در سرزمینهای خود باقی مانده بودند هم پیرو و یا متمایل به تشیع صوفی صفوی بودند.
سازمان تبلیغی تصوف صفوی پیوسته از طریق شبکههای منظم خود و توسط خلفا ، ددهها و ...
مریدان را به پیوستن به مرشد کامل فرقه که شاه اسماعیل بود تشویق میکردند.شاه اسماعیل نیز خود به خوبی از این امر آگاه بود و در نامهای به سلطان عثمانی این مطلب که بسیاری از مردمان ساکن در سرزمینهای عثمانیان پیرو او هستند را به رخ او کشیده بود.
بدون شک ادامه حکومت سنی مذهب عثمانیان بدون محدود یا نابود کردن این روند کاملاً با مشکل مواجه میشد.به گفته برخی مورخین اگر در جنگ چالدران شاه اسماعیل به پیروزی میرسید شاه اسماعیل به قدرتی فراتر از تیمور دست مییافت و بی شک روند گسترش تشیع صفوی امپراتوری عثمانی را که تازه در ابتدای کار بود از صفحه روزگار محو میکرد همه این موارد انگیزه لازم برای یک رویارویی سرنوشت ساز و محتوم را برای هردو طرف محیا میسازد.اما برای این نبرد سرنوشت ساز دلایل دیگری هم وجود داشت که فقط تسریع کننده بودند.
شاه اسماعیل در تلاشی ناکام از رقبای سلطان سلیم پس از مرگ سلطان بایزید حمایت و پشتیبانی کرد.در مقابل سلطان سلیم اندکی پیش از شروع جنگ دست به قتل عام شیعیان در قلمرو عثمانی زدو کسانی هم که کشته نشدند داغ زده شدند و به متصرفات اروپایی تبعید شدند.
نبرد سرنوشت: سلطان سلیم با سپاهی که تعداد آنرا در حدود صد هزار نفر نوشتهاند به سمت ایران حرکت کرد تا اینکه در اول رجب ۹۲۰ قمری (مرداد ۸۹۳) به دشت چالدران در شمال غربی خوی رسید و در آنحا اردو زد.
تعداد نفرات ایران را در این جنگ حدود چهل هزار نفر نوشتهاند.
پیش از نبرد شاه اسماعیل و فرماندهان سپاه برای تعیین استراتژی نبرد تشکیل جلسه دادند.نور علی خلیفه و محمد خان استاجلو به دلیل آشنایی قبلی که از روشهای جنگی عثمانیان و قدرت ویرانگر توپخانه داشتند پیشنهاد کردند که قبل از انکه دشمن موفق به تکمیل آرایش دفاعی خود گردد حمله را از پشت به آنها آغاز کنند.این نظر کاملاً منطقی با مخالفت شاه اسماعیل و دورمیش خان استاجلو مواجه شد که البته نتیجه آن شکستی سخت و تلخ بود.
شاه اسماعیل به عثمانیان فرصت داد تا آرایش دفاعی خود را کامل کنند.
دوازده هزار ینی چری مسلح به شمخال در پشت زنجیرهای از توپها قرار گرفتند مانعی که به صورت سدی تفوذ ناپذیر در مقابل سپاه ایران که بیشتر سواره نظام بودند قرار گرفت.
با شروع جنگ جناح راست سپاه ایران جناح چپ عثمانیان را در هم کوبید و فرمانده آنها حسن پاشا نیز کشته شد.صلابت نخستین یورش سپاه ایران به حدی بود که سلطان سلیم لحظاتی پس از شروع در گیری به گمان اینکه کارش با شکستی برق آسا به اتمام رسیده در پی گریز از معرکه بود.
اما با شروع به کار کردن توپهای باقی مانده نتیجه جنگ به سرعت به نفع او تغییر کرد.
استفاده از توپخانه برای ایرانیان مصیبت بار بود.بسیاری از سپاهیان ایران و بسیاری از فرماندهان و صاحبان مناصب در معرکه کشته شدند و خود شاه اسماعیل نیز با فداکاری چند قزلباش جان سالم از معرکه به در برد.
سلطان سلیم پس از در هم شکستن سپاه صفوی به دلیل ترس از وجود تله به تعقیب سپاه ایران نپرداخت و تنها چند روز بعد به تبریز وارد شد.
نتایج شکست نخستین نتیجه نظامی جنگ از دست رفتن ناحیه دیار بکر و بخشهایی از کردستان بود.سلطان سلیمان شهر تبریز را نیز تصرف کرد اما به دلیل کمبود آذوقه مجبور به بازگشت شد و حکومت نو پای صفویه از نابودی حتمی نجات یافت.
اما ضربه روحی ناشی از این شکست برای شاه اسماعیل خرد کننده بود به طوری که پس از آن هیچگاه در هیچ جنگی مستقیما فرماندهی را به عهده نگرفت و در بسیار از موارد حتی از کارهای روزمره سلطنت نیز کناره میگرفت.
تا پیش از این شاه اسماعیل هیچگاه در هیچ جنگی شکست نخورده بود و خود را شکست نا پذیر میدانست.این شکست در روحیه قزلباشان نیز به شدت اثر کرد و عقیده شکست ناپذیری شاه اسماعیل را در ذهن اکثر آنان از میان برد.
از این پس دیگر اطاعت قزلباشان از شاه بیشتر به عنوان اطاعت از شاهی مقتدر بود تا مرشد کامل.
تأثیر این تغییر روحیه را میتوان به خوبی در رفتار امرای قزلباش در زمان شاه تهماسب یکم مشاهده نمود.
عدم استفاده از سلاح آتشین به خصوص توپ در این جنگ بر خلاف نظر بسیاری از مورخین و به شهادت متون تاریخی ناشی از عدم آشنایی ایرانیان با اینگونه سلاحها نبود بلکه علت این بود که شاه اسماعیل و اکثر پیروانش استفاده از آین گونه سلاح را دور از مروت و مردانگی میدانستند.بر اساس سفرنامههای اروپاییان و به خصوص ونیزیانی که پیش از شاه اسماعیل ا زایران دیدن کرده بودند ایرانیان حتی از زمان سلطه آققویونلوها با این نوع اسلحه آشنایی داشتهاند.
جنگ چالدران نبرد شاه اسماعیل صفوی با سلطان سلیم عثمانی مقبره شاه اسماعیل صفوی موسس سلسله صفویان یکى از دلایل پیشرفتهاى سریع عثمانیان در اروپا، ضعف دولتهاى شرقى (ایران، میان رودان، شامات و عربستان) بود اما در سال۱۵۰۰ در ایران براى اولین بار پس از قرنها، حکومتى ایرانى بر سر کارآمد.
وجود این حکومت که بعدها به صفویان معروف گشت از جمله دلایل ضعف پیشروى عثمانى ها در غرب است.
شروع این خاندان به دست شاه اسماعیل صفوى بود.
وى مردى جنگاور، جوانمرد واصولاً شیعه گرا بود.
وى ابتدا گیلان و تبریز و همدان را گرفت و پس از هم قسم شدن هفت طایفه ترک با وى غرب ایران را تصرف کرده و با در هم کوبیدن ازبکها شرق ایران و خراسان را نیز به دست آورد.
قدرت گرفتن دولت ایران و در خطر افتادن بغداد دولت عثمانى را نگران کرد.
عثمانى ها در این زمان فرمانروایى به غایت بى رحم موسوم به یاووز داشتند.
سلطان سلیم رامى توان یکى از ۴سلطان بزرگ عثمانى دانست.(سلطان مراد، سلطان محمد فاتح، سلطان سلیمان وسلطان سلیم).
آنگونه که برخى مورخین نظیر سرپرسى سایکس مى گویند، اعزام سفراى ایران به نزد ممالیک مصر و مجارستان در ۱۵۱۴ دلیل اصلى عجله سلطان براى نابودى صفویان بوده است.
کشتار ۴۰هزار شیعه در آسیاى صغیر و فرستادن نامه هاى تند براى شاه اسماعیل نبرد را ناگزیرنشان مى داد.
۱۲۰هزار سرباز ترک در مرزهاى ایران آنچه بر هیبت ترکها در هنگام نبرد مى افزاید سپاههاى بزرگ و عظیم آنها بود به طورى که به شهادت تاریخ آنها در قرون ۱۵ ۱۶، و ۱۷ همواره برترى خرد کننده اى از نظر نفرات در میدان نبرد بر حریفان خود داشتند.
در این زمان نیز شاه اسماعیل براى کمک به «بابر فرمانرواى هند» ارتشى را به آسیاى مرکزى فرستاده و در نتیجه قادر به آماده کردن ارتشى در این ابعاد نبود اما در عین حال دور از مردانگى مى دانست که ارتش عثمانى را در غارت غرب ایران راحت بگذارد به همین دلیل على رغم اینکه به او خبر دادند سلطان سلیم از ۱۲۰هزار سرباز تربیت شده و منظم، سواره نظام، ینى چرى، تفنگدار و واحدهاى برگزیده توپخانه برخوردار است خود را در دشت چالدران در نزدیک ارومیه به سپاه عثمانى رساند.
حال آنکه به گفته مورخان تنها نیرویى بین ۳۵ تا ۶۰هزار سرباز در اختیار داشت.
عثمانیان از همان ابتدا با مشاهده سواران ورزیده ایرانى فهمیدند که توپخانه وینى چرى ها باید سرنوشت جنگ را تعیین کنند.
بنابراین توپها وینى چرى ها پشت سپاه پیاده و سواره عثمانى پنهان شدند و در حقیقت نقش ذخیره استراتژیک ترکها را بازى کردند.
شاه اسماعیل سپاه خود را به دوقسمت کرد و یک قسمتى را به فرماندهى رئیس طایفه استاجلو از طوایف جنگاور ترک سپرد و نیمى دیگر از سپاه را، خود فرماندهى کرد.
شاه اسماعیل براى آنکه مى دانست ترکها از توپ به خوبى استفاده مى کنند تنها راه را در حرکت سریع به سمت دشمن دید بنابراین همزمان، ۳۵هزار سوار (یا ۶۰هزار) ایرانى از ۲جناح به جناحین عثمانیان حمله بردند.
حرکت شاه اسماعیل به اندازه اى جسورانه و سریع بود که امواج پیاده و سوار ترک نتوانستند مانع رسیدن او به واحدهاى توپخانه شوند اما در جناح دیگر سواران استاجلو درست در زیر آتش توپخانه قرار گرفتند و بیشتر آنها از جمله رئیس استاجلو از بین رفتند.
شاه ایران و سواران باقیمانده اش وسط میدان جنگ که اکنون دیگر به دلیل «مغلوبه شدن» جاى مناسبى براى آتش ریزى توپخانه نبود به سختى نیروهاى ترک را در هم مى کوبیدند اما سلطان سلیم ناگهان نیروى مرگبار ینى چرى ها را وارد میدان کرد.
سواران ایرانى براى خروج از بن بست بى محابا به صفوف ینى چرى حمله کرده و گمان کردند حرکت بسیار سریع آنها پیاده نظام مذکور را از هم خواهد پاشید اما این مردان سراسر سرخپوش مانند ستونهاى متحرک سلاح به دست از جاى خود نجنبیدند وحتى صفوف خود را براى عبور سواران ایرانى باز نکردند در نتیجه نبرد وارد خونین ترین بخش خود شد و هزاران نفر از نیروهاى طرفین دشت چالدران را با خون خود رنگین کردند.
نیروى سوار ایران در محاصره کامل در حال مقاومت بود که ناگهان سربازى از نیروهاى ینى چرى شکم اسب شاه ایران را درید و پاى او را نیز با ضربتى دیگر زخمى کرد.
مردان قزلباش که قصد نداشتند به هیچ وجه شاه خود را در میدان تنها بگذارند با از جان گذشتگى شاه زخمى را بر اسب سوار کردند وسعى کردند از میان مردان سمج ینى چرى بگذرند.
سرعت عمل عشایر قزلباش و خستگى جنگاوران عثمانى سبب شد تا رخنه اى در بین آنها ایجاد شود وباقیمانده سواران ایرانى میدان جنگ را ترک بگویند.
اردوى ایران توسط عثمانى ها غارت شد و تبریز نیز به دست ترکها افتاد اما سلیم تنها به تصرف کردستان و دیار بکر قناعت کرد.
نتیجه نبرد ورود صفویان بار دیگر قدرت بزرگى را در شرق امپراتورى عثمانى ایجاد کرد.
عثمانیها در این زمان در اوج قدرت بودند آنها ۲سال بعد کل مصر را تسخیر کردند و در شرق نزدیک و شمال آفریقا دولتى از دست آنها نجات نیافت اما سرسختى سربازان ایرانى براى آنها این پیام را داشت که باید منتظر رخداد جنگهاى عظیمى در این بخش از جهان باشد.
نبرد چالدران سرآغاز جنگهاى ایران وعثمانى بود که مانند جنگهاى ۸۰۰ساله ایران ورودیکى از طولانى ترین نبردهاى تاریخ بود و عاقبت ۴قرن بعد به ضعف مفرط ۲کشور منجر شد در حالى که هیچ یک از طرفین نتوانستند به برترى قطعى بر علیه دیگرى دست بیایند اما همین که ایرانیان توانستند استقلال خود را در برابر دولتى که دهها کشور را مسخر کرده بود حفظ کند نکته اى بسیار امیدوار کننده بود.
شاهنشاهى جوان صفوى در زمان شاه اسماعیل و شاه طهماسب نتوانست به ارتشهاى بزرگ و عثمانى غلبه کند اما مقاومت آنها پایه اى شد براى پیروزیهاى قرن۱۷ شاهان ایرانى بر عثمانیان.
__________________ بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: «کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم.
بزرگ تر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم.
بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم.
در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم.
اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم.
منابع : غفاریفرد، عباسقلی، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، سازمان سمت، ۱۳۸۱.
تحریکات قزلباشان در کشور عثمانی - جنگ چالدران و ازدست رفتن شمالغرب ایران راجر سیوری ایران در عصر صفوی .
چاپ سیزدهم ۱۳۸۴ تهران Godfrey Goodwin: The Janissaries.
Saqi Books, ۱۹۹۷ David Nicolle: The Janissaries.
Osprey, ۱۹۹۵ ↑ غفاریفرد، عباسقلی، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، ۱۳۸۱.
(صص ۸۹ تا ۱۰۲) ↑ تحقیقاتی در ایران عصر صفوی، صص ۱۰۳-۹۲ ↑ جهانگشای خاقان، صص ۴۹۴-۴۹۲